مهاجرانی که به شهرهای بزرگ میروند دچار بیهویتی میشوند
تاریخ انتشار: ۱۹ آذر ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۱۸۸۹۲۳۶
عضو هیات علمی دانشکده منابع طبیعی و محیط زیست دانشگاه فردوسی مشهد گفت: اگر افراد بنا به دلایلی دچار بیسرزمینی شوند مبتلا به خلاء هویتی میشوند.
به گزارش ایسنا، کمالالدین ناصری در نشستی با عنوان «در جستوجوی شهر بیحاشیه» که در دانشگاه فردوسی مشهد برگزار شد، درباره حاشیهنشینی و وضعیت ایران در این رابطه اظهار کرد: حاشیهنشینی از دیدگاههای گوناگونی مورد بررسی قرار میگیرد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
مهاجرانی که به شهرهای بزرگ میروند دچار خلاء هویتی میشوند
وی با بیان اینکه سرزمین، یکی از مهمترین عناصر هویتبخش به افراد است، افزود: سرزمین، تعلق را بههمراه میآورد، درواقع همه ما نسبت به مکانی که در آن بهدنیا آمدیم، حس تعلق داریم و بدون آن نمیتوانیم زندگی کنیم. نکته مهم اینجاست زمانی که افراد بنا به دلایلی دچار بیسرزمینی شوند مبتلا به خلاء هویتی میشوند. این حال، بیشتر برای افرادی رخ میدهد که به اجبار از روستاها و شهرهای خود جدا شده و به حاشیه شهرهای بزرگ میآیند و مبتلا به بیهویتی میشوند.
ناصری ادامه داد: افرادی که اجباراً به حاشیه شهرها رانده میشوند، در جستوجوی هویتی نو مستعد انحراف و بزهکاری میشوند. در بیشتر موارد گفته میشود افرادی که در حاشیه شهرها زندگی میکنند، پتانسیل بیشتری برای انحراف اجتماعی دارند؛ چرا که افراد، دچار بیهویتی میشوند. این درحالیست که افراد مهاجرت کرده به شهرها در گذشته هویت مشخصی داشته و از حمایت نزدیکان خود برخوردار بودند.
این عضو هیئت علمی دانشگاه فردوسی مشهد خاطرنشان کرد: براساس چند پژوهشی که محققان دانشگاه هاروارد در مورد افراد عضو گروه داعش انجام دادهاند، به این نتیجه دست یافتند که بخش زیادی از اعضای بدنه داعش در گذشته، افراد شریفی بودند و در سرزمین مادری خود، هویت داشتند، اما به دلایل گوناگونی چون تخریب منابع آبی، زیستمحیطی و... مجبور به مهاجرت شده و جذب عنصر هویتبخش داعش گشتند. باید توجه داشت که این دسته از گروههای تکفیری توانایی زیادی در هویتبخشی به افراد دارند.
وی با اشاره به تأثیر تخریب منابع زیستمحیطی در بیهویتی افراد توضیح داد: در کشور سوریه بهدلیل بهرهبرداری نادرست از منابع آبی و سرزمینی تعداد زیادی از افراد مجبور به کوچ شده، در حاشیه شهرهای بزرگ استقرار پیدا کردند. باید توجه داشت این اتفاق، در ایران هم بهگونهای دیگر روی خواهد داد. عنصر سرزمین برای افراد، بسیار هویتبخش است، زمانی که کشور با تخریب زیستمحیطی و محیطی روبهرو میشود، کوچهای بزرگی اتفاق میافتد و به تبع آن باید انتظار انحرافات اجتماعی را داشته باشیم، بنابراین نیاز است تا به سرزمین بهعنوان غنیترین عنصر هویتبخش نگاه کرد.
آبگیری از سد سیوند در سال 86، منجر به وقوع فاجعهای ملی شد
ناصری با اشاره به فاجعه زیستمحیطی که احداث سد سیوند در استان فارس بههمراه داشت، گفت: مطالعات احداث سد سیوند، پیش از انقلاب انجام شده و در سال ۱۳۸۶ آبگیری شد که نمونه یک فاجعه ملی بود. درواقع ابعاد فاجعه زیستمحیطی آن کمتر از سد گتوند نیست. در راستای بهرهبرداری از سد سیوند، محوطههای تاریخی بسیار قدیمی زیر آب رفت، پاسارگاد در معرض خطر قرار گرفت، روستاهای متعددی از بین رفتند، از سویی دیگر، چند هزار اصله درخت نابود شد، مسیر کوچ چند ایل عشایر از بین رفت و در انتها ایجاد سد سیوند نتوانست اهداف تعیین شده را تحقق بخشد.
