Web Analytics Made Easy - Statcounter

«سید محمود علیزاده طباطبایی» که همه او را به وکیل خانواده مرحوم هاشمی می‌شناسند، در دهه ۶۰ و بعد از آن مسئولیت‌های مختلفی در کشور داشته است؛ مسئولیت تدوین بودجه دفاعی و نظامی کشور در سازمان برنامه و بودجه و عضویت در شورای اول شهر تهران از جمله مهمترین مسئولیت های وی بوده است.

وی در انتخابات مجلس چهارم اعلام کاندیداتوری کرد اما به دلیل ابطال آرایش از ورود به قوه مقننه باز ماند؛ وقتی در پی این مساله دلخوری خود را به هاشمی رفسنجانی ابراز کرد، هاشمی نیز به وی گفت «فعالیت های تو فقط محدود به مجلس نیست، تو می‌توانی در موقعیت‌های دیگر هم موثر باشی».

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

پس از توصیه هاشمی رفسنجانی، طباطبایی از دولت کناره گیری و در قالب وکیل فعالیت‌های خود را آغاز کرد و از آنجا که از همان ابتدا به آیت‌الله هاشمی نزدیک بود به مُرور زمان  عهده دار پرونده های حقوقی نزدیکان و خانواده رئیس فقید مجمع تشخیص مصلحت نظام شد.

فعالیت‌های علیزاده طباطبایی فقط به رسیدگی به پرونده های حقوقی خانواده هاشمی رفسنجانی محدود نشد؛ او از بدو تاسیس حزب کارگزاران به حلقه تکنوکرات‌ها پیوست و معاون حقوقی دبیرکل این حزب شد و پس از پوست اندازی این حزب  در سال ۹۲، به جمع اعضای شورای مرکزی کارگزاران سازندگی اضافه شد.

برای انجام گفتگو به دفتر او که واقع در منطقه ولنجک بود دعوت شدیم، دفتری کوچک اما شلوغ؛ تعدادی زیادی برای مشاوره و تشکیل پرونده حقوقی به این دفتر آمده بودند.

گفتگو با این عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی بیش از یک ساعت به طول انجامید. قبل از آغاز رسمی گفتگو به وی گفتیم: «شما را بیشتر به عنوان وکیل و حقوقدان می شناسند اما ما بنا داریم در این گفتگو، پیرامون مسائل سیاسی بویژه فعالیت حزب کارگزاران در جغرافیای جریان اصلاحات، ائتلاف اصلاح طلبان با اعتدال گرایان در انتخابات ۹۶ و ... سوال کنیم» او نیز استقبال کرد و گفت: «درست است وکیل هستم اما چون در شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی حضور دارم، به سوالات سیاسی هم پاسخ می‌دهم»

او در گفتگوی تفصیلی خود با خبرگزاری مهر ناگفته هایی از شورای اول شهر تهران و علت مخالفت اصلاح‌طلبان بخصوص چهره‌های تاثیرگذار جبهه منحله مشارکت نسبت به کاندیداتوری آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی در انتخابات مجلس ششم بیان و در عین حال از حلقه اعتدال و توسعه در دولت تدبیر و امید نیز انتقاد کرد. 

مشروح این مصاحبه به شرح زیر است:

به عنوان اولین سوال اینکه شما در دوره‌ای­ که حزب کارگزاران پوست ­اندازی کرد وارد شورای مرکزی حزب شدید یا قبل از آن هم با حزب همکاری داشتید؟

من در گذشته معاون حقوقی دبیر کل بودم ولی ۴ سال قبل که اولین کنگره حزب تشکیل شد، عضو شورای مرکزی شدم چون شورای مرکزی قبلا انتخابی نبود، در واقع شورای مرکزی همان هیات موسس، با تغییراتی،  بود ولی اولین باری که به صورت قانونی شورای مرکزی و کنگره تشکیل شد من عضو شورای مرکزی شدم.

یعنی قبلا عضو شورای مرکزی نبودید؟

خیر، معاون دبیرکل بودم.

