Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «ایرنا»
2024-05-07@16:14:06 GMT

امضای پاییز بر پیشانی خیام

تاریخ انتشار: ۲۴ آبان ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۱۵۳۸۷۴۶

امضای پاییز بر پیشانی خیام

تهران - ایرنا - «سه سکانس از پاییز زده شد» و «راهی به غیر از عاشقی در این خانه باغ نماند»؛ پاییز به نیمه رسید و رنگ سبز خیام را زرد کرد.

روزهای آخر آبان است و خیابان تختی الهیه را باران گرفته است؛ درختان همسایه ساختمان های سر به فلک کشیده به قدر کفایت باران نوشیده اند و سرمست، انگار خبری از خانه باغ های قدیمی این منطقه ندارند؛ صدای جریان آبی اگر می آید، از دل سرد و گرفته جویی است که از خانه ها خارج می شود و همراه جاری فراموشی آدم ها بالا به پایین تختی را طی می کند بی آنکه حواسش به کتابی باشد و باغی و تاریخی.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!


ابتدای بن بست لاله، خانه باغ خیام بساط جشن شعر برپا و از شاعر «ناصرالدین شاه می شوم» را تا غزلسرای «یار شیرازی» به مهمانی دعوت کرده است؛
خانه باغی که کنار برج های دیلاق تازه به دوران رسیده هنوز هم سبزی بهار را در پیچک های روی درختان و شمعدانی های دور حوض های کوچک خود حفظ کرده؛ اینجا مهمانی جشن امضای پاییز به مناسبت 24 آبان روز کتاب و کتابخوانی است.
از وسط خانه می شود کوه های برف گرفته شمال تهران را دید، جای تعجب دارد میان این همه ساختمان سربه فلک کشیده هنوز این فرصت تماشای کوه های رخت سفید پوشیده برای مهمانان خانه باغ خیام مهیاست.
خانه فرهنگ خیام بناست میزبان محمد علی بهمنی، قاسم صرافان، مائده مرتضوی، عارفه لک، ندا قربانیان، داوود جهانوند، بهمن بنی هاشمی، حسین دهلوی و بهزاد صدیقی باشد؛ ندا قربانیان همان ورودی محل برگزاری مراسم روی کاناپه نشسته و نمایشنامه «ساده با تو با یک ترانه» را مقابل میز گذاشته است، کتاب هایی که با برگ های زرد و نارنجی چنار و تبریزی مزین شده اند.
کنار کتاب های ندا قربانیان کتاب «آشفتگی» حسین دهلوی دیده می شود، شاعرش هنوز به این خانه نرسیده، آن سوتر کتاب های «مجموعه اشعار»، «گزیده اشعار» و «من زنده ام هنوز و غزل فکر می کنم» محمد علی بهمنی دیده می شود، جایی کنار «اتفاق»، «هـ دو چشم» و «حیدرانه» قاسم صرافان.
در میان سالن دو میز با چند صندلی لهستانی دیده می شود، از همان هایی که می شد در کافه نادری فیلم ها دید؛ میزهایی که روی آنها را کتاب های «سه سکانس از پاییز» از مائده مرتضوی و «مارش پیروزی» و «آتمن» از بهزاد صدیقی دیده می شود.
دست راست سالن میزی که روی آن سه عنوان کتب با سه نام گذاشته شده است دیده می شود، «ناصرالدین شاه می شوم» داوود جهاوند، «درآمدی بر شور روزهای نیامده» عاطفه لک و «گذشته از حال رفته» محمد نوروزی فرسنگی.
روی دیوار روبه روی در ورودی، طاقچه هایی پر از کتاب چیده شده است، آن وسط می توان یکی از تلویزیون های 9 اینچی عتیقه را دید و گوشه سمت چپ سالن هم میز پایه کوتاهی با دو شمعدانی برنجی به چشم می خورد.
کتاب های «درخت های باران دیده» و «دزدانه نگاه» بهمن بنی هاشمی و احسان ناصری روی میزی کنار پنجره جا گرفته اند و بنی هاشمی هم خود کنار آن مشغول گپ و گفت با مهمانان است.
خانه ای که بنا بود به گفته فرشید اربابی مدیر آن از یک سال گذشته به آکادمی آموزش کودکان و نوجوانان تبدیل شود ولی با همکاری معاونت فرهنگی شهرداری تهران این روزها میزبان برنامه های مختلف فرهنگی و ادبی و امروز میزبان نخستین جشن امضای کتاب پاییز خانه خیام است.
عطر آش رشته در سالن هم پیچیده است، ساعت نزدیک 2 بعدازظهر مجری، میکروفون به دست گرفت و در آغاز برنامه از کمرنگ شدن صدا و عطر ناب ورق های کتاب های کاغذی به علت گرایش مردم به مطالب بی پشتوانه فضای مجازی گلایه کرد.
مدیرخانه فرهنگی خیام هم کتاب را خاطره خوبی خواند که حال و هوای آدم های دیگر را با خواننده به اشتراک می گذارد و تجربه های نویسنده را به دست خواننده می سپارد.
ادامه برنامه به این روال پیش رفت که بهمن بنی هاشمی و احسان ناصری از تلاش پنج ساله خود برای شناسایی شاعران فراموش شده رباعی سرای سبک هندی و وقوعی گفتند و جهان وند نیز از «سوسوی ستاره ای» گفت که «فانوسی پس از آن پت پتی کرد و خاموش شد».
قاسم صرافان که نام کتابش کمی سوال برانگیز بود «شعر هـ دو چشم» از همان کتاب خواند و معلوم شد این هـ مربوط به هـ شماره پلاک ماشین دلبر است.
عاطفه لک شاعر جوان سپیدسرایی که از نبود تبلیغ برای فروش کتابش و بی رونقی بازار خرید کتاب شعر گلایه داشت، امروز را روزگار رمان نویسی اعلام کرد.
فضای شعرخوانی در این جشن امضایی که به مناسب 24 آبان روز کتاب و کتابخوانی برگزار شده بود، باعث شد تا ندا قربانیان که نمایشنامه نویس است هوای شعرسرایی و تلاش برای انتشار مجموعه اشعار به سرش بزند.
شاعر برگزیده دومین دوره جشنواره شعر قیصر امین پور هم که با کتاب منتخب خود «آشفتگی» به خانه خیام آمده بود این کتاب را مرهمی برای تسکین دل خود معرفی کرد.
بیماری حاصل از جراحی قلب هم اجازه حضور به محمد علی بهمنی در این مراسم را نداده بود، اگرچه کتاب هایش بدون امضا در این جشن امضا حضور داشت.
شعرخوانی این مراسم ادامه یافت و به شاهنامه خوانی رسید؛ وقتی رستم به چاه افتاد، همچنان حیاط خانه باغ خیام با درختان باران خورده در اسارت ساختمان های بلند خیابان تختی به تماشای باران آرام پاییز تهران نشسته بود.

