فلسفه و داوری کماکان در جامعه ما بیگانه اند/ فیلسوف مدرنیزاسیون
تاریخ انتشار: ۲۹ آبان ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۱۵۹۲۸۲۷
به گزارش خبرنگار مهر، سومین شب از سلسله نشست های «پنج شب، پنج کتاب، پنج شخصیت» که به رونمایی از کتاب «خرد و توسعه» رضا داوری اردکانی اختصاص داشت، شب گذشته ۲۸ آبان در کتابخانه ملی ایران برگزار گردید.
داوری اردکانی مصداق العالم بزمانه است
غلامرضا اعوانی در ابتدای برنامه گفت: این کتاب حاصل ۶۰ سال زحمت ایشان است و اگر بخواهم در یک کلمه آقای داوری را توصیف کنم باید بگویم که ایشان مصداق العالم بزمانه هستند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
چهره ماندگار فلسفه سپس گفت: یکی از فیلسوفان دانشگاه کمبریج کتابی درباره مفهوم پیشرفت نوشته که فلسفه این مسأله و پیدایش آن را تبیین کرده است و گفته این نظریه در قرون وسطی در یونان به این معنا نبوده و حاصل تفکر جدید است و در واقع توسعه سیر به سوی کمال معنوی و اخلاقی و به معنای طولی نیست. حکمت ما طولی است. علم در قرآن نیز طولی است. بنابراین ایشان تذکر دادهاند که تقسیم کشورها با توسعه یافته و توسعه نیافته مبنی بر یک ایده جدید است و مبتنی بر همان نظریه پیشرفت غربی است که سیر به سوی کمال و اخلاق نیست.
عضو پیوسته فرهنگستان علوم افزود: خرد پیشرفت غیر از عقل به معنای قدیم است. در دوره جدید عقل تبدیل به عقل ابزاری شده است. علم امروز علم خاصی است و پایهگذاران آن مانند دکارت که از عالم ماده کمیت را میبینند به این صورت تفکر کردهاند و باید گفت که در واقع عقل در سوبژکتیویته گرفتار شده است. لذا دکتر داوری تأکید کردهاند که این عقل، همان عقل افلاطون و ارسطو و به معنای عقل قرآنی نیست. این عقل جدید عقل اکتشافی است یعنی برای تسخیر است.
اساس ماهیت تمدن جدید قدرت طلبی است و علم برای قدرت است
وی همچنین بیان کرد: مسأله دیگر که دکتر داوری به آن اشاره میکنند این است که اصالت حکمت و علم در دوره جدید به معنای علم در قدیم نیست. بلکه اصالت قدرت و اراده است و معطوف به قدرت است. اساس ماهیت تمدن جدید قدرت طلبی است و علم برای قدرت است. به همین علت متافیزیک از بین رفته که با نوعی سفسطه هم همراه است. در حکمت اسلامی گفته شده که قدرت، تابع حکمت است. صفت اول خداوند که بر دیگر صفات او تقدم دارد علم او است. میتوانید در قرآن ببینید که علم چه میکند. قدرت تابع علم، بحران به وجود می آورد.
غلامرضا اعوانی افزود: دکتر داوری معتقد است که خروج و عبور از توسعه نیافتگی به توسعه یافتگی به دل خواه افراد نیست بلکه مستلزم برنامهریزی و نظم است و این کار با دستورالعمل محقق نمی شود. همچنین گلایه میکنند از این که نزد ما اجزاء به هم پیوستگی ندارند بلکه به صورت شکلی و صوری هستند. ایشان در کتاب شان می گویند خرد که کارش شناخت موجودات است در این جا جای خود را با خردی که چیزها را دگرگون میکند و از نو میسازد یکسان نیست. مثلاً ایشان دانشگاه تهران را به خوبی تعریف کردهاند که آیا توانسته بین علوم قدیم و جدید ارتباطی برقرار کند یا خیر؟
وی سپس عنوان کرد: ایشان درباره فلسفه و ورزش و فلسفه و اسلحه صحبت دارند که بحث مهمی است. ایشان می گویند بخش مهم بودجه در جهان امروز صرف ساخت و توسعه تکنولوژی نظامی می شود. جنگ جزئی از مدرنیسم و تاریخ و فلسفه معاصر است. مهم ترین مراکز پژوهشی جهان وابسته به مراکز نظامی هستند. زندگی در بحبوحه نیست انگاری که در آن نیهیلیسم جریان دارد و امید وجود ندارد را شاهد هستیم. در یک چنین جهانی سلاح کشتار جمعی به وجود می آید که این نوع سلاح، با نیهیلیسم ارتباط دارد. در قرآن می گوید کشتن یک انسان مساوی با کشتن همه انسان هاست.
غلامرضا اعوانی در انتها با اشاره به این که هر وسیله ای از جمله وسایل نظامی برای به کار بردن ساخته می شود گفت: بحران محیط زیست بحران دیگری از مدرنیته است. اعتدال در طبیعت که میلیون ها سال حفظ شده حکمتی در آن است اما در حال از بین رفتن است. همیشه آقای دکتر داوری راه های مختلف را نشان می دهند اما نتیجه گیری نمی کنند که چه باید بکنیم. چون ایشان معتقدند کار فیلسوف نتیجه گیری نیست.
فلسفه داوری فلسفه انضمامی یا غیر انتزاعی است
محمد زارع شیرین کندی در ادامه برنامه گفت: سخن گفتن از آثار و آراء دکتر داوری از ضروریات امروز ماست. فلسفه ایشان به تعبیر مارکوزه فلسفه انضمامی یا غیر انتزاعی است که به مسایل و مشکلات و دردهای تاریخی ما و تعینات ساختار اجتماعی ما می پردازد و موجب خودآگاهی ما می شود و ناظر به وحدت نظریه و عمل است که فلسفه را به دانشی عملی مبدل می کند.
