Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «پارس نیوز»
2024-05-04@17:11:05 GMT

نگاهی به ۱۰ فیلم برتر جیم کری به بهانه تولدش

تاریخ انتشار: ۳۰ دی ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۲۴۴۳۷۸۳

به گزارش پارس نیوز،  جیم (جیمز یوجین) کری James Eugene “Jim” Carrey هنرپیشه و کمدین آمریکاییِ متولد (۱۹ ژآنویه؛۳۰دی) کانادا، مسلماً و بی‌هیچ شکی از بزرگ‌ترین و تأثیرگذارترین کمدین‌های دهه ۱۹۹۰ است.

او توانسته است بُت خود جری لوئیس، نیای معنوی‌اش هری ریتز (کمدین آمریکایی جوان‌ترین عضو گروه برادران ریتز) و ری بولگر (هنرپیشه، خواننده و رقاصِ سینما و تئاتر موزیکال) را به میزانی مساوی با‌هم ترکیب کند و به تصویری شادمانه، مهارنشدنی و بی‌قیدوبند تبدیل کند که منحصربه‌فرد خود او است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

او با چشم‌های بیرون زده، صورتِ الاستیکی، اندامی دراز، باریک و پیچ‌وتاب خوران و اسکلت‌بندی‌ای که به شکل غیرممکنی انعطاف‌پذیر است، کمدی اسلپ استیک (کمدی بزن‌بکوب گونه‌ای کمدی است که در آن تحرک بدنی نقش اول را بازی می‌کند) را به مرحله‌ای بالاتر ارتقاء داد. بخصوص در نقش‌های نمادین و به‌یادماندنی خود در دهه نود، او به گونه‌ای با بدن خود رفتار می‌کند که انگار عروسکی پارچه‌ای در سایز یک مرد است، با استفاده از دست‌وپای لاغر و بلندش و چهره‌اش به گونه‌ای احساسات را به‌ نمایش درمی‌آورد که کلمات توانایی‌اش را ندارند.

جیم کری همیشه جاه‌طلبی‌های بزرگ‌تری از آنچه دیگران حدس می‌زدند در سر داشت و او این را بارها با انتخاب پروژه‌های فراتر از کمدی‌های عامه‌پسند ثابت کرده است. شاید او گاهی بیش از حد توانایی خود دست به انتخاب زده، اما تعداد کمی همچون او هستند که می‌توانند در همچون طیف وسیع و گسترده‌ای کار کنند؛ از «احمق و احمق‌تر» تا «درخشش ابدی یک ذهن پاک». لحظات اصیلی از ژرفای اندیشه در دوران حرفه‌ایِ طولانی و عجیب او وجود دارند که باعث می‌شوند ما آرزو کنیم کاش این مرد کاناداییِ بامزه و خنده‌دار بیش‌تر در نقش‌های جدی بازی می‌کرد.

اکنون جیم کری در دهه پنجاه زندگی خود به سر می‌برد، این یک راه طولانی برای او بوده است و در حال حاضر او در برنامه جدیدی در پشت دوربین به فعالیت می‌پردازد. «من این بالا دارم می‌میرم» مجموعه مستندی است درباره کمدین‌های دهه ۷۰؛ اما برای این ستاره پنجاه‌وپنج‌ساله، او خوشحال است که به روی صحنه بازنگردد. ما تصمیم گرفتیم به مناسبت تولدش (نوزدهم ژانویه) مروری کنیم بر دَه تا از بهترین و به‌یادماندنی‌ترین اجراهای که تاکنون ارائه داده و خاطرات و تصاویر فراموش‌نشدنی که در ذهن ما برای همیشه حک‌شده را دوباره در کنار هم بازبینی کنیم.

Ace Ventura

 ایس ونچورا: کارآگاه حیوانات (۱۹۹۴) / ایس ونچورا: هنگامی که طبیعت فرا می‌خواند (۱۹۹۵)

آیا «کارآگاه حیوانات» فیلم خوبی محسوب می‌شود؟ آیا بازی جیم کری در این فیلم یک پرفورمنس فوق‌العاده است؟ نه مسلماً نه به هیچ عنوان نه اما ایس ونچورا فیلمی است که جیم کری را تبدیل به یک ستاره کرد با این که بازی او در این فیلم بیش از اندازه اغراق‌آمیز است اما تنها دلیل موفقیت فیلم نیز همین اجرای عجیب جیم کری است (هزینه ساخت فیلم ۱۵ میلیون دلار، فروش ۱۰۷ میلیون دلار) فیلم پر از صحنه‌های به یاد ماندی است که حتی هنوز هم یاد آوریش باعث خنده‌مان می‌شود؛ مگر می‌شود صحنه خارج شدن ایس را از شکم کرگدن فراموش کرد یا صحنه‌ای که او در فیلم اول با لباس بالرین صحنه‌ای را “بَک وارد” اجرا می‌کند.

