Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «ساعت24»
2024-04-26@17:50:38 GMT

نشست ورشو و زنگ خطر برای ایران

تاریخ انتشار: ۲۷ دی ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۲۴۰۸۹۲۲

نشست ورشو و زنگ خطر برای ایران

ساعت24-سید علی خرم مقام سابق دیپلماسی ایران در اروپا به هر دلیل نسبت به همتاهای خود در دنیای سیاست خارجی خود دربیان واقعیت‌های مناسبت‌های ایران با جهان کمتر هراسان است و برخی از نکاتی که از سوی وی بر زبان می‌آید و یا نوشته می‌شود صریح و بازگوکننده تهدیدها و خطرها علیه ایران است.

وی درباره مسائل امروز ا ایران و اتحادیه اروپا به‌ویژه مناسبات ایران با سه کشور اصلی این اتحادیه و برگزاری نشست لهستان به چند نکته اساسی اشاره و به مقام‌های ایرانی هشدار می‌دهد باید راهی برای به نتیجه نرسیدن آرزوهای ترامپ از برپایی این نشست پیدا کند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

به گزارش دیپلماسی ایرانی ا خراج  دیپلمات‌های ایرانی از تیرانا، برگزاری نشست ضد ایرانی 14 و 13 فوریه در ورشوی لهستان به‌موازات ایران هراسی‌های اخیر دانمارک و هلند، عدم پذیرش میزبانی دفتر SPV در وین، تحریم‌های اخیر قاره سبز علیه ایران در کنار تلاش هم‌زمان اتحادیه اروپا برای پیشبرد فعالیت‌ها در خصوص عملیاتی کردن سازوکار ویژه مالی ایران، شرایط پیچیده و حتی متناقضی را از رفتار اروپایی‌ها در قبال ایران  را پدیدار کرده ست. سید علی خرم، سفیر و نماینده دائم اسبق جمهوری اسلامی ایران در سازمان ملل متحد در ژنو، سفیر اسبق جمهوری اسلامی ایران در جمهوری خلق چین و لیبی دراین‌باره تحلیلی را در گفت‌وگو با این رسانه ارائه کرده است که خلاصه‌ای از آن را می‌خوانید:

