شیر زنی که همه را انگشت به دهان کرده بود!
تاریخ انتشار: ۷ مهر ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۰۸۲۴۸۰۹
به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان؛خاطرات پیش رو، روایت «سیده اقدس سعیدی سعیدآبادی» از زنان ایثارگر شهرستان ساری است که در ادامه آن را میخوانید:
اواسط پاییز ۱۳۶۶ در «مریوان» مستقر شدیم. هرروز به پایگاه بسیج میرفتیم و در کارها و فعالیتهایشان مشارکت میکردیم. خانم «هاشمی» مسئول پایگاه بسیج خواهران «سروآباد»، همسر پاسدار «خلیلی» بود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
یکی از روزها، خبر دادند که فرمانده سپاه «مریوان» دستور داده است تا خواهران یک حلقه فیلم را برای نمایش به روستای «چورننه» ببرند و برای دانشآموزهای مدرسه راهنمایی روستا پخش کنند. سپاه در کنار مأموریتهای رزمی که روی دوش خود احساس میکرد، از کارهای فرهنگی بهخصوص برای خانوادهها و دانشآموزها غافل نبود. ساعت ۹ صبح همراه با خانم «هاشمی» و یکی از خواهران کُرد و چند نفر از برادران مسلح راه افتادیم به سمت مقصدی که پیش رویمان بود. تا «چورننه» ۲۰ کیلومتر راه در پیش داشتیم.
بهخاطر بارش برف، تا چشم کار میکرد، جاده رنگ سفیدی به خودش گرفته بود. در طول مسیر، سربازهایی را دیدم که مسئولیت تأمین جاده را برعهده داشتند؛ گاهی هم بسیجیها را میدیدم که در طول مسیر، در حال حرکت بودند.
ساعت ۱۰ صبح به مدرسه رسیدیم. مدیر و معاون مدرسه استقبال گرمی از ما کردند. فیلم را برای بچهها به نمایش گذاشتیم. دیگر وقت نماز و ناهار بود. برادران هماهنگ کردند قبل از بازگشت به «سروآباد»، نماز را در پایگاهی که بالای کوه قرار داشت و نیروهای آن، از روستا محافظت میکردند، بهجا بیاوریم. مسیر روستا تا پایگاه به گونهای بود که امکان رفتن با ماشین نبود. بهخاطر سردی هوا، نمیتوانستم فرزندم را بغل کنم.
چند برادر بسیجی و سرباز، وسایل و ساک بچه را گرفتند و راه افتادیم. یکی از برادران هم زحمت بغل کردن دخترم را به دوش کشید. وقتی به پایگاه رسیدم و شرایط زندگی رزمندهها را دیدم، ناراحت شدم؛ چون فکر میکردم که تا آن وقت، فقط من در «سروآباد» دور از پدر و مادرم سختی را تحمل میکنم. بچههای رزمنده در فضای تاریک سنگرهای زیرزمینی، مراقب اوضاع بودند تا «کوموله» و «دموکرات» دست از پا خطا نکنند.
ناهار، برنج و خورش قیمه بود. در بین رزمندههایی که در پایگاه بهسر میبردند، بعضیهایشان شمالی بودند. تا فهمیدند همزبان خودشان هستم، انگار که دنیا را به آنها داده بودند، خوشحال شدند. در سیمای رزمندهها تعجب از حضور یک زن؛ آن هم با یک بچه چندماهه موج میزد.
در «سروآباد» مریوان بهطور مشترک با خانواده آقای «شمس» که از همکاران همسرم بود، زندگی میکردیم. اوضاع خانه مشترک ما رضایتبخش بود. غیر از ۲ اتاق مجزایی که هرکدام از ۲ خانواده در اختیار داشتیم، یک اتاق مشترکی هم وجود داشت که میتوانستیم وسایلمان را داخل آن بگذاریم؛ البته این را هم یادآور شوم که از سرویس بهداشتی و آشپزخانه هم به صورت مشترک استفاده میکردیم.
برخلاف ما، خانوادههای سپاهی که در نزدیکی «باغ شیخ عثمان» زندگی میکردند، از امکانات رفاهی مناسبی برخوردار نبودند. شاید اگر بگویم بعضی از این خانوادهها در اتاقهای تاریک، نمور و کوچک زندگی میکردند، حرفی به گزاف نگفتهام؛ خانههای کوچکی که در حالت عادی و غیرضرور، کمتر کسی حاضر میشد، بهصورت مشترک در آن زندگی کند، اما دلهای همین خانوادهها آنقدر در آن شرایط به یکدیگر نزدیک بود که در همان محیط کوچک، بساط مهمانی راه میانداختند.
بیشتربخوانید:انتقاد رهبرانقلاب از کارهایی که درباره دفاع مقدس انجام ندادهایم + فیلم
یکی از خانوادههایی که در آن جا زندگی میکرد، خانواده آقای «مهدیه»، از همکاران همسرم بود. آن وقتها همسرم آقای «ملکی»، مسئول ستاد سپاه «مریوان» بود. خانواده اصفهانی تبارِ «مهدیه» که از قضا چند سالی را در «سروآباد» زندگی میکردند، ۲ دختر داشتند.
پیش از این در وقت یکّهتازی و جولان «شیخ عثمان» مشهور در سالهای شاهنشاهی، از این خانه به عنوان انباری استفاده میشد.
خانه دارای یک دروازه آهنی بزرگی بود که از هیچ جای آن نوری به داخل خانه نفود نمیکرد؛ تا آن حد که در روز هم اعضای خانواده آقای «مهدیه» مجبور بودند از چراغ استفاده کنند؛ شب هم که دیگر جای خودش را داشت.
