نقد فیلم مغزهای کوچک زنگزده؛ اول جاده
تاریخ انتشار: ۲۰ مهر ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۱۰۲۸۳۴۵
مدیسا مهراب پور در "بلاگ نماوا" نوشت: «مغزهای کوچک زنگزده» آخرین ساخته هومن سیدی را میتوان بهترین فیلم کارنامه کاری او دانست. فیلمی که بیشتر از حد انتظارمان ظاهرشده است و سیدی موفق شده شماری از اساسیترین ایراداتی را که به فیلمهای پیشینش و اصلاً شکل فیلمسازیاش وارد بود، در اینجا بهواسطه تجربههای پیشین و البته رسیدن به ره یافتی تازه در سینمای موردعلاقهاش تا حد زیادی در «مغزهای کوچک زنگزده» از میان بردارد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در «خشم و هیاهو» انگار که خود کارگردان به الکن بودن زبان فیلم قبلیاش پی برده باشد، سعی کرد با داستانی که برای بسیاری، این بار فوتبالیهایمان نه دراگ بازها، آشناست فیلمی داستانیتر و البته به همان سیاق کارگردانی همیشگیاش بسازد. داستان خیانت یک خواننده معروف و کشته شدن همسرش که در پی آن روی میدهد در «خشم و هیاهو» دستمایه بهتری را برای سیدی فراهم کرده بود تا مجبور نباشد تهی فیلمش را زیر زرقوبرقهای اضافه و زیادهگوییها پنهان کند. «خشم و هیاهو» هرچند صحنههایی بهیادماندنی داشت، اما هنوز هم از زیر سایه تأثیرات سینمای آمریکا بر ذهن و شکل فیلمسازی کارگردان جوان و خوشقریحه بیرون نیامده بود و کماکان بهترین صحنههایش در حافظه سینمایی تماشاگر حرفهای پیشتر جای خود را در فیلم دیگری داشتند.
به شکل کلی آیا تأثیرپذیری یا حتی بیپردهتر بگوییم، کپی کاری از روی فیلمهای دیگر و خصوصاً آنها که بسیار محبوب هستند، اشتباه است یا فیلم را بیارزش میکند؟ مگر شهرام مکری که همین دهه هفتادیها او را، چون بت خود در سینما میستایند و حکم همان چوپان گله را برایشان دارد در فیلمهایش چه میکند؟ «اشکان، انگشتر متبرک و چند داستان دیگر» را به یاد بیاورید که هرکدام از صحنههایش تعمداً شبیه به صحنه مهمی در تاریخ سینما بازسازیشده است. یا در نمونههای جدیتر غیر ایرانیاش مثلاً تأثیر وایلدر را بر کمدی رمانتیک سازان مهمی مانند جاد آپاتو میتوانید دریابید. بگذارید در اینجا نقلی از تارانتینو بیاوریم که در مصاحبهای درباره همین تأثیرپذیری فیلمهایش از تاریخ سینما میگوید: “وقتی از یه چیزی تو فیلم یا صحنهای خوشتون میاد، ادای دین و تأثیرپذیری و اینها حرف مفته، باید بدزدیش برای فیلم خودتون! ” بله نفس تأثیرپذیری چه مستقیم باشد و کارگردان تعمداً به منبع ارجاع بدهد، چه دزدی باشد و اسمی از منبع به میان نیاید تا برای آنها که اصل جنس را ندیدهاند خود را اصل جا بزند، کپی کردن نه فیلمی را سخیف میکند و نه ارزش هنریاش را دستخوش تغییر میکند، حتی با یک بازسازی کامل و تمامعیار هم هیچ دو فیلمی شبیه به یکدیگر نخواهند بود و عواطف متفاوتی را در تماشاگر به وجود خواهند آورد.
