وقتی اندازه قدمان کفش و لباس نداریم...
تاریخ انتشار: ۲۷ فروردین ۱۳۹۷ | کد خبر: ۱۸۰۹۰۲۶۷
چند روز پیش اعلام شد که فرهاد فخرالدینی ـ رئیس شورای عالی خانه موسیقی ـ با اختصاص دیدار نوروزی امسال این نهاد به گفتوگو با رویکرد ایجاد همبستگی و اتحاد بین طیفهای مختلف فعالان موسیقی، از همه هنرمندان و فعالان حوزه موسیقی دعوت کرده است تا در نشست فروردین ماه خانه موسیقی حضور پیدا کنند. این دیدار عصر روز گذشته 26 فروردین برگزار شد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
به گزارش ایسنا، در ابتدای این دیدار فخرالدینی اظهار کرد: امروز جای بعضی از دوستانمان خالی است. من جای دوست عزیزم محمدرضا شجریان را خالی میبینم. او مرد و هنرمند بزرگی است و به حق خسرو آواز ایران به او لقب داده شده است. من بیش از 50 سال است با او دوست همکارم و برایش آرزوی موفقیت کرده و امیدوارم سالم باشد من این مرد را همانطور که در جوانی دیدم امروز نیز اینگونه او را میبینم. شجریان بسیار متواضع، انساندوست و به موقع جسور است. او هیچگاه تغییر نکرد و در اوج شهرت و محبوبیت همان بود که بود. من به جوانها میگویم مانند او باشید و موارد کوچک را بیخود بزرگ نکنید. یاد بگیرید متواضع باشید و از غرور پرهیز کنید و با هم باشید.
فخرالدینی با اشاره به تشکیل انجمن اخوت، انجمن موسیقی، هنرستان موسیقی و دانشگاه هنر و بیان اینکه این نهادهای موسیقایی در پی یکدیگر پدید آمدند، گفت: آیا بهتر نیست در حال حاضر خانه موسیقی را حفظ کنیم که در آینده مبنای تشکیلات بزرگی شود و بگویند چه کار خوبی کردند. ما برای اتحاد جمع شدهایم و برای مشاجره نیامدهایم. آمدهایم اگر مشکلی داریم با هم حل کنیم. دل من به درد میآید وقتی میبینم اهالی موسیقی با یکدیگر خوب نیستند.
این رهبر ارکستر بیان کرد: خانه موسیقی خانه و حق شماست. آن را حفظ کنید. میدانید تشکیل این خانه چقدر سخت بود؟ در شرایط فعلی به موسیقی روی خوش نشان داده نمیشود. از آن هر طور که بخواهند استفاده میکنند هر موقع هم که بخواهند چند نفر هستند که از موسیقی و موسیقیدان بدگویی میکنند. چرا هنوز وضع ما مشخص نیست؟ زیرا صنف ما متحد نبوده است. امروز ما برای این اتحاد جمع شدهایم.
در ادامه با حضور داود گنجهای، حسن ریاحی، داریوش پیرنیاکان، محمد سریر و هوشنگ کامکار به عنوان اعضای شورای عالی خانه موسیقی و محمد میرزمانی رئیس هیات مدیره این نهاد و حمیدرضا نوربخش مدیرعامل خانه موسیقی روی سن و در کنار فخرالدینی ادامه نشست را به پرسش و پاسخ منتقدان با مسئولان خانه موسیقی اختصاص دادند.
این بخش با قرائت بیانیهای که عدهای از منتقدان آماده و امضا کرده بودند، آغاز شد.
در این متن که مهدی قادری ـ تهیهکننده موسیقی ـ آن را به نمایندگی از دیگر منتقدان خواند، آمده است:
« امروز و در این جمع به نمایندگی از منتقدانی با شما سخن میگوییم که مدتها صدای انتقاداتشان به جایی نرسید، تاثیری نگذاشت و پاسخی نگرفتند تا نهایتا بواسطه برگزاری جلسات ضرباصول در بررسی عملکرد خانه موسیقی و تلاش سوال برانگیز مدیر عامل این نهاد و معاون وقت هنری در به تعطیلی کشاندن این جلسات گرد هم آمدند تا آنچه را سالها در سینه داشتند و یا به آرامی ابراز میداشتند را با صدایی بلندتر اما باز هم محترمانه و مطابق با اصول مدنی و دموکراتیک بیان کنند. این گروه طی این چهار سال در این راه کم تلاش نکردند و همت نگماشتند اما جز دربهای بسته، تهمتها، تحقیرها، محدودیتها، تفرقه اندازیها با تطمیع و تهدید و یا به بازی گرفته شدن با سیاستبازیهای دور از شان یک جامعه فرهنگی و هنری نصیبشان نشد آنهم از سوی نهادی با ادعای کار صنفی و جایی که در اصل میبایست مامن و ملجا همگی آنها میبود که همین دست رفتارها بوده و هست که نهتنها برخی از منتقدین که بخشی بزرگ از جامعه موسیقی امروز ما را ناامید و مایوس، منفعل و بیتفاوت و یا حتا معتقد به شیوههای رادیکال و کینهجویانه کرده است.
این گروه از منتقدان به وضوح اعلام میدارند که نباید حضور امروزشان در این جلسه بواسطه به رسمیت شناختن شیوه عملکرد خانه و گردانندگان و مدیران اجرایی آن، احساس تغییر یا نشان حسننیتی در آن نهاد تا به امروز تلقی شود، بلکه این حضور صرفا بواسطه عاملیت شخص جناب آقای فرهاد فخرالدینی در تدارک این جلسه و دعوت ایشان از منتقدان، به احترام ایشان و با آگاهی از حسن نیت وی به عنوان هنرمندی بزرگ، پیشکسوت، خوشنام و مورد اعتماد همه و به امید آیندهای بهتر برای جامعه موسیقی صورت گرفته است.