ایران هراسی جهانی

اکنون اختلاف‌های  جدی در خود قاره سبز و اتحادیه اروپا برای همراهی با جمهوری اسلامی ایران و عملیاتی کردن سازوکار ویژه مالی شکل‌گرفته است. از یک‌سو کشورهای اروپای شرقی مانند لهستان، مجارستان و آلبانی به‌واسطه نگرانی‌های جدی ناشی از فاصله شکل‌گرفته میان قاره سبز با ایالات‌متحده آمریکا به دلیل حمایت از برجام و توافق هسته‌ای از جانب اتحادیه اروپا سبب شده تا تلاش‌هایی را برای پر کردن و تعدیل این فاصله و شکاف سیاسی و دیپلماتیک با واشنگتن انجام دهند، چراکه ورشو، بوداپست و به‌خصوص تیرانا وابستگی بسیار زیاد سیاسی، دیپلماتیک و امنیتی - نظامی به ایالات‌متحده آمریکا دارند. علاوه بر این به دلیل نبود استقلال سیاسی، این بازیگران همواره تلاش دارند شرایط و بستر را برای حمایت ایالات‌متحده از خود به هر نحوی مهیا کنند. هرچند که کشورهای اروپای شرقی توان تقابل با اروپای غربی را ندارند، اما به دلیل نیاز مبرم به چتر امنیتی ایالات‌متحده آمریکا برای تقابل با روسیه که همواره در حافظه تاریخی خود احساس تهدید و ناامنی جدی از جانب مسکو دارند، تلاش‌های خود را برای کارشکنی‌ها در هر بُعدی برای حمایت از ایران و توافق هسته‌ای انجام می‌دهند.مضاف بر این نوع نگاه که در کشورهای اروپای شرقی شکل‌گرفته است، اکنون موج جدیدی از جریان راست‌گرای افراطی پوپولیستی که در قاره سبز بعد از جنگ جهانی دوم در حال احیاء و قدرت گیری است، سبب شده تا کشورهایی مانند ایتالیا، هلند، دانمارک و اتریش نیز با کشورهای اروپای شرقی در خصوص عدم‌حمایت از ایران و برجام همراه و همسو شوند، چراکه این جریان راست‌گرای افراطی به‌شدت به دنبال فروپاشی اتحادیه اروپا و ایجاد ارتباطات نزدیک‌تر با ایالات‌متحده آمریکا است. به‌خصوص که باروی کار آمدن دونالد ترامپ در ایالات‌متحده بسیاری از این جریان‌های راست‌گرای افراطی قاره سبز قدرت بیشتری در کشورهای خود پیداکرده‌اند، به‌گونه‌ای که رگه‌های این قدرت گیری تا آلمان نیز پیش رفته است و حتی انگلستان و فرانسه را هم درگیر خودکرده‌اند. لذا علاوه بر وابستگی سیاسی کشورهای اروپای شرقی و نیاز مبرم این کشورها به چتر امنیتی ایالات‌متحده و ناتو برای تقابل با تهدیدهای خودساخته روسیه، جریان راست‌گرای افراطی هم به‌عنوان موج مضاعف به یک سینرژی در اروپا برای تقابل با ایران و برجام بدل شده است که می‌تواند در آینده نزدیک مشکلات جدی را برای تهران شکل دهد. همین نشست ضد ایرانی ماه آتی میلادی در ورشوی لهستان، نگرانی‌های جدی را می‌تواند برای ما در حوزه اجماع سازی جهانی شکل دهد.در سایه این  میزبانی از سوی لهستان  کشورهای اروپای شرقی و کشورهایی که جریانات راست‌گرای افراطی در آن‌ها حضور و قدرت پیداکرده است در همایش ضد ایران حاضر خواهند شد. در کنار آن مطمئناً برخی از کشورهای عربی حاشیه خلیج‌فارس، رژیم صهیونیستی و کشوری مانند برزیل که اکنون در آن دولت راست‌گرای آقای "بولسونارو" روی کار آمده است، ازجمله میهمانان نشست ماه فوریه ورشو باشند.به نظر می‌آید که آمریکا از دل نشسته لهستان به دنبال یک تست‌زنی و آزمایش جامعه جهانی در میزان همراهی با کاخ سفید برای تقابل با جمهوری اسلامی ایران باشد. اگر واشنگتن بتواند از دل نشست ماه فوریه ورشو پیروزی‌های نسبی کسب کند، یقیناً بستری برای اقدامات بعدی محور ضد ایرانی خواهد بود.

پس تهران و به‌خصوص دستگاه سیاست خارجی باید با دقت عمل، روشنگری‌های لازم را با ارائه ادله کافی انجام دهد. چراکه این یارگیری‌های آمریکا در سایه نشست لهستان، امکان دارد شرایط را برای تهران در آینده مشکل کند. البته این تلاش‌ها باید تا قبل از برگزاری این نشست و با به‌کارگیری تمام توان دیپلماتیک برای ناکامی برنامه‌ها و نقشه‌های کاخ سفید صورت گیرد. اگر چنین شود یقیناً این ایران خواهد بود که باعث دو شقه شدن کشورها در همراهی باسیاست‌های ایالات‌متحده آمریکا می‌شود.

