Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «پارسینه»
2024-05-06@22:46:24 GMT

برای دخترانی که اغفال کردم هدیه و گل و عطر خریدم

تاریخ انتشار: ۱۲ مهر ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۰۹۱۰۸۲۱

شرق نوشت:این دانشمند قلابی که حسن نام دارد و ۳۰ساله است، جرائم خود را از اواسط سال ۹۵ آغاز کرد و در این مدت بین ۳۰ تا ۴۰ عنوان مختلف را جعل کرد تا بتواند دختران را که از شهرهای مختلف بودند، فریب دهد.

حسن تا سال ۹۵ متأهل بود اما با داشتن دختری که اکنون هشت‌ساله است، از همسرش جدا شد و کلاهبرداری‌هایش را شروع کرد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

او تأکید می‌کند از فریب دختران هیچ انگیزه جنسی نداشته و فقط می‌خواسته از آنها پول بگیرد. او می‌گوید خودش قربانی بزرگ کلاهبرداری است: «فوق‌دیپلم الکترونیک دارم و سال‌ها در حوزه تعمیرات کامپیوتر فعالیت داشتم اما بزرگ‌ترین اشتباه زندگی‌ام ورود به چرخه بی‌ثمر شرکت‌های هرمی بود که کل سرمایه‌ام را بلعید. مطمئنم سران این شرکت‌های هرمی از ژن‌های خوب هستند که پول افراد بی‌نوایی مانند من را بالا کشیدند و من را به راه خلاف انداختند. برای پس‌گرفتن پولم به دنبال سرشاخه‌های هرمی به ترکیه، یونان و سپس ایتالیا رفتم اما وقتی از دریافت پولم ناکام شدم بار دیگر به ایران برگشتم درحالی‌که دیگر نه کار تعمیرات کامپیوتر را داشتم و نه سرمایه‌ای برای آغاز کسب‌وکار جدید».

این متهم درباره نحوه شروع کلاهبرداری‌ها توضیح داد: در همین شرایط با یک سایت همسریابی آشنا شدم که هرکسی می‌توانست در آن اکانت جعلی بسازد و به دختران و زنان جوان پیشنهاد ازدواج دهد. من هم از همین موضوع استفاده کردم و با ساختن اکانت‌های جعلی با پیشنهاد ازدواج به افراد مختلف با آنان آشنا می‌شدم و پس از کسب اعتماد آنها مبالغی را به عناوین مختلف از آنها دریافت کرده و سپس متواری می‌شدم. اگر در اولین دیدار متوجه می‌شدم طرف مقابلم تمکن مالی ندارد، رابطه را قطع می‌کردم زیرا انگیزه جنسی نداشتم و هدفم فقط پول‌گرفتن بود. بلندپرواز بودم و می‌خواستم با کسب این پول‌ها زندگی مرفه و خوبی برای خودم و خانواده‌ام فراهم کنم اما راه را اشتباه رفتم. او ادامه داد: برایم مهم نبود طرف مقابل دختر باشد یا قبلا سابقه ازدواج و حتی فرزند داشته باشد، با هرکسی قرار ملاقات می‌گذاشتم. با دسته‌گل سر قرار می‌رفتم و با چرب‌زبانی و پوشیدن لباس‌های شیک اعتماد دختران را جلب می‌کردم. در دو یا سه روز به بهانه ثبت‌نام اقساطی خودرو و دیگر بهانه‌ها مبالغی را از آنها می‌گرفتم سپس سیم‌کارت خود را دور می‌انداختم و متواری می‌شدم.

متهم بعد از جلب اعتماد دختران به آنها می‌گفت با روابطی که دارد، می‌تواند برای آنها خودروی ارزان بخرد و به‌این‌ترتیب از آنان کلاهبرداری می‌کرد. یکی از شاکیان این مرد مدعی شده خودش و اعضای فامیل او در مجموع صد ‌میلیون تومان به حسن پرداخت کرده‌اند اما متهم می‌گوید: از دختران مبالغی بین دو تا ۱۰‌ میلیون می‌گرفتم. هنوز هم برایم سؤال است که چرا دختران جوان به این راحتی به من اعتماد می‌کردند. البته پول حرام دست آدم نمی‌ماند و به همان راحتی که به دست آمده از کف خارج می‌شود. شاید برای کسب سه ‌میلیون مجبور می‌شدم یک تا دو‌ میلیون برای آن دختر خرج کنم. هزینه‌هایی مثل خرید گل، خرید ادکلن و... را باید حساب کنند اما امروز که شاکی شده‌اند این هزینه‌ها را فراموش کرده‌اند و فقط می‌گویند سه ‌میلیون داده‌ایم.

