Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «فرارو»
2024-04-26@10:23:34 GMT

ناگفته‌هایی از زندگی صادق قطب زاده

تاریخ انتشار: ۲۷ دی ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۲۴۰۸۳۶۴

اردشیر هوشی از دوستان قطب‌زاده گفت‌وگویی با سایت تاریخ ایرانی درباره نخستین رئیس صداوسیما انجام داده است.

بخش‌های مهم این مصاحبه به شرح زیر است:

*قطب‌زاده در اروپا مثل موتور محرکه از این شهر به آن شهر می‌رفت و تمام فعالیت جمع‌آوری نیرو و ازاین‌دست کار‌ها را خودش انجام می‌داد. از نظر سیاسی نیروی پرتحرکی بود.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

بنی‌صدر و حسن حبیبی حرکت نداشتند. بنی‌صدر خوب سخنرانی می‌کرد، حبیبی خوب می‌نوشت، اما قطب‌زاده خوب حرکت می‌کرد. این سه با هم هماهنگی خوبی داشتند. هیچ‌کس توان رقابت با این گروه سه نفره را نداشت. ما اسمشان را گذاشته بودیم سه تفنگدار.

 

* اولین کسی که به ملاقات آقای خمینی در ترکیه رفت، قطب‌زاده بود... تنها کسی که آن زمان از بین دانشجو‌های مقیم خارج با آقای خمینی در ارتباط بود، قطب‌زاده بود. هر چندوقت یک‌بار هم برای دیدار ایشان به عراق می‌رفت. آقای خمینی یک مقرری از سهم امام و... برای قطب‌زاده در اروپا و یزدی در آمریکا تعیین کرده بود، اما مبلغ قابل‌توجهی نبود. قطب‌زاده خیلی از هزینه‌ها را از جیب خودش می‌پرداخت.

 

‌* قطب‌زاده تمام اعلامیه‌ها و نوار‌ها و... را برای من می‌فرستاد. دفتر من در خیابان بزرگمهر بود. دو دستگاه زیراکس، یک دستگاه پلی‌کپی و یک دستگاه افست کوچک هم داشتم. زمانی که شرکت تعطیل می‌شد و همه کارکنان به خانه‌هایشان می‌رفتند، با برادر آقای دکتر کارگشا که از دوستان بسیار نزدیک من بود، شبانه اعلامیه‌ها را چاپ می‌کردیم. صبح زود هم آقایان هاشم صباغیان و محمد توسلی با موتور می‌آمدند، اعلامیه‌ها را می‌گرفتند و در بازار و قم و جا‌های مختلف توزیع می‌کردند.

 

* با بنی‌صدر دوست بودیم و بچه‌هایش من را عمو صدا می‌زدند. در پاریس به دیدارش رفتم. نشانی که به من داده بود، خانه‌باغی متعلق به مجاهدین بود. بنی‌صدر با مسعود رجوی یک جا بودند... بنی‌صدر گفت: «جایی ندارم بروم». گفتم: برایت جا فراهم می‌کنم. پرسید: کجا؟» گفتم: اگر خانه‌ای را که برای امام خریدیم، برایت درست کنم، می‌آیی؟ گفت: آره. گفتم: پس پاشو. به‌این‌ترتیب آقای بنی‌صدر را به ویلای ورسای بردم... بنی‌صدر یک اشتباه بسیار بزرگ کرد که وقتی از آن خانه رفت آنجا را به یکی از همراهانش داد. این فرد هم بعدا به انگلیس رفت و متأسفانه آن خانه را به یک فرانسوی اجاره داد. در همین حین قطب‌زاده را اعدام کردند. شخص فرانسوی هم که خانه را از بنی‌صدر اجاره کرده بود، از وضعیت آن مطلع شد، برای همین نه اجاره‌ای داد و نه خانه را برگرداند. امیر، برادر قطب‌زاده برای پس‌گرفتن آن خانه حتی یک بار به فرانسه رفت، اما چون برادر دیگر و خواهر قطب‌زاده که در خارج از ایران بودند، فوت کرده بودند، تعداد وراث زیاد شده بود و دیگر کاری از پیش نمی‌رفت. آن خانه الان حداقل نزدیک ۵۰ میلیون یورو قیمت دارد. دولت ایران اگر پیگیر ماجرا شود، می‌تواند آن خانه را پس بگیرد.


