بازیگوشیهای فلسفی
تاریخ انتشار: ۳ بهمن ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۲۴۸۷۹۹۴
نایجل واربرتون فیلسوف انگلیسی است که بیشتر به خاطر معرفی کتابهای فلسفی و برنامه پادکست وبسایت Philosophy Bites بین مردم شناخته شده است. او در برنامه پادکست سعی میکند با فیلسوفان و متفکران برجسته جهان مصاحبه کند که پادکستهای او تاکنون بیش از 35 میلیون بار دانلود شده است! او همچنین دبیر بخش فلسفه وبسایت Five Books است که هرازگاهی گزیدهای از پنج کتاب برتر را در حوزههای مختلف معرفی میکند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
از کتاب «معنای تمام اینها چیست؟» نوشته توماس نیجل آغاز میکنیم. چرا این اثر را بهعنوان نخستین کتاب برای معرفی انتخاب کردید؟
این کتاب بهترین گزینه برای کسانی است که میخواهند بدانند فلسفه از چه سخن میگوید. دلیل نخست این بود که کتاب بسیار کمحجمی است. دوم اینکه با نثری کاملاً بیتکلف، ساده و واضح نگاشته شده است. خوانش این کتاب به قدری ساده است که میتوانید آن را یکروزه بخوانید و درک مناسبی از فلسفه به دست آورید. مهمتر از همه، نویسنده کتاب فیلسوفی برجسته است.
نویسنده در این اثر بیان میکند که فلسفه برآمده از شرایط انسان بودن و مشاهده اطراف است. بشر از کودکی سؤالهای فلسفی میپرسد. حدود 2000 سال است افراد زیادی از خود میپرسند که چگونه باید زندگی کرد، ماهیت «واقعیت» چه میتواند باشد و «آگاهی» چیست؟ نیجل در این کتاب به شکلی گذرا به تمام بخشهای اصلی فلسفه پرداخته است.
ممکن است عنوان کتاب برای مخاطبانی که با فلسفه آشنایی ندارند انتظاری کاذب ایجاد کند. بهنظر شما فلسفه و فیلسوف چقدر «معنای زندگی» را محل تأمل قرار میدهد؟
نیجل در مقدمه مینویسد: «این کتاب چیزی بدیهی در اختیارتان نمیگذارد. فلسفیدن فعالیتی گیجکننده است و اندک پیش میآید که نتیجهای ثابت بماند.» نویسنده تظاهر نمیکند که فلسفه معنای همه چیز را به شما نشان میدهد، بلکه سؤالاتی را مطرح میکند که بتوانید درباره آنها منتقدانه فکر کنید.
کتاب بعدی «زندگیای که میتوانید نجات دهید» نوشته پیتر سینگر است که شاید معروفترین فیلسوف معاصر ما باشد. پیام اصلی او در این کتاب چیست؟
بر این باورم که سؤال کلیدی در فلسفه این است که «چگونه باید زندگی کنیم؟» و پیتر سینگر نیز حرفهای زیادی در این باره دارد. نویسنده بر فقر و بیماری در سراسر جهان متمرکز شده است و پیشنهاد میکند کسانی که در غرب زندگیهای لاکچری دارند کافی است 5 درصد از درآمد خود را به خیریه بدهند.
منظور سینگر این نیست که باید در شرایط سختی زندگی کنید و تمام داراییهایتان را هدیه دهید، بلکه همین چند درصد اندک میتواند تغییرات بزرگی در زندگی مردم فقیر جهان ایجاد کند. حتی اگر با او همعقیده نباشید، در طول مطالعه کتاب ممکن است از خود بپرسید که چرا باید با فیلسوفی مخالفت کنید که از «سنت سقراطی» پیروی میکند؛ متفکری که پیشفرضها را زیرسؤال میبرد و از شما جواب میخواهد.
پیتر سینگر پروژه فکری خود را در این کتاب چگونه پیش میبرد؟
نویسنده با یک آزمون فکری شروع میکند؛ تصور کنید از کنار یک حوضچه عبور میکنید و کودکی را میبینید که در حال غرق شدن است. شما نیز در راه محل کارتان هستید و لباسهای آراسته به تن دارید. اما با این حال میروید که جان کودک را نجات دهید، اینطور نیست؟ تقریباً همه بدون اینکه حتی فکر کنند، این کار را انجام میدهند. بیکنشی (یعنی فقدان واکنش) در زندگی روزمره ما منجر به مرگ کودکان زیادی شده است.