من حتم دارم سازوکار مالی عملیاتی می‌شود، اما این‌که میزان موفقیت آن و نیز توان تقابل آن با تحریم‌های ایالات‌متحده آمریکا تا چه اندازه باشد، جای سؤال و اماواگر دارد. در حال حاضر میزان موفقیت این سازوکار به رفتارهای تهران بستگی دارد. در این راستا یقیناً دستگاه سیاست خارجی باید فعالیت‌های خود را در قاره سبز به‌شدت افزایش دهد و در مقابل مواضع و اتهامات منتسب به ایران روشنگری‌های لازم را با ادله کافی ارائه کند تا بتواند کشورهای حامی خود را برای پشتیبانی از خود تقویت کرده و برخی از بازیگران اروپایی را که در حال ایجاد شکاف با ایران هستند را به نسبت با خود همراه کند. این‌که ما در تهران بنشینیم و به مواضع دیپلماتیک و پاسخ‌های شعاری از زبان سخنگویی بسنده کنیم، یقیناً کاری از پیش نمی‌برد. متأسفانه دستگاه سیاست خارجی در این مدت تنها برخی شعارها، اظهارت است ها، تکذیب‌ها و تأییدیه‌ها دل‌خوش کرده است و هیچ‌گونه سفر و فعالیت دیپلماتیک را برای پر کردن این خلأ نداشته‌اند. من معتقدم که آقای ظریف باید در این راستا تلاش‌های خود را گسترش دهد. ضمن احترام به تمام کوشش‌های دستگاه سیاست خارجی در سفر به هند و عراق، ما باید برنامه‌های جدیدی برای این حوزه هم تا قبل از نشست ماه فوریه ورشو انجام دهیم. چراکه به نظر می‌آید در این نشست، ایالات‌متحده آمریکا برنامه جدی برای ایران هراسی و ایجاد یک اجماع در جامعه جهانی دارد.

منبع: ساعت24

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.saat24.news دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ساعت24» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۲۴۰۸۹۲۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

جنگ داخلی؛ فیلمی که آمریکا را به وحشت انداخت!

فرارو- الکس گارلند نگران این است که دنیا به کدامین سو پیش می‌رود به خصوص با وجود درگیری‌های بین المللی در هر بولتن خبری و انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده در گوشه و کنار. این فیلمساز ۵۳ ساله بریتانیایی کمتر نگران بحث‌های شدیدی است که جدیدترین فیلم اش به راه انداخته است. او می‌گوید: "این اجتناب ناپذیر است که این روز‌ها همه چیز دو قطبی شده دقیقا همین تضاد اجتماعی دائمی ایده ساخت "جنگ داخلی" را ایجاد کرد فیلمی که به موضوعات بسیار حساس می‌پردازد".

به گزارش فرارو به نقل از ال‌پائیس، او در مادرید می‌گوید:" یک هیستری جمعی وجود دارد. این یکی از دلایلی است که من فیلم را ساختم. نمونه مشابه آن پاسخ تحریف شده به سخنرانی "جاناتان گلیزر" کارگردان فیلم "منطقه مورد علاقه" درباره غزه در مراسم اسکار است".

به همین دلیل است که در میانه اختلافات عمیق فیلم چهارم گارلند در همان لحظه‌ای که آنونس آن پخش شد بحث‌هایی را برانگیخت. جنگ داخلی به دنبال ارائه پاسخ نیست و بخشی از پیام خود را به تفسیر بیننده واگذار می‌کند. در آنونس فیلم یک میلیشیای ستیزه جو دیده می‌شود که یک تفنگ را به طرف قهرمان‌ها نشانه گرفته است و می‌پرسد:"شما چه جور آمریکایی‌ای هستید؟ " یک سوال کاملا سیاسی.

در ساده‌ترین خلاصه از داستان "جنگ داخلی" می‌توان گفت که این فیلم درباره گروهی از روزنامه نگاران است که در یک سفر جاده‌ای در ایالات متحده ویران شده در جستجوی کشفیات بزرگی درباره منازعه و درگیری هستند. در مرکز این فیلم سیاست قرار ندارد بلکه درگیری نسلی بین دو عکاس جنگ به چشم می‌خورد: "لی" کهنه کار (با بازی کرستن دانست) که شاهد فهرست بلندبالایی از رخداد‌های وحشتناک بوده و "جسی" جوان سال (با بازی کیلی اسپانی) که آماده است تا با دوربین و عکس‌های سیاه و سفید خود جهان را به تصویر بکشد.