Dumb and Dumber

احمق و احمق‌تر (۱۹۹۴)

می‌گویند: “برای ایفای نقش یک احمق باید نابغه بود” و این کاملاً درباره جیم کری صادق است. «احمق و احمق‌تر» سومین فیلم از سه‌گانه کمدی‌ای بود که جیم را در سال ۹۴ تبدیل به ستاره‌ای بی‌رقیب در ژانر کمدی کرد. او در این فیلم با جِف دَنیل همراه می‌شود که باهم یکی از محبوب‌ترین و غیرقابل‌ توصیف‌ترین زوج‌های تاریخ سینمای آمریکا را می‌سازند. کنش میان این دو به شکل غیرقابل انکاری قوی‌ است. آن‌ها حماقت را بهتر از هر کس دیگری به نمایش در‌می‌آورند. “میدونی آزاردهنده‌ترین صدای دنیا چیه؟”

Lemony Snicket’s A Series of Unfortunate Events

 لمونی اسنیکت: ماجرای بچه‌های بدشانس (۲۰۰۴)

تعداد کمی نقش در تاریخ داستان کودکان وجود دارد که برای هنرپیشه‌ای بهتر و مناسب‌تر باشد از استاد شرور تغیر قیافه کنت اولاف برای جیم کری. با این که طرفداران کتاب “ماجراهای بچه‌های بدشانس” معتقد بودند که فیلم بخش‌های نامطبوع و تند کتاب را نرم کرده اما این فیلم همچنان یک جشن بصری است و جیم کری موفق شده که به گونه‌ای در این نقش از انرژی جنون‌‌آمیز خود استفاده کند که ما از اواسط دهه ۹۰ تا کنون ندیده بودیم. کری می‌تواند با انرژی خود یک شهر را به آتش بکشد.

I Love You Phillip Morris

دوستت دارم فیلیپ موریس (۲۰۰۹)

این فیلمی بر اساس واقعیتی عجیب‌تر از تخیل است که عشق بین یک پلیس که تبدیل به خلاف‌کار شده (کری) و هم سلولیِ کاریزماتیکش (ایوان مک‌گرگور) را تعریف می‌کند. این تعجب‌آور نیست که «دوستت دارم فیلیپ موریس» به‌سختی توانست مجوز پخش بگیرد (آن هم بسیار محدود)؛ هالیوود احساس می‌کرد که مخاطبان برای رویارویی با یک کمدی درامای سیاه درباره روابط عاشقانه دو همجنسگرا آماده نیستند. شاید نقد استفن هولدن از مجله “نیویورک‌تایمز” بهترین توصیف را از آنچه جیم کری در این فیلم ارائه داده بکند: “با تابش خیره‌کننده جنونش، لبخند به شدت مشتاقش، زبان بدنیِ بیش‌فعالش و استعدادش برای تحول شخصیتی، آقای کری هیچ‌گاه بر روی پرده به این جذابی نبوده است”.

The Cable Guy

پسر کابلی (۱۹۹۶)

این بیشتر شبیه یک فیلم ترسناک است که خنده‌دار هم هست و مخاطبان نمی‌دانستند که چگونه واکنش نشان دهند. بعضی فکر می‌کردند این فیلم بیش از اندازه سیاه و عجیب‌وغریب است اما در سال‌های اخیر تبدیل به کالتی کلاسیک و تحسین‌برانگیز‌ شده. جیم کری یکی از بهترین اجرا‌های خود را تا آن زمان به‌عنوان یک نصاب عجیب‌وغریب از لحاظ روابط اجتماعی و به‌احتمال جامعه‌ستیز، ارائه کرده. “من می‌تونم بهترین دوستت باشم یا بدترین دشمنت”.

