گفتوگوی تفصیلی فارس با بانوی کارآفرین کمیته امداد امام خمینی(ره) از زندگی در تنگدستی تا راهاندازی گلخانه 8000 متری محبوبه خانم+ تصاویر
تاریخ انتشار: ۸ مرداد ۱۳۹۷ | کد خبر: ۱۹۹۱۵۰۰۲
گروه اجتماعی خبرگزاری فارس- محمد تاجیک: چه زیباست! دیدن همت بلند زنانی سخت کوش که در شرایط نامطلوب زندگی با همه تنگناها و کمبودها مردانه میایستند و در سایه اراده و همت مثال زدنی بار زندگی را به دوش میکشند تا سایه سرد وابستگی را با گرمای استقلال و روی پای خود ایستادن جایگزین کنند و در اوج سختی به مسیر موفقیت پای مینهند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
یکی از روزهای نیمه دوم تیرماه به روستای«قلعه خواجه» در بخش جواد آباد ورامین میروم؛ به گلخانه خانم بهمدی که حالا به میدان تلاش و کوشش یک بانوی مددجوی کمیته امداد امام خمینی(ره) ورامین تبدیل شده و او در گرمای نفس تابستان همچون مردان کشاورز منطقه در حال کاشت و برداشت محصولات سیفی در گلخانه خود است.
خانم بهمدی بانوی تلاشگر، روزهای سختی را گذرانده است؛ روزهایی که وقتی از او میخواهم دربارهاش توضیح دهد پاسخی جز اشک ریختن و سکوت ندارد!
آنچه از نظرتان میگذرد روایت زندگی این مددجوی کمیته امداد امام خمینی(ره) است که حالا در سایه تلاش خود، از مددجویی به کارآفرینی موفق تبدیل شده است.
وی اظهار میدارد: «محبوبه بهمدی» متولد سال 1358 در روستای «ریگی» در میان جلگه عشقآباد در شهرستان کاشمر هستم.
15 سال تجربه کشاورزی را دارم و تحصیلاتم سوم ابتدایی است. پدرم راننده آموزش و پرورش بود و بازنشست شد.
از 18 سالگی به نیشابور آمدیم و مدت 9 سال نیز در سازمان بهزیستی به عنوان کسی که کودکان عقبمانده ذهنی را نگهداری میکرد، فعالیت کردم.
*گلخانه داری از سلفچگان تا ورامین
در همین سن بود که ازدواج کردم و ثمره آن یک پسر 16 ساله است. سال 84 از نیشابور به «دستجرد» در سه راه سفجگان قم آمدم و سه سال در آنجا در گلخانه تولید صیفیجات مانند خیار، توتفرنگی و گل، کار کردم و تا سال 87 در آنجا بودم. مدت سه سال است از همسرم به دلیل اعتیاد به شیشه جدا شدهام.
همسرم در آن زمان تحت پوشش کمیته امداد بود و من در گلخانه مدت سه سال کارگری کردم و ماهانه 220 هزار تومان حقوق دریافت میکردم. به دلیل داشتن مشکلات در زندگی و تأمین هزینه های آن تحت پوشش کمیته امداد قرار دارم.
سال 87 به ورامین، منطقه جوادآباد و روستای طغان رفتم. در آنجا در گلخانه 2600 متری که برای فردی بود به صورت ارباب و رعیتی کار کردم.
شرایط کاریام این طور بود که فردی من را به بار فروشان میدان ترهبار ورامین معرفی کرد. یکی از بارفروشان به بنده بذر و کود لازم را داد و قرار شد با هم کار کنیم.
تا سال 91 در این گلخانه بودم و درآمد حاصل به صورت نصف و مساوی با صاحب گلخانه تقسیم میشد. این مدت یک سال طول کشید. بعد از آن به روستای «قلعه خواجه» آمده و در دامداری یکی از روستائیان این منطقه مشغول به کار شدم.
* وام 30 میلیون تومانی کمیته امداد و راه اندازی گلخانه 1000 متری
بعد از مدتی ابتدا گلخانه هزار متری را در قلعه خواجه ایجاد کردم. این گلخانه هزار متری را با دریافت وام 30 میلیون تومانی از کمیته امداد راه انداختم و در مدت کمتر از یکسال با کاشت خیار، حدود 10 میلیون تومان درآمد داشتم.برای مدت یک سال 5 میلیون تومان اجاره این گلخانه را میدادم؛ ضمن اینکه ماهانه 500 هزار تومان بابت وام 30 میلیون تومانی که برای گلخانه گرفته بودم، پرداخت میکردم. ابتدا کمیته امداد به من و تنها پسرم ماهی 60 هزار تومان مستمری میداد اما وقتی وام 30 میلیون تومانی را گرفتم، مستمری قطع شد.
در حال حاضر 7 ماه است که در این گلخانه مشغول به کار هستم. در این گلخانه سه نفر شریک هستیم و مساحتی برابر با 2400 متر با 5 گلخانه دارد و به نسبت هرکدام از درآمد حاصل، سهم میبریم.
