تاثیر مفاسد اخلاقی بر گسترش طلاق در ایران
تاریخ انتشار: ۸ مرداد ۱۳۹۷ | کد خبر: ۱۹۹۱۴۹۶۵
به گزارش پارس نیوز،
جدای از برخی عوامل طبیعیِ طلاق مانند بیماری های صعب العلاج، نقص عضو و امثال اینها، یک سری از عوامل طلاق محصول بسترهای اجتماعی است و سوال اینجاست که در سال های اخیر چه اتفاقی افتاده است که این عوامل در بروز طلاق سهم پررنگی را به خود اختصاص داده است؟ برای پاسخ به این سئوال کلیدی به چند عنصر مهم و بسترساز اشاره می کنم:
یکم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
فردگرایی که باید آن را مولود اومانیسم و جهان بینی سکولار دانست، یک طرز تفکر و یک گام جلوتر، یک مرام و مسلک اجتماعی است که بر اصالت فرد و به تبع آن، بر اصالت آزادی های فردی در جامعه تأکید دارد که از پیامدهای آن، خود ترجیح بینی، خودمقدم بینی، بی تفاوتی اجتماعی و نادیده گرفتن مسئولیت های مدنی است. در واقع، بخش مهمی از مشکلات درون خانوادگی، بی عدالتی ها، نابردباری ها و شکل گیری اختلافات و تعارضات میان زن و مرد که سرانجام به طلاق منجر می شود را باید در همین فردگرایی جستجو نمود.
دوم. مفاسد جنسی
تبدیل زن به یک ابزار و برده جنسی و سوء استفاده از جسم او به مثابه یک کالای لوکس و پرسود اقتصادی، و از طرف دیگر، خارج کردن روابط جنسی از مدار اخلاق فطری، عقلانیت و اصول انسانی و شرعی، همچنین ایجاد میدانی وسیع و متنوع برای تحریکات و مشتهیات جنسی و خارج کردن تمایلات جنسی از نقطه تعادل، چیزی است که نه فقط امروز خانواده را در معرض نابودی قرار داده بلکه زمینه اضمحلال نسل های فعلی بشر را بوجود آورده است.
بنابراین، بحث من بر سر این است که عامل اصلی گسترش خیانت ها و هر آنچه مقدمه آن محسوب می شود، مانند برهنگی و خودنمایی های جنسی، اختلاط ها و معاشرت های زن و مرد نامحرم و امثال این ها را باید در چنین شرایطی جستجو کرد.
سوم. ظلم و بی عدالتی اقتصادی
ریشه خیلی از گرفتاری ها و رنج های معیشتی امروز بشر در زندگی و عامل اصلی فقر و فلاکت، چیزی جز ظلم و بی عدالتیِ نهادینه شده در سیستم های اجتماعی نیست. در واقع، گسترش الگوی اقتصادی نظام لیبرال- سرمایه داری و تبدیل آن به تنها مسیر توسعه و پیشرفت جوامع، بسترهای وسیعی را برای بروز ابتلائات تلخ و رنج آور اقتصادی بوجود آورده است که امروز آثار آن را در قالب بیکاری، فقر و محرومیت، فاصله طبقاتی و غیره شاهد هستیم. به بیان دیگر، آن چیزی که نهاد خانواده را با معضل روبرو نموده و حتی عده ای را به بازیگران چشم و گوش بسته مسابقه تجمل گرایی و فخر فروشی تبدیل کرده است، چیزی نیست جز نظام لیبرال – سرمایه داری که هر میزان جامعه از آن فاصله بگیرد از معضلات خانوادگی و در رأس آن از طلاق نجات پیدا خواهد کرد.
چهارم. ظهور کلان شهرها و درهم شکستن بخشی از قواعد و سنت های اجتماعی
نباید از نظر دور کنیم که ظهور کلان شهرها که من آن را روی دیگر سکه بی عدالتی می دانم، خود در ایجاد انواع تضییقات و گرفتاری های ریز و درشت، و پنهان و آشکار برای خانواده سهم جدی داشته است. اگر امروز شاهد گسترش جرایم، رشد اعتیاد، افزایش مفاسد اخلاقی، رشد برخی فشارها و اختلالات روانی و حتی محدودیتهای جدی معیشتی هستیم، نباید نقش کلان شهرها که به قیمت له شدن شهرهای کوچک و روستاها پدید آمده اند را از نظر دور کنیم. البته من قبول دارم که کلان شهرها نقش ظرف را بازی می کنند اما توجه داشته باشید که کلان شهرها ظروفی هستند که درهای خود را تنها به روی مظروفی خاص باز می کنند.
