ارتش واحد اروپایی؛ تلاش برای استقلال امنیتی قاره سبز از آمریکا
تاریخ انتشار: ۲۴ آبان ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۱۵۳۶۲۴۴
خبرگزاری مهر- گروه بین الملل - شقایق لامع زاده : نخستین زمزمه های ایجاد ارتش واحد اروپایی اندکی پس از جنگ جهانی دوم در میان کشورهای درگیر آغاز شد. شماری از کشورهای اروپایی بر این باور بوده و هستند که ایجاد ارتش واحد اروپایی می تواند به مثابه دیواره امنیتی محکمی برای آنها عمل کرده و می توانند بواسطه آن ثبات، آرامش و صلح را برای مردم خود به ارمغان بیاورند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
اکنون با گذشت بیش از نیم قرن از جنگ جهانی دوم بار دیگر داعیه تاسیس «ارتش اروپایی واقعی» در میان قدرتهای اروپایی از سر گرفته شده است، تا جایی که یکی از محورهای گفتگوی رهبران و مقامات اروپایی در هر نشست رسمی و غیر رسمی به این موضوع اختصاص پیدا می کند. اگر چه وزرای دفاع و وزرای خارجه کشورهای عضو اتحادیه اروپا بطور خاص و ویژه تر به بررسی راه اندازی ارتش واحد اروپایی می پردازند، اما تاکنون نتوانسته اند به نتیجه مطلوب و مورد دلخواه دست پیدا کنند.
موضوع برای کشورهای اروپایی از جایی جلوه جدی تر به خود گرفت که روسیه با تجهیز توان دفاعی خود به خطر و تهدیدی برای ناتو و کشورهای اروپایی بدل شد. تقویت ارتش روسیه در داخل و اطراف اروپا باعث افزایش نگرانی ها در مورد تهاجمی تر شدن این قاره شده تا جایی که آلمان، فرانسه و کشورهای دیگر به شدت از روسیه و اهداف آن ابراز نگرانی می کنند.
هفته گذشته همزمان با گفتگوی «امانوئل ماکرون» رئیس جمهور فرانسه با «رادیو اروپا ۱» موج جدیدی از ایجاد ارتش واحد اروپایی در میان رهبران و مقامات اروپایی به راه افتاد. ماکرون با اشاره به این نکته که اروپا بواسطه هم مرزی با روسیه می تواند مورد تهدیدهای احتمالی این کشور قرار بگیرد، اظهار داشت که اروپا باید تا جایی توان دفاعی خود را بالا ببرد که بدون هرگونه وابستگی به آمریکا قادر به دفاع از خود باشد.
وی در توضیح و توجیه خود برای لزوم تاسیس و راه اندازی «ارتش واقعی اروپایی» با اشاره به موضع اخیر «دونالد ترامپ» رئیس جمهوری آمریکا درباره خروج از پیمان منع موشک های هسته ای دور برد گفت که هدف از چنین برنامه ای حفاظت اروپا در مقابل چین، روسیه و حتی آمریکا است.
از سوی دیگر ۲۹ کشور عضو پیمان آتلانتیک شمالی بر این باور متفق القول هستند که هرگونه حمله نظامی علیه یک یا چند کشور عضو در اروپا و یا در آمریکای شمالی را حمله به تمام اعضای ناتو تلقی کرده و همگی برای دفاع از کشور یا کشورهای هدف قرار گرفته شده وارد میدان شوند.
ماکرون که در سیاست اداره کشور مسیری مشابه «ژاک شیراک» و «شارل دوگل» را در پیش گرفته سعی دارد تا با فرورفتن در لاک دفاعی به نوعی امنیت و ثبات را به مردم کشور خود ارزانی بدارد. سیاست های مبتنی بر تقویت توان هسته ای، تقویت توان دفاع ملی، برخورداری از شمایل اروپای واحد و همبستگی بلوک شرق و غرب برای حفظ همبستگی اروپا از جمله مواردی هستند که در برنامه های رئیس جمهوری کنونی فرانسه به وضوح به چشم می خورد. سیاست هایی که به نوعی نامحسوس به مقابله با یکجانبه گرایی آمریکا نیز می پردازد.
شیراک اصولی را در حوزه سیاست خارجی خود سرلوحه قرار داده بود، مواردی که از اهداف مهم و اصلی شیراک می توان به آنها اشاره کرد، چند جانبه گرایی، مخالفت با تحقق هژمونی آمریکا، تامین آزاد انرژی، توسل به قواعد حقوق بین المللی و تاکید بر نقش نهادهای بین المللی به خصوص سازمان ملل است. وی تا سال ۲۰۰۷ میلادی یعنی تا زمان حضور خود در کاخ الیزه تلاش های بسیاری در جهت تحقق سیستم دفاعی و امنیتی را مبذول داشت، اما برغم تلاش های مجدانه وی نتیجه ای حاصل نشد.