The Mask

 ماسک (۱۹۹۴)

این فیلم به‌سادگی بهترین فیلم از سه فیلمی بود که جیم کری را در سال ۹۴ به اوج شهرت رساند. او در نقش یک بانکدار پایین‌دست، مهربان و ترحم برانگیز ظاهر می‌شود و به‌عنوان “ماسک” او مثل یک طوفان عمل می‌کند. او به‌ظاهر پر از هرج‌ومرج دیوانه‌وار است اما کنترل شدیدی بر روی حرکات خود، اجرایش و صورت خمیر مانندش دارد. استعداد او برای تغیر شخصیتش در این فیلم بسیار کارآمد است و او این فرصت را میابد که استعداد خود را در رقصیدن (و آواز خواندن) به نمایش بگذارد و البته توانایش را برای خلق کردن تصاویر کارتونی؛ او بهترین گرگی است که برای بانوی جذابش زوزه کشیده.

Liar Liar

دروغ‌گو دروغ‌گو (۱۹۹۸)

جیم کری در نقش یک کاراکتر میان‌سال با برازندگی تعجب‌آوری ظاهر می‌شود آن هم بعد گذراندن چهارده سال اول زندگی حرفه‌ای‌اش در نقش یک کودک ابدی. او سطحی از خویشتن‌داری را به‌عنوان یک “مرد خوب” به نمایش می‌گزارد. کل فیلم همچون پلَت فُرمی برای او عمل می‌کند که قابلیت‌های خود را به نمایش بگزارد و این قابلیت‌ها بسیار باشکوه هستند.

بر خلاف «ماسک» که در آن شخصیت “مرد خوب” در درون شخصیت “ماسک” ذوب می‌شود، اینجا مرد خوب همه‌جا به دنبال کشیده می‌شود، دست‌وپا می‌زند و جیغ می‌کشد، درحالی‌که کمدین فیزیکی ما هر کاری که می‌خواهد می‌کند. قطع ارتباط بین ذهن و بدن که جیم کری درصحنه “این خودکار آبی است” ارائه می‌دهد حیرت‌آور است. جوری که او مأیوسانه در خود غرق می‌شود زمانی که درمیابد که “من یک پدر بد هستم” به شدت تأثیرگذار است.

Man on the Moon

مرد روی ماه (۱۹۹۹)

جیم کری بارها اظهار داشته که اَندی کافمن فقید یکی از بزرگ‌ترین کمدین‌های بوده که بر او تأثیر گذاشته. پس این کاملاً مناسب بوده که او این شانس را داشته باشد که قهرمان خود را در این فیلم زندگی‌نامه‌ای به تصویر بکشد. بیشتر تمرکز فیلم بر روی زندگی بزرگ‌سالی کافمن است و دشواری‌های که او در طول حرفه کمدی خود با آن روبرو بوده. تعدادی از دوستان و همکاران واقعی اندی کافمن در این فیلم به ایفای نقش پرداختند؛ بعضی در نقش خود ظاهر شدند و برخی در نقش‌های دیگر؛ اما در نهایت این بازی کری در نقش کافمن بود که واقعاً فیلم را ساخت. او مافوق خودش عمل می‌کند. چنان در عمق تاریک و مبهم نقش ناپدید می‌شود که می‌ترسیم که آیا دوباره می‌تواند راه خود را به بیرون پیدا کند یا نه. شما کری را در نقش کافمن نمی‌بینید، شما کافمن را می‌بینید.

The Truman Show

 نمایش ترومن (۱۹۹۸)

پس از چندین سال ایفای نقش در کمدی‌های سر راست و ساده، جیم کری بالاخره در نقشی غنی‌تر با مفهومی والاتر به کار پرداخت. داستان فیلم «نمایش ترومن» می‌توانست تبدیل به درامی تاریک و شیطانی و یا تریلری مملو از صحنه‌های اکشن شود اما بیشترین جنبه‌های بارز «نمایش ترومن» در جذابیت بی‌گناهی آن نمود می‌کند. جیم کری در شیرین‌ترین و دوست‌داشتنی‌ترین حالت خود در اینجا ظاهر‌ می‌شود؛ او با این مسئله دست‌وپنجه نرم می‌کند که آیا واقعاً می‌خواهد بداند که پشت پوسته زندگی راحتش چه چیز نهفته یا نه. لحظات کمدیک زیادی در مسیر اکتشاف ترومن در شرایط مشکوکش وجود دارد اما او به مراتب بسیار محافظه‌کارانه‌تر و در لایه‌های پنهان تراز همیشه این کمدی را به نمایش می‌گذارد. “صبحتون بخیر… و در صورتی که دوباره ندیدمتون، ظهر، عصر و شبتون هم بخیر”.

