Web Analytics Made Easy - Statcounter

به گزارش مهر، متن زیر برشی از کتاب مقتل الحسین(از مدینه تا مدینه) اثر مرحوم آیت الله سید محمد جواد ذهنی تهرانی است. در روز دهم ماه محرم مروری بر شهادت حضرت اباعبدالله(ع) خواهیم داشت.

وداع اول حضرت ابا عبدالله الحسین (علیه السلام) با اسیران دشت کربلاء و اهل حرم

چون همه اعوان و انصار و اقرباء مظلوم کربلاء شهید شدند و آن بزرگوار دید که جملگی بر روی خاک افتاده‏اند و از طرفی معاندین و منافقین مدام مبارز می ‏طلبند و دیگر کسی نماند که به جهاد رود لاعلاج خود تن به شهادت داده و از برای وداع با حرم محترم و زنان بی کس نزدیک به خیمه‏ها تشریف برده و با صدای بلند فرمود که: یا سکینه یا رقیه یا زینب یا ام کلثوم علیکن منی السلام یعنی ای سکینه و ای فاطمه و ای رقیه و ای زینب و ای ام کلثوم سلام من بر همگی شما باد خدا حافظ، پرده نشینان حرم پس از استماع صدای آن سرور جملگی به دور آن حضرت جمع شدند به فرموده صاحب بیت الاحزان اولین کسی که پیش آمد علیا مخدره سکینه مظلوم بود آن محترمه محضر پدر عرضه داشت:یا ابتاه استسلمت للموت یعنی پدر جان، تن به مرگ و کشته شدن داده ‏ای؟!

امام (علیه السلام) فرمود: و کیف لا یستسلم من لا ناصر له و لا معین یعنی ای جان فرزند، چگونه تن به شهادت ندهد و راضی به کشته شدن نشود کسی که برایش یار و معینی نیست.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

سکینه مظلومه عرضه داشت: یا ابتاه ردنا الی حرم جدنا یعنی ای پدر بزرگوار ما زنان بی کس را به حرم محترم جدمان برگردان.

امام (علیه السلام) فرمودند: هیهات لو ترک القطا لنام و غفی یعنی هیهات اگر مرغ قطا را به حال خود گذارند هرگز ترک آشیانه خود نکند، مقصود این است که اگر مرا به حال خود می ‏گذاردند هرگز ترک وطن و حرم جد خود نمی ‏کردم.

پس چون آن جناب این سخن ایراد فرمود بانوان مضطرب شده و یقین کردند که آن حضرت تن به کشته شدن داده لذا همه ایشان یکباره صداها را به ناله و افغان بلند کردند، پس آن حضرت ایشان را امر به صبر فرمود و ساکت گردانید و وداع را ناتمام گذاشته روانه میدان شد.

وداع دوم حضرت ابا عبدالله الحسین (علیه السلام) با اسیران دشت کربلاء و اهل حرم

از کتب معتبره ارباب مقاتل این طور استفاده می ‏شود که در روز عاشوراء امام همام (علیه السلام) دو مرتبه با اهل حرم وداع و خداحافظی نموده‏اند اگر چه آن سرور مکرر به خیام اهل حرم آمده و به میدان رفته‏اند باری وداع دوم که آخرین باری است آن حضرت با اهل حرم صحبت فرموده در وقتی بود که آن جناب در میدان مجاهدت ضعف پیدا کرده و زخم بسیار و جراحت بی شمار برداشته و فرق همایونش از ضرب شمشیر مالک بن النسیر الکندی شکافته شده بود.

حضرت با سر برهنه روی به خیام حرم آورد و اخذ من اهل الحرم ما شد به شج الهام دستمالی گرفت و زخم سر را بست و عمامه بر سر پیچید و با صورت خون آلود فرمود: یا زینب، یا ام کلثوم یا سکینه، یا رقیه یا فاطمه علیکن منی السلام.

چون چشم اهل حرم به صورت و محاسن غرقه به خون امام (علیه السلام) افتاد همه به شیون در آمدند زیرا در وداع اول اهل حرم آن حضرت را صحیح و سالم دیده بودند ولی اکنون می ‏بینند که سر مبارکش شکسته، پهلوها فرو رفته سینه‏اش سوزان، بدنش لرزان، دلش مجروح و خون از اعضاء و جوارحش ریزان است.

اول کسی که از جا جست و بنزد امام (علیه السلام) آمد خواهرش علیا مخدره زینب کبری سلام الله علیها بود، به پای برادر افتاد و فرمود:

اخی یا اخی یا خیر ذخر فقدته وانفس شی‏ء صاننی منه نافس

برادرم، ای بهترین ذخیره خواهر که امروز از دستم می ‏روی و مثل تو جواهری را گم می ‏کنم.

اخی الیوم مات المصطفی و وصیه ولم یبق للاسلام بعدک حارس

برادرم در واقع امروز پیغمبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و علی مرتضی (علیه السلام) از دنیا می ‏روند، بعد از تو دیگر برای اسلام و دین نگهبانی نمی ‏باشد.

