Web Analytics Made Easy - Statcounter

به گزارش خبرنگار سیاسی ایلنا، متن سخنرانی علی شکوری‌راد، دبیرکل حزب اتحاد ملت ایران اسلامی در جلسه افتتاحیه چهارمین این کنگره حزب به شرح زیر است: 

۲۵ آبان ماه ۱۳۹۷

بسم‌الله الرحمن الرحیم

ولتکن منکم امة یدعون الی الخیر  و یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر و اولئک هم المفلحون

سروران ارجمند

میهمانان گران‌قدر

اعضای محترم حزب اتحاد ملت ایران اسلامی، خیرمقدم عرض می‌کنم.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

بسیار خوشحالم که در چهارمین کنگره حزب، پذیرای شما عزیزان هستیم.

از همه کسانی که برای برگزاری این کنگره زحمت کشیده‌اند، بسیار سپاسگزارم.

کنگره، بهار و نوروز تشکیلاتی حزب است به‌ویژه آنکه در ربیع‌المولود پیامبر نور و رحمت، حضرت محمد مصطفی (ص) برگزار می‌شود.

فرآیند برگزاری کنگره نوعی عملیات بازآرایی تشکیلاتی است که هر بار با آن، حزب دوباره نو می‌شود. دوستان، همدیگر را می‌بینند، دل‌هایشان به هم نزدیک‌تر می‌شود، جماعتِ خویش را می‌آرایند و عزم خود را برای پیمودن مسیر به یکدیگر گره می‌زنند.

به‌اتفاق همه اعضاء حزب چه آن‌ها که در این جمع حاضرند و چه آن‌ها که در اینجا نیستند، امّا دل‌هایشان با ماست، این روز نو را گرامی می‌داریم و برای همه اعضاء و میهمانانِ بزرگوار توفیق و بهروزی آرزو می‌کنم.

چهل سال پیش در چنین روزهایی آتش انقلاب فروزان بود. دوقطبی هواداران بسیار انقلاب و هواداران اندک نظام شاهنشاهی روزبه‌روز فراگیرتر می‌شد و آن‌ها که در میانه قرار داشتند به‌سرعت به یکی از این دو قطب می‌پیوستند.

با هجرت حضرت امام به پاریس و تسهیل مراوده انقلابیون و دسترسی رسانه‌های بین‌المللی به ایشان، کانون انقلاب، گرم‌تر و جاذبه آن بیشتر می‌شد. تا آنکه قطب طرفداران انقلاب به‌اندازه‌ای قوّت گرفت و دامنه هواداری از انقلاب آن‌چنان گسترش یافت که شاه را به خروج از کشور واداشت و درنهایت ارتش را که حافظ نظام پادشاهی بود به انفعال کشاند و نظام شاهنشاهی فروپاشید.

دو قطبی شدیدی که تمامی حق را در برابر تمامی باطل جلوه می‌داد، فرصت پرسشگری را کمرنگ کرد. هجرت حضرت امام به پاریس، فرصتی شد که ایشان در آنجا به پرسش‌های خبرنگاران کنجکاو پاسخ بدهند. همین اندک پرسشگری‌های مبنایی و پاسخگویی حضرت امام به آن‌ها بزرگ‌ترین گنجینه نظری برای انقلاب اسلامی را فراهم آورد. اگر دامنه این پرسشگری‌ها بیشتر می‌بود، چه‌بسا عوارضی که بعدها دامن‌گیر نظام جمهوری اسلامی شد، رخ نمی‌داد. اکنون وجه تمایز بارز اصلاح‌طلبان با دیگر حامیان نظام، باور به پاسخ‌های بنیادین حضرت امام به پرسش‌های خبرنگاران در آن دوره است که آن دیگران ترجیح می‌دهند آن‌ها را نادیده بگیرند یا پاسخ‌هایی از سر اضطرار بنامند.

پس از انقلاب، پرسشگری‌های برخاسته از ذهن نقادِ جامعه کمتر و کمتر ‌شد و مجال گفتگو میان اندیشه‌های متنوع سیاسی-اجتماعی تنگ‌تر و تنگ‌تر. پرسشگری از ماهیت انقلاب، جای خود را به تقدیس آن داد. این امر فقط اختصاص به آن بخش از انقلابیون که قدرت را به دست گرفته بودند نداشت. بلکه انقلابیونی که سهمی از قدرت نداشتند نیز نفس انقلاب را تقدیس می‌کردند و بر آتش آن می‌دمیدند.

احکام دادگاه‌های انقلاب اعم از اعدام‌ها و مصادره‌ها پاسخ به مطالبه انقلابیون با گرایش‌های مختلف بود. تقاضای انحلال ارتش، مطالبه انقلابیون بود. اجرای بند «ج» مبنی برگرفتن زمین‌های بزرگ و تقسیم آن بین رعایا، خواست اکثر گروه‌های انقلابی بود.

مردم یا گروه‌هایی که بخشی از مردم را نمایندگی می‌کردند این نوع مطالبات را چنان با شدت پیگیری می‌کردند و چنان فضای عمومی آن را رواج می‌داد که کمتر مجال پرسشگری پیدا می‌شد. حتی زمانی که انقلابیون بر سر «قدرت» یا موضوعات دیگر تقسیم شدند و در مقابل یکدیگر قرار گرفتند، صرفاً یکدیگر را تخطئه می‌کردند و چنان حقانیت خود را مطلق می‌انگاشتند که مجالی برای پرسشگری باقی نمی‌ماند. معدودی جلسات بحث و مناظره ارزشمند در صداوسیمای آن زمان برگزار شد، اما روحیه انقلابی گری در جامعه سبب می‌شد که از این مناظرات انتظار برد و باخت وجود داشته باشد و نه کشف حقیقت، به همین دلیل آن مناظرات تداوم نیافت.

انقلاب صورت گرفته و نظام شاهنشاهی سرنگون شده بود و به دنبال آن نظام جمهوری اسلامی تأسیس و قانون اساسی تدوین گردیده بود. حال، می‌بایست نظرهای ایجابی بر نظرهای سلبی غلبه یابد. درحالی‌که تولید نظرهای ایجابی نیاز به پرسشگری داشت، رادیکالیسم موجود در متن جامعه و صف‌آرایی بخشی از انقلابیون در برابر نظام حاکم، فارغ از درستی یا نادرستی بهانه‌های آن، این پیامد را در پی داشت که عرصه را بر پرسشگری می‌بست و این انسداد پس از شروع مبارزه مسلحانه گروه‌های معارض با نظام به‌غایت خویش رسید.

انقلاب با پرسشگری درباره چرایی حکومت شاه بر مردم آغاز شد و به ثمر رسید، ولی خیلی زود به مرحله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای رسید که علت موجده خود را از دست داد و پرسشگری به محاق رفت. پرسشگری، اولین قربانی انفجار بمب‌ها و غرش مسلسل‌ها بود.

پذیرش بی پرسش، در هر دو سو چنان رواج یافت و پرسشگری تا آنجا به محاق رفت که بسیاری از باورمندان، نه‌تنها باور را در معرض پرسش قرار نمی‌دادند بلکه پرسش را بر روی خویش نهاده بودند که آیا اساساً صلاحیتی برای پرسش دارند. تعطیلی عقل اگرچه عنوانی ناپسند است اما مشتری بسیار دارد. مگر نه آن است که آگاهی منشأ رنج بشر است و انسان آگاه درد‌مندترین و ناراضی‌ترین نوع خود است. بنابراین تعطیلی عقل و بستن ذهن بر روی آگاهی، نوعی آرامش و رضایت را در پی دارد. اغلب انقلابیونی از جنس ما از سال‌های پس از ٦٠ خاطره خوشی دارند. یکدست شدن فضای سیاسی جامعه و گسترش فرهنگ شهادت چه بر اثر عوامل ترور در خیابان‌ها و چه بر اثر جنگ تحمیلی و نیز همدلی و ایثارگری رایج در آن روزها این خاطره خوش را ساخته است.

