Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «فردا»
2024-04-29@20:39:03 GMT

باشه آهنگر: خارج از مرز‌ها تبلیغات عجیب و غریب می‌کنند

تاریخ انتشار: ۹ اردیبهشت ۱۳۹۷ | کد خبر: ۱۸۳۰۳۳۹۸

باشه آهنگر: خارج از مرز‌ها تبلیغات عجیب و غریب می‌کنند

متاسفانه خارج از مرز‌ها درباره ما تبلیغات عجیب و غریب می‌کنند، اما زمانی که به ایران می‌آیند، با فرهنگ ما آشنا می‌شوند.

باشگاه خبرنگاران: محمد علی باشه آهنگر کارگردان به ارائه راهکار برای تحقق هر چه بیشتر آرمان‌های جشنواره جهانی فجر که معرفی سینما و فرهنگ ایران به جهان است، اشاره کرد و گفت:من فکر می‌کنم باید در تولیدات سینمایی «خودمان باشیم» به عبارت دیگر همه ظرایف اخلاقی، فرهنگی، تفاوت فرهنگی و بینش‌هایی که خاص کشور خودمان است را در فیلم‌ها به تصویر بکشیم که متاسفانه در برخی از فیلم‌ها دیده نمی‌شود و کپی است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!


وی افزود:ما اگر خودمان باشیم به این معنا که فرهنگ خودمان را معرفی کنیم و در برگزاری جشنواره نیز از کشور‌های منطقه و بسیاری از جشنواره‌های دیگر کپی نکنیم و جشنواره را ایرانیزه کنیم به طور قطع معرف خوبی خواهیم بود چرا که در منطقه به لحاظ فرهنگی در مقایسه با کشور‌های اطراف کاملا متفاوت هستیم و فرهنگ کهنی داریم که بسیار ارزشمند است.

باشه آهنگر با بیان اینکه این فرهنگ کهن باعث می‌شود تا شما نخواهید برای خودتان شناسنامه و هویت درست کنید، ادامه داد:متاسفانه در طول این سال‌ها نسبت به هویت کهنمان بی توجه بودیم و لطمه هم خوردیم، اما هنوز هم فکر نمی‌کنیم که اگر به این هویت توجه نکنیم ممکن است در آینده چه لطمه‌هایی به ما وارد شود.

این کارگردان با بیان اینکه ما به اندازه‌ای قابلیت داریم که بتوانیم بعد از ده سال اگر مدیریت‌ها دچار تغییر آنچنانی نشود یک جشنواره متفاوت برگزار کنیم، افزود:دنیا نیز این کار را می‌کند و با آسیب شناسی دوره‌های مدیریتی مختلف و شناختن ضعف‌های آن‌ها سعی می‌کند که کمتر دچار اشتباه شود.

باشه آهنگر با بیان اینکه ما در جشنواره محدودیت‌هایی در انتخاب فیلم‌ها داریم، ادامه داد: این محدودیت‌ها باعث می‌شود که ما از فیلمسازان ناشناخته‌تر و به نوعی شاید اخلاقی‌تر بتوانیم فیلم‌هایی را به کشورمان بیاوریم که این برگ برنده ما است.

وی افزود:ما مشتری‌هایی داریم که بسیاری از جشنواره‌های دنیا ممکن است به سراغ آن‌ها نروند مثل مغازه‌ای که نمی‌خواهد مثل دیگران باشد در نتیجه افرادی را پیدا می‌کنند که دیگران نمی‌خواهند آن‌ها را انتخاب کنند.

این کارگردان سینما و تلویزیون گفت: امروز بسیاری از فیلمسازان دنیا طبیعتا می‌خواهند خودشان را عرضه کنند و فیلمهایشان را به دنیا نشان دهند، اما شرایط برای آن‌ها به دلیل ده‌ها و صد‌ها محدودیت فراهم نشده است.

باشه آهنگر با بیان اینکه ما یک سری سرزمین ناشناخته داریم که فیلم‌ها درباره آن سرزمین‌ها است، افزود:همچنین یک سری اقلیم‌ها و فرهنگ‌های کمتر دیده شده داریم که آن‌ها می‌توانند جامعه هدف ما بشوند.

