Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «ایکنا»
2024-05-04@07:06:18 GMT

مرسوم ولی غلط!

تاریخ انتشار: ۱ بهمن ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۲۴۵۳۸۵۵

مرسوم ولی غلط!

خرافات؛ جمع واژه عربی خرافه به معنی اعتقاد غیرمنطقی و ثابت نشده به تأثیر امور ماورای طبیعت در امور طبیعی و به عبارت دیگر، هر نوع پندار عجیب برای مردم عوام است. معمولاً خرافات ریشه در گرایش‌های درونی یا باطنی در زندگی بشر داشته‌اند و به مرور تبدیل به خرافه شده‌اند.
آمار دقیقی از دعانویسان ایران در دست نیست اما بعضی حدود ۱۰ هزار نفر را برآورد می‌کنند که در سراسر کشور وجود دارند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

بیشتر دعانویسان تحصیلات ندارند و تنها در حد خواندن و نوشتن می‌دانند. شاید پایین بودن آگاهی‌های دینی و سطح دانش مردم باعث شده که به دعانویسان و این خرافات معتقد باشند.

در بعضی از روستاها که قدم می‌گذاری، زنان و یا مردانی با لباس‌های عجیب و غریب، به دعانویسی مشغولند و افرادی که از روی جهل و یا فشار زندگی و یا هر علت دیگر به این افراد مراجعه می‌کنند.
کتاب‌های قدیمی‌اش را باز می‌کند، چند خطی می‌نویسد؛ کاغذ سفید را به سختی می‌پیچاند و آن را دخترک می‌دهد و می‌گوید این را همیشه همراه خود داشته باش. برای مردی که ترس از کابوس‌ها گریبانگیرش شده در آیینه چیزی می‌بیند برایش وردی بر روی کاغذ نوشته و می‌گوید این را در اتاق خوابت بگذار.
دعانویسی و خرافه در بعضی نقاط، آنقدر رایج است که کمتر کسی را می‌بینی که دعا و نوشته‌ای به لباسش سنجاق نکرده باشد و یا نوزادانی که برای دوری از چشم زخم دعاهایی به بازویشان سنجاق شده است.
افرادی که برای باز شدن بخت، پیدا شدن گمشده‌شان، باردارشدن و یا فرار از ترس به دعانویسان مراجعه می‌کنند در واقع افرادی هستند که در میان فشارهای زندگی به دنبال یک آرام بخش می‌گردند و نمی‌توانند آن آرامش بخش را پیدا کنند غافل از آنکه یکی همواره هست که نگاهشان می‌کند وتوسل به او، راه نجات از اضطراب‌ها و تنش‌های زندگی است.

