Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «ایرنا»
2024-04-26@09:18:08 GMT

پرده‌برداری از واقعیت موسوی‌خوئینی‌ها

تاریخ انتشار: ۲۹ دی ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۲۴۲۶۲۳۲

پرده‌برداری از واقعیت موسوی‌خوئینی‌ها

تهران- ایرنا- غلامعلی رجایی می گوید: آقای موسوی خوئینی‌ها به مناسبت سالگرد درگذشت آیت‌ا... هاشمی مصاحبه‌ای در جهت تکریم و تعظیم ایشان انجام داده و یا حداقل در ابتدا با چنین هدفی این مصاحبه را انجام داده است. آقای‌موسوی‌خوئینی‌ها قریب به پنجاه سال از نزدیک با آقای هاشمی آشنایی داشته و مصاحبه ایشان برخلاف آنچه در شرایط کنونی مستفاد می‌شود در نقد آقای هاشمی انجام نشده است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

غلامعلی رجایی در گفت وگو با روزنامه آرمان می گوید:

**‌دیدگاه شما درباره مصاحبه اخیر آقای موسوی خوئینی‌ها و سخنانی که ایشان درباره آیت‌ا... هاشمی مطرح کرده‌اند چیست؟ شما تا چه اندازه سخنان آقای خوئینی‌ها را منطبق بر واقعیت می‌دانید؟
آقای موسوی خوئینی‌ها به مناسبت سالگرد درگذشت آیت‌ا... هاشمی مصاحبه‌ای در جهت تکریم و تعظیم ایشان انجام داده و یا حداقل در ابتدا با چنین هدفی این مصاحبه را انجام داده است. آقای‌موسوی‌خوئینی‌ها قریب به پنجاه سال از نزدیک با آقای هاشمی آشنایی داشته و مصاحبه ایشان برخلاف آنچه در شرایط کنونی مستفاد می‌شود در نقد آقای هاشمی انجام نشده است. اگر منصفانه به این مصاحبه توجه کنیم آقای خوئینی‌ها در این مصاحبه آقای هاشمی را یکی از پیشتازان نهضت روحانیت و یکی از نزدیک‌ترین افراد به حضرت امام می‌داند. ایشان حتی عنوان می‌کنند به‌رغم سن کمتر و اینکه آقای‌هاشمی چندین سال در درس طلبی از ایشان بالاتر بود اما در جلسات تفسیر قرآن که در مسجد جوزستان در شمال تهران برگزار می‌شد آقای هاشمی پای منبر آقای خوئینی‌ها می‌نشسته است. آقای خوئینی‌ها در مصاحبه خود عنوان کرده که آقای هاشمی بعد از حضرت امام و آقای منتظری تأثیرگذارترین روحانی در انقلاب بود و برای ایشان نظام و انقلاب با هیچ چیز دیگر قابل تعویض نبوده است. نقد به هر صورت مبارک است و باعث می‌شود که نسل‌های دهه سوم و چهارم انقلاب که زیاد با شخصیت‌ها و عملکرد شخصیت‌هایی مانند آقایان هاشمی و موسوی خوئینی‌ها آشنایی ندارند نسبت به گذشته آگاهی عمیق‌تر و دقیق‌تری پیدا کنند. این مسأله سبب تضارب آرا خواهد شود و بنده بارها از آقای هاشمی شنیدم که از تضارب آرا و نقد سازنده استقبال می‌کردند و آن را برای پیشرفت و توسعه جامعه لازم و ضروری می‌دانستند. آقای هاشمی در این زمینه معتقد بود: «هنگامی که ملتی به سمت رشد و اعتلا حرکت می‌کند و «نقد» را محترم بداند کسی نمی‌تواند آن را فریب بدهند». نکته دیگر اینکه نه آقای هاشمی معصوم و خطاناپذیر بوده و نه آقای موسوی خوئینی‌ها. بیان کردن واقعیت‌های تاریخ انقلاب در نهایت به سود انقلاب خواهد بود و سبب روشن شدن واقعیت‌های انقلاب خواهد شد.