نظر کلی شما درباره کتاب سینگر چیست؟
سینگر بهطوری عجیب موضعی ثابت دارد. او قبلاً شطرنج بازی میکرد و بر این عقیده است که حل مسأله در فلسفه متفاوت است، چرا که تلاش ما در راستای ایجاد تغییراتی جدی است. اینکه فردی مانند سینگر به سودمندگرایی (utilitarianism) ـ به این معنی که پیامدهای یک عمل درستی و نادرستی آن را مشخص میکنند ـ اعتقاد داشته باشد، لزوماً روشنفکر نیست، بلکه این دیدگاه باید نحوه زندگیاش را متحول کند. سینگر فیلسوفی نیست که در برج عاج نشسته باشد، همه چیز را به حال خود رها کند و بود و نبود زندگیاش تفاوتی ایجاد نکند.
کتاب سومی را که معرفی کردهاید کتاب «عدالت» نوشته مایکل ساندل است که در حوزه فلسفه سیاسی نگاشته شده است. دلیل این انتخاب شما چه بود؟
من به این دلیل کتاب «عدالت» را برگزیدم زیرا فکر میکنم مایکل ساندل سخنران و نویسنده برجستهای است و میتواند فلسفه را زنده کند. برای مثال، او بهصورت کاربردی از ایدههای ارسطو در زندگیهای امروزی بهره میبرد.
ساندل در اصل یک فیلسوف سیاسی است. بدیهی است که فلسفه به فرد کمک میکند تا «منتقدانه» فکر کند. اما آیا به نظر شما دانش ایدههای فلسفی به سیاستمداران کمک میکند؟
بسیاری از سیاستمداران فلسفه را مطالعه کردهاند و تا حدی بر اندیشه آنان نیز تأثیر گذاشته است. تعداد کمی از فیلسوفان بودهاند که به طرز چشمگیری روند سیاست را تغییر دادهاند. برخی فیلسوفان مانند کارل پوپر، جان راولز و از دوره مدرن، ساندل سعی داشتهاند بر سیاست تأثیر بگذارند.
برای مثال، نخستوزیر پیشین اسپانیا، خوزه لوئیس رودریگز زاپاترو، بهطور مستقیم از ایدههای فیلیپ پتیت بهره گرفته است. از پتیت دعوت کردند تا به دولت زاپاترو از لحاظ قواعد فلسفی جمهوریخواهانه امتیاز دهد و او از 10، نمره 9 را داد. نظرسنجی از فیلسوفان معاصر در زمینه سیاست هم جالب به نظر میرسد.
به هرحال، مطالعه ایدههای انتزاعی با توجه ویژه به «تعقل» مهارتی مفید برای سیاستمداران است. به نظرم بهتر است سیاستمداران به جای استفاده از یک نظریه مشخص و محدود، توانایی تفکر مستقل در جهت تغییر شرایط را داشته باشند.
کتاب بعدی که معرفی کردهاید «سبب مرگ و نجات زندگی» از فیلسوف انگلیسی جاناتان گلاور است که در حوزه فلسفه اخلاق نگاشته شده است. ویژگی منحصر به فرد این اثر چیست؟
این کتاب را در دوره کارشناسی خواندم و به این باور رسیدم که فلسفه ارزش خواندن دارد. کتاب گلاور به من نشان داد که فلسفه بهدنبال عیبجویی یا بحث نیست، بلکه مستقیماً به قلب ماجرا نفوذ میکند. گلاور هم مانند سینگر معتقد است تفکر درباره مسائل فلسفی باید در زندگی شما تغییر ایجاد کند.
آیا این دیدگاه در میان فیلسوفان حرفهای غیرعادی به نظر نمیرسد؟
این نگاه در میان فیلسوفان آکادمیک به شکلی خارقالعاده غیرمعمولی و قطعاً در همان دهه 70 میلادی نیز عجیب بوده است. در آن زمان، بخش عمده فلسفه اخلاق بر سؤالات انتزاعی فرااخلاقی (meta-ethics) متمرکز بود. گلاور نقش مهمی در حرکت فلسفه به سمت مشکلات زندگی واقعی انسانها بازی کرد. مضمون اصلی کتاب «اخلاقیات قتل» است و به سؤالات پیرامون سقط جنین، مرگ آسان (euthanasia)، خودکشی و کشتار در جنگ میپردازد.
