Web Analytics Made Easy - Statcounter

«نازنین و بوبوک»

نویسنده: فئودور داستایفسکی

مترجم: رحمت الهی

ناشر: علمی و فرهنگی، چاپ سوم 1396

124 صفحه، 10000 تومان

 

****

 

وقتی صحبت از ادبیات داستانی می‌شود، یکی از جدی‌ترین نام‌هایی که در این حوزه به ذهن متبادر می‌شود، بدون‌شک نام فئودور داستایفسکی نویسنده‌ی سرشناس قرن نوزدهم خواهد بود. داستان نویس بزرگ روس که حتی مخالفانش نیز از او با احترام یاد می‌کنند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

نقل است که وقتی خبر مرگ او را نزد لئو تولستوی بردند، گفت: «متاسفانه بزرگ‌ترین نویسنده‌ی روسیه که من هیچ وقت با عقایدش موافق نبودم، زندگی را بدرود گفت». داستان نویسی که تنها، وجه ادبی کارهای او حائز اهمیت نیست، بلکه سویه‌ی روانشناسانه و فلسفی آثارش نیز تاثیر ژرفی بر روی متفکران نام‌دار گذاشته است، که از آن میان اشخاصی نظیر: ژید، توماس مان، تسوایگ، اشچدرین، نکراسوف، نیچه، فروید، هایدگر، ویتگنشتاین و... یا کتاب و مطالبی  مستقل در مورد آثار او نگاشته‌اند و یا آثار او را مورد تحسین و ستایش قرار داده‌اند.

اخیراً و طی اقدام ارزشمندی، انتشارات علمی و فرهنگی در راستای بازچاپ گنجینه‌ی ارزشمند از کتاب‌ها و ترجمه‌هایی که سال‌هاست دیگر تجدید چاپ نشده‌اند به سراغ کتابی از «شرکت سهامی کتاب‌های جیبی» رفته، شرکتی که با ایده گرفتن از انتشارات پنگوئن در سال 1339 بنیاد نهاده شد تا ارزنده‌ترین آثار از بهترین نویسندگان جهان را به کتاب‌خوانان ایرانی معرفی کند، و حالا که سال‌ها از فعالیت این شرکت گذشته است؛ انتشارات علمی فرهنگی به سراغ برخی کتاب‌های آن رفته است. از اقبال خوب، کتاب «نازنین و بوبوک» نوشته‌ی داستایفسکی یکی از آن کتاب‌های ارزشمندی است که پس از نیم قرن مجدداً به چاپ رسیده است.

کتاب نازنین و بوبوک که چاپ اول آن به سال‌ 1345 برمی‌گردد توسط رحمت الهی مترجم برجسته‌ی کشور به فارسی برگردانده شده است. مترجمی که ابراهیم گلستان او را مترجمی عادی نمی‌داند و در یکی از مصاحبه‌های خود سطری از ترجمه‌ی او را از کتاب آموک اثر اشتفان تسوایگ نقل می‌کند و بعد از سوال مصاحبه‌گر مبنی بر اینکه: «یعنی شما از هفتاد و چهار سال پیش هنوز این نثر را از بر هستید؟» اینطور جواب می‌دهد: «از بس که درست و دقیق است».[1]

در شناسنامه کتاب نازنین و بوبوک نوشته شده است: «یازده داستان کوتاه» اما در واقع دو داستان مجزّا از هم است. داستان اول که از نوشته‌های روزانه داستایفسکی انتخاب شده شامل ده بخش است. این داستان ماجرای مردی است که به تازگی همسر خود را از دست داده است، البته خود نویسنده پیش از شروع داستان اینطور توضیح می‌دهد: «این قطعه، نه داستان است و نه یادداشت روزانه. مردی را مجسم کنید که نعش زنش که چند ساعت قبل خودکشی کرده، یعنی خود را از پنجره پرت کرده است، برابرش روی میز قرار داشته باشد. این مرد سراسیمه و متحوش است، هنوز نتوانسته است افکارش را جمع کند و در یک نقطه متمرکز کند» (صفحه‌ی بیست و پنج از کتاب).