یکی از نکات قابل‌توجه در پرونده متهم این است که او در شهرهای مختلف فعالیت می‌کرد. خودش دراین‌باره گفته است: در موارد بسیاری مجبور می‌شدم برای رفاقت با دختران به استان‌های مختلف سفر کنم. یک ‌بار از دختری در شیراز کلاهبرداری کردم. دو بار به مازندران رفتم، یک‌ بار به گیلان و دیگر استان‌ها سفر کردم که هر بار باید مبالغی را برای اجاره‌خانه یا هتل پرداخت می‌کردم.

بنا بر این گزارش، متهم درحال‌حاضر در بازداشت به سر می‌برد و تحقیقات از او ادامه دارد.

منبع: پارسینه

کلیدواژه: دانشمند کلاهبرداری

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.parsine.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «پارسینه» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۰۹۱۰۸۲۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

مشق الفبای زندگی در آغوشی شاید مهربان‌تر از مادر

ایسنا/قزوین می‌گوید «معلم‌های استثنائی انتخاب شده هستند، مگر می‌شود از آنچه خداوند برایت مقدر کرده پشیمان باشی»، آری خداوند به این معلمان مأموریت داده که با عشق و صبوری به دانش‌آموزانی با شرایط خاص درس زندگی بیاموزند؛ ایسنا در این گزارش به مناسبت هفته معلم چند خطی از معلمان استثنائی نوشته است.

به رسم هر سال قصد داشتم تلفنی و یا شاید هم حضوری مصاحبه‌ای تهیه کنم و تیک انجام آن را مثل هر سوژه دیگری روی کاغذ بزنم اما انگار حس ناخودآگاهی من را به سمت دیگری صدا می‌زد، سمتی که برای قدم برداشتن به سوی آن باید طوری دندان‌هایم را روی هم بفشارم که مبادا وقتی به آن چهره معصوم با موهای طلایی و چشم‌های سبزش می‌نگرم اشک در چشمم حلقه بزند.

همان رکودر صورتی همیشگی‌ام را برمی‌دارم و عینکم را به چشمم می‌زنم، به مقصد می‌رسم و وارد مدرسه می‌شوم؛ در بدو ورود به مدرسه از آن دور دانش‌آموزی خنده‌رو که در حال پایین آمدن از پله‌هاست دستش را بالا می‌برد و با مهربانی بلند و کش‌دار می‌گوید سلام، من هم در جواب می‌گویم سلام دختر زیبا.

به گزارش ایسنا، اینجا مدرسه ابتدایی «بیاضیان» است، مدرسه‌ای که خیّر مدرسه‌سازی به نام «نجف بیاضیان» آن را در سال ۸۵ احداث کرده و هم اکنون دانش‌آموزان کم توان ذهنی، سندروم داون و بیش‌فعال در آن تحصیل می‌کنند.

گویا زنگ تفریح است و بچه‌ها یکی پس از دیگری به حیاط مدرسه می‌آیند، هر کدام نگاه و رفتارهای متفاوتی دارند، یکی پر جنب و جوش است و پله‌ها را دو تا یکی طی می‌کند، یکی آرام در پنهانی‌ترین گوشه حیاط می‌نشیند و آن یکی برای پایین آمدن از پله‌ها خودش را در آغوش گرم مادرش جای داده است.

همان‌طور که محو خنده‌های بی‌کینه این فرشتگان هستم حس می‌کنم کسی پشت سرم ایستاده وقتی برمی‌گردم دختری را می‌بینم که ماسک بر صورت دارد اما انگار چشمان درشت و مشکی‌ او یک کتاب حرف‌ دارد و فقط یک نفر باید بیاید و آن کتاب را بنویسد، سلام دادم و اسمش را پرسیدم اما دخترک بدون جواب به سمت کلاس می‌رود.

زنگ تفریح تمام می‌شود، وارد ساختمان مدرسه می‌شوم، صمیمیت و مهربانی خالصانه مدیر، کادر و معلمان این مدرسه آنقدر زیاد است که پتکی بر افکارم می‌زند و در ذهنم می‌گویم هنوز هم دنیا جای قشنگی برای زندگیست.

از راهروی مدرسه گذر می‌کنم و وارد کلاس می‌شوم معلم جوان و مهربانی در حال تدریس است، از همین آستانه در کلاس هم می‌توان متوجه صبوری و عشق در قلب او به این کودکان معصوم شد.

از کنکور زبان جا ماندم و سرنوشت مرا به اینجا آورد!

سمیه کیایی که معلم کودکان استثنائی است، در گفت‌وگو با ایسنا می‌گوید: از سال ۹۵ در حال تدریس در مدرسه استثنائی هستم، وقتی کنکور دادم مدرسه استثنائی دومین انتخابم در کنکور بود امید به قبولی نداشتم اما وقتی نتایج آمد بسیار خوشحالم شد، البته که اوایل خیلی دوست داشتم معلم زبان شوم اما از کنکور زبان جا ماندم و سرنوشت طوری شد که من اینجا باشم.