این استاد دانشگاه خاطرنشان کرد: از بین رفتن شرایط مطلوب زیستمحیطی موجب شد تا افراد این منطقه دچار استیصال شوند و به اجبار مهاجرت کنند. باید در نظر داشته باشیم تعلق و هویت سرزمینی، باری بر دوش ماست و ما را کنترل میکند. باید توجه داشت کسانی که مهاجرت کرده و در حاشیه شهرهای بزرگ سکونت میکنند، تعلق سرزمینیشان از بین رفته و مستعد برای گرایش به انحرافات اجتماعی میشوند. درواقع این دسته از افراد که به اجبار جابهجا میشوند، دارای خشم و تنفری از توسعهای که موجب کوچ آنها شده هستند، بنابراین چون بمب ساعتی خطرناکند.
ناصری با بیان اینکه نیازمند احیای سرزمین و هویت سرزمینی خود هستیم، ادامه داد: جدایی از سرزمینی که نسبت به آن تعلق وجود دارد، اضطرابی در افراد ایجاد میکند، از سویی دیگر میلی برای بازگشت به سرزمین مادری نیز در میان مهاجران وجود دارد. برای نمونه در یک نظرسنجی از مردم خوزستان، ۹۵ درصد آنها تمایل به ترک شهر و مهاجرت به مکانی دیگر را داشتند. درواقع کوچ این افراد از سر اختیار نیست، بلکه اجباری است و اجبار برای فرد کشنده است.
وی با بیان اینکه «توسعه افسارگسیخته تکنوکراسی طماع، همراه بوروکراسی فاسد، افراد را فریب میدهد که انجام پروژههایی چون ساخت سد، برای کشور توسعه بههمراه میآورد» افزود: دستاندر کاران در این زمینه توسعه را به پروژهای فرومیکاهند، بلایی که امروز، گریبانگیر ایران است. درواقع زمانی مشکل برای کشور ما بهوجود آمد که توسعه موضوع مورد نظر مهندسان شد به جای جامعهشناسان. نکته مهم این است که هدف توسعه ایجاد شادی بیشتر برای افراد بوده، اما تنها برای مردم ایران افسردگی را به ارمغان آورد.
بیش از 80 درصد جمعیت ایران در حاشیه البزر زندگی میکنند
این عضو هیات علمی دانشگاه فردوسی اظهار کرد: ایران در معرض کوچهای بزرگ قرار گرفته که بهدلیل بهرهکشی نابخردانه از آب و محیط است. تخریب محیطی موجب شده بسیاری از جمعیت کشور به سمت سرزمینهای شمالی مهاجرت کنند. امروز بیش از ۸۰ درصد جمعیت ایران در حاشیه البرز ساکنند، این منطقه بار عمده جمعیت ایران را بهدوش میکشد که در آینده نیز بیشتر خواهد شد و نتیجه این مهاجرتها، ایجاد تعارضات بیشتر خواهد بود. وجود چنین تعارضاتی در جامعه، نتیجه 50 سال توسعه نامتوازن و تخریب و بهمریختن تعادل سرزمینی است که کار را به جایی خطرناک میکشاند.
ناصری با اشاره به احساس تعلق قوی افرادی که در حاشیه کشفرود زندگی میکنند، ادامه داد: افرادی که در حاشیه کشفرود زندگی میکنند، با خشکشدن رودخانه بخشی از هویت خود را از دست دادهاند. امروز کشفرود، تبدیل به کانال فاضلاب شده است، با این حال مردم این منطقه، همچنان درحال ادامه زندگی خود در اطراف کشفرود هستند، گرایشی به بزهکاری ندارند و مفتخرند که نام کشفرود در شاهنامه فردوسی ذکر شده است. درواقع وقوع بزه در این منطقه بهدلیل حضور بیگانگانی است که از شهرهای دیگر به آنجا مهاجرت کردهاند.
