Web Analytics Made Easy - Statcounter

به گزارش خبرگزاری فارس از اصفهان، داعش برچیده شده، اما هنوز مسیر شهادت هموار است، این موضوع را احمد شکیب احمدی به اثبات رسانده است، شهید شدن نیاز به جنگ ندارد، کافی است آن‌قدر گل شوی تا باغبان تو را انتخاب کند؛ باغبان احمد را 13 خردادماه امسال گلچین کرد تا نوید باشد برای دل‌سوختگانی که فکر می‌کنند با اتمام جنگ سوریه مسیر شهادت بسته شده است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

  

با بزرگ‌تر خانه شکیب احمدی که صحبت کردم با ذکر این نکته که ناپدری احمد است، اظهار کرد: احمد در خانه ما زندگی می‌کرد، 2 دختر و 3 پسر دارم، اما احمد از پسران خودم برای ما بهتر بود، با برادران و خواهرانش خیلی صمیمی بود و اصلاً بینشان جدایی نمی‌افتاد، هم کمک ما بود و هم به مادرش خیلی کمک می‌کرد.

ناپدری این شهید، احمد را مثل یک کوه پشت سر خانواده می‌داند و می‌گوید: یک بار مادرش را به سوریه برده بود و گفته بود این دفعه که از سوریه بازگردد مادرش را به کربلا می‌برد؛ پسر پاکی بود، زمان‌هایی که در مغازه به من کمک می‌کرد همیشه سر به زیر بود، بعد از مدتی هم از من خواست تا به مغازه نیاید می‌گفت «اینجا رفت و آمد زیاد است، برخی خانم‌ها بدحجاب می‌آیند، اگر به مغازه بیایم احتمال گناه کردن برایم بیشتر می‌شود».

مادرش با بغضی که در گلو دارد از منظرهای اجتماعی، صبر و بردباری، احترام، تربیت و اخلاق وی را خیلی خوب مطرح کرد و با جاری شدن اشک‌های پاک مادرانه‌اش و ناراحتی که از 25 سال یتیمی احمد در دل داشت، بیان کرد: در این 25 سال سنی که از خدا گرفت، هیچ کسی صدای بلندش را نشنید، احمد من واقعاً زمینی نبود.

4 سال آخر زندگی احمد از زمانی شروع می‌شود که در افغانستان دیپلمش را می‌گیرد، سپس 3 سال در دانشگاه رشته معارف می‌خواند، اما به خاطر شرایط نامساعد افغانستان سال آخر تحصیلش را رها کرده و به ایران می‌آید؛ سال 94 که قدم بر خاک ایران می‌گذارد به مادر می‌گوید قصد جهاد دارد و مسیر زندگی‌اش از سوریه می‌گذرد.

* وقتی مادر راضی نیست، تو بگو یک لحظه!

اما در مورد جواب احمد مادر شهید از داغ‌هایی که دیده بود و شهادت همسر، پدر، پسر و مادرش گفت و اینکه این داغ‌ها نگذاشته به فرزندش اجازه دهد به سوریه برود، اما احمد که مالامال از عشق به حضرت زینب(س) بوده است، به ناچار بدون اجازه مادر به سوریه می‌رود، اما مادر تاب نمی‌آورد و با تماس‌هایی که با برادر شوهرش در سوریه می‌گیرد احمد را در نیمه شعبان سال 95 به ایران بازمی‌گرداند.

طبق صحبت‌های مادر شهید، پس از گذشت مدتی از نیمه شعبان و با فرا رسیدن شب‌های قدر سال 95 طی مراسم‌های این شب‌ها فامیل را پیش‌قدم می‌کند تا مادر را راضی کنند که مجوز قدم نهادن در مسیر سوریه را به احمد بدهد، مادر نیز که از هدف احمد که جهاد بود مطلع می‌شود با اینکه به گفته خودش از ته دل رضایت نداشته است، اما ظاهراً می‌گوید رضایت می‌دهم که احمد برود، احمد هم که گویی کلید بهشت را گرفته است خوشحال به سوریه می‌رود.