وی افزود:شما با توجه به این موارد بعد از ده سال به جایی می‌رسید که وزنه سنگینی شده اید و می‌توانید آن را عرضه کنید و پیش از اینکه انتخاب کنید توسط دیگران انتخاب بشوید.

باشه آهنگر با تاکید بر اینکه هم اکنون خیلی از مهمانان جشنواره فعلی، مخصوصا به جشنواره مسکو نرفتند و ایران را انتخاب کردند که ارزشمند است، گفت:با توجه به اینکه جشنواره مسکو نسبت به جشنواره ما سابقه دیرینه تری دارد، ولی اینجا را انتخاب کردند.

باشه آهنگر گفت: متاسفانه خارج از مرز‌ها درباره ما تبلیغات عجیب و غریب می‌کنند، اما زمانی که مهمانان به ایران می‌آیند و با مردم کوچه، خیابان، بازار گفتگو می‌کنند با فرهنگ ما آشنا می‌شوند که این انتقال فرهنگ یک انتقال بی واسطه است و این بی واسطگی می‌تواند سفیری بشود بدون آنکه ما از او بخواهیم درباره هر آنچه که دیده است صحبت بکند البته ممکن است درباره رانندگی بد ما هم صحبت کنند و حتما نباید درباره مهمان نوازی خوب ما و فضای فکری بازی که در فضای جشنواره است، صحبت کنند.

وی ادامه داد:باورتان نمی‌شود درباره شیعه و سنی، عقد موقت یا عقد دائم و بحث سیاست کشور در حوزه هسته‌ای از من سوال می‌پرسند، زیرا فکر می‌کنند که ما نسبت به آنچه پیش از این شنیده اند در مقام حقانیت بیشتری هستیم و صداقت خاصی داریم که این نشان می‌دهد ما غفلت‌های بسیاری داشتیم و رسانه هایمان، فیلم هایمان و خبرنگارانمان به اندازه کافی جهانی نیستند و کسی هم نیست که تخصص جهانی بودن را برای عرضه این آثار داشته باشد مثلا کسی نیست که فیلم‌ها را در خارج از کشور پخش کند پس در این میان تکلیف من چیست؟

این کارگردان بابیان اینکه من درباره ادیان در جنگ و قومیت‌ها صحبت کردم و این نشان می‌دهد که ما کم کار کردیم و تخصص ایجاد نکردیم که بتواند نوشابه ما در خارج از کشور به فروش برسد، ادامه داد: فیلم ما بسیار مهم‌تر از یک نوشابه است، زیرا بخشی از تفکرات، ایدئولوژی، اخلاق، فرهنگ، آیین، رفتار و پیشینه جامعه شناختی و روانشناختی ما را می‌تواند عرضه کند و ما در این عرصه مشارکت جهانی نداریم در حالی که می‌توانیم در این زمینه تخصصی کار انجام دهیم.

باشه آهنگر گفت:جشنواره جهانی فجر می‌تواند تلالو و جرقه‌ای باشد که نشان دهد چه میزان در این زمینه ضعف داریم.

وی تاکید کرد: اگر لازم است باید از متخصصان خارج از کشور دعوت کنیم و شرکت‌های چند ملیتی تشکیل بدهیم که بتوانند فیلم‌های ما را عرضه کنند تا یک فیلم ایرانی که یک جوان به سختی تولید می‌کند برای آن جوان و شرکت و تهیه کننده پولساز باشد، اما هم اکنون جلوی این چرخه بسته شده است.

باشه آهنگر بابیان اینکه چند تا از فیلم‌های ما به چند جشنواره می‌روند و این فیلم‌ها توسط آن‌ها انتخاب می‌شوند، گفت: البته نمی‌خواهم حرف ناصواب بزنم، ولی بسیاری از فیلم‌های دیگر ما می‌توانند در جشنواره‌های جهانی شرکت کننداما شاهد این اتفاق نیستیم.

وی در پاسخ به اینکه هم اکنون تا چه اندازه می‌توان شعار حمایت از تولید داخلی را در سینما محقق کرد؟ تصریح کرد:در وهله اول فکر می‌کنم تلاشی برای کالای ایرانی نمی‌شود و ساختار درست نیست. ما برای تولید یک کالا باید به اماکن، اداره مالیات، وزارت بازرگانی، وزارت اقتصاد، وزارت صنعت، وزارت ارشاد و.. برویم تا مجوزی بگیریم و مکان مناسبی برای کار داشته باشیم مثلا در کشوری، چون چین می‌گویند در خانه خودت کار کن، اما در کشور ما به برخورداری از تحصیلات و نوآوری توجه نمی‌شود.

