کانونهایی برای اعتلای هویت فرهنگی و اجتماعی دانشجویان
تاریخ انتشار: ۴ مهر ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۰۷۹۵۶۱۰
تهران - ایرنا - کانونهای فرهنگی و اجتماعی دانشگاهها، از پراقبالترین نهادهای دانشجویی به شمار میرود. با حضور فعالان دانشجویی و با هدف بررسی ابعاد مختلف فعالیت دانشجویان در این کانونها و جایگاه آنها در دانشگاهها، میزگرد «نسل جدید دانشجویان و نگاه به فعالیت فرهنگی و اجتماعی در دانشگاهها» در خبرگزاری ایرنا، برگزار شد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
به گزارش روز چهارشنبه خبرنگار گروه دانشگاه ایرنا، در این نشست، امیرحسین اسماعیلی، دبیر کانون زبان و فرهنگ ملل دانشگاه علم و صنعت، مازیار میوهچی دبیر کانون موسیقی دانشگاه صنعتی شریف، محمد مهدی رجبلو، دبیر شورای هماهنگی کانونهای فرهنگی دانشگاه خواجه نصیرالدین طوسی حضور داشتند.
همچنین به دعوت ایرنا، سینا پورعسگری، دبیر سابق شورای هماهنگی کانونهای فرهنگی دانشگاه صنعتی امیرکبیر، به عنوان دبیر جلسه، در این میزگرد شرکت کرد.
** اقبال دانشجویان به کانونهای فرهنگی، فرصت یا تهدید؟
پورعسگریی : تمامی ما از دانشجویان دانشگاه های فنی کشور هستیم و نکتهای که وجود دارد این است که فعالیتهای فرهنگی در دانشگاههای فنی بیشتر مورد توجه قرار میگیرد و منسجمتر هست. طبق پیمایش انجام شده بهوسیلهی معاونت فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم، کانونهای فرهنگی پس ازانجمنهای علمی پر اقبالترین گروههای دانشجویی هستند.تحلیل شما از این اقبال چیست؟
میوهچی: انسجامی که در فعالیتهای فرهنگی در دانشگاههای فنی مشاهده میشود به نظرم به دلیل همسان بودن رشتهها در دانشگاههای فنی نسبت به سایر دانشگاههاست ولی این لزوما به معنای خروجی مناسب و مفید نیست و میتواند مربوط به عدم توزیع همگن فعالیتها و عدم وجود فضای مناسب در دانشگاهها باشد.
دانشجویان در بدو ورود به دانشگاه، از یک فضای تک جنسیتی وارد یک فضای مختلط میشوند و با عنایت به جایگاه بالای فعالیتهای فرهنگی دانشجویی، اولین فضای استاندارد برای برقراری ارتباط بهتر با این تغییرات، فعالیتهای فرهنگی است.
رجبلو: طبق پیمایش وزارت علوم، به نظر میرسد یک چهارم دانشجویان فعال در دانشگاهها، تمایل به فعالیت فرهنگی دارند اما کاش بدانیم چند درصد دانشجویان تمایل به فعالیت دانشجویی دارند؟ الزاما اقبال زیاد به کانونهای فرهنگی نکته مثبتی نیست؛ شاید به خاطر سیاستزدگی نسل جدید دانشجویان باشد.
نکتهای که مسئولان تاکید دارند صرفا کار فرهنگی انجام دادن کانون فرهنگی است و نباید وارد حوزههای سیاسی و اجتماعی بشوند. از طرفی، قشر دیگری از دانشجویان معتقدند چون کانونها از دل تشکلهای سیاسی به وجود آمدهاند به دلیل ذات دانشجوییشان موظفند دغدغهی سیاسی و اجتماعی داشته باشند، این اختلاف نظر به سمت بی دغدغه شدن کانونها کشیده میشود و احساس من این است که تمایل دانشجویان به کانون فرهنگی به علت سیاستزدایی از کانونهای فرهنگی است. هدف این است که کانونهای فرهنگی، صرفا تبدیل به یک سرگرمی برای دانشجویان شوند و خروجی مفیدی نداشته باشد و به نظرم در این هدف نیز موفق بودهاند.
**حمایت مدیران از فعالیت فرهنگی، اقبال بیشتری به بار میآورد.
اسماعیلی: شرایط دانشگاه و دانشجویان به صورتی است که دانشجویان از فعالیت فرهنگی دور نیستند و تعداد قابل توجهی از دانشجویان، این فضاها را دنبال میکنند. نوع فعالیت دانشجویان انتخابی است و میتوانند با توجه به علاقه خود انتخاب کنند. مثلا درحالی که در دانشگاهی مثل علم و صنعت، کانون موسیقی وجود ندارد باز هم افراد زیادی به دنبال فعالیت هنری موسیقی در این دانشگاه هستند.
این فضایی است با بستر دانشجویی که برای دانشجویان فراهم شده است و تمام فعالیتها با کمترین حمایت از طرف مسئولین به دست دانشجویان صورت میگیرد. مطمئنم اگر حمایت مدیران از دانشجویان بیشتر شود این 25 درصد بسیار بیشتر خواهد شد.
ما در این راه موانع زیادی داریم و بسیاری از افراد، پس از مدتی فعالیت در کانونها، خسته میشوند. نکتهای که باید به نظرم امروز بررسی شود این است که دلیل وجود این همه موانع چیست؟
پورعسگری: با نظر آقای رجبلو راجع به تلاش برای سیاستزدگی از دانشگاهها موافقم. با توجه به تصور مسئولان از نوع فعالیت کانونها حرکت به سمت این کانونها به سهولت انجام میپذیرد و شاهد اقبال روزافزون هستیم. این اتفاق فرصتی برای انتقال اندیشه و تفکر به ما داده است که ممکن است از آن تعبیر سیاسی شود و شاید از منظر مدیران ما سیاسی به حساب نیاید. الان یکی از کارکردهای کانون ها کاهش شکافهای بین دانشجویان است، به طوری که مخاطب برنامهها، تمامی اقشار دانشجویان باشد. به نظرم این کارکرد ناشی از همان سیاستزدگی است؛ چه خوب؛ چه بد.