این پژوهشگر فلسفه در ادامه گفت: دکتر داوری وضع نه دیگر سنتی و نه هنوز متجدد ما را اندیشیده است. حرف های ایشان شرح و تفصیل مطالب فیلسوفان غربی و مسلمان نیست. مطالب ایشان در ساحت فطرت ثانی قرار دارد و به همین دلیل است که اغلب موجب کج فهمی واقع می شود. فلسفه ایشان خنثی نیست بلکه خواه ناخواه توجه اهل نظر و فلسفه را جلب می کند. این فلسفه آسان به دست نمی آید و خودآگاهی را رقم می زند.
فلسفه و داوری کماکان در جامعه ما بیگانه اند
بیژن عبدالکریمی دیگر سخنران این نشست بود. وی گفت: داوری به منزله نمادی از فلسفه در کشور ماست. روز جهانی فلسفه در کشور ما به هفته فلسفه تبدیل شده است و از این منظر ما از جهانیان پیش افتاده ایم. اما فلسفه و داوری کماکان در جامعه ما بیگانه است و نداهای آن شنیده نمی شود و اگر شنیده شود تأثیر نمی گذارد. توده ها با فلسفه بیگانه اند و کسی از آن ها انتظار ندارد که با فلسفه ارتباط داشته باشند. نکته دیگر این است که فلسفه و تفکر در سیاست جایی ندارد. به همین دلیل داوری در میان اهل سیاست جایی ندارد.
این مدرس فلسفه افزود: ایشان در بخشی از کتاب شان می گویند فلاسفه هر چند سیاست مدار باشند در کشورشان غریب و مهجورند و سخنان شان درک نمی شود. چه کسی است که نداند داوری در این عبارات حدیث نفس می کند. در جای دیگری از کتاب شان تفکر همه توانی را مورد نقد قرار می دهند و آسیب های آن را متذکر می شوند که انتقادات ایشان نسبت به وضعیت فعلی کشور ما بسیار رادیکال محسوب می شود. برخی داوری را ایدئولوگ رسمی نظام و قدرت سیاسی کشور می دانند و ایشان را مسبب مشکلات کنونی کشور می دانند. اما در این کتاب ایشان می بینیم که نقد و تحلیل ایشان نسبت به وضع موجود چیست.
بیژن عبدالکریمی ادامه داد: در جایی از کتاب شان می گویند جهان توسعه نیافته مسایل کوچک را بزرگ می کند و همه توانش صرف این امور کوچک می شود. خرد توسعه با خواندن علوم مختلف حاصل نمی شود. از جنس هوش افراد هم نیست و عقل نظری صرف هم نیست. روشنفکران ما تمایز میان چپ بودن و رادیکال بودن را نشناخته اند. می توان تند ترین انتقادات را مطرح کرد اما منطق فهم و تحلیل ما با پوزیسیون هیچ تفاوتی نداشته باشد. در دیار ما تفاوتی میان منطق فهم و تحلیل پوزیسیون و اپوزیسیون وجود ندارد. دو مقاله دکتر داوری پیرامون خرد و توسعه و پیشرفت مدعای بنده را اثبات می کند.
وی با اشاره به این که امروزه برخی حلقه های داوری خوانی را شروع کرده اند گفت: اما می بینیم که اینان می کوشند تفسیری ایدئولوژیک از انقلاب اسلامی ایران به عنوان نقطه عطفی از تاریخ ارائه دهند. به اعتقاد من اینان داوری را نشناخته اند. دکتر داوری در جایی از کتاب شان می گویند برخی معتقدند کارهایی مهم تر از توسعه داریم و سیاست نباید صرفاً به مسایل قومی و ملی مشغول باشد و باید به مسایل جهان توجه کند و شاخ قول استبداد و قهر و تجاوز را بشکند. شعارهایی در این جهت نیز در اعتراضات سراسری در کشورهای مختلف دنیا دیده می شود اما این ها شاخ استکبار را نمی شکند.
داوری فیلسوف توسعه نیافتگی ماست
بیژن عبدالکریمی سپس عنوان کرد: چشم و گوش پیروان ایدئولوژی ها فقط حرف و شعار و عقیده را می شوند و به آن چه هست و در آینده اتفاق می افتد توجه نمی کند. من در میان شاگردان بلافصل داوری و علاقه مندان ایشان هیچ کس را ندیدم که پروژه ایشان را دنبال کرده باشد و از سطح تجاوز نکرده باشد و افق دیدگاه ایشان را محقق کند و استمرار بخشد. ایشان فیلسوف توسعه نیافتگی ماست و حرف های فیلسوفانه ایشان را نباید به سطح ایدئولوژیک و تئولوژیک تقلیل داد. این که توسعه یافتگی سوابقی می خواهد که کشور ما فاقد این سوابق است در کلام ایشان نکته مهمی است و می گویند ما در شرایط کنونی هیچ گونه شأنیتی برای توسعه یافتگی نداریم. این ها بصیرت هایی است که ایشان درباره امر توسعه به ما می دهد.
وی اضافه کرد: در جایی دیگر از کتاب شان می گویند برخی وقتی صحبت از عقل می کنند مقصودشان عقل انتزاعی است. با این عقل به سراغ وضع موجود نمی توان رفت. خرد قدیم در جهان جدید کمتر به کار می آید و خرد قدیم هم هنوز در کشور ما قوام نیافته است. داوری به خوبی دریافته که تجدد و توسعه امری بالذات غربی است. اگرچه تجدد در همه جوامع وجود دارد اما همه جوامع به توسعه نرسیده اند. ما واماندگان از توسعه، پیوسته خودمان را با غرب مقایسه می کنیم. داوری ما را در توسعه با غرب مقایسه نمی کند. داوری به خوبی وضعیت کنونی ما را توصیف می کند.
