ابعاد تازه از لگد سنگین آمریکا به غربگرایان/ حجاریان: اگر می دانستیم ترامپ سرکار می آید، سرنوشت اصلاحات را به دولت روحانی گره نمیزدیم
تاریخ انتشار: ۲۷ آبان ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۱۵۷۷۲۸۴
گروه سیاسی جهان نيوز: سرکارآمدن دولت ترامپ آنقدر بر غربگرایان خوش خیال داخلی سنگین آمده است که حجاریان در سخنانی قابل تامل گفته است: اگر میدانستیم دولت دست راستی مانند ترامپ بر سر کار خواهد آمد، شاید بهتر بود اساساً عطای انتخابات را به لقایش میبخشیدیم و سرنوشت اصلاحات را به دولت روحانی گره نمیزدیم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
به گزارش جهان نيوز، گزیده اظهارات سعید حجاریان، تئورسین جریان اصلاحات را در گفتگو با خبرگزاری دولتی ایسنا به شرح ذیل است:
* اصلاحطلبان سال ۹۲ در مخمصه گرفتار شده بودند. از یک سو، رد صلاحیت کاندیدای واقعیشان از پیش مشخص بود، از سوی دیگر، آقای هاشمی که رأی بالایی داشت و گزینه مناسبی به حساب میآمد، رد صلاحیت شد! لذا فرصت بسیار کمی برای تصمیمگیری وجود داشت.تنها گزینه ما، آقای روحانی بود. با سابقهای که از او سراغ داشتیم، احتمال میدادیم با عادی کردن فضا چه در داخل و چه در سطح جهانی اوضاع را از وضعیت بلبشوی مابعد معجزه نجات دهد و نوعی اعتدال را برقرار کند تا در پرتو آن، قدری آلام مردم کم شود و فضایی برای تنفس گشوده شود.آقای عارف هم در مقایسه با آقای روحانی این توان را نداشت که سیاست خارجی ما را رو به راه کند زیرا روحانی از مدتها قبل در زمینه مذاکرات فعال بود و تیم داشت و امید میرفت بتواند سر این مشکل را به بالین نهد. لذا تنها گزینه اصلاحطلبان در آن سال، جناب روحانی بود که انتخاب شد.
* ما اگر میدانستیم از جانب نیروهای تمامتخواه این همه سنگ پیش پای روحانی خواهد افتاد و از آن سو، دولت دست راستی مانند ترامپ بر سر کار خواهد آمد، شاید بهتر بود اساساً عطای انتخابات را به لقایش میبخشیدیم و سرنوشت اصلاحات را به دولت روحانی گره نمیزدیم. نه اینکه بخواهم، تنزهطلبی کنم اما خود دولت روحانی هم استعداد و ظرفیت کافی برای مقابله با معضلات داخلی نداشت . بنابراین ما به لحاظ اخلاقی هم نمیتوانستیم وظیفهای در قبال وی داشته باشیم.
* اصلاحات به قفا بنگرد و راه طی شده را یکبار مرور و آن را نقد کند. ما حتما نیاز داریم در سه زمینه گفتمان، تشکیلات و راهبرد دست به ابتکارهای جدید بزنیم و پوستاندازی کنیم. البته معتقدم پس از انتخابات ۸۸ پوست اصلاحات را کندهاند پس، ابتدا باید صبر کنیم تا پوست جدید در بیاید و بعد پوستاندازی کنیم!
* باید ببینیم شورای نگهبان برای تأیید کاندیداهای چه می کند. البته در مورد مجلس، بهخاطر دعواهای طایفهای و چشم وهم چشمی میان بخشهای مختلف شهرهای کوچک مشارکت بالای شصت درصد خواهیم داشت اما بعید است، در شهرهای بزرگ چنین استقبالی صورت گیرد.
* اصلاحطلبان برخلاف اصولگرایان چندان قیمپذیر نیستند و هر کدامشان، ایده و عقیده مستقل دارند. این ایدهها بعضاً سالم و بعضاً با اغراض سیاسی آمیخته است و بخشاً با آلودگیهایی همراه است. در میان جناح راست، گوش شنوا از بالادستشان بیشتر است ، مانند شورای دوم تا چهارم که میدیدیم برون خموش و درون پر غوغا بود. اما برعکس، اصلاحطلبان آنچه را دارند، روی دایره میریزند و به همین دلیل، گزک به جناح رقیب میدهند تا این اختلافات را آگراندیسمان (بزرگنمایی) کنند و استفاده خود را ببرند. در کنار این موارد، مشتی خنّاس هم با لطایفالحیل (حیلهورزی) سعی در برهم زدن آرامش دارند و از هر کاهی، کوه میسازند و البته،ابزارش را هم دارند.