وی با بیان اینکه سینما که ایرانی‌ترین محصول ما است فردی را می‌خواهد که آن را در خارج از کشور بفروشد، اما ما او را نداریم، ادامه داد: البته فیلم «ملکه من» بدون هیچ پخش کننده‌ای به چند کشور رفت، اما ما در این زمینه بسیار ضعیف عمل کردیم و نمی‌دانم چرا در این حوزه کار و تلاش خاصی نمی‌شود، اما امیدوارم که کالای ایرانی به فروش برود.

وی در خصوص روند تولید فیلم «سرو زیر آب» خاطرنشان کرد:من فکر می‌کنم شجاعت را کسانی داشتند که رفتند و داستان فیلم را رقم زدند و من کار مهمی نکردم البته سختی کار فشار روحی خاصی به من وارد کرده است و این موضوع در مورد «ملکه و فرزند خاک» هم صدق می‌کند.

کارگردان «سرو زیر آب» گفت:امروز مهم‌ترین دغدغه من، خانواده و دوستانم این است که شاید دیگر این مسیر را ادامه ندهم، اما تصور می‌کنم که محدودیت اکران فیلم نباید باعث این موضوع شود چرا که فکر می‌کنم این رفتار با محتوای فیلم من شده است.

باشه آهنگر گفت:توجه من به قومیت کشورم یعنی توجه به مرز و آرامش کشورم است. من بهترین دوران فیلمسازی ام را باید معطل بشوم و بدوم، این در حالی است که در این بازه زمانی به جای یک فیلم می‌توانم ۳ فیلم بسازم. لینک کوتاه خبر: farda.fr/003O4N

منبع: فردا

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.fardanews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «فردا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۸۳۰۳۳۹۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

شهر را تقدیم تاس‌اندازها نکنیم

ما امروز در عصر برندها و هلدینگ‌های غول زندگی می‌کنیم؛ در عصری که تبلیغات ابایی از دروغ گفتن ندارد و به نظر می‌رسد فروش و سود برای چنین دنیایی به امری مقدس بدل شده، بنابراین معلوم است که شرکت‌های بزرگ می‌توانند ادعاهای زیادی را روی بیلبوردهای شهری مطرح کنند؛ ادعای اعطای جوایز و نظایر آن و به این ترتیب از فضای شهری به عنوان پلی برای ورود به فضای روانی و ذهنی شهروندان استفاده کنند. 

به گزارش ایسنا، جوان نوشت: فقط کافی است کد روی چوب بستنی را به فلان شماره پیامکی بفرستید تا پشت فرمان فلان خودروی شاسی‌بلند روز آلمانی با آن رنگ قرمز هیجانی بنشینید. به همین راحتی! فاصله شما با آن خودروی آلمانی فقط یک شماره پیامکی است و البته این منطق روی بیلبوردهای شهری و بین‌شهری در تهران و حد فاصل تهران تا شهرهای اقماری اطراف پایتخت تکرار شده است، آیا این منطق با رویکردی که کشور قرار است در رشد تولید دنبال کند، تناسبی دارد؟ نه! اما آیا می‌توان نادیده‌اش گرفت، طوری که انگار آب از آب تکان نخورده است؟ قضیه شتر دیدی ندیدی؟ بله!

 چرا تبلیغات راهبردی راه به جایی نمی‌برد؟

تبلیغاتچی‌های غیررسمی با آنکه وعده‌های نزدیک به محال می‌دهند- آخر چه کسی واقعاً باور می‌کند با خرید یک بستنی ۲۰ هزار تومانی، برنده یک شاسی‌بلند آلمانی شود-، اما آن احتمال نزدیک به صفر در ذهن مخاطبان می‌درخشد و تبلیغاتچی‌ها از همان احتمال نزدیک به صفر بهره‌برداری می‌کنند. 

میلیون‌ها نفر ممکن است تحت تأثیر چنین وسوسه‌هایی قرار بگیرند و کار و زندگی خودشان را رها کنند و به یک ماشین پیامکی ارسال کد به شماره شرکت‌هایی که وعده‌های سخاوتمندانه‌ای می‌دهند، بدل شوند. 