در داستان اول «نازنین» همانطور که نویسنده نیز توضیح داده است، داستان با مونولوگ‌های یک شخص شروع می‌شود. مردی که چند ساعت از مرگ همسرش گذشته است و در اقدامی هذیان‌وار شروع می‌کند به سخنرانی در برابر جماعتی فرضی تا خود را به دادگاهی ‌کشد. سراسر روایتی که مرد از ماجرای آشنایی خود با همسرش تا چند ساعت قبل از خودکشی او شرح می‌دهد، عدم‌قطعیت موج می‌زند. بطوری که او گاهی خود را مقصّر دانسته و  محکوم می‌کند و در لحظه‌ای دیگر، خود را تبرئه می‌کند. کاری که داستایفسکی استاد آن است نشان دادن جزییاتی روانشناسانه از افراد است که در داستان کوتاه نازنین، این هنر را به اوج خود می‌رساند. در عین حال نویسنده‌ی بزرگ روس در این داستان؛ چند وجهی بودن حقیقت و زوایای کثیرالاضلاع آن را به نمایش می‌گذارد. این داستان را می‌توان حکایتی از طمع‌ آدمی، و خوی برتری طلب او نیز دانست. حکایتی که از زبان شخصیت مرد روایت می‌شود و در سرتاسر آن اشارات مکرّری به تلاش‌هایی می‌شود که او برای غلبه و تسلّط بر همسرش انجام می‌دهد. در جایی از داستان می‌خوانیم:

«نقشه‌ی من این بود: تحریک‌ها و جذبه‌های او را با سکوت جواب می‌دادم، با یک نوع خاموشی عمدی. او می‌توانست از این حرکات من نتیجه بگیرد که ما با هم تفاوت داریم و من در حقیقت معمایی هستم. عمده‌ی مطلب همین بود که من تعمد داشتم که در نظر او معمایی باشم. اصولا همه‌ی این حماقت‌ها را به آن جهت کردم که او به حل این معما مشغول شود» (صفحه: 23).

و همه‌ی این‌ کارها انجام می‌شود فارغ از در نظر گرفتن این موضوع که روان آدمی معادلاتی از پیش نوشته شده، نیست. همچنین سطرهای فراوان دیگری که نشان از درک عمیق داستایفسکی نسبت به روان آدمی دارد:

«می‌گویند کسی که در جای بلندی قرار گرفته است، به خودی خود به جانب پرتگاه کشیده می‌شود، چرا که حس می‌کند پرتگاه او را به سمت خود می‌کشد. خیال می‌کنم که بسیاری از خودکشی‌ها و حتی جنایات و قتل‌ها فقط به این دلیل اتفاق افتاده‌اند که انجام دهندگان آن‌ها در آن لحظه‌ی عمل، تپانچه را به دست گرفته بودند. این نیز چون گرداب یا پرتگاه یا سراشیب بسیار تند چهل و پنج درجه‌ای است که نمی‌توان از آن به پایین نلغزید. یک چیز انسان را بر آن می‌دارد که ماشه را بکشد» (صفحه 49).

یا در بخشی دیگر می‌خوانیم: «پس از پیدا شدن رنج‌ها، رنج‌های بسیار بزرگ و شدید، وقتی که آثار و تکان‌های اولیه‌ی آن‌ها گذشت، معمولاً انسان میل دارد بخوابد. می‌گویند محکومان به مرگ نیز در آخرین شب زندگی خود به خواب عمیق فرو می‌روند... همینطور نیز باید باشد. طبیعی است، والا طاقت نمی‌آورند» (صفحه: 53).

داستان دوم این مجموعه با نام «بوبوک» نیز وجه دیگری از خلاقیت داستایفسکی را به نمایش می‌گذارد. داستان از زبان شخصیت اول آن با نام «ایوان ایوانویچ» روایت می‌شود. ایوانویچ داستان‌نویسی است که در شروع داستان نقدهایی را نسبت به وضعیت جامعه‌ی ادبی و روشنفکری مطرح می‌کند و در پی پذیرفته نشدن مطالبش توسط ناشر به دنبال سوژه‌ای جدید برای نوشتن می‌گردد. در یکی از روزها که ایوانویچ به یک مراسم تشییع جنازه می‌رود اتفاقی عجیب و نادر برای او اتفاق می‌افتد، ناگهان صدایی از زیر زمین قبرستان به گوشش می‌رسد، دقیق‌تر که می‌شود، درمی‌یابد، افرادی که به تازگی از دنیا رفته‌اند زیر زمین مشغول گفت‌وگو، شوخی و حتی بازی ورق با یکدیگر هستند و در دنیای زیر زمین (دنیای مردگان) نیز افشاگری‌های سیاسی توسط مقامات دولتی که درگذشته‌اند، ادامه دارد. حتی برخی از این مردگان به بیان بی‌شرمی‌هایی که در زندگی انجام داده‌اند مشغول‌ گشته‌اند. آنچه از صحبت مردگان برداشت می‌شود این است که در برزخی به سر می‌برند، برزخی که گاهی شش ماه و گاهی تا یک سال در آن دوام می‌آورند و بعد از آن کم کم شروع به استحاله شدن می‌کنند. این را از مشاهدات خود در خصوص اطلاعاتی که شخصیت فیلسوف مآبی، برای تازه درگذشتگان مطرح می‌کرده و خود به مرور شروع به استحاله می‌کند دریافته‌اند. تا زمانی که هر از گاهی تنها یک کلمه از زبان او به گوش رسید: «بوبوک».