** ‌برداشت آقای خوئینی‌ها از رابطه آقای هاشمی و حضرت امام و رهبری به این صورت بوده که هرجا که احساس می‌کرده با قانون بن‌بست‌های کشور حل نمی‌شود از ولایت فقیه اجازه می‌گرفته و آن کار را انجام می‌داده است. آیا از این مسأله قانون گریزی مستفاد نمی‌شود؟
سخنان آقای موسوی خوئینی‌ها در این زمینه در بخش‌هایی صحیح است و در بخش‌هایی صحیح نیست. مبنای این کار خلاف قانون نیست. در ابتدای انقلاب برخی معتقد بودند که فرمان امام بر قانون مقدم است. آقای موسوی خوئینی‌ها در مجلس حضور داشته‌اند و به خوبی به این نکته آگاهی دارند که توصیه‌هایی از طرف حضرت امام به مجلس می‌شد که این کار را انجام بدهید و یا برخی کارها را انجام ندهید. در نتیجه این رویکرد خلاف قانون نبوده است. آقای موسوی خوئینی‌ها هم در مجلس و هم در شورای بازنگری قانون اساسی حضور داشتند و به خوبی به این مسأله آگاهی دارند که قانون در برخی زمینه‌ها رسا نیست. به همین دلیل نیز مسئولان کشور دیدگاه حضرت امام را می‌پرسیدند و نظر ایشان را صاحب می‌دانستند.

اگر فرض را بر این بگیریم که آقای هاشمی قانون را دور می‌زده‌اند پس باید حضرت امام را خدای ناکرده «ماشین امضا» تلقی کنیم. این تلقی «شاه سلطان حسینی» از حضرت امام است که بسیار نادرست است. امام به همه امورات کشور آگاهی داشتند و به خوبی در جریان مشکلات کشور بوده‌اند. نکته مهم دیگر اینکه حضر امام خود مطیع و تابع قانون اساسی است و تحت هیچ شرایطی دستوری صادر نمی‌کردند که با روح قانون اساسی در تضاد قرار داشته باشد و همه دستورات ایشان در چارچوب قانون اساسی بوده است. از سخنان آقای موسوی خوئینی‌ها نوعی خودخواهی آقای هاشمی مستفاد می‌شود که آن چیزی را که تشخیص می‌داده‌اند با رضایت حضرت امام انجام می‌داده‌اند. این رویکرد نیز مذموم نیست و آقای هاشمی به دلیل اینکه سیاستمدار عملگرایی بوده‌اند همواره دیدگاه‌های خود را با حضرت امام هماهنگ می‌کردند. با این وجود نکته قابل تأمل این است که موارد زیادی نیز وجود دارد که آقای هاشمی با حضرت امام و رهبری بر سر یک مسأله اختلاف سلیقه داشته‌اند. به عنوان مثال در ماجرای پایان جنگ آقای هاشمی در خاطرت خود نقل می‌کند که از سال62 که توسط حضرت امام مأمور شدند که بین نیروهای نظامی هماهنگی ایجاد کنند حضرت امام به اندازه‌ای قوی برخورد می‌کردند که کسی اجازه پیدا نمی‌کرد درباره موضوع پایان جنگ با ایشان صحبت کند. در نتیجه شرایط به شکلی نبوده که آقای هاشمی هر اقدامی که می‌خواسته انجام بدهد از حضرت امام اجازه گرفته باشد. این قضیه تنها به آقای هاشمی مربوط نبوده و دیگران نیز به شکل‌های مختلف و در مسائل مختلف از حضرت امام اجازه می‌گرفته‌اند. آقای موسوی خوئینی‌ها بیان می‌کنند که خاطرات آقای‌هاشمی را مطالعه نکرده‌اند. بنده توصیه می‌کنم با توجه به اینکه ایشان سال‌هاست مسئولیت ندارند و از فراغت کافی برخوردار هستند خاطرات آقای هاشمی را مطالعه کنند تا متوجه شوند که آقای هاشمی به چه میزان روی پایبندی به قانون حساسیت داشته‌اند. آقای خوئینی‌ها عنوان کرده‌اند که برای آقای هاشمی حق مهم نبود و اگر دیگران نارحت هم می‌شدند کار خود را انجام می‌دادند. این در حالی است که آقای هاشمی در ماجرای کودتای نوژه و یا در ماجرای صادق قطب‌زاده حتی پیش حضرت امام رفتند و از ایشان خواستند که آنها را ببخشند. چطور ممکن است مسأله حق برای آقای هاشمی مهم نبوده و با این وجود برای افرادی که در آستانه محاکمه و اعدام قرار داشتند طلب بخشش کرده است؟

