Web Analytics Made Easy - Statcounter

باید به خودمان بقبولانیم که در این زمان به دنیا آمده ایم و شیعه هم به دنیا آمده ایم که مؤثر در تحقق ظهور مولا باشیم و این همراه با تحمل مشکلات، مصائب، سختی ها، غربت ها و دوری هاست و جز با فداشدن محقق نمی شود.

خبرگزاری شبستان، گروه مهدویت و غدیر: وقتی سخن از مدافعان حرم و دست شستن شان از زندگی و جان شیرین به سخن می آید شاید برای اکثر مردم قابل درک نباشد که چیز باعث می شود یک جوان در عین نشاط و سرزندگی و مملو از شور حیات، راهی را در پیش بگیرد که مقصدش شهادت و ترک این دنیای خاکی است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

تنها مرور بر زندگی و نگاه به فلسفه حیات است که می تواند قدری اندک کمک مان کند تا بفهمیم چه چیز باعث شد کسانی مثل «شهید محمودرضا بیضایی» راهی دفاع از حرم شوند.

شهید مدافع حرم محمودرضا بیضایی در بیست و نهم دی ماه 92 همزمان با سالروز میلاد پیامبر (ص) در اثر اصابت ترکش به شهادت رسید.

بنابر اذعان نزدیکان و اطرافیانش این شهید بزرگوار نگاهی ویژه به مسئله انتظار و وجود مقدس امام زمان(عج) داشت و در عمل به وظایف خود نسبت به امام(عج) لحظه ای غافل نبود چنان که در فرازی از وصیتنامه اش شهید آمده است: «باید به خودمان بقبولانیم که در این زمان به دنیا آمده ایم و شیعه هم به دنیا آمده ایم که مؤثر در تحقق ظهور مولا(عج) باشیم و این همراه با تحمل مشکلات، مصائب، سختی ها، غربت ها و دوری هاست و جز با فدا شدن محقق نمی شود حقیقتاً.»

 

 

 

از این رو و در گفت وگو با «امید غلامی»، استاد دانشگاه و دوست و همراه این شهید بزرگوار انتظار را در سبک زندگی شهید محمودرضا بیضایی بررسی کرده ایم که مشروح آن تقدیم حضورتان می شود:

 

از نحوه آشنایی و انس خود با شهید محمودرضا بیضایی بگویید؟ چه ویژگی هایی در شهید شما را به دوستی با وی جذب کرد؟

 

بسیاری از آشنایی های سرنوشت ساز در زندگی با برخوردی کوتاه و کوچک آغاز می شود؛ من 15 سال پیش (یا شاید کمی بیشتر) به واسطه یک دوست با محمودرضا آشنا شدم و به مرور زمان این آشنایی به یک رابطه نزدیک و صمیمانه تبدیل شد.

آشنایی ما باز می گردد به ایامی که شهید بیضایی در تبریز بود و مجرد؛ معمولا بعد از کلاس های دانشکده، اوقات فراغت و ساعت هایی که کار خاصی نداشتیم کنار هم بودیم. با هم مسافرت هم می رفتیم. اخیراً هم نماهنگی از من و محمودرضا در فضای مجازی منتشر شد که مربوط به سفرمان به مشهدالرضا(ع) است.

 

آن زمان من گاهی شعر می گفتم (البته هنوز هم گهگاهی می نویسم) آن موقع عادت داشتم هر جا شعری می خواندم چند بیتی هم درباره انتظار، ظهور و امام زمان(عج) بخوانم.

یکی از موضوعات موردبحث ما با شهید محمودرضا بیضایی هم همین مباحث بود. یعنی شعرهایی که من درباره امام زمان(عج) می گفتم درباره مفاهیمی که در شعرهایم به آنها شعر می کردم با هم صحبت می کردیم و شهید در این باره مطالباتی از من داشت.

 

نسبت به شعر یا مفاهیمی که من در قالب شعر بیان می کردم.

