Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «فرارو»
2024-05-07@16:27:12 GMT

ادعای عجیب دختر درباره تجاوز به او در شهرری

تاریخ انتشار: ۲۰ شهریور ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۰۵۶۸۳۱۹

انتقام‌جویی عاشقانه دختري جوان از يك پسر راز رابطه پنهانی آنها را فاش کرد و پسر به تبعید و شلاق محکوم شد.

به گزارش شرق، این دختر که مدعی‌ شده بود توسط چهار پسر مورد تجاوز قرار گرفته، گفت دچار بیماری است و متجاوزان از این موضوع سوءاستفاده کرده‌اند.

یک سال قبل دختر جوانی به نام آرمیتا به مأموران پلیس مراجعه کرد و مدعی شد از سوی چهار پسر مورد تجاوز قرار گرفته ‌است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

«از دانشگاه به خانه برمی‌گشتم که سوار یک ماشین شاسی‌بلند شدم که چهار سرنشین داشت. سرنشینان این خودرو که همگی جوان بودند، بعد از طی مسافتی تغییر مسیر دادند و مرا به حوالی کوه بی‌بی‌شهربانو در شهرری بردند و سه نفر از آنها بی‌رحمانه آزارم دادند. یکی از آنها که راننده بود مرا شکنجه نداد».

وی ادامه داد: من سال‌هاست از افت فشار خون رنج می‌برم. به همین خاطر آن‌موقع هم حالم بد شد و دیگر توان مقاومت و دفاع از خودم را نداشتم. سه نفر از پسران جوان بی‌رحمانه مرا آزار دادند و من بیهوش شدم. وقتی به هوش آمدم که سوار یک دستگاه پراید بودم. راننده پراید و دوستش مرا به خانه‌ای در شهرری بردند اما آنجا هم بار دیگر سه پسر شیطان‌صفت به سراغم آمدند و تا صبح مرا شکنجه دادند. آنها تهدیدم کردند نباید دراین‌باره به کسی حرفی بزنم. صبح بود که مرا رها کردند و من خودم را به مترو رساندم تا به خانه برگردم اما در بین راه بیهوش و به بیمارستان منتقل شدم.

این دختر گفت: یک ماه در بیمارستان تحت درمان بودم تا اینکه دیروز از بیمارستان مرخص شدم و تصمیم گرفتم علیه پسران جوان شکایت کنم. شکایت این دختر و نکاتی که در آن ذکر کرده‌ بود مأموران را به شک انداخت و این سؤال برای آنها پیش آمد چرا باید یک دختر جوان به‌عنوان مسافر سوار یک ماشین شاسی‌بلند شود و این نوع ماشین‌ها مسافرکش نیستند. ضمن اینکه فرد آسیب‌دیده معمولا سوار بر ماشین دیگری نمی‌شود و از نیروهای امدادی کمک می‌خواهد. مسئله دیگری که ظن مأموران را برانگیخت، این بود که چرا بیمارستان چنین موردی را به پلیس گزارش نداده ‌است. تجاوز و آسیبی که آن‌قدر جدی باشد که فرد را تا یک ماه در بیمارستان بستری کند، موردی نیست که بیمارستان‌ها نادیده بگیرند.

بنابراین مأموران از دختر جوان خواستند مدارکی را ارائه دهد که نشان می‌دهد او یک ماه در بیمارستان بستری بوده ‌است. درحالی‌که مدرکی که نشان دهد آرمیتا به مدت یک ماه در بیمارستان بستری بوده از سوی وی ارائه نشد، پلیس به اظهارات این دختر مشکوک شد و از او خواست دلایلی را برای اثبات ادعایش مطرح کند اما همچنان دختر جوان نتوانست مدارک محکمه‌پسندی ارائه دهد. بااین‌حال راز یک رابطه عاشقانه که سال‌ها بود آرمیتا در آن گرفتار شده ‌بود، فاش شد.

پلیس دریافت آرمیتا از مدتی قبل با یکی از پسران متهم به آزار به نام سینا در ارتباط بوده است. ماشین شاسی‌بلندی که آرمیتا ادعا می‌کرد سوار آن شده هم متعلق به سینا ست و روز حادثه هم آرمیتا و سینا همدیگر را دیده‌اند. به‌این‌ترتیب با شماره تلفنی که دختر جوان ارائه داد، سینا بازداشت شد. با دستگیری وی دوستان دیگرش نیز ردیابی و بازداشت شدند اما همگی اظهارات دختر جوان را انکار کردند و گفتند هرگز او را ندیده و آزار نداده‌اند. وقتی روشن شد سینا از یک سال قبل با دختر جوان رابطه پنهانی داشته و وی را آزار داده است، فرضیه انتقام‌جویی از سوی دختر جوان قوت گرفت.