**واکنش حضرت امام به درخواست آقای هاشمی درباره قطب‌زاده چه بود؟
آقای هاشمی در کتاب خاطرات خود نوشته‌اند که بنده کلا با کشتن و اعدام کردن مخالفان مخالف بودم. برای بنده جای سوال و ابهام دارد که آقای موسوی خوئینی‌ها با این لحن که از دایره انصاف خارج شده عنوان کرده که برای آقای هاشمی مسأله حق مهم نبوده است. از این سخن تعبیر هرج و مرج به وجود می‌آید که امام به ماشین امضایی تبدیل شده که هر کسی خواست می‌تواند از ایشان امضا بگیرد. به نظر می‌رسد آقای خوئینی‌ها قضیه را شخصی کرده که آقای هاشمی تابع حضرت امام نبوده است. نمونه‌های زیادی در تاریخ وجود دارد که آقای هاشمی به حضرت امام انتقاد کرده اما حضرت امام نپذیرفته است. حضرت امام ماشین امضای آقای هاشمی و دیگران نبوده است. البته بنده هدف آقای موسوی خوئینی‌ها را از بیان این مطلب متوجه می‌شوم که قانون نباید کنار گذاشته شود. با این وجود بنده از ایشان این سوال را می‌پرسم که در کجای قانون نوشته شوده بود که مردم در جبهه‌های جنگ علیه دشمن حضور پیدا کنند؟ مردم به فرمان حضرت امام بسیج شدند و در جبهه‌ها حضور پیدا کردند. فرماندهان نظامی در مقاطع مختلف به امام این پیغام را می‌رساندند که فرمان بسیج مردمی صادر کنند تا مردم در جبهه حضور پیدا کنند و حضرت امام نیز با توجه به ضرورت جنگ این فرمان را صادر می‌کردند. آیا امروز باید به فرماندهان نظامی انتقاد کرد که چرا کار غیر قانونی انجام داده‌اند؟ نباید در دهه90 شمسی به شکلی درباره دهه60 سخن گفت که برای نسل جدید ایجاد سوال و ابهام شود.

** ‌آیا این وضعیت برای آقای موسوی خوئینی‌ها که از ابتدای انقلاب دارای مسئولیت‌های کلیدی مانند دادستان کل کشور بودند وجود نداشته که برای انجام برخی کارها از حضرت امام اجازه بگیرند؟
بدون شک در این زمینه این سوال مطرح می‌شود که آیا آقای موسوی خوئینی‌ها در ماجرای تسخیر لانه جاسوسی به قانون عمل کردند؟ این در حالی است که همه سفارتخانه‌های کشورهای بیگانه در داخل خاک کشور باید در امنیت کامل قرار داشته باشند. آیا آقای موسوی خوئینی‌ها قبل از اشغال سفارت آمریکا نظر حضرت امام را درباره این اقدام پرسیدند یا اینکه پس از اشغال سفارت امام را در جریان قرار دادند؟ آقای هاشمی معتقد بودند باید در این زمینه ابتدا نظر حضرت امام سوال می‌شده است. سوال دیگر اینکه آیا آقای موسوی خوئینی‌ها که سرپرستی حجاج ایرانی را در عربستان برعهده داشتند به قوانین کشورهای دیگر احترام می‌گذاشتند و تظاهرات می‌کردند یا شرایط به شکل دیگری بوده است. رطب خورده منع رطب کی کند؟ اگر آقای هاشمی برای پیشبرد کارها یا دفع ضرری برای کشور از حضرت امام اجازه می‌گرفته‌اند خود آقای موسوی خوئینی‌ها هم در موارد زیادی این کار را انجام داده‌اند و در تاریخ وجود دارد.