* من پیشتر گفتهام، پروژه اصلی دولت برجام بود. در آن پروژه دیپلماسی نقش اول را ایفا میکرد و فیالواقع پروژهای الیتیستی (نخبهمحور) بود که، احتیاج به مردم نداشت. لذا، از ابتدا دولت خود تدبیر کرده را نیازی به اصلاحات نبود و به کار گرفتن دو-سه وزیر اصلاحطلب در امور خدماتی برای کابینه کفایت میکرد. دولت اساساً عقدی با اصلاحطلبان منعقد نکرد که بخواهد از آن عبور کند. یعنی در سال ۹۲، به قدری فرصت کم بود که اصلاحطلبان با دولت بر سر موضوعات خاص به ائتلاف نپرداختند و از این گذشته، روحانی برنامه ائتلافی نداشت. منتهی شعارهای روحانی بخشاً برآورده کردن خواستههای اصلاحطلبان هم بود که به هیچ یک از آنها وفادار نماند و به همین خاطر شاید بتوان گفت، خودش از خودش عبور کرده است.
* زمانی که روزنامههای اصلاحطلب را بهصورت فلهای بستند، به هشدارهای ما توجه نشد. و دیدم مردم پس از مدتی با آمدن ماهواره به سمت کانالهای ماهوارهای روی آوردند و با همه تلاشی که نیروی انتظامی در برابر دیش و رسیور صورت دادند، توفیقی به دست نیامد.پس محتمل است، زمانی که عرصه بر اصلاحات تنگ شود، مردم به گزینههای دیگر فکر کنند. اما من معتقدم، ریزش جدی از سمت اصولگرایان به سمت جریان اصلاحات صورت خواهد گرفت، کما اینکه تاکنون اینگونه شده است؛ پس از ظرف اصلاحات چیزی کم نمیشود.از این گذشته، باید به براندازها هم فکر کرد؛ آنها با مشکلات عدیدهای دست به گریباناند. اولاً، وحدت فرماندهی ندارند. ثانیاً، راهبردهای مشخص ندارند و حتی بعضی راهبردهایشان در تعارض با یکدیگراست. ثالثاً، بعضی از آنها به دولتهای منطقهای وابسته شدهاند و از پولهای کثیف ارتزاق میکنند و بعضی دیگر حتی اصول اولیه دموکراسی را در میان خودشان مراعات نکرده ولی ادعا میکنند که میخواهند دموکراسی را در ایران حاکم کنند.
منبع: جهان نيوز
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.jahannews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «جهان نيوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۱۵۷۷۲۸۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
حمله تند عباس عبدی به اصولگرایانی که مهدی نصیری را اصلاحطلب میدانند
عباس عبدی طی یادداشتی در روزنامه اعتماد نوشت: ماجرا این است که آقای مهدی نصیری اعلام کرده که برای یک سفر خانوادگی مدتی را عازم کانادا شده است.
وی در چند سال اخیر مواضع به نسبت رادیکالی علیه ساختار موجود داشت و آشکارا هم بیان و تبلیغ میکرد. اتفاقا مواضعی که داشت بخش اصلی اصلاحطلبان با آن همراهی نمیکردند، هر چند از این نظر که وی منسوب به جناح اصولگرا بود و این حرفها را میزد، غیرمنتظره نیست که برخی اصلاحطلبان هم مثل اغلب مردم استقبال میکردند، چون این مواضع از سوی خود اصولگرایان یا منشعبین آنان زده میشد، ولی آقای نصیری هیچ نسبتی با اصلاحطلبی به عنوان یک مجموعهای با پیشینهای فکری و سیاسی نداشت و هنوز هم به لحاظ مبانی فکری به مجموعه اصولگرایان نزدیکتر است.