اخی من لاطفال النبوه یا اخی و من للیتامی ان قضیت نوانس

برادرم، بعد از تو این اطفال را چه کسی نگهداری کند، و این یتیم‏ها را کیست که پرستاری نماید؟
سپس ام کلثوم علیها السلام پیش آمده و دامن برادر را گرفت و با گریه و زاری عرضه داشت:

قد کنت لی ذخرا ولکن الفتی ابدا الیه حمامه مجلوب
فالان بعدک ظل مجدی قالص و لماء وجهی خفه و نضوب

ای پناه بی کسان که سایه مرحمت بر سر ما داشتی و الان مانند کبوتر تو را صید و سایه دولتت را از سر ما کم کرده و آبروی ما را می ‏برند، ما بی تو زندگانی را می ‏خواهیم چه بکنیم، خود را از گریه هلاک خواهیم نمود.

پس از آن سکینه خاتون سلام الله علیها با دل پر خون نزدیک آمد و دامن پدر را گرفت و با سوز و گدازی خارج از توصیف عرض کرد:

ابی یا ابی ما کان اسرع فرقتی لدیک، فمن لی بعدک الیوم یکفل
و من للیتامی بعد فقدک سیدی و من للایامی کافل و مکفل

پدر جان، اکنون وقت یتیمی من نبود چه زود مرا تنها گذاشتی، بعد از تو این بیوه زنان میان این همه دشمنان چه کنند.

فعذب حیوتی بعد فقدک والدی و ما دمت حتی للقیامه حنظل

پدر جان تا سایه پر مهر و محبت تو بر سر ما بود زندگی بر ما شیرین و گوارا بود، الان روز ما تار و زندگی ما ناگوار شده.

و اما سایر محترمات حرم دور امام (علیه السلام) را کالکواکب المتحیره الحافین بالبدر التمام همچون پنج کوکب متحیر (عطارد، زهره، مریخ، مشتری و زحل) که دور ماه شب چهارده را احاطه کرده باشند گرفتند.

سرگشته بانوان رم گرد شاه دین چون دختران نعش به پیرامن جُدَی

جملگی مضطرب، پریشان و لرزان و خائف بودند که ساعتی دیگر چه بر سرشان خواهد آمد، ملجاء و پناهشان تنها امام (علیه السلام) بود آن هم در شرف مرگ، باری شصت و چهار زن میان سراپرده یکی دامن امام (علیه السلام) را گرفته دیگری به دور آن سرور می ‏گردید، یکی به صورت حزین ناله می ‏کرد چنان غلغله و ندبه می ‏کردند که خروش در ملاء اعلی افتاد و حضرت با گوشه چشم به یمین و یسار می ‏نگریست و اشگ می ‏ریخت، امام (علیه السلام) حال زار و وضع نابسامان مخدرات و اطفال را مشاهده می ‏فرمود و به حال آنها می ‏گریست و آنها غربت و مظلومیت سلطان دین را می ‏دیدند و برای آن سرور اشگ می ‏ریختند خلاصه قیامتی برپا شده بود که جز خدا احدی بر واقع آن واقف نیست این است که وداع آخر حضرت را اعظم مصائب می ‏دانند.

بهر صورت امام (علیه السلام) نه می ‏توانست در میان خیمه ‏ها بماند و نه حال بیرون رفتن و جنگ کردن را داشت چه آنکه اگر می ‏خواست از خیمه‏ ها بیرون بیاید بانوان نمی ‏گذاشتند و اگر می ‏خواست در خیمه بماند لشگر نمی ‏گذاشتند و بی حیائی می ‏کردند و تا نزدیک طناب چادرهای حرم جلو آمده بودند و عربده می ‏کشیدند که یا حسین تا کی در میان خیمه می ‏مانی، چرا بیرون نمی ‏آئی، ما در این آفتاب و هوای گرم سوختیم.

حضرت فرمود: ها انا هیهنا من اینجا هستم، جائی نرفته‏ام حالا می ‏آیم، سپس بنحوی خود را از میان محترمات بیرون آورد و تقاضا نمود که صدا به گریه بلند نکنند زیرا گریه آنها موجب شماتت دشمن می ‏گردد ولی بعد از کشته شدن اگر شیون و ناله کنند اشکالی ندارد.

مرحوم شیخ جعفر شوشتری اعلی الله مقامه در خصائص می ‏فرماید: پس از آنکه امام (علیه السلام) بانوان را ساکت و آرام نمود خواهر را به صبر و سکوت و پرستاری اطفال امر فرمود.

علیا مخدره زینب سلام الله علیها که از گریه نمی ‏توانست خود را باز دارد وقتی دید که امام (علیه السلام) میل و خواسته‏اشان سکوت و آرامش و صبر است عرض کرد: برادر بچشم، صبر می ‏کنم و گریه را در گلو می ‏فشرم و در خیمه می ‏نشینم، عیال و اطفال را نگهداری می ‏کنم و آن قدر صبر کنم که صبر از من عاجز شود.

سپس امام (علیه السلام) فرمود: خواهش دیگر دارم بشرط آنکه بی تابی و بیقراری نکنی. عرض کرد: به چشم. حضرت فرمودند: خواهر یک جامه کهنه برای من بیاور که کسی در آن طمع نکند.
عرض کرد: برادر می ‏خواهی چه کنی؟ فرمود: خواهر وقتی مرا کشتند لباسهای مرا غارت کرده و بدن مرا برهنه می ‏نمایند، این جامه را می ‏خواهم زیر لباسهای خود بپوشم تا کسی رغبت نکند آن را بیرون آورد.

