مهدویت و مدعیان دروغین
تاریخ انتشار: ۲۹ خرداد ۱۳۹۷ | کد خبر: ۱۹۲۶۵۱۰۷
به گزارش سرویس فرهنگی جام نیوز، سکه و اسکناس اصلی و دارای ارزش و کمیاب باعث میشود تا جاعلان و فرصت طلبان طمع کرده و با جعل سکه و اسکناس تقلبی افراد جامعه را فریب دهند و افرادی که تخصصی در این زمینه ندارند سریع تر از بقیه در این دام می افتند.
در این بین یکی از اعتقادات شیعه و دیگر فرق و ادیان، ظهور منجی است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در این بین اما مدعیان دروغین همیشه از باور و اعتقاد پاک مردم سوء استفاده نموده و در پی فریب مردم بوده اند. در برهه هایی از زمان نیز متاسفانه تعدادی از محبین اهل البیت را به انحراف اعتقادی و پس از آن، انحراف رفتاری کشانده اند، و قابل تامل است که این ادعاها و مدعیان در صده های اخیر نیز شدت یافته است. شیخیه، بابیت و بهائیت مدعیانی بودند که در ابتدا خود را نماینده امام عصر (عج) معرفی نمودند؛ بعد از مدتی باب خاص حضرت و در موقع مناسب مدعی شدند که امام عصر هستند اما به این نیز بسنده نکرده و پس از مدتی مقام نبوت و الهویت نیز برای خود قائل شدند. امروزه نیز جریانهای انحرافی دیگری همچون یعقوبیه و ... همان راهی را در پیش گرفتند که مدعیان پیشین پیموده اند.
این جریانهای انحرافی در ابتدا حرکتشان ادعای نیابت و وصایت امام عصر (عج) را مطرح می کنند و پس از مدتی با توجه به استقبال مردم خود را فرزند امام یا یکی از بستگان ایشان می خوانند. این سیر حرکتی که از نیابت خاصه شروع و بعضا تا مرحله امامت و نبوت می رسد مانند بهائیت است که به تدریج حسینعلی بهاء ارتقاء درجه گرفته و از مقام نیابت امام عصر (عج) تا مقام خدایی هم رسید.
برجسته ترین نقطه اشتراک تمامی این مدعیان دروغین و جریان های انحرافی همچون شیخیه، بابیه، بهائیت، یعقوبیه و... حمله و هجمه علیه روحانیت و مرجعیت شیعه است. اینان بی رحمانه سخنان ناروایی را به این عالمان دینی نسبت می دهند و از هیچ تهمتی و افترایی نیز فرو گذار نمی کنند. تنها دلیل آن هم این است که مرجعیت زنده و پویای شیعه سد و دژ مستحکمی بوده برای حفاظت اسلام عزیز، از انحرافات و خرافات. روحانیت هوشیار شیعه همیشه در مقابل انحرافات ایستادگی کرده و منحرفین بشدت از این موضوع در رنج هستند.
با اندکی تامل می توان به این نتیجه دست یافت که مدعیان دروغین از یک استراتژی واحد پیروی می کنند و آن تسخیر مرحله به مرحله قلب هاست. یعنی تمامی توجه آن ها متمرکز است بر احساسات پاک افراد مؤمن و در صورتی که شخص از ابتدا فریب این مدعیان را نخورد، قطعا در مراحل بعدی نیز تلاش آنان برای منحرف کردن مؤمنین نیز بی نتیجه خواهد ماند؛ کافیست تا در مر حله اول که ادعای نیابت مطرح میشود کسی باور کند و پس از آن نوبت به مراحل بعدی رسیده و شخص دل و دینش را در اختیار این مدعیان کذاب گذاشته تا لگد مالش کنند.
پس بطور خلاصه می توان در مورد این مدعیان دروغین چند نکته زیر را مطرح کرد:
1- در همه این جریان ها یک سیر سعودی و مرحله به مرحله وجود دارد که معمولا از نیابت خاصه شروع شده به ادعای وصایت، امامت، نبوت و اگر فرصتی پیدا کنند به مقام الوهیت نیز می رسد.
2- تمامی این مدعیان از اخلاص پاک و صادقانه جامعه به امام عصر (عج) سوء استفاده کرده و در صورتی که مخاطب نیز فقط عشق و ارادت بدون علم و آگاهی داشته باشد، حکم بهترین طعمه را برای ایشان دارد.
3- هر کس که در مقابل این منحرفان قرار گیرد و در صدد برملا کردن دروغ این شیادان باشد، قطعا با سخت ترین تهمت ها و هجمه های ناروا مواجه خواهد شد.
