شهید بیسر و رؤیای مادری که تعبیر شد
تاریخ انتشار: ۲۷ شهریور ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۰۶۸۴۱۶۰
به گزارش جهان نيوز، در نیمه دهه اول ماه محرم خبری خانه خانواده کلهر را چشموچراغ خیابان فرجام کرده است. همسایهها بالباس سیاه عزا به خانه قدیمی حیاط دار پاگشا میشوند و با سلاموصلوات تبریک و تهنیت پدر و مادر شهید را در آغوش میگیرند. مرام و منش ابوالفضل دوباره نقل گفتوگوهای فامیل و همسایهها شده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
رویایم تعبیر شد
اشک و لبخند همزمان ،بازی غریبی در صورتش به راه انداختهاند. با همه این حرفها حال خوشی دارد. این «روحیه خانم غزنوی کاشانی» بود که در تابستانیترین روزهای سال 1361 به ابوالفضل 15 ساله برای رفتن به خط مقدم قوت قلب داد و حالا با سری افراشته و لبخند به لب از مهمانهای غریبه و آشنا پذیرایی میکند. بیتعارف روبهرو شدن با چنین روحیهای کمی معذبمان میکند. در مقابل این شکیبایی چارهای جز مرعوب شدن باقی نمیماند. روحیه خانم از خبری خبر داشت که همه از گفتن آن معذب بودند: «بهجز ابوالفضل دو دختر و یک پسر دیگر هم دارم. خداوند حالا به ما فرزندان و نوههای صالح دیگری هم عطا کرده. نام ابوالفضل را روی یکی از نوههای پسریام گذاشتم. چند روز پیش که خبر آمدن پیکر ابوالفضل را به ما دادند و بعدازآن برای تحویل گرفتن استخوانهایش رفتیم متوجه شدم که همه دلنگرانیهایی دارند. حس میکردم چیزی را از من پنهان میکنند. بالاخره نوهام ابوالفضل به حرف آمد و گفت پیکر عمویش بیسر است و تنها استخوان جمجمه ندارد. تا این را گفتند لبخندی روی لب آوردم و خیال همهشان را راحت کردم. سالها پیش خواب دیدم یک قربانی به بغل گرفتهام که سر ندارد. به ابوالفضل گفتم تو برای من نبودی. تو پیش من امانت بودی و باید فدایی دینت میشدی. بابی سر آمدنش خواب من تعبیر شد.»
خودم بدرقهاش میکردم
زمان بردن پیکر ابوالفضل برای تدفین فرارسیده. خواهرها و برادر و برادرزاده و خواهرزادهها دور تابوت نشستهاند. زمان کمی برای همنشینی با عزیزشان داشتهاند و همین نوبت اندک هم رو به اتمام است انگار. این میان اشکهای پدر شهید ابوالفضل بیشتر از بقیه دل جماعت را به درد میآورد. انگار غم هجران دوباره از نو به جان این پدر افتاده که اینطور روی پارچه سفیدی که استخوانهای نخستین فرزندش در آن کنار هم آمده هقهق میکند. جوانهای مسجدی محله مسئولیت انتظامات این مراسم را به عهدهدارند. کمکم جماعت زیادی از هممحلهایهای ابوالفضل در اتوبوسها جاگیر میشوند. مقصد قطعه 24 بهشتزهرا (س) است. روحیه خانم لبخند را به لبها سنجاق کرده و از حضور جوانهای محله دلشاد است: «وقتی میبینم دخترخانمهای ما اینطور حجابشان را حفظ میکنند نفس راحت میکشم. ارزشش را داشت که پسرم را درراه انقلابمان فدا کنم. همان موقع هم برای این ارزشها نگران بودیم. دیروز وصیتنامه ابوالفضل را دوباره خواندیم. وقتی 13 ساله بود این وصیتنامه را نوشته بود. از من خواسته بود برای حفظ حجاب دیگران تلاش کنم. دلنگران انقلاب بود. به امام (ره) بسیار علاقه داشت. به همین دلیل بود که با جبهه رفتنش موافقت کردم؛ اما دروغ چرا، لحظهای تاب و تحمل نداشتم. مدام منتظر خبر بد بودم. تا اینکه یکبار قسمت شد با قرآنی که در آن تاریخ تولد ابوالفضل را نوشته بودیم به نزدیکیهای قرارگاهی در جبهه رفتیم. آنجا بود که من به خانم حضرت زینب (س) متوسل شدم. از ایشان خواهش کردم اندکی از صبر مثالزدنی خودشان را به من عطا کنند. میدانستم که ابوالفضل شهید میشود. از ایشان خواستم که تحمل این دوری را برای من آسان کند. از آن سفر به بعد حس میکنم عنایتی به من شد. دیگر بیتاب نمیشدم و تا همین امروز که سالها از آن روزها میگذرد با این صبر دمخور بودهام.»