در چنین شرایطی که ماکرون مصرانه خواستار تاسیس ارتش اروپایی برآمده، ترامپ در مقابل در توئیتی تشکیل ارتش اروپایی را «توهین آمیز» قلمداد کرده و نسبت به پرداخت سهم کشورهای اروپایی در ناتو انتقادهای همیشگی خود را تکرار کرد.
پس از اعلام موضع رئیس جمهوری فرانسه، « اورزلا فون در لاین» وزیر دفاع و «آنگلا مرکل» صدراعظم آلمان ضمن حمایت از ماکرون با تاکید بر لزوم تحقق ارتش واقعی اروپایی خواستار اقدامات جدی کشورهای اروپایی در این زمینه شدند.
مرکل در سخنان اخیر خود در صحن پارلمان اروپا ضمن تاکید بر اینکه چنین ارتشی با ناتو مغایرتی ندارد، تاکید کرد که اگر اروپا یک ارتش واحد و سیستم تسلیحاتی واحدی داشته باشد میتواند با قدرت بیشتری در ناتو حضور یابد. به اعتقاد رهبر آلمان یک ارتش مشترک اروپایی سبب خواهد شد که جنگ تازهای در اروپا در نگیرد.
صدراعظم آلمان در ادامه سخنان خود گفت که اروپا تنها زمانی به اندازه کافی، متحد و منسجم خواهد بود که در سکوهای جهانی بتواند از ارزشها و منافع خویش دفاع کند. از این رو اروپا باید در بلند مدت، توانمندتر شود و باید بر اساس اتفاق آراء از طریق معاهدات و پیمان های اروپایی عمل کند.
وزیر دفاع آلمان نیز از متحدان اروپایی خود خواست تا نگاه جدی تری به این پروژه مهم اروپایی داشته و از هیچ تلاشی برای تحقق آن فروگذار نکنند.
بحث درباره ایجاد ارتش اروپایی به همین جا ختم نشد. پس از ماکرون و مرکل نوبت اظهار نظر درباره این پروژه مهم اروپایی به «ولادیمیر پوتین» رئیس جمهوری روسیه رسید. پوتین در گفتگویی با راشاتودی ضمن حمایت از مواضع فرانسه در قبال ایجاد ارتش واحد اروپایی خاطر نشان کرد که کشورهای عضو اتحادیه اروپا حق دارند که بخواهند در عرصه دفاعی و امنیتی مستقل و خودکفا باشند.
رئیس جمهوری روسیه با بیان اینکه ماکرون احیاگر طرح رئیس جمهوری پیشین فرانسه در خصوص تاسیس ارتش اروپایی بوده تاکید کرد که مسکو درصدد تعمیق مناسبات خود با اروپا است.
در این میان نباید از نقش انگلیس در پروژه اروپایی ارتش واحد غافل شد. انگلیس تا چندی دیگر از اتحادیه اروپا منفک شده و به عنوان کشوری منزوی جایی در تصمیم گیری های کلان اروپا نخواهد داشت. بی شک همین موضوع آنها را پس از آمریکا به عنوان دیگر مخالف سرسخت ایجاد ارتش اروپایی تبدیل خواهد کرد. عدم اظهار نظر و عدم موضع گیری این کشور پس از سخنان مرکل و ماکرون تا حد زیادی می تواند دلیل قاطعی برای صحت این پیش بینی بشمار آید.
بد نیست اشاره ای داشته باشیم به تشکیل ارتش اروپایی «پسکو». آلمان به همراه کشورهای چک و رومانی دور از هرگونه جنجال سازی سیاسی در مسیر اقدامی مشابه ارتش اروپایی قرار گرفت. اقدام رو به جلوی آلمان کار را به آنجا رساند که در نوامبر سال ۲۰۱۷، وزرای خارجه و دفاع از ۲۳ کشور عضو اتحادیه اروپا در بروکسل «موافقتنامه برای همکاری سازماندهیشده دائم» معروف به «پسکو» (PESCO) را به امضا رساندند.