بدیهی است جلساتی از دست نشست امروز نخواهد توانست فرصت و زمان مناسبی برای بیان انتقادات، حل مشکلات مزمن و ریشهدار موجود و ایجاد همدلی و اتحادی پایدار در بین اهالی موسیقی تصور گردد. اما با حضور و نظارت جناب فخرالدینی و بزرگانی از این دست امید میرود امروز را بتوان فتح بابی فرخنده برای آغاز و اصلاحی خجسته دانست. باز هم بدیهی است منتقدان حاضر به ارائه موارد مورد انتقاد و راهکارهای خود در فرصتهای از پیش برنامهریزی شده و هدفمند با حضور اصحاب موسیقی و رسانه خواهند بود. در آخر تاکید این نکته ضروری است که با همه اینها آغاز موثر این راه جز با مشاهده تغییر در عملکرد خانه موسیقی بر اساس سرفصلهای زیر که در واقع روح انتقادات این چندسال منتقدان آن نهاد را تشکیل میداده از سوی اهالی موسیقی پذیرفته نخواهد شد:
۱- پایبندی به اصول اولیه فعالیت صنفی و مدنی، ۲- قانونمداری. التزام و عمل به اساسنامه، ۳- شفافیت در عملکردها و محرم دانستن اهالی موسیقی و بویژه اعضا.۴- پاسخگو بودن در مقابل سؤالات، نقدها و عملکرد پیشین آن نهاد و تصحیح روالهای نادرست موجود.۵- احترام و ارزش یکسان برای تمامی اهالی صنف موسیقی، تلاش در جهت منافع جمعی و اجتناب از هرگونه عملکرد محفلی.۶- دوری از سیاسیکاری، ایجاد رانت و به حداقل رساندن وابستگی به نهادهای دولتی به هر شکل»
در ادامه این نشست حمیدرضا نوربخش مدیرعامل خانه موسیقی با بیان اینکه در ابتدا بنای آمدن نداشته به دلیل اینکه بزرگان خانه موسیقی در این جلسه حضور داشتند، گفت: ما اگر بخواهیم به منتقدان پاسخ بدهیم باید مصداقی صحبت بکنیم. با نهایت احترام برای امضاکنندگان و نشان دادن حسننیت در جواب این متن میگویم همه این مواردی که بیان کردید چشم. من پیش از این بارها و بارها برای این مسائل و انتقادهای مطرح شده پیشقدم صحبت و پاسخگویی بودم.
او درباره حاشیههایی که مبنی بر حضور نداشتنش در یکی از نشستهای گفتمان ضرب اصول که با موضوع عملکرد 15 ساله خانه موسیقی مطرح شده بود، اظهار کرد: آقای شهرام صارمی (مسئول موسیقی فرهنگسرای ارسباران) شاهد بنده هستند. من با پیامکی مواجه شدم که خبر از برگزاری این نشست میداد در حالی که من و دیگر دوستان خانه موسیقی و معاونت سازمان فرهنگی هنری شهرداری از برگزاری این نشست بیخبر بودیم. من گفتم منطقی است اگر بخواهند جایی را نقد کنند طرفین حضور داشته باشند. سپس دیدیم هجمهای آغاز شده که خانه موسیقی فشار آورده تا نشست را کنسل کنند. خدا را شاهد میگیرم که اینگونه نبود. من حتی گفتم تاریخ نشست را عوض کنید ما حضور پیدا میکنیم حتی حاضریم در خانه موسیقی میزبان این نشست باشیم.
این خواننده موسیقی سنتی ادامه داد: اعتقاد قلبی و واقعی ماست که نقد کار خوب و پیشبرندهای است. به هر حال این سوءتفاهم شروع شد و ادامه پیدا کرد. ما فکر کردیم برخی دوست ندارند که امور اصلاح شود بلکه چون از یک نفر خوششان نمیآید ماجرا را به سمت می برند.
نوربخش با تاکید بر اینکه عملکرد خانه موسیقی خالی از اشکال نیست و قابل نقد است، بیان کرد: قطعا افرادی هستند که میتوانند این بار را بهتر از ما به دوش بگیرند. ای کاش کسان دیگر میآمدند و بیایند که عمر و زندگی خود را صرف چنین کار مهم و مقدسی کنند! و ای کاش انتخابات خانه موسیقی را تحریم نمیکردند . این مسئولیت از روی دوش ما برداشته میشد.
او با اشاره به شورای عالی خانه موسیقی و دیگر مسئولانش، اظهار کرد: در خانه موسیقی هیچ چیز خیر نمیکنند و هیچچیز در جیب هیچکس نمیرود. این افراد دنبال وجهه و اعتبار نیستند بلکه اعتبار خود را به این خانه آوردند. این اتفاقها ناشی از سوء تفاهم است؛ الان اینکه بزرگان و در رأس آنها استاد فخرالدینی پیشقدم شدند را به فال نیک بگیریم و کمر همت ببندیم و به اصل موسیقی بپردازیم. در حاشیه رفتن وقت ما را میگیرد و آب به آسیاب کسی میریزد که از موسیقی خوشش نمیآید.
کیوان ساکت ـ نوازنده تار و آهنگساز ـ پس از اظهارات نوربخش، بیان کرد: در ایران تنها جلسه برگزار میشود و در نهایت هیچ اتفاقی رخ نمیدهد، من قصد آمدن نداشتم اما تماس استاد فخرالدینی با من به منزله دستور بود. من با کسی عناد ندارم، ما از یک خانواده هستیم. آنچه میتواند امروز انسان را نجات بدهد هنر است و آنچه ما نیاز داریم مدیریت خوب است این همه اتفاقات در کشور، از فسادهای مالی تا خوردن هواپیما به کوه به سوءمدیریت برمیگردد البته نه به این معنا اینکه همه مدیران سوءنیت دارند.