موتور نونوار دلش را نبرد
سن ماموران انتظامات مراسم بین 18 تا 25 سال میزند. همهشان پرتکاپو حاضرشدهاند تا جایی که میشود مراسم تدفین شهید درست و با آرامشی که خانوادهاش در لحظههای وداع به آن نیاز دارند برگزار شود. گوشهای از قطعه 24 با داربست و سربندهایی که روی هرکدام نام و نشانی از حب و عشق به اهلبیت نقش بسته آذینشده است. قرار است شهید ابوالفضل 16 ساله همینجا آرام بگیرد و مزارش برای همیشه نشانهای از رها کردن تعلقهای دنیایی باشد. بیشتر آنهایی که منش این شهید را درک کردهاند از این رویهاش فراوان یاد میکنند. سهراب کلهر برادر کوچکتر ابوالفضل است. میگوید 4 سال باهم فاصله سنی داشتهاند اما همیشه او را خیلی بزرگتر از اینها حس میکرده است: «اسم من در شناسنامه سهراب است؛ اما چون ابوالفضل، علیاصغر 6 ماهه امام حسن (ع) را خیلی دوست داشت به همه اصرار میکرد من را اصغر صدا بزنند. هنوز هم این نام مبارک بر من مانده است و همه من را با آن میشناسند.»
اصغر کلهر درباره روحیات ابوالفضل گفتنیهای زیادی دارد. رفتارهایی که به قول خودش آن موقع دلیل آنها را درک نمیکرده اما حالا بهخوبی میداند که همین کارها بوده که مسیر شهادت را برای ابوالفضل هموار کرده است: «یادم میآید در همان سالهایی که به جبهه رفت موتورسیکلتی چشمش را گرفته بود. دریکی از مرخصیهایش پدرم این موتور را برایش خرید. برای راندن آن خیلی هیجان داشت؛ اما باور کنید به 2 روز نکشید. فردای روزی که پدرم آن را برایش خرید روی موتور پارچهای کشید و آن را به گوشه حیاط خانه برد. هیچوقت هم دراینباره توضیحی نداد. بعدها بود که من معنای این رفتار عجیبش را فهمیدم. ابوالفضل عاشق جبهه بود. میخواست به خط مقدم برگردد. این موتور دلبستگی زیادی در او ایجاد کرده بود. تا متوجه این قضیه شد تردید نکرد و آن را کنار گذاشت. چنین نسلی از انقلاب ما دفاع کردند و ما باید به این رفتار آنها نظر کنیم و درس بگیریم.»
هر چه گوییم بیش از آنیای شهید
پاییندست آخرین ردیف درختهای قطعه ۲۴ نشسته است. ازاینجا راحت میتواند حجلهای که برای شهید کلهر زینت دادهاند را ببیند. نگاه خیسش بین قبری که برای ابوالفضل آماده کردهاند و کلمات آشنای زیارت عاشورا میرود و میآید. از دلیل آمدنش که میپرسم تازه دستگیرم میشود که همسایه خانواده شهید است. نسترن ذکایی تازه کنکور داده و در دانشگاه پذیرفتهشده است: «مادرم با خانواده شهید کلهر آشنا هستند. از ایشان شنیده بودم حاجیهخانم کاشانی هرزمانی که خبری از آمدن شهدای گمنام میشود در تشییع آنها شرکت میکند.» حالا اشکهای نسترن از حوض چشمهایش سرازیر میشود: «من مادر نیستم، اما میتوانم احساس ایشان را درک کنم. اینهمه سال صبوری کردن تنها از عهده کسی برمیآید که ایمانی قوی داشته باشد. بازگشت این شهید دل همه ما را آرام کرد. آمدم چون اعتقاددارم در این لحظهها برکت زیادی نهفته است. ایشان را شفیع خودم قرار میدهم و در خدمت مادرشان خواهم بود.»
برای قدردانی آمدم
ایستاده گوشه چادرش را به لبها گرفته و اسپند دود میکند. از اقوام دور خانواده کلهر است. وقتی میپرسم خاطره ای از علیرضا به خاطر میآورد یا نه میخندد و میگوید: «من ۱۰ ساله بودم که ایشان به جبهه رفتند. خانواده ای مذهبی داشتند. همیشه ولایتمدار بودند. خانم کاشانی مادر ابوالفضل از ابتدای انقلاب بسیجی بود. از همان سالها در مراسمی که برای کمک به رزمندهها بود حاضر میشد و حضور فعالی در کمک به رزمندهها داشت. خودشان این پسر ارشد را با رضایت راهی جبهه کردند. آمدم که از ایشان قدردانی کنم.»