و وقتی مخدرات حرم شنیدند آقا لباس کهنه خواسته تا زیر لباس‏ها بپوشد و همان کفن او است صدا به ضجه بلند کردند مرحوم طریحی در منتخب می ‏نویسد: فارتفعت اصوات النساء بالبکاء و النحیب ثم اتی بثوب، فخرقه و مزقه من اطرافه و جعله تحت ثیابه لباس کهنه‏ای آوردند و به دست حضرت دادند امام (علیه السلام) چند جای آنرا دریده و سپس برهنه شد و آن را زیر لباس‏ها پوشید.

لباس کهنه بپوشید زیر پیرهنش که تا برون نکند خسم بدمنش ز تنش
لباس کهنه چه حاجت که زیر سم ستور تنی نماند که پوشند جامه یا کفنش

در بیان سقوط امام (علیه السلام) از اسب و آراء ارباب مقاتل در آن

مرحوم حائری در معالی السبطین می ‏نویسد: در اینکه سبب سقوط امام (علیه السلام) از اسب چه بوده اختلاف است:

مرحوم سید در لهوف می ‏فرماید: هنگامی که آن سرور از تیرهای اعداء همچون خارپشت گردید صالح بن وهب المری نیزه‏ای بر پهلوی آن جناب زد که حضرت از زین به زمین آمد در حالی که می ‏فرمود: بسم الله و بالله و فی سبیل الله و علی مله رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم).

و مرحوم صدوق در امالی می ‏نویسد: تیری به گلوی حضرت آمد و آن جناب را از روی اسب به زمین افکند پس امام (علیه السلام) تیر را کشید و به دور انداخت.

ابو مخنف می ‏گوید: در همین حال خولی علیه اللعنه تیری بجانب حضرت انداخت که به سینه مبارکش خورد و حضرت را به زمین افکند در حالیکه در خونش غوطه می ‏خورد امام (علیه السلام) آن تیر را از سیر سینه بیرون آورد و از جایش خون فوران می ‏نمود و هر لحظه حضرت مشت را از خون پر می ‏کرد و به سر و محاسن شریف می ‏مالید و می ‏فرمود: می ‏خواهم با این هیئت جدم رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را ملاقات کرده و محضرش شکایت کنم که با من چه کردند.

آمدن ذوالجناح به در خیام بانوان

مرحوم ابن شهر آشوب در مناقب روایت نموده که: ذوالجناح تمرغ فی دم الحسین و قصد نحو الخیمه و له صهیل عال و یضرب بیدیه الارض.

ذوالجناح سر و صورت خود را در خون حضرت رنگین کرد و سپس قصد خیام بانوان را نموده و در حال یکه صیحه کنان می ‏دوید و می ‏آمد قطره ‏های‏ خون از زخم ‏های آن مرکب در ساحات طف می ‏ریخت و دست و پا به زمین می ‏کوبید و می ‏دوید تا از بانوان حرم یار و یاور برای شاه تشنه لب بیاورد با همین ناله و صدا به خیام با احتشام نزدیک شد آنجا که رسید صدای خود را بلند کرد و به گوش مخدرات رسانید همینکه اهل حرم صدای ذوالجناح را شنیدند بی اختیار به در خیمه آمدند تا ببینند امام (علیه السلام) تشریف آورده یا نه به مجرد اینکه مرکب را بدون راکب دیدند و ملاحظه کردند که اسب با لجام گسیخته و زین واژگون و با یال غرقه بخون آمده گاهی شیهه می ‏کشد و زمانی سم به زمین می ‏کوبد و احیانا سرش را به خاک می ‏زند شیون و فریاد آنها بلند شد و دانستند بر امام (علیه السلام) بلائی نازل شده همگی از خیمه بیرون آمده و زلزله و ولوله در جمع خواتین محترمه افتاد و جملگی لطمه به صورت زده و گریبانها دریدند با پاهای برهنه و سر و صورت خراشیده و سینه‏های مجروح و موهای پریشان و دیده‏های اشگبار وا اماماه و وا سیداه گویان دور ذوالجناح را حلقه زدند باری شصت و چهار زن و بچه دور اسب را گرفته، بعضی لجام آن حیوان را گرفته و از حال آقای خود سوال می ‏کردند و برخی رکاب آن زبان بسته را بوسه داده همچون باران اشگ می ‏باریدند دسته‏ای خم شده سر به سم‏های آن مرکب باوفا نهاده و جمعی تیرها را از بدن آن حیوان می ‏کشیدند و گروهی خون امام (علیه السلام) را که در صورت آن حیوان بود به گیسو و صورت خود خضاب می ‏کرده و به زبانحال می ‏گفتند:

پیل تن اسب چرا با رخ مات آمده‏ای شاه را بردی و تنها ز فرات آمده‏ای

ذوالجناح با مخدرات هم ناله بود و همچون انسان باشعوری اشگ می ‏ریخت.