خاطرم هست در همان ایام در یکی از شعرهایم چنین مضمونی را خطاب به حضرت ولی عصر(عج) آورده بودم که «من صدای پایت را شنیده ام/ آمدنت نزدیک است» آقا محمودرضا به خاطر این بیت کلی سر به سر من گذاشت که «تو چطور صدای پای حضرت(عج) را شنیده ای؟! از کجا می دانی آمدن حضرت(عج) نزدیک است؟» و ... حتی می گفت: «بهتر از تو کسی نبود که صدای پای حضرت(عج) را بشنود؟» دست بردار هم نبود.

 

من اهل تملق نیستم با شعار هم میانه این دارم، با شهید خیلی راحت و صمیمی بودیم ولی با وجود همه شوخ طبعی ها و کَل کَل کردن ها، محمودرضا آدم عملیاتی بود. آن زمان محمودرضا کتاب هایی مطالعه می کرد که من امروز بعد از تحصیل در مقطع دکتری تازه آن کتاب ها را به دست می گیرم.

 

 

 

 

چه کتاب هایی؟

 

کتاب ها و تحقیقاتی درباره تئوری ها و ایدئولوژی های که مربوط به صهیونیست ها و مقابله با آنها می شد. محمودرضا دنبال این بود که بداند چیزهایی را که به آنها فکر می کند، چگونه می تواند عملیاتی کند؟ می خواست راهکار عملی برای آنها پیدا کند.

 

به عنوان کسی که با شهید رابطه ای نزدیک و صمیمانه داشتید و به قول خودتان شوخی و کَل کَل هم می کردید، امام زمان(عج)، انتظار و مهدویت در زندگی ایشان چه جایگاهی داشت؟

 

کوچک ترین و ساده ترین مسائل برای محمودرضا با امام زمان(عج) گره می خورد خاطرم هست زمانی که بحث رعایت بعضی نکات در مجالس عزاداری و هیئات پیش آمد، مثل برهنه شدن برای سینه زنی و مقام معظم رهبری در این باره نکاتی را فرمودند و توصیه هایی داشتند، شهید برای متقاعد کردن دوستان به آنها گفت: «فرض کنید امام زمان(عج) اینجا حضور داشته باشند آیا شما مقابل ایشان هم همینطور عزاداری می کنید؟» و به همین بسنده کرد (اصلا بحث نمی کرد).

این یعنی، در جزئی ترین مسائل زندگیِ شهید بیضایی با انتظار و توجه به نظارت امام عصر(عج) عجین بود؛ ولی هیچ وقت (تاکید می کنم) هیچ وقت به کسی نشان نمی داد که مثلا من منتظر امام زمان(عج) هستم و فلان و بهمان ... دنبال نشان دادن نبود بلکه رفتارش این انتظار را فریاد می کشید.

 

 

 

 

از خاطرات کمتر گفته شده درباره شهید بیضایی که نشان از انتظار لحظه به لحظه ایشان برای فرج دارد، برای مان بگویید.

 

خاطره ای هست که جز برای همسر شهید برای شخص دیگری نگفته ام. نزدیک مراسم عقد محمودرضا بود که یک روز آمد و گفت: «من کت و شلوار برای مجلس عقد نخریده ام» من هم سر به سرش گذاشتم و گفتم: تو نباید بخری که خانواده عروس باید برایت بخرند. خلاصه با هم برای خرید رفتیم. محمودرضا حتی هنگام خرید کت و شلوار دامادی اش هم حال و هوای همیشگی را داشت، اصلا حواسش به خرید نبود و دقت نمی کرد در عوض من مدام می گفتم مثلا این رنگ خوب نیست و آن یکی بهتر است و ... هیچ وقت فراموش نمی کنم در گیر و دار خریدن کت شلوار به من گفت: «خیلی سخت نگیر، شاید امام زمان(عج) امشب ظهور کردند و عروسی ما به تعویق افتاد.»

یعنی گویا تمام لحظات زندگی، منتظر یک اتفاق مهم بود یا حداقل شناخت من از محمودرضا اینطور بود.