در بخش دیگری از این نشست، احمدرضا اصغرپور ماسوله، استاد جامعهشناسی دانشگاه فردوسی مشهد اظهار کرد: پرسشی که مطرح است این است که حاشیهنشینی و مفهوم آن را چه کسی تعیین و تبیین کرده است. باید توجه داشت افرادی که در حاشیه زندگی میکنند، نمایندهای در سازمانهای تصمیمگیر ندارند و صدایشان شنیده نمیشود. براساس قانون اساسی، حق انتخاب محل زندگی برای همه ایرانیان درنظر گرفته شده است. تعدادی افراد بهدلایل گوناگونی چون توزیع نابرابر منابع نفتی کشور، مشکلات اقتصادی در حاشیه شهر، زندگی میکنند.
اصغرپور ادامه داد: در شهرهای کشورهای توسعهیافته چون برلین ممکن است آلودگی دیده شود، اما در شهرهای کوچک و روستاهای این کشورها همهچیز مرتب و تمیز است. حال آنکه در کشور ما همهچیز برعکس است و بیشتر هزینهها صرف شهرها میشود. درواقع اقتصاد رانتی و نفتی موجب میشود که تمام هزینهها خرج شهرهای بزرگ و مراکز آن شود.
این استاد دانشگاه فردوسی مشهد تصریح کرد: از نظر میلز، بینش جامعهشناسی بدین معناست زمانی که فردی با مشکلی اجتماعی روبهرو میشود بهدلیل بدشانسی یا بیلیقاتی او نیست، بلکه جایی از جامعه قرار دارد که مستعد بیچارگی است و هزاران نفر از افراد جامعه، دچار بیچارگی از پیش تعیینشده هستند.
وی با اشاره به اینکه باید همدلی را میان افراد جامعه گسترش دهیم، اظهار کرد: نباید از وقوع بحران ترسید، بلکه باید به انسجام بیاندیشیم. جامعه نیازمند تلاش برای ایجاد همدلی، ادغام و از میان بردن مرزها است و همه باید کمک کنند تا این انسجام بهوجود آید.
انتهای پیام
منبع: ایسنا
کلیدواژه: مهاجرت
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.isna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۱۸۸۹۲۳۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
علی ربیعی: حدود 5 میلیون نفر در دانشگاهها در حال تحصیل هستند/ رابطه معناداری بین رشتههای تحصیلی و فرصتهای شغلی موجود وجود ندارد/ بخش اعظمی از جمعیت فعال تحصیل کرده، دچار نوعی فاصله بین وضع موجود و انتظار از زندگی شدهاند
به گزارش جماران؛ علی ربیعی وزیر اسبق کار در یادداشتی با عنوان « چشمانداز کار و کارگری » در کانال تلگرامی خود نوشت:
روز کارگر فرصت مناسبی است تا در این بازه زمانی، مروری بر وضعیت اقتصادی و اجتماعی کارگران و تغییرات بازار کار داشته باشیم. بررسی وضعیت کارگران موضوعی پیچیده و چند بعدی است و بدون بررسی بازار کار، سیاستهای بازار کار، تغییرات کمی و کیفی جمعیتی، نظام آموزش عمومی، نظام آموزش مهارتی و در عین حال توجه به مباحث فرهنگی، اجتماعی و در نهایت متغیرهای کلان اقتصادی تقریبا ناممکن است.
در این یادداشت بر آن هستم تا ضمن مروری بر آمار و ارقام، به تحلیل وضعیت کارگران بپردازم:
یکی از مهمترین مسائلی که جامعه کار و کارگر را در تمام دنیا و همچنین در ایران تحتالشعاع قرار داده و میدهد، گذار به دنیای کار در فضای فناوری اطلاعات است.
بیتردید، آینده کار از مباحث بسیار چالش برانگیز در عصر حاضر به شمار میرود. پیشرفت تکنولوژی و انقلاب دیجیتال به ویژه در دنیای پساکرونا، سبب شده تا در دنیای کار نیز تغییرات شگرفی بروز کند. بر اساس گزارش جهانی آینده کار در سال ۲۰۲۳، پیشبینی میشود که در پنج سال آینده ۸۵ میلیون شغل از بین رفته و ۶۲ میلیون شغل جدید ایجاد شود. این تغییرات چشمگیر در بازار کار به معنای نیاز به مهارتهای جدید است که بیشتر متکی به خلاقیت، نوآوری، تفکر ایدهپردازانه و .... است.