گزارش از مینا افشاری ترک
تهرام/3001/ 1008

منبع: ایرنا

کلیدواژه: اجتماعي كتاب كتابخواني شعر

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.irna.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایرنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۱۵۳۸۷۴۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

«اُمّ علاء»؛ مادر شهیدی که هفت عزیزش را تقدیم اسلام کرد

به گزارش گروه فرهنگ و جامعه خبرگزاری علم و فناوری آنا، کتاب «اُمّ علاء»؛ روایت زندگی اُمُّ­الشهداء فخرالسادات طباطبایی اثر سمیه خردمند، روایت زنی است که هفت نفر از اعضای خانواده­اش به شهادت رسیدند. زنی که هجده فرزندش را در خانه‌­ای شصت­‌متری و وقفی بزرگ کرد.

خانه‌­ای که هر وقت پنجره­‌اش را باز می‌­کرد؛ چشمانش به گنبد مطهر حرم حضرت علی علیه­‌السلام گره می­‌خورد و نسیم رأفت جناب ابوتراب وارد خانه و زندگی­شان می‌­شد.

فخرالسلادات یا همان «اُمّ علا»، مادر چهار شهید، همسر شهید، خواهر شهید و مادر همسر شهید است. پدر و مادر فخرالسادات در جوانی به بهانه­ تعلیم در حوزه­ علمیه‌ نجف، از تبریز به نجف اشرف هجرت می‌کنند و همان­جا ماندگار می‌شوند.

فخرالسادات در نجف به دنیا می‌­آید و در سن سیزده سالگی با آیت‌­الله سید حسن قبانچی که یکی از شاگردان ممتاز پدرش سید محمد جواد طباطبایی تبریزی بود ازدواج می‌­کند. آن­ها در خانه وقفی کوچکی در جوار حرم امیرالمؤمنین علیه‌­السلام زندگی­شان را با عشق آغاز می­‌کنند و حاصل این ازدواج می‌­شود هجده فرزند، نه پسر و نه دخترکه در دوران خفقانی که رژیم بعثی صدام در عراق ایجاد کرد، آن­ها را به سمت دروس حوزوی سوق داد. تعدادی از فرزندانش شاگرد آیت­ الله صدر بودند و دخترانش در مکتب بنت­‌الهدی صدر درس می­‌خواندند.