اما حقیقت آن است که چون نیک می‌نگریم، امروز فرزندان ما از هجوم پرسش‌هایی رنج می‌برند و استیصال رنج‌آور ما در برابر پرسش‌هایی است که ریشه در همان سال‌های خوش دارد. سؤال‌هایی که در آن زمان، باید می‌پرسیدیم و نپرسیدیم و اگر می‌پرسیدیم چه‌بسا پاسخ درخور می‌گرفتیم. ما بسیار چیزها را پذیرفتیم بدون آنکه در مورد آن سؤالی کرده باشیم. انبوه آن سؤالات به‌صورت طوفانی کوبنده ذهن فرزندان ما را فرا‌گرفته است. مسئله امروز ما این طوفان پرتلاطم است. همان‌طور که نمی‌توان طوفان‌های طبیعی را انکار و یا محکوم کرد، این طوفان را نیز نمی‌توان.

ما با این طوفان چه باید بکنیم؟ این پرسش اصلی امروز ما، فارغ از اختلافات سیاسیِ رایج است.

این، مسئله تنها من و شما که از یک جناح در اینجا جمع شده‌ایم نیست. مسئله امروز جامعه و کشور ماست. طوفان طبیعی بر اثر اختلاف تند دما در دو نقطه از جو به وجود می‌آید. طوفان پرسشگری بر اثر اختلاف تند بین ذهن‌های منجمد نسل‌های گذشته و ذهن سیال و گداخته نسل حاضر ایجاد شده است و چنین است که خانمان‌برانداز می‌نماید.

با این طوفان پرسشگری چه باید کرد؟ این پرسش‌ها، پذیرفته‌های پیشین را مرحله به مرحله در برمی‌گیرد و تا آنجا می‌رسد که هیچ پذیرفته‌ای از قبل باقی نماند.

برای پاسخ‌دهی به این پرسش‌ها باید از بن آن و از بنیاد آغاز کرد. اما پاسخ‌دهندگان، اغلب ظرفیت بازگشتن بیش از چند گام به عقب را ندارند. برخی از پذیرفته‌ها بدیهی تلقی می‌شود. درحالی‌که برای ذهن پرسشگر، امر بدیهی وجود ندارد. ازآنجاکه هر پذیرفته‌ و باوری مانند وزنه تعادل برای پذیرنده عمل می‌کند، ما خیرخواهانه می‌خواهیم این وزنه‌های تعادل را به جان جوانانمان بیاویزیم تا آن‌ها به تعادل و آرامش برسند. اما ذهن پرسشگر آن‌ها این اجازه را نمی‌دهد. ما آن‌ها را به آرامش جامدات فرامی‌خوانیم و آن‌ها از سرخوشی سیالیت خبر می‌دهند. ما در دوره جوانی خویش تجربه مانند آن‌ها را از سر نگذرانده‌ایم و از آن مرحله جهش کرده‌ایم. آن‌ها نیز به‌طور طبیعی تجربه امروز ما را ندارند. این عدم مفاهمه از فقدان تجربه مشترک نشئت می‌گیرد و تقصیر کسی نیست. فقط باید آن را به رسمیت بشناسیم و به دنبال راه و چاره آن باشیم.

پرسش‌ها اگر پاسخی درخور نیابند به انکار می‌انجامند. تخطئه پرسشگر و واداشتنِ او به رها کردن پرسش‌هایش، چاره کار نیست. باید پاسخ درخور داد. باید باب گفتگوی بدون انکار و تخطئه با این نسل را باز کرد. آن‌ها درباره همه‌چیز سؤال می‌پرسند. پرداختن به این سؤال‌ها، نه‌تنها ممکن است مشکل آن‌ها را حل کند، بلکه مشکل ما را نیز حل می‌کند، مشکل مواجهه با آینده.

فارغ از این بحث کلان که جای پرداختن بیش از این را دارد، اگر وارد چالش‌های سیاسی امروز کشور شویم، همین نسل جوان که تجربه سیاسی خود را با انتخابات سال ۹۲ و چه‌بسا ۹۶ آغاز کرده است، بسیار سرخورده و ناامید است. آن‌ها با مشارکت و رأی خود در انتخابات، دولتی را بر سرکار آورده‌اند که امید داشتند بتواند کشور را از سراشیبی سقوط نجات دهد و شرایط زندگی و امید به آینده را برای آن‌ها بهبود بخشد. اگرچه نجات کشور در دور اول تا حدی انجام شد و با برجام، ایران از زیر فصل هفت منشور سازمان ملل خارج شد اما تلاش‌ها و جهت‌گیری‌های دولت در دوره دوم در این زمینه کافی نبوده است و همین امر موجب رویگردانی این نسل از امر مشارکت، که سرمایه بزرگ اصلاح‌طلبی است، شده است. با این نسل سرخورده و ناامید نمی‌توان کاری از پیش برد. 

نهاد دولت و حاکمیت به دلیل ناکارآمدی و گسترش فساد سیستمی به‌شدت زیر سؤال رفته و اعتماد و سرمایه اجتماعی بسیار کاهش یافته است. شعله‌ور شدن اعتراضات در دی‌ماه سال گذشته که همه را غافلگیر کرد بیانگر همین بی‌اعتمادی بود. گرچه مردم به آن اعتراضات کور و بی‌سر اقبال نشان ندادند و به آن نپیوستند، اما همدلی‌های گسترده با نفس اعتراضات مشهود بود.

متأسفانه بااینکه حاکمیت در ابتدا، نفس اعتراض را به رسمیت شناخت، اما در ادامه به‌جای آنکه باب گفتگو و مفاهمه را باز کند، بازهم راه تخطئه و سرکوب را دنبال کرد و فضا از گذشته امنیتی‌تر شد.

مداخلات امنیتی در همه امور، به‌‌‌‌‌‌خصوص از سوی نهاد اطلاعاتی موازی که خارج از دولت شکل‌گرفته، روزبه‌روز افزایش‌یافته است. این نهاد که رسمیت لازم را ندارد، غیر پاسخگوست و عملاً با استفاده از انتساب به رهبری، نهاد امنیتی و قانونی کشور را نیز به چالش کشیده و به‌تدریج به محاق می‌برد. نمونه آن پرونده فعالان محیط زیستی است که نهاد امنیتی قانونی کشور رسماً و بر اساس صلاحیت قانونی خود اتهام جاسوسی آن‌ها را انکار می‌کند، ولی آن‌ها این اتهام را همچنان وارد می‌دانند و حتی تشدید کرده‌اند. بیچاره متهمان پرونده که هزینه چالش‌های نهادهای امنیتی کشور با یکدیگر را باتحمل اتهام فساد فی‌الارض، که بالاترین اتهام است، می‌پردازند.

وقتی نهادهای امنیتی که باید سرویس‌دهنده به نهادهای سیاسی باشند بر آن‌ها حاکم می‌شوند و نبض امور را در دست می‌گیرند، خواسته یا ناخواسته فضا به سمت رادیکالیسم پیش می‌رود. رادیکال شدن فضای سیاسی جامعه، کار نهادهای امنیتی را ساده، پردامنه و پررونق می‌کند. به همین دلیل آن‌ها از آن استقبال می‌کنند. این دور باطل تمام ظرفیت‌های جامعه را درگیر خودکرده و می‌سوزاند.

احضار غیرقانونی و ارعاب جوانان احزاب، پرونده‌سازی و صدور احکام زندان برای فعالان سیاسی و تداوم حصر رهبران سیاسی و نیز ممانعت از به‌کارگیری نیروهای توانمند در اداره امور کشور، حاصل این فرآیند است.