اما در مورد فیلمهای سیدی این تأثیر از سینمای پرزرقوبرق و پیچیدهنما هالیوود در تصویرسازی، به دلیل همراهی با خودشیفتگی که گفته شد، بسیار آسیبزننده مینماید. فیلمهای او به همین واسطه همواره در حال خودنمایی بودهاند تا تماشاگر مرعوب تصاویر و فضا واقعی/خیالی فیلمها شود. این تصاویر آنقدر خود را دست بالاگرفتهاند و فیلمساز آنقدر پرمدعا آنها را به تصویر کشیده که بهنوعی خود را فراتر از تماشاگر و شعور هنری بصریاش میداند و جامیزند تا با نمایش خود و مثلاً میزان ابهتش، فهم بصری تماشاگر را تحقیر کند و آن را به سلطه خود دربیاورد. این کپیکاری در فیلمهای سیدی همانقدر که سبب حیرت تماشاگر میشد، سرش را هم شیره میمالید و فیلمهای سیدی را دوستنداشتنی و توخالی و پرمدعا جلوه میبخشید. اما درباره «مغزهای کوچک زنگزده» ... بهترین فیلم هومن سیدی تا این لحظه با اختلافی فاحش. فیلمی که بالاخره هومن سیدی را در قالب یک کارگردان خلاق معرفی میکند نه آرتیست انتلکت تازه به دوران رسیدهای که میخواهد شهوتش را به ال اس دی و توهم در فیلم خود سر تماشاگر خالی کند. نه کارگردانی که ادعا در فیلمهایش در بوق و کرنا میشود و چنان وانمود میکند که بهترین چیزی است که در سینمای ایران خلقشده و نه فیلم بینی که از فیلمهای آمریکایی خوشش میآید و هرچه را که با آن حال میکند برمیدارد و در فیلم خود جای میدهد تا آنچه مرعوبش کرده الباقی را هم مرعوب کند. هومن سیدی در «مغزهای کوچک زنگزده» بچهبازی و شاخوشانه کشیدنهایش برای سینما را کنار گذاشته و فیلمی ساخته که تمهیدات بصری عجیب غریبش قرار نیست از فرم فیلم بیرون بزند یا بیدلیل و بیخودی صرف جذاب بودن و زیبا بودن به کار گرفته شود. سیدی بهخوبی فهمیده که این در هم تابیدگی فرم و داستان است که یک فیلم را خوب میکند و نه حرکت اعجابآور دوربین. او حالا خاشعانه و فروتنانه خود را به دامان سینما و داستان سپرده تا فیلمی را بسازد که هرچند در عمق خود بسیار تلخ و چرک است، اما تصنعی نباشد. هرچند اعصاب خورد کن، اما تماشاگر را تحقیر نکند. مهمتر از همه اینها انگار او مفهوم فیلمسازی را بهعنوان کاری تیمی و در هماهنگی کامل میان اجزای مختلف فیلم درک کرده و بیش از هر فیلم دیگرش به این هماهنگی و درهم تنیدگی اجزا فیلم پایبند بوده است. حالا بعد از خاکبازیهای متعدد و خوب و بد هومن سیدی در این سالها میتوان «مغزهای کوچک زنگزده» را شروع مسیر منحصربهفرد فیلمسازی این جوان بااستعداد سینمای ایران دانست. جایی که خودش و سینمای موردعلاقه و چگونگی رسیدن به لحن آن را پیداکرده و باید فیلم به فیلم بیشتر تجربه کند و بیشتر در برابر عظمت سینما و جهان فانتزیاش سر تعظیم فرود بیاورد.
منبع: فرارو
کلیدواژه: مغزهای کوچک زنگ زده هومن سیدی نوید محمد زاده
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت fararu.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فرارو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۱۰۲۸۳۴۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
دولت روحانی چگونه سفره مردم را کوچک کرد؟
دولت یازدهم و دوازدهم به ریاست حسن روحانی سفره مردم را کوچک کردند و دهه ۹۰ را به علت ناکارآمدیها و ترک فعلهای بیشمار با میانگین رشد اقتصادی ۰.۶درصد به پایان رساندند.