بیژن عبدالکریمی با ذکر این که ما دو قلمرو را باید وارد شویم که در آثار داوری کمتر دیده می شود افزود: دکارت با تعبیر من می اندیشم پس هستم نحوه بودن و هستی را بر نحوه تفکر استوار کرد، اما مارکس و هایدگر به ما نشان دادند که من هستم پس می اندیشم و نحوه اندیشیدن ما مبتنی بر واقع بودگی ماست. ما بیشتر بر روی منتالیتی (mentality) و ایده ها دست می گذاریم؛ بی خبر از این که این ایده ها مبتنی بر تاریخیّت است و پس از صدها سال در غرب این ایده ها شکل گرفته. برخی روشنفکران ما توجه نمی کنند که ما تاریخ متفاوتی از غرب داشته ایم.
وی در انتها گفت: داوری معتقد است عقل جدید عقل تکنیک است و منطق آن منطق ریاضی است. به اعتقاد من جامعه ما به شدت نیاز به نگاه مارکسیستی دارد بی آن که مراد از این سخن دعوت به این ایدئولوژی باشد. یعنی از واقع بودگی مان به سوی عقلانیتی که در جامعه رایج است برویم و نه بالعکس. صرفاً از طریق فلسفه نمی شود خرد توسعه را قوام بخشید.
فلسفه معاصر ایران فلسفیدن در باب مدرنیزاسیون است
مالک شجاعی جشوقانی در ادامه نشست گفت: پیامبر رحمت می فرمایند: گاهی در طول حیات تان نسیم های رحمت وزیدن می گیرد و مولانا به خوبی گفته که تن مپوشانید از باد بهار. افتخار داشتم در گروه فلسفه دانشگاه تهران خدمت دکتر داوری باشم. در سنت شیعی، مؤمنین عقاید خود را بزرگان عرضه می کردند و از آنان می پرسیدند که آیا عقایدمان درست است یا خیر. یک بار این کار را نسبت به فهم آثار دکتر داوری خدمت ایشان عرضه کردم.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در ادامه افزود: فلسفه معاصر ایران فلسفیدن در باب مدرنیزاسیون است. دکتر داوری فیلسوف مدرنیزاسیون هستند. منطق فهم این توسعه علوم انسانی است. ویلهلم دیلتای می گوید ما عالمان علوم انسانی فقیران غنی هستیم. دیلتای فیلسوفان را هم جزو علوم انسانی می داند. ما تجربه مشروطه و انقلاب اسلامی و عقبه ای درخشان از دانشمندان را داشته ایم.
برخی تأمل درباره وضع موجود را کثر شأن فلسفی می دانند
مالک شجاعی جشوقانی سپس اظهار داشت: ما رنسانس اسلامی را داشته ایم. اما فیلسوفان ما بر اساس نوعی متافلسفه که از قضا ارسطویی است می اندیشند و تأمل درباره وضع موجود و تجریه زیسته خودمان را نوعی کثر شأن فلسفی می دانند. کتابی که عصاره دیدگاه های دکتر داوری را به ما نشان می دهد کتاب «ما و راه دشوار تجدد» است. به نظرم خوب است نقد دکتر داوری از سوی شاگردان ایشان شروع شود که با نقدهای غیر همدلانه مواجه نشویم.
حد خودم را در سخن گفتن رعایت کرده ام
رضا داوری اردکانی در انتهای مراسم به سخنرانی پرداخت. وی گفت: خودم را لایق این همه لطف و مرحمت نمی دانم و تشکر می کنم از محبت دوستان. سال ها پیش سفری به ژاپن داشتیم در یک نمایشگاهی، بخت من این بود که با دو نفر در یک کشور غریب هم اتاق باشم. اما هیچ احساس غربتی در حدود آن ۱۰ روزی که آن جا بودم نکردم. اساتیدی که امروز صحبت کردند به بنده لطف می کنند که نوشته من را می خوانند و فردی که همچون ذره ایست را بزرگ می کنند.
وی افزود: من به این وضعی که دارم راضی هستم و بیش از این لیاقت نداشتم و حتی به بیش از آن چه لیاقت داشتم رسیدم. همین لطفی که دوستان به من می کنند برایم کافیست. همیشه از ابراز لطف ها شرمسار می شدم اما امروز نمی دانم چرا شرمسار نشدم. علتش چیست نمی دانم. من همیشه وقتی چیزهای عجیب می خواندم تعجب می کردم که چرا برخی این حرف ها را می زنند.
داوری اردکانی سپس گفت: در کتاب «۱۹۸۴» می گوید جنگ صلح است، صلح عدل است و بردگی آزادی است. با این که از این کتاب خیلی تأثیر گرفتم اما با خودم می گفتم چرا نویسنده آن این حرف ها را می زند؟ یا مثلاً میرزا آقاسی به سفیر فرانسه گفته بود تصمیم دارم ملکه انگلیس را در هند دستگیر کنم و بحریه هند را به کلی نابود کنم. با خودم گفتم وقتی این فرد این حرف ها را می زند صاحب کتاب «۱۹۸۴» چرا آن حرف ها نزند؟
وی در انتها با انتقاد از این که عادت کرده ایم به بیهوده ترین حرف ها افزود: ای کاش خط قرمزی ایجاد می شد که بالاخره یاوه گویی هم حدی دارد. ای کاش تذکری به یاوه گویان می دادند که حد را رعایت کنند. من سعی داشته ام اندکی این حد را رعایت کنم و به نظرم همه لطفی که شاملش شدم به خاطر همین بوده که حد خودم را در سخن گفتن رعایت کرده ام.