از دید اسلام، هر عملی اعم از گفتار، رفتار و اعتقاد که برخلاف مبانی دینی و عقلی باشد، خرافه است. کسانی که خرافات را با دین مرتبط می‌دانند، یا دین را درست نشناخته‌اند یا مغرضانی هستند که با ایجاد شبهه و شائبه می‌خواهند چهره پاک دین را آلوده سازند.
اسلام از بدو ظهور با تمام قدرت و توان با خرافه پرستی به مبارزه برخاست و درصدد برآمد تا فکر بشر را از آلودگی‌ها و اوهام پاک و در راستای تعقل گرایی و حکمت و منطق هدایت کند که نمونه عملی آن را می توان در برخورد با بعضی از اوهام از سوی پیامبر(ص) مشاهده کرد.
برقی در کتاب المحاسن با سندی از حضرت امام موسی بن جعفر(ع) نقل می‌کند که آن حضرت فرمودند: «هنگامی که ابراهیم فرزند رسول اکرم(ص) رحلت کرد، خورشید گرفت و مردم نزد خود گفتند این خورشیدگرفتگی به سبب مرگ فرزند پیامبر(ص) بوده است، اما پیامبر خدا(ص) بر منبر رفتند و پس از حمد و ثنای الهی فرمودند: «ای مردم، ماه و خورشید دو آیه از آیات الهی‌اند که به امر او در جریانند و هیچ گاه به سبب مرگ یا زندگی کسی کسوف و خسوف پدید نمی‌آید. پس هنگامی که کسوف یا خسوف رخ داد، نماز بخوانید». سپس از منبر پایین آمدند و همراه با مردم نماز خواندند.
در واقع این خرافات، غل و زنجیرهایی هستند کمه فرذدی کمه به آن معتقد است، بر پای خود می‌بندد چرا که برای هر اتفاق جدیدی در زندگی‌اش به این خرافات دل می‌بندد، دل بستنی که شاید انتهای مسیرش خوشایند نباشد. این زنجیرها در واقع زنجیر جهل و نادانی هستند.
اما در این میان شاید برخی توسل و ارتباط با ارواح انبیا را خرافه بدانند در صورتی که با توجه به معیار قرآنی و روایی یک واقعیت است. از آیات متعددی از قرآن استفاده می‌شود که خود خداوند یک سری واسطه‌هایی بین خود و خلقش قرار داده است به طور مثال در سوره مائده آیه 35 به صراحت می‌فرماید: «یا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللهَ وَابْتَغُوا اِلَیْهِ الْوَسِیلَهَ؛ ای مومنان تقوای خدا را پیشه کنید و در نزد خدا واسطه و وسیله را اتخاذ کنید».
متأسفانه بخشی از خرافه‌ها با نیت خاصی از کشورهای غربی به ایران منتقل شده‌اند که می‌خواهند با گرفتن دین و خدا از مردم همه هستی را از آنان بگیرند و آن وقت بر زندگی آنان مسلط شوند.


پیامدهای خرافه
خرافات انسان‌ها را از مسیر چاره اندیشی و طرح و تفکر باز می‎دارد و بستر امیدواری‌های کاذب را برای حل مشکلات انسان هموار می‎سازد.
فرصت‎هایی که خداوند به انسان عطا کرده، در تاریکی‎هایی به نام بد طالعی و روزهای نحس از دست می‎رود. مردم به امید وعده‎های دروغ می نشینند. جامعه‌ای که در خرافات غرق می‎شوند، درب‌های پیشرفت، تعقل و تفکر بر روی آنها بسته می‎شود.
خرافات باعث نابودی آداب، رسوم و عادات و ارزش‌های اساسی مردم یک جامعه می‎شود. خرافات ارزش‎های فرهنگی را خدشه دار کرده و فرهنگ‌های بد را جایگزین فرهنگ‌های خوب می‎سازد. نابودشدن فرهنگ، به نابودی تمام بخشهای جامعه می‌شود.
خرافات، آمار طلاق را در جامعه افزایش می‎دهد و بدبینی‌ها و بی اعتمادی‌ها را در خانواده گسترده می‌سازد. با اندک تحقیق در مورد کسانی که زندگی‎شان از هم پاشیده، دیده می‎شودکه عامل اصلی آن، سخن های بیهوده و بی اساس است.
از سویی دیگر فردی که به خرافه اعتقاد دارد تمام عقل و منطق خود را کنار گذاشته و به خرافه و حرف‌های کذب آن روی می‌آورد. اما مهم‌تریم اثر خرافه در زندگی دور شدن از خداوند و معارف قرآنی است؛ امری که شاید تلخ‌ترین پیامد خرافه گرایی باشد و شاید تا پایان عمر گریبانگیر فرد خرافه پرست شود.
‌معجونی از سبک زندگی غربی، اسلامی و خرافی
میثم کهن‌ترابی، عضو هیئت علمی دانشگاه بزرگمهر قائن در گفت‌وگو با ایکنا از خراسان‌جنوبی گفت: سبک زندگی ما امروزه معجونی از سبک زندگی غربی، اسلامی و گاه خرافی است.
وی ادامه داد: به عبارتی دیگر سبک زندگی ما گرفتار دو آفت واردات سبک زندگی غیر شرعی و احاطه با عرف ناصحیح و رسوم غلط است.
این نخبه قرآنی با بیان اینکه حقیقت موضوع آن است که جامعه فعلی ما از یک سبک زندگی مخلوط رنج می‏برد و گرفتار آفات فراوانی است، افزود: امروز دیگر معماری‏های ما ایرانی و اسلامی نیست.
متولیان فرهنگی دست به کار شوند
کهن‌ترابی با بیان اینکه بسیاری از آنچه در روابط اجتماعی خانواده‏ها دیده می‏شود، اصرار بی‌جا بر برخی رسوم است، تصریح کرد: سبک زندگی ما به شدت منعطف و شاید بتوان گفت آسیب‏پذیر است و به راحتی و در کوتاه‏ترین زمان ممکن چیزی به آن افزوده و یا از آن کم می‏شود.
وی با اشاره به اینکه تمام این عوامل به این دلیل است که خانواده در جامعه ما متولی رسمی و فرهنگی ندارد، اظهار کرد: در جامعه ما که مبتنی بر اسلام استوار است، متاسفانه خانواده تقریباً رها شده و برنامه مشخص و مدونی برای اصلاح آن و سیاست‌گذاری برای تغییر آن وجود ندارد.