باری ذوالجناح از جلو و سایر بانوان محترمه حتی کنیزان از عقب ذوالجناح شیون کنان روانه قتلگاه شدند غیر از امام زین العابدین (علیه السلام) که بیمار بود کسی دیگر در خیمه‏ها باقی نماند و چون همگی به قتلگاه رسیدند دیدند ظالمی دارد سر کسی را می ‏برد غیر از علیا مخدره حضرت زینب خاتون سلام الله علیها و ذوالجناح احدی نمی ‏دانست که آن مظلوم که به خاک افتاده و دارند سرش را می ‏برند امام حسین (علیه السلام) است.

کشتن شمر ملعون حضرت ابا عبدالله الحسین (علیه السلام) را به روایت مرحوم علامه مجلسی

مرحوم علامه مجلسی در بحار می ‏فرماید: ثم جاء شمر و سنان بن انس و الحسین (علیه السلام) باخر رمق یلوک لسانزه من العطش و یطلب الماء... یعنی شمر باتفاق سنان بن انس به قصد جدا کردن سر حضرت آمدند و آن سرور در لحظات آخر جان دادن بود و از شدت تشنگی زبان در دهان مبارکش مجروح شده بود با این حالت طلب آب می ‏کرد فضربه شمر لعنه الله برجله، همینکه شمر حرامزاده نزدیک کشته بخون آغشته حضرت رسید با پای چکمه دار لگدی به حضرت زد و گفت: یابن ابی تراب الست تزعم ان اباک علی حوض النبی یسقی من احبه فاصر حتی تاخذ الماء من یده، ای پسر ابو تراب آیا تو اعتقاد نداشتی که پدرت علی ساقی حوض کوثر است و هر کس را که بخواهد سیراب کند، می ‏کند اگر چنین است پسر صبر کن تا من ترا بکشم و تو بروی آب از دست پدرت علی بنوشی.

ثم قال لسنان: اجتز راسه قفاء، پس شمر به سنان لعنه الله علیهما گفت: با همین حالت که حسین افتاده سرش را از قفاء جدا کن.

سنان گفت: من این کار را نمی ‏کنم و خون پسر پیغمبر را بگردن نمی ‏گیرم و گریبانم را بدست پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نمی ‏دهم.
شمر در غضب شد و دشنام به سنان داد و با پای چکمه دار بر روی سینه مجروح حضرت نشست و محاسن پرخون امام (علیه السلام) را بدست گرفت، امام فرمود: یا شمر تقتلنی ولم تعرف من انا؟ ای ظالم مرا می ‏کشی و نمی ‏دانی کیستم؟

شمر گفت: می ‏دانم و تو را نیک می ‏شناسم، جد و پدر و مادرت را از همه بهتر می ‏شناسم، پس دشنامی به حضرت داد و سپس گفت:
تو را می ‏کشم و اصلا در دل ترس ندارم فضرب بسیفه اثنی عشر ضربه ثم جز راسه الشریف بعد از زدن دوازده ضربت آنوقت سر حضرت را برید که زمین به لرزه در آمد.

اخبار و روایات در کیفیت قتل امام (علیه السلام) مختلف است آنچه مستند و مدرک معتبر دارد آن است که‏

اولا: حضرت را ذبح کردند.
ثانیا: سر مبارک آن سرور را از قفا بریدند.

اما مدرک و ماخذ ذبح شدن حضرت: از فرموده امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در زیارت معروفه می ‏توان این معنا را استفاده کرد و روایت مزبور را دلیل و مدرک قرار داد، امام (علیه السلام) در یکی از فقرات این زیارت نامه طویل می ‏فرمایند: و الشمر جالس علی صدرک و مولغ سیفه علی نحرک قابض علی شیبتک بیده ذابح لک بمهنده...

یعنی: شمر روی سینه تو نشسته بود و شمشیرش را به حنجر تو فرو برد و ریش غرقه بخون تو را بدست گرفته بود و با شمشیرش تو را ذبح می ‏کرد.

و نیز روایات متعددی نیز در این باره وارد شده‏اند که جملگی بالصراحه دلالت دارند بر اینکه حضرت مولی الکونین ابا عبدالله الحسین صلوات الله و سلامه علیه به نحو ذبح شهید شدند از جمله این روایات، خبر ریان بن شبیب است از حضرت ثامن الحجج (علیه السلام) که امام (علیه السلام) در یکی از فقرات این حدیث به وی فرمودند: یابن شبیب ان کنت باکیا لشی‏ء فابک للحسین بن علی بن ابی طالب (علیه السلام) فانه ذبح کما یذبح الکبش.

یعنی: ای پسر شبیب اگر خواستی برای چیزی گریه کنی پس برای حسین بن علی بن ابیطالب (علیه السلام) گریه کن زیرا او را مانند گوسفند سر بریدند.

و اما مدرک جدا کردن سر مبارک از قفا: روایات متعددی بر این معنا دلالت دارند از جمله روایتی است که مرحوم مجلسی آن را در بحار نقل فرموده و در دو فقره آن از بانوی دو عالم علیا مخدره حضرت زینب خاتون سلام الله علیها تصریح به این معنا شده است در موضعی از این روایت خانم می ‏فرمایند: هذا حسین مجزوز الراس من القفا، مسلوب العمامه و الرداء....
در موضع دیگر فرموده: هذا حسین بالعراء صریع بکربلاء، مجزوز الراس من القفاء مسلوب العمامه و الرداء...

