شمس لنگرودي آخرين اسطورهي شعر معاصر ايران است
تاریخ انتشار: ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۷ | کد خبر: ۱۸۵۳۶۴۸۵
خبرگزاري آريا - مراسم رونمايي از آلبوم «دايره بيپايان» با شعر و صداي شمس لنگرودي، آهنگسازي «محمد فرمانيان» و تهيهکنندگي «مسعود عماد» روز گذشته در مرکز فرهنگي شهر کتاب برگزار شد. آهنگساز اين اثر، پيش از اين در آلبوم «53 ترانه عاشقانه» با اين شاعر همکاري داشته است و حالا در جديدترين تجربهي همکاري ميانِ اين دو هنرمند، اثري منتشر شده است که 12 قطعه دارد و بر اساس موسيقي کلاسيک آکوستيک نوشته شده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در اين مراسم «شمس لنگرودي» با اجراي موسيقي والا مهاجر و آرش احمدي به شعرخواني پرداخت و «بهمن کاظمي»، موسيقيشناس اقوام و ملل، سخنان خود را با اظهار احساس دين به شمس لنگرودي و انديشمندان همفکر او آغاز کرد: «ما وارثان فرهنگي هستيم که گسترهاي از پشت منطقه غربي زاگرس امروز تا مرزهاي يونان، مناطقي چون ميليتوس، بابل و محل سکونت فنيقيها را شامل ميشده است. غرب با ترسيم حدودي چون سقراط و کوروش کبير، پيشاسقراطيان را از عرصه مجاز بيرون گذاشته است. من تعاليم پيشاسقراطيان را برگرفتم. در دوره پيشاسقراطيان، يعني فرهنگ من، موسيقي صداي خداوندي است. انسانها در بيشهها زندگي ميکردند. به هم محرم بودند. هدف پايين آمدن در اينجا اين بود که يکديگر را درک کنند. سخن و سخنوري و نوشتاري نبود. شيخ بهايي در رويايش درباره اين انسانها ميگويد يک دنيا سخن را به نيمنگاه درمييافتند. در شاهنامه فردوسي آمده در دوره طهمورث ديوها موجوداتي نبودند که از دهانشان آتش بيرون بزند يا شاخ داشته باشند. ديوها در اين دوره خردمندان زمينياند که به انسانها گفتند که ما اينجا براي شما بهشت را بر روي زمين ميسازيم. طهمورث به خواستهشان تن ميدهد و ديوها براي انسانها خانه ميسازند، به خسرو نوشتن ياد ميدهند و دلش را به دانش برميافروزند. بدين ترتيب، ما انسانها از بيشهها بيرون آمديم و ديوار(ديو آر)ها ساخته شدند. حالا ما مينوشيم، ميخوريم، ميپوشيم و نميدانيم همنوعان ما پشت ديوارها چه ميکنند. آيا گرسنهاند؟ آيا موسيقي در وجودشان هست؟»
او ادامه داد: «اين به روايت غرب سيبي بود که خورده شد. عشق که طعم آن در وجود ما بود، چون در وجود پدر و مادر نخستين ما باقي مانده بود. در لحظاتي ما فرزندان خلف پدر و مادر نخستينايم. در اين لحظات است که هستي سبک ميشود و شعر يا موسيقي به وجود ميآيد. شمس لنگرودي هم هميشه شمس لنگرودي نيست. در لحظاتي اين اتفاق ميافتد. گاهي خود او هم وقتي از آن شرايط بيرون ميآيد تعجب ميکند. ميتوان اين موقعيت را در اينان پيگيري کرد. اينان هم گاهي زميني ميشوند. اينان پيشتازان ما هستند. رفتند، ديدند و متوجه شدند که بسياري از اين حرفها حرفهاي آنها نيست. اين حالات را در شعرهايشان ميتوان ديد. براي نمونه شمس در مجموعه شعر «آوازهاي فرشتهي بيبال» از شورشگر نابينايي صحبت ميکند که وطن خودش را ويران ميکند به اميد شهري که در پشت پلکهاي بسته است. آيا اين همان ناخودآگاه تاريخياي نيست که به شمس لنگرودي الهام شده و از آن بيشه صحبت ميکند که از آن بيرون آمديم؟ يا در جايي ديگر، وقتي شمس لنگرودي ميگويد: «در جيب باراني من چه بود / که دستم را زخمي کرد/ تا از مرز بگذرم / ناچارم پنهان کنم/ چيزي را که نميدانم چيست.» ما نميدانيم در جيب باراني چه چيزي قرار دارد که دست او را زخمي ميکند. اين وضعيتي است که حالا شاعر با آن مواجه است. وقتي ميخواهد آنچه را براي لحظاتي درک کرده است به جواناني بگويد که ميخواهند تاريخي را تکرار کنند که حافظه تاريخياش وجود ندارد، به آنها ميگويد: «رکاب بزن برادر کوچکم/ رکاب بزن که راه درازي در پيش است» همين علت ارادتي است که به شمس لنگرودي دارم. دايره بيانتهايي که او دربارهاش صحبت ميکند و ميگويد که نميداند کجاي اين دايره بيانتها ايستاده است؛ ابتداي آن است يا انتهاي آن. اين همان حالتي است که من با سازم دارم: دست در آغوش سازم دارم و نميدانم کدام ما ابتدا يا انتهاي يکديگريم. آن وعدهاي که در کتابهاي آسماني زمينيان داده شده، با سازم برايم تحقق يافته است.