وی درباره تفاوت‌های دانش‌آموزان استثنایی با دانش‌آموزان عادی بیان می‌کند: در این مدرسه دانش‌آموزان بیش‌فعال، کم‌توان ذهنی، سندورم داون تحصیل می‌کنند و تفاوت این است که در مدرسه استثنایی معلم باید به صورت فردی ارتباط بگیرد و تدریس کند چراکه هر دانش‌آموز خلق‌وخوی متفاوتی دارد و با هر یک از آنان باید رفتار ویژه‌ای داشته باشیم به طور مثال دانش‌آموزان سندروم داون احساساتی هستند یا دانش‌آموزان بیش‌فعال با معلم خیلی همکاری ندارند و به یکباره حتی به بیرون از کلاس می‌روند.

این معلم در پاسخ به اینکه آیا تاکنون خسته و پشیمان شده است، خاطرنشان می‌کند: فکر کنید معلم باشید چندین ماه درس بدهید و نتیجه‌ای نگیرید چون دانش‌آموز کشش ذهنی نداره، درست سنجش نشده و یا به صورت اشتباه در مدرسه ثبت‌نام شده است، شاید گاه خسته شده باشم اما هیچ وقت پشیمان نشدم.

وی تصریح می‌کند: ارتباط با دانش‌آموزان استثنائی تأثیر مثبتی در زندگی‌ام گذاشته، من امروز آدم ۱۰ سال پیش نیستم و خیلی قوی‌تر از قبل شده‌ام، وقتی معلم مدرسه استثنائی هستی باید دانش‌آموزانت را با تمام کم و کاستی‌هایشان دوست داشته باشی و برای ادامه راه حتماً باید صبوری را سرلوحه قرار دهی.

این معلم در خصوص بهترین هدیه‌ای که روز معلم دانش‌آموزان برایش آورده‌اند می‌گوید: بهترین هدیه‌ای که روز معلم گرفتم یک شاخه گل مصنوعی پارچه‌ای بود که چهار میل روی آن خاک نشسته بود و این هدیه را از دانش‌آموزی دریافت کردم که وضعیت مالی خوبی نداشتند وقتی هم گل را برایم آورد گفت «خانم مامانم هیچی برای شما نخریده بود و من فقط همینو تونستم براتون بیارم»؛ این هدیه خیلی برای من ارزشمند است و هنوز هم آن را دارم.

فراموشی عدالت آموزشی در مدرسه استثنائی

وی درخصوص مشکلات ساختمان مدرسه استثنائی می‌گوید: مدرسه ما دو طبقه است و آسانسور ندارد و دانش‌آموزانی که معلولیت دارند هیچ وقت نمی‌توانند به طبقه بالا و سالن اجتماعات بیایند مگر اینکه پدر و مادر با سختی فرزندش را در آغوش بگیرد و به طبقه بالا بیاورد، ای کاش که مدرسه مناسب این کودکان مظلوم ساخته شود و بسته‌های حمایتی برای خانواده آنان نیز در نظر گرفته شود تا کمی بار مشکلات از دوششان برداشته شود. یکی دیگر از مشکلات نبود گفتار درمان و فیزیوتراپ است در صورتی که ما تمام تجهیزات لازم را در مدرسه داریم.

کیایی درباره یکی از خاطرات دوران فعالیت خود در مدرسه استثنائی اظهار می‌کند: روز اول کاری من بود، هیچ تجربه‌ای نداشتم صرفاً کارورزی رفته بودم اما مسئولیت کلاس نداشتم، زنگ اول همه چیز خوب پیش رفت، زنگ دوم یکی از دانش‌آموزان روی زمین افتاد و تشنج شدید کرد، ترسیده بودم که باید چه کنم فقط به پهلو او را خواباندم، پارچه‌ای لای دندان او گذاشتم و پس از رد شدن تشنج او را بردم و دست و صورتش رو شستم و مواجهه با این اتفاق در اولین روز کاری موجب قوی‌تر شدن من در این راه شد.

وی در پایان بیان می‌کند: معتقدم معلم‌های استثنایی انتخاب شده هستند چراکه خداوند فرشتگانی را به ما سپرده‌ بنابراین تدریس به این دانش‌آموزان برای من جایگاه والایی دارد.

به کلاس دیگری می‌روم، در این کلاس تقریباً ۱۰ دانش آموز حضور دارند، یکی با کتاب درسی‌اش مشغول است، آن یکی بازیگوشی می‌کند و حواسش به رکودر صورتی در دست من است.