کد خبر 4463350منبع: مهر
کلیدواژه: بیژن عبدالکریمی رضا داوری اردکانی رونمایی کتاب سازمان اسناد و کتابخانه ملی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۱۵۹۲۸۲۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
روزگاری جامعه مداحی از مراجع تقلید اجازه نقل حدیث میگرفت
خبرگزاری مهر- دین و اندیشه- زینب حسینی روش: فرهنگ مدح و مداحی یکی از عوامل مهم در ترویج اندیشه اسلامی شیعی و تثبیت آن در طول تاریخ ایران اسلامی به شمار میرود و در طول تاریخ مداحان و شاعران فراوانی با استفاده از اشعار، سیره و رفتار اهل بیت (ع) را با اسلوبهای هنری و قالبهای جذاب پایدار و تأثیرگذار توصیف و به مخاطبان انتقال دادند.
هیأت فرصتی برای پرورش انسان و انسانسازی است که اگر به این مقوله بها داده نشود و آموزشهای لازم صورت نگیرد، خسارتی را در پی خواهد داشت و چون مداحان و هیأتهای مذهبی با جمعیت قابلملاحظهای از افراد جامعه بهویژه جوانان و نوجوانان در ارتباط هستند میتوانند نقش مؤثری در تربیت آنان داشته باشند بنابراین اگر محتوایی که مداحان و هیأتهای مذهبی به مخاطبان خود میدهند، غنی نباشد ممکن است تربیت دینی جوانان بهویژه انگیزه حضور مردم در مجالس دینی با چالش روبهرو شود.
بر همین اساس در بیست و ششمین گام مصاحبه با مداحان با قاسم رضایی مداح اهل بیت (ع) گفتوگو کردیم که بخش اول آن تقدیم نگاهتان میشود:
*از نقطه شروع مداحی بفرمائید و اینکه چطور وارد این عرصه شدید؟ از محضر کدام اساتید در این زمینه بهره بردید؟
اجازه میخواهم با یک شعر شروع کنم؛
هر کس به نوحه خوانی او انتخاب شد / از انتصاب حضرت ختمی ماب شد
مداح شد ز روز ازل هر کسی گلش / مخلوط با غبار ره بوتراب شد
این انتصاب ما که بر او نوحه گر شویم / قبل از ولادت من و عالیجناب شد
بر هر زبان اجازه ذکرش نمیدهند / خفاش کی مدیحه گر آفتاب شد
زیر سوال گر برود ذاکر علی / باید برای فاطمه فکر جواب شد
رحمت به محتشم که به یک نوحه خوانی اش / مرغ هوا و ماهی دریا کباب شد
فردا که پرسش از همه گردد چه داشتی / گوید حسین: نوحه سرایان حساب شد
در همین ابتدا بگویم که من حقیقتاً شرمنده اهل بیت هستم، از این جهت وقتی جایی میروم خجالت می کشم که بگویم مداحم و میگویم من استاد دانشگاه هستم. یک زمانی در جوانی بدون لکنت میگفتم من مداحم.
حتی زمانی که در سپاه منصب داشتم هر جا میرفتم میگفتم بگویید ذاکر امام حسین (ع) است اما الان دیگر رویش را ندارم و خود را شرمنده آل الله میدانم. من هم مانند همه شیعیان در دامن پرمهر مادرم حب اهل بیت را دریافت کردم. دایی من مرحوم مشهدی جمال قلی بیگی شاعر و نوحه سرا بود و درس خوانده مکتب خانه بود میگفت و مینوشت بعد همان را با صوت بسیار خوش میخواند. عمویم هم در سالهای قبل از انقلاب وقتی که با هیأت روستا به مشهد مشرف میشدند نوحه میخواند، آن زمان شاید چهل پنجاه تا ضبط صوت میگذاشتند و صدایش را ضبط میکردند. مردم میگفتند استاد سبزعلی وقتی نوحه میخواند دیگر احتیاجی به روضه نیست. ایضا مرحوم پدرم هم خوش صدا و مشوق خوبی برای ما بودند روستای ما روستای پرجمعیتی بود. یک معلمی داشتیم که اهل نیشابور بود، هیأت را ایشان در روستا بنا کرد، در این هیأت نهجالبلاغه و رساله امام را برای مردم میخواند البته به دلیل شرایط خفقانی که بود میگفت رساله آیت الله خویی یا فلان مرجع است.
یادم است که اولین نوحهام را شب ششم محرم برای حضرت قاسم (ع) خواندم، حتی شعرش هم یادم است؛
خواهرم از حرم گلاب و قرآن بیار که به میدان رود نوگل باغ بهار
قاسم بن الحسن پوشد از خون کفن من غریبم
این اولین باری بود که من خواندم، لرزیدم ولی خواندم از یک طرف عمو و از یک طرف دایی مشوق من بودند نوحه که تمام شد و ترس من هم از خواندن جلوی جمع تمام شد.
من فقط نوحه میخواندم، تا اینکه انقلاب شد. یکی از دوستان ما که در دفاع مقدس به شهادت رسید ایشان اهل دعا و نیایش، دعای کمیل و زیارت عاشورا بود.) شهید شکرالله غفوری (ما آن موقع اصلاً غیر از دعای توسل بقیه دعاها را نمیشناختیم، این شهید بزرگوار بود که دعا و زیارت خواندن را باب کرد. من هم کنار ایشان میخواندم، تا اینکه پایم به جبهه باز شد، مخصوصاً در پادگان آموزشی سپاه چون من خوش صوت بودم فرمانده پادگان هر جایی که من را میدید در برنامههای مختلف صبحگاه، شامگاه و غیره دعوت به خواندن میکرد. تا اینکه کم کم علاوه بر نوحه سایر جوانب مداحی را مانند دعا و مناجات را هم شروع کردم. البته شهید جمال قریشی که معاون فرهنگی پادگان بودند خیلی راهنمایی میکرد.