Eternal Sunshine of the Spotless Mind

درخشش ابدی یک ذهن پاک (۲۰۰۴)

در حالی که او بیشتر دهه ۹۰ را صرف کمدی‌های معمول خود کرده بود، کسی نمی‌توانست حدس بزند او با یکی از بازیگران برتر نسل خود در درامی شگفت‌انگیز و موردتقدیر تمام منتقدان درباره طبیعتِ عشق و حافظه همکاری کند؛ اما این دقیقاً همان کاری بود که او در «درخشش ابدی یک ذهن پاک» انجام داد. او پا به پای کیت وینسلت Kate Winslet در یکی از غیرمعمول‌ترین و چشم‌نوازترین فیلم‌های اوایل دهه دو صفر شرکت جست.

این فیلم عجیب که نیمه کمدی نیمه علمی تخیلی ـ عاشقانه است برنده جایزه بهترین فیلم‌نامه اقتباسی (چارلی کافمن) Charlie Kaufman شد و در بسیاری از نظرسنجی‌ها در بالای لیست بهترین فیلم‌های دهه دو صفر قرار دارد. “نمی دونم چرا من عاشق هر دختری می‌شم که باهام خوب حرف می‌زنه و یه کم محبت میکنه”

 

منبع: پارس نیوز

کلیدواژه: تئاتر بازی ذهن دوربین طبیعت ساخت فیلم کودکان انرژی عشق هالیوود پدر پارس تولدش پارس نیوز فیلم برتر جیم کری

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.parsnews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «پارس نیوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۲۴۴۳۷۸۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

پلورالیسم چه نگاهی به سیاست بین‌الملل دارد؟

عصر ایران؛ شیرو ستمدیده - پلورالیسم در مفهوم متعارف، نظریه‌ای جامعه‌شناختی-سیاسی است که بر پراگندگی قدرت در میان شماری از مجموعه‌ها یا گروه‌های رقیب تاکید دارد.

پیش از این دربارۀ پلورالیسم و دولت پلورالیستی توضیح داده‌ایم. اینکه پلورالیسم یا کثرت‌گرایی چه نگاهی به سیاست بین‌الملل دارد، موضوع این نوشته است.

 مختصرا باید گفت پلورالیسم در حوزۀ سیاست بین‌الملل، نفوذپذیری دولت را برجسته می‌کند. چشم‌انداز پلورالیستی در سیاست بین‌الملل، بویژه در ایالات متحدۀ آمریکا، در دهه‌های 1960 و 1970 ظهور یافت و بر شالودۀ ارزش‌های لیبرالیستی استوار بود.

جان برتن، پلورالیست انگلیسی، با استفاده از تشبیه میز بیلیارد، محدودیت‌های رویکرد دولت‌محور به سیاست بین‌الملل را روشن کرد. بر اساس این تشبیه، رئالیسم به دولت‌ها به مثابه توپ‌های بیلیارد، یعنی واحدهایی نفوذناپذیر و مستقل، می‌نگرد که از راه فشار بیرونی بر یکدیگر تاثیر می‌گذارند.

از این رو رئالیسم در سیاست بین‌الملل چنین می‌پندارد که دولت‌های دارای حاکمیت، که در نظام پرهرج‌ومرج بین‌المللی تعامل دارند، مانند مجموعۀ توپ‌های بیلیارد روی میز، این طرف و آن طرف برده می‌شوند و به هم می‌خورند.

به عقیدۀ پلورالیست‌ها، این تشبیه از این حیث گمراه‌کننده است که حد نفوذ روزافزون بازیگران بین‌المللی، مانند شرکت‌های چندملیتی و سازمان‌های غیرحکومتی را نادیده می‌گیرد و نیز نمی‌تواند وابستگی دولت‌ها، بویژه در مسائل اقتصادی را تشخیص دهد.

بنابراین، چشم‌انداز پلورالیستی الگویی از ترکیب بازیگران ارائه می‌دهد که ضمن توجه به حکومت‌های ملی، تاکید می‌کند که طیف گسترده‌تر صاحبان منافع و گروه‌ها، سیاست بین‌المللی را تعیین می‌کنند.

در تحلیل نهایی، از این دیدگاه، تاکید بر حاکمیت بیرونی، که از نظر رئالیسم محوری است، باید جای خود را به مفهوم میانه‌روتر خودمختاری بدهد.

