آقا شما بازیگر نیستی؟!- شکرخدا گودرزی*
تاریخ انتشار: ۲۶ دی ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۲۳۹۷۶۲۷
تهران- ایرناپلاس- حسین محباهری پس از تحمل مدتها بیماری شب گذشته درگذشت. به همین بهانه، شکرخدا گودرزی، دوست و همبازی وی یادداشتی را در اختیار ایرناپلاس قرار داده است.
«آقا شما بازیگر نیستی؟!» با این سؤال همیشه حسین محباهری رو در خاطرم به بازی میگیرم! هر وقت به هم میرسیدیم چشمهایش را تنگ میکرد دستش را زیر چانهاش قرار میداد، مثلاً قیافه فکور به خودش میگرفت و با لحنی بین شوخی و جدی میگفت: آقا من شما رو میشناسم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
با همین شیرینکاری شروع میکرد. لبهایش را خیس میکرد و خنده ملیحی میکرد و ادامه میداد چطوری؟!
در هفت نمایش کوتاه به نویسندگی و بازیگری اسماعیل خلج با او همبازی بودم. من نقش مرگ را در هیبت رانندهای داشتم که میخواستم او را با خودم به ماسو ببرم. جایی که او به آرامش میرسید. بالاخره ناکس خودش تنها رفت و منو بهعنوان راننده هم به خدمت نگرفت...
حسین جان تو خاطرات چند نسل رو رقم زدی، از مبصر کلاس گرفته تا... تمام آثار ماندگاری که خلق کردی...
در 67 سال زندگی پر از خلاقیت و زایندهات بیش از 27 فیلم سینمایی، 51 برنامه تلویزیونی اعم از سریال و مسابقه و کودک و غیره تا تئاترهایی که بازی کردی شهادت میدهم همیشه بینظیر بودی...
با ظرفیت، خلاق، دوستداشتنی و رفیق...
اونقدر مهربان بودی که در دوران مریضی کلی خرید میکردی، با عشق میرفتی آشپزخانه خانه تئاتر حتی اجازه نمیدادی قلندری دست به چیزی بزنه و با وسواس و حوصله و عشق برایمان کلهجوش و اشکنه درست میکردی، هم فلفل میآوردی هم نان بربری هم ...
عشق بود توی آش و بچهها رو از بهزاد فراهانی و اصغر همت و مهدی میامی و فخری سلیمی و بهرامی و... همه و همه رو گرد میکردی دور سفره و با لبخند شوخی و مهربانی دور سفره مهر تو جمع میشدیم و تو با اشتها در حالی که این بیماری نامرد رئیسمآب سرطان غدد لنفاوی رو هی به چالش میکشیدی در سفره عشق تو همه مهربانانه هم لقمه میشدیم. تو گل سرسبد مهر بودی با اون روحیه بالا و وصف ناشدنی... در حالی که درد میکشیدی لطیفه تعریف میکردی و چشمک میزدی و با انگشت نشانه بوس حواله میدادی...
روی صحنه هم همینطور بودی. هم هوای جوانها رو داشتی هم حرمت پیشکسوتها رو و هم قدر و منزلت صحنه رو...
و بهراستی نرم و شیرین و دلربا بازی میکردی. اونقدر نرم و دلنشین و منعطف که هیچ بازی نبود، همه زندگی بود در هماهنگی بینظیر کلام و اشاره و حرکت و ژست...
هر جا بودی عین اکسیژن بودی نفس کشیدن با تو و کنار تو راحت بود و هر وقت میرفتی انگار اکسیژن هوا کم میشد. نبودنت همیشه محسوس بود...بالاخره در بیمارستان لاله، لاله سان رفتی و داغی بر دل ها گذاشتی..
حسین جان خاطراتمان با تو و از تو همیشه همراهمان هست. مگر نه اینکه انسان دنبال جاودانگی است... از خضر و اسکندر تا گیلگمش و... تو جاودانه شدی... چه در خاطرات ما چه در آینده...
اما کاش آیندگان زندگی کردن با تو را تجربه میکردند تا معنای اکسیژن بودنت را میفهمیدند. میفهمیدند وقتی میگویم:
دلمان برایت تنگ میشود.
نفسمان برات تنگ
و صحنه برایت دلتنگ...
چقدر حقیقت دارد این واقعیت...
* کارگردان و بازیگر
**اداره کل اخبار چندرسانهای**ایرناپلاس**
منبع: ایرنا
کلیدواژه: فرهنگي ايرناپلاس حسين محب اهري شكرخدا گودرزي
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.irna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایرنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۲۳۹۷۶۲۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
حرفهای جنجالی بازیگر مشهور که صداوسیما اصلا قبول ندارد
اعتماد نوشت: بهنام تشکر بهتازگی در برنامه «زودیاک» که در شبکه نمایش خانگی پخش میشود، حضور یافته و از بازیگران اصلی است.