کاظمي ضمن مرور تعبير افتادن سيب اول بهمنزله بيرون آمدن انسان از بيشهها، زمينيشدن انسانها را افتادن سيب دوم تعبير و اظهار کرد: «زميني ميشويم و عنصر خيال را کناري ميگذاريم. در اين وضعيت کسي را که خيال ميورزد خيالاتي ميخوانيم. به نظرمان چنين کسي سنجيده سخن نميگويد. خيال اينجا ضدارزش است و خيالورز را بستري ميکنيم و نميگوييم که «هر کو نکند فهمي زين کلک خيالانگيز». اين لحظاتي است که شاعر از فلسفه مهندسي فاصله ميگيرد. گاهي شانس ميآورد اين لحظات، لحظات پاياني و مرگ نيست. حضوري پيدا ميکند و بهگونهاي نسيموار از اوضاعواحوال موجود عبور ميکند. شعرهايش رنگ ديگري پيدا ميکنند و پيامش پيام ديگري ميشود. در موسيقي ما هم همين اتفاق ميافتد؛ اما آنچه ميخواهم بگويم به اين ترتيب است. اگر شما منبع و منشأ آن نگاه را در نظر بگيريد، آن وقت به مجموعهاي ميرسيد که در آن مشخص نيست کداميک شروع و کدام پايان اين دايره بيپاياناند. اينجا بايستي تجربه کسب کرد. گوشهگوشه ديوانها گواه تاواني است که براي اين تجارب داده شده است. هنگام مرور تاريخ ادبياتمان متوجه ميشويم که تنها ملتي هستيم که بزرگانمان يا از ترس جان فرار کردهاند و يا کشته شدهاند.»
او شمس لنگرودي را آخرين اسطورهاي خواند که در شعر عصر معاصر ميشناسد و سخنان خود را با شعري از ابوسعيد ابوالخير به پايان برد.
اين مراسم با شعرخواني شمسلنگرودي و همراهي ساز حميد پاکيزه و آواز صادق نوري به پايان رسيد.
منبع: خبرگزاری آریا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۸۵۳۶۴۸۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
از وطنم ایران تا شبنورد؛ با تارِ لطفی + فیلم
محمدرضا لطفی، نوازنده چیره دست و صاحب سبک سازهای ایرانی، آهنگساز برجسته معاصر، موسیقیدان و ردیفدان بزرگ ایران است.
او علاوه بر خلق آثار خاطرهانگیز و با شکوهی مثل « ایران ای سرای امید» و «کاروان شهید» یک معلم جریانساز بود.
مجله هنری بوم به مناسبت روز معلم، علاوه بر هنر این هنرمند بزرگ به وجه معلمی این استاد بزرگ موسیقی ایران پرداخت.
سجاد مهربانی، خواننده موسیقی ایرانی و یکی از شاگردان استاد لطفی که مدیر داخلی مکتبخانه این استاد نامدار کشور بوده است به بخشی از خاطراتی پرداخت که به گفته او، خود استاد لطفی به بیان این خاطرات پرداختهاند: استاد محمد رضا لطفی میگفتند از نونهالی تا نوجوانی ساز نیلبک مینواختند و در خانواده کاملاً مذهبی و معتقدی در شهر گرگان زندگی کردند و مادرشان اصالتاً ترکمن و معلم قرآن بودند و پدرشان در کار کشاورزی و زراعت فعالیت میکردند و در عین حال، تاجر و تعزیه خوان و اصالتاً اهل خلخال بودند و بعدها، به شهر گرگان کوچ کردند و تنها کسی که در میان برادرانشان، اسم اصلی و شناسنامهای اش یکی بود استاد محمدرضا لطفی بودند.
بنده به نقل از خود استاد میگویم و صرفاً یک راوی هستم و امکان دارد فردی چیز دیگری بیان کند. اما مطلبی که ایشان برای بنده عنوان کردند این طور بود: استاد محمدرضا لطفی گفتند زمانی که مادرشان، ایشان را باردار بودهاند و ۷-۶ ماهگی ایشان بوده و به نوعی، مشخص شده است که فرزندشان پسر هستند( البته با وجود این که در آن زمان، تکنولوژی به این صورت نبوده است) و به هر روی متوجه جنسیت فرزند خود میشوند. با توجه به این که اهل صحرای ترکمن بودند به دیدن یکی از بستگان خود میروند و موقع برگشت، پیاده برمیگردند. در آنجا یک شتر نر به محض دیدن مادر استاد که باردار بودهاند حالت رم کردن پیدا میکند و ایشان را دنبال کرده و مادر استاد لطفی با زحمت فراوان از جلوی شتر فرار میکنند و پشت یک تپه گونهای پنهان میشوند و در آن لحظه نذر میکنند و می گویند که یا امام رضا (ع) اگر از این مهلکه خارج شوم و فرزندم سالم به دنیا بیاید اسمش را رضا میگذارم و وقتی به خانه برمیگردند و داستان را برای همسرشان؛ زنده یاد فرج الله لطفی نقل میکنند پدر استاد لطفی میگویند کار خوبی است و اسمش را محمدرضا بگذاریم. چون گویا پدرشان ارادت به حضرت محمد(ص) داشتند و همین موضوع باعث میشود که اسم استاد، محمدرضا لطفی ثبت شود.