هرچند دختر جوان برای انتقام‌جویی شکایت کرده بود اما رابطه او و سینا واقعیت داشت. به‌این‌ترتیب متهمان تبرئه شدند و سینا در شعبه هشتم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضی توکلی و با حضور یک مستشار پای میز محاکمه ایستاد و گفت: قبول دارم با دختر جوان رابطه دوستانه داشتم و او چند بار به میل خودش به خانه‌ام آمد. اما من او را آزار ندادم. رابطه ما به میل آرمیتا اتفاق افتاد، او من را دوست داشت من هم دوستش داشتم اما نمی‌خواستم با او ازدواج کنم چون رابطه دوستانه‌ام را با او به هم زدم، به فکر انتقام‌جویی افتاد و از من و دوستانم شکایت کرد تا آبروی ما را ببرد.

متهم ادامه داد: زمانی که با آرمیتا دوست شدم، به او گفتم که نمی‌خواهم با او ازدواج کنم؛ آرمیتا قبول کرد اما وقتی رابطه ما عمیق‌تر شد و آرمیتا فهمید که او را دوست دارم، من را تحت فشار گذاشت که با او ازدواج کنم. من قبول نکردم و این رابطه از سوی من پایان یافت.

با پایان جلسه، قضات دادگاه با توجه به مدرک‌های موجود در پرونده، سینا را از اتهام تجاوز به عنف تبرئه و وی را به صد ضربه شلاق و یک سال تبعید به نیکشهر محکوم کردند. اما آرمیتا به این حکم اعتراض کرد. به این ترتیب پرونده در شعبه ۲۹ دیوان‌عالی کشور تحت رسیدگی موشکافانه قرار گرفت و قضات عالی‌رتبه دیوان‌عالی کشور حکم صادره را تأیید کردند.

منبع: فرارو

کلیدواژه: تجاوز دختر جوان شهر ری حوادث

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت fararu.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «فرارو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۰۵۶۸۳۱۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

بیوه شدن دختر ۲۳ ساله در شب عروسیش | ۲۰ بار مچ شوهرم را با زن‌های غریبه گرفتم

به گزارش همشهری آنلاین، زن ۳۲ ساله‌ای است که برای پیگیری پرونده طلاقش وارد مرکز انتظامی شده بود، درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری طبرسی شمالی مشهد گفت: در دوران کودکی پدرم را به خاطر ابتلا به بیماری صعب‌العلاج از دست دادم و مادرم سرپرستی من و برادر کوچکترم را به عهده گرفت اما به خاطر اینکه پدرم حسابدار یک اداره دولتی بود، بعد از مرگ او بیمه حقوق پدرم را پرداخت می‌کرد و ما مشکل مالی نداشتیم.

مادرم نیز مدام از اخلاق خوب پدرم در دوران کوتاه زندگی مشترک خودشان سخن می‌گفت و با حسرت از گذشته‌اش یاد می‌کرد که دیگر تکرار نخواهد شد. به همین دلیل هم هیچ‌گاه ازدواج نکرد و تنها با یاد و خاطرات پدرم به زندگی ادامه داد. در این شرایط من هم با خانواده خاله‌ام ارتباط بسیار صمیمانه‌ای داشتم تا اینکه عاشق پسرخاله‌ام شدم ولی هیچ وقت به کسی چیزی نگفتم. البته آرمین هم توجه خاصی به من نشان می‌داد و رابطه‌اش با من بسیار طبیعی و خانوادگی بود. از سوی دیگر مادرم اصرار می‌کرد درس بخوانم و به دانشگاه بروم.

هنوز آخرین سال دبیرستان را می‌گذراندم که روزی مادر و خاله‌ام از من خواستند دوستم وحیده را برای آرمین خواستگاری کنم. انگار قلبم از جا کنده شد. من خودم عاشق آرمین بودم و حالا باید از دوستم خواستگاری می‌کردم. بالاخره مجبور شدم و آرمین و وحیده در حالی باهم ازدواج کردند که من از شدت افسردگی گوشه‌گیر شده بودم. آنها بعد از ازدواج به یکی از شهرهای اطراف مشهد رفتند و من هم در آزمون سراسری در رشته پرستاری پذیرفته شدم.

پیدا شدن دختر فراری در کلانتری | عکس‌های زننده دختر جوان در فضای مجازی | دخترم آبرویم را برده است جدال پدر و دختر بر سر خواستگار آمریکایی | رضایت نمی‌دهم مگر به شرط...

با آنکه علاقه زیادی به این رشته نداشتم، به ناچار به شهر دیگری رفتم و به تحصیل ادامه دادم. هنوز تحصیلاتم به پایان نرسیده بود که روزی یکی از همکارانم در بیمارستان از من خواستگاری کرد و من با وجود مخالفت‌های مادرم با هوشیار ازدواج کردم. چند ماه بعد که تحصیلاتم به پایان رسید، قرار شد مجلس عروسی در باغ یکی از بستگانم برگزار شود. اما آن شب هرچه مهمانان در انتظار داماد ماندند، خبری از او نشد تا اینکه یکی از دوستان هوشیار وحشتزده تماس گرفت و گفت: هوشیار بعد از خروج از آرایشگاه با خودرو تصادف کرده و الان در بیمارستان است.