تدریس در مدرسه استثنایی را به هرکاری ترجیح می‌دهم

زینت نعمتی‌فر که نیمی از عمر خود را در راه تدریس به کودکان استثنائی گذرانده است و امسال بازنشسته می‌شود در گفت‌وگو با ایسنا اظهار می‌کند: زمانی که کنکور دادم هیچ شناختی نسبت به مدرسه استثنائی نداشتم، در این رشته قبول و مشغول تدریس شدم حتی اگر پیشنهاد تدریس در مدرسه عادی داشته باشم هرگز قبول نمی‌کنم و این دانش‌آموزان را رها نخواهم کرد چراکه وابستگی عمیقی به این کودکان معصوم دارم.

وی می‌گوید: هیچ وقت از تدریس در مدرسه استثنائی خسته و پشیمان نشدم و همیشه برای ارتباط با این دانش‌آموزان انرژی دارم و به طور کلی هم در محیط این مدرسه روابطه عاطفی عمیقی بین معلم و دانش‌آموز جاری است.

نعمتی‌فر خاطرنشان می‌کند: همیشه سعی کرده‌ام با دانش آموزانم رابطه عمیق و همراه با مهربانی برقرار کنم و به حدی به آنان وابسته هستم که اگر در مورد مشکلی در خانواده دانش‌آموزم مطلع شوم تمام فکرم درگیر او خواهد شد طوری که انگار از یک خانواده هستیم.

وقتی سؤال می‌کنم بهترین هدیه‌ای که از دانش‌آموزان دریافت کردید چه هدیه‌ای بود؟ پیش از اینکه معلم بخواهد پاسخم را دهد از انتهای کلای دانش‌آموزی که روی ویلچر نشسته، نگاهش را از من می‌دزد و بلند می‌گوید «خانم هدیه من تو راهه».

نعمتی‌فر هم در پاسخ می‌گوید: لبخند بر لبان دانش‌آموزان برای من بهترین هدیه است و هیچ هدیه‌ای جز حال خوب آنان من را خوشحال نمی‌کند چراکه از صمیم قلبم دوستشان دارم و این دوست داشتن تا حدی است که وصف آن در جمله نمی‌گنجد.

وی در خصوص کمبودهای مدارس استثنائی اظهار می‌کند: این دانش‌آموزان نیاز به روابط اجتماعی و آموزش مهارت‌های اجتماعی بیشتری دارند اما متأسفانه زمان کمی برای آموزش‌های مهارتی در نظر گرفته شده درصورتی‌که باید بر افزایش مهارت‌های این دانش‌آموزان تمرکز شود تا بتوانند فعالیت‌های روزمره خود را به تنهایی انجام دهند.

این معلم در پایان بیان می‌کند: خوشبختانه مدیر توانمند مدرسه ما امسال اتاق مهارتی در این مدرسه آماده کرده است تا دانش‌آموزان با حضور در این اتاق بتوانند مهارت آموزی‌هایی چون اتو و جمع کردن لباس، شستن ظرف، غذا درست کردن و مواردی از این دست را یاد بگیرند.

پس از پایان مصاحبه چشمم به دانش‌آموزی که در انتهای کلاس کنار پنجره تنها نشسته است می‌افتد، همان دانش‌آموز با چشمان مشکی است که چند دقیقه پیش‌تر در حیاط مدرسه دیده بودم، به آرامی از معلم می‌پرسم اسم آن دانش‌آموز چیست می‌گوید اسمش شهرزاد است و به دلیل مشکل ذهنی که دارد ترجیح می‌دهد همیشه تنها بشیند و کم پیش می‌آید با کسی صحبت کند.

در چشمان دخترک خیره می‌شوم و چشمانم را می‌بندم و در خیالم شهرزاد را در قامت معلمی می‌بینم که در همین کلاس برای دانش‌آموزانش قصه می‌گوید، آری با صبوری و با فداکاری قصه شادی، قصه آزادی و قصه آدمیزادی را برای دانش‌آموزانش می‌گوید.

انتهای پیام

دیگر خبرها

  • ۱۹ رباط صلیبی پاره! هدیه برنامه منظم لیگ
  • سازمان اسناد ملی ایران به کتابخانه‌های آذربایجان‌غربی کتاب هدیه کرد
  • در بلوجونیور حساب باز کنید، 50 هزار تومان هدیه نقدی دریافت کنید
  • با بردن پرسپولیس به هواداران استقلال هدیه می‌دهیم
  • هدیه‌های جالب روز معلم مناطق عشایری/ این عکس پربازدید و پرواکنش شد
  • مشق الفبای زندگی در آغوشی شاید مهربان‌تر از مادر
  • ژاوی: این فصل را به عنوان فصل اشتباهات فردی به یاد خواهیم آورد؛ بسیار ناامید و عصبانی هستم
  • انتشار متن نامه شهید سردار زاهدی به رهبری
  • ماجرای هدیه و نامه شهید زاهدی به رهبر انقلاب چه بود؟
  • برخی از فرهنگیان هدیه روز معلم دریافت نکردند