رجبلو: من در مساله میزان تحقق و موفقیت در زمینهی انتقال فکر انتقادی به دانشجویان، کاملا مطمئن نیستم، شاید نتیجه داده باشد اما خیلی زیاد نیست، اگر فردی که به کانون های فرهنگی میآید، پیش خودش میگوید به دنبال کار سیاسی و دردسر نیستم، پس به کانون میروم، باید این اتفاق را آسیب دید نه یک فرصت و متاسفانه، بخشی از واقعیت تلخ این است که دانشجویانی با این نگرش وارد فضای فعالیت کانونهای فرهنگی میشوند. البته خود من عضو از خانوادهی کانونهای فرهنگی هستم اما بحثم این است که واقعیات را باید در نظر گرفت.
پورعسگری: این نکته زمانی تهدید است که خود کانون ها بپذیرند که کاملا از سیاست به دورند و فاقد تفکر خاصی هستند و هیچ فعالیت خارج از عرفی ندارند ولی هر کانونی فارغ از نوع فعالیتش ذهنیت مختص به خود را دارد و همواره جهتگیریهایی به طور خاص وجود داشته است اما در درازمدت سیاستگذاری مسئولان باعث میشود که کانونها خود، مواضع مدیران را در راستای سیاست زدایی، قبول کنند.
** باید فلسفه عملکرد کانونها را برای دانشجویان بیان کنیم.
اسماعیلی: در هرصورت هر دانشجویی یک جهت گیری فکری خاص خود را دارد و به خودش مرتبط است. منتها بحث این است که مدیران طبق اساسنامه، کانونها را از فعالیت سیاسی نهی و با آن مقابله میکنند ولی این امر مقدور نیست زیرا در هر صورتی که بخواهیم با جامعه ارتباط برقرار کنیم، نمیتوانیم از فعالیت سیاسی فاصله بگیریم.کاری که ما باید برای آگاهتر کردن دانشجویان انجام دهیم، این است که هنگام ورود افراد جدید به کانون، به آنها جهت فکری بدهیم نه این که تفکری را تزریق کنیم.
به دانشجویان تازه وارد در کانونها، تمام مسائل مرتبط به کانون را توضیح بدهیم و بگوییم پشت هر اقدامی که در کانونها صورت میگیرد، چه فکر و هدفی است. این وظیف ماست که این آگاهی را به افراد جدید بدهیم تا مشکل سیاستزدایی برطرف شود چون به هر حال ما مدت محدودی در دانشگاه هستیم و انتقال تجربه و اطلاعات باعث میشود افراد جدید جلو بیفتند و این آگاهی بسیار مهم است چون مدیریت این آگاهی را نمیدهد.
میوهچی: به نظرم کانونهای فرهنگی الزامی به فعالیتهای سیاسی ندارند زیرا نهادهای مشخصی برای این امر وجود دارند. رسالت کانونهای فرهنگی متناسب با عنوانشان مشخص است، مانند انجمنهای علمی؛ لزومی به فعالیت سیاسی در کانون فرهنگی وجود ندارد و اگر بتواند رسالت فرهنگی خود را به مقصد برساند موفق شده است و نیازی به انحراف پیدا کردن از اصل کانون فرهنگی با این قضایا نیست.
** بعضی از مسائل فرهنگی و اجتماعی با مسائل سیاسی پیونده خورده است.
اسماعیلی: من با حرف شما(میوهچی) موافقم که کانونهای فرهنگی در درجه اول رسالت فرهنگی دارند ولی بحث این است که تعدادی از فعالیتها مانند تئاتر ممیزی میشوند و این ممیزیها را به مسائل سیاسی ارتباط میدهند، پس قاعدتا به طور غیر مستقیم ارتباط دارد و یا در رابطه با موسیقی، با وجود برخی گشایشها، باز سختیها بسیار است و این موضوع باعث خمودگی و همچنین جبههگیری سیاسی توسط دانشجویان میگردد.
بعضی کانونها مانند کانون پژوهشهای اجتماعی، چون در ارتباط با جامعه است به طور غیر مستقیم با مسائل سیاسی رودررو میشود و به همین علت دست کانونها بسته شده است. درجمعبندی این قسمت بگویم، رسالت اصلی کانون های فرهنگی انجام امور فرهنگی است و دغدغههای اصلی شخصی من دغدغههای فرهنگی است.
رجبلو: فکر میکنم منظورم را در استفاده از واژهی سیاست اشتباه رساندهام. از دو منظر میتوان به کانون نگاه کرد؛ به صورت یک فرم یا یک محتوا. اگر بخواهیم کانون را یک فرم ببینیم اگر کانون فیلمی، بخواهد فیلم «عصبانی نیستم» را اکران کند از منظر مسئولین دانشگاه یک کار سیاسی تلقی میشود که واقعا هم همینطور است ولی این مدل با کار تشکلها تفاوت دارد و به طور مستقیم با سیاست درگیر نمیشود. اگر بخواهیم کانون را محتوا ببینیم یعنی صرفا رسالت کانون را امور فرهنگی و ارتقای فرهنگ دانشجویان بدانیم، فرهنگ جدای از سیاست نیست؛ باز هم خواسته یا ناخواسته با سیاست درگیریم و نمیتوانیم آن را نادیده بگیریم.
اسماعیلی: به عنوان مثال در جلسات بحث آزاد انگلیسی که داریم ممکن است گاهی بحث به سمت مسائل سیاسی پیش برود و مطابق با نگرش مدیران، در مورد خیلی مباحث نباید در این جلسات صحبت کرد زیرا ممکن است این مدل بحثها از کنترل خارج شود و بعضا به خاطر ادامه روند مجبور به سرکوب خودمان میشویم.
چه بسا که بسیاری از ما این کار را انجام میدهیم و سعی میکنیم فضا را تلطیف کنیم ولی بحث اینجاست که بارها مشاهده کردم که از طرف مسئولان، گاهی افرادی در کلاس های کانونها حاضر میشوند و سعی در ضبط صدا و ارائه گزارش به مسئولان دارند. من که مسئول کانون هستم باید پاسخگو به مسئولان باشم. در حالی که شاید بحث اصلی سیاسی نباشد اما فضای دانشگاه طوری است که مطرح شدن بحثها و نگرشهای متفاوت به مذاق مسئولان خوش نمیآید.
پورعسگری: هر انسانی به نوعی سعی در بهبود شرایط زندگی خود و جامعه اش دارد و این مسئله در جامعه بسیار نمود پیدا کرده است و این مورد در تمامی شاخه های زندگی از جمله فرهنگ و هنر شاخه دوانیده است.