بواسطه امضای این موافقتنامه اتحادیه اروپا گامی مهم برای داشتن توانایی ورود مستقلانه به یک جنگ را با اعلام تشکیل ارتش اروپایی برداشت. این ارتش حتی در صورت لزوم میتواند با آمریکا وارد جنگ شود. جالب اینکه انگلیس هم که مخالف ارتش مستقل اروپایی بود، از امضاکنندگان این توافقنامه نظامی بوده است.
کمی پیشتر از امضای این موافقتنامه «ژان کلود یونکر» رئیس کمیسیون اروپایی پس از تمرین نظامی ناتو درمنطقه شمال شرق لهستان خاطر نشان کرد که کشورهای اروپایی برای دفاع نمی توانند تنها به آمریکا تکیه کنند. وی معتقد است که کشورهای اروپایی با اختصاص هزینه های بیشتری در حوزه مسائل دفاعی باید مسیر پروژه های مشترک نظامی-دفاعی را هموار کنند.
اکنون و با توجه به شرایط جاری در اروپا به نظر می رسد ادامه بحث های جدی درباره «ایجاد ارتش واقعی اروپایی» به پس از برگزاری انتخابات آتی اروپا در سال آینده میلادی موکول شود. ایجاد جرقه های جدید برای تاسیس و راه اندازی ارتش اروپایی بستر مناسبی برای لابی گری ها و گفتگوهای هدفمند رهبران کشورهای اروپایی را فراهم آورده است.
بی شک با روی کار آمده پارلمان جدید اروپا و تغییرات آتی در سطح مدیریت نهادهای زیر مجموعه اتحادیه اروپا می تواند کمک شایان توجهی به تحقق و اجرایی شدن این پروژه مشترک و مهم اروپایی کند.
کد خبر 4458503 شقایق لامع زادهمنبع: مهر
کلیدواژه: آلمان ارتش اروپایی فرانسه
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۱۵۳۶۲۴۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
بورل: آمریکا دیگر هژمونی ندارد/ روسیه تهدیدی وجودی برای اروپاست
رئیس سیاست خارجی اتحادیه اروپا معتقد است: آمریکا موقعیت هژمونی خود را از دست داده و نظم جهانی چندجانبه پس از ۱۹۴۵ در حال از دست دادن جایگاه خود است.
به گزارش ایسنا، جوزپ بورل، رئیس سیاست خارجی اتحادیه اروپا در سخنرانی خود در دانشگاه آکسفورد گفت: من تقابل بیشتر و همکاری کمتر در جهان را شاهد هستم. این یک روند رو به رشد در سالهای گذشته بوده است؛ رویارویی بسیار بیشتر و همکاری بسیار کمتر. من دنیایی را بسیار پراکندهتر میبینم. من دنیایی را میبینم که در آن قوانین رعایت نمیشود. من قطبیت بیشتر و چندجانبه گرایی کمتر میبینم. من میبینم که چگونه وابستگیها تبدیل به سلاح میشوند. من شاهد هستم که سیستم بینالمللی که پس از جنگ سرد به آن عادت کرده بودیم، دیگر وجود ندارد. آمریکا موقعیت هژمونی خود را از دست داده و نظم جهانی چندجانبه پس از ۱۹۴۵ در حال از دست دادن جایگاه خود است.
بورل افزود: من چین را میبینم که به جایگاه ابرقدرتی میرسد. آنچه چین در ۴۰ سال گذشته انجام داده در تاریخ بشریت بینظیر است. در ۳۰ سال گذشته، سهم چین از تولید ناخالص داخلی جهان، از ۶ درصد به تقریبا ۲۰ درصد رسیده است، در حالی که ما اروپاییها از ۲۱ درصد به ۱۴ درصد و ایالات متحده از ۲۰ درصد به ۱۵ درصد رسیده است. این یک تغییر چشمگیر در چشم انداز اقتصادی است. چین در حال تبدیل شدن به یک رقیب برای ما و ایالات متحده است. نه تنها در تولید کالاهای ارزان، بلکه به عنوان یک قدرت نظامی، در خط مقدم توسعه فناوری و ساخت فناوریهایی که آینده ما را شکل خواهند داد. چین «دوستی بدون محدودیت» را آغاز کرده است.
این دیپلمات اروپایی تصریح کرد: من گفتم جهان چند قطبیتر است - بله، این درست است. همزمان قدرتهای میانی، مانند هند، برزیل، عربستان سعودی، آفریقای جنوبی، ترکیه در حال ظهور هستند. آنها در حال تبدیل شدن به بازیگران مهم هستند. چه بریکس باشند و چه غیر بریکس، ویژگیهای مشترک بسیار کمی دارند، بجز میل به کسب جایگاه بیشتر و صدای قویتر در جهان، و همچنین مزایای بیشتر برای توسعه خود. برای رسیدن به این هدف، آنها استقلال خود را به حداکثر میرسانند، تمایلی به جانبداری ندارند، بسته به شرایط یک طرف یا طرف دیگر را محافظت میکنند. آنها تمایلی به انتخاب اردو ندارند و ما نباید آنها را به سمت انتخاب اردو سوق دهیم.