در عنفوان جوانی در روستایمان یک کتابخانه با چهار هزار عنوان کتاب راه انداختم، اما متأسفانه یک روز که از جبهه برگشتم دیدم یک عده کتابها را ورق ورق کرده و در بین میوههای چیده شده گذاشته بودند. خیلی ناراحت شدم و با گریه به خانه برگشتم و ماجرا را برای مادرم تعریف کردم. مردم هم که از ارزش این کتابها آگاه نبودند آنها را برای استفاده در باغ برداشته بودند، برگشتم و از باغها آن مقداری که سالم مانده بود را جمع کردم که چیزی حدود صد و پنجاه عنوان میشد.
علاوه بر خواندن کم کم مطالعهام هم زیاد شد و شروع به نوشتن هم کردم. برای شهید بهشتی یک مقاله نوشتم، در جبهه جایزه گرفتم راجع به نهجالبلاغه هم یک نوشته دارم. یادم هست که درباره نهجالبلاغه نوشته بودم: دری است از درهای بهشت، به عثمان بن حنیف دنیا شناسی میآموزد برای حسن بن علی (ع) فلسفه بلند هستی، را تبیین میکند طلحه و زبیر را به محاکمه میکشد، شیطنت معاویه را برملا میکند و ابوموسی اشعری را در پیشگاه وجدان به محاکمه میکشاند.
*شما کدام لشکر بودید؟
ابتدا کردستان و گردانهای جندالله و در سومین اعزام به لشکر ۷۲ رفتم، تقریباً پای ثابت دوکوهه و دعای کمیل و عزاداریها بودم. در آن دوران جواد علی گلی، رضا پوراحمد و حاج محسن هم بودند. خواندن برای یگانهای رزم و تشییع شهدا همیشه بود. بعد از جنگ من مسئولیت دایره قضائی و انضباطی نیروی زمینی سپاه را عهده دار شدم. در آن موقعیت هم باز پای ثابت حسینیه امام خمینی (ره) در پادگان شهید صفوی بودم، در شهادتها و ولادتها میخواندم. آقا عزیز همیشه میگفت یا رضایی بخواند یا آهنگران، مداح از بیرون نیاورید. ایشان به شدت با مداحان سلبریتی مخالف بود. آقا عزیز جعفری علاوه بر اینکه یک چهره نظامی هستند به شدت هم فرهنگی، دقیق و منظم هستند. تقریباً از این سالها بود که در وادی مجموعه مداحان افتادم. میتوانم بگویم از هفت هشت نفری که در این برهه با آنها آشنا شدم بهره زیادی بردم. دو جلد کتاب هم در این خصوص دارم. آبرومندان درگاه حسین (ع)، یازده پیرغلام که از دنیا رفتند. جلد دوم زندگینامه ۷۲ نفر از پیرغلامان از استانهای مختلف را نوشتم و بسیار برایم جذاب بود.
مرحوم آقای میرزاعلی آهی را از سال ۶۰ میشناختم، ایشان فرمانده کمیته استان سیستان بود خیلی نمیتوانستم ایشان را ببینیم گاهی در یادواره شهدا یا تشییع شهیدی میشد که میدیدم. از سال ۲۶ ارتباطم با ایشان مانند پدر و فرزندی شد. ایشان بنده را به نوشتن و تألیف کتاب ترغیب میکردند. تا آن زمان من زیاد نوشته بودم اما دنبال کتاب شدنش نبودم که ایشان دستور دادند، بعد از آن تا کنون ۴۰ عنوان کتاب تألیف کردم که حدود ۶۴ تایش چاپ شده و مابقی هم در حال چاپ است. از دیگر بزرگوارانی که من از آنها آموختم مرحوم نادعلی کربلایی است، فرزند ایشان شهید حسین کربلایی همرزم ما بودند، دو تا از فرزندانشان در جبهه شهید شدند. استاد دیگر حاج اسماعیل ولی خانی بودند که حقیقتاً نظیر نداشتند، ایشان هم پدر دو شهید بودند. نام و زندگینامه این دو مداح گرامی هم در کتابم آوردهام.
از زمانی که بسیج مداحان را تأسیس کردیم با افرادی ارتباط گرفتم که فوق العاده بودند، مانند مرحوم حاج محمود اکبرزاده در مشهد، هر وقت که برای مأموریت به مشهد میرفتم به نجاری ایشان سر میزدم، مینشستم و با ایشان صحبت میکردم و از ایشان اجازه میگرفتم که کارم را در خراسان شروع کنم. اگر بخواهم کلی بگویم همیشه سعی کردم از همه آدمها حتی از یک بچهای که میدیدم سرمشقی بگیرم. یادم هست در یک سفر کربلا یک آقای مداحی قرآن را به غلط خواند، یک پسربچه هشت ساله درگوشی به این آقا تذکر داد که شما اشتباه خواندید، ایشان هم عصبانی شد و فریاد زد گفت بچه برو بگو بزرگترت بیاد پسربچه گفت من نمیخواستم خودم را معرفی کنم من حافظ کل قرآن هستم، داستان آن روز پسربچه و مداح استاد من شد که اگر کاری را بلد نبودم ورود نکنم. این آموزه دین هم هست و اهل بیت به این مساله توصیه فرمودند که اگر کسی علم کاری را نداشت وارد آن کار نشود که این عین جهالت است. زندگینامه مرحوم علامه، حاج اکبر ناظم، آقا مصطفی هاشمی دانا، خالق فکری اردبیلی و بعضی عزیزان دیگر را نوشتم و سعی کردم از هر کدام بیاموزم.