* قطب‌زاده وقتی از هواپیما پیاده شد، حتی یک چمدان هم همراه نداشت. خودش بود و لباس تنش. با ما به بهشت‌زهرا نیامد. اولین کارش این بود که همه را رها کرد و به دیدن مادرش در تهران رفت. بعد هم به منزل ما آمد. منزل ما در خیابان ایران بود. مدرسه علوی هم در همین خیابان قرار داشت. قطب‌زاده شب‌ها برای خوابیدن به منزل ما می‌آمد. صبح‌ها با هم به مدرسه‌های رفاه و علوی می‌رفتیم. واقعا لباس نداشت. هیچی. با همان یک دست کت و شلواری که سوار هواپیما شد، آمده بود. لباس دیگری نداشت. من رفتم از برادرش، فریدون (اسماعیل) که هم‌اندازه قطب‌زاده بود، برایش لباس گرفتم. به‌خاطر دارم در یک نطق تلویزیونی گفت: «من شلوار برادرم را می‌پوشم» [خنده]. من گفتم: «چرا این حرف را زدی؟» گفت: «مگر دروغ گفتم». گفتم: «بابا مرد حسابی برایت جوک درست می‌کنند».

 

* پنج، شش روز از پیروزی انقلاب گذشته بود، با قطب‌زاده خدمت آقای خمینی در مدرسه علوی رسیدیم. قطب‌زاده گفت: آقا اجازه بدهید من به فرانسه برگردم و به کارهایم برسم». امام گفت: به تو حکم شرعی می‌کنم، بروی تلویزیون. ماهی دو هزار تومان هم به‌عنوان حقوق طلبگی خودم به تو پرداخت می‌کنم». ما که از کار تلویزیون چیزی سرمان نمی‌شد. کارکنان تلویزیون اصلا ما را قبول نداشتند. می‌گفتند اداره تلویزیون شورایی باشد. اما قطب‌زاده خیلی مشتی‌وار گفت: «شورایی بی‌شورایی من به فرموده امام آمدم اینجا، حقوقم را هم از امام می‌گیرم. همه باید از من حرف‌شنوی داشته باشید» ...

*بنی‌صدر نفوذ بیشتری در میان جوان‌ها داشت. در مقابل قطب‌زاده محبوبیتی بین جوان‌ها نداشت. گروهی که از قطب‌زاده حمایت می‌کردند، تقریبا بازاری‌ها و سنتی‌ها و ورزشکاران بودند. خب به همین دلیل هم جوان‌ها و دانشگاهی‌ها منتقد تلویزیون بودند و انتظار داشتند تلویزیون کار‌های دیگری کند.

 

‌*به اعتقاد من اختلاف بازرگان و قطب‌زاده از اروپا شروع شد و در این میان نقش آقای یزدی را نباید نادیده گرفت، چون انجمن اسلامی دانشجویان آمریکا زیر نظر آقای دکتر یزدی و گروه آن‌ها بود. انجمن دانشجویان اسلامی در اروپا چند نفر بودند از جمله حبیبی، بنی‌صدر و قطب‌زاده و این دو گروه از همان‌جا اختلافاتی با یکدیگر داشتند. وقتی هم به ایران آمدند دامنه مخالفت‌ها به ایران کشیده شد. اما فارغ از این‌ها من فکر می‌کنم علت اصلی ناراحتی آقای قطب‌زاده از آقای بازرگان بر سر حرفی بود که ایشان به قطب‌زاده زد. ایشان گفت: «آقای قطب‌زاده مثل تیمورتاش است در دولت». با این حرف خیلی به قطب‌زاده برخورد.

 

‌*اگر فکر کنید که تلویزیون در قبضه آقای قطب‌زاده بود اشتباه کرده‌اید. برخی اخبار از طرف احمد خمینی می‌آمد. یک بار من همراه با قطب‌زاده و نوربخش به قم رفتیم... به قطب‌زاده گفتم «مواظب باش شما و آقای مهندس بازرگان را مقابل هم قرار می‌دهند. از آن به بعد یک نفر را به عنوان نماینده دولت به تلویزیون فرستادند که کار‌های دولت را انجام بدهد. یک مدت هم داماد آقای بازرگان را برای این کار فرستاده بودند. در رادیو تلویزیون در ابتدا مسئله‌ای میان دولت و آقای قطب‌زاده وجود نداشت، اما از وقتی آقای خوئینی‌ها و معادیخواه به سازمان آمدند مسائل آغاز شد. بازرگان منتقد بود که چرا تلویزیون دولت را می‌زند. عده‌ای هم مدام این دو را علیه هم تحریک و آتش به پا می‌کردند.

 

*در مسئله گروگان‌گیری اتفاقا قطب‌زاده یکی از مخالفان صددرصد بود.