*درآمد 8 میلیونی در 5 ماه
فارس: درآمد شما از گلخانه چه میزان بود؟
به دلیل اینکه مدیر اصلی این مجموعه بنده نیستم و کار به صورت شراکت انجام میشود، نمیتوانم درآمد دقیقی را ارائه کنم.
بار اول که از این گلخانه برداشت کردیم، ضرر کردیم اما چین دوم گلخانه با مدیریت خودم انجام میشود و باید در مدت 5 ماه هر کدام 7 تا 8 میلیون تومان سود داشته باشیم؛ یعنی در سال در مجموع حدود 16 تا 17 میلیون تومان سود میماند.
*شراکت در گلخانه 6 هزارمتری
فارس:روزی چند ساعت در اینجا کار میکنید؟
صبحها خودم کار میکنم و بعدازظهرها یک کارگر کمکم میکند؛ البته مدت 2 ماه است با یک گلخانه 6 هزار متری دیگری شریک شدهام و پسرم در آنجا مشغول به کار است.
باید بگویم اگر این گلخانه برای خودم باشد و اختیار کامل داشته باشم، میتوانم در یک مرحله برداشت از محصول یعنی در مدت حدود 5 ماه، 25 تا 30 میلیون تومان سود ببرم.
*«جهاد» برندی که بین بارفروشان معروف است
فارس:خیار تولیدی گلخانه شما در میدان تره بار با چه نامی شناخته میشود؟
-برچسب کارتنهای خیار با نام «جهاد» است که در گلخانه اولم به کار میگرفتم و بسیار نام معروفی بین بارفروشان میدان ترهبار است؛ به شکلی که برای خرید محصولات بنده صف میبستند و یک روز در میان حدود 500 کیلو خیار تولید میکردم.
*خرید بستههای 290 هزار تومانی بذر خیار
فارس: چقدر هزینه صرف خرید بذر خیار میکنید؟
هربسته، 520 عدد بذر دارد که هرکدام 560 تومان قیمت دارد و در مجموع، هر بسته بذر خیار 291 هزار تومان قیمت دارد.البته در حال حاضر که هوا گرم است 35 روزه محصول نهایی به دست میآید اما در زمستان به دلیل سرمای هوا، مدت 50 روز طول میکشد تا محصول به دست آید.
*کار در گلخانه از چهار صبح تا غروب آفتاب
فارس: چقدر در روز کار میکنید؟
ساعت 4 صبح بیدار میشوم و کارهای مقدماتی گلخانه را انجام میدهم و با روشن شدن هوا کار را در سالنها آغاز میکنم. ساعت 2 بعدازظهر کارگرم هم به اینجا آمده و شروع به کار میکند تا غروب مشغول به کار هستیم.
با تلاش خود توانستهام در حال حاضر 15 میلیون تومان پول برای پسرم پسانداز کنم و قطعه زمینی را هم خریداری کردم.
فارس: آیا در شرایط سخت زندگی هم قرار داشتهاید که برای نیاز روزانه دچار مشکل بشوید؟
خیلی زیاد! زمانی که در روستای معینآباد همین منطقه زندگی میکردم، در یک گاوداری کار میکردم و ماهانه 280 هزار تومان حقوق میگرفتم.
به دلیل اعتیاد همسرم مجبور شدم او را به کمپ ببرم و برای پرداخت هزینه 240 هزار تومانی کمپ به مشکل برخوردم.
در اینجای مصاحبه سکوت کرده، گریه میکند و میگوید "دیگر دوست ندارم از سختی آن کار بگویم"
فارس: آیا اکنون در تأمین هزینههای زندگی مشکلی دارید؟
نه خدا را شکر شرایطم خیلی بهتر است. همین که کاری از دستم برمیآید و بین مردم اعتبار دارم خیلی خوشحال هستم؛ مثلاً وقتی به میدان ترهبار میروم با این که یک زن هستم اما بار فروشان برایم ارزش و اعتبار قائل هستند و اگر نیاز به پول داشته باشم آنها در اختیارم قرار میدهند.
*درخواست گرفتن قطعه زمین برای ایجاد گلخانه دارم
فارس: الان چه خواستهای از مسئولان کمیته امداد دارید؟
-تنها خواستهام قرار دادن یک قطعه زمین برای ایجاد گلخانه است تا بتوانم منبع درآمد خوبی داشته باشم.در حالی که با دستان خود به طرف گلخانهها اشاره میکند، ادامه میدهد: بنده برای تهیه یک گلخانه نیاز به تسهیلات مالی دارم؛ به دلیل اینکه مدت زیادی را در گلخانهها کار کردهام و به خوبی میتوانم محصولات مختلف کشاورزی مانند خیار، گوجه، توتفرنگی و انواع گلها را پرورش داده و تولید کنم، اما در حال حاضر به دلیل مشکلات مالی دست و پایم بسته است و نمیتوانم فعالیت زیادی را انجام دهم.
*خودرو تندروی بدون بنزین هستم!
در واقع باید بگویم "بنده ماشین تندروی بدون بنزین هستم." دوست دارم کمیته امداد تسهیلات مالی به من بدهد و حاضر هستم در قبال آن هر چه بخواهند مدرک بدهم و حتی بعد از پرداخت آخرین قسط وام مکان گلخانه را به نام من بزنند.