احتمالاً دیده‌اید، امروز اکثر شرکت‌ها برای اینکه از رقبای خود عقب نمانند، روی محصولات خود کد چند رقمی می‌زنند، فرقی نمی‌کند روغن تولید می‌کنند یا لبنیات یا ماکارونی یا هر کالای دیگری، همین بازار مکاره‌ای که شکل گرفته است بر این قضیه گواهی می‌دهد که حتی احتمالات بسیار کوچک از سوی لایه‌هایی از جامعه جدی گرفته می‌شود. 

در تبلیغات بستنی با آنکه اغواگری حرف اول را می‌زند، اما دست‌کم مسیر شفافی در نظر گرفته شده است:

۱- بستنی بخر

۲- کد بستنی را به شماره پیامکی فلان بفرست.

۳- جایزه بزرگ ببر. 

به عبارت دیگر در این نوع تبلیغات، مسیر و چشم‌انداز معلوم است، اینکه ما به آن ماشین شاسی‌بلند آلمانی برسیم، واضح است چه کاری باید انجام دهیم. حالا این نوع تبلیغات اغواگرانه را مقایسه کنید با جلوه تبلیغات شهری شعارهایی که برای کشور جنبه راهبردی دارد. چرا این نوع تبلیغات عموماً با بی‌اعتنایی افکار عمومی روبه‌رو می‌شود؟ 

گاهی حتی وزارتخانه‌ها و نهادهای عمومی هم در نهایت به شکل رفع تکلیفی و به صوری‌ترین شکل ممکن با شعارهای راهبردی مواجه می‌شوند، مثلاً بدون آنکه اندک خلاقیتی در کار دیده شود، شعار سال را کپی می‌کنند و بر در و دیوار شهر می‌زنند. 

این طور بگوییم وقتی مثلاً به جلوه شهری شعار سال- جهش تولید با مشارکت مردم- می‌رسیم برخلاف آن تبلیغات اغواگرانه، مسیر کاملاً مه‌زده و نامعلوم است. چطور می‌توان به جهش تولید رسید؟ چطور می‌توان بین جهش تولید و مشارکت مردم، پیوندی ارگانیک و عملی برقرار کرد؟ 

منطقی این است که ما بتوانیم بین افق‌ها و چشم‌اندازها و نقطه‌ای که اکنون در آن قرار داریم، پیوند واقع‌بینانه‌ای برقرار کنیم، وگرنه این شعارها مثل عضوی که پس زده می‌شود، در اذهان نخواهد نشست. در آن تبلیغات اغواگرانه در همان بیلبوردها از همه عناصری که می‌تواند به آن وعده جنبه واقعی ببخشد، استفاده شده، اما این نکته مهم در تبلیغات شعارهای راهبردی در شهر غایب است. 

 چرا نشانی از افسران اقتصادی کشور  در بیلبوردها نیست؟

اما سؤال این است که چطور می‌شود در همان بیلبوردها و تبلیغات شهری به شعارهای راهبردی جنبه عینی بخشید؟ 

شهرداری‌ها در کلانشهرها و پایتخت می‌توانند از قهرمان‌های تولید و تجارت، کارآفرین‌ها، بازرگان‌ها و صنعتگران خوشنامی که دست‌کم دو، سه یا چهار دهه و بیشتر در این عرصه‌ها درخشیده‌اند- سربازان و افسران اقتصادی کشور- به عنوان نمود عینی و واقعی شعارها استفاده کنند تا نوجوان‌ها، جوان‌ها و نسل حاضر ادراک کنند آنچه گفته می‌شود، نه یک آرزوی محال که اتفاقی در دسترس است. 

روایت تجربه‌های تلخ و شیرین این چهره‌ها در بیلبوردها و نمایشگرها می‌تواند شهر را با قهرمانان تولید و رموز گذر از محدودیت‌ها آشنا کند و روح جهش، خلاقیت و رشد را در کالبد شهر بدمد، اما وقتی ما صورت عینی و عملی به آن شعارها نمی‌دهیم، وضوح و شفافیت رسیدن به افق و چشم‌انداز طرح‌شده را از دست می‌دهیم. مثل این است که ما اکنون در ارتفاع هزار متری هستیم و از آن طرف ارتفاع ۳ هزار متری را به عنوان مقصد نشان می‌دهیم. 

