Web Analytics Made Easy - Statcounter

 

سیدمحمد موسوی خوئینی‌ها رئیس شورای مرکزی مجمع روحانیون مبارز اخیرا به مناسبت دومین سالگرد فوت مرحوم هاشمی رفسنجانی در مصاحبه‌ای به تشریح مبارزات آن مرحوم پیش از پیروزی انقلاب و همچنین نقد عملکرد سیاسی وی پس از انقلاب پرداخته است.

موسوی خوئینی‌ها در بخشی از قسمت اول این مصاحبه، در تشریح علل سفرش به لبنان که به توصیه مرحوم هاشمی انجام شده بود، می‌گوید: " به اعتقاد آقایان بهشتی، باهنر و هاشمی از آنجا که لبنان دروازه‌ خاورمیانه به سمت اروپا و دنیا بوده و هست، اگر در این کشور مجله‌ای به چاپ برسد که در آن اخبار مبارزات و مبارزان ایران منتشر شود، خبر مبارزه مردم ایران علیه رژیم پهلوی که توسط این رژیم بایکوت شده بود می‌توانست به جهانیان برسد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

و امام موسی صدر که در لبنان چهره‌ای شناخته شده بود، می‌توانست در این مسیر به نهضت کمک کند." 

وی در ادامه این مصاحبه با اشاره به نظر امام موسی صدر و شهید چمران درباره نهضت مبارزه علیه رژیم شاه مدعی شده است: "مرحوم آقاموسی صدر، تا آنجا که رفتار ظاهری‌اش نشان می‌داد، هیچ نوعی همراهی با انقلاب نداشت. به نظرم می‌آید که اساسا در آن زمان ایشان نظرش این نبوده که نهضتی که در ایران شروع شده به یک نتیجه خاصی می‌تواند برسد. 

موسوی خوئینی‌ها درباره دیدگاه شهید چمران نسبت به نهضت امام خمینی می‌افزاید: آقای چمران می‌گفت کار شما اصلا نتیجه ندارد، اصل کار اینجا در لبنان است و کاری که آقاموسی می‌کند، اصل است. اگر این به نتیجه برسد و ما در اینجا موفق شویم، خودبه‌خود مسأله ایران هم حل می‌شود. اگر اینجا درست نشود، آن هم به نتیجه نمی‌رسد. 

مهدی چمران که در بسیاری از مقاطع مبارزی پیش و پس از انقلاب دوشادوش برادرش حضور داشته است، در یادداشت اختصاصی که در اختیار تسنیم قرار داده ، به این اظهارات واکنش نشان داده است.

متن این یادداشت به شرح زیر است:

با همه احترامی که برای جناب آقای موسوی خوئینی‌ها قائلم مطالبی در مصاحبه اخیر ایشان ذکر شده که نیاز است آنچه که مربوط به امام موسی صدر و دکتر چمران می‌شود مورد دقت و توضیح قرار گیرد. البته قصد من اصلا پاسخگویی نیست و خود را در این مقام نمی‌دانم و نسبت به شأنیت ایشان هم بحثی ندارم. بلکه معتقدم لازم است در توضیح و تشریح واقعیت‌های تاریخی از جنجال‌های سیاسی و جناحی بر حذر بود و آنچه که واقعا وجود داشته و اتفاق افتاده را بیان کرد. 

اجازه بدهید از انتهای گفت‌وگو شروع کنم. چراکه این بخش مسئله‌ای تاریخی است که قابل مناقشه نیست. آقای موسوی خوئینی‌ها در بخشی از این مصاحبه گفته است : « یادم هست که آقای چمران وقتی نهضت پیروز شد و امام به ایران آمد به فاصله یک هفته به لبنان برگشت. من اطلاع داشتم که نرفته که دوباره بازگردد. اما بعد از مدت کوتاهی امام خمینی پیام فرستاد که بیا ایران کارَت داریم.آن زمان، آقاموسی هم دیگر نبود و مشخص نبود شهید چمران اگر در لبنان بماند چقدر مؤثر خواهد بود.»