راهکارها
اما در مقابل همه این خرافات، قرآن کریم انسان را به تعقل، تفکر و مشورت در کارها تشویق می‌کند و آن را مایه پیروزی در کارها می‌داند. آن چنان که در سوره یونس آیه 100 می‌فرماید: «وَمَا كَانَ لِنَفْسٍ أَنْ تُؤْمِنَ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَيَجْعَلُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لَا يَعْقِلُونَ؛ و هيچ كس را نرسد كه جز به اذن خدا ايمان بياورد و خدا بر كسانى كه نمى‌انديشند پليدى را قرار مى‏‌دهد».
رشد آگاهی دینی و تحصیلات مردم، اعتقاد راسخ به خداوند و قرآن، مبارزه جدی با مراکز گسترش دهنده خرافه گرایی، مبارزه با فقر و بیکاری، تامین امنیت و رضایت در زندگی مردم، اصلاح شدن برنامه‌های اجتماعی- فرهنگی و اخلاقی، افزایش تعقل و منطق گرایی، از مهم‌ترین راهکارها برای مبارزه با خرافات در جامعه به شمار می‎رود.

سخن آخر
بی اعتنایی به این رسوم غلط در میان مردم راهکار خوبی برای مبارزه با خرافه نیست، بلکه باید به مردمی که به هر علتی به این راه کشیده شده‌اند، نزدیک شد و با ارائه روش‌های درست قرآنی، او را از ترسی که از مشکلات زندگی دارد دور ساخت و با هدیه مضامین قرآنی به او، راه جدیدی برای او باز کرد و این امر بر دوش متولیان فرهنگی و اجتماعی و روحانیون جامعه است که با آسیب شناسی علت رفتن به سمت خرافات، سعی در حل معضلات مردم و نشان دادن مسیر درست به آنان داشته باشند. امید است که با به کارگیری این راهکارها جامعه‌ای سرشار از معارف الهی داشته باشیم، امری که زیبنده نام جمهوری اسلامی است.

گزارش از زهرا حمیدی، خبرنگار ایکنای خراسان‌جنوبی
انتهای پیام

منبع: ایکنا

کلیدواژه: خبرگزاری قرآن ایکنا خراسان جنوبی اجتماعی خرافات قرآن

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت iqna.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایکنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۲۴۵۳۸۵۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

چرایی پیش‌بینی‌ناپذیری از ایران فردا | برخوردها از سال ۸۸ جامعه را پیچیده‌تر کرده | تنش‌های بزرگ در دل رخدادهای کوچک است!