مادرش سفر اربعین احمد را این گونه روایت می‌کند: به اربعین که نزدیک شدیم به ایران بازگشت و قصد سفر کربلا کرده بود، ابتدا چند روزی به مشهد رفت و پس از بازگشت از مشهد راهی کربلا شد و بعد از زیارت راهی سوریه شد؛ احمد اربعین سال بعد من را نیز به زیارت برد، اما نه زیارت کربلا!

اردیبهشت سال 95 اصابت ترکش به بدنش احمد را وادار به بازگشت به تهران می‌کند، اما وقتی به تهران می‌رسد در بیمارستان با ناپدری‌اش تماس می‌گیرد و موضوع را اطلاع می‌دهد و از وی می‌خواهد تا به مادر چیزی نگوید تا نکند پریشان حال شود؛ مادر تعریف می‌کند که پس از 2 شب از بیمارستان به خانه آمد من که موضوع را متوجه شدم با ناراحتی به احمد گفتم این کار را با من نکن می‌روی کشته می‌شوی، اما بدان اگر کشته شدی چون من راضی نیستم شهید نیستی!

* اربعین مادرانه به وقت شام

اما احمد مادر را آرام می‌کند و به مادر اطمینان قلبی می‌دهد که نگرانش نباشد و پس از مدتی دوباره راهی سوریه می‌شود، اما این بار مادر که نگران احمد بوده است به زیارت علامه مجلسی می‌رود تا در زمان رفتن احمد در خانه نباشد؛ پس از گذشت 10 روز از رفتن احمد تلفن خانه زنگ می‌خورد، احمد خبر خوشحالی به مادر می‌دهد، برای زمان اربعین قصد دارد مادر را به زیارت حضرت زینب(س) دعوت کند تا اربعین این سال را در کنار هم در حرم حضرت زینب(س) بگذرانند.

مادر شهید احمد شکیب احمدی، وی را از قصدش برای رفتن به کربلا مطلع می‌کند، اما احمد وعده زیارت دو نفره کربلا را برای اربعین بعدی به مادر می‌دهد و از مادر می‌خواهد تا اربعین سال 96 را در سوریه باشد؛ مادر هم دعوت احمد را می‌پذیرد و اربعین 96 را میهمان پسر می‌شود.

* نقطه حساس، قله موفقیتی به بلندای شهادت

هر چند سخت بود، اما مادر احمد بالاخره به نقطه حساس رسید، وی داستان شام و نخستین باری که احمد قله موفقیتش را برای مادر ترسیم کرده بود این چنین روایت کرد: اربعین که در سوریه میهمان پسرم بود یک شب که از حرم به محل اسکان بازگشتم خسته بودم، شام را هم‌سفره احمد بودم و پس از آن می‌خواستم استراحت کنم، احمد در حال مطالعه کتابی بود و به همین خاطر چراغ اتاق روشن بود.

به احمد گفتم چراغ را خاموش کن پسرم، به من گفت «مادر می‌دانی چه کتابی مطالعه می‌کنم؟ کتاب زندگی حضرت زینب(س) است، چقدر زندگی شما شبیه زندگی حضرت زینب(س) است، شما هم مثل حضرت زینب(س) هم خواهر شهید هستی هم دختر شهید» گفتم من کنیز حضرت زینب(س) هستم، احمد نگاهی کرد و تا مطمئن شد که حال من خوب است، گفت «مادر من با خبرم شما مادر شهید هم هستی».

«مدتی پیش بود که احمد به خانه بازگشت، گفتم این بار دیگر نرو»، مادر احمد این جمله را گفت و ادامه داد: احمد جواب داد دو سال نذر حضرت دختر امیرالمؤمنین(ع) کردم و این مرتبه که بروم 2 سال به پایان می‌رسد و نذرم ادا می‌شود، این بار زود بر می‌گردم مادر.