این اظهارات در حالی بیان شده که دکتر چمران تا یک هفته بعد از پیروزی انقلاب به ایران نیامده بود که بخواهد به لبنان بازگردد، او در لبنان بود و بعد از پیروزی انقلاب در این فکر بود که با گروهی از لبنانیان به ایران برای دیدار با امام بیاید و بعد از آماده‌سازی مقدمات، 9 روز بعد از پیروزی انقلاب اسلامی همراه یک گروه 92 نفری با هواپیمای مسافربری به ایران آمد و به دیدار حضرت امام خمینی شتافت. در این دیدار چند تن از بزرگان وقت لبنان از جمله مرحوم مهدی شمس‌الدین (نایب رئیس مجلس شیعی اعلای لبنان)، سید حسین حسینی (رئیس پارلمان وقت لبنان) و نبیه بری رئیس فعلی پارلمان لبنان حضور داشتند.

در این جلسه حضرت امام (ره) سخنان ارزشمندی درباره امام موسی صدر گفتند و اظهار داشتند برای آزادی او از لیبی تلاش خواهند کرد و به دکتر چمران فرمودند در ایران بمان که اگر ایران درست شود لبنان و جاهای دیگر هم درست می‌شود و دکتر چمران که ذوب امام بود، در ایران ماند و اصلا دیگر به لبنان نرفت و حتی کتاب‌های او از طریقکامیون به ایران منتقل شد و چند ماه بعد هم همسر او به تنهایی به ایران آمد.

البته شهید چمران در روزهای بحرانی پیروزی انقلاب و در روزهایی که میان لشگر گادر شاهنشاهی با افسران و سربازان نیروری هوایی درگیری شدیدی ایجاد شده بود، با تعداد 400 نفر نیروی چریکی ایرانی و لبنانی قصد داشت تا به شکل مسلحانه از طریق دو هواپیما برای کمک به ایران بیاید و تا فرودگاه دمشق هم آمدند که روز 22 بهمن شد و سرود پیروزی انقلاب دنیا را تکان داد.

پس از پیروزی انقلاب حضرت امام (ره) جلسه‌ دیگری در نیم طبقه سالن سخنرانی مدرسه رفاه با مهمانان لبنانی گذاشتند که این حقیر راهنمای آنان بودم و سلاح آنها را تحویل گرفتم و مرحوم شیخ مهدی شمس‌الدین آنجا حضور داشت و صحبت کرد. بنابراین تاکید می‌کنم که دکتر چمران بعد از ورود به ایران اصلا سفری به لبنان نداشت و تا لحظه شهادت در ایران ماند.

از این فراز مسلم تاریخی می‌خواهم استفاده کنم که ممکن است مسائلی در طول تاریخ از ذهن انسان فرار کند و حافظه با واقعیات تاریخی مطابقت نداشته باشد چنانچه در مصاحبه آقای موسوی خوئینی‌ها این مطلب دیده شد.

و اما در مورد دکتر چمران و لبنان؛ بنده در جریان مذاکرات و مباحث طرح شده در لبنان نیستم بنابراین آنچه می‌گویم اصل و فلسفه ورود دکتر چمران به لبنان برای ایجاد پایگاهی به منظور آموزش و مبارزه علیه شاه ایران و حکومت او بود.

دکتر چمران ابتدا به مصر رفت و در آن کشور به مدت دو سال آموزش نظامی مفصلی دید و سپس با سفر به جنوب لبنان، در مجاورت مرزهای فلسطین اشغالی مستقر شد که هم سرزمین شیعیان بود و هم برای آموزش‌های نظامی سیاسی آزادتر بود و از سوی دیگر توانست هسته‌ اولیه مقاومت اسلامی در لبنان زل با حمایت کامل امام موسی صدر شکل دهد.

در همین راستا گروه‌هایی از ایران به لبنان می‌آمدند و در لبنان یا سوریه آموزش می‌دیدند که بتوانند علیه حکومت دیکتاتوری شاه مبارزه کنند و این مبارزه علیه رژیم صهیونیستی، فالانژها، گروه‌های چپ و کمونیسم و حکومت شاه و دست‌نشاندگان او در لبنان به صورت واقعی وجهه عملیاتی داشت؛ به گونه‌ای که حرکت شیعیان و شجاعت و شهادت طلبی آنان در لبنان زبانزد شده بود. بنابراین دکتر چمران و آقای صدر در لبنان یک مبارزه جدی علمیاتی را دنبال می‌کردند که ساواک هم از آن اطلاع یافته بود و اسناد آن بعد از انقلاب هم آن را نشان می‌دهد.