 

در میان خصوصیات اخلاقی ایشان کدام خصلت برای تان بیشتر جذاب بود و در شما اثر می کرد؟

 

محمودرضا مدتی سیم کارت اعتباری داشت، همان ایام هم مسئله ای پیش آمده بود و محمودرضا سعی می کرد به من بفهماند که من اشتباه می کنم. برای این موضوع محمودرضا شش هفت بار پشت سر هم شارژ خرید و به من زنگ زد تا کاملا موضوع را برای من جا بیندازد، یعنی آنقدر به این مسئله اهمیت می داد که بتواند آنچه را که مدنظر دارد و منظورش هست، درست و به نحو احسن به مخاطب منتقل کند.

 

هیچ وقت شده بود که با هم درباره انتظارو  امام زمان(عج) و مسائل مهدوی کاملا جدی صحبت کنید و شهید بیضایی نظرات اش را در این باره بیان کند؟

 

بله؛ آقا محمودرضا تازه ازدواج کرده بود که به منزل اش رفتیم. محمودرضا مشغول مطالعه کتابی درباره تئوری های صهیونیست و دیدگاه آنها نسبت به شیعه بود. مباحثی پیش آمد و با هم گپ و گفتی داشتیم. موضوع بحث مان سدی بود که در خوزستان ساخته شده بود و اشکال علمی داشت.

آن موقع تنها باری بود که محمودرضا خیلی جدی موضوع انتظار را مطرح کرد و به من تذکر جدی داد که در شعرها و مطالبی که برای حضرت حجت(عج) می نویسی دقت کن که چه معنا و مفهومی را به مخاطب القاء می کنی! دقت کن چیزی که می گویی درست و دقیق باشد. در حین صحبت هایش خیلی جدی به من گفت: «بیشتر دقت کن امام زمان(عج) از ما انتظار دیگری دارند.»

 

 

آیا انتظار شهادت آقا محمودرضا را داشتید؟

 

محمودرضا هرگز دنبال این نبود که شهید شود بلکه همه تلاش اش این بود که کارآمد و موثر باشد. یک بار همین (اوایل دی ماه) بود محمودرضا تازه از سوریه بازگشته بود، من برای خواندن شعر محفلی دعوت بودم و محمودرضا هم به خاطر من آمد، بعد از مراسم از من پرسید: «مادرت هم اینجا است؟» گفتم: بله، گفت: صدایش کن، کارش دارم» من بعد از کمی شوخی و سر به سر گذاشتن محمودرضا، مادر را صدا کردم. محمودرضا بعد از سلام و احوالپرسی به مادرم گفت: «خانم سادات من را دعا کن» (مادر من از سادات هستند و معمولا دوستان ایشان را خانم سادات صدا می زدند) مادرم هم فقط یک جمله به محمودرضا گفت: «عاقبت بخیر بشی».

از این ماجرا گذشت تا زمانی که محمودرضا دوباره عازم سوریه شد، ان روز قبل از پرواز با من تماس گرفت و بعد از صحبت با حال خاصی گفت: «خانم سادات برای من دعا کرده که عاقبت بخیر شوم» و عاقبت بخیر هم شد.

 

 

 

 

درباره جمله خاص ایشان که گفته بود: «شیعه به دنیا آمدیم تا در امر ظهور موثر باشیم» چه احساس و نظری دارید؟

 

محمودرضا خیلی به خانواده شهدا احترام می گذاشت، به شهید حسن باقری ارادت خاصی داشت و می گفت: «امام زمان(عج) امروز سرباز باهوش و پای کار می خواهند؛ آدمی که شجاع و مرد میدان باشد.» می گفت: «بأبي انت و امي الان برای امام زمان(عج) لازم است. الان باید نسبت به امام مان این جمله را بگوییم و اینگونه باشیم برای حضرت(عج)». سفارش می کرد که در شعرهایت اینها را بگو.

 

همه برنامه های محمودرضا هدفمند بود، منظورم نوع خاصی از هدفمندی است. ممکن است من هر روز صبح برای کارهای روزانه ام برنامه ریزی داشته باشم که این کار را چطور انجام بدهم و آن کار را چه بکنم و ... اما فقط برای همان روز برنامه ریزی می کنم اما محمودرضا و امثال او برنامه ریزی صدساله داشتند.