در فضای دانشگاه دیدهایم که برخی از دانشجویان بدون درک درستی از رشته انتخابی خود به دانشگاه آمدهاند و به علت فشار بالای علمی ممکن است دانشجو نتواند به جنبههای مختلف زندگیاش بپردازد و رسالت کانونها این است که این روحیهها را در دانشجویان زنده نگه دارد و یا استعدادها کشف شود و به مدد آن، مسیر زندگیشان عوض شود. به همین علت کانونهای فرهنگی بستر مناسبی برای بهبود شرایط است و سیاست هم به ناچار، بر این هدف تاثیر دارد. خیلیها عقیده دارند سیاست ریشهی بسیاری از مشکلات است و سعی میکنند با هنر و فرهنگشان مشکل را حل کنند. اما فعالیت صرف و تخصصی سیاسی به دلیل وجود نهادهای تخصصی، دلیلی ندارد در کانونها پیگیری شود.
اسماعیلی: من هم با شما موافقم. مثلا بحث تفکیک جنسیتی بحثی سیاسی نیست منتهی ما با آن مشکل داریم. در بسیاری از موارد، مسئولان در این حوزه سختگیریهای عجیبی اعمال میکنند به طوری که هر کسی به خود اجازه دخالت میدهد با وجود اینکه اصلا در حوزهی اختیارات آن شخص نباشد.
**کانونهای فرهنگی در دانشگاهها، باید به ذات فرهنگ بپردازند.
میوهچی: بیایید از خود بپرسیم رسالت فرهنگی کانون ها قرار است چه باشد؟ به نظرم سه رویکرد وجود دارد، برای مردم واسطهای برای سرگرمی است، یا به واسطهی فرهنگ بخواهیم پیامی مشخص را مخابره کنیم برای کسانی که ممکن است در صورتهای دیگر آن پیام را دریافت نکنند و رویکرد سوم این است که شما بخواهید به مقولهی ذاتی فرهنگ نگاه کنید و بپردازید.
به اصل فرهنگ جامعه و بهبود و ارتقای آن. از طرفی دیگر، دانشگاه به علت تربیت مسئولان آینده کشور، فضای بسیار مهمی است و بسیار اهمیت دارد که این افراد به لحاظ فرهنگی به دید مناسبی برسند و در جایگاه تصمیمگیری بتوانند با دانش بالاتری تصمیم بگیرند و مسائل فرهنگی را در نظر بگیرند.
این سه رسالتی که عرض کردم مرزهای باریکی دارند و شاید به همین علت است که اساسنامههای متعددی به وسیلهی مسئولان، برای فعالیتهای کانونها، تنظیم شده باشد.
**پرداختن به ذات فرهنگ و هنر، سبب کاهش محدودیتها خواهد شد.
در زمینه فعالیتهای مرتبط با موسیقی، خط قرمزهای بسیاری به واسطهی حساسیتها وجود دارد. بخشی از ماجرا، به نظرم به خود دانشجویان برمیگردد، یعنی به زمانی برمیگردد که این خط قرمزها وجود نداشت و به واسطه یکسری از فعالیتهای نادرست، جنبههای غلطی از این فعالیت به دانشجویان نمایانده شد و دانشگاه برای کنترل این مسائل یکسری محدودیتهایی برای خودش تعریف کرد که شاید این محدودیتها باعث شود که موسیقی، رسالت خود را از دست بدهد.
به نظرم برای حل کردن این مساله، باید دانشگاه در فضای فرهنگی خودش رسالت اصلی خود را جا بیاندازد. باید این مساله جا بیفتد که دانشجویان را به اصل هنر علاقه مند کرد نه این که یکسری انحراف را به وجود بیاوریم. در وهلهی دوم اینکه افرادی که در جایگاه فرهنگی دانشگاه ها تصمیم گیرندهاند باید به دانشجویانی که در این زمینهها فعالیت میکنند اعتماد داشته باشند. چون هر کس متناسب با فعالیتش در حوزهی خودش دانش بیشتری دارد و در یکسری تصمیمگیریها باید به نظرش اعتماد شود. این اعتماد از پرداختن به ماهیت فرهنگ میآید و اگر این دیده شود مسئولان نیز اعتماد میکنند.
پورعسگری: موافقید که هر 3 رسالتی که فرمودید ارجحیتی نسبت به یکدیگر ندارند و هر کدام در جای خود استفاده میشود؟
میوهچی: به نظرم دانشگاه جای رویکرد اول و دوم در زمینههای فرهنگی نیست. یعنی شما فرهنگ را نباید به عنوان سرگرمی در دید دانشجو جا بندازید.
پورعسگری: دلیل این نظرتون به دلیل وجود مدیرانی است که دائما فضا را محدود میکنند؟ و اگر این مدیران نبودند شما با انتقال پیام و فعالیت فرهنگی برای سرگرمی، مشکل نداشتید؟
میوهچی: باز هم مشکل داشتم، چون به نظرم جامعه دانشجویی باید به این درک در زمینهی فرهنگی برسد. من در یک زمینه اطلاعاتی دارم ولی در زمینهی دیگر نه و این در آینده اگر مشکلی در برخی زمینههای فرهنگی داشته باشم برمیگردد به زمان دانشجویی و دانشجویانی که اطلاعات خود را تقسیم نکردند و نتایج عدم نشر آگاهی تخصصی در یک حوزه میتواند نتایج بدی در آینده داشته باشد.
شما پیام را از طرق مختلف میتوانید انتقال دهید. مثلا در پیام های تبلیغاتی از قالب فرهنگ استفاده میشود و این به مرور در ذهن مخاطب جا میافتد که من میتوانم از فرهنگ به عنوان وسیلهی تبلیغاتی استفاده کنم. باید جلوی این اتفاق گرفته شود و نباید این تاثیر غلط در اذهان جامعه شکل بگیرد.
** جداسازیهای عامدانه بین کانونها و تشکلهای سیاسی، مسبب اختلافهاست
پورعسگری: به هر حال ما با فعالیت خودمان یک پیام سیاسی را انتقال میدهیم و یک نهاد دیگر هم در دانشگاه به طور تخصصیتر این کار را انجام میدهد و این نشاندهندهی ارتباط است. متاسفانه شکلگیری این همکاری بین تشکلها و کانونهای فرهنگی، بهوسیلهی مدیران دانشگاهها و وزارتخانه، منع میشود.