در دوران نخست وزیری حسن البکر پسرش عزّالدین و برادرش عمادالدین که هر دو از شاگردان نخبهی آیت ­الله صدر بودند دستگیر و روانهی زندان شدند. حسن البکر که از خود اختیاری نداشت، با نظر صدام اعدام این دو روحانی بزرگوار را صادر کرد. این برای اولین ­بار بود که در نجف خون روحانیت ریخته می‌شد. چند روز قبل از اعدام، ام علاء با پسر و برادرش ملاقات می­‌کند و به آنها وعدهی بهشت و دیدار با امام حسین (ع) را می­دهد.

بعد از شهادت سه فرزندش، ام علاء همراه همسرش ابو علاء به دستور صدام روانه­ زندان شد. به دلیل فعالیت‌­های سیاسی دیگر پسرانش در ایران علیه رژیم صدام، این زن و شوهر مبارز و صبور یک سال­ ونیم در زندان حزب بعث به سر می‌بردند. درواقع رژیم بعث قصد داشت با این شیوه دیگر پسران وی را به دام بیندازد که مؤفق نشد.

ام علاء در طول زندگی متحمل رنج‌­ها و سختی‌­های زیادی شد. ولی هیچ‌­گاه خم به ابرو نیاورد و همچنان در آرزوی سرنگونی رژیم بعث به سر می‌برد. ام علاء زنی به شدت صبور، مؤمن، با اخلاق و متواضع بود که در طول زندگیش همیشه به اقوام رسیدگی و از آنها دلجویی می­‌کرد. در بین خویشاوندان برای هر کس مشکلی پیش می­‌آمد او اولین نفر بود که برای حل مشکلش قدم برمی­داشت.

او ده سال آخر زندگیش را در حالی که دست و پای چپش در دوران اسارت از کار افتاده بود و هیچ خبری از سرنوشت همسرش ابو علاء نداشت، به ایران هجرت کرد. در ایران ساکن قم شد و تمام کار‌های شخصی­‌اش را با توجه به شرایط جسمانی که داشت خودش انجام می‌­داد.

همیشه در طول عمرش فرزندانش را به پشتیبانی از حضرت امام خمینی (ره) و پیروی از ایشان توصیه می‌­کرد. به آن­ها می‌­گفت: اگر همه­ی شما هم فدای اسلام شوید ناراحت نمی­‌شوم؛ بلکه افتخار می­‌کنم و بدانید خون فرزندان من رنگین‌­تر از خون فرزندان اباعبدالله نیست.

در بخشی از کتاب «اُمّ علاء» آمده است: نشست روبه‌روی مامه و هر دو با هم گریه می‌کردند و روضه می‌خواندند. پدر با گریه گفت: «علویه! حالا مثل ام‌البنین چهار پسر فدا کردی.»

شاید می‌خواست با این کلمات، دل مادر داغ‌دیده‌ام را آرام کند.

مامه دستی به صورتش کشید و میان هق‌هق گریه‌هایش گفت: «من کجا، ام‌البنین کجا ابوعلاء؟ ام‌البنین تمام فرزندانش را تقدیم کرد؛ اما من هنوز چند پسر دیگر هم دارم.»

انتشارات شهید کاظمی در نظر دارد با امضای نویسنده و نگین دُرّ نجف، چاپ اول این کتاب را به مخاطبان ارائه دهد.

این کتاب در ۲۵۵ صفحه در قطع رقعی، با شمارگان هزار نسخه و با قیمت ۱۸۰ هزار تومان توسط انتشارات شهید کاظمی روانه بازار نشر شده است.

علاقه‌مندان برای مشاهده و تهیه این کتاب می‌توانند با ورود به سامانه من و کتاب manvaketab.com و همچنین از طریق ارسال نام عدد ۲۲ به سامانه پیام کوتاه ۳۰۰۰۱۴۱۴۴۱ کتاب را تهیه نمایند.

انتهای پیام/

دیگر خبرها

  • تصویری قدیمی از بوسه بر پیشانی احمدی‌نژاد روی باند فرودگاه
  • پایگاه بخش مجازی نمایشگاه کتاب تهران در دسترس قرار گرفت
  • ببینید | برگزاری روز بزرگداشت حکیم عمر خیام نیشابوری در دبی
  • «اُمّ علاء»؛ مادر شهیدی که هفت عزیزش را تقدیم اسلام کرد
  • کتاب «خانه زیر آب و جوجه لاک پشت ها» منتشر شد
  • کتاب «اسلام و مبانی حقوق بشر» نقد و بررسی می شود
  • جشن امضای «احتضار» برگزار می‌شود
  • کتاب «ادب زندگی» منتشر شد
  • کتاب «ادب زندگی» روانه بازار نشر شد
  • رونمایی و جشن امضای کتاب عکس «احتضار»