212
منبع: جام نیوز
کلیدواژه: مدعیان دروغین مهدویت بابیت شیخیه منجی بهاییت مهدویت
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.jamnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «جام نیوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۹۲۶۵۱۰۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
دموکراسی دروغین آمریکا و برخوردهای دوگانه
هر چه زمان میگذرد،ماهیت دموکراسی دروغین کاخ سفید آشکارتر میشود و ملتهای جهان متوجه میشوندآنچه در بسته پر زرق و برق دموکراسی و حقوق بشر در بسترنظام لیبرالیستی به آنها عرضه شده،دروغی بیش نبوده است.
به گزارش مشرق، حسن رشوند طی یادداشتی در روزنامه جوان نوشت: هر چه زمان میگذرد، ماهیت دموکراسی دروغین کاخ سفید برای شهروندان امریکایی و افکار عمومی جهان آشکارتر میشود و تازه مردم امریکا و ملتهای جهان متوجه میشوند آنچه تاکنون در بسته پر زرق و برق «دموکراسی» و «حقوق بشر» در بستر «نظام لیبرالیستی» به آنها عرضه شده، دروغی بیش نبوده است.
این روزها جامعه دانشگاهی امریکا با التهابات شدیدی مواجه است آن هم نه برای نیازهای مادی یا ضعف در بخشهایی از نظام آموزشی، بلکه برای موضوعی که مقامات امریکایی از گذشته تاکنون به دروغ، خود را مدافع سرسخت آن میدانند و آن یدک کشیدن عنوان آزادی و حقوق بشر برای نظامی است که تجربه ۲۵۰ ساله حکمرانی درکاخ سفید مملو از ظلم و تعدی به حقوق انسانها در همین بستر دروغین آزادی از نوع امریکایی آن بوده است.
چند روزی است که دانشگاههای امریکا صحنه تظاهرات گسترده دانشجویان و اساتید در حمایت از مردم مظلوم غزه و اعتراض به ارتکاب جنایات جنگی اسرائیل علیه فلسطینیها است و همزمان پلیس و مقامات ایالتی در اقداماتی هماهنگ، تلاش میکنند با دستگیریهای گسترده و تهدید به اخراج دانشجویان کمپهای تحصن دانشجویان را در دانشگاههایی، چون تگزاس، کلمبیا و کالیفرنیا برچینند و با بیش از ۲۵ دانشگاه بزرگ این کشور برخورد پلیسی از نوع خشن داشته باشند.
نباید از این نکته غافل بود که محیطهای علمی در امریکا در چنبره دستگاههای نظامی و امنیتی است و همانگونه که برخی تحصیلکردگان این دانشگاهها گفتهاند نمیتوان این مراکز را صرفاً محیطهای علمی دانست و طبیعی است وقتی محیطی با کارکرد چند منظوره فعالیت میکند، هرنوع اعتراض اجتماعی یا سیاسی زیر ذره بین نهادهای امنیتی- نظامی قرار میگیرد و پلیس با مشاهده اتفاقی یا اعتراضی در دانشگاه به خود اجازه میدهد به این محیطها وارد شده و آنها را سرکوب کند. اتفاقی که این روزها در دانشگاههای امریکا میافتد از این جنس است. حتی برخی از مدیران دانشگاهها به دلیل واکنشهایشان به ناآرامیها مورد انتقاد قرار گرفتهاند. تا آنجا که سنای دانشگاه کلمبیا قطعنامهای را تصویب کرد که مینوش شفیق، رئیس بریتانیایی- امریکایی دانشگاه کلمبیا را که اصالتی مصری دارد، به بیتوجهی به طی روند قانونی در قبال دانشجویان و آسیب رساندن به آزادی علمی در نتیجه سرکوب اردوگاه معترضان متهم کرد. شفیق به پلیس نیویورک مجوز داده بود وارد اردوگاه دانشجویان دانشگاه کلمبیا شود و اقدام به بازداشت دستهجمعی بیش از ۱۰۰ دانشجو کند. این اجازه، بحرانی کمسابقه را در تاریخ این دانشگاه برجسته امریکایی رقم زد. آخرین باری که مقامات دانشگاه کلمبیا به پلیس اجازه داده بودند وارد فضای دانشگاه شود و دانشجویان معترض را سرکوب کند، به اعتراضات سال ۱۹۶۸ (حدود ۵۶ سال قبل) علیه جنگ ویتنام برمیگردد. درنتیجه این اعتراضات، دانشگاه کلمبیا اعلام کرد تا پایان نیمسال تحصیلی کنونی، کلاسهای خود را به صورت نیمهحضوری و نیمهمجازی برگزار میکند. در همین حال، سخنگوی این دانشگاه میگوید شرکتکنندگان در تجمعات حامی فلسطین، در حال شناسایی هستند و با اخراج موقت از دانشگاه مجازات خواهند شد. این وضعیت دانشگاهی است که در میان دانشگاههای دنیا برند محسوب میشود و جوانان کشورهای دیگر برای رسیدن به آنجا سر و دست میشکنند.