چه ویژگیای فلسفه گلاور را از فلسفهورزی سینگر مجزا میکند؟
گلاور در کنار سخنان فلسفی از داستایوفسکی، اورول یا نویسندگان دیگر ادبی نیز نقل قول میکند. نوشتههای او بیشتر حس شفقت و دلسوزی انسانی در خود دارد. او میخواهد ایده سودمندگرایی را با دیدگاه کانتی ادغام کند ـ به این معنی که استقلال انسان اهمیت دارد و نباید خدشهدار شود. دیدگاه سودمندگرایی از بخش دوم این گزاره غافل شده است. علاوه بر این، گلاور درباره «تقدس زندگی» بخوبی سؤال طرح میکند. او بر زندگی باارزش تأکید میگذارد و میگوید برخی گاهی احساس میکنند زندگیشان دیگر ارزش زندگیکردن ندارد.
آخرین کتابی که معرفی کردید کمی متفاوت بود. تا به حال نام کتاب «ملخ» نوشته برنارد سویتس را نشنیده بودم!
من هم تا چندسال پیش آن را نشنیده بودم تا اینکه جرالد کوهن آن را به من معرفی کرد. سپس سایمون بلک برن هم پیشنهاد کرد این کتاب را مطالعه کنم. بنابراین، کتاب باید حرفی برای گفتن داشته باشد که دو فیلسوف برجسته آن را به من پیشنهاد دادهاند.
کتاب حجم کمی دارد؛ نخستین بار در سال 1978 به چاپ رسید و درباره «بازی کردن» است. «ملخ» نه تنها موضوع جالبی دارد، بلکه به سادگی نگاشته شده است و برای مسائلی که مطرح میشود مثالهای ملموس میآورد.
نویسنده در این کتاب چه بحثهایی را پیش میکشد؟
نویسنده ابتدا از مبحث «شباهت بازیهای ویتگنشتاین» انتقاد میکند. به نظر ویتگنشتاین، بازیها هیچ شباهت تعریفشدنی با هم ندارند و تنها الگویی از شباهتهای تداخلی وجود دارد که ما آنها را بازی مینامیم. بازیها هیچ جنبه منفرد و ذاتی مخصوص به خود ندارند. در مقابل، برنارد سویتس معتقد است که میتوان بر اساس شرایط لازم و کافی تعریفی از بازی را ارائه داد. ممکن است مضمون کتاب کمی خشک به نظر برسد، اما به این تعاریف محدود نمیشود.
چرا نویسنده نام کتاب را «ملخ» گذاشته است؟
شخصیت اصلی کتاب «ملخ» است که از افسانه ملخ و مورچه ازوپ الهام گرفته شده است. مورچه کل تابستان را کار میکند و در زمستان زنده میماند، اما ملخ وقت خود را به رقص و آواز میگذراند و سرآخر از گرسنگی میمیرد. در عین حال، نام کتاب تقلیدی از گفتمان سقراطی ملخ است که ترجیح میدهد از گرسنگی بمیرد اما از باور خود کوتاه نیاید؛ که بازی همان چیزی است که در زندگی ارزشی ذاتی دارد.
مخاطب این کتاب کودکان هستند یا بزرگسالان؟
این کتابی بسیار جدی است که ویژه فیلسوفان نگاشته شده است و نظریه «طبیعت بازی کردن» را پیش میکشد تا بگوید بازی «تلاشی داوطلبانه برای غلبه بر موانع غیرضروری است». بهعبارتی، همه بازیها سه ویژگی مشترک دارند؛ آنها باید «هدف»، «قوانین تشکیلدهنده» و «نگرش و روحیه بازی» را داشته باشند.
برایمثال، کوهنوردی را در نظر بگیرید. هدف رسیدن به قله است. اگر بخواهید از هلی کوپتر با چتر به کوه برسید، باید از قوانین خاصی پیروی کنید. روحیه بازی نیز به این معناست که بازی میکنید نه به این دلیل که مجبور هستید، بلکه میخواهید در روح و حس بازی شریک باشید. شما از قوانین پیروی میکنید، چون دلتان میخواهد.
