Web Analytics Made Easy - Statcounter

به گزارش پارس نیوز، 

صبح امروز خبر مسرت‌بخش متولد شدن پنج قلوه‌های اراکی در بیمارستان آیت‌الله طالقانی اراک شنیده شد، پنج قلوه‌‌هایی که با آمدنشان شادی را بر لبان پدر و مادر نشانده و بر انتظاری 9 ماهه پایان دادند.

پنج قلوه‌های متولدشده که به گفته پدرشان پزشکان اراکی امیدی به زنده‌ماندنشان نداشتند، به خواست خدا سالم به دنیا آمدند که بار دیگر معجزه‌ای از معجزات الهی را به تصویر بکشند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

حمید دلیخون پدر پنج قلوها با ابراز خوشحالی از متولد شدن فرزندانش گفت: پزشکان اراکی هیچ‌کدام همسرم را پذیرش نمی‌کرده و مدعی بودند نوزادان یکی‌یکی سقط شده و زنده نخواهند ماند.

وی افزود: هر بار که همسرم به متخصصان زنان و زایمان در اراک مراجعه می‌کرد به او می‌گفتند در اراک سابقه پنج قلوزایی نداریم، خیلی خطرناک است و هیچ‌کدام همسرم را پذیرش نمی‌کردند که مجبور شدیم او را به تهران نزد دکتر صلح‌جو ببریم که ایشان گفتند همه ما وسیله هستیم و همه‌چیز دست خداست و آن روز به بعد همسرم تحت درمان قرار گرفتند.

پدر پنج قلوه‌های اراکی بیان کرد: کارگر ساده نان‌ فانتزی هستم، ماهی یک‌میلیون و 200 هزار تومان حقوق می‌گیرم و ماهانه باید 300 هزار تومان کرایه بدهم، دهم خردادماه هم قرارداد یک‌ساله خانه‌مان به پایان رسید و صاحب‌خانه جوابمان کرد، هرکجا برای اجاره خانه می‌روم کسی با این شرایط قبول نمی‌کند، مانده‌ام چه کنم، پدرم هم فردی بازنشسته و بیمار است و آنها نیز درآمدی ندارند که بتوانم از آنها کمک بگیرم.

وی با بیان اینکه تاکنون برای حمایت به ارگان‌های مختلفی مراجعه کرده، اما هیچ کمکی دریافت نکرده است، بیان داشت: در 9 ماهه گذشته تنها یک وام 8 میلیونی با سود 18 درصد از طریق فرمانداری گرفتم تا بتوانم هزینه‌های سونوگرافی، ویزیت پزشک و هزینه لباس‌های و پوشاک فرزندان را بدهم.دلیخون اظهار کرد: سال 90 ازدواج کردم، در سال 92 صاحب یک فرزند دختر به نام نازنین‌زهرا شدم، نمی‌دانم چه کنم، سر کار بروم، همسرم به تنهایی از عهده نگهداری 6 فرزند برنمی‌آید، نخواهم سر کار بروم، خرجی زن و بچه را از کجا تأمین کنم.

پدر نازنین زهرا، آرمین، آرتین، آرین، یاسمن و یاسمین از مسئولان درخواست هزینه‌ برای تأمین معاش فرزندانش دارد که امید است صدایش شنیده شود.پدر پنج قلوه‌های اراکی ادامه داد: وضعیت مالی مناسبی ندارم، حاضر هم جانم را بدهم بچه‌هایم سختی نکشند، نعمت خداوند هستند، از مسئولان و خیرین انتظار دارم کمکم کنند تا شرمنده زن و بچه‌هایم نشوم.

 

منبع: پارس نیوز

کلیدواژه: بیمارستان شادی پدر و مادر زنان زایمان درمان حقوق پزشک ازدواج پارس اراک پارس نیوز 5 قلوها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.parsnews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «پارس نیوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۸۸۵۶۳۹۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

زن جوان خطاب به قاضی:اول یک روسری در ماشین همسرم پیدا کردم؛بعدا هم دیدم از مهد کودک یک دختر را بغل کرد و برد/ حالا هم طلاق می خواهم

به گزارش خبرآنلاین چند دقیقه‌ای نگذشته بود که پسری جوان به سمتش آمد و گفت ساناز جان من را ببخش اشتباه کردم باید واقعیت زندگی‌ام را به تو می‌گفتم هرچند گذشته‌ها گذشته و اصلاً موردی برای نگرانی وجود ندارد.