در چنین فضایی که علاوه بر دنیا، بر بازار کار ایران نیز سایه افکنده، با تغییر و تحولاتی در بازار کار مواجه هستیم که مستلزم توجه ویژه به سیاستگذاری در این فضا است.
۱- یکی از تغییرات بسیار مهم در بازار کار ایران، جمعیت فعال تحصیل کرده دانشگاهی کشور است. در حال حاضر حدود ۵ میلیون نفر در دانشگاهها در حال تحصیل هستند که اصولا رابطه معناداری بین رشته های تحصیلی و فرصت های شغلی موجود وجود ندارد، به خصوص در رشته های علوم انسانی که دانشآموختگان مهارت خاصی نیز کسب نمیکنند. از منظر جامعهشناسی بخش اعظمی از جمعیت فعال تحصیل کرده، دچار نوعی فاصله بین وضع موجود و انتظار از زندگی شدهاند که این شکاف میتواند زمینهساز بروز بحرانهای مختلف شود. مطالعات نشان میدهد که این نوع افراد در صورت استخدام، از ناراضیان وضع موجود به حساب آمده و به علت فقدان انگیزش از بهرهوری لازم نیز برخوردار نیستند. پدیده کماظهاری تحصیلات که برای بهدست آوردن شغل در سالهای اخیر رایج شده بود، نیز تغییر کرده است. نگرشی به آمارها در سالهای اخیر نشانگر آن است که جمعیت فعال تحصیل کرده، تمایلی برای استخدام در مشاغل با حداقل دستمزد را ندارند. بدینترتیب نیروی در سن کار یا به جمعیت بیکار مزمن میپیوندد و یا به مشاغل با درآمد بالاتر و با درآمد کمتر (نظیر اسنپ) و واسطه گری روی میآورند.
نگاهی به آمارهای بازار کار نیز حاکی از آن است که بیشترین میزان بیکاری در بین فارغالتحصیلان دانشگاهی به چشم میخورد، بهنحویکه نرخ بیکاری فارغ التحصیلان جوان دانشگاهی بر اساس آمار زمستان ۱۴۰۲، ۱۱.۶ درصد بوده و بیکاری جوانان ۲۲.۵ درصد است. علت اظهار نظر مسولان دولتی مبنی بر اینکه در برخی استانها بیکاری نداریم الزاما ناشی از از بین رفتن بیکاری نیست، بلکه بیشتر ناشی از عدم تمایل افراد به رفتن بر سر کارهای بیکیفیت است؛ به عبارتی افراد از جذب شدن در بازار کار و با شرایط مورد انتظار نا امید شدهاند.
۲- یکی از دیگر از موارد قابل تامل، حجم زیاد افرادی است که نه در حال فراگیری انواع مختلف مهارت و آموزش، نه در حال درس خواندن و نه درحال کار هستند که در اصطلاح بازار کار به «نیتها» شهرهاند. بر اساس آمار آخرین آمار مرکز آمار ایران، این تعداد حدود سه میلیون نفر برآورد میشوند.
مساله نیتها و تعداد زیاد این افراد خود، سبب افزایش نگرانیهای امنیتی در جامعه شده که نیازمند توجه ویژه سیاستگذار است.
۳_ نکته دیگر در خصوص افرادی است که به دلیل عدم اشتغال در زمان مناسب، دوره انتظار ایشان برای جذب بازار کار افزایش یافته است. این پدیده در خصوص افراد متولد دهه شصت بسیار قابل مشاهده میباشد. سیاستهای افزایش جمعیت در دهه شصت و همچنین سیاستهای گسترش و تسهیل ورود به دانشگاهها در دهه هشتاد سبب شد تا ورود پتانسیل عظیم جمعیت در سن کار دهه شصت به بازار کار با تاخیر مواجه شود. این مساله به قدری جدی است که متولدین دهه شصت و دهه هشتاد به طور همزمان پشت در بازار کار قرار گرفته و بیکاریهای طولانی و ناامیدی بلند مدت شکل بسیار ملموس به خود گرفته است.