 

‌*هر روز صبح احمد آقا یا آقای اشراقی از دفتر امام زنگ می‌زدند که این کار را بکنید، آن کار را نکنید. ما هم که درست به کار تلویزیون وارد نبودیم. صبح تا غروب هم که نمی‌شد سخنرانی پخش کرد. موزیک هم که نمی‌توانستیم پخش کنیم. به محض اینکه یک موزیک پخش می‌کردیم یکدفعه می‌دیدیم دو تا اتوبوس معترض به تلویزیون آمده و تهدید می‌کنند که آنتن تلویزیون را قطع می‌کنیم... مثلا آقای اشراقی از دفتر امام، آقای قرائتی را همراه با شخص دیگری معرفی کردند که برنامه کودک اجرا کنند.


*آقای قرائتی با لهجه کاشانی غلیظ صحبت می‌کرد. شخص همراه ایشان هم روحانی کوتاه‌قدی بود که با دو دست می‌نوشت - نامش را به خاطر نمی‌آورم. قرار شد این‌ها به جای خانم عاطفی که قصه‌گوی برنامه کودک بود کار کنند. رجایی هم پسرش کمال را برای اجرای برنامه کودک به تلویزیون می‌آورد.

 

*‌در سالگرد شهدای سی تیر به ابن‌بابویه رفته بودیم، یکدفعه دیدیم پیرزنی به سمت قطب‌زاده خیز برداشت که او را ببوسد. قطب‌زاده اجازه نداد. آن زن شروع کرد به تعریف از قطب‌زاده که «تو جوان رشید اسلامی و... ما حتی اسمش را هم نمی‌دانستیم. چه می‌دانستیم کیست. بعد دیدیم عکسش را در جلد تهران مصور منتشر کردند با این توضیح که زهرا خانم از قطب‌زاده دستور می‌گیرد. قطب‌زاده به من گفت: زهرا خانم کیست؟ من را فرستاد بروم ته و توی ماجرا را دربیاورم. من هم پرسان‌پرسان به سراغ زهرا خانم رفتم. گفتند صبح‌ها می‌آید جلوی دانشگاه. وقتی رفتم جلوی دانشگاه تازه متوجه شدم که زهرا خانم به اندازه رئیس‌جمهور آمریکا در آنجا معروف است. همه می‌شناختندش الا ما. دیدم زنی حدود ۶۰-۵۰ ساله چادرش را دور گردنش پیچیده و چوبی هم دستش بود. از پشت موتور پیاده شد و هجوم برد به سمت دختران دانشجو و... پرسیدم این کیست؟ گفتند: جزء گروه هادی غفاری است...» سال‌ها بعد در اروپا بهنود را دیدم. گفتم «آقا چرا این عکس را در تهران مصور انداختی؟ چرا چیزی را که نمی‌دانستی نوشتی؟ چرا آن‌قدر با قطب‌زاده مخالفت می‌کردید؟» گفت: ما قهرمانان شنای استخر بودیم، در دریا شنا نکرده بودیم برای همین وقتی به دریا افتادیم غرق شدیم.

منبع: فرارو

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت fararu.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «فرارو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۲۴۰۸۳۶۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

ناگفته های خسرو حیدری از دربی جام حذفی

به گزارش ورزش سه، خسرو حیدری مربی سابق استقلال از خاطرات دربی فینال حذفی می‌گوید و اعتقاد دارد که داور در آن مسابقه دنبال بهانه بود تا سرمربی آبی پوشان را از زمین مسابقه خارج کند و بدون هیچ دلیل خاصی ساپینتو را پس از گل تساوی استقلال به سکوها فرستاد.

مربی‌سابق استقلال درباره اخراج ساپینتو توضیحاتی داد و گفت: وقتی دقیقه صد تیم گلزنی می‌کند همه می‌روند و خوشحالی می‌کنند، همانکاری که ساپینتو کرد من هم انجام دادم اما داور به دنبال این بود تا او را اخراج کند و حتی بعد از بازی هم در گزارش نوشته بود که بی احترامی کرده اما خوشحالی‌اش خیلی عادی بود، همه ما رفته بودیم داخل زمین، فوتبال اروپا هم همینطور است وقتی دقیقه صد گل زده شود همه داخل زمین می‌شوند، داوری ها روی ساپینتو حساس شده بود و دنبال این بودند که او را اخراج کنند.

ویدئو: 330807

حیدری در صحبت‌هایش از شرایط سخت استقلال در وقت‌های اضافه پرده برداری کرد و گفت: ما بعد از اینکه گل را زدیم و وارد وقت‌های اضافه شدیم سه بازیکن ما صالح حردانی، رافائل سیلوا و محمد مرادمند خواستند که آنها را تعویض کنیم و ما یک تعویض بیشتر نداشتیم، ماتا دستیار ساپینتو حامدی‌فر را به جای محمد مرادمند می‌خواست وارد زمین بکند و در دفاع وسط بازی ‌کند، عارف غلامی هم مصدوم شده بود و معلوم نبود که می‌تواند بازی کند، از او خواستم که اگر می‌تواند وارد زمین شود.