او با اشاره به صحبتهای نوربخش درباره تحریم انتخابات خانه موسیقی ادامه داد: تحریم انتخابات گناه شماست. عملکرد نادرست خانه موسیقی محبوبیت این نهاد را میان اعضایش کاهش داده است. وقتی چیزی محبوبیت ندارد، یعنی مشروعیت ندارد. سلب اعتماد شده و رانتها در این خانه زیاد بوده است.هنر موسیقی، هنرعشق ورزیدن است. وجود رانتخواری، محفلی بودن و مدیریت نادرست خانه موسیقی موجب سلب اعماد شده است.
در ادامه فخرالدینی با اشاره به سخنان ساکت، اظهار کرد: فعال بودن مجمع عمومی خانه در این راستا در درجه اول اهمیت قرار دارد. خانه موسیقی را خانه خودتان بدانید و مشارکت داشته باشید. کسی را انتخاب کنید که دوست دارید این به نفع شما است.
او ادامه داد: دیگر از من گذشته، من نیز دوست دارم نیروی جوان سرکار بیاید. من ساده ریاست شورای عالی را قبول نکردم و گفتم اگر مفید واقع میشوم، میآیم. مطمئن باشید اگر متوجه شوم که کارایی ندارم کنار میکشم. در ارکستر موسیقی ملی ایران که عمری را صرف آن کردم به نتیجه رسیدم نمیتوانم کار کنم و کنار کشیدم. این ایراد به اعضا وارد است که چرا برای انتخابات حضور پیدا نکردند.
سپس نوربخش گفت: ما نباید کلماتی را که بار حقوقی دارند بر زبان بیاوریم. وقتی از کلمه رانت استفاده میکنیم، که کلمه زشتی است باید برای آن هم مصداق ذکر کنیم. اگر من رانت خوار بودم چپ و راست آلبوم منتشر میکردم و به کشورهای مختلف برای اجرای برنامه اعزام میشدم. اصلا کدامیک از بزرگانی که در اینجا نشستند از رانت استفاده میکنند؟ اگر واقعا مصداقی در این زمینه دارید بگویید؛ چه درباره من چه درباره دیگر مسئولان خانه موسیقی.
فاضل جمشیدی ـ خواننده ـ فرد دیگری بود که در این نشست سخنانی را مطرح کرد و گفت که به اعتقاد او رادیکالیزم، انفعال و سرخوردگی آفتهای خانه موسیقی هستند.
او ادامه داد: اعضای خانه موسیقی رو به گسترش رفته اما عقب افتادهایم. چرا این اتفاقها رخ داده؟ بدنه بزرگ شده اما فعالیتهای آن مناسب نیست. وقتی اندازه قدمان کفش و لباس نداریم مشکل ایجاد میشود.من چند پیشنهاد اجرایی در این زمینه دارم. اول اینکه برای ما برای منتقدان و تحلیلگران خانه موسیقی کانون تشکیل و در خانه موسیقی به آنها اتاق بدهیم تا آنها و حرفهایشان را در این قالب بزنند. از طرفی حالا که آقای فخرالدینی آمده و شورای عالی فعال شده میتوانیم اساسنامه را دوباره بنویسیم. همچنین تشکیل دبیرخانه اجرایی از موارد دیگری است که میتواند انجام شود.
جمشیدی با بیان اینکه بخش روابط عمومی خانه موسیقی خیلی ضعیف است، اظهار کرد: پیشنهاد میکنم فردی قوی را به عنوان مدیر روابط عمومی انتخاب کنید تا هر روز با هنرمندان ارتباط برقرار کند.اگر این کار انجام شود خانه موسیقی در یک سال آینده عوض میشود و ارتباط و اعتماد ایجاد میشود.
سپس محمدسریر ـ آهنگساز و عضو شورای عالی خانه موسیقی ـ در سخنانی گفت: ما با برگزاری این نشستها به سمت فضای ارزشمند و بالندگی بیشتر حرکت میکنیم. همه ما حسن ظن داریم و این جلسات نتیجه خوبی خواهد داشت. همه چیز را میتوان نقد کرد اما باید راهحل نیز برای آن گذاشت.
مهدی آذرسینا ـ نوازنده شناخته شده موسیقی ایرانی ـ نیز بیان کرد: خارج از مسائل اداری و مالی و... آنچه باعث شده عدهای از خانه دور شده و نخواهند نزدیک شوند، رفتارهایی در خانه است که خیلی هنرمندانه نیستند. خانه موسیقی در این سالها تفریبا بر خلاف جهت فعالیتهای موسیقایی حرکت کرد.
در ادامه داریوش پیرنیاکان ـ نوازنده و عضور شورای عالی خانه موسیقی ـ بیان کرد: اگر اساسنامه خانه موسیقی را مطالعه کنید متوجه میشوید از اول این تضاد را داشتیم که این اساسنامه و تشکیلات آیا باید به عنوان صنف از تمامی موسیقی طرفداری کند یا فقط موسیقی تفکری و جدی را دنبال کند. من خودم که جزو هیات موسسین بودیم از اول در این مورد که موسیقی پاپ نباید باشد موضع داشتم. ما بحثهای زیادی داشتیم کسی که در پارک ساز میزند تا رهبر یک ارکستر میتوانند در خانه عضو و از حق مساوی برخوردار باشند.
