از سایکسپیکو تا داعش برای تجزیه منطقه مرگ دو نظریهپرداز «تجزیه منطقه» و «خاورمیانه جدید»؛ مرگ برنارد لوئیس در 102 سالگی
تاریخ انتشار: ۲ خرداد ۱۳۹۷ | کد خبر: ۱۸۷۱۲۲۲۲
به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری فارس، «برنارد لوییس» روز شنبه در سن ۱۰۲ سالگی درگذشت. کسی که از او به عنوان نظریهپرداز طرحهای تجزیهطلبانه یاد میشود.
او را فردی صهیونیست میدانند که نظریاتش کشمکشها و درگیریهای زیادی ایجاد کرد و مراکز تصمیمگیری درآمریکا و در غرب این نظریات را به سیاستهای خود تبدیل کردهاند و گفته میشود «خاورمیانه جدید» حاصل اندیشههای اوست.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
دو روز قبل از آن نیز ریچارد پایپس مورخ یهودی آمریکایی در سن ۹۴ سالگی درگذشت. او یکی از کارشناسان بزرگ در حوزه روسیه بود. گفته میشود که آمریکا در جنگ علیه شوروی از نظریات او استفاده و بهره زیاد برده است.
علاوه بر این گفته میشود که برنارد لوییس و ریچارد پایپس از نظریهپردازان جنگ برای مهار اسلام و کمونیسم بودهاند تا امپریالیسم سرمایهداری در این نبرد دست برتر را داشته باشد.
در ادامه به مطلبی در خصوص برنارد لوییس پرداخته شده است:
در سایه خشونت و درگیریهای خونینی که امروزه، صد سال پس از توافق تجزیهطلبانه سایکس پیکو، در جهان عرب دیده میشود و از سوی دیگر جنگهای فرقهای بر مبنای اختلافات مذهبی و قومی در سالهای اخیر، از طرف کارشناسان، هشدارهای جدی در مورد وجود نقشههای جدید استعماری هشدار داده شد.
این نقشهها با هدف تجزیه کشورهای عربی و با تبدیل آنها به کشورهای کوچک و پاره پاره شده بر اساس اصول فرقهای و مذهبی است تا در مقابل، یک کشور فدرالیسم تحت رهبری اسرائیل به عنوان تنها «کشور» اصلی تشکیل شود که بر منطقه حاکمیت کند و رویای اسرائیل بزرگ از نیل تا فرات محقق شود آن هم پس از اینکه کشورهای همجوار آن طبق نقشه های مذکور ضعیف شدند.
صرف نظر از این موضوع و نظریههای توطئه آمیز امروز ما میخواهیم مهمترین و مشهورترین نقشه تجزیه غرب آسیا را بررسی کنیم که با هدف تقسیم منطقه در چارچوب اهدافی مطالعه شده و دقیق یا در چارچوب آنچه که به اصطلاح «هرج و مرج سازنده» شناخته شده طراحی شده است.
ما در اینجا از سند «برنارد هنری لوئیس» که در کنگره آمریکا در سال ۱۹۸۳ تصویب شده است صحبت میکنیم.
برنارد لوئیس که در ۱۹ مه ۲۰۱۸ ( چهار روز پیش) در سن ۱۰۲ سالگی بر اثر کهولت سن درگذشت، یک شرق شناس یهودی انگلیسی و استاد مطالعات خاور نزدیک دانشگاه پرینستون بود که تخصص وی در تاریخ اسلام و اثر متقابل میان اسلام و غرب است او به عنوان خطرناکترین طراح نقشه فروپاشی خاورمیانه در قرن بیستم در بیش از سی کشور قومی و فرقهای محسوب میشود.
وبگاه خبری «المنار» فلسطین، در این خصوص نوشت: مستشرق، جاسوس و مبلغ صهیونیستی یهودی، برنارد لوییس [چهار روز پیش] درگذشت و میراثی از کینه، گمراهی و خباثت فکری و دسیسههای بسیار از خود به جا گذاشت. او یکی از افراد موثر در سیاستهای سلطهجویانه آمریکا در دوره نومحافظهکاران و بعد از جنگ جهانی دوم است که وارد حیطه تجسس از اعراب و مسلمانان شد.
المنار فلسطین نوشت: برنارد لوییس زندگی خود را با مطالعه تاریخ عرب [و اسلام] آغاز کرد. او مستشرقی صهیونیست و کینهتوز بود بخصوص از اواخر دهه 60 (قرن بیستم) و مشخصا بعد از جنگ اعراب با اسرائیل در سال 1967. او هیچ حق آزادی برای اعراب [و مسلمانان غرب آسیا] قائل نبود و تعامل با آنان را اشتباه میدانست چرا که از دید او، اعراب قبایلی بودند که در حال نزاع با هم بودند.