ما به‌عنوان یک حزب سیاسی خواهان پایان یافتن این دور باطل هستیم. حاصل این دور باطل القای اصلاح‌ناپذیر بودن نظام است. در چنین شرایطی انگشت اتهام در همان ابتدا به‌سوی کسانی گرفته می‌شود که نظام را اصلاح‌ناپذیر و چاره کار را براندازی می‌دانند. اما خوب که بررسی شود با این حقیقت روبه‌رو می‌شویم که مجموعه‌ای در درون نظام عامدانه می‌خواهند ثابت و القاء کنند که نظام، اصلاح‌پذیر نیست تا مخالفان به این نتیجه برسند که چاره‌ای جز معارضه با اصل نظام نیست و درنتیجه به دام رادیکالیسم بیافتند و درنهایت، به سوژه دستگاه‌های امنیتی بدل شوند. 

از نظر نهاد امنیتی خارج از نهاد سیاسی دولت، چه‌بهتر که یک نیروی سیاسی مخالف، نظام را اصلاح‌ناپذیر بداند و به‌جای اصلاح‌طلبی، تحول‌خواه باشد و به‌جای تحول‌خواه، برانداز. این خط به برخی از نهادهای حاکمیتی نیز القاء شده است و ما شاهد افراطی‌تر شدن عملکرد آن‌ها در بهره‌جویی از موقعیت و القای رادیکالیسم در طرف مقابل هستیم.

ما با اشراف بر این موضوع، که می‌توان شواهد بسیاری برای آن برشمرد، اسیر این دام نشده، همچنان اصلاح‌طلبانه در مسیر اصلاح‌طلبی پیش می‌رویم.

ماجرای اعتراضات دی‌ماه سال گذشته و گسترش ناگهانی آن در سطح شهرهای مختلف، زوایای مبهم بسیاری دارد و هنوز روشن نیست چه کسانی و با چه نیتی آن را آغاز کردند و گسترش دادند و چه کسانی و چگونه از آن بهره بردند. اصلاح‌طلبان، هوشمندانه اما زخم‌خورده از آن معرکه گذر کردند و برخلاف بدخواهان و توطئه چینان همچنان به فعالیت سیاسی و اثربخش خود ادامه می‌دهند. هنوز معلوم نیست شعار «پایان ماجرا برای اصلاح‌طلبی» کجا طراحی شد، چگونه سر داده شد و چرا تا این حد برجسته شد. برای اصولگرایان که قدرت را در اختیار دارند ماجرا تمامی ندارد. بنابراین آن شعار صرفاً اصلاح‌طلبان را نشانه رفته بود و بیش از همه، آن‌ها را به انفعال کشاند. این شعار که به خوبی طراحی و اجرا شد و در عمل هم تاحدی نتیجه داد پاسخی بود به «تکرار می‌کنم» اثربخش و بسیج کننده آقای خاتمی در دو انتخابات گذشته. در چنین شرایط، برخی اصلاح طلبان که متاسفانه همیشه آماده خودزنی هستند ادامه کار را به دست گرفتند و بیش از سایر جریانات، اصلاحات را زیر سوال و ضرب بردند و در اهداف، شعارها، مسیر و روش اصلاح‌طلبی تردید و تشکیک افکندند.

درحالی‌که اصلاح‌طلبان پس از جان به در بردن از توطئه حذف یکپارچه آنان از صحنه سیاسی در جریان انتخابات سال ۸۸ توانسته بودند در انتخابات ۹۲، ۹۴ و ۹۶ پیروزی‌های بزرگی کسب کنند و گام‌های بزرگی بردارند، یک‌باره همه کاسه‌ها و کوزه‌ها بر سر آن‌ها شکسته شد و به دلیل کوتاهی دولت در تحقق برخی وعده‌ها و ناکامی در بهره‌گیری از برجام پس از روی کار آمدن ترامپ، یک‌باره جریان اصلاح‌طلبی به زیر سؤال برده شد و اصلاح‌طلبان به انفعال کشیده شدند.

در چنین حالتی که حرکت اصلاح‌طلبی باآن‌همه اعتبار و دستاورد به زیر سؤال کشیده شده بود، معلوم نبود کدام جریان، با چه اعتباری و با چه جهازی می‌خواهد پیش پای مردم راه بگشاید.

این حقیقت روشن است که جز اصلاحات هیچ راهی پیش روی ملت برای برون‌رفت از شرایط نابهنجار کنونی نیست.

انقلاب اسلامی چهل سال پیش در اثر انباشت مطالبات ملی از یک‌سو و سد محکم استبداد و خودکامگی از سوی دیگر به وقوع پیوست و در پس آن انقلاب مردمی، نظامی بر اساس میثاق ملی و قانون اساسی شکل گرفت. ازآن‌پس، آرمان‌ها و اهداف نظام را به ناگزیر می‌بایست با اصلاحات دائمی و مستمر پی‌گرفت. ازاین‌رو اصلاحات خود را از یک‌سو در برابر براندازانی می‌بیند که در چنته آنان چیزی جز خشونت‌ و بی فردایی نیست. چیزی که تجربه و خرد جهانی مدت‌هاست نتیجه آن را دیده و آن ‌را طرد کرده است و ملت ایران نیز هیچ روی خوشی به آن نشان نداده و نخواهد داد. از سوی دیگر خود را در برابر اندیشه‌ها و روش‌هایی می‌بیند که به قول استاد شهید مرتضی مطهری به‌جای انقلاب اسلامی به دنبال دستاویز کردن اسلام انقلابی و تئوری انقلاب دائمی است و به‌جای آن‌که تکثر و تنوع موجود در میان اقشار و طبقات و اقوام و ادیان و مذاهب را در قالب ملتی یکپارچه به نام «ملت ایران» به رسمیت بشناسد، به دنبال قطبی‌سازی جامعه و درجه‌بندی شهروندان بر اساس الگوی یا «با من» یا «بر من» هستند.

اصلاحات سرچشمه در روح تاریخی ملت ایران دارد و به تکرار در ادوار مختلف در قالب جنبش‌ها و نهضت‌های اجتماعی رخ نموده است و در صورت متأخر خود، در قالب جنبش اصلاحی دوم خرداد ۷۶ به پشتوانه آراء اکثریت ملت ایران جان و قوتی دوباره گرفت. اگرچه در دو دهه گذشته حاملان و کنشگران اصلاحات با مصائب، دشواری‌ها، بحران‌ها و دسیسه‌های فراوان مواجه بوده‌اند و اگرچه دوره هشت‌ساله دولت‌های نهم و دهم، بسیاری از دستاورد‌های اصلاحات را مورد هجمه و تخریب قرار داد، کماکان مطالبات و کنشگری اصلاح‌طلبانه، مطلوب اکثریت جامعه ایران است. اصلاحاتی که بر اساس باور به اسلام رحمانی، کرامت انسانی، حقوق اجتماعی، سیاسی و اقتصادی شهروندان و به رسمیت شناختن شهروند قدرتمند پرسشگر، و حتی منتقد و معترض و حکومتی شفاف و پاسخگو و مقید به چارچوب قرارداد اجتماعی و میثاق ملی قانون اساسی، معنا و تبیین می‌شود.

این مسیر اگرچه طولانی و سخت است، اما تنها راه مطمئن است. بنابراین برای ما کنشگران سیاسی هیچ تردیدی وجود ندارد که راهی را که تاکنون پیموده‌ایم باید ادامه بدهیم و هرچند شاید امروز با ناهمراهی بخشی از جامعه روبرو باشیم، باید تلاش خود را نسبت به جلب اعتماد و حمایت آن‌ها برای ادامه راه معطوف کنیم. این کار، دشوار است ولی ناممکن نیست.