این مواجههی مسئولان، خود به اختلافات بین دانشجویان دامن میزند و نمیخواهند آرامش مدنظرشان که بر دانشگاه حاکم شدهاست برهم بخورد. این اختلاف به صورت ذاتی بین دانشجویان وجود ندارد و به دلیل جداسازیهای عمدی به وسیلهی مدیران فرهنگی به وجود آمده است.
رجبلو: من هم با شما موافقم ولی عدم وجود هر ارتباطی را نفی میکنم چون به هرحال هم ما و هم تشکلها در یک جامعه کار میکنیم و طبیعی است که با هم ارتباط داشته باشیم. مثلا یک تشکل برنامهای برگزار میکند و برای موسیقی آن به سمت کانون موسیقی میرود البته با این که میگویید فرآیندی در حال اتفاق افتادن است که سعی در جداسازی کانونهای فرهنگی و تشکلهای سیاسی دارد، موافقم و آن را در راستای بی دغدغه کردن کانونها میدانم.
اسماعیلی: به طور کلی فعالیتهای انجمن اسلامی رادیکالتر از فعالیتهای کانونهای فرهنگی است و فصل مشترک کانونهای فرهنگی با یک انجمن سیاسی بسیار کم است. بسیاری از کانونها هستند که هیچ فصل مشترکی با تشکلهای سیاسی ندارند ولی بحثی وجود دارد که تشکلهای سیاسی و فعالان فرهنگی اولا غالبا نسبت به فعالیتشان آگاه نیستند و تسلطی بر اساسنامهها ندارند و به همین علت خیلی از افراد در کانونهای فرهنگی هرز میروند و از صحنه محو میشوند و عکس این اتفاق در تشکلهای سیاسی رخ میدهد.در مورد فعالیتهای مشترک باید گفت، فعالیتها بسیار محدود است. این دور بودن از هم، سیاستی است که از بالا به دانشجویان تزریق میشود، قاعدتا وقتی دایره فعالیتها گسترده و فکرها متحد شود ممکن است برای مسئولان آسیب به نظر بیاید. چون زاویهی نگاه دانشجو با مدیر تفاوت دارد. با این اوصاف به نظر من امکان فعالیت مشترک وجود دارد ولی اینکه، کانونها و تشکلها همواره به صورت مستقیم با هم همکاری کنند به نظرم امکان پذیر و درست نیست.
** همکاری سیاسی کانونها، به حوزهی کاری کانونها بستگی دارد.
میوهچی: انجمن های اسلامی خود، واحد فرهنگی دارند. ما هم یکسری سلسله جلسات همفکری با کمیته فرهنگی انجمنها داشتهایم بالاخص دربارهی تئوری موسیقی نظرات فنی و علمی رد و بدل شد.
به نظرم فعالیت سیاسی کانونها بسته به عنوان کانون دارد. نکتهای راجع به کانونهای فرهنگی وجود دارد این است که هیچ کدام فعالیت یکسانی ندارند چون زمینههای وسیعی را شامل میشوند و شاخصهای متفاوتی در تعیین رویکردهای خود دارند.
** عدم وحدت رویه اداری باعث درگیری بین کانونها و تشکلهاست
پورعسگری: به نظر شما مرزبندی اختصاص این فعالیتهای مشترک به کانونها یا تشکلهای سیاسی کجاست؟ تشکلها آنطور که در اساسنامهشان آمده است در بسیاری از فعالیتها آزاد هستند و طبق تفسیری، تنها محدودیتی که دارند صرفا این است که فعالیتهای فرهنگی و غیرسیاسی فقط برای اعضای خودشان اختصاص پیدا کند.
به نظرم این معضلی است که شکل گرفته چون کانونهای فرهنگی بسیاری مواقع تشکلها را به عنوان رقیب میبینند که در حوزهی کاری آنها دخالت میکنند. روند اداری انجام امور هم متفاوت است. روندی که تشکلها برای کسب مجوز دارند متفاوت از کانونهاست و به نظر میآید تشکلها راحتتر مجوز برگزاری برنامه میگیرند چون مجوز آنها توسط هیات نظارت صادر میشود. خب عدم وحدت رویه باعث درگیری بین کانونها و تشکلها شده و مقصر اصلی این امر مسئولان هستند. اشتراک فعالیتها میتواند چنین مشکلاتی را به وجود آورد. خود من به نتیجهای برای این مرز بندی نرسیدم. این که تشکلها باید برای امور فرهنگی با کانونها هماهنگ باشد، مغایر با قانون است. نظر شما چیست؟
**برخی از دخالتهای غیرتخصصی، باعث وضع خط قرمزهای جدید شده
میوهچی: به نظر من، کانونها و تشکلها به طور صد درصد همپوشانی ندارند. مثلا خیلی از انجمنهای علمی برنامههایی را برگزار میکنند که بخشهایی از برنامه به کانونهای فرهنگی مرتبط میشود. در دانشگاه شریف، اتفاقی که میافتد این است که غیر از مجوزهایی که برای برگزاری برنامه گرفته میشود، مجوزهایی وجود دارد که به دلیل همپوشانی از خود کانونهای مرتبط میگیرند، یعنی اگر آن برنامه، فعالیتی فرهنگی نظیر موسیقی داشته باشد، کانون موسیقی باید آن موسیقی را تایید کند و اگر تایید نشود حتی اگر مجوز نهادهای دیگر را هم داشته باشد، اجازه پخش ندارد.
خیلی از خط قرمزها به واسطهی دخالت در فعالیت کانونها به وجود میآید و دود آن به چشم همه میرود. به طور مثال در دانشگاه شریف، یک کانون خیریه، اجرای موسیقی در دانشگاه گذاشته بود که درآمدش را صرف امور خیریه کند، اما به دلیل عدم رعایت قوانین، موجب شد بعد از آن مقررات محدود کنندهی بیشتری در آن حوزه، در دانشگاه تصویب شود. ضربهی اصلی این اتفاق را کانونها و گروههایی میخورند که صرفا همین فعالیتها را انجام میدهند.
به دلیل حساسیتهایی که ما در این بخشها داریم، خودمان یکسری محدودیت را ایجاد میکنیم تا از انحرافی که ممکن است به وجود بیاید، جلوگیری کنیم. به طور مثال شما کنسرتهای پاپ را نمیتوانید در دانشگاه برگزار کنید.