او ادامه داد: اگر بخواهیم فکر آقای آذرسینا را دنبال کنیم حتما باید اساسنامه خانه تغییر کند و یک خانه و انجمن دیگری صرفا برای موسیقی خیلی هنری تشکیل شود. این صنف است نگاه نمیکنم کی استاد است و کی شاگرد! اینها همه در خانه از یک حق برخوردار هستند.
این عضو شورای عالی خانه موسیقی و عضو هیات موسس آن درباره اینکه خانه موسیقی به عنوان یک موسسه فرهنگی هنری ثبت شده است، اظهار کرد: اگر بخواهیم قانون موسسه فرهنگی هنری را اجرا کنیم، اعضا نه نمیتوانند هیات مدیره و مدیرعامل انتخاب کنند. یعنی فقط اعضای هیات موسس میتوانند تصمیمگیرنده باشند. ما نمیخواهیم این را اعمال کنیم. ما اگر میخواستیم این تشکیلات را به شکل صنف ثبت کنیم باید در وزارت کار به شکل کارگری این کار را انجام میدادیم.
پیرنیاکان بیان کرد: این اساسنامه به شکلی است حد وسط را گرفته. هم وجه صنفی را دیده و هم هنری! بهترین راه این بود این را صنف تلقی کنیم.
سپس نوربخش در این زمینه توضیح داد: یک زمانی در دولت اصلاحات با توجه به اینکه شعار اصلی رئیس جمهور جامعه مدنی بود، نهادهای مدنیای را پایهگذاری کردند. پیشقراول این نهادها خانه سینما بود. در آن روز چون پیشینهای راجع به این نهادها نبود رایزنی و جمعبندی کردند که با توجه به اینکه کار فرهنگی هنری است نمیتواند نگاه کارگری و کار فرما برآن حاکم باشد و با قواعد وزارت ارشاد فعالیت کند. بنابراین این نهادها با عنوان موسسه فرهنگی هنری چند منظور ثبت شد.
او ادامه داد: این بحثها سالها است میشود. موسسات چند منظوره صاحبانی دارند که سهامداران آن تلقی میشوند با توجه به اینکه اینجا چنین نگاهی نبود و قرار بود هنرمندان نیز فعالیت کنند، فعالیت صنفی هم دیده شده و به اصطلاح شتر گاو پلنگ است.
نوربخش افزود: بعد از اتفاقهایی که برای خانه سینما رخ داد و تا مرز تعطیلی رفت الان به یک راهکاری رسیدند با مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی که نهاد بالادستی قانونگذار فعالیتهای فرهنگی هنری است که به امضای رئیس جمهور نیز میرسد این بند قانونی را حل کنند. یعنی این موسسهها تحت قوانین موسسههای فرهنگی هنری نیستند و میتوانند عضوگیری کنند و تمام قواعد صنفی بر آنها جاری است. که این مورد مراحل آخر خود را میگذراند. ما انجمن صنفی موسیقی هم داریم که در وزارت کار ثبت شده و مشابه آن در سینما نیز ثبت شده است. خانههای هنری اگرچه نام موسسه فرهنگی هنری دارند اما نهادهای صنفی هستند.
حسین پرنیا ـ نوازنده و آهنگساز نیز در این جلسه اظهار کرد: من فکر میکنم ما یا خیلی خیالپرداز هستیم یا خیلی خوشباور! ما فراموش کردیم در ایران زندگی میکنیم ما باید ببینم وقتی دنبال دموکراسی در موسیقی هستیم چقدر معنی دموکراسی و با هم بودن را میفهمیم؟
او ادامه داد: وقتی میگویند رانت هست منظور این است برنامهها و داوریها عادلانه نیست. اگر عادلانه سخن بگوییم جامعه مرد و زنها هرکدام 50 درصد باشند ما نیمی از این جامعه (زنها) را نداریم.
پرنیا گفت: وظیفه نهادهای موسیقی چیست؟ اگر همه تصمیم گرفتیم کار موسیقی انجام بدهیم اگر امام جمعهای گفت موسیقی حرام است، باید چه تدبیری برای آن داشته باشیم؟ ایراد کار آنجایی است که عدهای به ریش ما میخندند برای آنها فرقی نمیکند موسیقی هست یا نیست. ما زمانی میتوانیم معنی دموکراسی را بفهمیم که منتقدان ما در خود ما باشند. انجمن موسیقی یکی از عواملی بود که باعث کنسل شدن کنسرت من شد، باید تعارفهای مصلحتاندیشی را کنار گذاشت. دیگر گاماس گاماس جلو رفتن به درد موسیقی نخواهد خورد.
در ادامه، نوربخش درباره حاشیههای انتخاب مدیرکل دفتر موسیقی و اعلام بیطرفی خانه موسیقی اظهار کرد: چه کسی گفته خانه موسیقی موضع ندارد؟ راجع به خیلی از اتفاقات مملکت موضع داردحق وزیر و معاون وزیر است هرکسی را میخواهند به عنوان مدیرکل دفتر موسیقی انتخاب کند. دو دستگی ایجاد کنیم و به مدیری بگوییم فلانی را انتخاب نکن و فلانی را انتخاب کن؟ گفتند عملکرد مدیر قبلی خوب بوده درباره مدیر بعدی کسی صحبت نکرد. من نه این نامه را امضا کردم و نه آن نامه را.