روزنامه ایران نوشت: در همین موقع سربازی از ته سالن شماره پرونده‌ای را خواند و گفت طرفین جلسه رسیدگی ساعت ۸ صبح اعلام حضور کنند.
به محض ورود به شعبه زن جوان بی‌مقدمه گفت: آقای قاضی این مرد مرا فریب داده و با احساس من بازی کرده او قبلاً زن داشته و هنوزهم دوستش دارد اما به من نگفته بود، اگر من این روسری را پیدا نکرده بودم معلوم نبود تا کی می‌خواست این ماجرا را پنهان نگه دارد.
قاضی با شنیدن این حرف‌ها گفت دخترم کمی آب بخورید و آرام باشید این‌طور من متوجه نمی‌شوم ماجرای زندگی شما چیست آهسته‌تر برایم از اول تعریف کن!
ساناز کمی که آرام شد، گفت: با آرمین در یک کافه آشنا شدیم. از روز آشنایی تا ازدواج 6 ماه طول کشید. آرمین می‌گفت کسی را ندارد و تنها به خواستگاری‌ام آمد. به من گفت پدرش فوت کرده و مادرش هم پیش خواهرش خارج از کشور زندگی می‌کند و اینجا تنها زندگی می‌کند من ساده هم باور کردم. پدرم با اصرار من راضی به ازدواج شد و ما سر خانه و زندگی خود رفتیم اما همین چند هفته پیش بود که توی ماشینش یک روسری قرمز پیدا کردم خیلی عصبانی و ناراحت بودم با این حال به رویش نیاوردم تا اینکه چند روز قبل یک عروسک دخترانه هم در ماشین پیدا کردم. این بار دیگر به رویش آوردم و گفتم اینها مال کیست اما آرمین با دروغگویی تمام به من گفت ماشین دست دوستش بوده و اینها مال همسر دوستش است، اما من باور نکردم یک روز از روی کنجکاوی او را تعقیب کردم و دیدم دم یک مهدکودک رفت و یک دختربچه را بغل کرد و بعدش هم رفت مقابل خانه‌ای و بعد از پیاده شدن داخل خانه رفت. از تعجب و ناراحتی و عصبانیت داشتم دیوانه می‌شدم.
بعد از کلی کلنجار رفتن با خودم تصمیم گرفتم بروم ببینم موضوع چیست. وقتی زنگ در خانه را زدم همان بچه در را باز کرد و هنوز حرفی نزده بودم که آرمین را پشت سرش دیدم و وقتی دختربچه او را بابا صدا زد از هوش رفتم.
چشم باز کردم در بیمارستان بودم بعد هم به خانه پدرم رفتم و همه ماجرا را برایش تعریف کردم. این مرد یک دروغگوی بزرگ است او زن و بچه داشته و موضوع به این مهمی را از من مخفی کرده بود. او یک کلاهبردار است معلوم نیست با چند نفر دیگه چنین کاری کرده الان هم من فقط طلاق می‌خواهم.
قاضی رو به آرمین کرد و گفت: حرف‌های همسرت را تأیید می‌کنی تو واقعاً زن داشتی؟
آرمین نگاهی کرد و گفت: آقای قاضی ماجرا این‌طوری نیست. من سه سال قبل از همسر اولم جدا شدم. دخترم با مادرش زندگی می‌کند من در هفته یک روز او را می‌بینم اما از شانس بدم همسرم متوجه شد. من اصلاً با همسر سابقم ارتباطی ندارم فقط آن روز رفتم بچه را به مادرش بدهم که این‌طوری شد. من کلاهبردار نیستم من ساناز را دوست دارم. می‌خواستم قبل ازدواج خودم به ساناز واقعیت را بگویم ولی ترسیدم ساناز با من ازدواج نکند. همیشه دنبال یک فرصت مناسب بودم اما خودش زودتر فهمید الان خیلی پشیمانم و می‌خواهم ساناز یک فرصت دوباره به من بدهد. من مجرم نیستم فقط یک عاشق هستم. آیا هر کسی که طلاق گرفته دیگر حق ازدواج ندارد؟ قبول دارم اشتباه کردم اما جبران می‌کنم.
آرمین رو به ساناز کرد و گفت: باور کن من آدم بدی نیستم فقط اشتباه کردم و واقعیت را نگفتم الان هم پشیمانم از پنهانکاری که کردم.
ساناز رو به آرمین کرد و گفت: اعتمادی که به تو داشتم از بین رفته و دیگر نمی‌توانم به تو اعتماد کنم بهتر است از هم جدا شویم.
قاضی که حرف‌های این زوج جوان را شنید، گفت می‌دانم همسرت اشتباه بزرگی مرتکب شده، اما بهتر است بیشتر راجع به تصمیمت فکر کنی یک ماه به کلاس‌های مشاوره بروید اگر نظرت عوض نشد آن وقت حکم طلاق را صادر می‌کنم.

23302

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1901198

دیگر خبرها

  • خیرین و مسؤولان در رفع مشکلات مراکز نگهداری معولان کمک کنند
  • اراکی‌ها 3 قهرمانی را در یک فصل از پرسپولیس می‌گیرند؟
  • افشای راز زن دوم مرد میانسال بعد از مرگش
  • هاشمی: از حرف‌هایم سوء برداشت شد/ با یک فرد مشکل داشتیم
  • روایتی از طلبه جهادگر و مادر ۵ فرزند/ بچه ها برکت آوردند
  • زن جوان خطاب به قاضی:اول یک روسری در ماشین همسرم پیدا کردم؛بعدا هم دیدم از مهد کودک یک دختر را بغل کرد و برد/ حالا هم طلاق می خواهم
  • جنبش های دانشجویی اخیر ریشه در فطرت های بشری دارد
  • مصاف اراکی‌ها در اردکان با حریف لیگ یکی
  • قدردانی از کارگران بسیجی نمونه اراکی
  • تقسیم عشق در زندگی زوج مبتلا به «ای‌ال‌اس»/بیماری جزیی از زندگیست