بورل افزود: ما اروپاییها میخواستیم در همسایگی خود حلقهای از دوستان ایجاد کنیم. به جای آن، آنچه امروز داریم حلقهای از آتش است. حلقهای از آتش که از ساحل به خاورمیانه، قفقاز و اکنون در میدانهای نبرد اوکراین میآید. توماس گومارت، مدیر مؤسسه فرانسوی روابط بینالملل، در حال تجزیه و تحلیل نقاط ضعف اقتصاد جهانی است. چند مورد از این نقاط بسیار به ما نزدیک است؛ دریای سرخ برای تجارت، تنگه هرمز برای نفت و گاز و دریای سیاه برای صادرات غلات. آنها در مجاورت ما هستند و در برخی از آنها ما حتی با مأموریتهای نیروی دریایی اتحادیه اروپا درگیر هستیم، مانند آنچه در دریای سرخ است.
او در ادامه گفت: اکنون دو جنگ داریم، دو جنگ که وقتی به بروکسل آمدم، در کار نبود. دو جنگ وجود دارد که در آن مردم برای سرزمین میجنگند. این نشان میدهد که جغرافیا بازگشته است. به ما گفته شد که جهانی شدن، جغرافیا را بیربط کرده است، اما نه. بیشتر درگیریهای ما مربوط به زمین است، سرزمینی که در مورد فلسطین وعده داده شده و در مورد اوکراین سرزمینی در تقاطع دو جهان و این مبارزه برای زمین، خونهای زیادی را ریخته است.
بورل گفت: در عین حال شاهد شتاب روندهای جهانی هستیم. تغییرات اقلیمی دیگر مشکلی برای آینده نیست. فروپاشی آب و هوا در حال حاضر رخ داده- برای فردا نیست، برای امروز است. تحولات تکنولوژیکی - به ویژه، هوش مصنوعی. اینها تغییراتی را ایجاد میکند که ما نمیتوانیم به طور کامل درک کنیم. جمعیت شناسی نیز به سرعت در حال تغییر است. مهاجرت به ویژه در آفریقا که ۲۵ درصد از مردم جهان در سال ۲۰۵۰ در آن زندگی خواهند کرد. در سال ۲۰۵۰، از هر چهار انسان یک نفر در آفریقا زندگی میکند و در عین حال شاهد افزایش نابرابریها، کاهش دموکراسیها و در خطر افتادن آزادیها هستیم. این چیزی است که من میبینم. در این چشم انداز، نقش اتحادیه اروپا و نقش بریتانیا باید مشخص شود. نمیدانم نقش ما کدام خواهد بود. اما مطمئناً این بستگی به پاسخ ما به چالشهایی دارد که با آن روبرو هستیم - ما هشدارهایی میشنویم مبنی بر اینکه اروپا ممکن است بمیرد، باید چکار کنیم؟
مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا پیشنهاد کرد: اول، ما نیاز به ارزیابی روشنی از خطرات روسیه داریم - روسیه به عنوان وجودیترین تهدید برای اروپا در نظر گرفته میشود. شاید همه اعضای شورای اروپا با آن موافق نباشند، اما اکثریت پشت این ایده هستند. روسیه برای ما یک تهدید وجودی است و ما باید ارزیابی شفافی از این خطر داشته باشیم. دوم، ما باید روی اصول، همکاری و قدرت کار کنیم. ما مدلی ساختیم – مدل اروپایی – بر اساس همکاری و وابستگی متقابل اقتصادی در درون خود – و موفقیت چشمگیری بوده است. ۷۰ سال صلح در میان ما. ما معتقد بودیم که وابستگی متقابل از طریق چیزی که آلمانیها آن را «Wandel durch Handel» مینامند، همگرایی سیاسی ایجاد میکند. این تغییر سیاسی را در روسیه و حتی چین به همراه خواهد داشت. خوب، این اشتباه ثابت شده است. اتفاق نیفتاده است. در مواجهه با روسیه، وابستگی متقابل صلح به ارمغان نیاورد. برعکس، به وابستگی به ویژه به سوختهای فسیلی تبدیل شد و بعداً این وابستگی تبدیل به یک سلاح شد. امروز پوتین یک تهدید وجودی برای همه ماست. اگر پوتین در اوکراین موفق شود، به همین جا بسنده نخواهد کرد. چشم انداز داشتن یک دولت دست نشانده در کییف مانند دولت بلاروس، و نیروهای روسی در مرز لهستان، و کنترل روسیه بر ۴۴ درصد از بازار غلات جهان، چیزی است که اروپاییها باید از آن آگاه باشند. همه بیشتر و بیشتر از آن آگاه میشوند. اما من میدانم که همه در اتحادیه اروپا این ارزیابی را ندارند. اکنون پوتین کل غرب را به عنوان یک دشمن میبیند. او در بسیاری از سخنرانیهای خود این را به صراحت بیان کرد.
