مولانا در مثنوی معنوی تمامکننده کار سنایی است
تاریخ انتشار: ۱۹ شهریور ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۰۵۵۸۴۲۶
به گزارش خبرگزاری مهر، سیوهفتمین نشست از مجموعه درسگفتارهایی دربارهی سنایی با عنوان «نازنین غزنین» با سخنرانی میرجلالالدین کزازی در مرکز فرهنگی شهر کتاب برگزار شد.
کزازی در ابتدای سخنانش در این مراسم با اشاره به اینکه غزنین از کهنترین شهرهای ایران پهناور فرهنگی است، گفت: غزنین ریختی است پساوندی از غزن.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
غزنین، کهنترین شهرهای ایران پهناور فرهنگی
وی افزود: در ریختشناسی کلمه «غزنین» آن را به معنی گنجخانه خواندهاند. غزنین از کهنترین شهرهای ایران پهناور فرهنگی است که امروز از دید جغرافیای سیاسی در افغانستان جای دارد. بسیاری از سخنوران، اندیشمندان و مردان دانش و فرهنگ در سالیان نخستین مهگامی یا قمری، از این شهر برخاستهاند که نام آورترین آنها سنایی است. در ایران ساسانی، شهرهایی که کانون استانها بوده، را به این نام میخواندند. چرا که گنجخانه دیوانی و کشوری در آنها نهاده شده بوده است. گنجه، آن شهر نامدار که به پاس نام جادوی سخن جهان، یعنی نظامی آواز بلند یافته، نیز در همین شمار است، از همین رو سنایی را به «نازنین غزنین» برمینامم.
این استاد ادبیات گفت: در این جلسه به دو زمینه نگاهی خواهم افکند. سه سخنور بزرگ نامدار نهانگرای ایران سنایی، عطار و مولانا را با یکدیگر خواهم سنجید. نخست از دید چگونگی سخن آنان کارکردی بنیادین و پایدار که بر ادب پارسی نهادهاند سپس از دید خوی و خیم و منش و برترین رخدادهای زندگانی آنها که آنان را در راهی دیگر افکنده است. اگر بسیار کلان و فراخ به یادگارهای این سه بزرگمرد ادب و اندیشه و نهانگرایی ایرانی بنگریم، میتوانیم گفت که سنایی راهی را گشوده است که عطار این راه را پهناوری بخشیده و مولانا آن را به فرجام رسانیده است؛ بنابراین گشودن این راه، کار شگرف و شاهوار سنایی است.
سنایی اندیشه را به کار گرفت تا به پندار شاعرانه رسید
نویسنده کتاب «از گونهای دیگر» در بخش دیگر سخنانش گفت: تا روزگار سنایی، همچنان سخن پارسی را از نگاهی کلان، میتوانیم به دو گونه ساختاری بخش کنیم که من یکی را شعر اندیشه و دیگری را شعر انگیزه مینامم. تا پیش از سنایی، این دو گونه از سخن پارسی، هر یک به راهی میرفتند. درست است که بیشینه سخنوران از پیروان سرودههای انگیزه بودند، اما سخنورانی را در شمار کمتر میشناسیم که به شعر اندیشه میگراییدند، و نامآورترین آنها ناصرخسرو است. ناصرخسرو سخنوری انگیزه را مایه خواری خویش میدانست و خواستهاش از سروده را گستردن اندیشه میدانسته است. سخنوران دیگر به ویژه در دربار غزنوی سخنوران انگیزه بودند. بدین معنی که سروده را به پاس سروده میخواستند. سخن من این نیست که در بیتهای آنان اندیشه نیست، اما اندیشه در این بیتها در فرمان پندار است، یعنی اندیشه را به کار میگیرند تا به پندار شاعرانه که بستر آفرینش زیبایی است، دگردیسی بیابد.
کزازی ادامه داد: سنایی سخنوری است که این دو شیوه شاعری را با یکدیگر در میپیوندد، درمیآمیزد و به معنی دیگر با یکدیگر آشتی میدهد. یعنی در همان هنگام که سخنور اندیشه است و سروده را به پاس سروده نمیخواهد، از انگیزش هم ناآگاه و بیبهره نیست. این راهی است که سنایی در سخن پارسی گشوده است. البته قبل از سنایی، سخنورانی چون بوسعید مهنه و خواجه عبدالله انصاری بودند که این شیوه سخنسرایی را آزمودهاند و بیتهایی از آنها بر جای مانده است، اما کار بزرگ سنایی آن بود که این شیوه را از سخنوری پایه ریخت و سامان داد. عطار و مولانا پیروان سناییاند. یعنی راهی را که او گشود پیمودند. اگر سنایی نمیبود، شاید مولانا سربرنمیآورد؛ زیرا راهی که سنایی گشوده بود، هنوز فراخی و همواری نمیتوانست یافت مولانا این راه را به فرجام بیاورد، به راستی آن را میبندد و این شیوه از زبان پارسی را، با سرودن رازنامه بزرگ خویش، یعنی «مثنوی» به درازنای به ستیغ میبرد.