در فیلم این "لی" است که توضیح می‌دهد هدف از عکاسی جنگ ارائه پاسخ نیست بلکه اجازه دادن به عموم مردم برای نتیجه گیری توسط خودشان است هدفی که گارلند در "جنگ داخلی" به دنبال رسیدن به آن است. لی همانند کارگردان فیلم در مورد این که آیا می‌تواند به آن هدف دست یابد یا خیر تردید دارد. جنگ داخلی تصمیم می‌گیرد که وابستگی‌های سیاسی خود را اعلام نکند و هیچ اشاره‌ای به احزاب یا ایدئولوژی‌ها نمی‌کند. این تصمیمی است که به شدت از سوی روزنامه‌هایی مانند نیویورک تایمز و همچنین نشریاتی که معمولا در مورد فیلم‌ها گزارشی منتشر نمی‌کنند مانند "فایننشال تایمز" و "فارین افرز" مورد انتقاد قرار گرفته است. رسانه‌ها درباره این فیلم نوشته اند: "جنگ داخلی موفقیت آمیز است، زیرا سیاست اش موفق است: غیر منطقی و بی معنی است". در واقع، گارلند به دلیل عدم جانبداری و بازی نکردن در فضای قطبی شده مورد انتقاد رسانه‌ها قرار گرفته است.

گارلند هنگام نگارش فیلمنامه که در واقع از خشم سال ۲۰۲۰ میلادی متولد شد نشان داد آن چه از نظرش اهمیت دارد نه سیاست امریکا بلکه افراط گرایی است که می‌تواند در هر نقطه‌ای از جهان فوران کند. او می‌گوید: "قطبی شدن هم در دموکراسی‌های غربی و هم در خارج از حیطه کشور‌های دموکراتیک غربی به روندی جهانی تبدیل شده است. این موضوع به طور کامل به دونالد ترامپ مربوط نمی‌شود، زیرا اگر بخواهیم روی ترامپ متمرکز شویم نمی‌توانیم توضیحی درباره پدیده‌های دیگری مانند برگزیت (خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا) داشته باشیم. باید بپرسیم چرا چنین روندی در حال رخ دادن است؟

من فکر می‌کنم این شامل مواردی مانند رسانه‌های اجتماعی و شکست مرکزگرایی است. من یک میانه رو هستم و در دسته بندی‌های سیاسی در جناح چپ قرار دارم، اما تعلق خاطرم به چپ میانه است. چپ و راست چندین دهه است که در حال جابجایی و تغییر قدرت هستند، اما زندگی مردم تغییر نکرده است. مردم در تله فقر باقی مانده اند. بنابراین، جای تعجبی ندارد که آنان دچار عصبانیت و ناامیدی می‌شوند".

او می‌افزاید: "من در جایگاه یک فرد و یک انسان پاسخ می‌دهم احساس نمی‌کنم با بند ناف فیلم مرتبط باشم. من کارگردانی فیلم را صرفا به عنوان یک شغل می‌بینم بنابراین، بحث‌ها برایم جالب هستند. چیزی که من با آن مشکل دارم سازمان‌های بزرگ و قدرتمند خبری هستند که برنامه سیاسی واحدی دارند و این برنامه سیاسی و رویکرد نه صرفا روی نحوه گزارش داستان‌ها و روایت‌ها بلکه در مورد این که اصولا آن داستان و روایت را گزارش کنند یا خیر نیز سایه انداخته است".

گارلند تصمیم گرفت جنگ داخلی را در فضای ایالات متحده بسازد چرا که به گفته خودش آن کشور دارای نظام سیاسی‌ای است که بقیه جهان آن را می‌شناسند او می‌گوید حتی گاهی اوقات سایرین ان را بهتر از خود امریکایی‌ها می‌شناسند. با این وجود، بحث در مورد این فیلم پس از موفقیت آن در سینما‌های ایالات متحده داغ‌تر شده است. جنگ داخلی پرفروش‌ترین فیلم در تاریخ فعالیت استودیوی مستقل A۲۴ در مقایسه با سایر فیلم‌های ساخته شده توسط آن استودیو بوده است.