به نیزه زدن شمر ملعون سر مطهر سیدالشهداء (علیه السلام) را و تکبیر گفتن لشگر کفرآئین عمر بن سعد ملعون

پس از آنکه شمر ملعون سر مطهر سیدالشهداء (علیه السلام) را جدا کرد از روی سینه امام (علیه السلام) برخاست و بلافاصله آن سر غرقه بخون را بر نیزه بلندی زد و به آواز بلند گفت: الله اکبر.
چشم لشگر کفرکیش عمر سعد که به سر مطهر افتاد تمام با صدای بلند تکبیر گفتند.

سرّ اینکه شمر ناپاک سر مطهر را بر سر نیزه بلند زد این بود که تمام سپاه آن را ببینند و آسوده شوند، این بود که همه تکبیر گفتند، باری بعد از بریدن سر مبارک امام (علیه السلام) زمین شروع کرد بلرزیدن وامتلاء الجو بالاصوات یعنی فضا از صداها بلند بود و زلزلت الارض واظلمت السموات و انکسفت الشمس بحیث بدت الانجم خوشید چنان تیره و تار شد که ستارگان ظاهر شدند و قطر من السماء الدم سبع قطرات، هفت قطره خون از آسمان بارید و منادی از آسمان نداء کرد: قتل والله الامام بن الامام اخ الامام الحسین بن علی، قتل والله الهمام بن الهمام الحسین بن علی.

از حضرت مولانا الصادق (علیه السلام) مروی است که مردی در لشگر عمر سعد ملعون نعره کشید، گفتند: تو را چه می ‏شود؟

جواب داد به چشم خود رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را می ‏بینم که ایستاده یک نگاه به حسین (علیه السلام) و یک نگاه به شما لشگر می ‏نماید و من می ‏ترسم عذاب نازل شود.
مردم او را ملامت می ‏کردند و می ‏گفتند: این مرد دیوانه شده.

راوی از حضرت سوال کرد: آن صیحه و ناله کننده که بود؟ فرمود: من او را جبرئیل می ‏دانم که از فقد مخدوم خود ناله می ‏کرد و اگر می ‏خواست به یک صیحه تمام عالم را هلاک کند می ‏توانست.

منبع: الف

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.alef.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «الف» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۰۶۹۷۷۳۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

اقدامات بی بدیل امام صادق علیه السلام در حفظ و صیانت از روایات

به گزارش خبرنگار مهر، سید صادق قماشی پژوهشگر و نویسنده بنیاد بین المللی امامت به مناسبت شهادت امام صادق (ع) در یادداشتی اختصاصی به تبیین اقدامات بی بدیل امام صادق علیه السلام در اعتبار بخشی به روایات پرداخت.

متن این یادداشت به شرح زیر است:

۲۵ شوال سالروز شهادت امام صادق علیه السلام فرا رسیده است. همانگونه که می‌دانید شیعیان در اعمال و مناسک مذهبی خود مرهون آموزه‌های حضرت صادق علیه السلام هستند، چرا که بیشترین روایات در کتب حدیثی ما از حضرتشان بیان گردیده است. یکی از سخنانی که توسط دشمنان در جامعه القا می‌گردد اعتبار نداشتن احادیث و سخنان رسیده از امامان علیهم السلام است. مانند آنکه برخی از احکام همچون حکم نجاست سگ از آنجا که در روایات بیان شده و در قرآن نیامده محل تردید و انکار برخی افراد قرار گرفته است. متأسفانه مانند چنین سخنانی امروزه بر زبان افرادی بیان می‌گردد که برای عمل نمودن به فعل باطل خود و فرار از حق، پذیرش دین به صرف دلایل قرآنی را بهانه می‌کنند و احادیث و سخنان امامان را نمی‌پذیرند! به راستی سبب این عملکرد چیست؟ به نظر شما پاسخ این سخنان چیست؟ آیا شما احادیث نقل شده از امامان را می‌پذیرید و یا برای هر حکمی در دین اسلام تنها به دنبال آیه قرآن هستید؟ به نظر شما نیز احادیث قابل اعتماد نیستند؟ اگر شما نیز نسبت به پذیرش سخنان امامان علیهم السلام شک و تردیدی به دل دارید با من در این نوشتار همراه شوید.

اعتبار و اهمیت روایات ائمه علیهم السلام

با توجه به فرا رسیدن ایام شهادت امام صادق علیه السلام و همچنین با توجه به آنکه بیشترین آموزه‌های دینی نزد شیعی کلمات گوهر باری است که از حضرتشان به ما رسیده است، بهتر است دانسته شود امام ششم که مذهب شیعه را همراه با نام ایشان معرفی می‌کنند نسبت به اعتبار و حفظ روایات از تحریف و خطا چگونه عمل نموده است. باید دید آیا به راستی انتقال روایات تنها به صورت شفاهی بوده است؟

چگونگی انتقال روایات در قرون ابتدایی: با توجه به منع حدیث در قرون ابتدایی یکی از اشکالات اساسی در حوزه حدیث چگونگی انتقال روایات به راویان بعدی است. چرا که انتقال به صورت شفاهی سبب انتقال غیر صحیح و تغییر یافتن الفاظ و معانی می شده است.

