ایالات متحده آمریکا چگونه از کشاورزان خود حمایت میکند؟
تاریخ انتشار: ۳۰ مهر ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۱۱۸۳۰۳۸
به گزارش خبرنگار مهر به نقل از گزارش سایت downsizinggovernment.org (دولت فدرال آمریکا)، وزارت کشاورزی آمریکا در قالب ۸ برنامه مستقل گسترده، با بودجه سالیانه بالغبر ۲۰ میلیارد دلار به کشاورزان خود کمک میکند تا آنان بتوانند علاوه بر خودکفایی در تولید محصولات کشاورزی، سهم عمدهای در تجارت جهانی داشته باشند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
این کشور بودجهای ۲۰ میلیارد دلاری را برای حمایت یارانهای سالانه از بخش کشاورزی اختصاص میدهد. حدود ۳۹ درصد از ۲.۱ میلیون کشاورز آمریکا موفق شدهاند که یارانه خود را دریافت کنند، اما سهم عمدهای از این حمایتهای دولتی نصیب تولیدکنندگان بزرگ گندم، برنج، سویا، ذرت و پنبه خواهد شد. علاوه بر این دولت امریکا قصد دارد تا در برابر نوسانات قیمتی، هزینههای بالا و بازدهی کم احتمالی محصولات از کشاورزان خود حمایت کند. بدین منظور دولت قصد دارد تا با عملیات بازاریابی، پوشش بیمهای، خرید و صادرات محصولات کشاورزی و تحقیق در زمینه افزایش بهرهوری محصولات کشاورزی به کشاورزان کمک کند.
ریسک پایین کشاورزی در آمریکا، مانع حمایت گسترده دولت از این بخش نمیشود
باوجوداینکه کشاورزی نسبت به صنایع دیگر آمریکا ریسکپذیرتر نبوده و به یارانههای کلی دولت فدرال نیاز نداشته است، اما کمک دولت فدرال و محلی نیز از کشاورزان بسیار گسترده میباشد. یارانه اعطایی دولت به تولیدکنندگان کشاورزی برای مالیاتدهندگان (مصرفکنندگان) مقرونبهصرفه است، و این کمکهای مالی بیشتر جهت نوآوری در بخش کشاورزی، کاهش هزینهها، متنوع ساختن کشت در اراضی زراعی و دیگر اقدامات جهت پویایی اقتصاد رقابتی صورت میگیرد.
۶۰ برنامه گسترده حمایتی آمریکا از بخش کشاورزی
به گزارش دولت فدرال آمریکا، وزارت کشاورزی ایالاتمتحده در قالب ۶۰ برنامه مستقیم و غیرمستقیم از بخش کشاورزی خود حمایت میکند که ۷۰ درصد این کمکها بیشتر به تولید سه محصول اساسی(گندم، ذرت و سویا) اختصاص دارد. خلاصهای از مهمترین این حمایتهای امریکا از کشاورزی به شرح زیر است:
بیمه محصولات کشاورزی (Insurance):
بیمه محصولات کشاورزی، مهمترین برنامه وزارت کشاورزی آمریکا طی سالیان گذشته بوده است که توسط آژانس مدیریت ریسک این کشور (SDA's Risk Management Agency) اجرا میشود و طی ۵ سال گذشته سالیانه بیش از ۸ میلیارد دلار در این بخش سرمایهگذاری کرده است. ۱۰۰محصول کشاورزی تحت پوشش این بیمه قرار گرفتهاند که مهمترین آنها ذرت، پنبه، گندم و سویا هستند. جالب اینجاست که اغلب کشاورزان با بیمه مزرعه خود پول بیشتری نسبت به هزینه پرداخت شده برای بیمه محصولات خود کسب میکنند و جالبتر آنکه هیچ محدودیت بیمهای برای پرداخت خسارت توسط شرکتهای بیمه وجود ندارد. بهطوریکه حدود ۲۰ مزرعه سالانه بیش از ۱ میلیون دلار از محل این برنامه دریافت میکنند.
پوشش ریسکهای موجود در بخش کشاورزی (Agriculture Risk Coverage (ARC)):
این برنامه بدینصورت است که اگر درآمد کشاورزان در هر هکتار با میانگین درامد دیگر کشاورزان در آن ناحیه برابر نبود، یارانهای از محل برنامه (ARC) به کشاورز پرداخت میشود. بهطورکلی میتوان گفت هرچقدر قیمت محصول و درآمدش کمتر باشد یارانه بیشتری از این محل دریافت میکند. این برنامه که شامل ۲۰ محصول اساسی ازجمله گندم، ذرت، خردل و نخود است، فقط در سال ۲۰۱۷ به کشاورزان بیش از ۳.۷ میلیارد دلار یارانه پرداخت کرده است.