بورل درخصوص شرایط کنونی در غرب آسیا هم گفت: و جنگ دیگر. پاسخ نامناسب اسرائیل به حمله ۷ اکتبر حماس خاورمیانه را در بدترین چرخه خشونت در دهههای اخیر فرو برد. جیک سالیوان یک هفته قبل از هفتم اکتبر گفته بود که خاورمیانه هرگز اینقدر آرام نبوده است! اما آرام نبود. فقط نگاهی به اتفاقات کرانه باختری بیندازید تا متوجه شوید که اصلاً آرام نبود. حالا دو جنگ داریم. و ما اروپاییها برای آن آماده نیستیم. آنچه اکنون در غزه اتفاق میافتد، اروپا را به گونهای به تصویر کشیده است که بسیاری از مردم آن را درک نمیکنند. آنها تعامل سریع و قاطعیت ما را در حمایت از اوکراین دیدند و از نحوه برخورد ما با آنچه در فلسطین روی میدهد تعجب کردند. فرآیندهای تصمیمگیری اتحادیه اروپا چگونه کار میکند؛ اتفاق آرا. در مجمع عمومی سازمان ملل متحد، ۱۸ نفر از یک طرف، ۲ نفر از طرف دیگر رای دادند و دیگران وقتی زمان تصمیمگیری درباره آتش بس فرا رسید، رای ممتنع دادند. اما اگر ما در یک جا چیزی را «جنایت جنگی» بنامیم، باید زمانی که در هر جای دیگری اتفاق میافتد، آن را به همان نام بنامیم. آنچه در ۶ ماه گذشته در غزه رخ داده، وحشت دیگری است.
این دیپلمات اروپایی تاکید کرد: باید به دنبال یک طرح صلح باشم. فکر میکنم اعراب باید چشم انداز خود را برای حل و فصل سیاسی اوضاع ارائه دهند. من از وزرای امور خارجه کشورهای عربی دعوت کردم که به بروکسل بیایند و پیشنهادات خود را توضیح دهند. ما باید به همه بفهمانیم که راه حل نظامی وجود ندارد. خب، همه میگویند که راهحل دو کشوری را می خواهند. ما ۳۰ سال است که از اسلو این را تکرار میکنیم. اما در اسلو، راه حل دو کشوری بخشی از توافق نبود. گفتند «بعداً شاید بتوانیم»، اما در متن نیست. اگر بر این باوریم که راه حل دو دولتی تنها راه حل است، جامعه بینالمللی باید بسیار بیشتر مشارکت کند و این را نه به عنوان نقطه شروع، بلکه به عنوان نقطه پایان بازی در نظر بگیرد. اگر نابودی یا مهاجرت اجباری فلسطینیها را کنار بگذاریم، راهحل چیست؟ وقتی این سوال را از دولت نتانیاهو میپرسیم، تنها پاسخی که میگیریم این است؛ «ما راهحل دو دولتی را نمیخواهیم». میپرسیم چه میخواهید؟ و این همان چیزی است که جامعه بینالمللی باید بارها و بارها بپرسد تا به دنبال پاسخی باشد که بتواند از یک تراژدی انسانی دیگر جلوگیری کند. در ایرلند شمالی اتفاق افتاد، در اروپا اتفاق افتاد. دشمنان قدیمی امروز همسایگان خوبی هستند و بیشتر از همسایگان خوب، بهترین دوستان هستند. باید امکان پذیر باشد، اما برای این که [این امکان] فراهم شود، زمین باید تقسیم شود. آنها نمیتوانند با هم زندگی کنند، آنها باید در کنار هم، در صلح و امنیت زندگی کنند، اما هر کدام با خانه، سرزمین، دولت، قلمرو و ظرفیت سیاسی خود. این یکی از مهمترین چیزهایی است که اروپاییها باید حل کنند.
انتهای پیام