یکی از همان روزها همراه با دختر ۶ ماههام به خانه آقای «مهدیه» رفتیم. خانم «مهدیه»، غذا را بار گذاشته بود و آماده میشد تا بچههایش را در آشپزخانهی مشترک که نقش حمام را هم ایفا میکرد، استحمام کند. قبل از بُردن بچهها، دیگ آب را هم گرم کرده بود. چند دقیقه نگذشته بود که غُرّش جنگندههای عراقی به گوش رسید.
سقف پرواز جنگندهها پایین بود و همین موضوع، وحشت حضور جنگندهها را در آسمان «سروآباد» بیشتر به دل آدم نفوذ میداد. همزمان با حضور جنگندهها، برق منطقه هم رفته بود. دیگر در آن فضای تاریک، چشم، چشم را نمیدید.
جیغ دخترهای آقای «مهدیه» بهخاطر شرایط پیش آمده، به گوش میرسید. به دنبال یافتن کبریت برای روشنایی میگشتم، اما تلاشهایم نتیجه نداد.
خانم «مهدیه» مدام من را صدا میکرد و از من میخواست تا به کمکش بشتابم تا یک وقت، بچههایش داخل دیگ آب جوش نیافتند.
صدای گریه دخترم هم با صدای گریه بچههای خانم «مهدیه» درهم آمیخته میشد و این مسءله، فضا را متشنجتر میکرد. بالاخره به هر جان کندنی بود، کبریت را در گوشه اتاق پیدا کردم.
خلاصه بعد از اینکه فضای آشپزخانه روشن شد، توانستم لباس بچهها را تنشان کنم و آنها را از حمام بیرون بیاورم و اینگونه آرامش دوباره به خانه آقای «مهدیه» برگشت.
منبع: دفاع پرس
انتهای پیام/
شیر زنی که همه را انگشت به دهان کرده بود!منبع: باشگاه خبرنگاران
کلیدواژه: دانستنی ها خواندنی ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.yjc.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «باشگاه خبرنگاران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۰۸۲۴۸۰۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
چطور برای افغانها کار هست، برای ایرانیها کار نیست؟!
سید رضا اکرمی عضو جامعه روحانیت مبارز تاکید میکند نباید از دولت توقع گره گشایی داشته باشیم. او همچنین معتقد است، تکتک اعضای خانواده باید به فکر کسب درآمد باشند.
به گزارش رویداد۲۴، بخشهایی از گفت وگوی اکرمی را در ادامه میخوانید:
همه میدانیم که گرانی وجود دارد و مردم مشکلات زیادی برای تامین هزینههایشان دارند. به همین دلیل در خانه و خانواده همه افراد باید کار کنند تا همهشان درآمدزا باشند. یعنی یک نفر نمیتواند مخارج خانواده را اداره کند.
مساله مشکلساز دیگر این است که امروز بَرجمان از خرجمان بیشتر است. خرجمان فقط صبحانه، نهار، شام، لباس و مسکن است. اما برجمان زیاد است که شامل موبایل، سفر و… میشود. چون معیارها و شرایط زندگی تغییر کرده است، مرد خانواده به تنهایی نمیتواند یک خانواده را اداره کند. اگر همه افراد خانواده به اندازه خودشان تلاش کنند، قطعاً میتوانند خانه را اداره کنند.
اینکه میگویند، کار نیست را قبول ندارم. کار را که از آسمان یا خارج نمیآورند و باید ایجاد کرد. هر کس که غیرت کاری دارد، امروز برای او کار هست. بیش از ۵ ملیون افغانی در این مملکت کار ساختمانی، کار سنگبری، کار سرایداری میکنند؟ چطور برای افغانها کار هست، برای خودمان ایرانی کار نیست؟ کار هست و ما باید دنبالش برویم.
ما از قدیمالایام مربایی را که میخوریم، بستهبندی و آماده نمیخریدیم. خانمهای خانه دوزندگی بلدند، خیاطی بلدند، آرایشگاهی بلدند و اوقات فراوان هم دارد. پس اگر بتواند وقتش را خوب تنظیم کند، میتواند در کنار بچهداری به کارهای دیگر هم برسد. خانم من هم ۷ بچه را بزرگ کرده است. هم درس داده و هم سخنرانی کرده و هم کار میکند.
اینکه میگویند مستاجرین گرفتار هستند، باید همه ایران را در نظر بگیرید و فقط تهران را نبینید. همچنین سهچهارم مردم تهران خانه دارند و یک چهارم مستاجراند. پس برای یک چهارم قیصریه را آتش نزنید.
درباره اینکه همه از دولت توقع دارند، میگویم دولت مسئول همه چیز نیست. اولا هر کسی مسئول کار خودش است و حق ندارد همه کارها را گردن دولت بیاندازد. دولت باید حمایت و نظارت کند. بنا نیست همه کارها را به دوش دولت بگذاریم و از او بخواهیم، سیر و پیاز ما را تهیه کند. ما در اقتصاد هم بخش خصوصی داریم و هم تعاونی داریم و آخرین بخش دولت است.
اینکه میگویند، رفت و آمد در تهران مشکل است، دلیلی برای کار نکردن نیست. بنا نیست همه برای شاغل بودن از خانه بیرون بیایند. الان بسیاری از کارها هستند که در درون خانه میتوان انجام داد. در واقع حمل و نقل دوساعته و سهساعته روزانه برای موارد خاص است.