آلکس فرگوسن: راز سرسختی پسری از گوان
تاریخ انتشار: ۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۷ | کد خبر: ۱۸۳۸۹۲۲۳
حمیدرضا صدر به سال های کودکی آلکس فرگوسن پرداخته، به پس زمینه جان سخت بودن مردی از اسکاتلند...
مفهوم آن جمله برای کسانی که با لهجه اسکاتلندی آشنا هستند روشن بود و برای آنهایی که این لهجه را نمی فهمیدند، بسیار گنگ. جمله اسکاتلندی " AHCUMFIGOVIN" با حروف بزرگی روی تابلویی بر دیوار اتاق او در زمین تمرین منچستر یونایتد خودنمایی می کرد (معادل انگلیسی آن جمله که واژه هایش پیوسته آمده اند این است:I come from Govan ).
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
گوان در آغاز قرن بیستم یکی از کارگاه های بزرگ کشتی سازی امپراطوری بریتانیا بود. می گفتند محال است در گوان باشید و صدای کوفتن چکش ها را نشنوید. صدای بهم خوردن آهن ها در گوان همیشه و همه جا بی وقفه، از صبحگاه تا شبانگاه به گوش می رسید. "کلاید ساید" در سواحل غربی اسکاتلند تا نیمه های قرن بیستم، پایتخت کشتی سازی جهان بشمار می رفت و سه کارگاه معروف در گوان برپا شده بودند. جایی که شب ها صدای کوفته شدن چکش ها و صفیر سوراخ کردن قطعات فلزی اجازه نمی دادند خواب به چشم ها راه پیدا کند... الکس فرگوسن می گفت "دشوار بود و آزار دهنده. ولی همان شرایط سخت، صدای چکش زدن ها از پدر به پسر منتقل می شد و راز و رمز جان سختی را به رخ می کشید".
ولی کارگران آن دوران در فضای باز دست به چکش برده و بر فولاد می کوفتند. کار کردن در زمستان ها طاقت فرسا بود، ولی سرالکس می گفت " شخصیت شما در آن حال و هوا شکل می گرفت. با چکش زدن بالای عرشه یک کشتی در اوج سرمای زمستان. با تحمل شلاق بادهای سرد کلاید. وقتی پارچه ای دور دست های تان می پیچیدید تا آهن منجمد پوست تان را نسوزاند".
پدران خانواده فرگوسن از نسلی به نسل دیگر از طبقه کارگر برخواستند. آنها از دوره ای به دوره دیگر در کارگاه های کشتی سازی کار کردند. پدر بزرگ سر الکس، کارگر ساده جابجایی صفحات فلزی بود و پدر پدر بزرگش، رابرت فرگوسن، پرچ کننده. پدر الکس نیز کارش را به عنوان کارگر آغاز کرد. وظیفه اولیه اش جابجایی و قراردادن صفحات فولادی بود. در عین حال اگر کشتی سازی سنت دیرینه فرگوسن ها بود، فوتبال سنت دیگرشان بشمار می رفت. جان فرگوسن، پدر بزرگ الکس طی سال های پیش از جنگ جهانی اول، به عنوان هافبک تیم "دامبرتن" در سوی دیگر کلاید بازی کرده بود. پدر سر الکس (که او را نیز الکس می خواندند، و در حقیقت الکس سنیور) نیز بازیکن فوتبال بشمار می رفت.
فرگوسن بارها حکایت دستمزد پدرش را تعریف کرد. بارها گفت "ده یازده ساله بودم که دریافتم دستمزد هفتگی پدرم هفت پوند است. مبلغ شاید قابل قبولی برای آن روزها. ولی برای بدست آوردنش جان کنده بود. سه شنبه و پنج شنبه شب را هم کار کرده بود. همین طور شنبه صبح و سراسر یکشنبه تعطیل را... هفت پوند برای حدود شصت و هشت ساعت کار طاقت فرسا، فقط هفت پوند".