فخرالدینی نیز گفت: آرزوهای زیادی در دل همه ما نهفته است. من آرزوهای بسیار برای خانه موسیقی، مملکتم و کسانی که با هنر و سروکار دارند، دارم. الان هم گفتیم شاید بتوانیم کاری انجام بدهیم. اینی که میخواهیم با آنی که میتوانیم انجام بدهیم ممکن است خیلی فرق داشته باشد. من خیلی چیزها آرزو دارم؛ یکی از هدفهای من است بتوانم ارکستر بزرگ و عالیای را در خانه موسیقی تشکلی بدهم. گروههای موسیقی میدان داشته باشند و حمایت شوند. کارگاههای هنری مختلف دایر شود و تجربههای اهل فن در اختیار جوانان قرار داده شود. آرزو دارم برای تمام بانوانی که صدایشان در سینههایشان حبس شده است.
او رو به اعضای خانه موسیقی گفت: سعی کنید این نهاد را حفظ کنید چون اگر نباشد بازهم همان فاصله انجمن اخوت تا انجمن موسیقی که خیلی زمان برد را میبرد. کمک کنید تا به ایدهآلهای شما برسیم و همانطور که شما میخواهید کار کنیم. باید خانهای باشد که کارهای خود را بتواند راسا انجام بدهد. من چندی پیش به کشور جمهوری آذربایجان دعوت شدم حیرت کردم از نظامی که در موسیقی آنها وجود دارد. کشوری که عکس اسکناسش تار و کمانچه و دایره است با کشوری که وقتی میخواهند تار و کمانچه را در تلویزیون نشان بدهند با گل و گلدان آن را میپوشانند که مبادا معلوم باشد آن پشت چه کار میکنند.
در ادامه داود گنجهای ـ نوازنده و عضو شورای عالی خانه موسیقی ـ بیان کرد: من هم کلمه رانت را میفهمم؛ من میدانم نیت آقای ساکت نیت بدی نیست. امسال همین آقای پیرنیاکان با رفاقتی که با دولت جدید دارد کاری کرد پولی به خانه موسیقی بدهند. دو ماه است خانه موسیقی حقوقی ندارد بدهد.
او ادامه داد: به شرفم قسم ما اصلا حقوق نگرفتیم. اگر پولی هم از اینور آنور میگیریم عینش را به حساب خانه موسیقی ریختند که آقای وفایی مثل شیر روی آن خوابیده است. از فردا در خانه موسیقی روی شما باز است هرکس انتقاد دارد، بگوید. اگر نوربخش نتوانست میرود، من از خدایم است بروم. صندوق هنرمندان و دولت پول ندارد یک ذره هم ما به آن دهنکجی کنیم بدتر!
او تاکید کرد: حرف این پیر دیر (فخرالدینی) که در این موسیقی خدمات شایستهای انجام داده را گوش بدهیم محبت پیشه کنیم. منتقدان عزیز برای دوستتان چه کار کردید؟ بیاید باهم رفیق و دوست باشیم. راست بگوییم، مرد باشیم و همه باهم همبسته باشیم.
در پایان این نشست که 26 فروردین در خانه هنرمندان ایران برگزار شد، هوشنگ کامکار ـ آهنگساز و عضو شورای عالی خانه موسیقی ـ بیان کرد: بسیار متاسف هستم فکر میکردم برای منتقدان در این سالن جا نباشد و باید در حیاط بنشینند که بیایند و در جهت سازندگی خانه موسیقی ما را کمک کنند. باید موسیقی را درست کرد و آدمها را راهنمایی کرد؛ اینکه سهتار بزنم و در تلویزیون نشان بدهند چه اتفاقی میافتد؟
انتهای پیام
منبع: ایسنا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.isna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۸۰۹۰۲۶۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
خاطرات مهندس جعفر شریف امامی از کار در راه آهن
تین نیوز حبیب لاجوردی :
جعفر شریف امامی از مدیران عامل راه آهن بوده که کار را پس از اتمام درس از راه آهن شروع کرده و سلسه مراتب مختلف را به تدریج پیموده تا به سمت مدیرعامل راه آهن رسیده است. در اینجا خاطرات وی را که مربوط به فعالیت در راه آهن در گفتگو با پروژه تاریخ شفاهی دانشگاه هاروارد بیان کرده، آورده ایم:
معرفی و تحصیلاتس- قربان اگر اجازه بفرمایید اول شروع بکنیم با یک خلاصه ای: از خانواده تان، مرحوم پدرتان بفرمایید و بعد شرح بدهید رفتن تان را به اروپا و تحصیلات تان و بعد آن وقت می رسیم به موضوعات بعدی.
شریف امامی: آنچه که من راجع به خانواده ام می توانم بگویم این است که پدر من یک مرد روحانی بود و تحصیلاتی که من در تهران کردم اول در مدرسۀ شرف بود و بعد از مدرسۀ شرف به مدرسۀ آلمانی رفتم آنجا در واقع متوسطه را در قسمت فنی تمام کردم و بعد برای رفع احتیاجات راه آهن عده ای در حدود سی نفر از وزارت راه می فرستاد به آلمان و من جزو آن هیئت به آلمان فرستاده شدم. در آلمان ما در Brandenburger Zentralschule در مدرسۀ سنترال که مدرسۀ راه آهن بود هجده ماه تحصیل مربوط به رشته های مختلف راه آهن کردیم و به سه دسته تقسیم شدیم که هر دسته ای یک قسمت از راه آهن را تحصیل کردند و بعد به ایران مراجعت کردیم.
در موقع مراجعت ما را دو دسته کردند یک دسته فرستادند به راه آهن شمال که در آنجا آلمانها کار می کردند و یک دسته را به راه آهن جنوب فرستادند که آمریکایی ها بعداً برای ادامۀ ساختمان راه آهن آمدند. در آنجا مهندسی بود به نام Caroll که سر مهندس راه آهن بود.