البته این فقدان نسبت را نه به عنوان نقطه قوت ایشان میگویم و نه به عنوان نقطه ضعف، بلکه یک واقعیت است. ایشان تا زمانی که ایران بودند مواضع رادیکال خود را اظهار میکردند، مواضعی که اگر یک نفر از اصلاحطلبان اندکی از آن مواضع را میگرفت، در چشم بههم زدنی بازداشت و بازجویی میشد و جایش در زندان بود.
اتفاقا بهترین دلیلی که وی منسوب به اصلاحطلبان نیست، همین مصونیت سیاسی و قضایی ناگفته و نانوشتهای است که در عمل، مجموعه اصولگرایان از آن بهرهمندند.
البته آقای نصیری ارتباطات گوناگونی داشت، با اصلاحطلبان هم نشست و برخاست داشت، همچنان که با دیگران داشت، ولی هیچگاه به عنوان یک فعال اصلاحطلب نه خودش را معرفی میکرد و نه کسی به چنین صفتی او را میشناخت. شاید هم سعی میشد که با چند تن دیگر از دوستان خودشان، جریانی به جز اصلاحطلبان و اصولگرایان راه بیندازند که نمیدانم چرا نشد یا شاید هم از ابتدا در پی آن نبودند.
حالا و پس از طرح رویکردی سیاسی از جانب او، یک روزنامه وابسته به جناح نواصولگرایان نوشته است که «مهدی نصیری «باطن» اصلاحطلبان است که «ظاهر» شده است و حالا اصلاحطلبان که سالهاست با باطنی غیر از شخصیت متظاهرشده خود با مردم و نظام روبهرو شدهاند، از اینکه یک تازهوارد قواعد بازی را رعایت نکرده (یا هنوز نیاموخته) و باطن آنان را آشکار کرده است، بهشدت دلخور و هراسان شدهاند و در اقدامی سیستماتیک هر روز یکی از آنان، تکذیب و رد و تکفیر نصیری را برعهده میگیرد. غافل از آنکه وقتی چندین سال است تریبونی برای اظهارات او شدهاند، حالا که یکباره نصیری به صحرای سلطنت و براندازی و ضدانقلابیگری محض زده است، دیگر کسی از اصلاحطلبان نمیپذیرد که نصیری را از خود ندانند.»
ابتدا بهتر بود که پیشتر با دوستان خود هماهنگ میکردند، زیرا اغلب کسانی که موضع مطلوب رسمی گرفتهاند به درخواست دوستان همان روزنامه بود. مگر آنان که نقدی بیطرفانه داشتند. علت نیز روشن است.
من در گفتوگویی با خبرآنلاین در همین مورد گفتم که چرا جناح حاکم در این موضوع سکوت کرده است؟ در درجه اول، چون حرفهای خودشان در نقد آقای نصیری را موثر نمیدانند. به علاوه نمیخواهند شرمندگی حضور وی در جناح متبوع را یادآور شوند و مسوولیت افکار و رفتار متضاد خود را بپذیرند، افکار و رفتاری که موجب اینگونه ریزشها شده است. اگر آقای نصیری جایی در میان اصلاحطلبان برای خودش مییافت احتمالا به آن سوی آب نگاه نمیکرد.
گرچه این نحوه نوشتن ناشی از بیصداقتی و دورویی است، ولی بیعقلی نیز در آن موج میزند. چرا؟ فرض کنیم که ادعای نویسنده درست باشد. آیا یک لحظه پیش خود فکر نکرده که اگر اصلاحطلبان هم سلطنتطلب شده باشند، حتما افراد با گرایشهای فراتر از اصلاحطلبی هم شدهاند، پس چه کسی برای سیاست رسمی میماند؟ شما که حداکثر ۱۵درصد (با ارفاق) بیشتر نیستید، آنهم ۱۵درصد که به لحاظ متغیرهای اصلی جامعه جزو بخشهای ضعیفتر و کماثرتر است.
اگر اندکی، فقط اندکی درایت بود، حتی باید آقای نصیری را هم به نحوی توجیه و اصرار میکردید که وی هم طرفدار سلطنت نیست، حالا یک حرفی زده، وقتی دید که نظراتش درست نیست برمیگردد و...، ولی به جای اینها یک مجموعه اصلی انقلاب که بسیار فراتر از کل اصولگرایان هستند را نیز باطنشناسی میکنید و نصیری را باطن آنها میدانید. آیکیو، در اندازه گنجشک هم نیست.