ماهیت تلاش آنها و تشکیل اولین هسته‌های مقاومت اسلامی، مبارزه با صهیونیسم و عوامل آمریکا در منطقه از جمله شاه بود. ممکن است در روشهای مبارزه اختلاف نظرهایی با برخی‌ها داشتند ولی اصل مبارزه و نهضت را جدی‌تر و عملیاتی‌تر از دیگران دنبال می‌کردند.

در مورد آمدن امام موسی صدر به ایران و ملاقات با شاه، همانگونه که در مصاحبه آمده است همه تلاش می‌کردند که حنیف‌نژاد و بدیع‌زادگان اعدام نشوند و از آقای صدر هم جداٌ خواستند که به ایران بیاید و وساطت کنند که این دو اعدام نشوند و او بنا به درخواست دانشجویان مقیم اروپا به ایران آمد و آن ملاقات را انجام داد که به نتیجه مثبت هم نرسید.

تا آنجا که می‌دانم با اصرار دیگران آقای صدر آبروی خود را گرو گذاشت و با شاه که شدیدا مخالف او بود، ملاقات کرد و در نهایت هم نتیجه‌ای نداشت. البته آقای صدر رابطه سیاسی با سران عرب بویژه حافظ اسد داشت و حافظ اسد تنها فردی بود که در لبنان اندک کمکی می‌کرد. شاه و ساواک ایران و سفیر ایران در لبنان تمام سعی خود را داشتند که آقای صدر یا بهتر بگویم شیعیان لبنان موفق نشوند و به طرق مختلف از جمله ایجاد اختلاف میان شیعیان و سایر ادیان لبنان سعی در بهم زدن و به شکست کشانیدن مبارزه ضد صهیونیستی و ضد رژیم پهلوی را داشتند.

آقای صدر در لبنان موفق شده بود علاوه بر تشکیل سازمان مسلح «حرکت امل»، مجلس شیعی اعلای لبنان را رسما تشکیل دهد و در دولت لبنان وزارت جنوب را ایجاد کند و وزیر شیعی به کابینه بفرستد و در مسیر ائتلاف انسجام مسلمین و لبنانیان گام بردارد که همین تلاش‌های او که مخالف برنامه اسرائیل بود کار دست او داده و زمینه‌ای شد برای ربوده شدنش در لیبی.

قبل از ربوده شدن امام موسی صدر ، ایشان در دو تظاهرات گسترده در "بعلبک" و "صور" قدرت نمایی کرد و در سوگ شهید آقا سید مصطفی خمینی مجلس بزرگداشت مهمی را برپا داشت. از سوی دیگر مرحوم حاج احمد آقا مرتبا به لبنان می‌آمد و در جریان مسائل و مبارزات شیعیان لبنان قرار می‌گرفت که قاعدتا امام خمینی (ره) در نجف از این فعالیت‌ها مطلع می‌شدند. قبل از ربوده شدن امام موسی صدر توسط قذافی، ایشان مصاحبه مفصل و مهمی با «لوموند» فرانسه به عمل آوردند و در آن مصاحبه با قدرت از امام و مبارزات او و بیداری اسلامی در منطقه سخن به میان آوردند که این مصاحبه ضربه سختی برای شاه بود.

به طور کلی درباره امام موسی صدر می‌توان این گونه گفت که ایشان دست حضرت امام در منطقه خاور نزدیک و کشورهای عربی بود و آمریکا می‌خواست این دست را قطع کند و ربوده شدن امام موسی صدر توسط قذافی حرکتی در مقابل نهضت و انقلاب اسلامی و بیداری لبنان بود و به همین دلیل حضرت امام (ره) آمدن قذافی به تهران را نپذیرفت.

در طول آن سالها به امام موسی صدر تهمت‌های ناروایی زده شد. ولی به طور کلی تعاریف و سخنان زیبایحضرت امام (ره) درباره ایشان و عملکرد انقلابی و ضد صهیونیستی و مبارزه مسلحانه گویای برنامه‌ریزی‌ امام موسی صدر برای رسیدن به قدرت شیعه یا انقلاب در لبنان بر هیچ کس پوشیده نیست. امروز هم مقاومت اسلامی در لبنان که مقدمه‌ای برای تشکیل در فلسطین و سایر کشورهای مسلمان شده و به درخت تناوری تبدیل شده دستاوردی از مبارزات و مجاهدت‌های آقای صدر و دکتر چمران و دانه‌هایی است که آن زمان غرس شد و امروز به قدرتی بزرگ در منطقه تبدیل شده است.