"متئو بلونی" روزنامه نگار در پادکست هالیوودی The Town این سوال را مطرح کرد که آیا آمریکایی‌ها مایل هستند برای تماشای "مشکلاتی که هر روز در اخبار مطرح می‌شوند" به سینما بروند و فجایع سال انتخابات که از "سی ان ان" و "فاکس نیوز" پخش می‌شوند را یک گام جلوتر ببرند.

به نظر می‌رسد آنان تمایل داشتند. دست کم آنان از روی کنجکاوی یا به شکل بیمارگونه‌ای علاقمند بودند که ایالات متحده ویران شده را ببینند به طوری که ۱۷ درصد از تماشاگران باور داشتند که در حال تماشای نگاهی دیستوپیایی درباره امریکا هستند و سایر تماشاگران آن را واقع بینانه و منطبق با شرایط امروز امریکا قلمداد کرده بودند. جنگ داخلی با بودجه ۵۰ میلیون دلاری گران‌ترین فیلم ساخته شده توسط استودیوی A۴ بوده است.

رئیس جمهور سه دوره‌ای

این فیلم با فضای ژورنالیستی خود توضیح نمی‌دهد که ایالات متحده چگونه به شرایطی که در آن قرار دارد رسید اگرچه سرنخ‌هایی در این باره وجود دارد: در فیلم نشان داده می‌شود که رئیس جمهور (با بازی نیک آفرمن) با دور زدن قانون اساسی و انحلال پلیس فدرال امریکا (اف بی آی) اقامت خود در کاخ سفید را با دور زدن قانون اساسی برای سومین دوره تمدید کرد. در فیلم گفته می‌شود که "قتل عام آنتیفا" رخ داده اگرچه تماشاگر نمی‌داند که قربانیان و عامل کشتار چه کسانی بودند و گفته می‌شود که یک گروه مائوئیست در پورتلند امریکا شورش کرده است.

در فیلم کالیفرنیا و تگزاس در دو سوی طیف سیاسی در زندگی واقعی با یک هدف متحد می‌شوند: سرنگونی یک رئیس جمهور فاشیست. گارلند معتقد است خوش بینی خاصی در این جنبش وجود دارد. او می‌گوید: "برای برخی این یک جنون بود. برای من دیوانه کننده است اگر فکر کنم این دو طیف حتی در مواجهه با یک رئیس جمهرو فاشیست نیز نمی‌توانند با یکدیگر به اجماع نظر برسند. در مورد دوره پس از جنگ جهانی دوم نیز خوش بینی خاصی می‌بینم. بسیاری از کشور‌ها به این نتیجه رسیدند که فاشیسم یک ایده وحشتناک است و باید از حقوق بشر محافظت شود. جنبه بدبینانه آنجاست است که انسان‌ها در اجتناب از مشکلات وحشتناک به شکلی درخشان عمل نمی‌کنند. ما از یک مشکل وحشتناک برمی گردیم، اما این کار را دوباره و دوباره انجام می‌دهیم".

گارنر هم چنین زمانی که ایده‌آل روزنامه نگاری را در کانون توجه قرار می‌دهد نگاهی اجمالی به این خوش بینی دارد اگرچه می‌داند که این حرفه امروزه چندان محبوب نیست. او می‌گوید می‌داند که همه از آن حرفه متنفر هستند!

علاقه او به روزنامه نگاری از طرق حرفه پدرش نزدیک می‌شود که دهه‌های متمادی کاریکاتوریست سیاسی نشریات و مطبوعات بود. گارلند در جوانی سعی کرد تا کاراکتر خبرنگار حوزه جنگ را در فیلم هایش خلق کند. او در ۲۶ سالگی فیلمنامه "ساحل" را درباره جوانی همراه با ناامیدی اش نوشت که سال‌ها بعد با کارگردانی "دنی بویل" آن را به فیلم تبدیل کرد. گارلند پس از ان در طول چهار فیلم خود به دنبال موضوعاتی بود که اغلب در روزنامه‌ها پیدا می‌شوند.