**آیا آقای موسوی خوئینی‌ها در زمینه رویکردها و مسائل سیاسی با آقای هاشمی دارای اختلاف نظر بوده‌اند؟
بله؛ واقعیت این است که آقای موسوی خوئینی‌ها در این زمینه هم با آقای هاشمی اختلاف نظر دارند و هم با آیت‌ا... خامنه‌ای. اشکالی هم ندارد. به هر حال دیدگاه مسئولان کشور ممکن است در برخی زمینه‌ها با هم متفاوت باشد و اختلاف سلیقه وجود داشته باشد. یکی از دلایل اختلاف آقای هاشمی با آقای خوئینی‌ها این بود که آقای هاشمی، تندروی‌هایی که جناج چپ پس از رحلت حضرت امام داشتند را نمی‌پسندید. آقای خوئینی‌ها عنوان کرده که در انتخابات سال76 آقای هاشمی گفته که نظر رهبری را بپرسید تا براساس آن عمل کنید. بدون شک منظور آقای هاشمی این نبوده که رهبری هر نظری داشتند رأی مردم بی‌ارزش است و قرار است نظر رهبری اجرا شود که چه کسی رئیس‌جمهور شود. منظور آقای هاشمی در این زمینه این بود که نباید در این زمینه تفرق وجود داشته باشد. هر چند در آن مقطع زمانی نظر آقای هاشمی و رهبری روی ریاست جمهوری آقای ناطق نوری بوده است. با این وجود برگزار کننده انتخابات سال76 که رئیس دولت اصلاحات پیروز آن شد، دولت و وزارت کشور آقای هاشمی است. همین مسأله نشان می‌دهد که آقای هاشمی برای رأی مردم اهمیت زیادی قائل بوده و در برگزاری انتخابات صداقت داشته است. بدون شک اگر قرار بود انتخابات مهندسی شود رئیس دولت اصلاحات به پیروزی دست پیدا نمی‌کرد و آقای ناطق‌نوری رئیس‌جمهور می‌شد. آقای خوئینی‌ها عنوان کرده که آقای هاشمی نگران این مسأله بوده که طرفداران رئیس دولت اصلاحات تقلب نکنند. به نظر من این سخنان بسیار تعجب‌آمیز است و جای تأمل زیادی دارد که از زبان آقای موسوی خوئینی‌ها مطرح شده است. ایشان همچنین عنوان کرده‌اند که آقای‌هاشمی رابطه خوبی با جناح چپ نداشته است. سوال بنده این است که اگر آقای هاشمی با جناج چپ رابطه خوبی نداشت پس چرا و چگونه شما را به عنوان رئیس مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام منصوب کردند؟ نکته دیگر ترکیب کابینه آقای هاشمی است که به یک اندازه از چهره‌های دو جریان اصولگرا و اصلاح‌طلب در آن استفاده شده است. اگر آقای هاشمی با جناح چپ رابطه خوبی نداشته، پس افرادی مانند عبدا... نوری، مصطفی معین و رئیس دولت اصلاحات در این کابینه چه می‌کردند؟ با این وجود آیت‌ا... هاشمی از این تعادلی که در کابینه ایجاد کرده بود پاداش مناسبی ندید. دلیل این مسأله نیز این بود که مجلس اصلاح‌طلب آقای دو وزیر توانمند کابینه یعنی آقای محمدعلی نجفی وزیر آموزش و پرورش و دکتر فاضل وزیر بهداشت را استیضاح کرد. در نتیجه در مصاحبه اخیر آقای موسوی خوئینی‌ها اشتباهات تاریخی وجود دارد.

** ‌نسل جدید آیت‌ا... هاشمی را معمار اعتدال و میانه‌روی می‌داند. این در حالی است که آقای‌موسوی‌خوئینی‌ها در مصاحبه اخیر خود عنوان کرده‌اند که آقای هاشمی سوپرچپ و سوپر رادیکال بوده‌اند. آیا در واقع این چنین بوده است؟
این سخن آقای موسوی خوئینی‌ها از جمله سخنانی است که قابل اثبات نیست. آقای هاشمی هیچ گاه به دنبال ساختن زندان زنان نبوده که زنان بی‌حجاب در آن نگهداری شوند. هنگامی که بحث حجاب در ابتدای انقلاب مطرح می‌شود و برخی عنوان می‌کنند که حجاب زنان حتما باید مشکی باشد آقای هاشمی با این رویکرد مقابله می‌کند و عنوان می‌کند که در مسأله حجاب رنگ حائز اهمیت نیست. به همین دلیل نیز برخی آقای هاشمی را به ترویج بدحجابی متهم می‌کنند. اگر آقای هاشمی معتقد به تفکیک زندان زنان و مردان بودند به این دلیل مسأله محرم و نامحرمی بود که زنان زندانی در جایی نگهداری شوند که در محیط زندان راحت باشند و مسئولانی که آنها را کنترل می‌کنند نیز از زنان انتخاب شود. خطبه‌های آقای هاشمی نیز موجود است که ایشان معتقد به برخوردهای چکشی و گشت ارشادی نبوده است.