الان در جلسات به صورت منظم شرکت می‌­کنید؟

بله

امروز خیلی­ از احزابی که در کشور فعالیت می‌کنند جان نگرفته‌اند و از آن جایگاه لازم برخوردار نیستند؛ آیا شما خودتان را مقید می‌دانید که در جلسات حزب شرکت کنید یا به عبارت دیگر به لحاظ سیاسی مقید به فعالیت تشکیلاتی هستید؟

 من تلاشم را کردم، ما از قبل از انقلاب کار تشکیلاتی می­ کردیم و بعد از انقلاب هم هر جا بودم سعی می­ کردم به صورت فردی کار نکنم و کار تشکیلاتی انجام دهم، زمانی هم که حزب کارگزاران تشکیل شد، من در کنار دوستان دیگر وارد حزب شدم. متاسفانه فرهنگ حزبی در کشور وجود ندارد، نه در بین مردم و نه در بین مسئولان. البته این مساله مقداری به خود قانون اساسی برمی‌گردد؛ اگرچه احزاب را آزاد گذاشته اند ولی به هر جهت شاکله نظامِ جمهوری اسلامی طوری است که احزاب خیلی نمی ­توانند موفق باشند.

قبل از انقلاب در چه تشکیلاتی بودید؟

من همافر نیروهوایی بودم و آنجا فعالیت داشتم، رژه ۱۹ بهمن را طراحی کردیم و بعد از انقلاب تا سال ۶۴ در انجمن اسلامی نیروی هوایی بودم و سپس آمدم سازمان برنامه یعنی از ارتش به سازمان برنامه منتقل شدم و تقریباً ۱۰ سال سازمان برنامه بودم و از سال ۷۴ هم دیگر از سازمان برنامه منفک شدم و فعالیت حزبی­‌ام را شروع کردم و از همان مقطع[بدو تاسیس حزب کارگزاران] در کنار دوستان بودم.

آقای طباطبایی! برخی از کنشگران اصلاح طلب، کارگزاران سازندگی را پدرخوانده­ احزاب اصلاح­ طلب می­ دانند آیا شما چنین اعتقادی در مورد حزب متبوعتان دارید؟

باید این طور عرض کنم که از بدوِ پیروزی انقلاب، دو جریان مذهبی در انقلاب بودند که اولین پیروزی بزرگ­شان در مجلس خبرگان قانون اساسی[بررسی نهایی پیش­نویس قانون اساسی] بود و بعد هم در انتخابات ریاست جمهوری این دو جریان شکست خوردند و آقای بنی­ صدر رئیس ­جمهور شد اما در انتخابات مجلس اول پیروز شدند که این تشکیلات، حزب جمهوری اسلامی بود و بعد از انحلال حزب جمهوری اسلامی، دو جریان روحانیت و روحانیون ایجاد شدند و بعد از فوت حضرت امام(ره) با انتخابات مجلس چهارم، روحانیون کنار زده شدند (در واقع جناح چپ کنار زده شد) اما با این حال، آقای هاشمی به دلیل اینکه نقش پدری نسبت به همه نیروهای انقلابی داشت آنها را در مرکز تحقیقات استراتژیک جمع­ کرد و نیروهای چپ انقلاب و روحانیون از خود آقای موسوی­ خوئینی ­ها گرفته تا نیروهای دانشگاهی، همه در مرکز تحقیقات استراتژیک جمع شدند؛ خُب تعبیر دولت آقای هاشمی­ رفسنجانی این بود که من به اندازه کافی، خودم سیاسی هستم از این رو دولت من دولت کاری است.

اواخر دولت آقای هاشمی بود که این بحث مطرح شد مبنی براینکه دولت ۸ سال کار کرده و الان که قرار است دولت را به گروه مقابل، گروهی که از شروع مجلس چهارم در مقابل دولت آقای هاشمی قرار گرفته بودند که همان روحانیون مبارز بودند، واگذار کند باید یک فعالیتی داشته باشد. به همین دلیل تعدادی از وزرا و معاونان رئیس‌­جمهور به آقای هاشمی پیشنهاد کردند که ما می ­خواهیم حزب سیاسی تشکیل دهیم، آقای هاشمی به آنها گفت: «شما بروید با مقام معظم رهبری مشورت کنید.»

محمد هاشمی هم می­ گوید: «پدرخوانده حزب، آقای هاشمی نیست آقای خامنه‌­ای است» چون ما اولین مشورت را با شخص مقام معظم رهبری داشتیم و ایشان هم تشویق کردند که فعالیت حزبی خیلی خوب است که شروع شود و ما گفتیم در نظامی که می­ گوید دیانتِ ما عینِ سیاست ماست نمی­شود که وزرا سیاسی نباشند، وزرا می‌­خواهند فعالیت سیاسی و حزبی داشته باشند. بنابراین مقدمه تشکیل حزب با حضور وزرا، معاونان رئیس­ جمهور و رئیس بانک مرکزی آغاز شد. پس از این ماجرا، روحانیت مبارز که یک دفعه با یک رقیب مقتدری مواجه شده بودند خدمت حضرت آقا رفتند و تاکید کردند که این حزب می‌­شود حزب دولت و وزرا اگر بخواهند داخل حزب باشند این حزب مقتدری می­ شود و خلاصه ایراداتی گرفتند که حضرت آقا توصیه کردند وزرا عضو حزب نباشند. اولین ضربه را حزب کارگزاران آنجا خورد.

