اعترافات عجیب جوان هنرمند و تحصیلکرده از سرقتهایش
تاریخ انتشار: ۱۱ دی ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۲۱۹۲۷۳۵
هنرمند بود. ١٢ ساز را به صورت حرفهای مینواخت. در کنار هنر، درس هم میخواند و در نهایت هم مدرک روانشناسی بالینیاش را از دانشگاه گرفت. اما این نوازنده تحصیلکرده به یک سارق حرفهای تبدیل شد. سارقی که سرقتهایش کمی عجیب بود. او برای فرار از بیپولی به سراغ آرم خودروهای گرانقیمت بنز و بی ام و رفت و آنها را دزدید.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
این مرد که آموزش سرقت این آرمها را هم از قبل دیده بود، ٣٥٠ آرم خودرو دزدید و میخواست هرکدام را به قیمت ٢میلیون تومان به فروش برساند. اما یک روز که در خیابان با کوله پشتی پر از آرم خودرو بود، از سوی مأموران کلانتری ١٣٧ نصر شناسایی و دستگیر شد. سرگرد عباس جمشیدی، رئیس کلانتری ١٣٧ نصر درباره این پرونده گفت که ارزش این آرمهای سرقتی ١٢٠میلیون تومان برآورده شده است. متهم ٣٧ ساله صبح دیروز جزییات ماجرای سرقتهای عجیبش را برای خبرنگار توضیح داد:
نخستین بار است که دستگیر میشوی؟
بله. این نخستین باری است که دست به خلاف میزنم. من هنرمند بودم و اصلا اهل خلافکاری نبودم.
چه هنری داشتی؟
ساز میزدم. ١٢ ساز موسیقی را به صورت حرفهای بلدم و مینوازم. اما همیشه در خلوت خودم این کار را انجام میدادم.
درس هم خواندهای؟
بله. فوق لیسانس روانشناسی بالینی دارم. همیشه عاشق درس خواندن و موسیقی بودم. حتی میخواستم درسم را هم در مقاطع بالاتر ادامه دهم.
پس چه شد که تصمیم گرفتی سرقت کنی؟
بیپولی. تمام مشکلاتم به خاطر بیپولی بود. زن دارم و باید هزینه زندگیمان را تأمین میکردم. اما کار نداشتم. بیکار بودم و بیپول؛ مشکلات مالی آنقدر به من فشار آورد که تصمیم گرفتم این کار را انجام دهم. البته صحبتهای دوستم هم بیتأثیر نبود.
چه صحبتهایی؟
یک بار که به دلیل بیپولی ناراحت بودم یکی از دوستان قدیمیام را در خیابان دیدم. او پرسید چرا ناراحتی؟ من هم گفتم بیکارم و بیپول. زندگی خرج دارد و من از عهده آن برنمیآیم. همان موقع دوستم گفت که بیا آرم خودروها را سرقت کن. از این راه میتوانی پول خوبی به دست بیاوری. آنقدر حرف زد که در نهایت وسوسه شدم این کار را انجام دهم.
حالا چرا آرم خودرو؟
دوستم میگفت پولدارها اهمیتی به این موضوع نمیدهند. میگفت اگر آرم خودرویشان را سرقت کنم آنها حتی پیگیری هم نمیکنند و خیلی راحت یک آرم دیگر برای خودرویشان میخرند. از طرفی من هم میتوانم این آرمها را به قیمتهای خوبی به فروش برسانم. من هم دیدم کار بیدردسری است و کمتر ممکن است گیر بیفتم. برای همین قبول کردم.
روش سرقت را چطور یاد گرفتی؟
همان دوستم به من آموزش داد. حتی به من نایلون مخصوص بستهبندی کردن این آرمها را هم داد تا بتوانم برای فروش آنها را بستهبندی کنم و به راحتی بفروشم.
پس یعنی دوستت هم سارق بود؟
بله. او هم چند باری آرم خودرو سرقت کرده و این کار را بلد بود.
چند وقت بود که این کار را انجام میدادی؟
دو ماهی میشد که آرم خودرو میدزدیدم. هر روز به خیابانهای شمال پایتخت میرفتم و دست به سرقت میزدم.
چند آرم دزدیدهای؟
٣٥٠ عدد آرم خودروهای گرانقیمت را دزدیدم. البته بیشتر آنها خودروهای بنز و بی ام و بود.
با این آرمها چهکار کردی؟
اول چند تای آنها را در سایتی برای فروش گذاشتم. اما دیدم با قیمت مناسب نمیخرند. قیمتهایی که میخواستند خیلی پایین بود. برای همین از فروش آنها پشیمان شدم و همه را در خانهام داخل یک مبل جاسازی کردم. میخواستم کلکسیونی از این آرمها تهیه کنم و بعد از آن به فروششان فکر کنم. با خودم گفتم هروقت قیمت آنها زیاد شد و توانستم هرکدام را دومیلیون تومان بفروشم آنها را برای فروش میگذارم.
روش سرقتت چطور بود؟
با یک پیچ گوشتی آنها را باز میکردم. در خیابانهای شمال تهران پرسه میزدم و هرجا که خودرویی گرانقیمت میدیدم خیلی راحت با یک پیچ گوشتی آرم آن را باز میکردم و داخل کوله پشتیام میانداختم.
چی شد که دستگیر شدی؟
یک روز که در خیابان بودم و کلی آرم خودرو دزدیده بودم، پلیس به رفتارهای من مشکوک شد. مرا دستگیر کردند و در بازرسی آرمها را پیدا کردند. من هم چارهای جز اعتراف نداشتم. آنها هم به خانهام آمدند و در بازرسی تمام آرمها را پیدا کردند.