ما فقط در یک صورت گیج نخواهیم شد و آن این است که نقاط اتصال مبدأ و مقصد به شکل عینی و باورپذیر مشخص شده باشد، به عبارت دیگر ما میان نقطه موجود و نقطه مطلوب پلی زده باشیم، وگرنه در غیاب این نقاط اتصال مثل این خواهد بود که یک تیم کوهنوردی را در هوای مه‌زده غلیظ بدون ابزارهای جهت‌یابی به صعود فراخوانده باشیم. 

مسئله این است که وقتی ما می‌خواهیم از فضای شهرهای‌مان در القای سیاست‌های کلان استفاده کنیم، استفاده رفع تکلیفی و بدون توجه به پرسش‌های دقیق و فنی درباره چگونگی تحقق آن چشم‌انداز راه به جایی نخواهد برد. 

در واقع این حق مخاطب است که بداند چه مسیر یا شبکه ارتباطی بین جهش تولید و مشارکت مردم وجود دارد. نهادهای حاکمیتی چه برنامه‌ای برای تحقق مشارکت مردم در جهش تولید دارند؟ چالش‌های ما در این عرصه کجاست؟ آیا نیاز به پوست‌اندازی در قوانین کشور داریم؟ این همان سیاهچاله‌ای است که سال‌هاست ما در آن سقوط می‌کنیم. ما در تبلیغات رسمی خود اهمیت مسیر و برنامه را دست‌کم گرفته‌ایم و گمان می‌کنیم داشتن چشم‌انداز برای رسیدن کافی است، در صورتی که مهم‌تر از مقصد شناسایی راهی است که ما را به آنجا می‌رساند. 

ما سال‌هاست در این کشور «رویکرد سال» را تعیین می‌کنیم، اما آیا نباید این سؤال برای‌مان مطرح شود که چرا آنچه در عمل اتفاق می‌افتد، در قالب برنامه‌های پنج‌ساله، قوانین بالادستی و خط‌مشی نهادهای رسمی عموماً تناسبی با آن رویکرد برقرار نمی‌کند؟ مثلاً برای ما اکنون صورت یک آرزوی دور و حتی محال را یافته است که ما در صنعت و تولید خود به مرحله برندسازی و حضور موفق در بازارهای منطقه‌ای و بین‌المللی برسیم، یعنی واحدهای تولیدی ما- مثلاً در حوزه خودرو، لوازم خانگی، لوازم الکترونیک و نظایر آن- به حدی از رشد برسند که نخست بتوانند رضایت هموطنان خود را تأمین کنند و دوم اینکه آوازه آن از مرزها بگذرد و در قالب صادرات به مثبت‌شدن تراز بازرگانی کشور کمک کند. 

 شهر باید به آن نوجوان بگوید  چشمت را از جایزه بردار.

اما رسیدن به چنین نقطه‌ای بیش از آنکه محتاج پیش‌نیازهای فنی- مهندسی باشد، نیازمند ساختارهای روانی و فرهنگی است. مثلاً وقتی احساس تعلق به میهن و تلاش برای آبادانی آن در میان کودکان، نوجوان‌ها و جوان‌های ما کمرنگ باشد، هر اندازه هم که بسترهای فنی- مهندسی و ساختار قوانین چنین رشدی آماده شده باشد، در نهایت به ثمر نخواهد رسید. 

از این زاویه مدیران شهری ما باید مراقب روح حاکم بر تبلیغات شهری باشند، به خاطر اینکه این نوع تبلیغات خواه‌ناخواه فرهنگ حاکم بر خود را وارد شهر و ذهنیت شهروندان می‌کند. 

چه زمانی ما به رشد تولید می‌رسیم؟ وقتی که تولیدکردن در ذهن شهروندان به یک ارزش تبدیل شود و مصرف به عنوان مقوله‌ای «اجتناب‌ناپذیر، اما در حد ضرورت و نیاز» درآید. همچنان که تجربه کشورهایی مثل ژاپن همین را می‌گوید: «تولید انبوه و مصرف به حد ضرورت و نیاز»، به خاطر همین است که وقتی می‌شنویم مثلاً مدیر یکی از معروف‌ترین برندهای معتبر ژاپن در سطح بین‌المللی در یک آپارتمان نقلی ۵۰ متری سکونت دارد، شگفت‌زده نمی‌شویم. 

