Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «ایران اکونومیست»
2024-04-26@03:14:26 GMT

رمان «خلوت مدیر» فردا نقد می‌شود

تاریخ انتشار: ۹ مرداد ۱۳۹۷ | کد خبر: ۱۹۹۳۳۳۱۵

رمان «خلوت مدیر» فردا نقد می‌شود

ایران اکونومیست - به گزارش ایران اکونومیست، آیین نقد و بررسی رمان «خلوت مدیر» عصر فردا چهارشنبه ۱۰ مرداد در انتشارات به نشر برگزار می‌شود. در این مراسم کامران شرفشاهی، یوسف قوجق، کامران پارسی‌نژاد و حسین قرایی این کتاب را مورد بررسی قرار می‌دهند.
 
بر اساس این گزارش، این مراسم از ساعت ۱۷ تا ۱۹ در دفتر انتشارات به نشر واقع در خیابان انقلاب، روبروی درب اصلی دانشگاه تهران، طبقه فوقانی فروشگاه انتشارات با حضور علی اکبر والایی نویسنده اثر برگزار می‌شود.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!


 
بخش‌هایی از این داستان در ذیل می‌آید:
 
در دست، پله‌ها را دو تا یکی کردم و رفتم طبقه سوم پی امضای رئیس. میان راهرو یک نظر به سر در اتاقها انداختم. تابلوی دفتر معاون آموزش را رد کردم و داخل دفتر رئیس شدم. نگاهم به دو چشم افسانه‌ای افتاد که از لحظاتی پیش، زل زده بود به من. خانم جوان باریکه‌ای بود. نشسته بود پشت میز و موهای فر بلوندش را افشان کرده بود روی شانه‌ها و تا کمر رهایش کرده بود. طراوت رنگ موها چشم را خیره می‌کرد. انگار تازه از زیر سشوار آرایشگاه بیرون آمده باشد و یکراست آمده باشد محل کارش، برای دلبری از رئیس و یا اینکه نشاندن داغ حسرت بر دل زیردستان رئیس و ارباب رجوع جماعت فرهنگ. برگه را از دستم گرفت. نگاهی به آن انداخت و از جا بلند شد و با صدای ظریفی گفت: لطفا یه لحظه تشریف داشته باشین آقای مهران!
 
سر تکان دادم و منتظر ایستادم. از پشت میزش بیرون آمد. لحظه‌ای با حرکت ظریف نوک انگشتان، لبه‌های کت و دامنش را بر تن صاف کرد و سپس طناز و آرام راه افتاد به سمت اتاق رئیس. تق تق صدای کفشهای پاشنه بلندش، آونگ انتظار ثانیه‌ها شد در ذهنم. نگاهم را در فضای خالی اتاق گرداندم. محیط کوچکی بود. میز منشی، گلدان بزرگ جنب درب ورودی و تعداد پنج صندلی نشیمن چرمی، همه آن چیزی بود که اثاثیه اتاق را تشکیل می داد. اما فضای اتاق اصلی رئیس را دیوار کاذبی از مقابل چشمان پنهان ساخته بود و در چوبی خوش تراشی که براق و شرابی رنگ بود و ذهن را به تجسمی از تجمل و خیال به آن سوی در راه می‌برد. زن چیزی نگذشت که از اتاق بیرون آمد و با لبخندی بر لب گفت : بفرمایید آقای مهران ! آقای فخرایی منتظرتون هستند.
 
از این جمله آخر تعجب کردم. سر تکان دادم و راه افتادم. زن آمد به سمت میزش و من از کنارش گذشتم و دستگیره طلایی رنگ در را که حالا نیمه باز بود، در دست گرفتم. در آن سوی فضای بزرگ اتاق، رئیس فرهنگ با دیدن من، از پشت میزش بلند شد. سیگار روشنش را در زیر سیگاری خاموش کرد و با دست اشاره کرد که بنشینم. برگه ابلاغ را گذاشتم روی میزش. در کنار برگه‌های دیگر، نگاهم افتاد به دو نسخه از مجله‌های دختران و پسران، با تصویر تمام رخ دختر شایسته سال که به روی میزش رها شده بودند. تصویر دختری زیبا، روی جلد دو شماره از مجله. دختر موهای افشانی داشت و چهره خندانش، ردیف دندانهای چون صدف سفیدش را آشکار ساخته بود. نشستم روی مبل راحتی کنار میز رئیس. ذهنم برگشت به آن سوی اتاق، به خانم منشی. با وجود این رئیس و این مجله‌ها، حالا طنازی آن خانم با آن موهای بلوند افشانش در نظرم معنا شده بود. معلوم است که خانم با چنین روحیه‌ای از رئیس خود آشنایی دارد و لابد رقابتی در کار است.

منبع: ایران اکونومیست

کلیدواژه: ایران اکونومیست رمان خلوت مدیر

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت iraneconomist.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایران اکونومیست» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۹۹۳۳۳۱۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

چاپ یک‌رمان پلیسی دیگر از فردریک دار/«آموزش آدمکشی» در بازار نشر

به گزارش خبرنگار مهر، رمان پلیسی «آموزش آدمکشی» نوشته فردریک دار به‌تازگی با ترجمه عباس آگاهی توسط انتشارات جهان کتاب منتشر و راهی بازار نشر شده است. این‌کتاب صدوهشتمین‌عنوان مجموعه پلیسی «نقاب» است که این‌ناشر چاپ می‌کند.