پنچم. رواج سبک زندگی غربی در بین بخشی از مردم
سبک زندگی غربی که زاییده جهان بینی سکولار است چارچوبی را برای حیات فردی و اجتماعی ایجاد می کند و این چارچوب، ارزش ها و ضد ارزش های تازه ای را در حیات انسان به وجود می آورد یا به تعبیر صحیح تر، تحمیل می کند که با بخشی از ارزش ها و ضد ارزش های دینی – به نحو مستقیم یا غیر مستقیم- مغایریت دارد.
در واقع، نوع روابط اجتماعی، نوع پوشش، نوع خوراک، نوع تفریح، و همسوسازی آن با تفکر غربی، چیزی است که می تواند زمینه بروز خیلی از معضلات درون خانوادگی را بوجود آورد. اگر دقت داشته باشید، تایید خواهید کرد که خیلی از تعارضات خانوادگی و عدم آمادگی برای صلح و سازش میان زوجین در اثر تابو شدن اصول و سبک زندگی ای است که توسط غرب به منزله ارزش های جدید به مردم خصوصاً جوانان تحمیل شده است.
برای مثال، امروز در شرایطی که بخشی از بانوان به اشتغال تمام وقت نیازی ندارند و اشتغال تمام وقتِ همسرشان را برای تأمین نیازهای مادی خود و خانواده کافی تلقی می کنند، صرفاً به خاطر همسو سازی خودشان با شرایط جدید و کسب هویت و تشخّصِ متناسب با این شرایط، رنج اشتغال تمام وقت حتی در مشاغل مردانه را به بهاء ناچیزی به جان خریده اند این در حالی است که رهاسازی فرزندان و محروم کردن آنها از عواطف مادرانه و در نهایت، سوء تربیت با هیچ چیز قابل جبران نیست.
البته شما می دانید که در فرهنگ اسلامی حضور اجتماعی زن و حتی اشتغالات اجتماعی نیمه وقت او البته با رعایت عفاف و حجاب بلامانع است و لذا مسأله، عدم حضور اجتماعی زن نیست بلکه کیفیت حضور اجتماعی اوست.
منبع: پارس نیوز
کلیدواژه: طلاق جهان جامعه مشکلات زن و مرد اخلاق خانواده فقر سرمایه داری توسعه و پیشرفت فاصله طبقاتی سرمایه رشد بازی سبک زندگی فردی و اجتماعی اشتغال حجاب ایران پوشش زن و مرد طلاق مشکلات پارس پارس نیوز
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.parsnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «پارس نیوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۹۹۱۴۹۶۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
ضرورت توجه به سلامت روانی، اخلاقی و اجتماعی در کنار سلامت جسم
معاون فرهنگی و اجتماعی پلیس در یادداشتی به مناسبت هفته سلامت، وجوه مهم سلامت را برشمرد و بر نقش خانواده در سلامت افراد تاکید کرد.
به گزارش ایسنا، سردار سعید منتظرالمهدی در یادداشتی به مناسبت هفته سلامت نوشت:« یکی از ارکان اصلی خوشبختی و بهروزی، «سلامت» است. چه، با برخورداری از تراز بالای صحت و سلامت است که میتوان برای تحقق اهداف ریز و درشت زندگی و بیشینهسازی شادابی و موفقیت، گام فراسو نهاد و جهد و جد روزافزون کرد. لیکن، نباید از یاد برد که قلمرو و حیطه سلامت هرگز در سطح «سلامت جسم» محدود نمیماند بلکه حیطههای پر اهمیت دیگری را نیز در بر میگیرد که از آن میان سه حیطه دیگر سلامت، یعنی «سلامت روان»، «سلامت اخلاق» و «سلامت اجتماعی» در خور توجه فزونتری هستند. نیازی به یادآوری نیست که این چهار حیطه سلامت پیوند وثیق و جدایی ناپذیری با یکدیگر دارند و لاجرم زوال یا نقصان هریک قادر است آن سه دیگر را دستخوش کژکارکردی کند.