گفتوگوی زیر به این مناسبت با او انجام شده است.
دلیل حضورتان در برنامه زودیاک، علاقه به بازی مافیاست یا حضور در یک گیم شو به عنوان یک تجربه متفاوت در قالب تصویر؟
من بازی مافیا را دوست دارم و از اولین نفراتی بودم که در تلویزیون مافیا اجرا کردم و گاد بازی بودم. هرچه سریهای جدیدتری از مافیا تولید شد، نقشهای بیشتری روی کار آمد که برای من جذاب بود. زودیاک هم سناریوی جذاب و متفاوتی داشت و وقتی دوستان دعوت کردند تصمیم گرفتم که در برنامه زودیاک باشم.
گرداندن بازی مافیا را بیشتر دوست دارید یا بازی کردن را؟
گرداندن بازی را بیشتر دوست دارم. اینکه سفید باشم برایم لذتبخشتر است.
نظرتان در مورد مدل اجرا و گردانندگی محمد بحرانی در زودیاک چیست؟
محمد را خیلی زیاد دوست دارم و به نظرم در هر جایی که قرار میگیرد، مخاطب همراهش است. فکر میکنم در فصل اول زودیاک، کمی با احتیاط گرداندن بازی را پیش میبرد و مراعات بازیکنها را میکرد. اطمینان دارم که خودش هم به این فکر کرده و در فصل دوم، به تغییر مدل گردانندگی بازی فکر کرده است.
از تجربه کار در نمایش خانگی و تفاوتش با تلویزیون بگویید؟
من تقریبا جزو اولین نفراتی بودم که نمایش خانگی را با سریال ساخت ایران تجربه کردم. ساخت ایران اولین سریالی بود که به صورت دی وی دی منتشر شد. این دو مدیا، تفاوتهای مشخصی دارند. محدودیتهای صدا و سیما، فیلمنامههایی که تثبیت میکند، ناظران پخشی که دارد با نمایش خانگی متفاوت است. فضای کار در پلتفرمها راحتتر است و به این واسطه، کارگردانها، نویسندهها به تبع آن بازیگران دستشان در کار بازتر است. اینها مواردی است که همه میدانند و البته خیلی هم پیچیده نیست.
به عنوان کسی که بخش زیادی از تجربیات کاریاش را به نقشآفرینی در سریالهای تلویزیون اختصاص داده، ممکن است که شما هم مثل خیلیها، نگران حال این روزهای تلویزیون باشید. از نظر شما تلویزیون چطور میتواند به وضعیت سابقش برگردد؟
تلویزیون باید به همه نظرات مردم توجه کند و برای همه اقشار مردم برنامه بسازد، نه فقط برای عدهای خاص. مدیران تلویزیون فعلی، تمرکزشان را بر چیزهایی گذاشتهاند که فقط و فقط خودشان قبول دارند در حالی که خودشان هم خیلی خوب میدانند که بخش زیادی از مخاطبشان را از دست دادهاند و به نظر میرسد که با این شیوهای که پیش میروند، خیلی هم برایشان مهم نیست. امیدوارم که این مدیران عزیز، تجدیدنظری در روند سیاستگذاریشان داشته باشند که تلویزیون مثل دهه هشتاد یا حتی اوایل دهه نود، دوباره به اوج خودش برگردد و با سریالهای پرطرفداری مثل ساختمان پزشکان و دودکش و باقی سریالهای خوب و موفق، مردم و مخاطب را برای خودش حفظ کند. من فکر میکنم مردم هنوز هم انتظار دارند تلویزیون به رسانه اصلی و ملی همه افراد جامعه تبدیل شود.
به سریال ساختمان پزشکان اشاره کردید؛ تیم سازنده این سریال، تجربیات خوبی در تلویزیون رقم زدند. به نظرتان جای خالی چهرههای دهههای قبل چقدر در تلویزیون احساس میشود؟
به نظرم بیشتر از جای خالی کسانی که در آن سریالها یا برنامهها کار میکردند، جای خالی برنامههایشان احساس میشود. این وضعیت، نتیجه مدل تصمیمگیری فعلی است. اتفاقا همان عوامل الان تجربیاتشان بیشتر شده و ممکن است در شرایط مطلوب، خیلی بهتر از قبل کار کنند. باز هم تأکید میکنم که تصمیمات تلویزیون مهم است و به نظرم خیلی هم جرات و جسارت ویژهای نمیخواهد. به هر حال آن برنامهها و سریالهای خیایان خلوت کن در همین تلویزیون، تولید و پخش شدهاند.
ترجیحتان کار در فضای کمدی است یا جدی؟
در حال حاضر به فضای کمدی نمیتوانم فکر کنم و راستش اصلا کمدی در من گم شده و دلایلش را هم همه میدانیم. اما به دور از شرایط فعلی، فضای جدی و درام را بیشتر دوست دارم.