آپارتمان فرگوسن ها بسیار کوچک بود. دو اتاق خواب داشت و دو پسر زیر یک سقف می خوابیدند. حمامشان وان نداشت ولی آشپزخانه شان مجهز به سینک فلزی بود. ولی آپارتمانشان در مقایسه با آپارتمان های مشابه پر جمعیت نبود. در حالی که در برخی از آپارتمان های همان منطقه، خانواده شانزده نفری زندگی می کرد. فرگوسن می گفت "پول چندانی برای خرج کردن نداشتیم، ولی فقیر هم نبودیم. شرایط سختی داشتیم، ولی هر چه بودیم فقیر نبودیم. شاید تلویزیون نداشتیم، همین طور اتومبیل و حتی تلفن. ولی احساس می کردم همه چیز داریم، و داشتیم: من فوتبال را داشتم".
فضای خانه با لیز فرگوسن، مادر آلکس، لبالب از شادی بود. پر از خنده، جمله های مهرآمیز و آوازهای عاشقانه. او یکی از همسرایان کلیسا بود و شیفته موسیقی و همیشه و همه جا آوازی زیر لب زمزمه می کرد. لیز شخصیت اول خانه فرگوسن ها بود. در حقیقت هر چند الکس نظم آهنین را از پدر به ارث برد، ولی ژن مادری اش او را از سایرین متمایز ساخت. می گوید " بیشتر شبیه مادرم شده ام. زنی با اراده بود و عزمی باورنکردنی داشت".
به همین دلیل سر الکس از مرگ مادر پس از مبارزه اش با سرطان، سخت تکان خورد. آشفته شد و محزون. لیز چهار هفته پس از ورود الکس به منچستر یونایتد و نشستن روی آن نیمکت درگذشت. پدرش کمی پس از ورود او به آبردین درگذشته بود. آنها هرگز ندیدند پسر بزرگ شان چه شخصیت بزرگی در دنیای فوتبال شد. فرگوسن از آن چه بر مادرش در بیمارستان "ساترن جنرال هاسپیتال" گلاسکو گذشت حیرت کرد. شرایط بیماران آن بیمارستان دولتی بد بود و به قول سرالکس، دولت مارگارت تاچر مردم را به فراموشی سپرده بود. به همین دلیل او بعدها یک مرکز مبارزه با سرطان با عنوان" بنیاد خیریه الیزابت هاردای فرگوسن" بنا نهاد که طی سال های بعد بزرگ و بزرگ تر شد و فعالیت های عام المنفعه اش گسترده تر.
فرگوسن بالا رفت و بالاتر، با این وصف بارها در ستایش از سرزمین مادری اش جمله "می تونین پسری رو از گوان جدا کنین، ولی نمی تونین گوان رو از پسراش بگیرین" را تکرار کرد و تکرار. راز سرسختی و توفیق او در گوان نهفته بود. آن بندر سرد. آن چکش های فولادی.
حمیدرضا صدر سرآلکس فرگوسن
منبع: ورزش 3
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.varzesh3.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ورزش 3» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۸۳۸۹۲۲۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
مغز انسان در حال بزرگتر شدن است
ایتنا - محققان امآرای مغز شرکتکنندگان با میانگین سنی ۵۷ سال را که بین سالهای ۱۹۲۵ تا ۱۹۶۸ متولد شده بودند، در بازه زمانی بین مارس ۱۹۹۹ تا نوامبر ۲۰۱۹ بررسی کردند و با ارزیابی اسکن مغز سه هزار و ۲۲۶ شرکتکننده (۵۳ درصد زن و ۴۷ درصد مرد) به یک الگوی قابلتوجه رسیدند: حجم مغز (حجم داخل جمجمه) بهآرامی اما پیوسته افزایش مییابد.