نسبت به این سخن بیان خواهد شد که انتقال روایات در قرون ابتدایی به صورت شفاهی یکی از دیدگاه‌ها در این زمینه بوده و شاید بتوان گفت دیدگاه صحیح نسبت به انتقال روایات را باید انتقال به صورت مکتوب دانست.

نسبت به صحیح بودن این دیدگاه در زندگانی امام صادق علیه السلام شواهد و دلایل مختلفی وجود دارد:

ترغیب امام صادق علیه السلام به نگاشتن حدیث

در برخی روایات تصریح شده که امامان به اصحاب خود نوشتن و ثبت کردن روایات را توصیه می‌کردند. به عنوان نمونه نقل شده است که امام صادق علیه السلام ابوبصیر را به نوشتن احادیث ترغیب فرمودند. (کلینی، الکافی، ج ‏۱، ص ۵۲، ح ۹) همچنین در برخی روایات فرمان امام به راویان برای نوشتن احادیث نمایان است. (العیاشی، تفسیر العیاشی، ج ۲، ص ۲۶۰، ح ۳۱؛ کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۱۵۹، ح ۱۲)

پیروی اصحاب از امام صادق علیه السلام در مکتوب نمودن روایات

گزارش‌هایی بیان شده است که اصحاب از شیوه نوشتن احادیث و انتشار آن در قالب مکتوب استفاده نموده‌اند.

برای نمونه نسبت به زراره بن اعین بیان شده است: پس از آنکه سوال خود را از امام صادق علیه السلام پرسید لوح خود را گشود تا پاسخ امام را بنویسد. (طوسی، إختیار معرفة‌الرجال، ج ‏۱، ص ۳۵۵، ح ۲۲۶) امام صادق علیه السلام پس از سوال اسماعیل بن فضل هاشمی درباره متعه، او را به عبد الملک بن جریح از فقیهان مکه ارجاع می‌‏ دهند. اسماعیل همه‌ی آنچه را ابن جریج فراگرفته بود، نگاشته و با عرضه نگاشته‌ی خود بر امام علیه السلام، تصدیق و اقرار امام علیه السلام را دریافت می‌کند. (کلینی، الکافی، ج ۵، ص ۴۵۱، ح ۶) یکی دیگر از موارد قابل استناد اصول اربعمائه است. اصول اربعمائه به چهارصد کتاب حدیثی شیعه می‌گویند که راویان نخستین، بی‌واسطه از امامان شیعه شنیده و نگاشته اند. نقل شده است که عادت صاحبان اصول این بوده که هرگاه حدیثی از امام علیه السلام می‌شنیدند از بیم فراموشی، مشغول به ضبط و نگاشتن آن می‌نمودند. محقق حلی در المعتبر می‌نویسد: «از امام صادق علیه السلام علوم فراوانی انتشار یافت که عقل‌ها را به شگفتی و حیرت واداشت! … راویانی که از امام روایت کرده‌اند به شماری نزدیک به چهار هزار نفر می‌رسند… در پاسخ به مسائلی که از امام پرسش شده و امام پاسخ گفته است، چهار صد مصنف (مجموعه حدیثی) نگاشته شد که بعدها به اصول اربعمائه معروف گشت. (المعتبر، ج ۱، ص ۱۶، باب حجیه فتوی الائمه)

عرضه احادیث مکتوب بر امام صادق علیه السلام

حنان بن سدیر روایتی که در مکه به‌همراه پدرش به نقل از امام باقر علیه السلام از جابر بن عبداللّه انصاری شنیده است، به دستور پدر می‌نویسد؛ سپس در مدینه شرح ماجرا و مکتوب را به امام صادق علیه السلام عرضه می‌کند. امام علیه السلام می‌فرمایند: «گمان نمی‌کنم پدرم این حدیث را برای کسی بازگو کرده باشد».(طوسی، الأمالی، ص ۶۴۸، ح ۱۳۴۷)

عرضه منابع مکتوب بر ائمه (علیهم السلام)

عرضه کتب بر ائمه علیهم السلام علاوه بر آنکه به جای عرضه یک حدیث، مجموعه‌های حدیثی و راستی آزمایی آنها را می‌رساند، جایگاه کتابت و کتب در میان اصحاب را اثبات می‌کند.