مدیران شهری ما فضای شهر را به شکل هوشمندانه‌ای می‌توانند اداره کنند، طوری که این فضا در خدمت جهت‌گیری‌های کلی کشور در جهت رشد تولید باشد. مثلاً ما نیاز داریم در ذهن خود، ذهن کودکان، نوجوان‌ها و جوان‌ها این منطق را جا بیندازیم که اگر می‌خواهیم رشد کنیم، نخست نباید به هیچ عنوان دنبال جایزه و پاداش بمانیم و دوم اینکه اگر نمی‌توانیم به این حد از رشد برسیم، دست‌کم زمانی خود را مستحق دریافت جایزه و پاداش بدانیم که کاری درخور آن جایزه و پاداش انجام داده باشیم، در این صورت است که وضعیت تبلیغات اغواگرانه شرکت‌ها از شکل افسارگسیخته فعلی خارج خواهد شد. 

 شهر به کار اصالت می‌دهد یا به بخت و قرعه؟

شرکت‌های بزرگ در تبلیغات خود ناچارند از فرهنگ عمومی حاکم بر آن جامعه تبعیت می‌کنند، مثلاً در جامعه‌ای که پرخوری به عنوان یک امر مذموم شناخته شده باشد، یک شرکت مواد غذایی برای اثبات و القای خوشمزه‌بودن غذای خود باید راه دیگری جز نشان‌دادن تصاویر پرخوری پیدا کند، از این زاویه برجسته و پررنگ‌شدن بخت‌آزمایی در تبلیغات شرکت‌های بزرگ نشان‌دهنده این است که ما دست‌کم در لایه‌های مهمی از فرهنگ عمومی خود بدمان نمی‌آید راه‌های میانبر- حتی اگر آن راه‌ها چندان محتمل هم نباشند- پیدا کنیم و نابرده رنج به گنج برسیم، در واقع شکل بیمارگونه تمرکز فعلی شرکت‌ها بر جایزه‌های آنچنانی خبر از تمایلی پنهانی در فرهنگ عمومی ما دارد؛ آرزواندیشی به جای کار خلاقانه، میانبرتراشی به جای استمرار در حرکت، انتظار یک‌شبه پولدارشدن به جای فعالیت پرحوصله چند نسل و اصلاح مداوم تولید. 

از این زاویه مدیران شهری و متولیان حراست از فرهنگ شهر با برنامه‌ریزی و وضع مقررات و آیین‌نامه‌های سختگیرانه باید بهره‌برداری شرکت‌ها از بخش سایه روانی انسان‌ها را با چالش روبه‌رو کنند. 

ما در این شهر به روحیه جمعی «اصالت‌دادن به کار و نه به قرعه و بخت» نیاز داریم. به ذخایر معنوی و فرهنگی‌مان نگاه کنیم. چه استفاده‌ای از این ذخایر کرده‌ایم؟ آیه ۳۰ سوره نجم، درخشان و راهبردی است: «وَأَنْ لَیْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَی / و اینکه برای انسان جز حاصل تلاش او نیست.».

اما متأسفانه نظام آموزشی کشور نتوانسته است این محتوا را به شکل برنامه درسی، در قالب بازی، برنامه، محتوای درسی و مهارت‌آموزی به میان کودکان، نوجوان‌ها و جوان‌ها بیاورد، در صورتی که گنجینه‌ای از معارف در فرهنگ کهن ما وجود دارد که می‌تواند روحیه «تلاش‌آزمایی را به جای بخت‌آزمایی» در میان ما حاکم کند، همچنان که حافظ به زیبایی می‌گوید: «قومی به جد و جهد نهادند وصل دوست/ قومی دگر حواله به تقدیر می‌کنند.»

اگر ما می‌خواهیم آن قوم دگر نباشیم و به سرنوشت آن‌ها دچار نشویم، راهی نداریم جز اینکه از روح جمعی شهرهای‌مان حراست کنیم. همچنان که در گذشته درخشان شهرهای اصیل ما از اصفهان، تبریز، یزد و شهرهای دیگر دیده می‌شود، شهر می‌تواند با سر و شکل‌دادن به یک روحیه جمعی، انسان‌های ساعی و خلاق و نه بخت‌گرا و تقدیری تربیت کند، بنابراین تا زمانی که ما به خود توجه نکنیم که کجا حواله به تقدیر می‌کنیم و با جبراندیشی‌های انحرافی راه اختیار را بر خود می‌بندیم، نمی‌توانیم از این دام‌گستران بخت و جایزه رها شویم. 