درنتیجه، شورای مرکزی حزب متشکل از شهردار تهران، معاون رئیس، رئیس کل بانک مرکزی و چند نفر از معاونین وزرا تشکیل شد و از آن ابتدا من در کنار دوستان بودم و مسائل حقوقی حزب را پیگیری می‌کردم.

یعنی اصطلاح پدرخوانده بودن به خاطر انتساب حزب کارگزاران به آیت ­الله هاشمی بود؟

یک مقدار این بود و یک مقدار هم به انتخابات مجلس چهارم برمی گشت، انتخابات مجلس چهارم تقریبا انحصاری بود و تفسیر نظارت استصوابی در آن انتخابات از طرف شورای نگهبان مطرح شد و به همین وسیله جریان چپ را قلع و قمع و صلاحیتشان را رد کردند و نگذاشتند وارد مجلس شوند. مجلس تقریبا یکدست بود. در انتخابات مجلس پنجم بود که کارگزاران با وجود آنکه که نگذاشتند وزرا عضو حزب شوند اما آمد و انتخابات را از انحصار جریان راست بیرون آورد و تعدادی نیرو که بعدا به اصلاح ­طلب معروف شدند را وارد مجلس پنجم کرد. مجلس پنجم یک اقلیت مقتدری از حزب کارگزاران داشت؛ به این جهت کارگزاران را پدرخوانده اصلاحات نامیدند.

با روایتی که بیان کردید می توان گفت، حزب کارگزاران زمینه ­ساز بازگشت جناح چپ به عرصه سیاست شد؟

دقیقا زمینه ­ساز بازگشت جناح چپ بود. درواقع مقدمات ورود آقای خاتمی به صحنه سیاست توسط حزب کارگزاران فراهم شد.

نیروهای چپ مقابل آقای هاشمی بودند و تا آخر دولت اصلاحات هم در مقابل آقای هاشمی قرار داشتندخیلی­‌ها کارگزاران را چپ نمی ­دانند و به نوعی می­ گویند راست مدرن است، نظر شما چیست؟

درواقع همین بود چون کارگزاران وزرای دولت آقای هاشمی بودند. همانطور که می‌­دانید چپ­‌ها در دولت آقای هاشمی به شدت با ایشان مقابله می­‌کردند و این داستان عالیجناب سرخ­پوش اکبر گنجی، مال دولت آقای هاشمی بود. همین نیروهای چپ مقابل آقای هاشمی بودند و تا آخر دولت اصلاحات هم در مقابل آقای هاشمی قرار داشتند. ولی کارگزاران به دلیل وابستگی که به آقای هاشمی داشت، چپ نبود ولی تکنوکرات بود. کارگزاران نیروهای کاری، عمل­گرا و معتقد به نظام اسلامی بودند و تاکید داشتند نظام باید کارایی‌­اش را نشان بدهد. کارگزاران نه چپ بودند و نه راست.

آقای طباطبابی! شما از یک سو می گویید کارگزاران منتسب به آیت ­الله هاشمی بود و وزرای دولت آقای هاشمی نقش تاثیرگذار در تشکیل آن ایفا کردند و از طرف دیگر می‌گویید که چپ­ ها مقابل و مخالف هاشمی بودند. آیا دلیل زمینه‌سازی کارگزاران برای بازگشت دوباره چپ­‌ها به عرصه سیاسی، بخاطر مشی تکنوکرات بودنشان بود؟

دقیقا. هم به خاطر مشی اعتدالی حزب بود و هم اینکه خود آقای هاشمی تاکید داشتند هیچ یک از نیروهای انقلاب نباید حذف شوند. این سیاستی بود که آقای هاشمی قبل از انقلاب داشت و حتی تلاش می‌کردند امثال مجاهدین خلق هم قبل از انقلاب از نیروهای وابسته به انقلاب جدا نشوند.