پوشش ریسک قیمت (Price Loss Coverage (PLC)):
این برنامه بدینصورت است که اگر کشاورزان بر اساس میانگین قیمت ملی یک محصول در مقایسه با قیمت مرجع (جهانی) محصول که توسط کنگره تعیین میشود، پایین باشد کشاورز یارانه دریافت میکند. یعنی هرچه قیمت ملی در مقایسه با قیمت مرجع کمتر باشد، کشاورز یارانه بیشتری دریافت خواهد کرد. ازآنجاکه غالبا قیمت مرجع بالا است، پرداخت این نوع یارانه احتمالاً زیاد میباشد. این برنامه بیش از ۲۰ محصول کشاورزی را پوشش میدهد و در سال ۲۰۱۷ به کشاورزان مبلغ ۳.۲ میلیارد دلار یارانه از این محل پرداخت شده است.
برنامههای حفاظتی (Conservation Programs) :
وزارت کشاورزی ایالاتمتحده چندین برنامه مختلف جهت حفاظت مزارع کشاورزی را دنبال میکند. بهطوریکه در قالب برخی از این برنامهها به کشاورزان پول پرداخت میشود تا با برنامههای نظارتی و حفاظتی، نظام تولید خود را جهت حفاظت از منابع طبیعی بهبود بخشند. سالانه بیش از ۵ میلیارد دلار برای این نوع حمایتها پرداخت میشود.
اعطای وام بازاریابی (Marketing Loans):
این برنامه که برای وزارت کشاورزی آمریکا در دو سال گذشته سالانه ۱۶۰ میلیون دلار هزینه داشته است قصد دارد که در زمان برداشت محصول کشاورزی به کشاورزان وام پرداخت کند تا محصولات خود را ذخیره و نگهداری کند و پس از بازاریابی مناسب، با قیمتی بالاتر بتواند محصولات خود را به فروش برسانند.
حمایت در برابر بلایای طبیعی (Disaster Aid):
این برنامه که از سال ۲۰۱۰ حدود ۱.۹ میلیارد دلار برای وزارت کشاورزی ایالاتمتحده هزینه داشته، بدینصورت است که علاوه بر تسهیلات و قوانین موجود کنگره در این زمینه؛ به کشاورزان در قبال بلایای طبیعی خسارت پرداخت میشود که عمده این کمکها عمدتاً به گندم کاران، دام دران و باغبانان اعطا میشود.
بازاریابی و صادرات محصولات کشاورزی (Marketing and Export Promotion):
سالانه این وزارتخانه بیش از ۱.۲ میلیارد دلار صرف فعالیتهای تبلیغاتی و بازاریابی برای فروش و سرمایهگذاری در بخش کشاورزی میکند. دفتر خدمات خارجی کشاورزی امریکا (The Foreign Agricultural Service)، سالانه حدود ۳۰۰ میلیون دلار در بیش از ۹۰ دفتر خارجی خود برای بازاریابی صادراتی کشاورزی هزینه میکند.
تحقیق و پشتیبانی از سایر امور مرتبط (Research and Other Support):
اکثر صنایع در آمریکا منابع مالی تحقیقات و توسعه خود را تأمین میکنند، اما در مورد کشاورزی، دولت آمریکا هزاران دانشمند و متخصص دیگر را استخدام میکند تا به صنعت کشاورزی کمک کنند. بدین منظور وزارت کشاورزی آمریکا سالانه ۳ میلیارد دلار برای تحقیق و توسعه کشاورزی در بیش از ۱۰۰ منطقه صرف میکند. این برنامه همچنین مجموعهای از خدمات پشتیبانی دیگر (مانند دادههای آماری و مطالعات اقتصادی) را نیز به کشاورزان ارائه میدهد.
لینک مرجع مطلب:
https://www.downsizinggovernment.org/agriculture/subsidies
کد خبر 4437728منبع: مهر
کلیدواژه: اقتصاد مقاومتی ایالات متحده آمریکا محصولات کشاورزی کشاورزی اربعین ۹۷ اربعین 97 بانک مرکزی ایران قیمت نفت بورس وزارت جهاد کشاورزی گمرک ایران صادرات غیرنفتی تحریم اقتصادی ایران وزارت صنعت معدن و تجارت نفت خام بازار سهام اربعین حسینی تولید نفت دلار
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۱۱۸۳۰۳۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
جنگ داخلی؛ فیلمی که آمریکا را به وحشت انداخت!