سفر از تهران و توقف در لرستاندر اینجا خالی از فائده نخواهد بود که مختصری از وضع مسافرت خود را از تهران به اهواز شرح دهم، در آن موقع وسیلۀ مسافرت اگر عدۀ کافی بود می شد یک اتومبیل سواری دربست کرایه کرد و به مسافرت رفت و الا باید با اتومبیل باری که پست را می برد پهلوی شوفر نشسته و با پست به سفر برود. ما پنج نفر یک اتومبیل سواری کرایه کرده و به راه افتادیم. راه تا لرستان به طور عادی بود و در تمام شبانهروز مقدور بود که انسان حرکت کند، البته راه ها تماماً خاکی بود و هنوز آسفالت نشده بودند و حتی در تهران خیابآنهای آسفالت نداشت و عصرها در جوی خیابان از طرف بلدیه (شهرداری) آب جاری می کردند و سپورها با دلوی که داشتند خیابآنها را آب پاشی می کردند تا گردوخاک کمتر شود. و گاهی با مشک آب پاشی می شد که سپور مرتب می گفت پرهیز آب و از مشک آب می پاشید. در لرستان راه تازه ساخته شده بود و چون راه آهن نبود در طول راه روی ارتفاعات مشرف به جاده برج های ژاندارمری ساخته شده بود که در هر برج ۶ نفر مسلح بودند و تمام روز راه را زیرنظر داشتند و به محض اینکه تاریک می شد عبور و مرور ممنوع می شد زیرا ممکن بود که انسان مواجه با راهزن های طول راه بشود. موقعی که از لرستان عبور می کردیم ژاندرم ها در محلی که قهوه خآنهای بود جلوی مسافر را می گرفتند که در همانجا بیتوته کنند و چون ممکن بود تا قهوه خانه بعدی هوا تاریک شود مانع حرکت می شدند.
موقعی که اتومبیل به چالان چولان رسید نزدیک چهار بعدازظهر بود و جلو را گرفتند که باید همین جا بمانید و هر چه اصرار کردیم مفید قرار نگرفت لذا به متصدی قهوه خانه دستور دادیم که محلی را نزدیک رودخانه تمیز و آب پاشی کرده و تخت چوبی بگذارد که جای با صفایی بود بنشینیم، و چون همه چیز از حیث غذا و لوازم یعنی تخت سفری همراه داشتیم بساط را در آنجا پهن کرده و نشستیم. بعد از چند دقیقه سواری از دور نمایان شد که خیلی رشید و چابک به نظر می رسید، یک سرآمد نزد ما و از اسب پرید پایین و سلام کرد افسری بود به درجه نایب اول و وقتی که نشست و به او تعارف کردیم معلوم شد اول راه است و تازه افسر شده است و خود از دزدان معروف منطقه بوده و اینک از طرف سپهبد امیراحمدی فرماندۀ نیروی غرب مأمور حفاظت ۱۵۰ کیلومتر راه شده و به درجۀ افسری نائل شده است. البته خود او سواد خواندن و نوشتن نداشت و کارهای دفتری او را یک سرجوخه انجام می داد نام او عباس قونکه بود و شروع کرد از دزدی های قبل و اقدامات بعد برای امنیت منطقه و گرفتن دزدها با لهجۀ لری غلیظ تعریف کردن و فرستاد چند مرغ از ده نزدیک آوردند که سرخ کرده و با غذایی که ما داشتیم با هم خوردیم، ضمناً از جیبش کیف چرمی کوچکی بیرون آورد و در آن ستارۀ برنجی درآورد و نشان داد و گفت قصد دارم هر وقت حضرت اجل (سپهبد امیراحمدی) به اینجا بیاید اجازه بگیرم که درجه سلطانی (سروانی) داشته باشم و با ما مشورت می کرد که چگونه گزارش بدهد و جملات را تکرار می کرد تا حفظ شود. خلاصه از لرستان به بعد تا اهواز به هیچ وجه امن نبود و جز در روز زیر نظر ژاندارم ها مسافرت مقدور نبود.
مطلب دیگر که مناسب است ذکر شود وضع شهرهای خوزستان بالاخص شوشتر و دزفول و اهواز است که در آن موقع شاید در حدود ۷۵ درصد مردم تراخم داشتند و عدۀ زیادی کور بودند و از آب رودخانۀ کارون با مشگ برای خود آب حمل می کردند در محلی که دیگران مشغول قضای حاجت بودند. و در بازار شوشتر دکانی بود که هرچه نگاه کردم ندانستم که متاعش چیست وقتی پرسیدم گفتند گیوه فروشی است ولی روی گیوه ها آن قدر مگس نشسته بود که تمام سیاه به نظر می رسید و تشخیص مشکل می شد. کثافات مستراح ها در بعضی از خیابآنها از بالای بام به داخل کوچه می ریخت و با در اختیار بودن تمام عوامل توسعه از آب و آفتاب و زمین مستعد و سوخت ارزان فقیرترین و کثیف ترین افراد در آنجا دیده می شدند.
ورود به اهواز و ملاقات کارل سرمهندس راه آهن
در اهواز موقعی که ما وارد شدیم یک عده ای از رفقای ما از بعضی از مسائل تنقیداتی کردند که موجب شد کارل تلگرافی به تهران کرد و اظهار کرد که این محصلین را من اصلاً نمی خواهم همه را خواهش می کنم پس بگیرید و ما با اینها وقت اینکه سروکله بزنیم نداریم.
س- ایرادات چه بود؟
ج- راجع به ساختمان راه آهن ایراداتی گرفته بودند من جمله مربوط به ریل گذاری و از این قبیل.