* نذری که ادا شد و چه خوب ادا شد

مادر در حالی که بغض گلویش را گرفته است، بیان کرد: این بار واقعاً پسرم زود بازگشت، 2 ماه نشد که برگشت، اما این بار با پیکر بی‌جان برگشت، شب قدر سال 95 ثبت‌نام کرد و شب قدر سال 97 نذرش را برای حضرت زینب(س) ادا کرد و شب 19 ماه رمضان شهید شد.

پست شهید پس از شهادت هم‌سنگرش

مادر که در صحبت‌هایش گفته بود ابتدا از رفتن احمد به سوریه راضی نبودم، حال از رضایت قلبی‌اش از جهاد احمد گفت، از اینکه اگر رضایت نمی‌داد احمد سفر نمی‌کرد و شهید نمی‌شد، با رضایت کامل احمد را فرستاده بود و از شهادت احمد راضی بود، مادر همچنین خاطرنشان کرد: علم غیب نداشتم که بدانم احمد شهید می‌شود، اما همین که پسرم سرباز امام زمان(عج) و حضرت زینب(س) بود افتخار می‌کنم.

مادر از ناملایمات اطرافیان هم گفت، از نیش و کنایه‌هایی که به همه خانواده‌های مدافعان حرم نشانه می‌رود، به مادر احمد گفته بودند احمد حال کار کردن در ایران را ندارد، برای همین به سوریه رفته است، برای پول رفته است؛ اما احمد بدون توجه به صحبت‌های اطرافیان به مادر می‌گوید برای هدف مقدسی به سوریه رفته است.

به مادر نگفته بود که برای به دست آوردن چه چیزی نذر کرده است و یا هدفش از رفتن به سوریه غیر از جهاد دقیقاً چه چیزی است اما مادر عنوان کرد: به یکی از همسایه‌های ما که اتفاقاً ایرانی هم بود گفته بود نذر کرده‌ام 2 سال سربازی حضرت زینب(س) را بکنم و در عوض به شهادت برسم.

* شهیدِ فرزند شهید

آخرین پست اینستاگرامی شهید احمد شکیب احمدی

اما ظاهراً شهادت، ژن خوبی است که احمد از پدر به ارث برده است، مادر در صحبت‌هایش از شهادت پدر و برادر احمد سخن به میان آورد، شهادتی به مظلومیت اسم مولای متقیان، شهادتی به گناه اعتقادات، شهادتی به جرم شیعه بودن؛ محله افشار کابل یک محله شیعه‌نشین بوده است و فقط به خاطر همین شیعه امیرالمؤمنین(ع) بودن پدر و عموی احمد و چندین تن دیگر از شیعیان تیرباران می‌شوند.

در انتها مادر گلایه‌ای هم از مسؤولان داشت، درخواست کرده بود که اجازه دهند پسرش را شب جمعه به خاک بسپارند، اما به گفته مادر برای اینکه زودتر از سر خودشان این کار را باز کنند احمد را چهارشنبه شب تشییع کرده بودند.

به گزارش فارس پیکر مطهر این شهید مدافع حرم تیپ فاطمیون بدون اطلاع‌رسانی مناسب در روز چهارشنبه (30 خرداد ماه) از ساعت 16 تشییع و پس از برگزاری مراسم در حرم زینبیه و پس از آن در گلستان شهدای اصفهان در قطعه شهدای مدافع حرم گلستان شهدای اصفهان به خاک سپرده شد؛ همچنین مراسم بزرگداشتی برای این شهید در روز جمعه ساعت 9 الی 13 در حسینیه بنی فاطمه در خیابان ابن‌سینا برگزار شد.