حیدری در ادامه گفت: صبر کردیم تا ببینیم کدام بازیکن اعلام مصدومیت بیشتر می‌کند تا او را تعویض کنیم که محمد مرادمند اعلام کرد که نمی‌تواند، عارف غلامی را جانشین مرادمند کردیم، ما بعد از این تعویض داشتیم 9 نفره بازی‌می‌کردیم، رافائل سیلوا و صالح حردانی با مصدومیت داخل زمین بودند و ما در اصل داشتیم 9 نفره بازی می‌کردیم و برای حفظ روحیه تیم این بازیکنان را از زمین خارج نکردیم، ریکاردو ساپینتو از بالا پنالتی‌زن ها را نوشته بود و من داشتم با توجه به روحیه بازیکنان پنالتی‌زن هارو مشخص می‌کردیم که متاسفانه گل خوردیم و شکست خوردیم.

خسرو حیدری با تمجید از عملکرد مربی سابق استقلال گفت: ساپینتو می‌توانست چند فصل در استقلال بماند، اما مشکلات مدیریتی باعث شد که جدا شود و نتیجه نگیرد، شاید ما با آن تیم یک سری مشکلات دفاعی داشتیم اما با همان تیم راحت می‌توانستیم قهرمان شویم، مشکلات مدیریتی به تیم ما ضربه زد، اگر ساپینتو در استقلال می‌ماند استقلال امسال با اختلاف قهرمان می‌شد.

ویدئو: 330798

حیدری در ادامه صحبت‌هایش به تعصب رنگی مسئولان اشاره کرد و گفت: : وقتی فشار روی داور باشد ممکن است روی او تاثیر بگذارد، خیلی از مسئولان کشور بیشتر پرسپولیسی هستند و این روی روند داوری ها تاثیرگذار است، من اصلا تعصبی نمی‌گویم، من دیدم مسئولانی را که برایش نباید آبی و قرمز مهم باشد، وارد دفتر یکی از مسئولین شدم و گفت چقدر به موقع آمدی داریم بازی تیم محبوبمان را نگاه می‌کنیم!

ویدئو: 330800

او در ادامه گفت: اگر پرسپولیسی هم هستی نباید نشان دهید، من بازیکن تیم ملی هستم و نباید با من کری بخوانید، همیشه بازیکنان اصلی و ستاره های خارجی می‌روند اما وقتی علیرضا بیرانوند که داشت از پرسپولیس می‌رفت مسئولانی که دوست دارند پرسپولیس را او را تحت فشار قرار دادند، حتی زمان آجرلو که استقلال قهرمان شد و فرهاد مجیدی رفت مدیرعامل استقلال مجبور شد قراردادها را بالاتر ببرد چون تیم داشت از هم می‌پاشید، هوادار از مدیرعامل می‌خواهد بازیکن بگیرد و همین موضوعات باعث شد تا مشکلات بیشتری پیش بیاید.

حیدری با اشاره به مشکلاتی که استقلال در وقت‌های اضافه بازی با پرسپولیس داشت گفت: ما در وقت‌های اضافه 9 نفره بازی می‌کرد، صالح حردانی، محمد مرادمند و رافائل سیلوا بازیکنانی بودند که از کادرفنی خواستند آنها را تعویض کنیم و فشار زیادی روی تیم به وجود آمده بود.

دیگر خبرها

  • ناگفته‌های کهگیلویه و بویراحمد در گفتن نگین
  • خالی ماندن ظرفیت رشته‌های جراحی قلب و عروق نگران کننده است
  • ناگفته‌هایی از غرق شدن کشتی تایتانیک
  • ناگفته‌های دردناک زنان سیستان و بلوچستان از وضع آب شرب: خیلی بو میده! | فیلم
  • ببینید | ناگفته‌های دردناک و تلخ زنان سیستان و بلوچستان درباره آب؛ آواره‌ایم!
  • شبکه سه؛ پربازدیدترین شبکه تلویزیون
  • فاصله بین محمود احمدی نژاد و صادق محصولی به روایت عباس زاده مشکینی /کسی در پرونده سوآپ نفتی اردبیل بازداشت نشد
  • ناگفته های خسرو حیدری از دربی جام حذفی
  • ۶۹/۲ درصد ایرانیان، تلویزیون می‌بینند | شبکه 3، آی فیلم و شبکه یک؛ به ترتیب پربازدیدترین شبکه‌های تلویزیونی
  • «اشعار نو از نغمه‌های کهن» شنیدنی می‌شوند