س- مسئله فنی بود یا مسئله سیاسی…
ج- نه نه نه فقط فنی بود. بعد من به رفقا گفتم بنشینم یک قدری صحبت بکنیم ببینیم مصلحت ما چیست، بمانیم یا برویم چه بکنیم. بعد از بررسی هایی که کردیم به دو دلیل من و چند نفر از رفقا تصمیم گرفتیم که همانجا بمانیم، یکی اینکه در شمال هنوز مالاریا خیلی بود و من شخصاً از لحاظ مالاریا حساسیت داشتم و میل نداشتم در یک منطقه ای که مالاریا هست بروم کار بکنم. دوم اینکه در جنوب اساساً میدان کار وسیع تر بود و کارل که آنجا بود اختیارات بسیار وسیعی داشت و اعلی حضرت فقید نسبت به او فوق العاده توجه داشت برای اینکه علاقۀ شدید به پیشرفت راه آهن داشت. علیهذا اختیارات زیادی به کارل داده بود که حتی شاید از اختیارات وزیر هم زیادتر بود البته از لحاظ اداری. از این جهت من تقاضا کردم از کارل که ملاقاتش کنم و رفتم آنجا وقتی که به دفترش آمدم لباس با کراوات و پیراهن سفید داشتم. گفت با این ریخت آمد{ی} با من صحبت بکنی من اصلاً حاضر نیستم صحبت بکنم. گفتم چه جور من بیایم که شما حاضر می شوید صحبت بکنید؟ گفت باید بروید لباس کار بپوشید (اوورل آبی) آن وقت حاضرم صحبت بکنم.
س- مکالمه به انگلیسی بود یا به فارسی؟
ج- مترجم بود که این وسط یک مترجمی داشت به نام آقای علوی اهل محل بود بسیار مرد شریفی بود یک پایش را هم کوسه زده بود که شل بود ولی انگلیسیاش خیلی خوب بود و آنجا مترجم کارل او بود.
خلاصه رفتم در اهواز یک مغازۀ بزرگی بود به نام کراچی استور. در آن وقت هنوز هندوستان و پاکستان جزو مستعمرات انگلیس بود و کراچی را همه جزء هند و هر چی از پاکستانی ها بود همه را هندی می شناختیم. در کراچی استور چیزهای مختلف از اجناس خرازی و بزازی و حتی خیاطی داشت در واقع مثل یک گراندمگازان {فروشگاه بزرگ} اهواز بود در آن وقت. رفتیم آنجا و دستور دادم به یک لباس کار برایم تهیه بکند گفت لباس کار آماده دارم ولی بایستی که قدری اندازه بکنم. برای من یک دست لباس درست کرد و خریدم و آمدم فردا دومرتبه رفتم به کارل خواهش کردم که مرا بپذیرد و رفتم به دفترش و دید با لباس کار آمده ام گفت حالا حاضرم صحبت بکنم، گفت که شماها خیال نکنید که یک مقدار تئوری یاد گرفته اید من برای آن ارزش زیادی قائل هستم. من نتیجۀ کار می خواهم و بایستی بدهید که کار بکنید من همه گونه کمک می کنم ولی اگر که بخواهید بنشینید پشت میز در اداره و بخواهید همهاش با کاغذبازی و حرف وقت بگذرانید اینجا رشدی نخواهید کرد این را از حالا باید صریح بگویم. گفتم نه ما حاضریم که لباس کار هم بپوشیم و با همین لباس برویم سرکار و کار بکنیم.
گفت خیلی خوب فوراً تلفن کرد به رئیس قسمت مکانیک، Superintendent Mechanical شخصی بود به نام Moler آمد آنجا و گفت که با این شریفامامی مذاکره کرده ام و حاضر شده است که با کارمندان دیگر شما همکاری بکند و بایستی از پایین ترین مرحلۀ کار یعنی از عملگی باید شروع بکند و بیاید بالا من جور دیگر موافقت نمی کنم.
از عملگی تا نقشه خوانی و نصب کارخانه تعمیرات واگن و لکوموتیو
در آن موقع می خواستند یک کارخانۀ تعمیر درست بکنند برای تعمیرات واگن ها و لکوموتیوها و غیره و یک شخص ارمنی آنجا سرکارگر بود مرا مولر به او معرفی کرد که باید با او همکاری بکنم و او هم ملاحظه نکرد از همان روز اول با چند عملۀ عرب همراه کرد که مثلاً یک سرنردبان را یکی از آنها می گرفت و یک سرش را هم من می گرفتم تا اطمینان حاصل شود تا آماده هستیم که کار بکنیم. دو سه روزی که آنجا به این صورت شروع به کار کردم نقشه های کارخانه آمد که ماشین آلات را نصب بکنیم آنجا دیگر خود سرکارگر هم نمی توانست که خوب نقشه ها را بخواند و مجبور بود از من استفاده بکند و کارهای ریختن طرح فنداسیون ماشین آلات و پایه های مربوط به ترانسمیسون و غیره تمامش را دیگر من دستور می دادم که چه بکنند از این جهت بعد از چند روز شدم معاون سرکارگر یعنی یک قدم جلو رفتم تا بعد که کارخانه تعمیر را نصب کردیم و تمام شد، مولر مرا خواست و گفت که ما تعدادی منبع آب بایستی نصب بکنیم در بعضی ایستگاه های راه آهن برای احتیاجات آب گیری لکوموتیوها و می خواهیم اینها را مقاطعه بدهیم شما مراقبت بکنید که این کار را که می دهم به همین سرکارگر ارمنی که بکند مراقبت بکنید که قیمتش را حتیالمقدور ارزان و سریع تمام بکند تا بر آن اساس بتوانیم با او قرارداد ببندیم.