«آسانسور»، «مرگی که حرفش را می‌زدی»، «کابوس سحرگاهی»، «چمن»، «قیافه نکبت من»، «بزهکاران»، «بچه‌پُرروها»، «زهر تویی»، «قاتل غمگین»، «تصادف»، «تنگنا»، «دژخیم می‌گرید»، «اغما»، «نان حلال»، «مردِ خیابان»، «قتل عمد؟»، «دفتر حضور و غیاب»، «آغوش شب»، «آدم که نمی‌میرد»، «قرار ملاقات با یک نامرد»، «زندگی دوباره» و «سرب داغ برای این‌خانم‌ها» عناوین رمان‌هایی به‌قلم دار هستند که تا به‌حال با ترجمه عباس آگاهی در قالب مجموعه نقاب منتشر شده‌اند.

در ادبیات معاصر فرانسوی و جهان نام فردریک دار به‌عنوان نویسنده‌ای توانا و پرکار ثبت شده است. او در سال ۱۹۲۱ متولد و در سال ۲۰۰۰ درگذشته است. زندگی پرماجرایش موضوع آثار متعدد بوده و مصاحبه‌های فراوان و آموزنده‌اش در سامانه‌های مختلف اجتماعی و فرهنگی در اختیار دوستداران قرار گرفته است. فردریک دار نه تنها با نام اصلی خود بلکه با استفاده از حدود بیست نام مستعار دیگر، نزدیک به ۳۰۰ رمان و داستان بلند و کوتاه، حدود ۲۰ نمایشنامه و ۱۶ اثر سینمایی خلق کرده است. ده‌ها رمان پلیسی او با نام مستعار «سن آنتونیو» و با لحنی ویژه و منحصر به فرد نوشته شده‌اند.

چاپ ترجمه آثار این‌نویسنده به قلم آگاهی از زمستان سال ۹۲ توسط انتشارات جهان کتاب آغاز شد.

رمان «آموزش آدمکشی» در یک‌پلاژ آرام در ساحل دریای مدیترانه و اواخر فصل مسافرت شروع می‌شود که پلاژ و هتل‌های ساحلی هنوز میزبان گردشگران هستند. شخصیت اصلی داستان پروفسوری انگلیسی به‌نام ناکس است که روی صندلی چرخدار می‌نشیند و حضورش در محل داستان، به‌خاطر یک‌الهام غیبی است که از یک‌جنایت خبر داده است. او باخبر شده جنایتی غریب‌الوقوع در پیش است. در این‌سفر منشی و مرید آشفته‌حال پروفسور هم حضور دارد و او را همراهی می‌کند. حادثه قتل توسط یک‌زوج فرانسوی رخ می‌دهد که به‌شدت از همدیگر تنفر دارند...

رمان پیش‌رو ۲ بخش اصلی دارد که «بخش یکم: آموزش» و «بخش دوم: قتل» هستند. هرکدام از این‌دوبخش هم فصل‌های مختلفی را شامل می‌شوند که مربوط به حوادث یک‌بازه زمانی ۳ روزه هستند؛ چهارشنبه ۲۸ اوت، پنجشنبه ۲۹ اوت و روز قتل که دوشنبه ۲ سپتامبر است.

در قسمتی از این‌کتاب می‌خوانیم:

ناکس ناگهان از جا پرید.

با دیدن صفحه برفکی تلویزیون متوجه شد که به خواب رفته بوده است. صدای سوت ملایمی از تلویزیون به گوش می‌رسید.

پروفسور به ساعتش، که صفحه‌ای نورانی داشت، نگاه کرد. ساعت دقیقا یک بود. به خود گفت که شاید از سروصدا بیدار شده است. هتل از همه نوع صدا، از غرغر لوله‌ها گرفته، تا صدای آسانسور و همهمه مسافران شب‌زنده‌دار پُر بود... او از سروصدا بیزار بود و در رویای سکوت باشکوه روستاهای انگلیسی به سر می‌بُرد.

چغچغه کوچکی روی میز کنار تختش قرار داشت. شبیه آن‌چیزی که در گذشته طاعونی‌ها وقتی به مردم سالم نزدیک می‌شدند، برای خبردار کردنشان به کار می‌بردند. آن را به صدا درآورد. این جغجغه برای طبیدن بانی، در طول شب به کار می‌رفت. ولی مرد جوان به این‌فراخوان پاسخی نداد و پروفسور فکر کرد: «او هنوز برنگشته است.» و غمگین شد. از روزی می‌ترسید که کُرایدُن، به دنبال یک زندگی فعال، وی را ترک کند و این امری کاملا طبیعی بود. ناکس آمادگی داشت با این‌صحنه آخر زندگی‌اش مواجه شود. تسلیم و رضا موثرترین نیروهاست زیرا به کمک آن می‌توان با بدترین گرفتاری‌ها کنار آمد.

این‌کتاب با ۱۸۲ صفحه، شمارگان ۳۰۰ نسخه و قیمت ۱۵۰ هزار تومان منتشر شده است.

کد خبر 6086166 صادق وفایی

دیگر خبرها

  • راهیابی نمایندگان اتاق بازرگانی ارومیه به هیات رئیسه اتاق مشترک ایران و ترکیه
  • برگزاری آزمون سراسری در پلدشت
  • معرفی نامزدهای جایزه ادبیات داستانی زنان
  • رقابت بیش از ۲۳ هزار هرمزگانی در مرحله اول کنکور از فردا
  • نقش برجسته صنعت نفت در تحقق رشد اقتصادی ۱۴۰۲
  • ۵ میلیارد دلار منابع برای رشد ۸ درصدی در آذربایجان‌شرقی
  • تعطیل کردن روزهای پنجشنبه «خودتحریمی» است
  • اعلام جایزه تحویل گندم راهکاری موثر در رسیدن به خودکفایی
  • برگزاری سومین نشست معاون اول رئیس جمهور با فعالان اقتصادی و اعضای اتاق بازرگانی و تعاون
  • چاپ یک‌رمان پلیسی دیگر از فردریک دار/«آموزش آدمکشی» در بازار نشر