**در خاطرات آقای هاشمی نقل شده که آقای موسوی خوئینی‌ها‌ به دلیل اینکه رهبری ایشان را به عنوان رئیس قوه قضائیه انتخاب نکرده‌اند ناراحت شده‌اند و به همین دلیل برخی این اقدام آقای موسوی خوئینی‌ها‌ را به سهم خواهی سیاسی تعبیر کرده‌اند. آیا این مسائل در مواضع آقای موسوی خوئینی‌ها درباره آقای‌هاشمی تأثیرداشته است؟
اختلاف اصلی آقای موسوی خوئینی‌ها با آقای هاشمی در دو حوزه دوران حضرت امام و دوران پس از حضرت امام است. در دوران حضرت امام مهم‌ترین مسأله تسخیر سفارت آمریکا در تهران بوده است. آقای‌خوئینی‌ها عنوان می‌کنند که من در این زمینه مخالفتی ندیدم. این در حالی است که آقای هاشمی هیچ گاه به مناسبت13 آبان سخنرانی نکرده است. آقای هاشمی از محدود شخصیت‌هایی است که هیچ گاه به لانه جاسوسی نرفته است. بنده بارها در جلسات خصوصی که شخصیت‌های سیاسی درباره اشغال سفارت آمریکا در تهران با آقای هاشمی داشتند مشاهده می‌کردم که آقای هاشمی نظر متفاوتی نسبت به روایت رایج در جامعه در این زمینه داشتند. مسأله دیگر انشعاب در جامعه روحانیت مبارز بود که آقای‌موسوی خوئینی‌ها یکی از معماران آن بود و خودشان نقل می‌کنند که در این زمینه از حضرت امام اجازه گرفتند. این در حالی است که آقای هاشمی از ابتدا با این انشعاب مخالف بود و در هر جلسه‌ای که شرکت می‌کردند و در آن مسأله انشعاب و دو دستگی مطرح می‌شد به عنوان مخالف صحبت می‌کردند. گویا آقای موسوی خوئینی‌ها با ریاست جمهوری آقای هاشمی نیز موافق نبوده‌اند و به‌رغم تأکید بر توانایی‌های ایشان در این زمینه اما زیاد راغب به رئیس‌جمهور شدن آقای هاشمی در سال68 نبوده‌اند. شاید این مسأله نیز در اختلاف آقای هاشمی و موسوی خوئینی‌ها تأثیرگذار بوده است. آقای هاشمی حتی در قضیه آقای منتظری هنگامی که متوجه شدند حضرت امام قصد دارند با یک نامه ایشان را عزل کنند گریه کردند. آقای‌هاشمی معتقد بودند به جای این نامه و اینکه عکس ایشان در ادارات پایین کشیده شود می‌توان شرایطی را مهیا کرد که آقای منتظری خودشان استعفا بدهند. به همین دلیل آقای خوئینی‌ها باید به آقای‌هاشمی نمره مثبت بدهند و به خودشان نمره منفی بدهند که در این زمینه اقدام موثری انجام نداده‌اند. در ماجرای خنده آقای هاشمی در برخورد با آقای معین فر نیز بنده از خود آقای هاشمی شنیدم که گفتند من هنگامی که مشاهده کردم چند نفر آدم گنده همدیگر را هل می‌دهند خنده‌ام گرفت. در نتیجه خنده آقای هاشمی برای کتک خوردن فردی که در اندیشه منافع ملی بوده رخ نداده است. در قضیه مهندس بازرگان نیز ایشان معتقد بودند هم جوانانی که در ابتدای دهه شصت در خیابان‌ها تظاهرات می‌کردند باید خویشتندار باشند و هم اینکه مسئولان حکومتی باید برخورد مناسبی با تجمع کنندگان داشته باشند. با این وجود تجمعی در مقابل مجلس صورت می‌گیرد و فضا تند و رادیکال می‌شود. آقای‌هاشمی در این زمینه به مهندس بازرگان تذکر می‌دهند که نباید حرکتی برخلاف فضای روانی جامعه شکل بگیرد اما آقای هاشمی نیز با برخورد با تظاهرکنندگان مخالفت می‌کنند. در این زمان موضوع دستگیری مهندس بازرگان مطرح می‌شود که آقای هاشمی با این اقدام مخالفت می‌کنند. نکته مهم در این زمینه این است که هم آقای هاشمی و هم خانواده ایشان هیچ گاه عنوان نمی‌کنند که آقای هاشمی معصوم و خطاناپذیر بوده‌اند. خود ایشان عنوان کرده‌اند که من هم خدمت کردم و هم خطا کردم. با این وجود نباید با عینک دهه90 به مساله رخ داده در دهه60 که با فراز و نشیب‌های مهم تاریخی مواجه بوده نگاه کرد.

منبع: روزنامه آرمان، 1397.10.29
گروه اطلاع رسانی**2002**

منبع: ایرنا

کلیدواژه: سياسي روزنامه آرمان هاشمي و خوئيني ها غلامعلي رجايي

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.irna.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایرنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۲۴۲۶۲۳۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

علل انتخاب حضرت عبد العظیم حسنی (ع) برای وکالت در ری

به گزارش خبرنگار مهر، امروز ۱۵ شوال المکرم هجری قمری و مصادف با رحلت حضرت عبدالعظیم (ع) است. حضرت عبدالعظیم (ع) مشهور به شاه عبدالعظیم و سیدالکریم از عالمان سادات حسنی و راویان حدیث است که نسب او با چهار واسطه به امام حسن (ع) می‌رسد و سالروز رحلت آن حضرت ۱۵ شوال المکرم ۲۵۲ هجری قمری است.