طیفی از حکومت، تنها راهبرد مبتنی بر خشونت و ابزارهای متناسب با آن را به کار گرفته، حال باید دید که این ابزارها تا چه اندازه قادر بوده رخدادهایی را که شکل می گیرند، مدیریت بکند. زیرا در وضعیتی که در حال حاضر قرار دارد، در ظاهر جامعه ساکت است، ولی در ناآرامی های گذشته نیز چنین بوده است.

در یازدهمین جلسه از سلسله نشست های جامعه مدنی موسسه رحمان، دکتر محمدجواد غلامرضا کاشی عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی، دیدگاه های خود را با عنوان «زندگی روزمره، دولت و جامعه مدنی» مطرح کرد. تغییر ماهیت جامعه مدنی، و برآمدن نیروهای جدید در فضای جامعه ایران، تغییر از نگاه هگلی به نگاه لوفوری برای تبیین جایگاه زندگی روزمره، ایجاد زبان جدید و گسترده توسط نسل های جدید به جای زبان قدیم که در انحصار دانشگاهیان بود، در سخنان کاشی از برجستگی ویژه ای برخوردار بود. پس از انتشار این سخنرانی در خبرگزاری خبرآنلاین، با توجه به حساسیت بحث، بازخوردهایی داشت.

از این رو تلاش کردیم در گفت و گو با صاحبنظران ، تحلیل ها و اطلاعات بیشتر در اختیار مخاطبان قرار بدهیم. دکتر نعمت الله فاضلی استاد بازنشسته پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی با توجه به حساسیت موضوع در گفت و گویی کوتاه، با تایید و نقد سخنان دکتر کاشی، دیدگاه های خود را در این زمینه مطرح کرد. این گفت وگو از نظرتان می گذرد:

تایید و تصحیح برخی سخنان دکتر کاشی

فاضلی با تاکید بر این که با «تحلیل آقای دکتر کاشی موافق» است که «ایران امروز به یک رویکرد زندگی‌گرا رسیده» و «همچنین ایرانیان به یک آغاز جدید نیز نیاز» دارند در باره نگاه کاشی به نگاه هگلی به جامعه مدنی گفت: «تصور نمی کنم جامعه مدنی در ایران حتی به معنای هگلی اش به طور کامل مضمحل شده باشد. بلکه می توان گفت شکل های جدیدی دارد گسترش می یابد. ولی این را هم قبول دارم که نقش زندگی روزمره و کنش‌گری های روزمره و نقش عاملیت فردی، بسیار وسیع و گسترده شده است. ضمن این که قبول دارم آن رژیم‌های حقیقت مانند گفتمان های ناسیونالیستی، اسلام گرایی، یا چپ مارکسیستی یا هر شکل دیگری از کلان روایت ها به پایان راه خود رسیده اند. آن ها همچنین نمی توانند و قادر نیستند انسجام بخش به جامعه برای تحولات باشند. اما سازماندهی جمعی برای پیشرفت اجتماعی یک ضرورت تام است و نمی تواند از بین برود.»

او با تاکید بر این که «جامعه مدنی آریستوکرات که در سخنان آقای دکتر کاشی بود، شاید تعبیر مناسب و درستی برای دوره مشروطه و دوره پهلوی اول باشد، اما در دوره پساانقلاب ۵۷ پس از مدتی طبقه آریستوکرات نداشتیم» گفت: « از این رو نمی توانم بگویم جامعه مدنی آریستوکرات بود، زیرا ما با دانشگاه توده مواجه شدیم. دانشگاهی که همگانی است و قشر تحصیلکرده، محدود به طبقات اعیان و اشراف نبود. به همین دلیل تحصیلکردگان، و دانشگاهیان، روزنامه نگاران، هنرمندان، نویسندگان، خوانندگان، یک طبقه متوسط فراگیر فرهنگی را تشکیل داده بودند که هنوز هم همین است. البته دیدگاه دکتر کاشی را قبول دارم که جامعه مدنی آریستوکراتی که در دوره های مشروطه و پهلوی شکل گرفت، و حتی در اوایل انقلاب نیز تا حدودی بود، در حال حاضر دیگر برای ما معنا ندارد، و نمی تواند کارکردی در تحولات اجتماعی داشته باشد. ولی طبقه متوسط فراگیر فرهنگی، اتفاقا از طریق سبک زندگی و تجربه های زندگی روزمره اش، از طریق تجربه های بدنمند و جسمانی اش، و از طریق تجربه هایی که معطوف به امور بسیار ساده زندگی هست، دارد مقاومت می کند و به حاکمیت فشار می آورد، و نیروهای مسلط سیاسی را به چالش می کشد، که نمونه بارز آن زنان هستند.»