فرارو- الکس گارلند نگران این است که دنیا به کدامین سو پیش میرود به خصوص با وجود درگیریهای بین المللی در هر بولتن خبری و انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده در گوشه و کنار. این فیلمساز ۵۳ ساله بریتانیایی کمتر نگران بحثهای شدیدی است که جدیدترین فیلم اش به راه انداخته است. او میگوید: "این اجتناب ناپذیر است که این روزها همه چیز دو قطبی شده دقیقا همین تضاد اجتماعی دائمی ایده ساخت "جنگ داخلی" را ایجاد کرد فیلمی که به موضوعات بسیار حساس میپردازد".
به گزارش فرارو به نقل از الپائیس، او در مادرید میگوید:" یک هیستری جمعی وجود دارد. این یکی از دلایلی است که من فیلم را ساختم. نمونه مشابه آن پاسخ تحریف شده به سخنرانی "جاناتان گلیزر" کارگردان فیلم "منطقه مورد علاقه" درباره غزه در مراسم اسکار است".
به همین دلیل است که در میانه اختلافات عمیق فیلم چهارم گارلند در همان لحظهای که آنونس آن پخش شد بحثهایی را برانگیخت. جنگ داخلی به دنبال ارائه پاسخ نیست و بخشی از پیام خود را به تفسیر بیننده واگذار میکند. در آنونس فیلم یک میلیشیای ستیزه جو دیده میشود که یک تفنگ را به طرف قهرمانها نشانه گرفته است و میپرسد:"شما چه جور آمریکاییای هستید؟ " یک سوال کاملا سیاسی.
در سادهترین خلاصه از داستان "جنگ داخلی" میتوان گفت که این فیلم درباره گروهی از روزنامه نگاران است که در یک سفر جادهای در ایالات متحده ویران شده در جستجوی کشفیات بزرگی درباره منازعه و درگیری هستند. در مرکز این فیلم سیاست قرار ندارد بلکه درگیری نسلی بین دو عکاس جنگ به چشم میخورد: "لی" کهنه کار (با بازی کرستن دانست) که شاهد فهرست بلندبالایی از رخدادهای وحشتناک بوده و "جسی" جوان سال (با بازی کیلی اسپانی) که آماده است تا با دوربین و عکسهای سیاه و سفید خود جهان را به تصویر بکشد.
در فیلم این "لی" است که توضیح میدهد هدف از عکاسی جنگ ارائه پاسخ نیست بلکه اجازه دادن به عموم مردم برای نتیجه گیری توسط خودشان است هدفی که گارلند در "جنگ داخلی" به دنبال رسیدن به آن است. لی همانند کارگردان فیلم در مورد این که آیا میتواند به آن هدف دست یابد یا خیر تردید دارد. جنگ داخلی تصمیم میگیرد که وابستگیهای سیاسی خود را اعلام نکند و هیچ اشارهای به احزاب یا ایدئولوژیها نمیکند. این تصمیمی است که به شدت از سوی روزنامههایی مانند نیویورک تایمز و همچنین نشریاتی که معمولا در مورد فیلمها گزارشی منتشر نمیکنند مانند "فایننشال تایمز" و "فارین افرز" مورد انتقاد قرار گرفته است. رسانهها درباره این فیلم نوشته اند: "جنگ داخلی موفقیت آمیز است، زیرا سیاست اش موفق است: غیر منطقی و بی معنی است". در واقع، گارلند به دلیل عدم جانبداری و بازی نکردن در فضای قطبی شده مورد انتقاد رسانهها قرار گرفته است.