تجربه نشان داده است که گذر زمان شرایط دشوار امروز را به سهولت خواهد رساند. مهم این است که ما خسته و ناامید نشویم و برای ادامه حرکت اراده داشته باشیم. برای یک حزب سیاسی عار است که منفعل باشد. یک کنشگر حزبی باید در حالی که همه نشسته‌اند، ایستاده باشد و درحالی‌که همه خسته‌اند، شاداب و درحالی‌که همه ناامیدند، امیدوار باشد. اینکه ما اینجا دور هم جمع شده‌ایم معنایش همین است.

حزب ما به‌قصد تنعم پایه‌گذاری نشده است. هدف این حزب خیررسانی به کشور و ملت است و برای این هدف آماده پرداخت هزینه و تحمل محنت. مهم این است که رنجی را بکاهیم و امیدی را بیفزاییم. برای ما روشن است، که در کجای تاریخ این ملت ایستاده‌ایم و نقش و وظیفه ما چیست؟ در درستی راهی که پیموده‌ایم تردید نداریم. به نقشی که می‌آفرینیم ایمان و به همراهان خویش اعتماد داریم. سختی و راهِ دراز و لختیِ همراه و ‌انباز، ما را از پیمودن ادامه مسیر بازنمی‌دارد. ما برای رهایی از سنگینی سایه ناامیدی و برای آن‌که ارزیابی دقیقی از وضعیت داشته باشیم در جلسات خود بر اساس پایش SWOT، نظام جمهوری اسلامی را ارزیابی کردیم. نتایج به دست آمده نشان می‌‌‌‌‌دهد نه شرایط به اندازه‌‌‌‌‌‌ای که برخی می‌پندارند سیاه و نه ظرفیت موجود در کشور و جامعه به‌اندازه‌ای که بعضاً گفته می‌شود، تحلیل رفته است. علی‌رغم همه انتقادات به حقی که در مورد نحوه اداره کشور مطرح است دستاوردهای قابل ملاحظه‌ای نیز وجود دارد. نظام نیز علی‌رغم ناکارآمدی‌ها در معرض فروپاشی و سقوط نیست. جریان براندازی که هرگز توش و توانی برای دستیابی به هدف خود نداشته است و با وجود غلبه گفتمانی اصلاح‌طلبی، مجالی برای ابراز وجود نداشت، با شکل‌گیری اعتراضات دی‌ماه سال گذشته، نقاب از چهره فرو انداخت و هویت خود را بیش‌ازپیش آشکار ساخت. علاوه بر این، آن‌ها حداکثر بضاعت خود را در آن ماجرا نشان دادند. اینک برای خود آن‌ها نیز روشن شده است که قادر به بسیج مردم نیستند و نمی‌توانند ادعاهای بزرگ‌تر از ابعاد وجودی خود داشته باشند. اکنون با مرزبندی روشنی که به وجود آمده است این فرصت فراهم‌شده است که حرکت اصلاح‌طلبی بانشاط بیشتری تداوم یابد.

این خیال خام که ملت ایران بر اثر فشارها و تحریم‌های بیگانگان کمر خم می‌کنند و از آرمان‌های تاریخی خود و صلح و امنیت و تمامیت ارضی میهن دست می‌شویند و اختیار خود را به دست مزدوران می‌سپارند هرگز تحقق نخواهد یافت. کما اینکه جریان‌هایی که به دنبال بازتولید خودکامگی‌ و استبداد، و تهی از مضمون کردن میثاق ملی قانون اساسی و نهادهای برآمده از آن و محدود کردن حق انتخاب و مشارکت مستمر شهروندان در تعیین سرنوشت خود هستند جایی در میان اکثریت ملت ایران نخواهند یافت.‌

اصلاحات زنده است، تا ملت خداجو، اصلاح‌گرا و صلح‌طلب ایران زنده است. ما از اینکه همواره خود را عاملان و حاملان این آرمان‌ها و روش‌های برخاسته از آن به‌عنوان فرزندان خادم ملت ایران می‌دانیم، بر خود می‌بالیم. ما اتحاد و انسجام و همگرایی ملی را مهم‌ترین اولویت کنش‌های سیاسی خود می‌دانیم. بر این باوریم که نیروی پیش‌برنده حرکت اصلاحات، زنده‌بودن فروغ امید در میان ملت ایران است ازاین‌رو بر خود فرض می‌دانیم که جنبش ملی امید و اصلاح را رو به‌سوی افق‌های روشن فردای ایران زنده نگاه‌داریم.

ان ارید الا الاصلاح ما استطعت

و ما توفیقی الا بالله

علیه توکلت و الیه انیب

منبع: ایلنا

کلیدواژه: علی شکوری راد

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.ilna.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایلنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۱۵۴۳۶۴۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

فرشاد مومنی: به سوی روند قهقرایی گسترش فقر و عقب ماندگی حرکت می کنیم/ راحت می گویند نقشی در افزایش نرخ ارز نداریم! / وزیر مسئول تولید، می گوید آنقدر واردات کرده ایم که گلوگاه های گمرکی بند آمده! با عنوان «اصلاحات پارامتریک» از جیب حقوق بگیران سرقت می کنند

گروه اقتصاد و درآمد : دکتر فرشاد مومنی، استاد اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی ضمن هشدار نسبت به وضعیت صندوقهای بازنشستگی کشور با بیان اینکه اگر شیوه های فعلی اصلاح نشوند، چالش های بزرگتری در راهند، گفت: در نظام تصمیم گیری ما افرادی هستند که شخصا آدم های محترمی هستند اما صلاحیت تخصصی در زمینه اقتصاد توسعه ندارندآنها با مافیای رسانه ای شان از ضعف اندیشه ای افراد کارشناس استفاده می کنند و می گویند ما را با کشورهای صنعتی مقایسه می کنند و می گویند آنها هم اصلاحات پارامتریک و افزایش سن بازنشستگی هم دارند. ولی نمی گویند نرخ مشارکت نیروی کار در آن کشورها بین 70 تا 80 درصد است

 

به گزارش جماران، دکتر فرشاد مومنی که در نشست موسسه مطالعات دین و اقتصاد و با عنوان «بررسی رویکردهای نظری و تجربی در استقرار نظام ارزیابی صندوق های بازنشستگی کشور» سخن می گفت، با تاکید بر فوریت حل بحران این صندوق ها، این بحرانها را ناشی از سیاست هایی مانند تعدیل ساختاری اقتصاد ایران و نگاه چرتکه ای به این صندوق ها دانست و از فساد و مدیران نالایق در این صندوق ها انتقاد کرد. 

 

شیوه ها اصلاح نشوند، چالش های بزرگتری در راهند

 دکتر فرشاد مومنی - استاد تمام اقتصاد دانشکده اقتصاد دانشگاه علامه - با تاکید بر اینکه اگر قرار باشد در نحوه مواجهه نظام تصمیم گیری با مساله صندوق ها بازنگری بنیادی نشود و با همین شیوه های موجود وضعیت پیش رود، از این ناحیه نظام ملی در معرض چالش ها و تهدیدهای خیلی جدی قرار خواهد گرفت.، خاطرنشان کرد: در این شرایط، چالش هایی که بسیار فراتر از آنچه که اکنون تصور می شود، پدیدار می شود.

او افزود: شاید یکی از منصفانه ترین و در عین حال بی طرفانه ترین مواجهه در چارچوب قرائت رسمی از بحران صندوق های بازنشستگی، گزارشی است که چند روز پیش در کادر بررسی بخش دوم لایحه بودجه سال 1403 توسط مرکز پژوهش های مجلس مطرح شد که نشان می دهد دغدغه محوری، وجه مالی مساله است. من اسم این رویکرد را نگرش چرتکه ای به مسائل اداره کشور گذاشته ام..

