Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «ایران آنلاین»
2024-04-26@02:23:38 GMT

ادبیات‌ در‌ خدمت‌زدودن‌ کهنگی‌ها

تاریخ انتشار: ۲۹ آبان ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۱۵۹۱۲۴۴

ادبیات‌ در‌ خدمت‌زدودن‌ کهنگی‌ها

ادبیاتِ ستیهنده اجازه نمی‌دهد ذهن در ارتفاعاتی پرواز کند که تاکنون بارها و بارها به قدر روزهای زندگی دیده و تجربه کرده است. سیداحسان زاده سید منتقد «اصلِ ادبیات» دست مخاطب را می‌گیرد، دستی به بال‌های مخاطب می‌کشد، ذهن‌اش را پر از میل پرواز می‌کند و در یک لحظه پیش‌بینی‌نشده از ارتفاع هُل‌اش می‌دهد، و مخاطب تا به خود بیاید خود را بالاتر از سطحی می‌یابد که در آخرین مقصدِ زمین بر آن پای داشته است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

سپس «اصلِ ادبیاتِ همراه» شده با پرواز مخاطب، زاویه دیدِ از ارتفاعِ مخاطب را و تبارهایی را که همیشه برایش آشنا بوده‌اند به گوشه‌ای می‌راند و او را به عمقِ ساختارهای تازه‌ای می‌بَرَد که تاکنون تجربه نکرده است. «اصلِ ادبیاتِ همراهِ کهنه‌زدا» افق‌ها را در سیر پروازِ مخاطب می‌شکافد، به او توأمان و در یک مجلس، تاریخ و فلسفه، هنر، اسطوره و سیاست می‌آموزد و هرآنچه را که از نظر او دور مانده، در گوش‌اش نجوا می‌کند و بال‌اش را به تندیس اسطوره‌های شرق و غرب می‌ساید و با دانه‌های حاصلخیزترین زیستگاه‌های شرق و غرب پذیرایی‌اش می‌کند. در همان لحظه از ذهن اساطیر گذر‌ش می‌دهد و آنچه که نادیدنی مانده و غبارهای عاداتِ زمینی بر آن زنگار نشانده را با بال‌های خود، جلا می‌دهد و در همان آن، دستی به چشم‌های مخاطب می‌کشد و پرده‌های تار را کنار می‌زند. «اصلِ ادبیاتِ همراهِ کهنه زدای حیرت گسترِ جلا دهنده» ارتفاع مخاطب را بسان دستگاه دیجیتالی فوقِ حساس بر میکرومترهای اوج و فرود، تنظیم می‌کند. گویی از پیش می‌داند تپش قلب مخاطب در فلان صفحه و فلان سطر تا چه میزان افزایش و کاهش دارد و با تسلط بر شاخصه‌های روحی «مخاطبِ در پرواز» در چینشِ صحنه‌های در گذر از ذهنِ مخاطب، تردستی‌اش را عیان می‌کند. او می‌داند که مخاطب در این لحظه و این آن‌چه می‌خواهد و باید چه حسی را به جریانِ روح و شریانِ خون مخاطب تزریق کرد. «اصلِ ادبیاتِ همراهِ کهنه زدای حیرت گسترِ جلا دهنده روح بخش» در کنار خود دستیاری دارد که اگر از «مخاطبِ در پرواز» غافل بماند معنی هجا و حرف او را نخواهد فهمید. پس همواره ترجمان خود را به کسی می‌سپارد که هم «اصل شناس» باشد، هم «مخاطب شناس» و هم بدیلِ خلبانی که رشته پرواز را به دست دستیارِ امین خود می‌دهد. «اسفار سرگردانی» از