گارلند هنگام نگارش فیلمنامه که در واقع از خشم سال ۲۰۲۰ میلادی متولد شد نشان داد آن چه از نظرش اهمیت دارد نه سیاست امریکا بلکه افراط گرایی است که میتواند در هر نقطهای از جهان فوران کند. او میگوید: "قطبی شدن هم در دموکراسیهای غربی و هم در خارج از حیطه کشورهای دموکراتیک غربی به روندی جهانی تبدیل شده است. این موضوع به طور کامل به دونالد ترامپ مربوط نمیشود، زیرا اگر بخواهیم روی ترامپ متمرکز شویم نمیتوانیم توضیحی درباره پدیدههای دیگری مانند برگزیت (خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا) داشته باشیم. باید بپرسیم چرا چنین روندی در حال رخ دادن است؟
من فکر میکنم این شامل مواردی مانند رسانههای اجتماعی و شکست مرکزگرایی است. من یک میانه رو هستم و در دسته بندیهای سیاسی در جناح چپ قرار دارم، اما تعلق خاطرم به چپ میانه است. چپ و راست چندین دهه است که در حال جابجایی و تغییر قدرت هستند، اما زندگی مردم تغییر نکرده است. مردم در تله فقر باقی مانده اند. بنابراین، جای تعجبی ندارد که آنان دچار عصبانیت و ناامیدی میشوند".
او میافزاید: "من در جایگاه یک فرد و یک انسان پاسخ میدهم احساس نمیکنم با بند ناف فیلم مرتبط باشم. من کارگردانی فیلم را صرفا به عنوان یک شغل میبینم بنابراین، بحثها برایم جالب هستند. چیزی که من با آن مشکل دارم سازمانهای بزرگ و قدرتمند خبری هستند که برنامه سیاسی واحدی دارند و این برنامه سیاسی و رویکرد نه صرفا روی نحوه گزارش داستانها و روایتها بلکه در مورد این که اصولا آن داستان و روایت را گزارش کنند یا خیر نیز سایه انداخته است".
گارلند تصمیم گرفت جنگ داخلی را در فضای ایالات متحده بسازد چرا که به گفته خودش آن کشور دارای نظام سیاسیای است که بقیه جهان آن را میشناسند او میگوید حتی گاهی اوقات سایرین ان را بهتر از خود امریکاییها میشناسند. با این وجود، بحث در مورد این فیلم پس از موفقیت آن در سینماهای ایالات متحده داغتر شده است. جنگ داخلی پرفروشترین فیلم در تاریخ فعالیت استودیوی مستقل A۲۴ در مقایسه با سایر فیلمهای ساخته شده توسط آن استودیو بوده است.
"متئو بلونی" روزنامه نگار در پادکست هالیوودی The Town این سوال را مطرح کرد که آیا آمریکاییها مایل هستند برای تماشای "مشکلاتی که هر روز در اخبار مطرح میشوند" به سینما بروند و فجایع سال انتخابات که از "سی ان ان" و "فاکس نیوز" پخش میشوند را یک گام جلوتر ببرند.
به نظر میرسد آنان تمایل داشتند. دست کم آنان از روی کنجکاوی یا به شکل بیمارگونهای علاقمند بودند که ایالات متحده ویران شده را ببینند به طوری که ۱۷ درصد از تماشاگران باور داشتند که در حال تماشای نگاهی دیستوپیایی درباره امریکا هستند و سایر تماشاگران آن را واقع بینانه و منطبق با شرایط امروز امریکا قلمداد کرده بودند. جنگ داخلی با بودجه ۵۰ میلیون دلاری گرانترین فیلم ساخته شده توسط استودیوی A۴ بوده است.
رئیس جمهور سه دورهایاین فیلم با فضای ژورنالیستی خود توضیح نمیدهد که ایالات متحده چگونه به شرایطی که در آن قرار دارد رسید اگرچه سرنخهایی در این باره وجود دارد: در فیلم نشان داده میشود که رئیس جمهور (با بازی نیک آفرمن) با دور زدن قانون اساسی و انحلال پلیس فدرال امریکا (اف بی آی) اقامت خود در کاخ سفید را با دور زدن قانون اساسی برای سومین دوره تمدید کرد. در فیلم گفته میشود که "قتل عام آنتیفا" رخ داده اگرچه تماشاگر نمیداند که قربانیان و عامل کشتار چه کسانی بودند و گفته میشود که یک گروه مائوئیست در پورتلند امریکا شورش کرده است.