 

بودجه حاکی از ورشکستگی تمام عیار همه صندوقها به جز تامین اجتماعی 453همت بار مالی ورشکستگی صندوقها بر دوش بودجه 1403 روند نمایانگر غرق شدن در باتلاق است

مومنی گفت: خلاصه این نگرش این است که می گویند به هر دلیلی با چشم انداز مالی بحرانی دچار شده اند و در این چارچوب بر اساس لایحه بودجه سال 1403 به جز تامین اجتماعی همه صندوق ها دچار ورشکستگی تقریبا تمام عیار شده اند و این ورشکستگی بار مالی اش بر اساس لایحه بودجه 1403 چیزی بالغ بر 453 هزار میلیارد تومان از منابع دولت را به خود اختصاص می دهد. می گویند این روند نمایانگر غرق شدن در باتلاق است. این رویکرد درستی نیست که بدون اینکه مساله به صورت اصولی مورد فهم و حل و فصل قرار گیرد، مرتب سهم پوشش منابع مورد نیاز برای حل ورشکستگی صندوق ها از کل بودجه دولت افزایش یابد.

 

رقم هیولایی بودجه دولت برای پوشش ورشکستگی صندوق ها اصلاحات پارامتریک، بیان محترمانه عهدشکتی دولت 

او افزود: گفته می شود در سال 1396 کل منابعی که برای پوشش این ورشکستی صرف شده 11 درصد بودجه عمومی کشور بوده است و الان به 16 درصد رسیده است و این رقم یک رقم هیولایی است و بعد گفته می شود که هیچ چاره ای هم برای آن ندارند و به سمت یک راهکار کوته نگرانه دیگر می روند که نامش  را اصلاحات پارامتریک گذاشته اند که در واقع بیان محترمانه نقض عهد حکومت نسبت به تعهداتش در مورد بازنشسته هاست. دولت طی سال ها سهم خود از حقوق حقوق بگیران را گرفته و حالا به دلیل بی کفایتی و فساد و ندانم کاری با بحران روبرو شده اند و در برابر گرفتاری بازنشسته ها نسبت به تورم و مشکلات اقتصادی فقط ابراز همدردی می کنند و می گویند تعهدی ندارند. از دل این سخنان استنتاج رها سازی مستمری بگیران می شود. این که اینها را به امان خدا رها کنند.

مومنی در ادامه گفت: بحث ما این است که می گوییم این طرز نگاه ادامه آن نگاه منحط تعدیل ساختاری است که کل سیستم را دچار بحران کرده است. این نگاه در نظام تدبیر ملی ما طی بالغ بر سه دهه گذشته همواره آزموده شده و همواره هم شکست خورده ولی چون عزیزان مایل یا قادر نیستند که سطح بحث را بالاتر ببرند و کانون اصلی ماجرا را شناسایی کنند، مساله را ریشه یابی نمی کنند.

رئیس جمهور گزارش دهد کارنامه اش چیست! چه تحویل گرفتید، چه دادید!؟

رئیس موسسه مطالعات دین و اقتصاد با انتقاد از سخنان اخیر رییس جمهور گفت: در شبکه های مجازی نطق قدیمی آقای رییس جمهور فعلی را می بینیم که می خواهد به دولت قبلی طعنه بزند و خطاب به دولت قبل می گوید «شما کاری کردید که قیمت دلار به 5 هزار رسیده است» ولی الان وقتی قیمت دلار را می بیند، چه حالی می شود؟ گزارش بدهد که چه تحویل گرفته، چه وعده داده و کارنامه اش چیست؟

 

روش های فعلی برای حل بحران راهگشا نیست

این استاد دانشگاه گفت: اهل خرد و دانایی، به ویژه کارشناسان شرافتمند علوم انسانی و اجتماعی باید به نظام تصمیم گیری های اساسی کشور بگویند که در برابر مسائلی مانند بحران صندوق های بازنشستگی آن نگاه که این بحران را ایجاد کرده، راهگشای حل مشکل نیست و باید بنیادی تر به مساله نگاه کنند. فردریک لیست ، اقتصاد دان آلمانی قرن هجدهم، در کتاب «نظام ملی اقتصاد سیاسی» این بحث را مطرح کرد که بازی با قیمت یا نظریه قیمت محوری اداره کشور یک نظام اندیشه ای است که به تولید، کمتر از مصرف اهمیت می دهد و به چشم انداز بلند مدت نظام های ملی بی اعتناست و مساله اساسی اش هم این است که می خواهد مساله اقتصادی را مستقل از عناصر شکل دهنده به نظام حیات جمعی بررسی کند.

او ادامه داد: «فردریک لیست» می گوید این دیدگاه منحط است و در 1840 به رهبران وقت آلمان می گوید اگر شما تولید را کنار بگذارید و اولویت را به تحریک مصرف بدهید و ابزار یگانه سیاستی تان هم بازی با قیمت باشد، بدون تردید دست نشانده قدرت هایی می شوید که از سطح بالایی از بنیه تولیدی برخوردار هستند.

رویکرد قیمت محور، تولید را متزلزل می کند

مومنی گفت: اندیشمندان توسعه می گویند رویکرد قیمت محور، تولید را متزلزل می کند و در مقابل برای یک حکومت توسعه گرا تولید باید در کادر نظام حیات جمعی دیده شود برای چنین حاکمیتی امنیت حقوق مالکیت و ثبات اقتصاد کلان و کیفیت نظام پاداش دهی در جهت فعالیت مولد است نه مفتخوارگی و فساد. در غیر این صورت، این طور نمی شود که قباحت فسادهای بزرگ را از بین ببرید و طوری شود که اگر در تبلیغات رسمی بگویند دزدی گرفته اند که 100 میلیارد تومان دزدی کرده، مخاطبان احساس ترحم می کنند و بگویند بدبخت !می توانست خیلی بیشتر دزدی کند، اما به 100 میلیارد قانع بوده است!

 

اگر غفلت کنید وابستگی ذلت آور به قدرت های بزرگ پیدا می کنید

رییس موسسه مطالعات دین و اقتصاد در ادامه افزود: ماجرا این است که هر چقدر که از نخستین موج انقلاب صنعتی تا به امروز می آییم، قابلیت خلق کالای تولید فناورانه، به طرز اعجاب آوری افزایش می یابد و در گامهای نخستین از دوره ربع پایانی قرن 18 به این سو تغییرات به صورت درصدی بود، بعد این تغییرات درصدی درشت تر شد و نام آن را تصاعد عددی گذاشتند و اکنون گفته می شود که قابلیت خلق کالای تولید فناورانه، خصلت نمایی پیدا کرده است. به طور خلاصه مسیری که طی شده، از تولید کارگاهی به تولید انبوه و سپس تولید ناب، قابلیت های غیرقابل تصوری را پدید آورده است، چون این طور است نظم تولید محور دائما خلق تقاضاهای جدید می کند و اگر غفلت کنید وابستگی ذلت آور به قدرت های بزرگ پیدا می کنید.

او در ادامه گفت: فکر می کردند می توانند جلوی ویدیو و ماهواره را بگیرند اما الان اگر نتوانند گوشی تلفن همراه برای شهروندان یا لپ تاپ برای دانشجویان فراهم کنند، مشروعیت خود را از بیخ و بن از دست داده اند و آنها که فکر می کنند از طریق خام فروشی نمی توان کشور را اداره کرد، بدانند که از 200 سال پیش تاکنون دیگر نمی شود.