**ایرنا: این خودسانسوری به نظرتان یک آسیب نیست؟ خود دانشجویان، تبدیل به سانسورچی نمیشوند؟
میوهچی: به نظرم این خودسانسوری نیست. به فرض میخواهید تئاتری را در دانشگاه برگزار کنید. چه دانشگاه و چه فضاهای دولتی دیگر، قوانین خاص خودشان را دارند، ماهیت تئاتر هم ارتباطی به قوانین ندارد و مسئولان نیز در جریان ماهیت تئاتر هستند ولی برای جلوگیری از آثار سو، یکسری تمهیداتی میگذارید و تذکراتی میدهید و این با خودسانسوری بسیار تفاوت دارد. سانسور موقعی است که ماهیت کارتان، تغییر مییابد ولی ما صرفا آگاهی به دانشجو میدهیم که اگر بعضی از مسائل را رعایت نکند برای برگزاری برنامهی بعدی، به مشکل خواهد خورد. اگر این آگاهی را ندهید دانشجو تمایزی بین دانشگاه و بیرون دانشگاه قائل نمیشود و تصور میکند کنسرت خارج دانشگاه با درون دانشگاه تفاوتی ندارد.
رجبلو: دو حالت وجود دارد؛ شما یا با محدودیتها موافق هستید که طبق صحبتهایتان نیستید و حالا که موافق نیستید باید جلوی آنها ایستاد، چون محدودیتهای به جایی نیستند. ایجاد محدودیتها، ایراد از مسئولان است نه دانشجویان.
**در مورد محدودیتها، به جای تقابل باید گفتوگو کنیم
میوهچی: شما خودتان را جای مسئول تصمیم گیرنده بگذارید، مستند به قانونی دستور لغو برگزاری یک برنامه را میدهید. در چه صورتی نظر شما برگردانده میشود؟ دوحالت دارد؛ یا دانشجو مقابل لغو آن ایستادگی میکند یا در قالب گفتوگو، به شما آگاهی میدهد که ماهیت آن برنامه، چیز دیگری است. راه درستتر به نظرم آگاهی دادن به مسئولان است. یعنی مسئولان تصمیم گیرنده به این علم برسند که چنین برنامههایی نیاز دانشجوست. اگر نیازهای دانشجو را برطرف نکنید، دانشجو به شکل دیگری که نشود برآن نظارت کرد، نیازش را برطرف خواهد کرد.
اسماعیلی: شما به عنوان کانون موسیقی نمیتوانی تمامی فعالیتهای کانون را در راستای آگاهی بخشی تخصصی و علمی در آن حوزه تعریف کنید. آیا دانشجو در کنار این یادگیری، نیاز به سرگرمی ندارد؟
من به کنسرت پاپ علاقهای ندارم ولی پاپ در جامعه مخاطب دارد و این یک مسئله گریز ناپذیریست، ما میتوانیم موسیقی متعالی را بشناسانیم و حق انتخاب را به دانشجو بدهیم. در این صورت در کنار سرگرمی، آگاهیبخشی هم کردیم، پس چه اشکالی دارد که فعالیتهای سرگرمی نیز اتفاق بیافتد؟ آیا ما باید هدف را صرفا در معرفی کردن ذات فرهنگ تعریف کنیم یا نه در کنار معرفی ذات فرهنگ، یک انتقال پیام و یک سرگرمی هم میخواهیم داشته باشیم. من به عنوان فعال فرهنگی به این دلیل که فقط ذات فرهنگ مهم است، نمیتوانم بخشی از فعالیت را حذف کنم، آنگاه ما با سلیقههای مختلف چه خواهیم کرد؟
** با هنر فاخر میتوانیم دانشجویان را سرگرم کنیم
رجبلو: الزاما بنده سرگرمی را مساوی ابتذال نمیدانم. درست است که میگوییم رسالت کانونها فقط سرگرمی نیست ولی سرگرمی هم یکی از رسالتهای کانونهاست مخصوصا در دانشگاههای صنعتی به خاطر جوی که وجود دارد، نیاز است به نحوی، آن جو تلطیف شود.
سرگرم کردن دانشجو به معنی این نیست که هنر نازلی را به دانشجو ارایه کنیم. به معنی نمایش چند فیلم و یا موسیقی زرد نیست. میتوان با هنر فاخر هم دانشجو را سرگرم کرد. به عنوان مثال چند سال پیش به مناسبت شب یلدا برنامهای برگزار کردیم که خیلی نمیشد به آن برنامه، لفظ جنگ شادی اطلاق کرد، چون برنامهی خیلی شاد و با ریتم بالایی نبود. میمهان برنامه خانم مریم نشیبا بود. بعد از چند روز از برنامه، با واسطهای از طرف یکی از خانمهای خوابگاهی، پیامی به ما رسید که گفته بود قصد داشت به زندگی خودش پایان دهد ولی حرفهای خام نشیبا ایشان را پشیمان کرده بود. به نظرم نیاز هست جو دانشگاهها و به خصوص دانشگاههای صنعتی را تلطیف کرد. این هم از وظایف ما کانون هاست.
** کانونهای فرهنگی باید نهاد قابل اعتماد علمی در حوزه خود باشند.
میوهچی: بحث این است که ما سر معنی مفاهیم سرگرمی و ابتذال که شما هم گفتید اختلاف داریم. ببینید همانطور که اول جلسه گفتیم، کانونهای فرهنگی نمود خودشان را بیشتر در دانشگاههای فنی نشان میدهند.
به نظر من کانونهای فرهنگی باید وظیفه دانشکدههایی را که در دانشگاههای فنی وجود ندارند، برعهده بگیرند. کانون موسیقی دانشگاه باید نهادی قابل اعتماد برای دانشجویی باشد که به دنبال یادگیری علم موسیقی است. زمانی این اتفاق میافتد که علمی بودن این کانونها برایش تایید شود. این علمی بودن برمیگردد به مقولهی فرهنگ برای فرهنگ.
باید نشان دهید آموزش موسیقی به صورت علمی در کانون ها اتفاق میافتد. من هم با این موافقم که اگر بخواهیم صرف انتقال فرهنگ داشته باشیم، چنان مخاطبی در وهلهی اول نمیتوانیم جذب کنیم زیرا موسیقی اصیل و تئاترهای پر محتوا در جامعه هم مخاطب زیادی ندارند. ولی درصد زیادی از فعالیتهای سالانه باید به این زمینه اختصاص پیدا کند. شما میتوانید افراد را با واسطههای مختلف با این موارد اشنایی کنید. مثلا دعوت از یکی از چهرههای شاخص موسیقی که دانشجو به واسطه این فرد بتواند حرف های متفاوتی را بشنود. مسلما غیر از این، فعالیتهای دیگر هم باید باشد تا دانشجو به این مقولههای غیرتخصصی فرهنگی و هنری بپردازد. این مقولهها باید با همپوشانی فعالیت سایر کانونها و تشکلهای دیگر محقق شود.