*درباره آثار و تالیفاتتان در زمینه مداحی بفرمائید؟ از بین کتابهای خودتان کدام را مهمتر میدانید و علتش چیست؟
تالیفات بنده در سه حوزه متمرکز است؛ حوزه اول که تخصصم است حوزه حقوقی است. در حال حاضر چند تا از کتابهای حقوقی من در دانشگاه تدریس میشود که یکی از آنها را خیلی دوست دارم. کتاب «حق بر آموزش» مطالعه تطبیقی لوازم و مقتضیات بر آموزش در تمام دنیا کار شده است. این کتاب در خصوص حقوق عمومی نوشته شده و رستههای مختلفی دارد. جهاد دانشگاهی نام کتاب را به «حقی بر آموزش در اسناد بینالمللی و داخلی» تغییر داده است. از جمله بخشهای این کتاب میتوان به معلولین و آموزش، کودکان کار و آموزش، بازماندگان تحصیل و آموزش، زبان مادری و آموزش، ادبیات دینی و آموزش، جامعه شناسی، بومی سازی آموزش، لیبرالیسم و آموزش، سوسیالیسم و آموزش اشاره کرد.
حوزه دوم تالیفات بنده حوزه کتابهای تاریخی و فقهی است. کتاب «هدایت پنهان» تقریباً سه چهار بار چاپ شده است، این کتاب در خصوص نقش شبکه وکالت در پیام رسانی ائمه علیهم السلام به مردم است. از زمان حضرت جواد (ع) ارتباط مردم با اهل بیت خیلی بسته شد، اما حدود سی وکیل داشتند و از این طریق با مردم ارتباط میگرفتند.از جمله وکلای ائمه در این دوران علی بن یقطین، علی بن مهزیار، حضرت عبدالعظیم حسنی (ع) و نواب اربعه بودند. این کتاب هم کتاب خوبی است که در رسانه هم از آن رونمایی شد. علامه جوادی آملی کتاب را که دیدند بوسیدند و هم از اسم کتاب هم از موضوع کتاب تقدیر کردند.
روزی جامعه مداحی از مراجع تقلید اجازه نقل حدیث داشتند اما امروز بعضی مداحان در پوشش خود دچار مشکل هستند، بعضی همین حکم ساده تشبه به کفار نداشتن را رعایت نمیکنند لباسهای تنگ یا خارج از شأن یک مداح میپوشند و کار خود را هم درست میدانند. متأسفانه مرجع اطلاعات بسیاری از مداحان و حتی برخی از روحانیون سرچ گوگل شده است، حتی مقتل را هم از سرچ گوگل به دست میآوردند و همین عدم مطالعه باعث شده تا برخی اطلاعات غلط را به مخاطب خود انتقال دهند
سومین حوزه تالیفات من حوزه مدیحه سرایی اهل بیت (ع) و شهدا است. چند کتاب درباره شهدا نوشتم، از جمله کتاب «دایرهالمعارف نینوا» که درباره شهدای تیپ نینوا است. اما در حوزه مداحی سه تا از کتابهایم را خیلی دوست دارم. کتاب «چهره بی غبار عاشورا در مقتل» یک کتاب ۶۶۰ صفحهای است که آیت الله حسینی اراکی در مقدمه آن نوشتند این کتاب در اسلام بی نظیر است. این کتاب تدریس هم شده است. در این کتاب ۱۰ عنصر مقتل شناسی را بررسی کردم. فایل کامل این کتاب را به یکی از مراکز مهم فرهنگی فرستادم، یک ماه بعد یک نفر از آن مجموعه با من تماس گرفت و گفت کتاب شما را بررسی کردیم، بسیار عالی است اما در اولویت ما نیست. گفتم میدانم اولویت شما این است که سی شب ماه رمضان تو دعا بگذارید، اگر اولویت فکر و تفکر بود الان به اینجا نمیرسیدیم. روزی جامعه مداحی از مراجع تقلید اجازه نقل حدیث داشتند اما امروز بعضی مداحان در پوشش خود دچار مشکل هستند، بعضی همین حکم ساده تشبه به کفار نداشتن را رعایت نمیکنند لباسهای تنگ یا خارج از شأن یک مداح میپوشند و کار خود را هم درست میدانند. متأسفانه مرجع اطلاعات بسیاری از مداحان و حتی برخی از روحانیون سرچ گوگل شده است، حتی مقتل را هم از سرچ گوگل به دست میآوردند و همین عدم مطالعه باعث شده تا برخی اطلاعات غلط را به مخاطب خود انتقال دهند.
به هر صورت در این کتاب شانزده عنصر مقتل شناسی بررسی شده است. در جلد دوم آن از دلایل «ما رایت الا جمیلا» گفتم. آیت الله جوادی آملی بر این کتاب تقریض کردند. در این کتاب ۶۰۰ صفحهای چند عنصر مهم و اساسی از ۱۰ عنصر مقتل شناسی را تشریح کردم و همه مطالبی هم که بیان شده بر اساس مبانی دینی، فقهی، روایی و قرآنی بوده است.
کتاب دیگری که جلد سوم همین مجموعه است کتاب فنون مداحی و روضه خوانی است که در آن از فن فهرست کردن، فن گریز، فن روانشناسی زیبایی، اخفا و اظهار خواندن در روضه خوانی و غیره گفتم. این مجموعه سه جلدی شامل چند هزار صفحه است. متأسفانه متولیان ببارها قول مساعدت دادند هنوز یک ریال هم کمک نکردند، مسئولی دیگر قول کاغذ دادند که آن هم محقق نشد، رئیس یک مجموعه شهرداری تهران کلی از کتاب تعریف کردند اما الان دو ماه است که جواب تلفن من را هم نمیدهند. اما دو خانم و دو تا خواهر شجاع آمدند پای کار و ویراستاری این کتاب را پذیرفتند. برای این کتاب پیش فروش هم گذاشتیم که چند نفر از مداحان نفر آمدند و هر کدام با یک میلیون تومان کتاب را پیش خرید کردند. دو کتاب دیگر هم در حوزه اهل بیت (ع) تألیف کردم. یکی از این کتابها خلاصه آن مجموعه سه جلدی و با عنوان «چه بخوانیم» است. برای این کتاب هم از یک طلبه خواستم تا منابعش را جمعآوری کند. کتاب برای راحتی کار مداحان و روحانیون در قطع کوچک و جیبی است.