«مغز بزرگ برَد را ببینید!» چقدر آگاه و باهوش است
شاید بسیاری از شما این جمله معروف فیلم «داستان عامهپسند» (Pulp Fiction) به کارگردانی کوئنتین تارانتیونو را به خاطر داشته باشید. امروز محققان بر این باورند که احتمال دارد این ادعای فیلم واقعیت داشته باشد، چرا که نتایج یک پژوهش اخیرا نشان داده مغز انسان ممکن است به مرور زمان بزرگتر شود.
به گزارش نیویورکپست این نتایج میتواند به پیشگیری یا کاهش خطر ابتلا به زوال عقل ناشی از افزایش سن کمک کند.
دانشمندان دانشگاه یوسی دیویس هلت (UC Davis Health) دریافتهاند حجم مغز افرادی که در دهه ۱۹۷۰ متولد شدهاند، از مغز افرادی که در دهه ۱۹۳۰ متولد شدند، ۶.۶ درصد و مساحت آن هم ۱۵ درصد بیشتر است. این پژوهش در ماه مارس در مجله مغز و اعصاب جاما (JAMA Neurology) منتشر شد.
چارلز دی کارلی، نویسنده این مطالعه و استاد برجسته مغز و اعصاب در دانشگاه کالیفرنیا، گفت: «در تعیین اندازه مغز، ژنتیک نقش مهمی ایفا میکند، اما نتایج ما نشان داد که عوامل خارجی مانند عوامل بهداشتی، اجتماعی، فرهنگی و آموزشی هم ممکن است تاثیر داشته باشند.»
محققان به این منظور شواهد بهدستآمده از «تحقیق قلب فرامینگهام» (Framingham Heart Study) را بررسی کردند؛ مطالعهای بلندمدت درباره عوامل خطر برای بیماریهای قلبی و عروقی که از سال ۱۹۴۸ در شهر فرامینگهام ایالت ماساچوست در ایالات متحده آغاز شد و حدود ۷۵ سال ادامه یافت و در حال حاضر شرکتکنندگان نسل دوم و سوم را بررسی میکند.
محققان امآرای مغز شرکتکنندگان با میانگین سنی ۵۷ سال را که بین سالهای ۱۹۲۵ تا ۱۹۶۸ متولد شده بودند، در بازه زمانی بین مارس ۱۹۹۹ تا نوامبر ۲۰۱۹ بررسی کردند و با ارزیابی اسکن مغز سه هزار و ۲۲۶ شرکتکننده (۵۳ درصد زن و ۴۷ درصد مرد) به یک الگوی قابلتوجه رسیدند: حجم مغز (حجم داخل جمجمه) بهآرامی اما پیوسته افزایش مییابد.
بر این اساس، در طول دهه ۱۹۳۰، متوسط حجم مغز یک هزار و ۲۳۴ میلیمترمکعب بود اما در دهه ۱۹۷۰ میانگین حجم مغز به یک هزار و ۳۲۱ میلیمترمکعب رسید که افزایشی ۶.۶ درصدی را نشان میدهد. سطح قشر مغز (سطح مغز) هم افزایش یافت و از دو هزار و ۵۶ سانتیمترمربع در متولدهای دهه ۱۹۳۰، به دو هزار و ۱۰۴ سانتیمتر مربع در متولدان دهه ۱۹۷۰ افزایش یافت.
محققان این افزایش اندازه را در ماده خاکستری، ماده سفید و هیپوکامپ مغز (بخشی از مغز که با یادگیری و حافظه مرتبط است) نیز مشاهده کردند.
دانشمندان خاطرنشان میکنند که این نتایج دلگرمکنندهاند، زیرا میتوانند به معنای کاهش زوال عقل ناشی از افزایش سن، مانند آلزایمر باشند. به این معنی که داشتن مغز بزرگتر میتواند نشاندهنده بهبود رشد و سلامتی مغز باشد، همچنین از ذخیره مغزی بزرگتری خبر میدهد و ممکن است آثار دیرهنگام بیماریهای مغزی مانند آلزایمر و زوال عقل را که به افزایش سن مربوط میشوند، کاهش دهد.