Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «پارس نیوز»
2024-05-01@03:44:22 GMT

پخش زنده خودکشی زن جوان تهرانی در اینستاگرام!

تاریخ انتشار: ۲۲ مرداد ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۰۱۲۸۷۶۳

پخش زنده خودکشی زن جوان تهرانی در اینستاگرام!

به گزارش پارس نیوز، 

در گزارشی به این خبر پرداخت ونوشت: «این زن در حالی که شربت سمی را در دست داشت، با استفاده از پخش زنده اینستاگرام خطاب به همسرش برای همیشه از او خداحافظی کرد. این زن دلیل خودکشی‌اش را ترک خانه و درخواست طلاق از سوی همسرش اعلام کرد و او را مقصر این حادثه دانست.

حوالی ساعت ٢ بعداز ظهر یکشنبه ماموران کلانتری ١٢٣ نیاوران در جریان مرگ مشکوک زن جوانی قرار گرفتند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

با حضور پلیس در خانه این زن مشخص شد او اقدام به خودکشی کرده و به بیمارستان فرمانیه منتقل شده است و بعد از دقایقی با وجود تلاش پزشکان به دلیل مسمومیت جان باخته است. همسر این زن جوان که ماجرا را تلفنی به پلیس و اورژانس اطلاع داده بود، به عنوان فرد مطلع اظهارات عجیبی در خصوص مرگ همسر جوانش عنوان کرد.

این مرد به ماموران پلیس گفت: «من به دلیل اختلافی که با همسرم داشتم، خانه را ترک کردم. در این مدت همسرم چند بار تماس گرفت و از من خواست تا به خانه بازگردم، اما من قبول نکردم. تا این که امروز به طور اتفاقی در اینستاگرام بودم که لایو همسرم توجه من را جلب کرد. او در حالی که از خودش فیلم می‌گرفت شیشه شربتی هم در دست داشت. او با صدای بلند داد می‌زد که این شربت سمی است و به خاطر ترک خانه از سوی من قصد خودکشی دارد.»

این مرد جوان صحبت هایش را این گونه ادامه داد: «من خیلی ترسیدم، دست پاچه شدم، از طریق اینستا به او پیام دادم که این کار را نکند. چند بار از او خواهش کردم که از این کار منصرف شود. حتی به او گفتم الان خودم را به خانه می‌رسانم تا با هم صحبت کنیم، اما او هیچ توجهی به درخواست‌های من نداشت و شیشه را سرکشید. من به سرعت خودم را به خانه رساندم. وقتی وارد خانه شدم، دیدم که بی حال روی زمین افتاده است. بلافاصله به بیمارستان بردم، اما دیگر دیر شده بود. او نفس نمی‌کشید، پزشکان مرگ او را تایید کردند. بعد هم با پلیس تماس گرفتم.»

بازپرس منافی‌آذر، قاضی شعبه سوم دادسرای جنایی تهران رسیدگی به این پرونده را بر عهده گرفته و دستور رسیدگی و تحقیقات بیشتر در خصوص این حادثه را صادر کرده است.»

 

منبع: پارس نیوز

کلیدواژه: طلاق بیمارستان مرگ ماموران پلیس زمین بیمارستان خودکشی زمین ماموران پلیس مرگ پارس پارس نیوز

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.parsnews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «پارس نیوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۰۱۲۸۷۶۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

طلاق به خاطر پیدا شدن روسری در خودروی همسر

مقابل یکی از شعبه‌های دادگاه خانواده زن جوانی در حالی که یک روسری قرمز در دست داشت و با بی‌قراری قدم می‌زد چند دقیقه‌ای نگذشته بود که پسری جوان به سمتش آمد و گفت ساناز جان من را ببخش اشتباه کردم باید واقعیت زندگی‌ام را به تو می‌گفتم هرچند گذشته‌ها گذشته و اصلاً موردی برای نگرانی وجود ندارد.

 در همین موقع سربازی از ته سالن شماره پرونده‌ای را خواند و گفت طرفین جلسه رسیدگی ساعت ۸ صبح اعلام حضور کنند.

به محض ورود به شعبه زن جوان بی‌مقدمه گفت: آقای قاضی این مرد مرا فریب داده و با احساس من بازی کرده او قبلاً زن داشته و هنوزهم دوستش دارد اما به من نگفته بود، اگر من این روسری را پیدا نکرده بودم معلوم نبود تا کی می‌خواست این ماجرا را پنهان نگه دارد.

قاضی با شنیدن این حرف‌ها گفت دخترم کمی آب بخورید و آرام باشید این‌طور من متوجه نمی‌شوم ماجرای زندگی شما چیست آهسته‌تر برایم از اول تعریف کن!

ساناز کمی که آرام شد، گفت: با آرمین در یک کافه آشنا شدیم. از روز آشنایی تا ازدواج 6 ماه طول کشید. آرمین می‌گفت کسی را ندارد و تنها به خواستگاری‌ام آمد. به من گفت پدرش فوت کرده و مادرش هم پیش خواهرش خارج از کشور زندگی می‌کند و اینجا تنها زندگی می‌کند من ساده هم باور کردم. پدرم با اصرار من راضی به ازدواج شد و ما سر خانه و زندگی خود رفتیم اما همین چند هفته پیش بود که توی ماشینش یک روسری قرمز پیدا کردم خیلی عصبانی و ناراحت بودم با این حال به رویش نیاوردم تا اینکه چند روز قبل یک عروسک دخترانه هم در ماشین پیدا کردم. این بار دیگر به رویش آوردم و گفتم اینها مال کیست اما آرمین با دروغگویی تمام به من گفت ماشین دست دوستش بوده و اینها مال همسر دوستش است، اما من باور نکردم یک روز از روی کنجکاوی او را تعقیب کردم و دیدم دم یک مهدکودک رفت و یک دختربچه را بغل کرد و بعدش هم رفت مقابل خانه‌ای و بعد از پیاده شدن داخل خانه رفت. از تعجب و ناراحتی و عصبانیت داشتم دیوانه می‌شدم.