او در "اکس ماکینا" در سال ۲۰۱۴ میلادی در قدرت شرکت‌های فناوری، هوش مصنوعی و حتی رضایت غوطه‌ور شد. او در فیلم "نابودی" در سال ۲۰۱۸ میلادی استعاره‌ای بی نظیر درباره تغییرات آب و هوایی ایجاد کرد. سبک کار گارلند این گونه است که همواره در فیلم هایش تماشاگر را رها می‌کند تا خود نتیجه گیری کند.

جنگ داخلی احتمالا ساده‌ترین چارچوب را برای درک دارد، زیرا اگرچه گارنر فیلمنامه را در سال ۲۰۲۰ نوشت، اما تصاویر به ناچار آن چه را که از آن زمان اتفاق افتاده بازتاب می‌دهد: از جمله شورشیان به ساختمان کنگره گرفته تا جنگ اوکراین. امروز صحبت کردن در مورد جنگی که در غزه رخ داده نیز اجتناب ناپذیر است. گارنر افراط گرایی واضح را در مورد رخداد‌های غزه می‌بیند. او نوع رفتار با روزنامه نگاران در مورد بازتاب رخداد‌های غزه را قابل تامل می‌داند.

او می‌گوید: "من فکر می‌کنم دلیل آن که اسرائیل اجازه نمی‌دهد روزنامه نگاران آزادانه به تمام نقاط غزه دسترسی داشته باشند بدان خاطر است که نمی‌خواهد با یک کارزار روابط عمومی مواجه شده و مجبور به مقابله با آن شود. در جنگ ویتنام به روزنامه نگاران امکان دسترسی بسیار نامحدودی داده شد. علیرغم محدود بودن صرف دسترسی باعث شد تا افکار عمومی به شدت علیه جنگ ویتنام موضع گیری کند. از آن زمان به این سو هنگامی که دولت‌ها درگیر جنگ شده اند از تاکتیک‌هایی برای محدود کردن فعالیت روزنامه نگاران استفاده کرده اند. در عراق تاکتیک این بود که روزنامه نگاران با ارتش همراه شوند استدلال مطرح شده برای این منظور آن بود که از روزنامه نگاران محافظت بعمل آید، اما آن چه واقعا در عمل انجام می‌شد این بود که ارتش روزنامه نگاران را کنترل می‌کرد".

این دیدگاه ضد جنگ همان چیزی است که گارلند را هدایت می‌کند. او می‌گوید: "وقتی وقت زیادی را در اطراف سربازان می‌گذرانید می‌توانید در یک روز ترس، لذت، شوخی و کسالت را به طور همزمان ببینید. این وضعیتی انسانی است. درست مانند فراموش کردن وحشت از یک درگیری به درگیری دیگر از اوکراین گرفته تا غزه".

گارنر هم چنین با دنی بویل و کیلین مورفی دوباره به هم می‌پیوندد تا دنباله "۲۸ روز بعد" سومین فیلم حماسه آخرالزمان زامبی که برای ده‌ها سال به تعویق افتاده را دوباره بسازند.

دیگر خبرها

  • ضد حمله آمریکا به توسعه روابط ایران با شرق | فشار بر مالزی
  • ناتو، قلدر ۷۵ساله
  • دعوای «تیک تاک» و جو بایدن بالا گرفت
  • مسیر طلای جهانی عوض می‌شود؟
  • جنگ داخلی؛ فیلمی که آمریکا را به وحشت انداخت!
  • ویدیو/ گسترش اعتراضات دانشجویی در آمریکا در حمایت از فلسطین
  • سرنوشت سیاسی بایدن در گروِ تحریم نفتی ایران | فارن پالسی: بایدن به دام افراطیون برای تحریم ایران نیفتد
  • بانک های چینی در معرض تحریم
  • روایت زندگی نخستین فرمانده یزدی/ پنجم اردیبهشت ماه، روز مفتضحانه‌ترین باخت نظامی ایالات متحده در تاریخ کشور ایران
  • آمریکا 4 فرد و 2 شرکت مرتبط با ایران را تحریم کرد