 

تولید فناورانه ارتقا نیابد در کشور بی ثباتی بازتولید می شود

مومنی افزود: مهمترین مساله کلیدی تولید فناورانه این است که نابرابری ها را هم افزایش می دهد و برای این افزایش نابرابری ها اگر مواجهه خردورزانه ای مبتنی بر ارتقای بنیه تولیدی تدارک دیده نشود، هم درون کشور دائما بی ثباتی و بی مشروعیتی و هرج و مرج را بازتولید می کند و هم در ارتباط با قدرتهای دیگر بحران امنیت ملی پدیدار می کند. در کتاب «اقتصاد ایران در دوران تعدیل ساختاری» تاکید کرده ام که نظریه اداره اقتصاد ملی بر محور بازی با قیمت، بنا به مسائل خاص اقتصاد سیاسی بین المللی و در چارچوب بحران بدهی ها به عنوان زورگویی و باج خواهی به کشورهای در حال توسعه تحمیل شد. از جنبه اندیشه ای این برنامه به اعتبار اینکه روی رویکرد قیمت محور استوار بوده طبیعتا نگرشش فرد محور و تحلیل هایش منحصرا در سطح خرد است.

مومنی در ادامه سخنان خود گفت: بر اساس نگرش سطح خرد نگاه به تولید و مصرف به صورت کاملا انتزاعی و مجزا از نظام حیات جمعی و مجزا از ملاحظات اقتصادی بین المللی و بی اعتنا به تاریخ و فلسفه وجودی به نهادهای پشتیبانی کننده مثل تامین اجتماعی و صندوق های بازنشستگی نگاه می کند. در چارچوب این نگاه کل ماجرا این است که شکافی بین منابع و مصارف وجود دارد و برای حل آن راه حل های مجزا از سایر مشکلات راهی پیدا کرد در حالی که بحران های ایجاد شده در واقع معلول است و ریشه در  بحران های زاییده برنامه تعدیل ساختاری دارد.

مشکلات صندوقهای بازنشستگی را دهه هفتاد پیش بینی کردیم هشدار داده بودیم

این استاد دانشگاه گفت: موسسه مطالعات دین و اقتصاد در دوره ریاست جمهوری آقای خاتمی و در مقطع مجلس ششم، نتایج مطالعه ای که انجام داده بود را به دولت و مجلس، تقدیم کرد. آن زمان نیمه دوم دهه هفتاد بود و در آن گزارش تاکید کردیم که که این بساطی که پس از جنگ به نام برنامه تعدیل ساختاری ایجاد شده کمر نظام ملی را خواهد شکست و یک روز چشم باز می کنید و می بینید که با بی شمار بحران روبرو هستید و یکی از بحران ها مشکلات صندوق های بازنشستگی بود که اشاره کرده بودیم.

او با بیان این که «وقتی به نظام تامین اجتماعی چرتکه ای نگاه می کنید و می گویید پول نداریم پس تعهدات را رها کنیم بدیهی ترین دستاوردهای تمدن بشری را منکر می شوید» افزود: حقوقی که جامعه جهانی و منشور حقوق بشر با آن همه مرارت هایی که جامعه بشری متحمل شد و آن همه تجربه هایی که به دست آورد و به نیروی کار تعلق گرفته را یکی یکی از بین می برید.

 

با عنوان «اصلاحات پارامتریک» از جیب حقوق بگیران سرقت می کنند نمی شود از کل دینانت، تنها به زلف و ریش و آستین کار داشته باشیم وقتی که قباحت ها ریخته می شود، همه باهم می ریزند

مومنی با هشدار نسبت به پدیده حاکمیت زدایی از حکومت به دست حاکمان، گفت: این برآیند آن بلایی است که تعدیل ساختاری بر نظام تدبیر ملی آورد، از دریچه این موضوع شما ببینید که گزارش های رسمی که بنا به تعریف، محافظه کارانه ترین و خوشبینانه ترین برآوردها را می دهد می گوید 58 درصد نیروی کار شاغل در بخش صنعت ایران را غیر رسمی ها تشکیل می دهند. با عنوان اصلاحات پارامتریک از جیب حقوق بگیران سرقت و جیب بری  می کنند در حالی که طبق قرارداد هر ماه از حقوق  او سهم بیمه برداشت می کنند. در حالی که طبق آموزه های دینی مومن باید به عهد خود وفادار باشد. نمی شود از کل ماجرای دینانت به زلف و ریش و آستین کار داشته باشیم و به تعهدات مصرح خودمان که مکتوب و قانونی هم هست پشت پا بزنیم این قابل قبول نیست. وقتی که قباحت ها ریخته می شود همه باهم می ریزند.

او افزود: وقتی در گزارش های رسمی می گویند، 58 درصد نیروی بازار کار در بخش غیر رسمی است یعنی هر قاعده ای بگذارید دو سوم نیروی کار را شامل نمی شود و اگر غیرت و شرافتی مبنا شود معلوم می شود که داده های مطالعاتی مستقلی وجود دارد که برآوردهایشان از اندازه واقعی بخش غیررسمی از 80 درصد هم بالاتر است، ببینید چه خبر است!

 

 تا آنجا که زورشان برسد از تعهداتی که به سازمان بین المللی کار داده اند، طفره می روند

مومنی خاطرنشان کرد: دو سال پیش مرکز پژوهش های مجلس گزارشی منتشر کرد و در آن نوشته بود که با پدیده بی سابقه جدیدی روبرو هستیم و آن هم غیر رسمی سازی نیروی کار به دست حکومت در شرکت های دولتی است. یعنی اگر روزی بازیگران و شاغل های بخش غیر رسمی در کارگاه های چند نفره غیررسمی استخدام می شدند، الان در شرکت های غول پیکر دولتی و شبه دولتی هم این کار را می کنند و تا آنجا که زورشان برسد از تعهداتی که ایران در چارچوب سازمان بین المللی کار پذیرفته و در قانون کار کشور نسبت به کارگرانن داده، طفره می روند. عین این مساله در بازار پول و سرمایه و نرخ ارز و بازار کالا هم هست.

بیش از 400 میلیارد دلار از منابع بین نسلی کشور را صرف این بازی زشت کرده اند عجزی که در کنترل نرخ ارز ابراز می کنند، قباحت دارد

او با بیان این که «برای یک حکومت چقدر قباحت دارد این عجزی که ابراز می کنند و می گویند دلمان نمی خواهد نرخ ارز بالا برود ولی بالا می رود، گفت: بر اساس گزارش بانک مرکزی در سی و چند سال اخیر بیش از 400 میلیارد دلار از منابع بین نسلی کشور را صرف این بازی زشت کرده اند و تبلیغ هم می کند که از افزایش قیمت ارز ناراحت هستند.

شرم نمی کنند و راحت می گویند که از افزایش نرخ ارز سود نمی بریم و نقشی در آن نداریم!

مومنی در ادامه گفت: مسئولان شرم نمی کنند و راحت می گویند که از افزایش نرخ ارز سود نمی بریم و نقشی در آن هم نداریم. چطور می شود؟ آیا تصادفی است که هر گاه کف گیر خزانه به ته دیگر می خورد دستی از غیب می آید و نرخ ارز را بالا می برد! این چه حرف هایی است که می گویند.

او افزود: از این دریچه باید گفت که بحران صندوق ها و بحران نظام تامین اجتماعی ایران مانند اکثریت قریب به اتفاق بحران های موجود ریشه در برنامه تعدیل ساختاری به واسطه محور بودن شوک درمانی دارد. در مورد قیمت های کلیدی ما شاهد این هستیم که کانون اصلی خلق ارزش به جای اینکه به دنبال تولید فناورانه باشد و به جای این که با ایجاد یک نظام انگیزشی، دانایی و کارایی و بهره وری را بالا ببرد، انگیزه های خلافش را بالا برده است.

 

گویی قرار است به پیشاتاریخ برگردیم! وزیر مسئول تولید، می گوید آنقدر واردات کرده ایم که گلوگاه های گمرکی بند آمده!