بعد از کلی کلنجار رفتن با خودم تصمیم گرفتم بروم ببینم موضوع چیست. وقتی زنگ در خانه را زدم همان بچه در را باز کرد و هنوز حرفی نزده بودم که آرمین را پشت سرش دیدم و وقتی دختربچه او را بابا صدا زد از هوش رفتم.

چشم باز کردم در بیمارستان بودم بعد هم به خانه پدرم رفتم و همه ماجرا را برایش تعریف کردم. این مرد یک دروغگوی بزرگ است او زن و بچه داشته و موضوع به این مهمی را از من مخفی کرده بود. او یک کلاهبردار است معلوم نیست با چند نفر دیگه چنین کاری کرده الان هم من فقط طلاق می‌خواهم.

قاضی رو به آرمین کرد و گفت: حرف‌های همسرت را تأیید می‌کنی تو واقعاً زن داشتی؟

آرمین نگاهی کرد و گفت: آقای قاضی ماجرا این‌طوری نیست. من سه سال قبل از همسر اولم جدا شدم. دخترم با مادرش زندگی می‌کند من در هفته یک روز او را می‌بینم اما از شانس بدم همسرم متوجه شد. من اصلاً با همسر سابقم ارتباطی ندارم فقط آن روز رفتم بچه را به مادرش بدهم که این‌طوری شد. من کلاهبردار نیستم من ساناز را دوست دارم. می‌خواستم قبل ازدواج خودم به ساناز واقعیت را بگویم ولی ترسیدم ساناز با من ازدواج نکند. همیشه دنبال یک فرصت مناسب بودم اما خودش زودتر فهمید الان خیلی پشیمانم و می‌خواهم ساناز یک فرصت دوباره به من بدهد. من مجرم نیستم فقط یک عاشق هستم. آیا هر کسی که طلاق گرفته دیگر حق ازدواج ندارد؟ قبول دارم اشتباه کردم اما جبران می‌کنم.

آرمین رو به ساناز کرد و گفت: باور کن من آدم بدی نیستم فقط اشتباه کردم و واقعیت را نگفتم الان هم پشیمانم از پنهانکاری که کردم.

ساناز رو به آرمین کرد و گفت: اعتمادی که به تو داشتم از بین رفته و دیگر نمی‌توانم به تو اعتماد کنم بهتر است از هم جدا شویم.

قاضی که حرف‌های این زوج جوان را شنید، گفت می‌دانم همسرت اشتباه بزرگی مرتکب شده، اما بهتر است بیشتر راجع به تصمیمت فکر کنی یک ماه به کلاس‌های مشاوره بروید اگر نظرت عوض نشد آن وقت حکم طلاق را صادر می‌کنم.

امیرحسین صفدری کارشناس حقوقی

دروغ و پنهانکاری مثل یک سم کشنده در زندگی مشترک عمل می‌کند. در این پرونده می‌بینیم که مرد جوان اشتباه بزرگی مرتکب شده که قبل از ازدواج حقیقت را بیان نکرده است. او باید اجازه می‌داد ساناز خودش تصمیم بگیرد در واقع آرمین با پنهانکاری بشدت همسرش را ناراحت کرده است.البته ساناز هم کمی مقصر است او باید در مورد آرمین تحقیق می‌کرد و بدون شناخت کافی از او وارد این رابطه نمی‌شد اما با ساده‌انگاری راجع به این مسأله مهم وارد رابطه شد و این پیامد اصلی ازدواج بدون شناخت کافی و از روی ظواهر است.

با این حال زوج‌های جوان باید بدانند اصل و اساس یک زندگی مشترک موفق بر پایه صداقت و تعهد است. زندگی بدون اعتماد محکوم به شکست است پنهانکاری و دروغگویی تمام پل‌های پشت سر را خراب می‌کند.

باشگاه خبرنگاران جوان اجتماعی حوادث و انتظامی

دیگر خبرها

  • بازداشت سازنده صفحه جعلی یک خواننده معروف در اینستاگرام
  • سازنده صفحه جعلی از یک خواننده معروف در اینستاگرام دستگیر شد
  • شکایت خواننده معروف به پلیس فتا | گرداننده صفحه اینستاگرام دستگیر شد
  • طلاق به خاطر پیدا شدن روسری در خودروی همسر
  • زن جوان خطاب به قاضی:اول یک روسری در ماشین همسرم پیدا کردم؛بعدا هم دیدم از مهد کودک یک دختر را بغل کرد و برد/ حالا هم طلاق می خواهم
  • تازه داماد ۲۰ ساله‌ای که بعد از تیرخلاص جیش‌الظلم زنده ماند
  • عروس و داماد درچه‌ای راهی خانه بخت شدند
  • رویای خرید برای تهرانی‌ها / ۵ میلیارد بدهید، صاحب خانه شوید
  • ببینید | وعده علیرضا زاکانی به تهرانی‌ها؛ خانه ارزان قیمت در راه است؟
  • شکار سوژه‌های سرقت مقابل مدارس