تو که هنرمند بودی و مدرک تحصیلی داشتی چرا به فکر یک کار مناسب نبودی؟
کار نبود. شغل مناسب پیدا نمیکردم. نوازندگی را هم فقط در خلوت خودم انجام میدادم. هیچکس قدر مرا ندانست. نتوانستم از هنر و تحصیلاتم درست استفاده کنم. هر بار به سراغ هرکاری میرفتم با در بسته مواجه میشدم. دیگر خسته شده بودم برای همین به سراغ این کار رفتم.
اعتیاد هم داری؟
بله. شیشه میکشم.
چرا معتاد شدی؟
همان دوستم آن روزی که مرا دید گفت برای تسکین دردها و ناراحتیهایم میتوانم مواد بکشم. میگفت مواد مرا آرام میکند. وقتی کشیدم واقعا آرام شدم. برای همین باز هم شیشه کشیدم و درنهایت معتاد شدم.
منبع:شهروند
منبع: اکوفارس
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت ecofars.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «اکوفارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۲۱۹۲۷۳۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
صداوسیما یکی از بهترینهایش را از دست داد
خسرو والیزاده، گزارشگر و گوینده باسابقه تلویزیون و رادیو، «مسعود اسکویی» را از بهترینهای صداوسیما دانست و اظهار امیدواری کرد که سازمان صداوسیما قدر داشتههایش (قدیمیها) را بیشتر بداند.
مسعود اسکویی ـ گوینده و کارشناس مجری پیشکسوت رادیو ـ که از چندی پیش در بیمارستان بستری بود، صبح چهارشنبه ـ ۱۲ اردیبهشت ماه ـ درگذشت. خسرو والیزاده در گفتوگویی با ایسنا از همکاری و رفاقت ۳۰ سالهاش با مسعود اسکویی گفته است.
این گزارشگر قدیمی سخنش را اینگونه آغاز کرد: بسیار متاسفم از این اتفاق. به خانواده ایشان، همسر محترمشان و خواهرشان و همینطور همکاران قدیمیشان در تلویزیون و رادیو تسلیت عرض میکنم و امیدوارم آنها که هستند قدرشان بیش از اینها دانسته شود.
وی مسعود اسکویی را یکی از بهترینهای تلویزیون و رادیو دانست و گفت: نه فقط رادیو که صداوسیما یکی از بهترینهایش را متاسفانه از دست داد. از هر نظر که بگویید آقای اسکویی صدای جاودانهای داشت. هیچکس در ورزشیها نبود که صدای ایشان را نشنیده باشد و لذت نبرده باشد. استاد اسکویی یک صدای مخملی بسیار زیبا همراه با شخصیتی قابل احترام داشتند و سازمان صداوسیما در این روزها یکی از بهترینهایش را از دست داد. امیدوارم صداوسیما قدر داشتههایش را که قدیمیها هستند و از سرمایههای سازمان محسوب میشوند، بداند.
در این زمینه بخوانید:
صدای مسعود اسکویی را بشنوید
مرور گفتوگوی ایسنا با مسعود اسکویی پس از ۱۰ سال
مسعود اسکویی تا آخرین نفس در رادیو ورزش به عشق مخاطبان زندگی کرد
پیمان جبلی: دوست داشتیم خبرهای خوش المپیک را از زبان مسعود اسکویی بشنویم
والیزاده سپس به همکاریاش با مسعود اسکویی اشاره کرد و ادامه داد: من بیش از ۳۰ سال افتخار همکاری با ایشان را داشتم و در کنارشان بودم. در شبکههای مختلف رادیویی مثل ورزش، تهران، جوان و ... با هم برنامههای مختلفی را اجرا کردیم و طی این سالها خیلی چیزها از ایشان یاد گرفتم. ایشان همیشه یار و یاور ما بودند. همیشه خیلی به جوانان اهمیت میداد و سعی میکرد تجربیاتی که آموخته بود به جوانان منتقل کند.
او یادآور شد: خود من از ایشان خیلی چیزها آموختم و حتی تا روزهای اواخر عمرشان هم در کنارشان بودم و بسیار متاسفم. سه شنبه عصر (یک روز قبل از فوت مسعود اسکویی) شاید آخرین نفری که به ملاقاتش رفت من بودم و متاسفانه پس از آن خبر فوتش را شنیدم. آقای اسکویی بسیار آدم باشخصیت، بااخلاق، محترم و بیحاشیهای بودند. ایشان سالهای سال در تلویزیون و رادیو کار خبری، گویندگی و گزارشگری انجام دادند و همیشه هم برای همه محترم بودند. خدا رحمتشان کند.
به گزارش ایسنا، مسعود اسکویی، گوینده و مجری کارشناس پیشکسوت شبکه رادیویی ورزش که چندی پیش به دلیل شکستگی ناحیه لگن و پا در بیمارستان بستری بود، صبح ١٢ اردیبهشت در بیمارستان دار فانی را وداع گفت.
تشییع پیکر این پیشکسوت روز یکشنبه( ۱۶ اردیبهشت) ساعت ۹:۳۰ صبح در مسجد بلال صداوسیما برگزار میشود و همچنین مراسم یادبود او روز دوشنبه(۱۷ اردیبهشت) از ساعت ۱۳ الی ۱۴:۳۰ در مسجد بلال صداوسیما خواهد بود.
انتهای پیام