چنانچه از حیث یادآوری و بیش و کم از منظر امروزین بخواهیم تعریفی بس مختصر از این چهار حیطه سلامت به دست دهیم چنین میتوان گفت که جسم آنگاه سالم است که بتوان بیهیچ محدودیتی از همه ظرفیت و توان آن برای «نیکو زیستن» بهره جست، روان نیز زمانی در سلامت است که نه تنها در دام هیچ «تعارض» آشفتهساز و نشانگان ملال انگیز و تنیدگی آشوبناکی گرفتار نشده باشد بلکه لبریز سُرور و وجد و خرسندی و پیوسته در تعالی و پویایی باشد. به همین قیاس سلامت اخلاقی نیز به حالتی اطلاق میشود که ذهن و ضمیر فرد عاری از «احساس گناه» باشد؛ آشکار است که لازمه فراچنگ زدن چنین خلق و حالتی آن است که فرد در کنش و منش و بینش خود، «فضایل اخلاقی» نظیر صداقت، عدالت، اصالت، امانت و جزو آن را فرو نگذارد و برای بیشینهسازی آنها پیوسته بکوشد. سرانجام، مراد از «سلامت اجتماعی» آلوده نشدن به آسیبهای مختلف از یک سو و داشتن ارتباط و تعامل «شفابخش» با جمع و جامعه از دیگر سو است.
ناگفته پیداست که یک دوجین عامل را میتوان نشان کرد و نشان داد که بر هر یک از این چهار حیطه سترگ سلامت تاثیر میگذارند. اما، تردیدی نمیتوان کرد که در این میان سهم و نقش خانواده برجستهتر است. چون همانگونه که می دانیم در خانواده است که «اندیشه» شکل میگیرد، «شخصیت» فرا میبالد، «منش» نضج مییابد، «نگرش به خویشتن» پایهریزی می شود و «نحوه رفتار» در برابر پدیدهها و در شرایط مختلف، سمت و سو داده میشود.
حال این پرسش در برابر ما عرض اندام میکند که کدام خانواده قادر است تراز و میزان هر یک از چهار نوع سلامت را ارتقا دهد و مانع از فروشدن در «بیماری» و نقصان سلامت شود؟ در پاسخ به این پرسش میتوان انبوهی شاخص و ملاک را برای « خانواده سلامت محور» و «سالم پرور» فهرست کرد. لیکن به باور من از آن میان شاخص های زیر اهمیت بیشتری دارند:
۱.سبک زندگی برخوردار از تحرک بهینه (۶۰ دقیقه در روز)، بهداشت مطلوب، چک آپ دوره ای، تفریح به موقع و تغذیه مناسب. چنین سبکی نه تنها به سلامت جسم یاری میرساند بلکه سلامت ذهن و روان را نیز مضاعف میکند.
۲.پیروی از الگوی گفتوگوی سازنده برای از میان راندن تعارضات ناگزیر زندگی. در چنین خانوادهای کمتر مشاجره و منازعه و مجادله دیده میشود. چه، اینگونه خانوادهها زبان و کلام را در جهت «مفاهمه» و مصالحه بکار میگیرند و با گفت و شنود به موقع مانع از سایه انداختن تعارضات و مسائل حل نشده بر ساحت جان و روان میشوند.
۳.افزایش مستمر ذخیره شناختی. در خانواده سلامت محور مطالعه و یادگیری رفتاری رایج و مستمر است و لاجرم اعضای اینگونه خانوادهها پیوسته دانایی خود را افزایش میدهند و اندیشه خود را زیبا و غنی میسازند. آنان همچنین میکوشند تا «دانش» خود را به «خِرد» تبدیل سازند و آن را در کنش و عمل خود بکار بندند. ناگفته پیداست که پیامد دانایی، خردمندی و «اندیشه زیبا» خوشامدگویی مستمر به زیباییهای بیکران زندگی و شادابی و شورمندی جسم و روان است.
۴.فضیلتمند زیستن. در خانواده سالم پرور و سلامت محور به فضائل اخلاقی نه تنها در «گفتار» بلکه در «کردار» ارج نهاده میشود. به همین سبب اینگونه خانوادهها اغلب با خود و دیگران «در صلح» و آرامش هستند.
۴.برخورداری از روابط و پیوندهای اجتماعی خرسند ساز. چنین پیوندی نوعی «حمایت اجتماعی» است که همچون «سپری نیرومند» از اعضای خانواده در برابر سختیها و رنج های ناگزیر زندگی حفاظت میکند. یادمان باشد که در جهان بودن یعنی با دیگران بودن.
خلاصه آنکه، خانواده سلامت محور «زندگی زیسته» سالمی دارد و لاجرم احساس خوشبختی و بهروزی و شادابی آن پیوسته در حال افزایش است.»
انتهای پیام