به عنوان یک مثال بگویم که مثلا این فکر در دانشگاه وجود داشت که موسیقی برای برنامههای شاد و جشن هست نه برای عزاداری، ما برای اربعین سال گذشته، گروههای مختلفی را دعوت کردیم که 10 قطعه موسیقی حزن انگیز را در فضای دانشگاه اجرا کنند. دانشجو میتوانست موسیقی عزاداری را بشنود، چیزی که شاید قبلا تجربه نکرده بود. این اتفاقات در دید خود مسئولان هم اثر میگذارد که متوجه شوند کانون موسیقی، کانون خوشگذرانی نیست و در نظر مسئولان فرهنگی دانشگاه هم اثرگذار بود.
** ترس موهوم مسئولان فرهنگی، محدودیت آفرین است.
پورعسگری: چیزی که من در بعضی از مسئولان دیدم این است که واقعا ایدئولوژی مشخصی ندارند یا خیلی کمرنگ شده است. ایجاد محدودیتهای فرای قانون، بیشتر به خاطر ترس از مقام های بالاتر و برخاسته از محافظه کاری است یا حتی ترس از نهاد های فرادانشگاهی. این ترس موهوم در بین معاونت و مسئولان فرهنگی دانشگاهها و حتی در سطح وزارت علوم، باعث میشود قوانین محدود کننده گذاشته شود. من حس میکنم بامسئولان دانشگاه نمیتوان در مورد قوانین محدودکننده، منطقی صحبت کرد. شاهد این بودهایم که مسئولان فرهنگی صراحتا گفتهاند فلان کار را انجام بدهید ولی خبر ندهید زیرا اگر کاری انجام شد و صدایی بلند شد، مسئولیتش به گردن مسئول فرهنگی دانشگاه نیافتد. این دیدگاه اشتباهی است که هیچکس دردسر را به گردن نمیگیرد و نهایتا منجر به این میشود تا قانونگذار، قانون اشتباه را عوض نکند.
موضوع دیگر این است که ارتباطی بین دانشجو با قانونگذار وجود ندارد. دو آیین نامه برای کانون های فرهنگی موجود است که یکی ایین نامه رسمی است که خیلی قدیمی و محدودکننده است یا بعضی از مقررات به شدت تفسیرپذیراند. مثلا با آییننامه شش مادهای مصوب شورای عالی انقلاب فرهنگی در مورد برگزاری برنامههای موسیقی در دانشگاهها، در دانشگاه شریف برنامههای متعددی در این حوزه، مجوز میگیرند اما در دانشگاه امیرکبیر، گرفتن مجوز همان برنامه، شبیه آرزو است. این یک مشکل است که آیین نامه ناظر بر فعالیت کانونهای فرهنگی، گنگ و نامفهوم است.
ما مشتاقیم که یک قانون واحد، هرچند محدود کننده وجود داشته باشد تا من فعال فرهنگی بدانم طبق فلان قانون از برگزاری یک برنامه منع میشوم. همچنین شورای فرهنگی دانشگاه، اجازهی حضور هیچ نمایندهای از کانونهای فرهنگی را در جلسات این شورا نمیدهد. در حالی که این کار میتواند باعث ارتباط بیشتر نهادهای نظارتی دانشگاه با دانشجوها شود و دانشجویان خود میتوانند در تصمیمگیریها موثر باشند.
طبق یک بند از آیین نامه جامع مدیریت دانشگاهها و موسسات آموزش عالی، تشکل ذی نفع باید در جلسه شورای فرهنگی با حق رای حضور داشته باشد. اما به دلیل به روز نشدن آیین نامهها، برداشت مدیریت دانشگاه از واژهی تشکل، انجمنها و تشکلهای سیاسی است. در این مورد اعتبار تفسیر مدیریت دانشگاه بیشتر از تفسیر من است و پیگیری ما در دانشگاه جواب نمیدهد.
**عملکرد دانشگاهها در حوزهی کانونهای فرهنگی، نظارت پذیر نیست
رجبلو: طبق ضوابظ ناظر بر فعالیتهای کانونهای فرهنگی، برای صدور مجوز برنامهها، باید یک کمیته سه نفره تشکیل شود شامل معاونت فرهنگی، مدیر فرهنگی و نماینده نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاه. تجربه در خواجه نصیر نشان داده که این کمیته شکل نمیگیرد، برنامهها به دو نوع است.اگر برنامهای موسیقی داشته باشد، فقط نماینده نهاد نمایندگی رهبری تصمیم میگیرد و اگر نداشته باشد مدیریت فرهنگی دانشگاه نظر میدهد و این یعنی قانون گریزی و برخورد سلیقهای.
مشکل دیگر این است که هیچ نهادی بر عملکرد دانشگاهها در حوزهی کانون ها نظارت نمیکند. در یک مورد، دانشگاه خواجه نصیر مجوزی به تشکلی داده بود که کاملا غیرقانونی بود، ما تا وزارت علوم برای درخواست بررسی رفتیم ولی مسئولان وزارت علوم ضمن پذیرش در اشتباه دانشگاه، گفتند از ورود به این مساله معذوریم و خودتان آن را حل کنید. در چنین محیطی برخورد سلیقهای قطعا شکل خواهد گرفت و هرطور بخواهند با کانون ها برخورد میکنند.
** تعللهای اداری، دانشجویان را خسته کرده است
اسماعیلی: علاوه بر پاسکاریهای اداری و تعللهای طولانی در رسیدگی به درخواست فعالان فرهنگی که عملا دانشجویان را از تصمیم خود منصرف میکند باید به جشنواره سراسری کانونهای فرهنگی هم اشاره کرد. جشنواره رویش فرصتی را فراهم میکرد تا کانونها ضمن همافزایی با یکدیگر در فضای سالم با هم رقابت کنند. فضای رشد خوبی بود و ما سال گذشته این جشنواره را نداشتیم. اما جشنواره حرکت، جشنواره سراسری انجمنهای علمی، به صورت مرتب در حال برگزاری است و فضای رشد برایشان فراهم است.