نمونه‌های بشدت کمیاب و نادر و در معرضِ انقراضِ «اصلِ ادبیاتِ همراهِ کهنه زدای حیرت گسترِ جلا دهنده روح بخشِ حاصلِ مسیرشناسی خلبان و کمک خلبانِ امین» در روزگار ماست. اگر سودای زنده ماندن و نفس کشیدن خود و «اصلِ ادبیاتِ همراهِ کهنه زدای حیرت گسترِ جلا دهنده روح بخش حاصلِ مسیرشناسی خلبان و کمک خلبانِ امینِ بشدت نادر» در سر کسی است، لحظه‌ای درنگ را در خواندن و پرواز جایز نمی‌شمرد و حکمِ «ناادبیاتِ بی‌معرفتِ مکررِ پوچِ زنگارآفرینِ مرگ گسترِ بیراهه روِ اغفالگرِ ریخته بر سر هر بازار» را اجرا نمی‌کند. گوش روزگار از آوای «ناادبیات...» پر است، و گوش ما هم. اما کسی سراغ زمزمه باران نمی‌رود، گوش‌ها دیگر صدای بالِ فرشته‌ها را نمی‌شنوند، روح‌ها بالاتر از تیرهای سقف خانه‌ها اوج نمی‌گیرند و این عاقبت کسانی است که همت به هجر «اصل ادبیات...» بسته‌اند. «اسفار سرگردانی» آغاز گسست زنجیرهایی است که ما را عمق زمین چسبانده‌اند، زنجیرهایی که حتی نمی‌گذارند زمین را ببینیم. انگار که قفل بر چشم‌ها هم گذاشته باشند. «اسفارسرگردانی» آتش است که تا نزدیک چشم‌ها پیش می‌آید اما برای ذوب کردن قفلِ گماشته بر چشم ها آتشی که از خاکستر‌اش ققنوسِ جان زاده می‌شود. «اسفارسرگردانی» آب است اما برای شستن غبارهای روح که به قدر تمام سال‌های زندگی بر آن نشسته، و برای شستن این غبارهای کهنه و سخت که هر آبی توان ندارد «اسفارسرگردانی» خاک است برای دفن سرگشتگی‌هایی که هیچ گاه پاسخی برای هدایت شان نیافته‌ایم، و او همان خاک است که بذرهای انسانیت در آن کاشته می‌شود و خوان تنعم مقابل مخاطب می‌گسترد. «اسفارسرگردانی» باد است بادی سوزان که فقط خار و خس‌های هرز را می‌کنَد و می‌بَرد، بادی که خبر از تغییر فصل مخاطب می‌دهد؛ چون صاعقه‌ای برای استعلای روح اگر برای پرواز آماده اید، پروازی که هم زمین را ببینید (و تاریخ و اسطوره و جغرافیای‌اش را)، هم ارتفاعِ بلندِ پرواز (و روح‌های بلندِ گسسته از زمین و رها در آسمان) و هم بسیار بالاتر از اوجِ قابل پروازتان(و دیدن فرازهایی که تا کنون به وجودشان حتی فکر هم نکرده اید) را، دست «اسفار سرگردانی «را به دست شما و دست شما را به دست «اسفار سرگردانی» می‌سپارم. پی‌نوشت: مخاطب فارسی‌زبانی نیست که نشنیده باشد «هرچه از دل برآید، بر دل نشیند» و شاید نویسنده «اسفار سرگردانی» (جبار جمال غریب) این عبارت فارسی را نشنیده باشد و نداند که «از دل برآمده‌اش بر دل نشسته است» ولی خوب می‌دانم که مترجم این کتاب ترجمه‌ای «از دل و جان» بر اثر «جبار جمال غریب» داشته است که این‌گونه عمق روح را می‌کاود و پیش می‌رود.