آیا مرحوم هاشمی همین دیدگاه را در دوره ریاست­ جمهوری­ نمایندگی می‌کردند؟

بله داشتند، همه چپ­ ها را جذب کردند. آقای هاشمی چپ‌هایی که حذف شده بودند را در مرکز تحقیقات استراتژیک جمع و از آنها حمایت کرد.

پس علت مخالفت‌ها با آیت‌الله هاشمی چه بود؟

علت مخالفت­ چپ­‌ها این بود که در زمان امام  قدرت انحصاری دست چپ‌ها بود. رئیس مجلس سوم بعد از دوره کوتاهی که آقای هاشمی بود، کروبی شد و آقای هاشمی رئیس‌جمهور شدند و در آن مقطع مجلس، دربست در دست چپ بود و از آنجا که در مجلس چهارم مقصر حذف خودشان را آقای هاشمی می‌­دانستند می­‌گفتند او[هاشمی رفسنجانی] از ما حمایت نکرد ولی آقای هاشمی با توجه به مقدوراتی که داشت اقدام می­ کرد.

 من خودم از کسانی بودم که از قدیم به آقای هاشمی ارادت داشتم و در طول جنگ آقای هاشمی فرمانده جنگ بود و من مدیر امور دفاعی سازمان برنامه بودم، بودجه جنگ دست من بود و مرتب با هاشمی ارتباط داشتم، او هم من را می ­شناخت و خود او به من توصیه کرد که در انتخابات شرکت کنم به همین دلیل، من برای مجلس چهارم از نطنز در انتخابات شرکت کردم و رای بالایی هم آوردم اما نتیجه انتخابات که اعلام شد بدون هیچ دلیل منطقی و قانونی انتخابات را باطل کردند و آقای هاشمی هم هیچ قدمی برنداشت. من وقتی خدمت او رفتم، خیلی متاثر شده بودم، گفتم «آقای هاشمی! انتخابات را باطل کردند بدون اینکه هیچ دلیلی ارائه کنند». او هم گفت: «مگر تو فقط می‌توانی در مجلس کار کنی؟! تو هر جا باشی می­ توانی موثر باشی.» من هم به حالت تقریبا قهر از دولت بعد از ۲۴ سال سابقه کار دولتی استعفا دادم و آمدم پرونده وکالت گرفتم. سپس آقای هاشمی به بنده گفتند «دیدی من به تو گفتم هر جا باشی می­توانی موثر باشی.»

از صحبت‌های شما این برداشت را کردم که کارگزاران صددرصد خود را اصلاح­ طلب نمی ­داند، درست است؟

بله، کارگزاران خود را چپ نمی‌­داند اصلاح­‌طلب می ­داند.

پس چرا کاملا در زمین چپ بازی می ­کند؟

در انتخابات مجلس پنجم، کارگزاران تمام تلاشش را کرد که از جامعه روحانیت جدا نشود. اول که بحث لیست ۵۰ ـ ۵۰ مطرح شد، جامعه روحانیت نپذیرفت، حتی از ۳۰ نفر نماینده تهران، کارگزاران­ حاضر شد ۵ نفر مالِ آنها باشد و ۲۵ نفر هم مالِ جامعه روحانیت، اما باز هم نپذیرفتند. به همین دلیل بود که کارگزاران لیست جداگانه داد و توانست مقتدرانه وارد مجلس شود.

من معتقدم، پدر اصلاحات آقای هاشمی بود چون دیدگاه اصلاح ­طلبی مال آقای هاشمی بود؛ آقای هاشمی اعتقاد داشت این نظام باید کارایی داشته باشد. اولین اقدام اصلاح ­طلبی در مجلس اول را آقای هاشمی انجام داد؛ زمانی که مقابل شورای نگهبان قرار گرفت چون شورای نگهبان با دیدگاه ­های سنتی مواجه شده بود و این آقای هاشمی بود که رسما خدمت حضرت امام رفت و صراحتا گفت با این دیدگاه­‌ها نمی‌­شود مملکت را اداره کرد، که امام گفته بودند چطور می ­شود اداره کرد؟ او هم گفته بود بالاخره ما [مجلس] نمایندگان جامعه هستیم، هر چه ما تصمیم گرفتیم قطعا آن به مصلحت جامعه است و شورای نگهبان ملزم است از ما تبعیت کند و امام هم پذیرفتند. به همین جهت این بزرگترین و اولین قدم اصلاح­ طلبی در جامعه بود، یعنی عرف را وارد قانون­گذاری و از احکام فقهی و شرعی تقدس زدایی کرد. این بزرگترین قدمِ اصلاح ­طلبی  بود. بنابراین آقای هاشمی از ابتدا اصلاح­ طلب و دنبالِ اصلاح و کارآمدی نظام بودند، چون اعتقاد داشتند حکومت دینی می­ تواند تشکیل شود. برخلاف روشنفکران مسلمان چپ که در آن زمان می‌­گفتند دین نمی ­تواند حکومت تشکیل دهد.