به عنوان نمونه می‌توان به این موارد اشاره نمود:

الف) عرضه کتاب محمد بن قیس بجلی بر امام باقر علیه السلام (طوسی، الفهرست، ص ۳۰۷، ش ۴۷۱)

ب) عرضه کتاب عبیداللّه حلبی و کتاب تفسیر جابر جعفی بر امام صادق علیه السلام (نجاشی، فهرست‌النجاشی، ص ۲۳۱، ش ۶۱۲؛ طوسی، إختیار معرفة الرجال، ج ۲، ص ۱۹۲، ح ۳۳۸)

عرضه کتاب دیات عبد الله بن ابجر و الفرائض بر امام رضا علیه السلام (نجاشی، فهرست‌النجاشی، ص ۲۱۷، ش ۵۶۵؛ کلینی، الکافی، ج ‏۷، ص ۳۳۰، ح ۱؛ طوسی، تهذیب‌الأحکام، ج ‏۱۰، ۲۸۵، ح ۹)

ج) عرضه کتاب یوم و لیله از یونس بن عبدالرحمن بر امام جواد علیه السلام (طوسی، إختیار معرفة‌الرجال، ج ‏۲، ص ۷۷۹، ح ۹۱۳؛ نجاشی، فهرست‌النجاشی، ص ۴۴۷، ش ۱۲۰۸)

د) عرضه کتاب فضل بن شاذان بر امام عسکری علیه السلام (طوسی، إختیار معرفة‌الرجال، ج ۲، ص ۸۲۰، ح ۱۰۲۷)

دلایل دیگری نسبت به اثبات مکتوب نمودن روایات اهل بیت علیهم السلام توسط اصحاب آنان وجود دارد که در این نوشتار به همین مقدار بسنده خواهد شد. برای مطالعه بیشتر در این موضوع می‌توان به کتاب تاریخ مکتوب شیعه در دوران نخسین از عباس مفید رجوع کنید.

استناد به منابع مکتوب

انتشار حدیث به صورت نوشتار و کتاب به اندازه‌ای بوه است که گاهی اصحاب در مقابل امام به آن استناد می‌نمودند.

به عنوان نمونه حماد بن عیسی در ملاقات خود با امام صادق علیه السلام، در پاسخ سوال امام علیه السلام درباره درستی نمازش، به امام می‌گوید که تمام کتاب الصلاة اثر حریز بن عبداللّه، را در حافظه خود جای داده است. (کلینی، الکافی، ج ‏۳، ص ۳۱۱)

چگونگی اعتماد به احادیث:

نسبت به اعتبار بخشی احادیثی که در منابع شیعه بیان گردیده و به این موارد اشاره خواهد شد:

پالایش متنی و سندی:

در طول تاریخ توسط امامان علیهم السلام و بعد از آنان توسط عالمان و بزرگان مذهب، پالایش‌های متنی و سندی گوناگونی صورت گرفته است که سبب اطمینان ما به روایات می‌گردد. عبدالله بن مشکان از اصحاب امام صادق علیه‌السلام نقل می‌کند که حضرت فرمود: «خداوند مغیرة بن سعید را لعنت کند، او پیوسته بر پدرم امام باقر علیه‌السلام دروغ می‌بست، خداوند گرمای آتش را به او بچشاند، خداوند لعنت کند کسی را که درباره‌ی ما چیزی می‌گوید که ما نسبت به خود چنین اعتقادی نداشته باشیم…» (رجال الکشّیّ: ج ۲، ص ۵۹۰) اینگونه روشنگری‌ها، باعث طرد سندها و متونی بود که از این فرد انتقال پیدا می‌کرد. همچنین در دوران بعد بزرگان و عالمان شیعی به مانند امامان خویش عمل نموده و برای حفظ این میراث ارزشمند تمام تلاش خود را به خرج دادند. به عنوان نمونه می‌توان به مکتب حدیثی قم و اخراج روایان از شهر قم به دلیل بیان آموزه‌های غالیانه اشاره نمود. (طوسی، اختیار معرفه الرجال، ص ۵۰۹) نظارت استاد بر نقل روایات شاگردان خود از دیگر روش‌های عالمان و بزرگان شیعه برای حفظ این آثار، اجازه‌ی نقل حدیث بوده است. بدین صورت که اساتید علم حدیث به طور کتبی یا شفاهی اذن روایت احادیث از خود را به شاگردانشان اعطا می‌نمودند و در این اجازات نام اساتید و مشایخ و تألیفات خود را می‌آوردند. به عنوان مثال احمد بن ادریس اشعری قمی فقیه نام‌دار، محدث گرانقدر و یکی از چهره‌های اثرگذار قرن سوم هجری در شهر مقدس قم است که توفیق یافت به محضر پیشوای یازدهم، حضرت امام حسن عسکری علیه‌السلام شرف‌یاب شود.

او روایات متعددی را از ائمه اطهار علیهم‌السلام نقل کرده است. شاگردان دانشمندی در مکتب او تربیت شده‌اند و او به آنان اجازه روایت داد. از مهم‌ترین و مشهورترین شاگردان او می‌توان به محمد بن یعقوب کلینی اشاره نمود که صاحب مطمئن‌ترین کتاب حدیثی شیعه یعنی «کافی» است. با توجه به آنچه بیان گردید هویدا شد امام صادق علیه السلام نه تنها روایات مختلف در علوم گوناگون را برای شیعیان بیان نموده‌اند، بلکه با روش‌های گوناگون نسبت به حفظ و چگونگی رساندن روایات به نسل‌های بعدی نیز، به طور کامل راه بهانه جویی را برای دیگران بستند. در نتیجه می‌توان گفت اعتبار روایات شیعه غیر قابل خدشه بوده و نمی‌توان سخن امامان را به بهانه اعتبار نداشتن کنار گذاشت و تنها به دنبال بیان تمام آموزه‌های مذهبی از قرآن رفت. با این وجود و بعد از مطالب یادشده نظر شما در مورد احادیث اهل بیت علیهم السلام چیست؟ آیا می‌توان گفت تنها باید مناسک مذهبی را از قرآن گرفت؟ باید به این نکته اشاره گردد که اعتقاد به این موضوع که برای پذیرش آموزه‌های مذهبی تنها باید به قرآن استدلال نمود قرآن بسندگی نام دارد. قرآن بسندگان کسانی هستند که در پذیرش مناسک دینی تنها قرآن را قبول و حجت دانسته و به احادیث و سیره اعتمادی نمی‌کنند. جالب است بدانید این اعتقاد ریشه در کجا دارد و اولین بار بر زبان چه کسی جاری شد.