اولین کار مقاطعه کاری و اولین افزایش حقوق پنجاه درصدی
وقتی که ما شروع کردیم به نصب اولین منبع آب در اهواز که در آنجا دو تا باید نصب می شد بعد از آنکه اولی تمام شد آمدم به مولر گفتم در اینجا چون اختیاراتی نداشتم و هرچه سرکارگر می خواست می کرد صرفه جویی کامل نشده است من می توانم که منبع آب دومی را ارزان تر و سریع تر نصب بکنم. شما چون مایل بودید که حداقل قیمت و کوتاهترین زمان را به دست بیاورید من حاضرم که تعهد بکنم که این نظر را تأمین بکنم. مرا برد پیش کارل و گفت شریفامامی چنین اظهاری می کند و حاضر است. تعهد بکند که منبع آب دوم را خودش نصب بکند هم سریع تر و هم ارزان تر. کارل اعتبار محدودی کمتر از آنچه که آن سرکارگر خرج کرده بود به من داد و گفت که این اعتبار را در اختیارات می گذاریم برو هر کاری می توانی بکن ولی دیگر به من مراجعه نکن تا وقتی که منبع سوار شده باشد.
علیهذا رفتم و آن منبع را با تقریباً سه خمس قیمتی که او تمام کرده بود از لحاظ پرداخت دستمزد و در حدود چهار روز هم کوتاهتر از آنچه که او طول داده بود نصب کردم. بعد آمدم و به مولر گزارش دادم که کار منبع تمام شده است.
برخاست و آمد همراه من دید که منبع را نصب کرده ام و تمام شده است، مرا برد پیش کارل و به کارل گفت که شریفامامی منبع را سوار کرده و ارقامی را هم که گرفتم هم ارزان تر و هم زودتر تمام شده است. کارل گفت که پس می آیم خودم ببینم. آمد و خودش دید و همانجا دستور داد همۀ رؤسای ادارات بیایند به محل نصب منبع آب. رئیس حسابداری و رئیس کارگزینی کارپردازی و غیره همه آمدند.
س- رؤسای ادارات آمریکایی بودند؟
ج- نه نه، اینها فقط چند نفر رؤسای ادارات فنی آمریکایی بودند بقیه ایرانی بودند مثلاً رئیس حسابداری آقای جمال خان بود که رتبه ۹ داشت و آن وقت در خوزستان دو نفر رتبه ۹ بود یکی جمال خان بود و یکی پیشکار دارایی خوزستان. دو نفر رتبه ۹ بیشتر نبود آنجا رتبه آن وقت خیلی اهمیت داشت و کارمندانی که در راه آهن بودند تمام رتبه ۲، ۳، ۴ و اینها بودند. فقط یک نفر بود آقای فرمی که رتبه ۶ داشت و معاون جمال خان بود.
س- فرمی؟
ج- فرمی گویا آمد به آمریکا بعداً جمال خان که رتبه ۹ داشت معاون کارل بود. و فرمی هم معاون جمال خان. خلاصه اینها آمدند در بیرون اداره در فضای آزادی که ما منبع آب را سوار کرده بودیم و کارل شروع کرد به توضیح دادن که من با این جوان اول صحبت کردم و به او گفته بودم که باید از پایین شروع بکند و نشان بدهد که کار می تواند بکند تا کار مستقل بشود به او داد و از این قبیل حرف ها. حالا نشان داده است با اینکه واقعاً کارش را خوب می تواند از عهده برآید و مسئولیت های بیشتری آماده هستم که به او بدهم و حقوق را پنجاه درصد یکمرتبه اضافه کرد، بعد از جمعاً چهار پنج ماه بیشتر طول نکشیده بود که من در راهآهن شروع به کار کرده بودم.
س- مبلغ حقوق چند به چند اضافه شد؟
ج- چهارصد ریال بود شد ششصد ریال.
س- ماهی؟
ج- البته ماهی. بعد مرا کرد رئیس شعبه. تمام کارهای لوله کشی و نصب منابع آب و آهنگرخانه و نجارخانه و کارهای ساختمانی درها و پنجره ها و قالب پزی ها و غیره که برای طول راه و ایستگاه ها باید ساخته بشود همه آمد زیرنظر من.
س- این در چه سالی بود؟
ج- این در اوایل سال ۱۳۱۰ شمسی بود. در آن موقع حقوق خیلی خوبی دیگر پیدا کردم زیرا قیمت ها آنجا فوق العاده ارزان بود اگر مقایسه بکنید مثلاً از همانجایی که من لباس کار خریده بودم لباس معمولی می دادم درست کند برای من یک کتوشلوار روی اندازه می دوخت از پارچه کتانی فرمی به مبلغ چهار تومان. قیمت ها در این سطح بود یعنی یک کت وشلوار از پارچه و دوخت و غیره می شد در حدود چهار تومان و یا ما پانسیون بودیم در راه آهن به ماهی پانزده تومان یعنی ناهار و شام و چاشت و غیره همه اینها در ماه پانزده تومان میشد با سطح قیمت ها که از این قرار بود ماهی چهل تومان هم حقوق ماهیانه بود. به طوری که من از همان چهل تومان مبلغی صرفه جویی داشتم که مقداری فرش و میز تحریر و غیره بعداً برای خودم خریده بودم. به هر صورت آنجا یک شروع خیلی خوبی برای من شد که با ذوق و شوق و با علاقه شروع به کار کردم و وضع من در خود راه آهن و در وزارت راه یک وضع استثنایی در واقع شده بود که همه تا اندازه ای حتی رشک می بردند.
تاریخ انجام مصاحبه: پنج شنبه ۱۳ می ۱۹۸۲ { 23 اردیبهشت 1361 } در شهر نیویورک
آخرین اخبار حمل و نقل را در پربیننده ترین شبکه خبری این حوزه بخوانید