آقای هاشمی معتقد بودند، دین می‌تواند حکومت تشکیل دهد و باید هم حکومت تشکیل دهد ولی باید روزآمد شود. او از همان روزهای اول این تقابل را با دیدگاه ­های فقهی شورای نگهبان داشت.

اصلاح­ طلبانی که از دهه ۶۰ فعالیت می کردند یا همان چپ ها از ابتدای دولت اصلاحات با آقای هاشمی مخالفت می کردند و این مخالفت در رسانه ­های آنها مشهود بود، چپ هایی که هاشمی از آنها حمایت می کرد چرا در دوره اصلاحات به صراحت منتقد وی شدند؟

آنها زمانی که قدرت را گرفتند مقابل آقای هاشمی قرار گرفتند. شما انتخابات ریاست جمهوری سال ۷۶ را نگاه کنید، انتخابات سال ۷۶ آقای هاشمی رئیس‌­جمهور بود و تقریباً نظام تصمیم گرفته بود آقای ناطق رئیس ­جمهور شود ضمن آنکه تشکیلات منسجمی نیز به نام اصلاحات وجود نداشت، به یاد دارم یک روز رفته بودم روزنامه همشهری دیدم عکس کوچکی از آقای خاتمی جلوی میز آقای عطریانفر است، خُب ما آقای خاتمی را می­­ شناختیم، زمانِ جنگ وزیر ارشاد بود، زمان ستاد کل، او معاون فرهنگی فرمانده کل قوا بود و آقای زنجانی معاون برنامه­‌ریزی که من قائم­ مقام آقای زنجانی بودم و مرتب با آقای خاتمی ارتباط داشتیم. وقتی دیدم گفتم آقای عطریانفر!(با خنده) اینکه آقای خاتمی است! گفت «می‌­خواهیم رئیس ­جمهورش کنیم»، من باورم نمی ­شد! مگر می­ شود آقای خاتمی رئیس ­­جمهور شود؟!، حتی آقای هاشمی باورشان نمی­ شد که آقای خاتمی رئیس ­جمهور شود ولی آقای هاشمی به شدت از رای مردم دفاع کرد.

خاطرم است حتی قبل از انتخابات یک بار من خدمت ایشان رسیدم، زمانی بود که دیگر آقای خاتمی مطرح شده بود ولی هنوز تبلیغات انتخابات شروع نشده بود، فکر می­­ کنم اواخر سال ۷۵ بود که اصلاح ­طلبان یعنی چپ­ ها خیلی تلاش کردند مهندس موسوی را راضی کنند که بیاید و ریاست­ جمهوری را بپذیرد ولی نپذیرفت، دیگر به ناچار آمدند سراغ آقای خاتمی و او هم باورش نمی ­شد که رئیس­ جمهور شود، با این حال وی پذیرفت و خود او هم گفته بود «من تصور کردم ما می‌­آییم  و یک تعدادی رای می­‌آوریم.» خاتمی به میدان آمد و یک چهره کاریزماتیک داشت، خوب صحبت می­ کرد، باسواد و روشنفکر بود و از این خصوصیات  برخوردار بود و مردم استقبال کردند. جریان چپ هم از خاتمی حمایت کرد و مردم هم استقبال کردند.

 آقای هاشمی به وزارت کشور آمد و خودش مستقر شد، گفت من از رای مردم دفاع می­ کنم. مردم تقریبا پذیرفته بودند که آقای ناطق رئیس ­جمهور شود ولی وی محکم ایستاد و از رای مردم حمایت کرد و خاتمی رئیس ­جمهور شد. درواقع هاشمی بود که مقدمه اصلاح­ طلبی را فراهم کرد. دولت آقای هاشمی یک دولت مقتدر و معتدل بود، از چپ‌ترین چپ­ ها مانند بهزاد نبوی در دولت آقای هاشمی بودند تا راست­­ ترین راست­ ها مانند عسگراولادی، یک دولتی بود که همه گروه ­ها را دربرمی ­گرفت و یک حالتِ پدرانه ­ای نسبت به همه داشتند ولی وقتی خاتمی آمد و دولت تشکیل داد دولت­ او تقریباً چپ کامل بود و با راست ­ها مقابله داشت.