حضرت «عبدالعظیم حسنی (ع)» از نوادگان «امام حسن (ع)» هستند. محدث نوری درباره فضائل نهفته در وجود ایشان می‌گوید: حضرت «عبدالعظیم حسنی (ع)» مردی پارسا، امانت‌دار، صادق در گفتار، عالم به امور دینی، معتقد به توحید و عدل بود و احادیث فراوانی می‌دانستند در عین حال تقوا پیشگی و درستکاری ایشان باعث بلندی جایگاه و مقام حضرت نزد «ائمه اطهار (ع)» بود و به خاطر کرامت طبع، عزت نفس و خدمت به محرومان ایشان را به «سید الکریم» ملقب کردند.

حضرت عبدالعظیم (ع) از برترین وکلای اهل بیت (ع) بودند

حضرت «عبدالعظیم حسنی (ع)» یکی از بهترین یاران، ولی زمان خود و از وکلا بودند و همکاری بسیاری با «ائمه معصومین (ع)» داشتند، از آنجا که «امام صادق (ع)» در دوران امامت خود یک سازمان ایجاد کردند تا بدین وسیله بتوانند با شیعیان در سراسر سرزمین‌های اسلامی ارتباط برقرار کنند، این سازمان «وکلا» نام داشت و همانند شریان‌های خونی عمل می‌کرد، نظرات و افکار شیعه را به‌صورت مخفیانه گسترش می‌داد.

حضرت عبدالعظیم (ع)؛ محدث برجسته شیعه

حضرت «عبدالعظیم حسنی (ع)» در بین علما به‌عنوان محدث مطرح هستند ایشان فن جمع آوری احادیث و طبقه‌بندی روایات را می‌دانستند و در این زمینه بسیار توانمند بودند لذا حضرت عبدالعظیم از محدثین محسوب می‌شوند.

حضرت «عبدالعظیم حسنی (ع)» یکی از یاران بزرگ اسلام به شمار می‌روند، شیخ صدوق در کتابی با عنوان «جامع اخبار عبدالعظیم» مجموعه‌ای از روایات را گردآوری کرده است که شامل احادیثی بی‌واسطه از «ائمه معصومین (ع)» است، این کتاب شامل دو روایت از «امام رضا (ع)» و ۲۶ روایت از «امام جواد (ع)» و ۹ روایت از «امام هادی (ع)» است و روایات با واسطه آن نیز هم به ۶۵ حدیث می‌رسد.

در روایات آمده است یکی از یاران «امام هادی (ع)» به ایشان مراجعه کرد تا بعضی مسائل حلال و حرام را بپرسد، پس از اتمام کار «امام هادی (ع)» فرمودند: چنانچه در امور دینی مسئله‌ای بر تو دشوار شد، از عبدالعظیم بن عبدالله حسنی سوال کن و سلام مرا به او برسان این امر نشان می‌دهد که حضرت «عبدالعظیم حسنی (ع)» علاوه بر تسلط بر علم، امین «ائمه معصومین (ع)» نیز محسوب می‌شدند.

حضرت «عبدالعظیم حسنی (ع)» در میان فرزندان «ائمه معصومین (ع)» از جایگاه ویژه‌ای برخوردار بودند و از برترین‌ها محسوب می‌شدند، شیخ صدوق در مورد حضرت «عبدالعظیم حسنی (ع)» چنین گفته است: ایشان شخصی خداپرست، پارسا و پسندیده خدا و «رسول خدا (ص)» و مردم بوده است.

سابقه مبارزاتی خاندان حضرت «عبدالعظیم حسنی (ع)» از یک‌سو و شخصیت علمی و جهادی و ارتباط بسیار نزدیک ایشان با «اهل‌بیت (ع)» از سوی دیگر، موجب شد تا ایشان در سال‌های پایانی زندگی خود تحت تعقیب حکومت وقت قرار گیرد، از این رو برای ادامه فعالیت‌ها ایشان باید به ری سفر کردند، البته برخی معتقدند که حضرت «عبدالعظیم حسنی (ع)» به دستور «امام هادی (ع)» زندگی مخفی را انتخاب کردند و در قالب یک مسافری ناشناس به ری رفتند، پس از آن در خانه یکی از پیروان «اهل‌بیت (ع)» سکونت کرده و روزها روزه بودند و شب‌ها به عبادت می‌پرداختند و گاه به‌صورت مخفیانه از خانه‌ای که در آن ساکن بودند خارج می‌شدند و به زیارت قبری که هم‌اکنون در مقابل مزار ایشان قرار دارد، می‌رفتند و می‌فرمودند: این قبر مردی از فرزندان «موسی بن جعفر (ع)» است.