ریشه تاریخی قرآن بسندگی

بر اساس گزارش‌های ثبت شده در منابع تاریخی و حدیثی، ریشه اصلی شکل گیری این تفکر در جریان صدر اسلام به روزهای پایانی عمر مبارک پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله باز می‌گردد. همان هنگامی که رسول خدا صلی الله علیه و آله در واپسین لحظات عمر شریفشان در بستر بیماری جهت نگارش آخرین وصیت خود درخواست قلم و کاغذ نمودند تا در آن جملاتی نگاشته که هر فردی به آن عمل کند بعد خودشان گمراه نگردد. اما متأسفانه عمر بن خطاب مانع شده و با گفتن سخن «هجر رسول الله» اجازه نداد. او در این زمان مهم و حیاتی اینگونه ندا داد: «عندنا کتاب الله حسبنا» نزد ما کتاب خدا است و ما را همین بس است. (بخاری، ج ۱، ص ۷۳) همانگونه که دیده شد تاریخ قرآن بسندگی و سخنانی که امروزه تنها به پذیرش قرآن و کنار گذاشتن روایات می‌انجامد، به زمان‌های اولیه اسلام یعنی خود پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بازگشت دارد که اولین بار بر زبان عمر جاری شد. این سخن عمر به روشنی مخالف با بیان رسول الله صلی الله علیه و آله است. چرا که بنابر آنچه در منابع شیعه و سنی بیان شده، در حدیث ثقلین قرآن و عترت در کنار یکدیگر هستند و عمل به هر دو شرط گمراه نشدن است. پس از شهادت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نشانه‌های نپذیرفتن سنت در دوره خلیفه اول با از بین بردن یا سوزاندن نگاشته‌های حدیثی مردم بیشتر نمایان شد.

تا به آنجا که عایشه نقل نموده است: پدرم پانصد حدیث از پیامبر صلی الله علیه و آله جمع کرده بود، بعد از آن شبی که تا صبح خوابش نرفته و به فکر فرو رفته بود، صبحگاهان من را صدا زده و گفت احادیثی که نزد تو گذاشته‌ام بیاور. من آن احادیث را آوردم و او همه را آتش زد. (ذهبی، تاریخ الاسلام، بیروت، ج ۱، ص ۲۳) در گزارش‌های تاریخی بیان شده است این جریان در زمان دو خلیفه بعد یعنی عمر و عثمان نیز ادامه داشته است. در نتیجه با توجه به آنچه بیان گردید می‌توان گفت افرادی که خواهان کنار گذاشتن سخنان امامان علیهم السلام به بهانه‌های بیهوده و سست هستند، در حقیقت خواسته یا ناخواسته در کنار مخالفین مکتب اهل بیت علیهم السلام خود را جای داده و انتشار دهنده اهداف باطل آنان هستند. چرا که روشن است افرادی چون ابوبکر و عمر و عثمان که با انتشار و کتابت سخنان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله مخالفت می‌نمودند، خواهان حذف بیانات رسول الله صلی الله علیه و آله نسبت به امامت و جانشینی امیرالمومنین علی علیه السلام بوده‌اند و امروزه نیز سخنانی که به پذیرش دین تنها از قرآن رهنمود می‌سازد، کنار گذاشتن اصل و حقیقت دین یعنی امامان معصوم علیهم السلام را به دنبال خواهد داشت.

کد خبر 6095864 فاطمه علی آبادی

دیگر خبرها

  • سیره و روش امام صادق(ع) تعامل با اهل سنت بود
  • درب طلای حرم امام رضا(ع) آماده شد
  • امام جعفر صادق (ع)؛ شخصیت مهم در جهان اسلام و مکتب شیعه
  • مذاهب اسلامی برای کسب فیض به محضر امام صادق(ع) شرفیاب می شدند/ امام صادق(ع) مورد تأیید تمام مذاهب اسلامی هستند
  • حامیان شعار زن، دختران دانشجو را در کف خیابان لگدمال می‌کنند
  • مشهد در سوگ ششمین ولی مسلمین/عطر شهادت در اجتماع صادقیون پیچید
  • اقدامات بی بدیل امام صادق علیه السلام در حفظ و صیانت از روایات
  • لرستان؛ سیاهپوشِ اختر ششم
  • سالروز شهادت مظلومانه رئیس مذهب جعفری
  • سالروز شهادت امام جعفر صادق(ع)