او گفت: ما می گوییم شما با شوک درمانی به غیرمولدها پاداش می دهید و مولدها را با انواع فشارها روبرو می کنید. واقعا اگر این را بفهمند دیگر بعضی مقامات گرامی کشورمان به قباحت برخی حرف هایی که می زنند، پی خواهند برد. وزیری که مسئول امور تولید فناورانه کشور است با افتخار می گوید آنقدر خودرو وارد کرده ایم که گلوگاه های گمرکی بند آمده است! و به این جمله افتخار هم می کند! یا احساس شرم ندارند وقتی که رسما به کارخانه ها اعلام می کنند که خودشان به فکر تامین برق و گاز مصرفی شان باشند احتمالا در آینده جاده سازی و پیاده روسازی را هم به عهده کارخانجات خواهند گذاشت! گویی قرار است به پیشاتاریخ برگردیم! به رسانه هایی که نظرات واقعی کارشناسان را منتشر می کنند پیام می دهند و تهدید می کنند که باید مطالب بی کیفیت شان را منتشر کنند!

 

وزیر اقتصاد و صمت را به مناظره دعوت می کنم 

این استاد دانشگاه افزود: اگر اراده ای برای فهم واقعیت ها وجود دارد من وزیر گرامی صنعت و معدن و تجارت را به مناظره دعوت می کنم تا کمک کنم که کانون های اصلی گرفتاری روشن شود. اگر او متولی امر تولید صنعتی است می توانیم راجع به وضعیت نظام مالیات ستانی مناظره کنیم تا معلوم شود بخش اعظم تولید کننده های ما با این نظام مالیات ستانی انگیزه سرمایه گذاری بیشتر پیدا می کنند یا نه! حاضرم درباره نحوه تخصیص وام بانکی و یا هزینه دلارهای نفتی صحبت کنم. چه وزیر اقتصاد و چه وزیر صمت اگر فکر می کنند کارشان درست است آنها را دعوت به مناظره می کنم که معلوم شود آیا راهی جز تولید فناورانه برای کشور سراغ دارند، اگر راهی نیست که نیست چرا دلال پروری و رباخوار پروری و واردات چی پروری می شود.

به سوی روند قهقرایی به سمت فقر دائما رو به افزایش و عقب ماندگی دائما رو به افزایش حرکت می کنیم

او تاکید کرد: بیش از 5 سال است که می گوییم که گزارش های رسمی که منتشر شده حکایت از این دارد که به سوی یک روند قهقرایی به سمت فقر دائما رو به افزایش و عقب ماندگی دائما رو به افزایش حرکت می کنیم. شاخص های بهره وری کل عوامل تولید و روند ها و شاخص پیچیدگی اقتصادی و رابطه مبادله، از ناتوانی فزاینده سیستمی برای مواجهه خردورزانه و موثر با مساله فقر حکایت می کند.

89 فقرا از شاغلین سابق و امروز هستند ماجرای تحمیل ایمان با زور را کنار بگذارید

مومنی گفت: مرکز آمار گزارشی منتشر کرده و می گوید از کل جمعیت فقیر ایران 89 درصد شان شاغلین سابق و لاحق هستند، این عدد تکان دهنده است! یعنی بیکار نیستند ولی شغل هایی دارند که از نظر بازدهی درآمدی، قادر به تکافوی حداقل نیازهای اساسی شان نیست. اگر شما از کلام پیامبر می فهمید که فقر از هر دری که وارد می شود ایمان از آن در خارج می شود، ماجرای تحمیل ایمان با زور را کنار بگذارید و ریشه های اصلی مساله را بفهمید!

مرتبا آدرس های غلط به نظام تصمیم گیری می دهند

این استاد دانشگاه ادامه داد: اگر توسعه می خواهید جامعه ای که 89 درصد فقرای سابق و لاحقش را شاغل ها تشکیل دهند تا زمانی که در مساله تولید بازنگری نشود نمی تواند مساله فقر را حل و فصل کند.  آنهایی که از این مناسبات نفع می برند با تکیه بر مافیای رسانه ای که از منافع آنها تغذیه و از آنها پشتیبانی می کنند مرتبا آدرس های غلط به نظام تصمیم گیری می دهند و می گویند هر کاری برای رفع بحران ناترازی صندوق ها می توانید انجام دهید ولی به ساختار کنونی دلال پرور و رباخوار پرور کار نداشته باشید و تولید را هم از گردونه حساسیت هایت حذف کنید!

قدرت تولید سرانه ما فاصله وحشتناکی با کشورهایی که ما را با آنها مقایسه می کنید دارد

مومنی به بحران های صندوق بازنشستگی اشاره کرد و گفت: در بحران صندوق ها عوامل اصلی مثل نقش بی بدیل سقوط بنیه تولیدی کشور در شکل گیری بحران صندوق ها و یا نقش بی همتای شوک درمانی در آشوبناک ساختن و رباخوار پرور کردن نظم اقتصادی کشور و فسادزا و نابرابر کردن آن را نادیده می گیرند و بعد آدرس های غلط می دهند و می گویند که مساله با اصلاحات پارامتریک درست خواهد شد و تجربه کشورهای پیشرفته را به رخ ما می کشند! اگر شرافت کارشناسی مبنای گفتگو باشد حتما می دانید که قدرت تولید سرانه ما  چه فاصله وحشتناکی با آن کشورهایی دارد که ما را با آنها مقایسه می کنید. ماجرا این است که ارزشی نمی توانید خلق کنید که بعدا سهمی عادلانه تقسیم کنید.  

 

مقایسه های اشتباه و تجویز اصلاحات پارامتریک 70درصد زنان دانش آموخته دانشگاهی بیکار هستند

او گفت: در نظام تصمیم گیری ما افرادی هستند که شخصا آدم های محترمی هستند اما صلاحیت تخصصی در زمینه اقتصاد توسعه ندارند. آنها با مافیای رسانه ای شان از ضعف اندیشه ای افراد کارشناس استفاده می کنند و می گویند ما را با کشورهای صنعتی مقایسه می کنند و می گویند آنها هم اصلاحات پارامتریک و افزایش سن بازنشستگی هم دارند. ولی نمی گویند نرخ مشارکت نیروی کار در آن کشورها بین 70 تا 80 درصد است. آقایان در چارچوب برنامه تعدیل ساختاری، نظم اقتصادی را درست کرده اند که دو، سوم نیروی کار غیر رسمی است و نرخ مشارکت در ایران بین 38 تا 44 درصد است. مرکز آمار هفته قبل گزارشی داد و می گوید چیزی حدود 70 درصد زنان دانش آموخته دانشگاهی ایران بیکار هستند! این را هم در مقایسه باید گفت.

مومنی با انتقاد از آمارهای رسمی بیکاری گفت: آمار داده اند و می گویند نرخ بیکاری در این کشور هفت درصد است در حالی که دکتر طایی محاسباتی انجام داده و نشان داده است که این نرخ در ایران 8.5 درصد است. ضمن این که دو، سوم جمعیت در حال فعالیت نقشی در تولید ندارند و گزارش خودشان هم می گوید کارخانه های ما با 41 درصد ظرفیت کار می کنند و دو سوم ظرفیت تولیدشان بلا استفاده است. بعد همان میزان اندک تولیدی که می کنند طبق گزارش ها در انبارها مانده و فروش نرفته است. چون اکثریت جمعیت فقیر شده اند.

 

راه حل ها مبتنی بر استثمار نیروی کار است

او ادامه داد: گزارش های رسمی می گوید حدود 30 درصد جمعیت ما به کلی زیر خط فقر است و 40 درصد هم در آستانه فرو افتادن به خط فقر است پس ما اینجا با بحران تقاضای موثر هم روبرو هستیم، چرا ؟ چون راه حل ها مبتنی بر استثمار نیروی کار است. پیشنهاد می دهم وزیر محترم شرافتمندانه مطالعه هایی که در وزارت کار راجع به معادل دلاری قدرت خرید حداقل دستمزد انجام شده است را منتشر کند تا ببینید چقدر ماجرا شرم آور است و با نیروی کار چطور رفتار می شود.