متأسفانه ما در کشور مشکل عزم داریم، عزم جدی در خیلی از امور و حوزهها دیده نمیشود، به خصوص حوزههایی مانند اقتصاد، خودرو، فرهنگ و امثال آن با ضعف عزم مواجه هستند. در خصوص مداحی هم به نظرم شاید فقط بنیاد دعبل با همه گرفتاریهایی که دارد، باز هم کارش را درست انجام میدهد. اما بقیه تشکلها خیلی فعال نیستند و گویی فقط یک اسم دارند، ضربهای که تشکلهای مختلف به جامعه مداحی زدند، ضربه سختی است که راحت نمیتوان جبران کرد. از وقتی که این تشکلها ایجاد شد مجامع الذاکرین کمرنگ شد، برخی ازمجامع ۵ هزار جمعیت داشت، ماه رمضانها جا برای نشستن نبود، جلسات آقای اکبرزاده مشهد جا شاید نبود، البته خود آقای اکبرزاده هم کاریزما داشتن اما به هر نحو مجمع کارش را درست انجام میداد اما متأسفانه تشکلها حتی همان بسیج مداحان که من خودم راه انداختم، اخلال در کار ایجاد کرد.
من از روز اول هم با این کار مخالف بودم، معتقدم هیأت رزمندگان به تمام هیئات کشور لطمه زده است، از وقتی هیأت رزمندگان رو آمد هیأتهای شهرها و استانها به صورت نیمه تعطیل درآمدند، الان خود هیأت رزمندگان هم اینطور شده است. طوری که الان وقتی برنامهای میگیرند زیاد رسانهای نمیکنند، مراسم دعای ندبه شأن ازنظر کمّی تقلیل پیداکرده است، این را از آمار صبحانههایی که آماده میکنند، میگویم. در حالی که برخی جلسات هفتگی در هیأتها بیش از سیصد نفر حضور دارند، آنها نه رسانه دارند، نه امکانات خاص دیگری.
مداحی که صرفاً برای رفع تکلیف باشد نیز اثری نخواهد داشت، از آن بدتر زمانی است که مداح به قصد خودنمایی بخواند. گاهی هیأتها یا مداح اینقدر درگیر بنر و پوستر و تبلیغات میشوند که از اصل کار مداحی و برگزاری هیأت غفلت میکنند. گاهی هم این حجم از توجه به فرعیات و ظواهر برای پوشاندن ضعفهای اخلاقی و فنی است
*اساسا تعریف شما از فن مداحی چیست و اصلیترین کارکرد فن مداحی را در چه چیزی میبینید؟
رهبر معظم انقلاب درباره مداح و مداحی فرمودند: «مادح خورشید مداح خود است»، در همین جمله کوتاه رازها نهفته است. مداح باید بداند که مدح خورشید میکند. امروز بزرگترین اشکال مداحان ما این است که مداح نیستند و مداحی را فقط برای مداحی انجام میدهند، مانند نمازی که کسی فقط برای رفع تکلیف انجام میدهد. واضح است که چنین نمازی انسان را به معراج نمیبرد. مداحی که صرفاً برای رفع تکلیف باشد نیز اثری نخواهد داشت، از آن بدتر زمانی است که مداح به قصد خودنمایی بخواند. گاهی هیأتها یا مداح اینقدر درگیر بنر و پوستر و تبلیغات میشوند که از اصل کار مداحی و برگزاری هیأت غفلت میکنند. گاهی هم این حجم از توجه به فرعیات و ظواهر برای پوشاندن ضعفهای اخلاقی و فنی است. در گذشته این همه طلاق در جامعه مداحی وجود نداشت اما امروز متأسفانه هست. همه اینها به این دلیل است که ما تعریف درستی از مداحی نداریم.
مداحی چیست؟ آیا صرف اینکه یک نفر برای دیگران بخواند، این مداحی است، اگر این باشد که خوانندهها هم همین کار را میکنند. مداحی چیزی فراتر از خواندن است، مداحی یعنی به درستی معرفی کردن مادح. امام رضا (ع) فرمودند: درباره ما چیزی از خود نگویید، بلکه همان را بگویید که ما راجع به خودمان گفتیم. داستان جالبی در این باره از امام صادق (ع) نقل شده است؛ شخصی بر امام صادق (ع) وارد شد دست روی سینه گذاشت و گفت السلام علیک یا شریف، شریف صفت و ویژگی خوبی است ظاهراً این فرد حرف بدی نزده بود امام صادق (ع) قبل از اینکه جواب سلام این شخص را بدهند فرمودند برادر کنیه تو چیست گفت ابوعبدالله امام فرمود سلام علیکم یا ابوعبدالله، گفتند ما را به کنیه خودمان بخوانید، از خودتان برای ما کنیه درست نکنید. این برخورد امام اهمیت مداحی و درست سخن گفتن درباره اهل بیت (ع) را میرساند، نمیشود هر حرفی را درباره این بزرگواران زد. فرمودند: «ان امرنا صعب مستصعب» امر ما سخت دشوار است. اما متأسفانه امروز برای خیلیها راحت شده و راحت به این قضیه نگاه میکنند. هر فردی با چند مستمع و یک بلندگو و یک شال گردن و خواندن خود را مداح میداند، اینها خوب است اما کافی نیست. مداحی اهل بیت (ع) امر خطیری است و کسی که پا در این عرصه میگذارد باید از جهات مختلف علمی، اخلاقی و عملی روی خود کار کند. مداحی که میآید در رسانه ملی میگوید مرا به لاک مشکی آن خانم پشت دسته عزایت ببخش، معلوم است که یا چیزی از احکام دین نمیداند یا میداند و اهمیت آن را متوجه نشده است. کسی که لاک میزند جدای از آنکه خود را در پیش نامحرم تزئین کرده که حرام است نماز و طهارتش هم به مشکل برمی خورد، وقتی یک مداح چنین حرفی میزند به طور ضمنی این عمل غلط را تأیید کرده است.