پیرامون جایگاه علمی «حضرت عبدالعظیم حسنی (ع)» گفت: «سیدالکریم (ع)» در زمان سه امام بزرگوار زندگی و از محضر آنان استفاده کردند، «امام رضا (ع)»، «امام جواد (ع)» و «امام هادی (ع)»، آن‌ها معصومینی بودند که «حضرت عبدالعظیم حسنی (ع)» در محضر آنان شاگردی کردند و توانستند از نظر علمی به جایگاه ارزشمندی دست یابند، همین امر سبب شد تا بعد از مدتی به‌عنوان نماینده و یا وکیل «امام هادی (ع)» به سمت سرزمین ری حرکت کنند.

«حضرت عبدالعظیم (ع)» توانستند در بین اصحاب امامیه به‌عنوان وکیل و کسی که مسئول مقدورات «امام هادی (ع)» است جایگاه مناسبی را برای خود فراهم کنند، ایشان به‌عنوان مرجع تقلید و نایب «امام هادی (ع)» در منطقه شناخته شده بودند.

دلایل انتخاب «حضرت عبد العظیم حسنی (ع)» برای وکالت در شهر ری از جانب «امام هادی (ع)»

«حضرت عبدالعظیم حسنی (ع)» یکی از نادر افرادی بودند که در زمان خود به نهاد امامت و «اهل بیت (ع)» ارادت ویژه نشان دادند، ایشان حتی در بین مردم نیز محبوبیت پیدا کرده و مورد توجه افکار عمومی قرار گرفتند.

«امام صادق (ع)» در دوران امامت خود یک سازمان ایجاد کردند تا بدین وسیله بتوانند با شیعیان در سراسر سرزمین‌های اسلامی ارتباط برقرار کنند، این سازمان «وکلا» نام داشت و همانند شریان‌های خونی عمل می‌کرد، نظرات و افکار شیعه را به‌صورت مخفیانه گسترش می‌داد. «امام هادی (ع)» در نظر داشتند تا فردی را برای وکالت در شهر ری انتخاب کنند که به‌عنوان وکیل از جایگاه علمی و قدرت اختفا بسیار بالایی برخوردار باشد، لذا «حضرت عبدالعظیم حسنی (ع)» را به‌عنوان وکیل خود انتخاب کردند.

«امام هادی (ع)» در بیان شخصیت «حضرت عبد العظیم حسنی (ع)» می‌فرمایند: «انت ولینا حقاً؛ تو دوست‌دار و یاور حقیقی ما هستی» این توصیف «اهل بیت (ع)» نشان می‌دهد این امامزاده بزرگوار تا چه میزان ارزشمند و با اهمیت بوده‌اند.

علم حضرت عبدالعظیم حسنی (ع)

حضرت عبدالعظیم حسنی (ع)» با توجه به اینکه سن زیادی داشتند و علوم فراوانی را در محضر امامان گذشته کسب نموده بودند، اما هنگامی که در برابر «امام هادی (ع)» قرار گرفتند فرمودند: یا سیدی من تمام تفکرات و عقاید خود را در مقابل شما ارائه می‌کنم تا شما ایرادات و اشتباهات من را بیان کنید تا بدانم کدامیک درست است و کدامیک نادرست است، این رویداد به‌عنوان «عرضه دین» معرف شد، ایشان با این کار نشان دادند هرچقدر درجات علمی و دینی ما بالا برود بازهم باید در مقابل «ائمه معصومین (ع)» تواضع داشته باشیم.

گسترش تعالیم اهل بیت (ع) از اهداف مهم حضرت عبد العظیم (ع)

توسعه سازمان وکلا و گسترش تعالیم «اهل بیت (ع)» از جمله اهدافی بودند که «حضرت عبد العظیم حسنی (ع)» در ری به دستور «امام هادی (ع)» دنبال می‌کردند و تلاش داشتند تا مشکلات پیش آمده شیعیان را حل کنند، «حضرت عبد العظیم حسنی (ع)» در طی سال‌های فعالیت خود در ری توانستند مأموریت خود را به‌خوبی به اجرا بگذارند، ایشان چتر حمایتی و هدایت تشیع را در منطقه گسترانیدند و معارف «اهل بیت (ع)» را بدون اینکه دستگاه خلافت وقت متوجه شود توسعه دادند.