این استاد دانشگاه با انتقاد از تورم زا دانستن افزایش دستمزد توسط برخی، گفت: بلوا راه می اندازند که افزایش نرخ بهره وام بانکی که سهمش در قیمت تمام شده محصولات برای برخی کارخانه های کلیدی ما حدود 30 درصد است در تورم تاثیر ندارد، اما افزایش دستمزد نیروی کار تورم ایجاد می کند! مدیران با شرفی از بنگاه های صنعتی با من تماس گرفته اند و می گویند از کارگران خجالت می کشیم چون اگر دستمزد آنها را زیاد کنیم ما را با ده ها مانع قانونی و رسمی روبرو می کنند!

 

آمارهایی ارائه می دهند که برای فهم واقعیت، خاصیت ندارند 

این اقتصاددادن اضافه کرد: چند ماه پیش مرکز پژوهش های مجلس گزارشی منتشر کرده که در آن می گوید نرخ بیکاری که در اعلام می شود برای فهم واقعیت هیچ خاصیتی ندارد چرا که در آن 11 ایراد ساختاری وجود دارد و بخش های بزرگی از واقعیت بیکاری در ایران را نمی تواند نشان دهد اما به این گزارش توجهی نمی شود فقط این طور لذت می برند که بگویند ما نرخ بیکاری را هفت درصد کرده ایم! این شرم آور است و هیچ نسبتی با واقعیت ندارد.

 

برخورد دوگانه با سازمان های بین المللی

این شیوه اداره امور در اقتصاد ایران شده است که وقتی سازمان های بین المللی گستره و عمق فساد را در کشور برملا می کنند. می گویند اینها بوق های استکباری هستند. اما سازمان بین المللی کار خود گزارش منتشر کرده و می گوید بر حسب سطوح مختلف توسعه ما باید 11 شیوه متفاوت برای اندازه گیری بیکاری داشته باشیم یکی از آن شیوه ها این است که با اقتضائات عصر دانایی مطابق باشد.  اگر در طول یک هفته قبل منتهی آمارگیری مثلا یک ساعت یا دو ساعت کار کرده باشد ما آن را شاغل محسوب می کنیم. حال آن عزیزان که تا دیروز سازمان بین المللی را بوق استکبار می خواندند این را مبنای سنجش نرخ بیکاری در ایران قرار داده اند، در حالی که سازمان بین المللی منظورش کار در عصر دانایی و تولید ناب است و به ما ربطی ندارد که هنوز از تولید کارگاهی هم عبور نکرده ایم و 90 درصد نیروی کار شاغل مان در بنگاه های 10 نفره و کمتر کار می کنند. این طور آمار دادن ها برای ادا در آوردن خوب است ولی انسان با شرف مسئول وقتی می بیند که فقر و فلاکت در این مملکت این قدر کرامت انسان ها را مخدوش می کند چطور تن می دهد به این اداها؟

تفاوت اجرای سیاست اصلاح قیمت به سبک ایرانی با دیگر کشورها

او افزود: مثلا بیمه های ما را مقایسه می کنند، اما به تفاوت پوشش و خدمات بیمه ما  و آنها کار ندارند. درست مثل شوک درمانی که در همان نظریه قیمت می گوید برای یک اصلاح تعادل بخش، 100 کار باید انجام شود و اقدام آخر بازی با قیمت است. اما در چارچوب شوک درمانی به سبک بازارگراهای ایرانی آن 99 کار حذف شده و حرف آخر را اول می زنند و کل ماجرا را به بازی با قیمت منحصر و صورت مساله را پاک می کنند.

این استاد دانشگاه اضافه کرد: در مورد افزایش سن بازنشستگی به شکل درست گفته می شود 47 تمهید نهادی را باید انجام دهید تا نوبت به تغییر سن بازنشستگی به عنوان اصلاح پارامتریک برسد. اما در ایران همه آنها حذف می شود چون آنها به حقوق انسانی و شرافت و کرامت انسان ها و توسعه اهمیت می دهند و این جا چنین چیزی نیست.از این زاویه وقتی نگاه می کنید می بینید در گزارش ها یک تیتر خیلی بی روح می گذارند که  "سهم سرمایه گذاری ها صندوق ها در پوشش هزینه هایشان ناچیز است" اما لازم آن را به اصطلاح به فارسی دوبله کنند تا  آن مقام با شرف بفهمد که اینها بازدهی مناسب برای سرمایه ندارند چون صندلی های مدیریتی در هیات مدیره های این شرکت ها به افرادی داده شده که کمتر صاحب صلاحیت تخصصی هستند وقتی مغز یک دستگاه از کار می افتد آن دستگاه بازدهی نمی تواند داشته باشد.

یک روز می گویند شرکت داری را جمع کنید، فردا شرکت ها را به صندوق ها می دهند! پشت پرده تعویض مکرر روسای سازمان های تامین اجتماعی در دولتها احمدی نژاد و روحانی و دولت اول رییسی

رییس موسسه مطالعات دین و اقتصاد گفت: همان طور که با شوک درمانی رانت های مفت خوارگی برای یک گروه اندک فراهم می کنید، بابت پرداخت سهم دولت به این صندوق ها شرکت ها را هم به این صندوق ها می دهید. این کار این سر تا پا تناقض است. یک روز می گویند شرکت داری را جمع کنید، بعد شرکت ها را به جاهایی می دهند که صلاحیتی در اداره آن شرکت ها ندارند و صندلی های مدیریتی رانتی برای برخی فراهم می کنند. به همین دلیل در دوره احمدی نژاد و روحانی و دولت اول رییسی می بینیم که بارها روسای سازمان های تامین اجتماعی تغویض شدند. معلوم است که ماجرای توزیع این پست ها چه وضعیتی پیدا می کند. همین است که ناکارآمدی و فساد ایجاد می کند.

 

مومنی تاکید کرد: باید مراقب باشیم که در نتیجه تمام آن بحران هایی که در چارچوب کاهش نسبت پشتیبانی و تحولات جمعیتی و عدم واکنش مناسب به آنها، وضعیت نامناسب سرمایه گذاری ها و به ویژه تحمیل قوانین و مقررات به غایت بی کیفیت و فسادزا که این صندوق ها را احاطه کرده ،صندوق ها به این روز افتاده اند. اینها معلول مناسبات رانتی است که از دل شوک درمانی و آزادسازی ها و خصوصی سازی های نسنجیده و فسادزای بحران آفرین پدید آمده است.

 

تورم و بیکاری، دو تیغه قیچی که صندوق ها را نابود می کنند 

او افزود: شوک درمانی دو فشار کمرشکن به صندوق ها وارد می کند، و  منشاء تورم و بیکاری می شود. این دو مثل دو تیغه قیچی، بنیان این صندوق ها را نابود می کنند. اما به جای مقابله با این دو تیغه قیچی فشار می گذارید که دستمزد پرداختی به بازنشسته ها کمتر شود! این مسیری است که ما را به جایی نمی رساند. نظام تصمیم گیری های اساسی ما باید هر چه زودتر متوجه این قضیه شود تا زودتر جلوی گسترش و تعمیق خسارت ها گرفته شود و در این صورت می توان امیدوار بود که در دولت و مجلس کارشناسان میهن دوست و با شرافت و پاکدامن با کمک رسانه ها کانون اصلی گرفتاری مان در زمینه صندوق ها شناسایی و حل شود. والا راه حل هایی که در چارچوب اصلاحات پارامتریک و اصلاح سن بازنشستگی مطرح می شود حکم پیشروی در باتلاق را دارد.

       

دیگر خبرها