نویسنده میخواهد بیان کند که بازیکردن شایستهترین کار است، زیرا به عقیده او در جهان اتوپیایی که همه نیازهای ما برطرف شده است، انسانها تنها بازی میکنند. آنها برای خود چالشهایی را طرح میکنند و با رغبت سعی میکنند به هدف بازی برسند. دیگر لازم نیست نگران چیزی باشند. اگر بهشتی وجود داشته باشد، تنها از این راه است که میتوانیم تا ابدیت زنده بمانیم. به هر حال، نویسنده با طرح مسأله و مثال نقض به شکلی ساده منظور خود را در کتاب بیان کرده است. سویتس نویسنده ماهری است. با خواندن این کتاب میبینید که او با «فُرم» بازی میکند. خیلی عجیب است با وجود اینکه کتاب «ملخ» نظریه بازی ویتگنشتاین را بخوبی مطرح میکند، مورد بیتوجهی اهالی فلسفه واقع شده است.
مترجم: فرزانه اسکندریان
این مطلب نخستین بار در روزنامه ایران منتشر شده است.
منبع: تابناک
کلیدواژه: فلسفه معنای زندگی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.tabnak.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «تابناک» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۲۴۸۷۹۹۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
ربیعی : فلسفه بقا بر فلسفه توسعه کشور چربیده است / تغییر سبک زندگی که در خیابان می بینید، توطئه نیست / جریان پرقدرتی سالهاست مقابل حاکمیت تفکر توسعه و پیشرفت ایستاده
گروه اقتصاد و درآمد: دکتر علی ربیعی با بیان اینکه وقتی هر پدیده ای را محدود می کنیم و در جایی را می بندیم، چه هدفی داریم! وقتی با چشممان می بینیم اهدافمان محقق نمی شود، تداوم سیاستها چیست؟ گفت: هدف بستن فضای مجازی چیست؟ مگر سنجشها نشان نمی دهند که مردم تا چه میزان بالایی از فیلترشکن استفاده می کنند و نه از صداوسیمایی با این بودجه کلان! پس این محدودیتها و اختلالها چه خاصیتی دارند! همه تان هم که در شبکه های مجازی حضور دارید و تیک آبی و خاکستری هم می گیرید! این هم از آن تناقض ها است!
به گزارش جماران، دکتر علی ربیعی، وزیر پیشین تعاون، کار و رفاه اجتماعی که در نشست بررسی تاثیر سیاستهای افتصادی و اجتماعی در رشد و توسعه اقتصادی در فضای فناوری اطلاعات که از سوی گروه علمی تخصصی اقتصاد رسانه انجمن ایرانی مطالعات فرهنگی و ارتباطات برگزار شده بود، سخن می گفت، با بیان اینکه متاسفانه از روز اولی که اینترنت در کشور ما آمد، دائما به دنبال آسیب شناسی بودیم و بحث های اندکی به مساله فرصتهای نهفته در آن پرداختند، گفت: این نگاه عمدتا ناشی از سطح فردی و بررسی تاثیر آن بر رفتارهای فردی بوده و از روز اول با نگاه آسیب شناسانه به سمت آن رفتیم و تنها حوزه ای که برای ما اهمیت داشته،رفتارهای فردی بوده است. در واقع با مشاهده رفتارهایی که خلاف سنتها و ارزشهای مالوف ما بوده، نوعی احساس خطر ایجاد شده است.
دوران دو رئیس قبلی قوه قضائیه، یکی از دورانهای بسیار تلخ فضای مجازی بودوی با بیان اینکه در سطح بعد باید آیین نامه ها و سیاست گذاری ها را بررسی کرد، توضیح داد: برای نمونه، قانون مجلس و آیین نامه هایی که قوه قضائیه مطرح می کند به این مسائل می پردازند و دوره دو رئیس قبلی قوه قضائیه ، یکی از دورانهای بسیار تلخ فضای مجازی بود و بیشترین فشارها بر گسترش فضای مجازی در این دوران ها سامان گرفته بود.