قبل از انقلاب افرادی به سوریه و لبنان می‌آمدند و اسم مستعار (ابوفلان) بر خود می‌نهادند ولی مبارزه‌ و جنگ مستقیم با اسرائیل و فالانژها نداشتند و حقیقتا نمی‌توان مبارزات و جنگ‌های مستقل شیعیان به پا خواسته لبنان را در مقابل این دشمنان کوچک شمرد.

دکتر چمران و یاران او برای اولین بار تانک‌های اسرائیلی را که در نزدیکی "بنت جبیل" در ارتفاعات "تل مسعود" مستقر شده بودند به آتش کشیدند و آنها را از لبنان بیرون راندند که عکس‌های حاج احمد آقا در کنار این تانک‌های منهدم شده به یادگار مانده است. بنابراین می‌توان گفت که نه تنها امام موسی صدر با نهضت ایران همسویی داشتند بلکه خود در مرکز مبارزه و جنگ شهادت‌طلبانه بودند و بعد از انقلاب هم همین مقاومت رشد کرد و بیش از هر کشوری انقلاب اسلامی در لبنان تاثیر گذاشت و به آنها قدرت و نیروی دو چندان بخشید و امروز هم موجب افتخار ما و نیروی مجاهد انقلاب اسلامی است.


 

منبع: افکارنيوز

کلیدواژه: امام موسی صدر انقلاب اسلامی سوریه مجمع روحانیون مبارز مسلمان

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.afkarnews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «افکارنيوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۲۴۳۸۵۲۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

اولین فرمانده گردان در تیپ ۲۷ محمدرسول الله (ص) که بود؟

به گزارش خبرنگار فرهنگ و جامعه خبرگزاری علم و فناوری آنا، سردار سید علیرضا ربیعی به یاد دارد که وقتی هنوز تیپ ۲۷ تشکیل نشده بود و حاج احمد متوسلیان و یارانش در کردستان حضور داشتند، یک روز جمعی از پیشمرگان مسلمان کرد را می‌بیند که از توان جسمی یک رزمنده به وجد آمده بودند. خودش را به جمع پیشمرگان می‌رساند و می‌شنود که آنها از رزمنده‌ای به نام «حسین قجه ای» تعریف می‌کنند.

ربیعی می‌گوید: یک جمعی از نیرون‌های پیشمرگ مسلمان کرد را از روانسر فرستاده بودیم تا کمک حال نیرو‌های خودی در ارتفاعات دزلی باشند. آنجا درگیری رخ داده و تعدادی از بچه‌های ما شهید و مجروح شده بودند. پیشمرگ‌ها که رفتند و برگشتند، همگی از موضوعی تعجب کرده بودند. علت این حالت شان را پرسیدم، یکی از آنها گفت: «در دزلی دو نفر از رزمنده‌ها شهید شده بودند. آنجا ارتفاعاتی دارد که نه کسی می‌تواند بالا برود و نه کسی می‌تواند پایین بیاید. یک همچین وضعیت صعب العبوری دارد. اما همان جا دیدیم یک رزمنده ریز نقش به نام "حسین قجه ای" پیکر دو شهید را یکی روی این دوش و دیگری را روی دوش دیگرش انداخته و دارد از دزلی پایین می‌آورد. تعجب کردیم ما که زاده و بزرگ شده محیط کوهستان هستیم، چنین توانی نداریم. آن وقت این جوان چطور می‌تواند چنین قوتی داشته باشد؟»

*پهلوان ریز نقش

حسین قجه‌ای متولد سال ۳۷ در زرین شهر اصفهان و ساحل زاینده رود بود. از نوجوانی به رشته کشتی پرداخته و مقام‌هایی هم کسب کرده بود. (قهرمانی کشتی جوانان کشور یکی از همین عناوین بود) ریزاندام، اما بسیار قوی بنیه بود و سال‌ها حضور در گود کشتی، تن و جسمش را به غایت ورزیده کرده بود. او پهلوانی بود که از گود کشتی به اوج پرکشید و روی جاده اهواز- خرمشهر، آسمانی شد.