جمعیت، شرایط پیچیده و دلایل آن

این استاد بازنشسته دانشگاه با اشاره به این که قبول دارد «در وضعیت بسیار پیچیده قرار داریم» گفت: « این تعبیر دکتر کاشی رو تایید می کنم که وضعیت کنونی نسبت به دوره مشروطه و دیگر دوره ها بسیار پیچیده‌تر و خطرناک‌تر است. زیرا در سال های ۱۳۰۰ و قبل از آن، جمعیت ایران حدود تا ۱۲ میلیون نفر بود. این جمعیت اکنون به حدود ۹۰ میلیون نفر افزایش یافته است. بنابراین جمعیت ایران ۹ برابر شده است. بنابراین جامعه ای با این حجم جمعیتی، و حضور تکثری از گرایش های سیاسی، اخلاقی، فرهنگی، و اجتماعی، طبیعی است پیچیده و پیش بینی‌ناپذیرتر باشد. فراموش نکنیم به میزانی که جمعیت برای مثال از ۱۰ میلیون نفر به ۲۰ میلیون نفر افزایش می یابد، پیچیدگی جامعه نیز به صورت تصاعد هندسی ضریب دو نمی خورد، بلکه ضریب تا ۱۰ می خورد.»

او افزود: « با موقعیت جدید، جامعه ایران دیگر جامعه عشایری و حتی روستایی نیست. بلکه بیش از ۷۵ درصد جمعیت جامعه ایرانی در کلانشهرها و شهرها زندگی می کنند. این ساختار شهری و کلانشهری، حیات ذهنی، روانی، عاطفی، اخلاقی، وسیاسی بسیار پیچیده و متفاوتی از حیات ذهنی و اجتماعی تمام دوره های گذشته ما به وجود آورده است.»

فاضلی سپس به سطح سواد به عنوان عنصر دیگری از پیچیدگی جامعه ایران یاد کرد و گفت: «باید بگویم جامعه باسواد شده است. در دوره مشروطه تنها ۵ درصد جامعه باسواد بودند. امروزه حداقل ۸۰ درصد شهروندان جامعه ایرانی باسواد هستند؛ به عبارت دیگر جامعه خوانا و نویسا است. که این امر خود به تنهایی در جامعه ۹۰ میلیون نفری ایران، موتور بسیاری از تحولات و گرایش های بسیار پیچیده ای در جامعه شده و هست.»

ناکامی های سه تجربه بزرگ

این استاد بازنشسته دانشگاه در ادامه به سه تجربه مهم در تاریخ معاصر ایران اشاره کرد و گفت: « سه تجربه انقلاب مشروطه، شکل گیری ملت دولت جدید و انقلاب ۱۳۵۷، ناکامی هایی داشته اند که تجارب شان بر روی هم انباشته شده اند. این تجربه ها، ذهنیت اجتماعی ایرانیان، و تصور جمعی از خود و تاریخ خودشان را بسیار بسیار پیچیده تر از هر زمانی دیگر کرده است.»