توضیح اینکه، حاکمیت درونی یا داخلی در اشاره به توانایی دولت در ملزم کردن همۀ شهروندان، گروه‌ها و نهادهای درون مرزهای سرزمینی به کار می‌رود ولی حاکمیت بیرونی یا خارجی به جایگاه دولت در نظم بین‌المللی و توانمندی عمل آن به صورت واحدی مستقل و خودمختار مربوط است. حاکمیت درونی/داخلی و حاکمیت بیرونی/خارجی، در واقع نام‌های دیگری برای "اقتدار" و "استقلال" هستند.

به هر حال در پلورالیسم، تاکید بر حاکمیت بیرونی جای خودش را به مفهوم ملایم‌تر "خودمختاری" می‌دهد. یعنی استقلال دولت‌ها در عرصۀ بین‌المللی نسبتا کمرنگ می‌شود ولی کاملا از بین نمی‌رود.

تعدیل مفهوم حاکمیت بیرونی، این امکان را بوجود می‌آورد که مجموعه‌هایی مانند شرکت کوکاکولا یا شرکت اپل دقیقا همانند دولت‌هایی چون دولت‌های آلمان و کرۀ جنوبی و برزیل، بازیگرانی بین‌المللی تلقی شوند.

در واقع با توجه به تاکید پلورالیسم بر پراکندگی قدرت، همۀ بازیگران حکومتی و غیرحکومتی، در چارچوب کنترل‌ها ومحدودیت‌هایی قرار دارند و حرکت مستقل نمی‌توانند داشته باشند. و این به این معناست که مفهوم "استقلال" در ذیل درک پلورالیستی از سیاست بین‌الملل، به نحوی متفاوت یا رقیق فهمیده می‌شود.

یکی از پیامدهای مهم رویکرد پلورالیستی به سیاست بین‌الملل آن است که این رویکرد معرف دور شدن از "سیاست قدرت" و "بزرگنمایی ملی" است. البته این تحول چندان هم منعکس‌کنندۀ ایمان ایده‌آلیستی به اصول انتزاعی نیست بلکه بیشتر حاکی از درک این نکته است که وقتی قدرت به گستردگی توزیع شده باشد، رقابت نتیجۀ عکس می‌دهد.

در نتیجه، پلورالیست‌ها می‌خواهند بگویند که در جهانی با وابستگی فزاینده، سرانجام ثابت خواهد شد که گرایش به همکاری و یکپارچگی، که شاید در اروپا از همه جا آشکارتر است، اجتناب‌ناپذیر است.

در جهان کنونی، راستگرایان افراطی در آمریکا و اروپا به شدت با درک پلورالیستی از سیاست بین‌الملل مخالف‌اند. به همین دلیل افرادی نظیر دونالد ترامپ در آمریکا و مارین لوپن در فرانسه و نیز ولادیمیر پوتین در روسیه، هر کدام به نحوی در پی "بزرگنمایی ملی" هستند و از "سیاست قدرت" دفاع می‌کنند.

نفی "همکاری و یکپارچگی" در گرایش ترامپ به خروج آمریکا از ناتو و تاکیدش بر شعار "اول آمریکا" به خوبی مشهود است. حملۀ روسیه به اوکراین نیز به خوبی اعتقاد پوتین به "سیاست قدرت" را نشان می‌دهد.

راستگرایان افراطی‌ای چون مارین لوپن و دیگران در سایر کشورهای اروپایی نیز، با ناسیونالیسم پررنگی که دارند، آشکارا مخالف روند جهانیِ وابستگیِ فزایندۀ کشورها و بازیگران بین‌المللی به یکدیگرند.

کانال عصر ایران در تلگرام بیشتر بخوانید: دولت جمع‌گرا؛ مبنای اقتصاد دستوری

دیگر خبرها

  • عبور از زمین کشاورزی برای رسیدن به منزل/ جاده‌ای با ۸ ماه بلاتکلیفی در بجنورد+ فیلم
  • فیلم| عبور از زمین کشاورزی برای رسیدن به منزل/ جاده‌ای با هشت ماه بلاتکلیفی
  • پلورالیسم چه نگاهی به سیاست بین‌الملل دارد؟
  • پوستکوعلو: نمی‌توان به بهانه تیم‌سازی در دستیابی به موفقیت ناکام ماند
  • نگاهی به چند خبر ورزشی استان قزوین 
  • نگاهی به مجموعه «حشاشین»
  • به بهانه روز معلم + فیلم
  • فیلم‌های پایان هفته تلویزیون از نگاهی دیگر
  • فیلم های پایان هفته تلویزیون از نگاهی دیگر
  • نگاهی متفاوت به دیدار روز گذشته معلمان با رهبر انقلاب + فیلم