در پایان قستمی از داستان بوبوک که نقد ایوان ایوانویچ بر جامعه‌ی روشنفکری است را با هم می‌خوانیم:

«به نظر من عاقل‌ترین خلق کسی است که دست‌کم یک مرتبه در ماه آزادانه و بی‌پروا خودش را «الاغ» معرفی کند. البته امروز اجرای چنین کاری استعداد بسیار نادری می‌خواهد که نیست. سابقاً الاغ اقلاً یک‌ مرتبه در سال اظهار می‌کرد که الاغ است؛ ولی امروز به هیچ وجه، هیچ وقت نخواهد گفت. به این ترتیب اکنون همه چیز دگرگون شده است، به ‌طوری که ناچار دست روی قلب می‌گذاریم، چرا که به هیچ صورتی واقعاً نمی‌توانیم عقلا را از الاغ‌ها تشخیص دهیم!» (صفحه: 93).

پی نوشت:
[1]. از گفت و گوی مسعود بهنود با ابراهیم گلستان، اسفند 1395

 

 

 

منبع: الف

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.alef.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «الف» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۲۰۴۵۱۳۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

ورود ترجمه «آن روی دیگران» به کتابفروشی‌ها

به گزارش خبرگزاری مهر، کتاب «آن روی دیگران» نوشته کئوتر ادیمی به تازگی با ترجمه آذر نورانی توسط نشر نیستان منتشر و روانه بازار نشر شده است. این کتاب روایتی از الجزایر معاصر است که بحران‌های اجتماعی و فرهنگی بسیاری را از سر گذرانده است.

کوثر عظیمی (کئوتر ادیمی) نویسنده معاصر الجزایری‌الاصل، در اولین داستانش از زندگی خانواده‌ای صحبت می‌کند که انگار فقط در سختی‌ها و تلخی‌های روزمرگی‌هایشان با هم شریک‌اند. در داستان پیش رو، هر شخصیت فرصت دارد بخشی از دغدغه‌هایش را برای خواننده بازگو و او را با خلوت خود همراه کند. تلاقی رخدادها و چندصدایی روایت‌ها از جذابیت‌های اصلی این رمان است.

در بخشی از این کتاب می‌خوانیم:

«… بابا ما را ول نکرده است. قرار است برگردد. برمی‌گردد. مامان می‌داند. برای همین جلوی پنجره منتظر می‌نشیند و دستش را در موهایم می‌کند. او برمی‌گردد و من دیگر موهای سفید نخواهم داشت. موهای سفید نبود باباست. آن‌ها روزهای بدون بابا هستند. همین‌که برگردد، موهای سفید هم می‌روند.»

این‌کتاب با ۷۲ صفحه و قیمت ۸۵ هزار تومان عرضه شده است.

کد خبر 6090717 فاطمه میرزا جعفری

دیگر خبرها

  • فراخوان سی‌ودومین جایزه جهانی کتاب سال منتشر شد
  • رونمایی از کتاب «جنبش علوی، هجرت رضوی» در مشهد
  • آغاز بارش رحمت الهی در خوزستان
  •  معرفی کتاب های بازار مالی
  • انتشارات جمکران با ۵۰۰ عنوان به نمایشگاه کتاب می‌آید
  • چگونه نوجوانان امروز را به خواندن کتاب‌های ایرانی علاقه‌مند کنیم؟/ ادبیات نوجوان در سایه غلبه ترجمه
  • انتشار کتاب ساختار سؤال‌های پژوهش در معماری
  • به‌نشر با دست پر به نمایشگاه کتاب تهران می‌ رود / ارائه ۶۰۰ اثر پر فروش و جدید در نمایشگاه کتاب
  • ورود ترجمه «آن روی دیگران» به کتابفروشی‌ها
  • ترجمه «قلمروزدایی علم و دین» روانه بازار نشر شد