در این میان شرکت‌هایی که سود و فقط سود برای آن‌ها مقدس است، از شکاف فرهنگی پدیدآمده در واقعیت‌های اجتماعی ما نهایت بهره‌برداری را می‌کنند. آن‌ها گویا می‌دانند یک چشم تاریک ما همواره به سمت پول مفت است؛ پول بادآورده، بنابراین روی همین چشم سرمایه‌گذاری می‌کنند و در این میان چه ابزاری بهتر از اغوا، چه ابزاری بهتر از میدان‌دادن به خیالبافی‌ها برای یک شبه پولدارشدن، بنابراین یک شرکت تولیدکننده بستنی به راحتی می‌تواند اغواگرانه در شهر ظاهر شود و در تبلیغات محیطی خود روی بیلبوردهای شهر نوید قرعه‌کشی فلان دستگاه خودروی فلان برند آلمانی را بدهد. فقط کافی است کد روی چوب بستنی را به شماره پیامکی این شرکت بفرستید. 

 تبلیغات اغواگرانه را با پیوست‌های فرهنگی مهار کنید

ما امروز در عصر برندها و هلدینگ‌های غول زندگی می‌کنیم؛ در عصری که تبلیغات ابایی از دروغ گفتن ندارد و به نظر می‌رسد فروش و سود برای چنین دنیایی به امری مقدس بدل شده، بنابراین معلوم است که شرکت‌های بزرگ می‌توانند ادعاهای زیادی را روی بیلبوردهای شهری مطرح کنند؛ ادعای اعطای جوایز و نظایر آن و به این ترتیب از فضای شهری به عنوان پلی برای ورود به فضای روانی و ذهنی شهروندان استفاده کنند. 

در این میان نهادهای بالادستی که تأمین‌کننده منافع عمومی در فضای بصری شهر هستند، باید با وضع و اجرای پیوست‌های فرهنگی- پیوست‌هایی که ناظر به جهت‌گیری‌های کلان و راهبردی کشور است- مهار محتوای تولیدشده در تبلیغات را در دست داشته باشند و اجازه ندهند تبلیغات یکسره در خدمت اغوا قرار گیرند. 

شرکت‌ها و برندهای معتبر و آبرومندی هستند که کالای خود را با تکیه بر مزیت‌های آن روی نمایشگرها، بیلبوردها و تابلوهای موجود در خیابان‌ها و بزرگراه‌ها تبلیغ و سعی می‌کنند از عنصر خلاقیت در جلب توجه مخاطبان بهره ببرند، اما در این میان برندها و شرکت‌هایی هم هستند که به نوعی یک جنگ نامرئی روانی راه می‌اندازند که ماحصل آن آسیب‌زدن به فرهنگ عمومی یک جامعه است. این دو شیوه از نگاه به زندگی و کسب‌وکار نباید یکسان ارزیابی شود.

انتهای پیام

دیگر خبرها

  • نقض قوانین از طریق دوستیابی مجازی با هوش مصنوعی
  • تصمیم کمیساریای عالی حقوق بشر؛ محکومیت دیگری به جای آمریکا
  • آئین تکریم آیت الله موسوی جزایری برگزار می‌شود
  • تبلیغات دور دوم انتخابات مجلس از ۱۳ اردیبهشت آغاز می‌شود
  • نامه غریب‌آبادی به کمیسر عالی حقوق بشر برای سرکوب خشونت‌آمیز جنبش‌های دانشجویی حامی فلسطین
  • غریب‌آبادی: سرکوب جنبش‌‌های دانشجویی آمریکا را محکوم کنید
  • شلوار عجیب و غریب کیم جونگ اون سوژه رسانه‌های جهان شد + تصاویر
  • زمان تبلیغات نامزد‌های دور دوم انتخابات مجلس اعلام شد
  • زمانبندی تبلیغات نامزد‌های دور دوم انتخابات مجلس
  • شهر را تقدیم تاس‌اندازها نکنیم