البته به دهیار این روستا گفتهام تا مکانی به من بدهند تا کار کنم اما پاسخ مثبتی به من ندادهاند و کسی به حرفهایم توجهی نمیکند.
فارس: شما به عنوان یک مددجوی موفق و خودکفا چه توصیهای به دیگر مددجویانی که به دریافت همان مستمری ماهانه عادت کردهاند، دارید؟
به آنها میگویم "خواستن، توانستن" است. من فردی بودم که کار کشاورزی انجام دادم و برای یاد گرفتن کار در گلخانه، سختی زیادی کشیدم با اینکه تنها سه کلاس سواد دارم.
با تمام وجود در اینجا کار میکنم؛ البته در این میان، تشویقهای خانم هداوند که مددکارم در کمیته امداد است نیز بسیار مؤثر بوده است و باعث ایجاد شوق در من شد. بنده موفق شدم مدرک فنی و حرفهای خود را در رشته قالیبافی بگیرم و برای دریافت گواهینامه ماشین نیز ثبتنام کرده-ام.
*آرزوی خوردن آبگوشت با مسئولان کمیته امداد!
لبخندی می زند و اندکی مکث کرده و میافزاید: آرزویم این است که اولاً سلامتی داشته باشم و روزی حلال کسب کنم، بعد از آن نیز مجموعه بزرگ گلخانه داشته باشم تا بتوانم انواع و اقسام محصولات کشاورزی را در آن کشت کنم؛ ضمن اینکه بتوانم آلاچیق و تنور سنتی درست کنم، سماوری گذاشته و آبگوشت محلی درست کنم و در همین فضای گلخانه میزبان مسئولان کمیته امداد باشم.
انتهای پیام/
منبع: فارس
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۹۹۱۵۰۰۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
روایت سیمین دانشور از دیدار با امام خمینی(ره)
به گزارش «تابناک» به نقل از جماران، هشتم اردیبهشت ماه سال ۱۳۰۰ بود که دختری در خانوادهای از اهالی شیراز به دنیا آمد که اسمش را سیمین گذاشتند. او سالها بعد شد یک نویسنده کاردرست که رمانی به نام سووشون از زیر چکاچک قلمش بیرون آمد. رمانی که به هفده زبان زنده دنیا ترجمه شده و یکی از پرفروشترین آثار ادبیات داستانی ایران است. سیمین دانشور به همسری جلال آل احمد در آمد. او در نخستین انتخابات که در فروردین سال ۴۷ انجام شد ریاست کانون نویسندگان ایران را عهده دار شد. امروز سالروز ولادت این بانوی ادیب ایرانی ما را بر آن داشت تا به خاطرهای از او با امام خمینی (س) بپردازیم. سیمین دانشور در همان اوایل انقلاب به همراه جمعی از اعضای کانون نویسندگان ایران خدمت امام رسیدند. در این دیدار بسیار تحت تاثیر محبت و لطف امام قرار میگیرد. خودش گفته است:
«وقتی امام را دیدم، تحتتأثیر او قرار گرفتم. آنقدر که این پیرمرد باشکوه، آرام و لطیف بود نمیتوانستم در برابر اشتیاقی که پیدا کردم مقاومتی کنم. خم شدم و عبای ایشان را بوسیدم.» (۱)
مرحوم شمس آل احمد نیز در خاطره دیگری از این دیدار سیمین چنین روایت کرده است:
با اوج گیری انقلاب اسلامی آقای خمینی به ایران آمدند. من در آن ایام مریض بودم و در خانه و بیمارستان بستری. امام در مدرسه (علوی) ساکن شدند. من اخبارش را از روزنامه و رادیو و تلویزیون پیگیری میکردم. تشنگی و شوق مردم برای دیدن ایشان وصف ناپذیر بود. من هم خیلی شایق بودم. در آن زمان گروهی از اعضای کانون نویسندگان ایران - که من در اول انقلاب با دیدن مسائلی از آن استعفا کرده بودم به خدمت آقا رفتند که خبرش در مطبوعات منعکس شد. در آن جلسه امام به خانم سیمین دانشور عنایت کرده چند کلمه هم با ایشان صحبت مینمایند. در آن روزها به آنهایی که خدمت امام رفتند حسودیم میشد و خانم دانشور هم به من پز میداد که من رفتم امام را دیدم و شما ندیدید! (۲)
مرحوم شیخ مصطفی رهنما، تنها عضو روحانی کانون نویسندگان از آن دیدار تاریخی نقل میکند: «.. در این دیدار خانم سیمین دانشور در حال بالا رفتن ار پلهها به من گفت: آقای رهنما من چادر سرم نیست، امام ناراحت نشود. من گفتم: نه همین روسری را که مقداری جلو بیاوری تا موی سرتان پوشیده باشد کافی است.»
۱. پناهیفرد، سیمین دانشور در آیینهٔ آثارش.
۲. این بخش از مطلبی که پیش از این در سایت جماران منتشر شده بود، استخراج شده است.