===========

گزارش از معین علیخانی

===========

انتهای پیام/ذ

منبع: فارس

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۹۳۳۶۹۴۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

جزئیات جدید از دزدیده شدن یسنا؛ کارگر ۳۵ ساله قصد فروش یسنا را داشت

به گزارش خبرآنلاین، یکی از افراد نزدیک به خانواده یسنا گفت: کارگری حدودا ۳۵ ساله مظنون اصلی بود و وقتی متوجه شد خبر گم شدن یسنا منتشر شده از کلاله خارج که توسط پلیس دستگیر می‌شود. او قصد فروش یسنا را داشته است.

روزنامه اعتماد در گزارشی در خصوص جزئیاتی از دزدیده شدن یسنا، دختربچه ۴ ساله کلاله‌ای نوشت: با توجه به اینکه مادر یسنا نمی‌تواند فارسی صحبت کند یکی از افراد نزدیک به خانواده یسنا که تمایل ندارد نامش در گزارش منتشر شود به «اعتماد» می‌گوید: «پدر یسنا معلول است و نمی‌تواند راه برود. روز حادثه مادر یسنا طبق معمول فرزندانش را سر زمین برده بود تا نخودفرنگی برداشت کنند. خواهر و برادر یسنا هم مشغول کار بودند. یسنا به مادرش می‌گوید که آب می‌خواهد. مادر یسنا از همسایه‌شان یک لیوان آب می‌گیرد و به یسنا می‌دهد. بعد از این موضوع ناگهان یسنا گم می‌شود. مادرش تا نیم ساعت متوجه گم شدن یسنا نمی‌شود. بعد از نیم ساعت متوجه می‌شود و اهالی شروع به جست‌وجو برای یافتن یسنا می‌کنند. هر جا را می‌گشتیم یسنا نبود تا اینکه بعد از ۵ روز یک کایت‌سوار داوطلب هلال‌احمر یسنا را در علفزار نزدیک جایی که مفقود شده بود، زنده پیدا کرد.»

این فرد در ادامه می‌گوید: «دو، سه نفر در این رابطه بازداشت شدند، اما کارگری حدودا ۳۵ ساله مظنون اصلی بود و وقتی متوجه شد خبر گم شدن یسنا منتشر شده از کلاله خارج که توسط پلیس دستگیر می‌شود. او قصد فروش یسنا را داشته است. غیر از این فرد یکی، دو نفر دیگر هم به عنوان مظنون بازداشت هستند.»

این فرد در واکنش به این سوال «اعتماد» که با توجه به اینکه یسنا ربوده شده و در حال حاضر در بیمارستان کلاله بستری است آیا امکان آزار و اذیت یا تعرض از سوی متهمان وجود داشته، می‌گوید: «هیچ‌گونه آزار و اذیتی صورت نگرفته است. یسنا فقط از نظر روحی و جسمی تضعیف شده که فعلا باید در بیمارستان بستری باشد.»

۴۷۲۳۶

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1903425

دیگر خبرها

  • رسمی؛ بازگشت تیاگو سیلوا به فلومیننزه پس از 15 سال
  • جزئیات جدید و دردناک از دزدیده شدن دختر ۴ ساله کلاله‌ای ؛ قصد فروش یسنا را داشتند
  • استقبال دنزل دومفریز از پیوستن به منچستریونایتد
  • جزئیات جدید از ماجرای یسنا ۴ ساله؛ دلیل ربودن او چه بود؟
  • جزئیات جدید از دزدیده شدن یسنا؛ کارگر ۳۵ ساله قصد فروش یسنا را داشت
  • شهادت نوزاد نجات یافته از شکم مادر شهید + فیلم
  • کارگر ۳۵ ساله قصد فروش یسنا را داشت
  • انجام ۵۲ هزار زایمان در بیمارستان‌های فارس
  • یادی از شهید امیررضا علیزاده ، شهید مدافع حرم
  • تاثیرگذاری فرهنگی وظیفه آحاد مردم جامعه است