ورودپلیس به دانشگاه کلمبیا و دیگر دانشگاههای امریکا را مقایسه کنید با اتفاقی که در کوی دانشگاه در سال ۱۳۷۸ در ایران افتاد. با این تفاوت که اعتراض دانشجویان و اساتید دانشگاههای امریکایی نه موضوع داخلی، بلکه یک موضوع جهانی و اعتراض به نسل کشی بود که توسط رژیم صهیونیستی دهها هزار کیلومتر دورتر از سرزمین امریکا اتفاق افتاده است. آنچه در دانشگاههای امریکا در حال رخ دادن است بسیار متفاوت از آن چیزی است که در سال ۷۸ در کوی دانشگاه اتفاق افتاد. اعتراضات دانشگاههای امریکا صرفا تجمع و تحصن مسالمت آمیز برای نسل کشی مردم غزه بود که با خشونت بیحد و حصر پلیس با ورود به دانشگاه صورت گرفت و دانشجویان مورد ضرب و شتم قرار گرفته و دستگیر و بازداشت شدند.
تجمعات این روزهای دانشگاههای امریکا که در بستر نظام لیبرالیسم و با شعار آزادی و دموکراسی شکل گرفته به خشونت انجامیده و هزاران دانشجو و استاد روانه بازداشتگاههای پلیس شدهاند و در آستانه اخراج و تعلیق قرار دارند. این در حالی است که در حادثه کوی دانشگاه تهران اعتراضات ساختارشکنانه و صرفا با رویکرد داخلی و با خشونت و تخریب اموال دانشگاه بود و وقتی پلیس برای فروکش کردن این وضعیت وارد کوی دانشگاه شد از تاج زاده معاون سیاسی وقت وزارت کشور گرفته تا معین وزیر علوم به صحنه آمدند و پلیس را مورد عتاب قرار دادند تا جایی که از شورای امنیت ملی مجوز عدم ورود پلیس در دانشگاه را دریافت کردند. تفاوت دو محیط علمی در ایران و امریکا برای دو تجمع کاملاً متفاوت، تا این حد است که در امریکا پلیس تحت حمایت رئیس دانشگاه و همه ارکان حکومت وارد دانشگاه میشود و هر رفتار خشنی را انجام میدهد ولی در ایران هر رفتار خشنی توسط تعدادی دانشجو در محیط دانشجو صورت میگیرد و مورد حمایت مسئولان وقت وزارت علوم قرار میگیرد. در امریکا دانشجو و استاد کتک میخورد و اینجا پلیس با آجر و سنگ مورد حمله قرار میگیرد. در امریکا مهد دموکراسی دروغین، رئیس دانشگاه و مسئولان کاخ سفید برای ورود پلیس آن هم برای ضرب و شتم و دستگیری معترضان دانشجویی به خط میشوند و اینجا عکس آن عمل میکنند.
آنجا با اعتراض دانشجویان در حمایت از مردم غزه و نسل کشی صهیونیست ها، استاد فلسفه و علوم سیاسی در کنار دانشجویان قرار میگیرد، کتک میخورد، روانه بازداشتگاه پلیس و در معرض اخراج و تعلیق قرار میگیرد، اینجا ازکسانی که کوچکترین حرکت پلیس کشورمان را زیر ذرهبین قرار میدادند و برای آن توئیت میزدند و فضای مجازی را برای حرکت بر ضد پلیس آماده میکردند، خبری از تقبیح حرکت خشن پلیس امریکا و برخورد با استادان و دانشجویان نیست. اینجا خبری از جیغ بنفش زیبا کلام، حاتم قادری، محمد فاضلی و مویه کردن آنها برای دانشجویان و اساتیدی که هر روز در زیر مشت و لگد پلیس امریکا قرار دارند، نیست. البته نمیتوان به این افراد خرده گرفت چراکه وقتی حقانیت موضوعی در زیر چتر لیبرالیسم و دموکراسی غربی تفسیر شود، خونریزی کودکان غزه مباح و تظلمخواهی دانشجو و استاد امریکایی برای کودکان و زنان غزه عمل خلاف و مستحق مجازات از نوع رفتار پلیس امریکا خواهد بود.