ربیعی با تاکید بر ضرورت توجه به فلسفه حکمرانی فضای مجازی و حوزه تکنولوژی های اطلاعاتی و ارتباطی ، گفت: فهم این سطح به ما کمک می کند که دریابیم چه اتفاقی در حوزه سیاست گذاری ها و همچنین رابطه مردم با فضای مجازی و تکنولوژی اطلاعاتی می افتد. درک این سطح به ما برای فهم علل اتفاقات کمک می کند. به تعبیری باید بررسی کرد عوامل و عناصر اصلی فلسفه حکمرانی دیجیتال و تکنولوژیهای ارتباطی، چه عواملی هستند.
وزیر پیشین تعاون، کار و رفاه اجتماعی اضافه کرد: میان رویکردها و استراتژی های فلسفه ساز حکمرانی کشور، میان استراتژی بقا و توسعه گرفتار شده ایم. این وضعیت کنشها و سیاستهای ما را تحلیل می کند. از دهه 70 این بحث بود که آیا می خواهیم خودمان را کماکان بسط دهیم به سطح جهان را قدرت خود را حفظ کنیم، آن زمان جمعبندی شد که ما هم توسعه و هم بقا می خواهیم. اما متاسفانه در روندی که طی شد، فلسفه بقا بر فلسفه توسعه کشور چربیده است.
استراتژی بقا باعث شده سیاستهای امنیتی در امر فضای مجازی چربیده است از ساحت تکنولوژی های ارتباطی امنیت زدایی کنیموی توضیح داد: وقتی فلسفه حکمرانی ما بقا است، تمام تکنولوژی ها بر اساس آن سنجیده می شود. استارتاپها را این گونه ارزیابی می کنند. نسبت مردم با فضای مجازی، در همین ارتباط سنجیده می شود. ما باید این نکته را درک کنیم؛ می توانستیم درباره تکنولوژی های اطلاعاتی و فضای مجازی بحث اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و امنیتی کنیم، اما استراتژی بقا ما را به سمتی برده است که سیاستهای امنیتی بر سایر سیاستها در امر فضای مجازی چربیده و این گرفتاری اصلی ما است. باید از ساحت تکنولوژی های ارتباطی امنیت زدایی کنیم. وقتی نگاه و فلسفه این گونه جلو می رود، به رغم هر اسمی که بر توسعه می گذاریم، تحمل الزامات و نتایجش را نداریم و بنابراین عملا به جایی نمی رسیم؛ چرا که فلسفه بقا حاکم است.
ربیعی با بیان اینکه بنیانهای نظری و فلسفه وجودی حکمرانی ما گسترش پهنای باند اینترنت را بر نمی تابد، خاطرنشان کرد: حکمرانی ما می گوید پهنای باند را می خواهم، اما نه می تواند الزامات آن را رعایت کند و نه از نتایجش خوشش می آید. بنابراین پهنای باند ما عملا دچار مشکل می شود. آثار توسعه در فضای مجازی متاثر از این دیدگاه است و با جزمیتی که وجود دارد، شرکتهای استارتاپی ما تهدید محسوب می شوند. در حالی که اگر همه جهان بگویند هوش مصنوعی، آینده اقتصاد جهان و ثروت جهان تعداد مشاغل ما در خدمات شبکه های اجتماعی و فضای مجازی است، چون آن نگاه می ترسد، استارتاپ به جای اینکه سکو و جهش توسعه و اقتصاد کشور باشد، جهش وابستگی کشور و جهش دیدگاه هایی که ارزشهای نامالوف را دنبال می کنند تلقی می شود.
جریان پرقدرتی سالهاست که مقابل حاکمیت تفکر توسعه و پیشرفت ایستادهوی با بیان اینکه جریان پرقدرتی سالهاست که مقابل حاکمیت تفکر توسعه و پیشرفت ایستاده و در عمل صرفا استراتژی «بقا» را دنبال میکند، تاکید کرد: عنصر اصلی تاثیرگذار بر سیاستگذاری این نکته است که ما دائما و ناچارا به فراز و نشیب و کشاکش و آیین نامه های مختلف می رسیم که متاثر از این عامل در حکمرانی است.