من الان متوجه می شوم که هدف محمودرضا، رضایت دل امام زمان اش بود. دنبال گرفتن تایید امام زمان(عج) بود.

همیشه می گفت: «ما باید پرچم امام زمان(عج) را بالا ببریم.»

 

و سخن پایانی ...

 

محمودرضا هیچ گاه درباره شهادت حرفی نمی زد، شما وصیت نامه محمودرضا را هم بخوانید، خطاب به همسرش مواردی را یادآوری می کند که باید فلان کار و بهمان کار را انجام دهید؛ هیچ اشاره ای نمی کند که من می روم و شهید می شوم ...

از نظر من محمودرضا زنده است حالا دیگر سابقه دوستی ما به 20 سال رسیده است.

 

 

 

پایان پیام/9

منبع: شبستان

کلیدواژه: آیت الله هاشمی شاهرودی آیت الله سید محمود هاشمی شاهرودی آیت الله شاهرودی اردبیل مجلس مرحوم آیت الله هاشمی شاهرودی حماسه 9 دی شاهرودی تشییع آذربایجان غربی شهید بیضایی دفاع از حرم امام زمان عج سبک زندگی منتظرانه انتظار فرج

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت shabestan.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «شبستان» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۲۱۲۴۲۵۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

سعی کردیم وفادار به واقعیت باشیم/فیلم دفاع مقدس باید برای نسلی که جنگ را یک روز هم ندیده جذاب باشد

حبیب‌الله والی‌نژاد گفت: ما سعی کردیم راوی باشیم و امانت‌دار اگرچه امانت‌داری سخت است چرا که می‌خواهیم درست بگوییم و البته جذاب که این کار سختی است.

به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، حاج حبیب والی‌نژاد که در کارنامه هنری خود آثاری چون «پایان انتظار»، «نیمه پنهان ماه»، «ایستاده رد غبار»، «بادیگارد» را ثبت کرده خاطراتش را از عهد اخوت و صیغه برادری رزمندگان آغاز کرد. او در شب خاطره حوزه هنری برای حاضران در سالن سوره شرح داد: پیش از عملیات‌ها عهد و پیمانی بسته می‌شد تا بازماندگان ماموریت‌ها حتی یک ثانیه از لحظات جنگ را برای مردم بازگو کنند. یکی وفای به عهد را با روایتگری  یکی با تصویر باید رویت می‌کرد. من سعی کردم وقایع را به تصویر بکشم ولی اینکه چقدر توانسته‌ام عهد اخوت، برادری و توکل را نشان نشان دهم، نمی‌دانم.

 

او افزود: همه قهرمانان کشورمان فقط توکل کردند و هرکس توکل کرد و به ماجرای کربلا ایمان داشت در این مسیر موفق شد چون مسیر، مسیر سختی است و حتی انتخابش هم سخت است.

حاج حبیب والی‌نژاد اظهار کرد: من توفیق داشتم که در حوزه هنری فیلمبرداری را آموختم بنابراین سعی می‌کردم در میدان لحظات را ثبت کنم. و اما سینما، قاب سینما برای امروز است که به گفته مقام معظم رهبری ما تکلیف داریم به تصویر بکشیم. سختی کار تا اینجاست که چطور آن را تبدیل به فیلمنامه جذاب و دیدنی کنیم. کار ساخت فیلم دفاع مقدس و «آسمان غرب» خیلی کار سختی بود و خیلی از افراد برای تولید آن کمک کردند. من به عنوانسرباز در ارتش با دوستان هوانیز خواستم با عهد اخوتی که بسته‌ایم تنها سه روز از انتخاب، توکل و نبرد شهید شیرودی و دوستانی را که به او کمک کردند، نشان دهیم.