میخواهم از فرصت استفاده کنم و در مورد مشکلات داخلی کانونهای فرهنگی در دانشگاه علم و صنعت هم بگویم. در دانشگاه علم و صنعت، کانون ها در داخل یک ساختمان قرار گرفتند که آمفی تئاتر هم در آنجاست و مجموعه کانونها تا ساعت پنج، میتوانند فعالیت کنند، بعد از ساعت پنج، تنها یک اتاق کوچک برای همهی کانونها وجود دارد و طبیعتا همه کانونها نمیتوانند از این فضا استفاده کنند. علاوه بر مشکل فضا، ما مشکل زمان داریم. دانشگاه، اجازه برگزاری کلاس در پنجشنبه و جمعه نمیدهد و خب دانشجوها در انتهای هفته زمان بیشتری دارند تا به فعالیت های اینچنینی بپردازند. البته سایه سنگین مشکلات مالی و عدم حمایت در این زمینه، دغدغهی همهی فعالان فرهنگی دانشگاهها است.
**مسئولان، فعالیت داوطلبانه دانشجویان را، فرصت بدانند.
میوهچی: به نظر من رفتار صمیمانه مسئولان با دانشجویان، بخشی از راهکار برای حل مسائل است. در زمینههای فرهنگی، دانشجو نباید برای برگزاری یک برنامه، این قدر دوندگی کند. دانشجو یک برنامه را برای ارتقای سطح دانشگاه و دانشجوهای دیگر برگزار میکند آن هم به صورت داوطلبانه و این کار به خودی خود ارزشمند هست و نباید اینقدر در ساختار اداری، زحمت به دوش بکشد. اگر مشکلاتی را که دانشجوی داوطلب دارد، از زبان خودش بشنویم در ایجاد فضای همدلی و تلاش برای حل مشکلات اثرگذار خواهد بود. اینکه ما کلی دوندگی داشته باشیم تا مشکلات اینچنینی را به گوش مسئولان برسانیم، موضوعی غیر قابل درک هست. شما اگر مدیرعامل مجموعهای باشید شاید کلی هزینه خرج کنید تا نقایص مجموعهی خودتان را کشف کنید.
**اتحاد فراگیر در کانونهای فرهنگی وجود ندارد.
پورعسگری: سوال مهمتر در مسئله کادر سازی این است که فعالیت های ما چقدر امکان گسترش دارد؟ اصلا فعالیت دانشجویی پتانسیل گسترش دارد؟ به نظر من که دارد. یکی از دلایلی که باعث میشود ضعیف عمل کنیم، نداشتن اتحاد است. مثلا جشنواره رویش خودش یک فضای خوبی است. اما اگر آن هم نباشد میبینیم که هیچ ارتباطی بین فعالان کانونهای مختلف وجود ندارد. هیچ اتحاد فراگیری برای پیگیری اصلاح مقررات ناظر بر فعالیت کانونهای فرهنگی وجود ندارد. موضوع دیگر این است که در یک دانشگاه فنی شما چقدر میتوانید انسان علاقهمند و توانمند در حوزه فرهنگ پیدا کنید و از بین انها چقدر هستند که با امیدواری فعالیت کنند و بتوانند چند نفر را دور خود جمع کنند؟
** همافزایی کانونها، در کاهش محدودیتها موثر است.
میوهچی: این نکته مهم است که کانونهای مختلف دانشگاهها با هم اتحاد داشته باشند و مشکلات هم را بتوانند شناسایی کنند و این موضوع در جهت از بین بردن محدودیتها میتواند کمک کند. در دانشگاههایی که فضا بازتر است، فعالیتهایی که در آن دانشگاهها شکل میگیرد باعث میشود تا فضای فعالیت در دیگر دانشگاهها نیز بهبود یابد. این موضوع حداقل فایده اتحاد یافتن کانونها است.
یکی از مسائل در این راه، فشار درسی است که دانشجوها دارند. انتخاب اولیهای که فرد در دانشگاه میکند، انتخاب رشته و دانشکده است و بعدا با کانونها و فعالیت دانشجویی آشنا میشود. دانشگاه، دانشجو را شاغلی محسوب میکند که کارشان درس خواندن است. انتظارشان این است که بیشترین زمان در طول روز، به این مقوله اختصاص پیدا کند. کلاسهای مختلف در طول روز، زمان زیادی از دانشجو میگیرد. حال شما یک فعالیت دانشجویی هم در کنارش دارید که در آن باید کلی دوندگی داشته باشید. بعد بخواهید کارهای درون دانشگاه را انجام دهید و همچنین هم با دانشگاههای دیگر جلسه داشته باشید، عملا یا وقت کافی نیست و یا اگر وقت باشد، جلسات کیفیت لازم را نخواهند داشت. مگر اینکه این فعالیتها به وسیلهی کسانی انجام شود که فعالیت فرهنگی را در اولویت بالاتری نسبت به بقیه فعالیتها قرار دهند.
** در کادرسازی موفق عمل نکردهایم.
پورعسگری: من این را هم اعلام بگویم که به نظرم در مقایسه با سایر نهادهای دانشجویی، ما ضعیفتر عمل میکنیم. هم انجمنهای علمی و هم تشکلهای اسلامی، اتحادیه دارند یا در تلاش برای تاسیس آن هستند که نهایتا میتوانند بر وضع قوانین حوزهی خودشان، موثر باشند و هم برای رسیدن به اهداف کلانتر، تلاش کنند.
میوه چی: البته این مجموعهها از نظر اعضا از کانونهای فرهنگی، بزرگتر هستند. یعنی شما اگر اعضای تشکل های سیاسی را نگاه کنید معمولا بیشتر هستند و هر کدام اجتماع درگیر زیادتری را نسبت به کانون ها تشکیل میدهند که باعث تقسیم کارها میشود. همچنین تفاوتهای ماهیتی هم بینشان وجود دارد که این نتایج را میتواند داشته باشد.