شهید همدانی در خصوص شهید قجه‌ای می‌گوید: «وقتی برای اولین بار او را دیدم، از گوش‌های شکسته و تن ورزیده اش متوجه شدم که کشتی گیر است... بچه‌های گردانش او را خیلی دوست داشتند. مدام مثل یک دسته پروانه، دور حسین قجه‌ای می‌چرخیدند و می‌گفتند برادر قجه‌ای تو را به خدا مواظب خودت باش، چرا این‌قدر جلو می‌آیی؟ برادر قجه‌ای، لازم نیست شما آر پی جی دست بگیری، پس ما چه کاره‌ایم؟ برادر قجه‌ای، دیدی چطور بعثی‌ها را عقب زدیم؟ اگر باز جلو بیایند، به یاری خدا، بیچاره‌شان می‌کنیم».

همین دل قرص و نترس حسین قجه‌ای بود که سرش را روی جاده اهواز- خرمشهر به باد داد! او و گردانش در مرحله اول عملیات الی بیت المقدس روی این جاده غوغا کرده بودند. حسین روز شهادتش آن قدر آر. پی. چی زده بود که از گوش‌های شکسته اش خون می‌آمد. در لحظات آخر وقتی که می‌خواست رخ به رخ یک تانک، آر. پی. چی شلیک کند، همزمان تانک نیز به سمت او شلیک کرده بود. گلوله تانک درست کنار حسین منفجر شده و تنش را کاملا سوزانده بود. به قول یکی از همرزمانش که با پیکر او رو به رو شده بود، جای سالمی در تن حسین باقی نمانده بود.

*تیپ ۲۷ محمدرسول الله (ص)

زمانی که حاج احمد متوسلیان و حاج محمد ابراهیم همت از کردستان به دوکوهه آمدند تا تیپ ۲۷ محمدرسول الله (ص) را به همراه سرداران شهیدی، چون محمود شهبازی و حسین همدانی تشکیل بدهند، برای اولین گردانی که قرار بود در این تیپ شکل بگیرد، حاج احمد متوسلیان سراغ حسین قجه‌ای رفت و او را به عنوان فرمانده اولین گردان انتخاب کرد. نام حسین قجه‌ای در تیپ محمدرسول الله (ص) با گردان سلمان عجین شده بود. او با همین گردان وارد عملیات فتح المبین شد و دو گروهانش را فرستاد تا در اولین شب عملیات، توپخانه دشمن را روی تپه‌های علی گره زد به صورت سالم تصرف کنند. روی آن تپه ها، دو گروه از توپخانه‌های دشمن قرار داشتند که یک گروه را نیرو‌های حسین قجه‌ای و گروه دوم را نیرو‌های گردان حبیب به فرماندهی شهید محسن وزوایی تصرف کردند.

*پهلوانی از کشتی تا رزم

در مورد پهلوانی‌های فرمانده گردان سلمان روایت‌های بسیاری شده است. یکی از دوستان شهید از دورانی که هنوز حسین مشغول ورزش کشتی بود، تعریف می‌کند: روز مسابقه، حسین یکی دو تا کشتی گرفت و هنگام استراحت گفت: یک مأموریت فوری دارم. رفت و هنوز مسابقه بعدی شروع نشده برگشت. کنجکاو شدم که در حین مسابقه چه کار مهمی پیش آمده، طاقت نیاوردم و جریان را پرسیدم. گفت: یک خواهر دارم که مشکل جسمی دارد. باید دو، سه ساعت یکبار سری به او بزنم. گفتم: مگر پدر و مادرت نیستند؟ گفت چرا، اما خواهرم بیشتر به من وابسته است و من کار‌های او را انجام می‌دهم».

انتهای پیام/

دیگر خبرها

  • موضع جالب برادر همسر رهبر انقلاب درباره فیلترینگ
  • مهدی چمران یک‌تنه پشت اقدامات جنجالی شهرداری در شهر تهران
  • واکنش شورای نگهبان به اظهارات روحانی
  • واکنش چمران به حصارکشی بوستان لاله تهران
  • ماجرای کلیپ جنجالی یک عروس ۱۴ساله
  • روایتی از سرگذشت سید عباس موسوی + فیلم
  • واکنش کاردار ایران در لندن به اظهارات وزیر دفاع انگلیس
  • واکنش مسکو به اظهارات بورل درباره پایان جنگ اوکراین
  • واکنش کاردار ایران به اظهارات وزیر دفاع انگلیس
  • اولین فرمانده گردان در تیپ ۲۷ محمدرسول الله (ص) که بود؟