وی ادامه داد: در شرایطی که ارتش عراق از چندمرز سعی کرد وارد کشور شود، شهید شیرودی و همرزمانش عهد اخوت بستند. در آن زمان شرایط سختی وجود داشته و انتخاب حضور در میدان هم انتخاب سخت بوده است. از طرفی عراق محل اسکان نیروهای ایرانی را هم بمباران می‌کرد تا به سرپل ذهاب نروند.

وی با اشاره به اینکه برای ما هم از این دست تصمیم‌ها خیلی زیاد است به زیاد بودن قهرمانان بی‌ادعایی که از جانفشانی‌هایشان صحبت نمی‌کنند و قهرمانان کشور هستند، پرداخت.

تهیه کننده «آسمان غرب» خطاب به حاضران در سالن تاکید کرد: ماجراها و رشادت‌هایی در سینه همرزمان و افرادی که در جنگ حضور داشته‌اند وجود دارد که رفتن سراغ آنها و یددن و شنیدن آنها کار شما است. ما با ساخت «آسمان غرب» قدم اول را برداشتیم و قدم‌های بعد را شما باید بردارد. تمام آنچه در سینه مبارزان و مردان جنگ وجود دارد یک درس برای نسل امروز است تا برای آینده عبرت بگیرید. برای همین هم مقام معظم رهبری فرمودند درباره قهرمان‌ها بگوییم و فیلم درباره آنها بسازیم. شهید شیرودی این قهرمانی را برای سه روز در منطقه سرپل انجام می‌دهد و خوب است که پس از آن را شما بخوانید، ببینید و بگویید.

وی درادامه به خاطرات نیروهای هوانیروز در پادگان ابوذر و شهید شدن هزار ایرانی در یک روز سخن گفت. وی همچنین یادآور شد: فیلم سینمایی «آسمان غرب» درباره سه روز عملیات قهرمانه شهید علی اکبر شیرودی و همرزمانش است.

والی نژاد در ادامه به شرایط سخت ساخت فیلم «آسمان غرب» اشاره کرد و در ادامه از شهید مرتضی آوینی یاد کرد.

وی در پایان سخنانش گفت: با مرتضی آوینی در حوزه هنری و در دوره بعد از جنگ همکاری کردم. آنچه شهید آوینی ساخت در دوره‌ای بود که در بخش تولید روایت فتح بودم و برخی آثار ساخته شد. ما سعی کردیم راوی باشیم و امانت‌دار. اگرچه امانت‌داری سخت است چراکه می‌خواهیم درست بگوییم و البته جذاب که این کار سختی است. ما سعی کردیم وفادار به واقعیت باشیم. فیلم باید برای نسلی که جنگ را یک روز هم ندیده جذاب باشد و در عین حال واقعیت داشته باشد. من از شهید آوینی آموختم و در روایت فتح مستندسازی کردم.

دیگر خبرها

  • حال و هوای مسجد کوفه- محراب شهادت مولا امیرالمومنین(ع)
  • درخواست متفاوت یک امام جمعه بعد از بازگشت دوباره گشت‌ ارشاد | فیلم
  • سعی کردیم به واقعیت وفادار باشیم / فیلم دفاع مقدس باید برای نسلی که جنگ را یک روز هم ندیده جذاب باشد
  • سعی کردیم وفادار به واقعیت باشیم/فیلم دفاع مقدس باید برای نسلی که جنگ را یک روز هم ندیده جذاب باشد
  • ببینید | واکنش متفاوت یک امام جمعه به بازگشت دوباره گشت‌ ارشادها
  • روایت سازنده مستند «مشتی اسماعیل» از شالیکاری
  • شناساندن حضرت حجت(عج) به جهانیان؛ اولین گام ظهور
  • سربازی برای امام زمان (عج)بالاترین توفیق طلاب حوزه‌های علمیه است
  • روایت مقام سابق موساد از «زیرساخت باور نکردنی دور زدن تحریم‌ها در ایران»
  • آیت الله علوی بروجردی: روحانیت در عصر آیت‌الله بروجردی، با سازمان‌دهی ایشان به اوج رسید/ ایشان معتقد بودند ما برای دنیا حرف داریم