او سپس گفت: «برخوردهایی هم که حکومت از سال ۱۳۸۸ تا ۱۴۰۱ به عمل آورده، جامعه را عصبی‌تر، و پیچیده تر و خلاف آنچه از اعمال خشونت منظور بوده، ایجاد شده است. به همین دلیل من با این سخن آقای دکتر کاشی به طور کامل توافق دارم؛ جامعه ما از دوره مشروطه و دوره آغاز شکل گیری ملت دولت رضا شاه، بسیار وضعیت پیچیده تر و مسایل و بحران های آن، بسیار بسیار حادتر است.»

فاضلی در ادامه به مسایل بسیار مهم جدید مانند «بحران محیط زیست به این معنا که آب، خاک، و هوای زمینی که در آن سکونت داریم، همه دچار تنش های بزرگ» است اشاره کرد و گفت: «زندگی و بقا دچار چالش جدی شده است. می خواهم تاکید کنم بحران محیط زیست در کنار ابرچالش‌های های دیگر نیاز به یک آغاز جدید را گوشزد می کند. راهبردهای گذشته، چه آن راهبردی که دولت اختیار کرده بود و چه راهبردی که مردم یا گروه های سیاسی داشتند، برای بقا یا بهبود جامعه دیگر کفایت نمی کنند تا جایی که راهبردهای مذکور حتی پایداری نسبی و موقت نیز ایجاد نمی کنند.»

دشواری تحلیل آینده ایران به دلیل رخدادپذیری آن

فاضلی نظرش را درباره تحلیل آینده این گونه بیان می کند: «این که آینده چه رخ خواهد داد، بسیار دشوار است، با اطمینان و قطعیت نمی توان از آن سخن گفت. زیرا جامعه امروز ایران رخدادپذیر شده است. منظورم از رخدادپذیر این است که مجموعه، تنش ها و تعارضاتی که در جامعه بین حاکمیت و مردم ، و گروه های گوناگون به وجود آمده، جامعه را مستعد تنش های خیلی بزرگ و ناگهانی بر اساس رخدادهای کوچک اما حساسیت‌برانگیز کرده که می تواند از این طریق تحولاتی را رقم بزند به نحوی که زمینه اجتماعی و سیاسی را تغییر بدهد. نظری بر تحولات ۱۳۸۸ به این سو نشان می دهد رخدادهای کوچک همواره زمینه ساز تغییرات بوده اند. هم بازی حکومت در عرصه سیاسی، و هم بازی بازیگران درون جامعه در مقابل آنان قواعد پیچیده تری پیدا کردند. این است که در جامعه رخدادپذیر ما نمی توانیم با تبیین علل و عوامل سیستمی یا تبیین علل و عوامل مادی عینی موجود، تصویر آینده را نشان بدهیم.»

این استاد بازنشسته دانشگاه در ادامه با اشاره به این که «طیفی از حکومت، تنها راهبرد مبتنی بر خشونت و ابزارهای متناسب با آن را به کار گرفته» گفت: « حال باید دید که این ابزارها تا چه اندازه قادر بوده رخدادهایی را که شکل می گیرند، مدیریت بکند. زیرا در وضعیتی که در حال حاضر قرار دارد، در ظاهر جامعه ساکت است، ولی در ناآرامی های گذشته نیز چنین بوده است.»

چرا تاکنون «آغاز» شکل نگرفته؟

فاضلی سپس نظریه ضرورت شکل گیری «آغاز نو» را مورد انتقاد قرارداد و گفت: «دیدگاهی که آقای دکتر کاشی ارائه کردند، این است که آغازی باید شکل بگیرد. منظور ایشان از شکل گیری آغاز این است که تمام آنچه حکومت در گذشته تا الآن برای مواجهه با ابرچالش ها داشته، کنار بگذارد، و طرحی نو دراندازد. پرسشی که ایشان پاسخ نمی دهد، این است که چرا تا حالا چنین آغازی شکل نگرفته است؟ چرا حاکمیت که مدت های طولانی است نسبت به وضعیت چالشی کشور آگاه شده ، طرحی نو در نینداخته است؟ پاسخ به این پرسش برعهده اندیشمندان علوم سیاسی است. ایشان در این باره پاسخی نداده اند. تنها به این اکتفا کرده اند که راه های گذشته را تجربه نکنیم و طرحی نو درانداخته شود.»