در فیلم کالیفرنیا و تگزاس در دو سوی طیف سیاسی در زندگی واقعی با یک هدف متحد میشوند: سرنگونی یک رئیس جمهور فاشیست. گارلند معتقد است خوش بینی خاصی در این جنبش وجود دارد. او میگوید: "برای برخی این یک جنون بود. برای من دیوانه کننده است اگر فکر کنم این دو طیف حتی در مواجهه با یک رئیس جمهرو فاشیست نیز نمیتوانند با یکدیگر به اجماع نظر برسند. در مورد دوره پس از جنگ جهانی دوم نیز خوش بینی خاصی میبینم. بسیاری از کشورها به این نتیجه رسیدند که فاشیسم یک ایده وحشتناک است و باید از حقوق بشر محافظت شود. جنبه بدبینانه آنجاست است که انسانها در اجتناب از مشکلات وحشتناک به شکلی درخشان عمل نمیکنند. ما از یک مشکل وحشتناک برمی گردیم، اما این کار را دوباره و دوباره انجام میدهیم".
گارنر هم چنین زمانی که ایدهآل روزنامه نگاری را در کانون توجه قرار میدهد نگاهی اجمالی به این خوش بینی دارد اگرچه میداند که این حرفه امروزه چندان محبوب نیست. او میگوید میداند که همه از آن حرفه متنفر هستند!
علاقه او به روزنامه نگاری از طرق حرفه پدرش نزدیک میشود که دهههای متمادی کاریکاتوریست سیاسی نشریات و مطبوعات بود. گارلند در جوانی سعی کرد تا کاراکتر خبرنگار حوزه جنگ را در فیلم هایش خلق کند. او در ۲۶ سالگی فیلمنامه "ساحل" را درباره جوانی همراه با ناامیدی اش نوشت که سالها بعد با کارگردانی "دنی بویل" آن را به فیلم تبدیل کرد. گارلند پس از ان در طول چهار فیلم خود به دنبال موضوعاتی بود که اغلب در روزنامهها پیدا میشوند.
او در "اکس ماکینا" در سال ۲۰۱۴ میلادی در قدرت شرکتهای فناوری، هوش مصنوعی و حتی رضایت غوطهور شد. او در فیلم "نابودی" در سال ۲۰۱۸ میلادی استعارهای بی نظیر درباره تغییرات آب و هوایی ایجاد کرد. سبک کار گارلند این گونه است که همواره در فیلم هایش تماشاگر را رها میکند تا خود نتیجه گیری کند.
جنگ داخلی احتمالا سادهترین چارچوب را برای درک دارد، زیرا اگرچه گارنر فیلمنامه را در سال ۲۰۲۰ نوشت، اما تصاویر به ناچار آن چه را که از آن زمان اتفاق افتاده بازتاب میدهد: از جمله شورشیان به ساختمان کنگره گرفته تا جنگ اوکراین. امروز صحبت کردن در مورد جنگی که در غزه رخ داده نیز اجتناب ناپذیر است. گارنر افراط گرایی واضح را در مورد رخدادهای غزه میبیند. او نوع رفتار با روزنامه نگاران در مورد بازتاب رخدادهای غزه را قابل تامل میداند.
او میگوید: "من فکر میکنم دلیل آن که اسرائیل اجازه نمیدهد روزنامه نگاران آزادانه به تمام نقاط غزه دسترسی داشته باشند بدان خاطر است که نمیخواهد با یک کارزار روابط عمومی مواجه شده و مجبور به مقابله با آن شود. در جنگ ویتنام به روزنامه نگاران امکان دسترسی بسیار نامحدودی داده شد. علیرغم محدود بودن صرف دسترسی باعث شد تا افکار عمومی به شدت علیه جنگ ویتنام موضع گیری کند. از آن زمان به این سو هنگامی که دولتها درگیر جنگ شده اند از تاکتیکهایی برای محدود کردن فعالیت روزنامه نگاران استفاده کرده اند. در عراق تاکتیک این بود که روزنامه نگاران با ارتش همراه شوند استدلال مطرح شده برای این منظور آن بود که از روزنامه نگاران محافظت بعمل آید، اما آن چه واقعا در عمل انجام میشد این بود که ارتش روزنامه نگاران را کنترل میکرد".
این دیدگاه ضد جنگ همان چیزی است که گارلند را هدایت میکند. او میگوید: "وقتی وقت زیادی را در اطراف سربازان میگذرانید میتوانید در یک روز ترس، لذت، شوخی و کسالت را به طور همزمان ببینید. این وضعیتی انسانی است. درست مانند فراموش کردن وحشت از یک درگیری به درگیری دیگر از اوکراین گرفته تا غزه".
گارنر هم چنین با دنی بویل و کیلین مورفی دوباره به هم میپیوندد تا دنباله "۲۸ روز بعد" سومین فیلم حماسه آخرالزمان زامبی که برای دهها سال به تعویق افتاده را دوباره بسازند.