** فرصتی مثل جشنوارهی رویش از طرف مسئولان، مغتنم شمرده نشد.
اسماعیلی: ما هم میتوانیم دور هم جمع شویم. یک قسمتش از سستی و تنبلی خودمان است. یک قسمت هم این است که به کانونها باید اعتبار بیشتری داده شود. مثلا وقتی جشنواره تئاتر دانشجویی داریم و کانون تئاترهای دانشگاه های مختلف با همدیگر فعالیتی میکنند و نهایتا بستری خوبی در اختیار دارند. من حس میکنم برنامههای اینچنینی را باید برای همهی کانونها داشته باشیم. مثلا کانون های موسیقی. اگر انجمنهای علمی با هم ارتباط دارند دلیلش این است که راههای ارتباطیشان با یکدیگر راحتتر است. همدیگر را ملاقات میکنند و با افراد و افکار مختلف آشنا میشوند ولی ما این امکان را نداریم. احساس میکنم جشنواره هایی مثل رویش باعث بهتر شدن ارتباطمان خواهد شد. فرصتی که با همکاری همدیگر میتوانیم به سمت رویدادهایی مثل جشنواره تئاتر دانشجویی حرکت کنیم.
**کادرسازی در حوزههای فرهنگی سختتر از حوزههای سیاسی است
رجبلو: مسئله دیگر این است که عمر مفید فعالان فرهنگی نسبت به فعالان سیاسی،کمتر است. خیلی از فعالان سیاسی بعد از فارغالتحصیلی هم، فعالیت را ادامه میدهند و با دانشجویان جدیدتر در ارتباطاند. این اتفاق بین فعالان فرهنگی خیلی کمتر اتفاق میافتد و شاید افراد کمی باشند که بیش از سه یا چهار سال به فعالیت فرهنگی میپردازند. شاید به همین خاطر باشد که ما در تشکلیابی سراسری و گرفتن اتحادیه مشکل داریم. مثلا بعد از آخرین جشنوارهی رویش، جمعی از فعالان کانونها دور هم جمع شدند تا اتحادیه تشکیل دهند، بعد از یک سال و نیم که گذشت خیلی از اینها فارغ التحصیل شدند و امکان پیگیری نداشتند.
در مورد فرهنگ باید گفت که به فرهنگ نمیتوان نگاه سیستماتیک داشت. زیرا مرزبندی مشخصی ندارد. در این بحث یکی دوساعته ای که داشتیم هم سر خیلی از مفاهیم ابتدایی به نتیجه نرسیدیم و یکسری از مرزها برای خودمان هم مشخص نبود. به خاطر همین من فکر میکنم در مقولهی فرهنگ سخت است که بتوانیم نگاه سیستماتیک داشته باشیم و این کادرسازی به همین خاطر سختتر انجام میشود.
پورعسگری: همین اتحاد نداشتن بین ما و عدم ارتباط با مقامهای رسمی، باعث میشود خیلی اوقات دانشجویانی را نماینده ما بدانند در حالی که اینطور نیست. در خود دانشگاه هم ارتباطاتی که با نهادهای بالاتر مثل نهاد نمایندگی رهبری، وزارت علوم یا مدیریت فرهنگی وجود دارد، به شکل تبعیض آمیزی توسط یک سری افراد خاص هدایت میشود. مثلا هیچوقت سازوکار انتخاب نمایندهی کانونهای فرهنگی از طرف مسئولان، برای صحبت در تریبونهای رسمی مثل دیدار رمضانی مقام معظم رهبری و مراسم روز دانشجو با حضور ریاست جمهوری معلوم نبوده و افرادی انتخاب میشوند که نگاه بخش عمدهای از فعالان کانونهای فرهنگی را منتقل نمیکنند.
ب.ل ** 1601**
منبع: ایرنا
کلیدواژه: علمي آموزشي كانون هاي فرهنگي ميزگرد فعاليت دانشجويي
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.irna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایرنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۰۷۹۵۶۱۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
تمدید فرصت ارسال آثار به جشنواره «آسمون»
به گزارش خبرگزاری مهر، فرصت ارسال آثار به جشنواره ملی «آسمون» که با هدف حمایت از تولیدات فضای مجازی نوجوانان تشکیل شده است، به دلیل استقبال مخاطبان تا پایان اردیبهشت تمدید شد.
این جشنواره که با محوریت تولیدات نوجوانان ۹ تا ۱۸ سال در فضای مجازی تشکیل شده، فعالیت خود را در ۶ موضوع دنبال کرده و تا کنون با تولیدات متفاوتی از این گروه سنی مواجه شده است.حالا و به دلیل استقبال مخاطبین از این جشنواره و با پیشنهاد شورای سیاست گذاری مهلت ارسال تا پایان اردیبهشت ماه تمدید شد.
موضوعات جشنواره شامل ۱- حرفمون (هویت فردی) خودم کی هستم؟ دغدغه هام چیه؟ سفری به اعماق وجود خودمون برای کشف هویت مثبت فردیمون، نگرانیها، خواستهها، ترسها و امیدها، شخصیتمون، احساسات، هیجانها و…۲- دوستامون (هویت اجتماعی) ارتباطات اجتماعی مون رو میگیمراههایی برای اثرگذاری مثبت به دنیای اطرافمون مثل دوستهامون، همکلاسیها و خانوادهمون ۳- فضامون (هویت مجازی) تو دنیای مجازی چیکار میکنیم؟ مثلاً تفریح و سرگرمی، بازیهای کامپیوتری، شبکههای اجتماعی، تولیدمحتوا، سواد مجازی و…و اینکه چطور میتونیم تو فضای مجازی هویتیامن و سالم بسازیم ۴- خاکمون (هویت ملی) تو ایرانمون چه خبره؟ درباره کشورمون میگیماز تمامیت ارزی، میهن پرستی، تفاوت فرهنگی، محیط زیست، وطن، پرچم، قهرمان ملی، آینده و سواد مالی گرفته تا اینکه چطور میتونیم به حفظ و ارتقای هویت ملی خودمون کمک کنیم .۵- خدامون (هویت دینی) درباره فرهنگ دینی مون میگیم ادیان مختلف، آیینها، خداباوری و راههایی برای عمل به آموزههای دینیمون است.
قوانین ارسال ویدیو به این صورت است که حتماً دوربین باید روی عمودی تنظیم و فیلم گرفته شود. مدت زمان ویدیو ۹۰ ثانیه یا کمتر باشد. جوایز جشنواره شامل میلیاردها ریال جوایز نقدی به اضافه پلی استیشن ۵، گوشی است.همچنین تولیدات برتر از طریق رسانه ملی و بسترهای مجازی پیامرسانهای داخلی پخش میشود.
مراسم پایانی جشنواره همزمان با عید بزرگ غدیر خم برگزار میشود.
کد خبر 6097379 زینب رازدشت تازکند