۴ _ از دیگر مسایل مورد توجه در خصوص اشتغال، کیفیت اشتغال در سالهای اخیر است.
از یکسو رشد منفی در بخش کشاورزی و صنعت و رشد مثبت بخش خدمات در سالهای اخیر و همچنین بازگشت نیروی کار از دست رفته در دوران کرونا به بازار کار و از سوی دیگر حجم قابل تامل نیروی کارکن مستقل در فضای بازار کار، جامعه را با پدیده اشتغال کم کیفیت و ناپایدار مواجه کرده که هم سبب کاهش انگیزه ورود به بازار کار شده و هم در صورت جذب در اشتغالهای این چنینی بیشتر مبتنی بر تامین معیشت خانوار و رفع فقر است.
۵ - نکته حائز اهمیت دیگر، در ارتباط با نیروی کار و فقر است. مطالعات نشان میدهد آندسته از کارگران که در کارخانجات بزرگ مشغول به کار بوده و از مزایای جانبی اقتصادی برخوردار هستند، سهم قابل توجهی در جمعیت کار را ندارند. بخش مهمی از نیروی کار که به آمار نیروی کار در سالهای اخیر اضافه شدهاند در بخش خدمات هستند که غالبا از نظر درآمدی غیر مولد و ناپایدار است. در عین حال پیشیگرفتن تورم از رشد حداقل دستمزد در سالهای اخیر نیز سبب شده است تا قدرت خرید این گروه کاهش یابد و به طبقات پایین تر درآمدی سقوط نمایند.
عوامل فوق در کنار تغییرات قابل توجه در فضای کار و آینده کار که همگی وابسته به انقلاب دیجیتال و پیشرفت فناوری اطلاعات است، سیاستگذاری در این حوزه را پیچیدهتر میسازد. در کنار کاهش انگیزه نیروی کار به کار کردن در فضاهای مورد اشاره، چالشهای اقتصادی موجود (که به ویژه به دلیل تحریم های اقتصادی بیشتر هم میشود)، باید به این نکته توجه داشت که آینده کار نیازمند توجه به تغییر و تحولات تکنولوژی و از بین رفتن برخی شغلها در این فضا و ایجاد مشاغل جدید است. در صورتیکه سیاستگذاران این حوزه پیشبینی درستی از تغییرات قابلانتظار در فضای دیجیتال نداشته باشند، ممکن است با بحرانهای جدید در از بینرفتن مشاغل و بیکار شدن نیروهای فعال مواجه شویم. نشانههای حرکت به سمت اشتغالها در فضای دیجیتال در ایران نیز به خوبی قابل مشاهده است. حجم بالای اشتغال در بخش خدمات، اشتغال در فضاهای اشتراکی و آنلاین، در کنار اقتصاد دیجیتال که حتی چشمانداز هوشمند شدن بخشهای کاربر نظیر کشاورزی را در ایران نیز به دنبال دارد، مستلزم بررسیهای دقیق در خصوص تغییرات به وجود آمده در دنیای کار آینده است. دنیایی که در آن حتی تعریف کارگر نیز تغییر خواهد کرد. عدم توجه به دنیای جدید اقتصاد، اجتماع و کار می تواند بحرانهای اقتصادی و اجتماعی در پی داشته باشد.
بدون تردید برای خروج از شرایط مورد اشاره و مواجهه با تغییرات پیشرو، نیازمند سرمایهگذاریهای جدید در بخش صنعت، فناوری اطلاعات و خدمات مولد هستیم که این امر نیز مستلزم رفع تحریم و سیاستهای عدم فشار بر فضای فناوری اطلاعات است. تداوم روند سیاستهای مزد کمتر از تورم، باعث ضعیفتر شدن وضعیت نیروی کار میشود که علاوه بر آثار اقتصادی ،آثار سیاسی و اجتماعی را نیز میتواند به دنبال داشته باشد. در عین حال توجه به مهارتهای جدید مورد نیاز در عصر جدید کار میبایست در دستور کار سازمانهای آموزش مهارتی قرار گرفته تا آمادگی لازم برای این دوره گذار فراهم آید.