به نوشته المنار فلسطین، لوییس به جنبش صهیونیسم پیوست و کینهها و تنفرهای آنان را به عاریه گرفت و اعراب را تحقیر میکرد و آنان را بیاثر (و بی خاصیت) میدانست. او بر این عقاید بود تا درگذشت. در اوایل سال 1916 او در انگلیس، از خانواده یهودی اشکنازی از قشر متوسط به دنیا آمد و از همان زمان کودکی (حدود 11 سالگی) به یادگیری زبان و تاریخ علاقه داشت. بنابراین دو زبان عربی و عبری سپس زبان آرامی را آموخت و بعد از آن به سراغ زبان یونانی، فارسی، لاتین و ترکی رفت. به دانشگاه ویلسون و دانشگاه فنی رفت و تحصیلات تکمیلی خود را در دانشگاههای لندن و پاریس طی کرد. او در وزارت خارجه انگلیس در خلال جنگ جهانی دوم در کمیته مشترک عربی-انگلیسی بود؛ کمیتهای استعماری که هدفش تضعیف جهان عربی و اسلامی و برتری دادن انگلیس بود.
بر اساس گزارش وال استریت ژورنال او نظریه پرداز سیاست مداخله ایالات متحده در منطقه عربی (غرب آسیا) در زمان دولت بوش و جنگ ادعایی آن علیه تروریسم بوده است.
لوئیس در نتیجه ارتباط نزدیک خود با دولت سابق ایالات متحده، برنامه وی توسط تحلیلگران به عنوان بازتاب سیاستهای آینده آمریکا در برخورد با مسائل خاورمیانه مورد توجه قرار گرفته است، او همچنین بخشی از نقشه خاورمیانه جدید محسوب میشود که توسط کاندولیزا رایس، وزیر امور خارجه سابق ایالات متحده در زمان تجاوز اسرائیل به لبنان در سال ۲۰۰۶، افشا شد و این قضیه همچنین در برخورد دولت آمریکا با به اصطلاح انقلاب بهار عربی منعکس شده است.
طرح برنارد لوئیس برای تشدید تنشهای قومی، نژادی و مذهبی در جهان عربی و اسلامی برای نخستین بار توسط مجله وزارت دفاع ایالات متحده منتشر شده همراه با مجموعه برنامههایی که تقسیم هر کشور به چهار ایالت و کشورهای دیگر به بیش از ۴ ایالت را توضیح میدهد.
این نقشهها بعضی کشورهای عربی را بعد از تقسیمبندی نشان میداد. برنارد لوئیس این طرح را بر اساس مطالعه طولانی خود در مورد جهان عرب و تالیف ده ها کتاب درباره خاورمیانه، به ویژه بخاطر تحقیقات خود درباره تاریخ امپراتوری عثمانی ارائه داد و از مهمترین کتب وی می توان از «اعراب در تاریخ» (۱۹۵۰)، «خاورمیانه و غرب» (۱۹۶۴) و «یهودیان اسلام» (۱۹۸۴) نام برد.
بدین ترتیب، ساختار قبیله ای و عشیره ای کشورهای عربی در طول سال ها، برنارد لوئیس را مطمئن ساخت که محال است اعراب بتوانند کشوری به معنای مدرن بسازند چون آنها بر اساس جامعه ای که نظام قبیلهای و طائفهای بر آن حکومت میکند تاسیس شدهاند. از همین رو این شرقشناس بریتانیایی پی برد که آمریکا باید از این تناقضات قومی و تعصب های قبلیه ای و طائفه ای به نفع منافع راهبردی خود در منطقه بهرهبرداری کند و سیاست «تفرقه انداز و حکومت کن» را به نحو احسن به کار گیرد.
در همین زمینه، برنارد لوئیس در مصاحبه ای گفت: اعراب و مسلمانان قوم فاسدی هستند که نمیتوان آنها را متمدن کرد و اگر به حال خودشان رها شوند دنیای متمدن را با موج انسانهای تروریست که تمدنها و جوامع را نابود میکنند، بنابراین راه حل درست برای برخورد با آنها اشغال مجدد و استعمار مجدد آنهاست.
وی افزود: بنابراین لازم است کشورهای عربی و اسلامی را به واحدهای قبیله ای و فرقهای تقسیم کنیم و نیازی نیست که دلواپسیهای آنها را در نظر بگیریم یا تحت تاثیر احساسات و واکنشهای آنها قرار گیریم و شعار آمریکا باید این باشد که یا آنها را تحت حاکمیت خود قرار دهیم یا به آنها اجازه دهیم که تمدن ما را نابود کنند وقتی مجددا آنجا را اشغال کردیم آن زمان ماموریت آشکار ما آموزش ملتهای منطقه بر اساس زندگی دموکراتیک باشد.
بحث در مورد این طرحها در بسیاری از مجلات و مجلات غربی مشهود است. آخرین نقشههای منتشر شده توسط نیویورک تایمز و مجله تایم طرحهایی را که شامل تقسیم عربستان سعودی، عراق، سوریه و لیبی به ۱۴ کشور است، نشان میدهد.
از سوی دیگر، بعضی از متخصصان و تحلیلگران بیشتر به این نتیجه میرسند که آنچه به عنوان سازمان داعش شناخته میشود، یک صنعت آمریکایی است و پایهای برای آغاز اجرای این طرحها است که بر طبل اختلافات مذهبی فرقهای میزند.