هراسان و نگران به بیمارستان رفتم ولی همسرم در کما بود و ۳ روز بعد هم جان سپرد. این‌گونه بود که من در ۲۳ سالگی بیوه شدم. تا یک سال هر روز به مزار هوشیار می‌رفتم و به بخت سیاه خودم می‌گریستم. حالا دیگر حتی به بیمارستان نمی‌رفتم و در خانه خودم را حبس کرده بودم تا اینکه بالاخره با اصرار و نصیحت‌های اطرافیانم دوباره به بیمارستان بازگشتم.

در همین روزها پسرعموی یکی از همکارانم که چند بار مرا در بیمارستان دیده بود با وساطت همکارم به خواستگاریم آمد و بدین ترتیب من با کوروش ازدواج کردم تا گذشته را از یاد ببرم. ولی چند ماه بعد متوجه شدم کوروش با زن غریبه‌ای ارتباط دارد و به من خیانت می‌کند. به همین دلیل به خانه مادرم رفتم و او را تنها گذاشتم ولی کوروش به سراغم آمد و با عذرخواهی تعهد داد که دیگر چنین اشتباهی نمی‌کند. اما او باز هم این رفتار زشت خود را تکرار کرد.

با آنکه صاحب دختری زیبا شده بودم، دیگر آن رابطه عاطفی و عاشقانه را با کوروش نداشتم چراکه او را مردی خیانتکار می‌دانستم به گونه‌ای که شاید ۲۰ بار مچ او را گرفتم و هر بار فقط عذرخواهی می‌کرد. من هم اهمیتی نمی‌دادم و دیگر برایم رفتارهایش بی‌معنی بود.

روزی وقتی سرگرم کارم بودم ناگهان روی تخت اورژانس جوانی را به بیمارستان آوردند که تصادف شدیدی کرده بود. یک لحظه درجا خشکم زد. او آرمین پسرخاله‌ام بود که مدت زیادی خبری از او نداشتم. بلافاصله اقدامات درمانی را شروع کردم و در مدت یک ماه که آرمین بستری بود، خودم امور مربوط به پرستاری را انجام می‌دادم. در یکی از این روزها آرمین با شرمندگی گفت از همان روزهای کودکی علاقه خاصی به من داشته و به مادرم نیز گفته بود اما مادرم مخالفت کرده و از او خواسته بود در این باره چیزی به من نگوید تا من بتوانم درسم را بخوانم.

با وجود این، من باز هم عشقم را پنهان کردم و به آرمین نگفتم که من هم روزی عاشق او بودم چراکه نمی‌خواستم دوستم وحیده زجرهایی را تحمل کند که من به خاطر خیانت‌های همسرم تحمل کردم. در واقع اگر من به دوستم خیانت می‌کردم پس دیگران حق داشتند که با شوهر من ارتباط داشته باشند. این بود که به او گفتم من هیچ علاقه‌ای به تو نداشتم و تنها تو را پسرخاله‌ام می‌دانستم.

حالا هم حدود ۲ ماه است که کوروش من و فرزندم را رها کرده و با یک زن غریبه به مسافرت رفته است و من هم برای پیگیری پرونده طلاق آمده‌ام.

با دستور سرگرد آبکه (رئیس کلانتری طبرسی شمالی مشهد) بررسی‌های قانونی و مشاوره‌ای درباره این پرونده به گروه مشاوران زبده دایره مددکاری اجتماعی کلانتری سپرده شد.

کد خبر 849327 منبع: خراسان برچسب‌ها خبر مهم ازدواج - طلاق خانواده حوادث ایران

دیگر خبرها

  • نزاع بر سر متلک ۳ شرور به دختر جوان
  • تصاویر مزاحمان نوامیس نازی‌آباد؛ درگیری خونین با مغازه‌داران معترض!
  • جزئیات جدید و دردناک از دزدیده شدن دختر ۴ ساله کلاله‌ای ؛ قصد فروش یسنا را داشتند
  • جزئیات جدید از دزدیده شدن دختر ۴ ساله کلاله‌ای
  • شرکت‌هایی که سود سهام عدالت را واریز نکنند منتظر برخورد سازمان بورس باشند
  • جزئیات جدید از دزدیده شدن دختر ۴ ساله کلاله‌ای؛ کارگر ۳۵ ساله قصد فروش یسنا را داشت
  • ادعای عجیب مورایس درباره لیست تیم ملی فوتبال + جداول
  • بیوه شدن دختر ۲۳ ساله در شب عروسیش
  • ادعای عجیب ژاوی بعد از قهرمانی رئال!
  • بیوه شدن دختر ۲۳ ساله در شب عروسیش | ۲۰ بار مچ شوهرم را با زن‌های غریبه گرفتم