وزیر پیشین تعاون، کار و رفاه اجتماعی در ارزیابی از فضای کار برای کارآفرینی در کشور، اظهارداشت: در باره اینکه چرا شکست خوردیم و کجاها موفق بودند، بحث های زیادی می شود. در حالی که این مساله بسیار ساده است. از دوره 76 تا 84 را می توانیم بررسی کنیم، دوره 92 تا 97 هم بررسی کنیم. نیازی به تحلیل و واکاوی های عمیق نداریم. این دو دوره که در آن سیاستها جامع نگر هستند و روابط بین الملل درست است و جامعه مدنی نفس می کشد، درخشان ترین دوران اقتصادی همان دوران است. از 94 تا روی کار آمدن ترامپ، شکوفاترین دوران استارتاپی در ایران را داشتیم، شرکتهای دانش بنیان هم دوران خوبی داشتند. اما اکنون با بازی با کلمات، بحث دانشگاه های «حکمت بنیان» را مطرح می کنند و روشن نیست که این شاخص چگونه می خواهد سنجیده شود.
با تعابیری مانند دانشگاه «حکمت بنیان»، دل خوش می کنندربیعی گفت: با این کلمات که فریبایی دارد، دل خوش می کنند و تحت پوشش آنها آسوده می خوابند و تصور می کنند این کلمات برای ما خوشبختی و سعادت می آورند!
وزیر پیشین تعاون، کار و رفاه اجتماعی اضافه کرد: یک تفکر ما را نیازمند توسعه و پذیرفتن نتایج و الزامات آن می داند و معتقد است باید برای مدیریت نتایج آن برنامه ریزی درست کرد، اما ما چون در این حوزه وارد نمی شویم، با بخشهای سنتی وارد چالش نمی شویم و چالش ما با بخشهایی است که مرتبط با فضای ارتباطی مبتنی بر شبکه های اطلاعاتی است.
تعطیلی شنبه توطئه نیست تغییر سبک زندگی که در خیابان می بینید، توطئه نیستربیعی گفت: چقدر تاکید کرده ایم که تغییر سبک زندگی که در خیابان می بینید، توطئه نیست، بلکه تغییر ارزشها است. اینگلهارت هم مطالعه کرده و می گوید کل جوامع این تغییرات را دارند. در هر جامعه ای به شکلی است. تعطیلی جمعه و شنبه توطئه نیست بعد هم فضای مجازی را محل این توطئه تصور می کنند.
آنچه امروز می بینیم، نتیجه سیاستهایی است که خود ما اعمال کرده ایمبه گفته وی؛ تغییر ارزشی را می بینند، اما چون علت یابی نمی توانند بکنند، آن را توطئه می دانند. در حالی که بخشی از تغییرات ارزشی، جهانی و طبیعی است. بخشی از آن هم حاکی از سیاستهای خود ما است. آنچه که امروز می بینیم، نتیجه سیاستهایی است که خود ما اعمال کرده ایم.
ربیعی با بیان اینکه شرکتهای استارتاپی زمینه ساز ایجاد نوعی پیوندهای جهانی هستند که ما نه به الزامات آن تن می دهیم و نه نتایجش را می پذیریم، اظهارداشت: فضای شرکتهای استارتاپی در میان 80میلیون نفر جمعیت تنگ است و فضای جهانی را می خواهد.
این استاد دانشگاه با تاکید بر اینکه اقتصاد آینده، بدون اقتصاد دیجیتال، ناقص است، توضیح داد: بیشترین میزان اشتغال را ما در آینده در بخش خدمات مبتنی بر تکنولوژی اطلاعاتی داریم. هم ثروت ایجاد می کند و هم موتور حرکت سایر بخشها می توانند رشد و توسعه یابند و هم میزان اشتغال را رشد می دهد و هر گونه کوتاهی در این زمینه رفتاری غیرامنیتی است که در واقع امنیت کشور و اشتغال و ثروت اندوزی کشور را به خطر می اندازد.
سخنگوی دولت پیشین ادامه داد: وقتی هر پدیده ای را محدود می کنیم و در جایی را می بندیم، چه هدفی داریم! وقتی با چشممان می بینیم اهدافمان محقق نمی شود، تداوم سیاستها چیست؟ هدف بستن فضای مجازی چیست؟ مگر سنجشها نشان نمی دهند که مردم تا چه میزان بالایی از فیلترشکن استفاده می کنند و نه از صداوسیمایی با این بودجه کلان! پس این محدودیتها و اختلالها چه خاصیتی دارند! همه تان هم که در شبکه های مجازی حضور دارید و تیک آبی و خاکستری هم می گیرید! این هم از آن تناقض ها است!