او افزود: «تصور من این است تا زمانی که میان جامعه و حکومت توازن قوا برقرار نشود، احتمالا جناحی در حکومت مایل است کماکان از ابزار زور استفاده کند. مگر این که سیر تحولات جامعه به گونه ای پیش برود، که تولید قدرت مورد نظر جناح مذکور، برای حاکمیت به صرفه نباشد. در این صورت به طرحی نو خواهد اندیشید و آغازی را دنبال خواهد کرد.»

شرایط شکل گیری آغاز؛ اشتباه کردم

این استاد بازنشسته دانشگاه در ادامه در پاسخ به این سوال که «آیا جامعه به این توانایی می رسد که تولید قدرت بیش از حد برای نظام سیاسی مقرون به صرفه نباشد، و به اتخاذ آغازی تازه ناگزیر شود؟» می گوید: «تصور می کنم به این سادگی ها، چنین آغازی شکل نخواهد گرفت. در جنبش مهسا تصور می کردم که اگر حکومت به پایداری سیاسی نسبی برسد، آغاز و طرح نو خود را مطرح می کند، ولی اشتباه کردم.».

فاضلی در ادامه افزود: «البته این ها به این شرط است که تحولات غیرمترقبه ای مثل جنگ در منطقه، فشارهای بین المللی خیلی وسیعتر از آنچه که تاکنون بوده است، یا تحولاتی در راس هرم نظام سیاسی، رخ ندهد. اگر چنین تحولاتی رخ ندهد و بخواهد تنها در یک روالی که تا کنون تجربه شده، یعنی درگیری میان حکومت و ناراضیان، معترضان، و به طور خلاصه مردم، فکر می کنم آن چیزی که تعیین کننده خواهد بود «برخورد» بعدی است که آیا بعد از آن، حکومت به این نتیجه می رسد که برای حفظ و پایداری خودش، باید تحولات بنیادینی را در گفتمان، سیاست ها، اقدامات، برنامه ها و اجراهای خودش، ایجاد بکند، یا نه؟

به غیر از مقاومت زندگی گرایی، فلج سازی بوروکراسی کشور

فاضلی با تاکید بر این که « آقای دکتر کاشی به درستی اشاره کردند در جامعه نیروهای زندگی گرا، و سیاست زندگی، حاکم شده است» سپس گفت: « ایشان همچنین زندگی گرایی و سیاست زندگی را از ایدئولوژی های اسلام گرایی، ملی گرایی، و چپ گرایی و لیبرالیسم گرایی متمایز کرده و گفته اند که این زندگی گرایی شکل جدیدی از سیاست است که در جامعه ظاهر شده است. اما پرسش این است که زندگی گرایی اگر بخواهد به صورت آلترناتیو و یا بدیلی برای سیاست حاکم باشد، هنوز از تعریفی روشن برخوردار نیست و تنها در جایگاه مقاومت می‌تواند کارهایی را به پیش ببرد. ولی در وجه ایجابی ، نمی تواند سامان سیاسی جدیدی را ایجاد کند.»

او افزود: « فراسیاست مردم، در مقابل سیاست حاکمیت، فقط زندگی گرایی نیست. مردم به عنوان نیروهایی که در بدنه بوروکراسی و سازمان های جامعه فعالیت می کنند، چون ناراضی و برخی حتی خشمگین هستند، عموما با اشکال پیچیده ای از کارشکنی ها، سستی ، بی توجهی ، عدم انجام وظایف کاری، کارشناسی، و اداری، در عمل ماشین بوروکراسی و اداری و سازمانی نظام حکمرانی را با چالش روبه رو کرده اند. این چالش بیشتر هم خواهد شد. به ویژه اگر در نظر بگیریم که نارضایتی های ناشی از شرایط اقتصادی زندگی، که تورم و مالیات ها به مردم تحمیل کرده، روز به روز مردم را بیشتر به این سمت و سو سوق می دهد که هرجایی که هستند، ماشین دولت را کندتر و کندتر بکنند.»