آنچه را سنایی آغاز نهاد مولانا در مثنوی به فرجام برد
وی گفت: مولانا در «دیوان شمس» بیش سخنور انگیزه است، اما از اندیشه هم یکسره به دور نمیماند. در مثنوی بیش سخنور اندیشه است، اما گهگاه دامان جانش را شور درون برمیتابد و از سر شوریدگی، دلاویزترین و شورانگیزترین نمونههای شعر انگیزشی را میسراید؛ از این دید مثنوی شاهکاری بیهمانند است و آنچه را سنایی آغاز نهاد، مولانا در مثنوی به فرجام برد. مثنوی ساختاری دوسویه و پارادوکسیکال دارد. یعنی از سویی آموختاری و از سویی انگیختاری است. زیرا دستاورد انگیزشها و بیخویشتنیهای مولانا بوده است و هیچ سخنوری پس از مولانا نتوانسته است رازنامهای بسراید که بتوان آن را با مثنوی سنجید.
مولف کتاب «دیدار با اژدها» همچنین گفت: به هر روی مولانا، خود این دو بزرگ ادب درویشی و نهانگرایی، یعنی سنایی و عطار را بسیار گرامی میداشته و هر زمان که شایسته میدانسته، سخن به ستایش آنان پرورده است. تحولاتی که در زندگی سنایی، عطار و مولانا رخ داده و باعث دگرگونی زندگی آنها شده است. در بنآوری و پایهآوری این رخدادها چند و چون است و من هم نمیخواهم بگویم که بیگمان آنچه زیستنامهنویسان نوشتهاند، به همان شیوه که نوشته آمده، روی داده است؛ اما چون در زندگانی این سه از رخدادی بزرگ و سهمگین سخن رفته است، ما میتوانیم در همان هنگام که در درستی و پایهوری این نوشتهها گمانمند و دودلیم، بر آن باشیم که زندگی آنها دوپاره یکسره از یکدیگر جدا داشته است و شیوه زندگیشان در رخدادی یا به هر انگیزهای دیگر یکباره دیگرسان شده است.
تحولاتی که زندگی سنایی، عطار و مولانا را دگرگون کرد
کزازی در قسمت دیگری از سخنانش در این مراسم گفت: مرگ خودساخته درویشی رهگذر در جلوی دکان عطاری باعث دگرگون شدن عطار میشود. این رخداد و این مرگ بخواست، چنان در عطار کارگر میافتد که میگویند، گام در راه خداجویی و خداخویی مینهد. به هر روی نمیتوانیم بر آن بود، که این داستان بدینگونه براستی رخ نداده است، اما میتوان از این داستان به این آگاهی رسید که، عطار روزگاری از این شیوه زندگانی، دلخسته و بیزار شده، دکان را برچیده و قلندروار به پرسه روی آورده است و این دگردیسی در شیوه زندگانی انگیزه شده که این داستان در زیستنامهها بدین گونه آورده شده است. آشنایی مولانا با شمس تبریزی باعث دگرگونی مولانا شد. شمس مولانای دیگر ساخت، مولانایی در توان و نهان که هرگز نتوانسته بود به نمود بیاید. مولانا که شعر را خوار و کاری بیهوده میدانست، شروع به شعر گفتن کرد و ستبرترین دیوان، یعنی دیوان شمس و پس از آن مثنوی را سرود.
وی ادامه داد: میتوانم گفت اگر مولانا شمس را نمیدید، آن مولانای گرانسنگ، پارسای آهسته و بیشور و شرار میماند؛ شاید نامی هم از او در تاریخ یافت میشد، اما هرگز آن مولانایی که ما میشناسیم، نمیشد. اگر سنایی را از دید پیری و پیروی با عطار و مولانا بسنجیم، به ناچار خواهیم دید و دریافت که سنایی از این دید، یکسره با عطار و مولانا بیپیوند است و سنجیدنی نیست؛ شاید از این رو که آغازگر بوده است. پیران سنایی شناخته نیستند؛ زیستنامهنویسان او، از «خواجه یوسف همدانی» که از پیروان «ابوعلی فارمدی» ـکه امام محمد غزالی هم از پیروان این پیر برشمرده میشود ـ یاد کردهاند. خانقاه خواجهیوسف همدانی در مرو، آنچنان نزد مردمان گرامی است که آن را به کعبه خراسان برمینامیدند؛ اما در سرودههای سنایی هیچ نام و یادکردی از این پیر بزرگ نیست، به همین سبب به آسانی نمیتوان پذیرفت که سنایی پیرو این پیر باشد، اما هیچ یادی از او نکند، مگر اینکه رازی مهم و سربهمهر در میان باشد که سنایی آگاهانه بر آن پرده پوشیده است.