کد ویدیو دانلود فیلم اصلیسجاد مهربانی با اشاره به ویژگی معلمی استاد محمدرضا لطفی گفت: هر لحظهای و در هر جایی میتوانم شهادت دهم که استاد محمدرضا لطفی تا چند ساعت قبل از فوت خود روی تخت بیمارستان به بنده و یک دوست دیگر که همشهری ایشان است و در شهر گرگان زندگی میکند در حال آموزش بودند و اگر تار و سه تار و سبک و سیاق خیلی از اساتید دیگر زنده است مرهون زحمات ایشان است.
این خواننده موسیقی ایرانی افزود: استاد محمدرضا لطفی، برنامهای در رادیو با عنوان شناخت و تاریخ موسیقی داشتند که در این برنامهها به تفصیل توضیح میدادند و ساز میزدند و سبک و سیاق استاد جلیل شهناز، استاد علی اکبر خان شهنازی و استاد فرهنگ شریف را آموزش میدادند.
استاد مهدی کلهر، تحصیلکرده معماری و نقاشی و از مدیران هنری تأثیرگذار دوران معاصر و از دوستان نزدیک استاد محمدرضا لطفی درمورد ایشان گفت: لطفی فارغ از این که پدرش هنرمند بوده در خانهای بزرگ شده است که پدر و مادرش آموزش و پرورشی بودند و مادرش معلم قرآن بود و بنده تا آخرین لحظه، نسبتی که لطفی با مادرش و قرآن و خدا و پیامبر (ص) داشت را شهادت میدهم.
استاد مهدی کلهر به نقل از استاد محمدرضا لطفی گفت: در آمریکا بوده که یک بار میخواسته است خودش را تنظیم کند و در خاطراتش هم، گفته است: در یک شب بارانی برای چهله نشینی به جنگلی رفتم و اذان گفتم و منِ ماتریالیست، موحد شدم.
همانطور که میدانید استاد لطفی در همه کنسرتهایش، با صدای خودش اول الله مدد میخواند و از خداوند متعال کمک می خواست.
این مدیر هنری درمورد تعریف واژه استاد ادامه داد: استاد یعنی کسی که در هر رشتهای فعالیت میکند، بتواند رشته هنری، علمی و مهارتی خود را یک گام به سمت کمال نزدیک کند و محمدرضا لطفی، یکی از باسوادترین اساتیدی بود که به تاریخ اهمیت میداد و تاریخ را خوب میشناخت و تعریف درستی از دستگاههای موسیقی ایران ارائه می داد و ریشههای آنها را میشناخت.
استاد مهدی کلهر با ذکر خاطرهای یادآور شد: یک روز استاد جلیل شهناز با لهجه اصفهانی درمورد تار لطفی اینطور نظر دادند که آقای لطفی، تار را ادب میکند که این یک تعریف شیرین اصفهانی و کاملاً درست است.
این مدیر هنری افزود: به نظر بنده، لطفی فردی بود که سواد زیادی در تاریخ داشت و صادق و شجاع بود و اصلاً منافق نبود و اگرچه گرین کارت خود را گرفت ولی بعد، آن را کنار گذاشت و این نکته بسیار مهمی است. یعنی آنقدر در آمریکا صبر کرد و گرین کارت را گرفت. اما وقتی به ایران آمد، آن را کنار گذاشت؛ بنابراین تمام آثار لطفی چه نواختهایش به عنوان نوازنده و چه آهنگهایش قابل تحسین و تمجید هستند ولی از همه مهمتر، به نظرم آنها قابل تعلیم هستند.
محمد معتمدی، شناخته شدهترین خوانندهای است که در محضر استاد محمدرضا لطفی شاگردی کرده و در ۴ آلبوم برجسته، ساز استاد را همراهی کرده است.
این هنرمند گفت: یکی از اتفاقهای بسیار تأملبرانگیز و جالب درمورد فوت استاد محمدرضا لطفی، روز وفات ایشان بود که مصادف با روز معلم شد و بنده هر سال، وقتی به روز معلم نزدیک میشویم به یاد تاریخ فوت ایشان میافتم. به دلیل این که استاد لطفی به معنای واقعی کلمه معلم و عاشق یاد دادن بودند و علاقه داشتند آنچه که میدانستند را به نسلهای بعد و دیگران منتقل کنند.
کد ویدیو دانلود فیلم اصلیباشگاه خبرنگاران جوان فرهنگی هنری موسیقی و هنرهای تجسمی