این استاد سابق دانشگاه، با اشاره به این که «این ها، هزینه های تولید قدرت حکومت را بسیار بسیار سنگین می کند. از این رو فقط سیاست زندگی گرایی نیست که مقاومت را ایجاد کرده است، بلکه شکل های پیچیده ای از ناهمکاری، با هدف ها و برنامه های حکومت در نظام اداری هم شکل گرفته است.» افزود: « به هر اندازه که دولت به قطبی شدن جامعه دامن بزند، یعنی نیروهای حامی و طرفدار خودش را به طور نمادین متمایز بکند، و سیاست حامی پروری اش را گسترش بدهد، در عمل هم تنش های زندگی گرایی، و هم تنش های بوروکراتیکی که مردم ایجاد می کنند، کار را برای ایجاد ثبات سیاسی توسط حاکمیت دشوار و دشوارتر می کند. از این رو می خواهم بگویم تنها در صحنه خیابان ها نیست که شاهد تنش حاکمیت با مردم هستیم. زیر پوست سازمان ها هم تنش بزرگی، شکل گرفته است.»

سناریوهای آینده

فاضلی در ادامه در ارتباط به سناریوهای آینده تاکید کرد که تصور می کند «یکی از سه سناریو، ممکن است در آینده نزدیک، یعنی در دو سه سال آینده، ورق را برگرداند.» او سه سناریو را این گونه شرح داد:

سناریوی اول: تغییر از طریق وقوع رخدادی در نیروهای سیاسی درون حاکمیت، و یا در حوزه رهبری .و ...
سناریوی دوم: ایجاد ناآرامی ها، و یک درگیری دیگر .
سنارویوی سوم: عدم توانمندی حاکمیت در تامین هزینه های حرکت های فرسایشی و کاهنده ای که میان سیاست زندگی مردم و کارشکنی های گسترده در سازمان ها وجود دارد.

طبیعی است اگر سه مورد بالا با تنش های منطقه ای، تحریم های گسترده تر، یا بحران های زیست محیطی ناگهانی شدیدتر همراه بشود و تدبیری کارگشا برای مهار آن اندیشیده نشود، سرعت تغییرات افزایش می‌یابد.»

دیگر خبرها

  • رئیس انجمن جامعه شناسی ایران: پروژه یکدست‌سازی همه جا شکست خورده است/ هر روز شکاف‌های عمیق‌تری بین ایدئولوژی حاکمیت با مردم می‌بینیم/ گروه‌های مختلف مردم به همدیگر احترام می‌گذارند
  • ایمان برای انسان مؤمن امنیت به ارمغان می‌آورد
  • حد کم کردن وزن کجاست؟ نگاهی به شیوه‌های مرسوم در کاهش و تثبیت وزن
  • فرزندآوری باید ضرورت ملی و اولویت زندگی جوانان باشد
  • در زندگی قرآنی، گمراهی راه ندارد
  • گفتمان «شهر زندگی» نظام معنایی را منظم می‌کند
  • چرایی پیش‌بینی‌ناپذیری از ایران فردا | برخوردها از سال ۸۸ جامعه را پیچیده‌تر کرده | تنش‌های بزرگ در دل رخدادهای کوچک است!
  • مهم‌ترین مسئله حفظ حرمت معلمان در جامعه است/ ثبات در آموزش و پرورش را ایجاد کنیم
  • تاکید آیت الله لائینی بر گره‌گشایی از زندگی کارگران
  • چرایی پیش‌بینی‌ناپذیری ایران فردا / قواعد بازی حکومت و جامعه پیچیده‌تر شده