به قول شاعر:
دلم قربانی آن سر که با خنجر کند بازی / به روی نیزه دست افشان، رود تا سر کند بازی
مرا روزی خور خوان خسان کردند و میترسم / در این بازار، زر با حرمت بوذر کند بازی
چو واعظ پایبند صحبت خود نیست، جادارد / که حرمت بشکند، محراب با منبر کند، بازی
خدا فرمود: با جبرائیل دنیا جای بازی نیست / که با انگشتری، یک لحظه پیغمبر کند بازی
مرا در دل به گاه مرگ این یک آرزو باقی است / که ابراهیم دل با آتش محشر کند بازی
خلاصه بگویم، فن مداحی این است که مداح از همه علوم بداند، عربی بلد باشد، چرا که همه کتابهای ما یا ترجمه عربی شده یا از عربی ترجمه شده است. مداح باید بتواند از این کتابها استفاده کند. الان متأسفانه اگر کتاب نفس المهموم را جلوی بسیاری از مداحان بگذارید نمیتوانند بدون غلط از رویش بخوانند. یا کتاب «قَمْقامِ زَخّار وَ صَمْصامِ بَتّار» فرهاد میرزا معتمد الدوله، این کتاب هم کتاب باارزشی است، اما چند نفر با آن آشنا هستند یا میتوانند از رو بخوانند. متأسفانه مداحان ما با کتابهای مرجع آشنایی ندارند. من جایی برای آزمون و تست رفته بودم، به یک نفر گفتم چه کتاب مقتلی خوندی گفت جلد یک و دوی گلچین احمدی، گفتم آن کتاب ده جلد است باید همه اش را میخواندی اما این مقتل نیست. پرسیدم دیگر چه خواندی گفت لهوف گفتم معنی لهوف را میدانی گفت احتمالاً جمع لحاف است، یعنی این بنده خدا اصلاً کتاب را نمیشناسد و فقط یک چیزی شنیده است.
وقتی یک نفر حتی معنی نام کتاب را نمیداند، چطور میخواهد از این کتاب برای مردم نقل کند. به همین دلیل است که میگویم مداح باید با علوم مختلفی که با مداحی در ارتباط است مانند عربی، علم رجال، صرف و نحو و غیره تا حدودی آشنایی داشته باشد. باید با راویان صحیح حدیث و جاعلان حدیث آشنایی داشته باشد تا دچار اشتباه نشود، ما حتی در برخی از کتب حدیثی، احادیث جعلی داریم، مداح باید حواسش به این مسائل باشد، هر حرفی را نقل نکند هر مطلبی که از هر کتابی خواند بلافاصله برای مردم بازگو نکند، کتب مرجع را بشناسد، احادیث و روایات معتبر را بشناسد و از آنها استفاده کند. مداحی که با کتاب و مطالعه سروکار ندارد و محل رجوعش سرچ گوگل است به درد مداحی نمیخورد. توانمندی در این بخش از فنون مداحی شاید از هر بخش دیگری مهمتر و واجب تر است، اگر مداح به لحاظ موسیقی و فن خواندن چندان هم حرفهای نباشد قابل تحمل است اما اینکه حرف بی سند و مدرک بزند و اطلاعات غلط به مردم بدهد با هیچ چیز قابل جبران نیست. البته فنون خواندن و زیبا خواندن هم در جای خود مهم است. ما یک مجموعه آموزشی با عنوان الحان الذاکرین تهیه کردیم که شامل هزار صفحه کتاب و ۷۲۷ ساعت نغمات با ذکر نام دستگاه، آواز یا گوشه مناسب میباشد.
ده هزار نسخه از این مجموعه در سال ۷۰ به فروش رفت. در گذشته اینقدر جلسات مداحی زیاد نبود، شاید در یک روستا یا شهر سالی ده یا بیست روز مجلس مناسبتی محرم یا ماه رمضان بود و تمام میشد. اما الان به هر مناسبتی مجالس برگزار میشود، این شرایط جدید میطلبد که علم و آمادگی مداح هم صد برابر قبل شود. البته بعضی از مناسبتهایی که جدیداً باب شده هم جای تردید دارد و مداحان باید حواسشان به این مناسبت سازی ها باشد. آیا اینها را امام صادق (ع) گفته امام باقر (ع) گفته، خب اینها بدعت است. مداح باید حواسش به این موضوعات باشد و درگیر بدعتها و رسم و رسوم من درآوردی نشود. باید مداحان و علمای تراز گذشته را الگوی خود قرار بدهیم، آنها چطور رفتار کردند ما هم راه آنها را برویم، نقل است به مرحوم قاضی نور الله شوشتری ایراد گرفتند، سه سال منبرش را تعطیل کرد رفت تحقیق و مطالعه کرد حتی به هند رفت و در یک کتابخانه در هند منبع حرفی را که راجع به امام حسن عسکری (ع) زده بود پیدا کرد، برگشت و به مردم گفت این سند حرفی است که من درباره امام زدم، این شیوه و رفتار اهمیت مساله را میرساند، ضمناً سختی کار را هم میرساند. مداح باید وقتی حرفی میزند معتبر باشد، باید طوری حرف بزند که مردم بتوانند روی حرفش حساب کنند و بدانند که حرف بیخود و بی سند نمیزند.
ادامه دارد…
کد خبر 6096420