شیوه سخنوری سه بزرگ مرد شگرف ادب و فرهنگ ایران
این پژوهشگر همچنین گفت: عطار پیری، شگرف داشت؛ بوسعید، که دو سده پیش از عطار میزیسته است. نکته نغز در این میان این است که جامی در گزارش زندگانی مولانا در«نفحات الانس»، پیری دیگر برای عطار برمیشمرد، که همان منصور حلاج است. همچنان زیستنامهنویسان یکی از پیران مولانا را، پیر بزرگ، «نجمالدینکبری» نامیدهاند که در خُردی مولانا، در آوردگاه و در گیر و دار کشاکش نبرد با مغولی، مردانه جان باخت. می گویند مولانا هم چامهای برای او سروده است و به این مرگ شکوهمند سرخ میاندیشیده است. نجمالدین کبری هنگامی که به دشنه مغولی از پای درمیآمد کاکل مغول را در چنگ میفشرد هر چه کوشیدند که کاکل یا پرچم سپاهی مغول را از چنگ او بهدرآورند نتوانستند و ناچار شدند آن را ببُرند.
ما نه زان محتشمانیم که ساغر گیرند/ و نه زان مفلسکان که بز لاغر گیرند
به یکی دست می خالص ایمان نوشند/ به یکی دست دگر پرچم کافر گیرند
وی در پایان گفت: فرجام سخن اینکه شیوه سخنوری این سه نهانگرای جانافزای در گیراگیر این گشت و گذار دلپذیر و جانآویز در اینگونه از سخن پارسی، نگاهی به آزمونهای رازآلود و پردامنهی نهانگرایانه در زندگانی این سه افکنده شد. شیوهی سخنوری این سه بزرگ مرد شگرف ادب و اندیشه و فرهنگ ایران، گذار سخن پارسی از نازنین غزنین (سنایی) تا مولانا، به پایمردی عطار، چگونگی پیدایی ادب نهانگرایانه و دگرگونیهای آن از سنایی تا مولانا رسید
کد خبر 4399482 صادق وفاییمنبع: مهر
کلیدواژه: ادبیات فارسی مثنوی معنوی مرکز فرهنگی شهر کتاب میرجلال الدین کزازی مردم علیه احتکار ادبیات کتاب و کتابخوانی ترجمه بازار نشر ادبیات جهان سازمان میراث فرهنگی و گردشگری ادبیات کودک و نوجوان گردشگری وزارت ارشاد معاونت مطبوعاتی وزارت ارشاد عباس صالحی انقلاب اسلامی ایران موزه دفاع مقدس جنگ تحمیلی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۰۵۵۸۴۲۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
تمجید میرجلالالدین کزازی از «مست عشق»
میرجلالالدین کزازی میگوید: فیلم «مست عشق» از اندک فیلمهایی است که از دیدنش شادمان و خشنود بوده است.
این استاد زبان و ادبیات فارسی و شاهنامهپژوه در حاشیه اکران خصوصی «مست عشق» برای ادیبان و چهرههای فرهنگی، در گفتوگو با ایسنا درباره این فیلم اظهار کرد: از نگاهی فراخ و فراگیر، دید و داوری من درباره این توژینه داستانی یا فیلم این است که دستاندکاران و پدیدآورندگان آن در کار هنری که میخواستهاند کرد، کامدار بودهاند. توانستهاند به آن آماجها و آرمانهایی که در سر میپروردهاند، دست بیابند. از این دید این فیلم یکی از اندک فیلمهایی است که من از دیدن آن، از آغاز تا انجام فیلم، شادمان و خشنود بودم.
او افزود: آن دریافتی که این هنرمندان از چهره مولانا و منش و کنش او داشتهاند، در بخشی گسترده در این آفریده هنری بازتاب یافته است. دمهای دلپذیری را من به هنگام دیدن فیلم گذرانیدم اما چند ویژگی بیشتر بر من کارگر افتاد؛ بجز کارگردانی که هر چه در فیلم میگذرد به راستی به گونهای به او بازمیگردد زیرا اوست که سررشتهها را در دست دارد، خُنیا یا موسیقی فیلم بسیار باشکوه ، کارساز و اثرگذار بود، به همان سان فیلم برداری آن. سه دیگر، آوابرداری این فیلم. از دید فنی این سه، نمود بیشتری در چشم من داشت.
کزازی درباره گفتوگوهای بین شمس و مولانا که از دید برخی، شاید برای مخاطب عام دیریابتر باشد و اینکه آیا فیلم توانسته شمایی از مولانا و شمس را به مخاطب عامتر معرفی کند، گفت: بیشینه این گفتوگوها چون از آبشخورها ستانده شده بود، از ویژگیهای بسیار پسندیده فیلم شمرده میشود اما زبان فیلم، شاید ناچار بودهاند من داوری نمیکنم، با زبان روزگار مولانا همیشه سازگار نبود، شاید میخواستهاند که بیننده امروزین بتواند پیوند بیشتری با فیلم بیابد. ببینندهای که با ادب پارسی و زبان مولانا به بسندگی آشنا نیست.
انتهای پیام