حفظ کیان تشیع و نشر معارف اسلامی از مهمترین اقدامات حضرت عبدالعظیم (ع) در ری

مخالفت با فرزندان و نسل امام علی (ع) در مدینه توسط متوکل عباسی به حدی رسیده بود که کسی حق نداشت با آنان معاشرت داشته و معامله اقتصادی کند و وضع اقتصادی و معیشتی آنها به سختی انجام می‌شد و درآن شرایط ظلم و خفقان که امام جواد (ع) و امام هادی (ع) دستگیر و تبعید شدند و شیعیان در شکنجه، زندان و زیر ظلم بودند. حتی قبر و بارگاه امام حسین (ع) از ظلم آنان مصونیت نداشت. در این شرایط متوکل از معاشرت و رابطه حضرت عبدالعظیم (ع) با امام هادی (ع) که در سامرا تبعید بود و از انتقال پیام توسط ایشان به شیعیان باخبر شد و برای حکومت خود احساس خطر کرد، از طرفی حضرت عبدالعظیم (ع) در برابر طاغوت مبارزه و ایستادگی کرد، تا جایی که از سوی حکومت متوکل عرصه بر ایشان تنگ شد و امام هادی (ع) به ایشان دستور هجرت می‌دهد. به همین جهت حضرت هجرت از چنگال ظلم را برماندن در مدینه ترجیح می‌دهد و در شهرهای مختلف مخفیانه زندگی می‌کرد. امام هادی (ع) هم به حضرت عبدالعظیم (ع) دستور هجرت به شهرری را دادند.

علاوه بر آن یکی از دلایل هجرت ایشان به شهرری نیاز جامعه شیعه برای هدایت و رهبری بوده است که این موضوع با حضور حضرت عبدالعظیم (ع) در این شهر محقق می‌شد. از طرفی حضرت عبدالعظیم (ع) لزوم پایگاه سازی و تشکیل مرکز تجمع نیروها و اجتماعات در ری را موضوع مهمی می‌دانست که برای حفظ کیان تشیع و نشرمعارف اسلامی باید دنبال می‌شد.

برابری ثواب زیارت حضرت عبدالعظیم (ع) با زیارت امام حسین (ع)

ثواب زیارت حضرت «عبدالعظیم حسنی (ع)» برابر با زیارت «امام حسین (ع)» دانسته شده، حضرت «عبدالعظیم حسنی (ع)» مقام رفیعی داشتند که درباره زیارت هیچ معصومی این ثواب ذکر نشده است البته باید این نکته را متذکر شد ثواب‌هایی که برای زیارت حضرت «عبدالعظیم حسنی (ع)» ذکر شده در مقایسه با زیارت «ائمه معصوم (ع)» نیست، ولی اهمیت زیارت این بزرگوار را نشان می‌دهد.

مردی از شهرری می‌گوید در سامرا به حضور امام هادی (ع) رسیدم، آن بزرگوار از من سوال کرد، کجا بودی؟ پاسخ دادم به زیارت حسین بن علی (ع) رفته بودم و اکنون از کربلا می آیم. دهمین امام شیعیان به وی گفت: «اما انک لوزرت قبرعبدالعظیم عندکم لکنت کمن زارالحسین (ع)، توجه داشته باش، اگر قبر عبدالعظیم (ع) را زیارت کرده بودی، مثل این بود که به زیارت قبرحسین بن علی (ع) رفته باشی»، با توجه به این بیان پاداش زیارت حضرت عبدالعظیم (ع) معادل فضیلت زیارت سیدالشهدا (ع) می‌باشد. این حدیث از نظر سند و مدرک معتبراست و در بسیاری از کتاب‌های عالمان حدیث شناس آمده است. در تبیین مفهوم حدیث می‌توان این برداشت را داشت که شاید حضرت با شناخت خاص از مخاطب خواسته او را متوجه مقام و شخصیت حضرت عبدالعظیم (ع) کند.

کد خبر 6087376 سمانه نوری زاده قصری

دیگر خبرها

  • اجرای بیش از ۲ هزار طرح اشتغالزایی بنیاد برکت در خراسان جنوبی
  • بیش از ۷۰ پروژه سلامت در خراسان شمالی آماده راه اندازی است‌
  • دلایل توصیه ائمه(ع) به زیارت حضرت عبدالعظیم(ع)
  • دلیل عظمت شاه عبدالعظیم حسنی (ع) چه بود؟
  • دستور وزیر کشور به استانداران درباره مراسم بزرگداشت امام خمینی(ره)
  • معارفه امام جمعه جدید شهر میانرود دزفول
  • الیمالات نور نابود شد؛ با عوامل اصلی برخورد کنید
  • مراسم معارفه امام جمعه بخش سردشت دزفول
  • حضرت عبدالعظیم (ع) پرچمدار جهاد تبیین بود
  • علل انتخاب حضرت عبد العظیم حسنی (ع) برای وکالت در ری