منبع: ایران آنلاین

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت ion.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایران آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۱۵۹۱۲۴۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

برای آگاهی‌بخشی و انعکاس خواست مردم

  شعر یا داستانی که همراه توده مردم است، آینه دغدغه آنان بوده؛ گاه منتقد حکومت وخواستار اصلاح یا دگرگونی آن است ادبیات سیاسی ــ اجتماعی نام می‌گیرد.پیشینه ادبیات اجتماعی را می‌توان لابه‌لای ابیات شاعران کهن پارسی‌گوی یافت. حبسیه‌های دوره خراسانی در شعر ناصرخسرو قبادیانی نمونه مشهور این گونه است. در سبک عراقی هم حافظ، سعدی، نظامی و مولانا ابیات اجتماعی ــ انتقادی زیادی دارند. به‌عنوان نمونه حافظ، با رندی و زیرکی و با زبان طنز و کنایه به هرآنچه در جامعه بوی زهد و ریا می‌داده معترض بوده است اما این ابیات در میان اشعار غنایی یا حتی تعلیمی تنها رعدی گذرا بودند تا پیش از دوره مشروطه. در دوره مشروطه گمان ادیبان این بود که زمان سرودن از خال و خط معشوق گذشته و شعر را به میان مردم آوردند. از آن روز ادبیات در خدمت انقلاب قرار گرفت. بنابراین امثال فرخی‌یزدی، میرزاده عشقی و ابوالقاسم لاهوتی ادبیات را به وسیله‌ای برای انعکاس خواست مردم کوچه و بازار تبدیل کردند.ادبیات اجتماعی ــ سیاسی مردم را به مبارزه دعوت می‌کند، وسیله‌ای برای آگاهی‌بخشی است و درصدد رساندن پیام جامعه یا گروهی به عموم است. ادبیات اجتماعی گاه افق امیدواری را به دید مردم می‌کشد و گاه از زشتی‌های جامعه می‌گوید. استعاره و نماد در این گونه کاربرد دارد و برخی نمادها پرچم این اشعار و داستان‌ها هستند. کبوتر، اهریمن، خورشید، صبح، ظلمت و... .
ادبیات اجتماعی و سیاسی در شکل مژده‌دهنده و هشداردهنده، درروزهای منتهی به انقلاب اسلامی سال۵۷شکلی واضح‌تر به خود گرفت. شاعرانی چون قیصر امین‌پور، سلمان هراتی، هوشنگ ابتهاج، شفیعی‌کدکنی و شهریار، در اشعار خود هم از بی‌عدالتی اجتماعی، فقر، فساد و ستم حاکمان می‌سرودند وهم مژده رهایی از بند را می‌دادند. تشویق به همدلی و حضور که از عناصر ادبیات انقلاب بود دردوره دفاع‌مقدس درادبیات پایداری باتغییراتی ادامه یافت.باگذشت مدت کمی از جنگ تحمیلی، شاعران که به‌خوبی می‌دانستند برای دمیدن روح حماسه و قهرمانی، سلاح کلمه چه اندازه بران و قوی است، با اشعار خود به رزمندگان روحیه می‌دادند و مردم عادی را به مشارکت دعوت می‌کردند.داستان اما کمی دیرترمتولدشدو برای ورود جدی به این حوزه هنوز به زمان نیاز داشت.داستان‌هایی که اوایل دوران دفاع‌مقدس خلق شدقهرمان‌محوربودندوبه صورت پررنگ‌تری روحیه حماسی راتقویت می‌کردند.
شاید اولین داستان دفاع‌مقدس «در انتظار شهادت» به قلم مهدی مشایخی باشد که درسال۱۳۶۰نوشته شد. اما تا روزگاری که این گونه در داستان‌ جدی گرفته شود راه درازی در پیش بود. این‌گونه بود که تازه در تیرماه سال۱۳۶۷ دفتر ادبیات و هنر مقاومت در حوزه هنری شکل‌گرفت. این دفتر که به همت مرتضی سرهنگی آغاز به کار کرده بود آثار ادبی جدی‌ای را ارائه داد.همواره وقتی از پدیده‌ای پرتنش دور می‌شویم فرصت بیشتری به‌وجود می‌آید که با تحلیل و دقت بیشتر به آن رویداد اندیشید. از این رو هرچه از روزهای اولیه انقلاب فاصله گرفتیم آثاری نوشته شد که قهرمانان ایدئولوژیک خارق‌العاده نداشتند. مخاطب به‌جای هیجان‌زدگی زودگذر، اندیشمندانه به غرور ملی می‌رسد و می‌تواند از راه همذات‌پنداری با شخصیت‌های کتاب، الگوسازی کند. او می‌اندیشد در شرایط مشابه این همبستگی ملی چطور سبب عبور از بحران می‌شود. 