به گزارش مشرق، روزنامه کیهان در ستون خبر ویژه خود نوشت: روزنامه ایران در گزارشی در اینباره نوشت: دهه ۹۰ به علت ناکارآمدیها و ترک فعلهای بیشمار دولت موسوم به تدبیر و امید از رشد اقتصادی محروم شد و میانگین رشد اقتصادی ۰.۶درصد به ثبت رسید. جهشهای شدید نرخ ارز و تورمهای مستمر بالا و تحقق تورم ۶۰درصدی، عدم تأمین واکسن در دوره کرونا، تشدید بیکاری در کشور، افت سرمایهگذاری خارجی، رشد فزاینده حجم نقدینگی و ثبت نرخ رشد نقدینگی ۴۰درصدی، تورم عدم ساخت مسکن و جهشهای قیمتی بخش ساختمان در دوره روحانی و کاهش درآمد سرانه ایرانیان در این دوره زمانی تنها لیست کوتاهی از خسارتهای دولت حسن روحانی است که این روزها وی از آنها به عنوان هدایایی برای دولت سیزدهم یاد میکند(!) وضعیت دولت تحویل داده شده توسط روحانی در سال ۱۴۰۰ در مقایسه با وضعیت پایان دولت دهم در سال ۹۲ نشان میدهد که روحانی میراثی از مجموعهای از ناکارآمدیها را برجای گذاشته است. در دولت احمدینژاد تورم ۳۸درصد، نرخ رشد نقدینگی ۲۹درصد و میانگین رشد اقتصادی ۲.۰۵درصدی تجربه شد که در مقایسه با وضعیت تحویل دولت روحانی به دولت سیزدهم، بهمراتب وضعیت بهتری بوده است. همچنین به لحاظ نابرابری، دولت روحانی کشور را در وضعیت نامطلوبی قرار داد؛ ضریبجینی به عنوان شاخصی برای سنجش نابرابری در دولت روحانی و عدم اتخاذ سیاستهای حمایتی از اقشار کمدرآمد روندی صعودی را طی کرد. در حالی که در دولت احمدینژاد به دلیل اجرای سیاست هدفمندی یارانهها شاخص نابرابری بهشدت در کشور کاهش یافت و توزیع درآمد نیز نسبتاً بهبود یافت.
بیتوجهی دولت روحانی به اصلاح اساسی ساختارهای اقتصاد باعث شد، کاهش تصنعی تورم با جرقه بازگشت تحریمهای آمریکا از بین رفته و دولت روحانی را رکورددار بزرگترین تورم دو دهه اخیر کند و باعث کوچک شدن سفرههای مردم شود.
در یک دهه گذشته تشکیل سرمایه و تولید ناخالص داخلی کشور با رشدهای پایین و بعضاً منفی روبهرو بوده است. نتایج عدم ثبات در شرایط اقتصاد کلان به دلیل ناکارآمدی و بیبرنامگی دولت گذشته در کاهش سرمایهگذاری و تولید و همچنین ترغیب فعالان اقتصادی به فعالیتهای سفتهبازانه در دهه ۹۰ قابل مشاهده است. بر اساس آمارهای بانک مرکزی، متوسط نرخ رشد یک دهه اخیر تشکیل سرمایه ثابت ناخالص کل، ماشینآلات و ساختمان طی دوره ۱۳۹۱ تا ۱۴۰۰ بهترتیب معادل ۶.۹-، ۹.۱- و ۵.۲- درصد بوده است. البته بر اساس آمار بانک مرکزی سال ۱۴۰۱ میزان سرمایهگذاری یا همان تشکیل سرمایه ثابت ناخالص با رشد ۶.۷درصدی، رکورد این شاخص را زده است. موردی که روحانی همواره سعی داشت بر آن تأکید کند، بلد بودن زبان دنیا و نوید ارتباطات اقتصادی- سیاسی با جهان بود، اما فارغ از کارنامه سیاسی که مشخص شد بلد بودن زبان دنیا، تنها بلوف بود، دولت در این زمینه در حوزه اقتصاد رفوزه شد. شاهد این مدعا هم میزان سرمایهگذاری خارجی به روایت بانک مرکزی است. با آنکه میزان سرمایهگذاری خارجی در سالهای ۹۰ و ۹۱ در اوج تحریمهای نفتی و هستهای بیش از ۴میلیارد دلار در سال بود اما پس از برجام روندی نزولی به خود گرفت به طوری که سال ۹۵ به ۳میلیارد و ۲۲۳میلیون دلار و سال ۹۶ به ۲میلیارد و ۴۳۰میلیون دلار رسید. این عدد سال ۹۶ به رقم ناامیدکننده یکمیلیارد دلار هم رسید.
شاخص درآمد ملی سرانه، یکی از مهمترین مؤلفههایی است که برای نشان دادن وضعیت اقتصادی یک کشور به کار میرود و بهبود این شاخص بیانگر وضعیت مناسب خانوارها، بنگاههای اقتصادی و بخشهای مختلف است. درآمد سرانه در یک دهه اخیر از ۹.۲میلیون تومان در سال ۹۰ به ازای هر نفر در سال ۹۸ به ۸/۴ میلیون تومان (به قیمت ثابت سال ۹۰) کاهش یافته است. این یعنی درآمد مردم در یک دهه اخیر نهتنها افزایش نداشته که کاهش هم یافته است. مرکز آمار در حالی این ارقام را اعلام کرده که اصلیترین دلیل این بحران، تورم فزاینده سالهای اخیر بوده است.