فراتر از همه گمانه زنیها، شاید ناظر رویدادها و وقایع در جهان عرب، توجه داشته باشد که پس از گسترش سریع و برق آسای داعش در عراق و سوریه و بر اساس اصول فرقه ای، این موضوع از کنترل خارج شد.
آنچه این سازمان در عراق به ویژه انجام داد یا آنچه در لیبی و یمن از اختلافات و شکافهای داخلی رخ میدهد همه ما را به یک اعتقاد میرساند؛ اعتقاد به این که کشورهای عربی روی یک گسل زلزله قرار دارند، سختترین جنگها در طول تاریخ و کشنده ترین آنها جنگهای داخلی است که باعث آن گروههای مسلحی نظیر داعش و دیگران هستند که آشکارا اعلام میکنند که میخواهند دولتهای کوچکی را ایجاد کنند و منطقه را مجددا تقسیم کنند.
در اینجا ما باید به نقشه داعش برای تجزیه منطقه عربی بازگردیم که این سازمان را برای بر مبنای همان مبانی و استانداردهای مذهبی به جهان صادر کرد.
پروژه برنارد لوئیس یک پروژه مستقل باقی مانده و نظریه ای است که با قدرت ویژه و با شرایط مناسب کشورهای عربی مطرح است و شکاف داخلی و درگیریها و مبارزه و رقابت داخلی این کشورها خدمات بزرگی را برای استعمار مدرن فراهم میکند و مقدمه طرح سایکس پیکو جدیدی است که منطقه را به آتش کشیده و حافظ امنیت اسرائیل است.
انتهای پیام/ص
منبع: فارس
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۸۷۱۲۲۲۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
حمله تروریستی به مسجد شیعیان در هرات و دو نکته مهم
حادثه تروریستی مسجد امام زمان شهر هرات یکبار دیگر بحث حضور و فعالیت داعش در افغانستان را در کانون توجه قرار داد،به ویژه این که عملیات اخیر دومین حمله تروریستی یه غیر نظامیان و به طور خاص شیعیان افغانستان در کمتر از 10 روز گذشته بوده است.شواهد و قرائن و پذیرش مسئولیت حمله اول تروریستی در کابل توسط داعش،این گروه را در جایگاه مظنون اصلی حمله به مسجد شیعیان در هرات نیز قرار می دهد .بنابر این لازم است به نکاتی در مورد فعالیت داعش در افغانستان اشاره شود؛
1)مقامات امارت اسلامی طالبان مدتی است که مدعی نابودی کامل داعش در افغانستان هستند و تاکید دارند که اگر در این میان مشکلات امنیتی هم وجود دارد،به طور خاص نتیجه کم کاری ،اهمال و حتی دسیسه چینی همسایگان است. اظهارات چند روز قبل "متقی" سرپرست وزارت خارجه طالبان در متهم ساختن سه کشور همسایه به تامین نیرو،انتقال و ترانزیت و در نهایت تجهیز و آموزش داعش دقیقا در همین راستا انجام گرفته و بازتاب فراوانی یافت.اما عملیاتهای تروریستی اخیر علاوه بر این که استمرار فعالیت داعش در افغانستان را نشان می دهد،این موضوع را هم آشکار می کند که مسئله حضور داعش در منطقه با فرافکنی ،سلب مسئولیت از خود و مقصر جلوه دادن دیگران قابل حل نخواهد بود.در مقابل، نابودی داعش تنها در سایه همکاری ، تعامل و درک کشورهای منطقه از ملاحظات سیاسی و امنیتی یکدیگر حاصل خواهد شد؛همان نکته ایی که سفیر جمهوری اسلامی در کابل پس از حملات اخیر و با شریک خواندن کشورها در مبارزه با این تهدید مشترک،مورد تاکید قرار داد.
2)محدود کردن داعش به یک چارچوب سازمانی و تشکیلاتی مشخص،محدود و بسته، چه از جانب طالبان و چه از جانب دیگر کشورهای منطقه اشتباهی بزرگ محسوب می شود ، چرا که داعش یک طرز تفکر و ایدئولوژی است که از ظرفیت جذب و همراهی با اشخاص و گروههای تروریستی مختلف دیگر در منطقه برخوردار است.دقیقا به همین دلیل است که پاکستان تفاوتی میان داعش و طالبان پاکستانی قائل نمی شود و جمهوری اسلامی گروههای تروریستی جیش العدل و داعش را در یک راستا می نگرد.در افغانستان هم طالبان این نکته را در نظر بگیرند که بیش و پیش از مبارزه با سازمان و تشکیلات داعش،باید مانع بسط و گسترش تفکرات و ایدئولوژی های داعشی و یا داعش پسند در این کشور شوند.به عنوان نمونه و در بحث شیعیان باید گفت که اگر چه دیدگاهی که حملات اخیر را بر مبنای ایجاد تفرقه میان امارت و شیعیان و یا جمهوری اسلامی ایران تحلیل می کند،کاملا خور تامل به نظر می رسد،اما عملکرد مقامات و مسئولین امارت هم نباید به گونه ایی باشد که تمیز و تشخیص تفکرات و عملکرد آنها با دیدگاه داعش در مورد شیعیان به دشواری انجام گیرد