بدرقه ای با سلام بر حسین (ع)
جماعتی که دور حجله ابوالفضل را گرفتهاند با سلاموصلوات به پدر و مادر شهید کوچه میدهند. کنار قبر دو صندلی میگذارند تا وداع آخر آغاز شود. پدر به برآمدگیهای استخوانهایی که حالا در کفن کوچک ابوالفضل کنار هم جمع شدهاند دست میکشد. حال منقلبش جماعت را بیتاب و دلتنگ میکند. مادر اما دست به آسمان بلند کرده و زیر لب چیزهایی میگوید و اشک میریزد. مداح آرام شروع به خواندن فرازهای زیارت عاشورا میکند و ابوالفضل با سلام بر اباعبدالله در خانه تازه اش آرام میگیرد و چشموچراغ قطعه ۲۴ بهشتزهرا میشود.
منبع: فارس
منبع: جهان نيوز
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.jahannews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «جهان نيوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۰۶۸۴۱۶۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
۸ مدال کشتیگیران جوان ایران در روز پایانی تورنمنت ترکیه
کشتیگیران آزاد و فرنگیکار ایران در روز پایانی جام قهرمانان ترکیه صاحب چهار مدال طلا، دو نقره و یک مدال برنز شدند.
به گزارش ایسنا، مسابقات سه وزن پایانی رقابتهای بینالمللی کشتی آزاد و فرنگی جوانان جام قهرمانان ترکیه امروز (دوشنبه) در شهر آنتالیا برگزار شد و در پایان نمایندگان ایران به چهار مدال طلا، دو مدال نقره و یک مدال برنز دست یافتند.
برای تیم منتخب کشتی آزاد جوانان ایران، سجاد پیردایه در ۶۵ و ابوالفضل رحمانی در وزن ۸۶ کیلوگرم به مدال طلا دست یافتند.
برای تیم منتخب کشتی فرنگی جوانان ایران نیز محمد ارجمند در ۸۲ و ابوالفضل فتحی تزنگی در وزن ۱۳۰ کیلوگرم به مدال طلا رسیدند و در وزن عرفان جرکنی در ۶۳ و رضا آذرشب در وزن ۸۲ کیلوگرم صاحب مدال نقره شدند و در وزن ۱۳۰ کیلوگرم ابوالفضل میرزاده به مدال برنز رسید.
نتایج نمایندگان ایران به شرح زیر است:
کشتی آزاد:
در وزن ۶۵ کیلوگرم سجاد پیردایه با شکستدادن تمامی رقبا راهی دیدار نهایی شد. وی در این دیدار با غلبه بر کشتیگیری از آذربایجان به مدال طلا رسید.
در وزن ۸۶ کیلوگرم ابوالفضل رحمانی با عبور از سد همه حریفان فینالیست شد. رحمانی در فینال حریفی از آذربایجان مغلوب کرد و طلایی شد.
در وزن ۱۲۵ کیلوگرم مرصاد شاکری در مرحله نیمهنهایی مغلوب حریفش شد. وی برای کسب نشان برنز در مقابل حریفی از آذربایجان شکست خورد و در جایگاه پنجم قرار گرفت.
کشتی فرنگی:
در وزن ۶۳ کیلوگرم عرفان جرکنی با غلبه بر تمامی حریفان به فینال رسید. او در دیدار نهایی مقابل حریفی از کشور ازبکستان شکست خورد و به مدال نقره بسنده کرد.
در وزن ۸۲ کیلوگرم محمد ارجمند با شکستدادن همه حریفان راهی دیدار نهایی شد. رضا آذرشب دیگر نماینده کشورمان نیز که در آن سوی جدول حضور داشت با غلبه بر همه حریفان راهی فینال شد. دو نماینده کشورمان در دیدار نهایی رودرروی هم قرار گرفتند و در پایان محمد ارجمند موفق شد و با نتیجه چهار بر سه به پیروزی رسید و قهرمان شد.
در وزن ۱۳۰ کیلوگرم ابوالفضل فتحی تزنگی موفق شد تمامی رقبایش را مغلوب کند و راهی فینال شود. وی در دیدار نهایی با نتیجه یک بر یک حریفی از مجارستان شکست داد و به مدال طلا رسید. ابوالفضل میرزاده نیز حریفی از مجارستان شکست داد و به مدال برنز رسید.
انتهای پیام