گروهک‌های سیاسی و جناح‌ها نیز دستمایه خلق آثار اجتماعی بسیاری قرارگرفته‌اند. گروهک‌های سرخورده از ایران مثل مجاهدین خلق، سلطنت‌طلبان، فدائیان خلق و ...هنوز داستان‌های زیادی برای نقل‌شدن دارند. «باران تمشک» اثر مصطفی فعله‌گری یکی از آنهاست. شخصیت اصلی داستان، جوانی است به نام سیاوش. او در دوره پهلوی زندانی ساواک بود. باران تمشک از زمانی شروع می‌شود که سیاوش زیر شکنجه‌ها به یاد کودکی و زندگی خانوادگی خود می‌افتد. نویسنده به‌جای استفاده از روایتی خطی، با استفاده از سیلان ذهن، که در حالت فشار روحی بسیار عادی است، مدام به گذشته و زمان حال داستان تردد می‌کند. آقای فعله‌گری با نثری گرم و استفاده از متدهای داستانی، به روش مبارزه مسلحانه گروهک فدائیان خلق اعتراض می‌کند.نوشتن از محمدرضا پهلوی در این دوران به گونه‌ای دیگر رقم می‌خورد. نویسنده‌ای مثل آقای محمدکاظم مزینانی قرار نیست از همان ابتدا شاه را مورد لعن و نفرین قرار دهد. او در «شاه بی‌شین» واقعا شاهی را نشان می‌دهد که چیزی از او کاسته شده، تاجش. داستان از روزگاری شروع می‌شود که شاه یک مملکت، در غربت با درد جسمانی و شکست هیمنه‌ رقت‌برانگیز شده است. استفاده از نظرگاه دوم‌شخص، شکست خط روایی و پیش‌بردن داستان به‌واسطه راویان متعدد شاه بی‌شین را به یک اثر متفاوت تبدیل کرده است. قصه پهلوی معمولا تا روزگار خروج شاه از ایران و پیروزی انقلاب پرتکرار است و روایت دوران پس از خروج او، نحوه زندگی و مرگ یک دیکتاتور بخش کمترشنیده‌شده‌ است که به قلم آقای مزینانی،خواندنی‌تر است.نوشتن از آسیب‌های زنان در ادبیات انقلاب چندان قدمتی ندارد. در آثار اولیه اگر شخصیت زن وجود داشت، نقش مکمل مرد بود. مثلا در «مرا ببوس» مخملباف نشانی از داستانی عاشقانه می‌یابیم که زن همان نقش مکمل را دارد اما در رمان «ماتروشکا» به قلم شیما جوادی زندگی دو نسل از زنان آسیب‌دیده روایت می‌شود. رمان درباره دختری به نام سوداست.مادر سودا به‌خاطر آرمان‌های سازمان منافقین او را طردکرده ودختر بااین حس طردشدگی بزرگ ورهاشده است.دختر با شخصیتی دوگانه، بزرگ شده که در واقعیت شبیه پدر بیمناک است و در رویاهایش می‌خواهد مادر باشد. سودا می‌خواهد در واقعیت هم راه مادر را ادامه دهد. به همین علت به سمت گروهی سیاسی کشانده شده و درنهایت سرخورده و خوار رها می‌شود. نویسنده با مقایسه دو دوره فعالیت سیاسی در ایران، به آسیب‌هایی که این گروه‌ها به خانواده و نسل‌های بعدی می‌زنند می‌پردازد. ماتروشکا نماد مادر است و خانم جوادی قصد دارد جایگاه مادر را در خانواده نشان دهد، این بار از پس یک داستان سیاسی ــ اجتماعی.توجه به جامعه وسیاست بخشی اززندگی روزمره ایرانیان است.ادبیات اجتماعی وسیاسی دردوره‌های مختلف تاریخی ایران جزو جریان‌های محبوب وپرکاربرد بوده است که باید درقالب‌های مختلف چه شعروداستان وچه مستندنگاری به شکلی جدی‌ترنوشته شود.

دیگر خبرها

  • گزارش تصویری | قاب‌های ماندگار
  • معرفی نامزدهای جایزه ادبیات داستانی زنان
  • یادداشت| پیمانه‌ای که پُر شد
  • صغیر اصفهانی، شاعری که اندیشه‌ای کبیر داشت
  • ورود «مسافر و مهتاب» با «فرقه خودبینان» به کتابفروشی‌ها
  • از روز جهانی کتاب و حق مولف تا نقش کتاب در سبد خانواده‌ها
  • معرفی سرگذشت رباعیات خیام و 4 کتاب دیگر
  • کتاب «اوستا علی» در ترازوی نقد اهالی فرهنگ خراسان جنوبی
  • برای آگاهی‌بخشی و انعکاس خواست مردم
  • قیصر امین پور ، قیصر شعر انقلاب اسلامی +فیلم