یعنی آقای هاشمی را «راست» می­ دانستند؟

آقای هاشمی را هم راست می­ دانستند، او[هاشمی] بنا نداشت در دولت حضور داشته باشد، در انتخابات مجلس ششم دعواها شروع شد، انتخابات مجلس ششم اولین انتخابات بعد از انتخابات ریاست جمهوری و شورای شهر بود.

در انتخابات شورای شهر وزن ­کشی گرو­ه ­ها در تهران شروع شد، ۱۵ نفر باید به شورا می ­­رفتند. از همان روزهای اول گرو­ه ­های چپ با کارگزاران نتوانستند روی ۱۵ نفر به توافق برسند، در نتیجه بنا بر این شد که در همه گروه‌هایی که حالا به نام اصلاح‌­طلب مطرح شده بودند بعد از تشکیل دولت آقای خاتمی، ۱۰ نفر مشترک باشند و ۵ نفر اختصاصی گروه­‌ها که خود من جزء ۵ نفر اختصاصی کارگزاران بودم و جزء ۱۰ نفر مشترک نبودم. می‌خواهم بگویم ازآنجا اختلاف­‌ها شروع شد.

شورای اول که شکل گرفت، در همان روزهای اول برای انتخاب رئیس اختلاف ­ها شروع شد. فکر می­ کنم فاصله رای آقای عبدالله نوری با نفرِ دوم که آقای حجاریان بود خیلی زیاد بود. همه ما اعم از جریان چپ، کارگزاران و اصلاح ­طلب آقای عبدالله نوری را قبول داشتیم، به هر جهت آقای نوری شخصیتی بود که آن ابلاغ مقتدرانه را از امام داشت. همان روزهای اول برای انتخاب رئیس شورا دیدیم که یک پِچ­ ‌پچ ­هایی است که مثلا آقای نوری انتخاب نشود، آقای نوری هم خود را کنار کشید ولی ما محکم ایستادیم، گفتیم اصلاً فاصله سطح اعضای شورا با آقای نوری خیلی زیاد است ما نمی ­توانیم شورایی که عبدالله نوری در آن شورا است کسی دیگر را به عنوان رئیس بگذاریم.

اختلاف­ ها از همان جا شروع شد، برای انتخاب شهردار هم خاطرم است در همان شورای اول خیلی طول کشید تا شهردار انتخاب شود، من خودم رفتم به آقای نوری گفتم «من وکیلِ مدیران شهرداری بودم که در زندان وصال، زیر شکنجه بودند، در وضعیتی که مدیران شهرداری یا در بازداشتگاه هستند یا در راهروهای دادگستری، ما نیاز به حمایتِ آقای هاشمی داریم از این رو بیاییم محسن هاشمی را به عنوان شهردار تهران انتخاب کنیم تا از حمایت آقای هاشمی برخوردار باشیم»، آقای عبدالله نوری گفت: «من حرفی ندارم، برو ببین می­توانی رای بچه ­ها را بگیری!» من آمدم با آقای عطریانفر، آقای فروزش و امیر عابدینی صحبت کردم و آنها موافق بودند اما وقتی با آقای حجاریان مطرح کردم به شدت مخالفت کرد و تعبیرِ تندی هم داشت که نمی ­خواهم آن را نقل کنم. او گفت: «نه، هاشمی نباید دوباره مطرح شود!» این ذهنیت را آنها نسبت به  آقای هاشمی داشتند و به هر جهت از همان جا موضع ­گیری ­های آنها مقابل آقای هاشمی و خانواده او مطرح بود تا انتخابات مجلس ششم. در انتخابات مجلس ششم آنها گفتند آقای هاشمی اگر بخواهد در لیستِ اصلاح ­طلبان باشد باید اعلام کند من در لیست جامعه روحانیت نیستم، آقای هاشمی هم که در چارچوب یک گروه و یک حزب نمی­ گنجید، نپذیرفت تا آنجایی هم که من می دانم فائزه هاشمی  را در لیست خودشان قرار ندادند. خُب اختلاف از آنجا شروع شد. آنها در انتخابات مجلس ششم تبلیغات گسترده‌ای علیه هاشمی کردند. ما نمی‌گوییم در انتخابات تقلب شد ولی دخالت­ هایی کردند که آقای هاشمی نفرِ هفدهم، هجدهم شد بعد او را به نفر بیست و نهم رساندند که با آقای رحمانی اختلاف شد، او گفت من را حذف کردند و آقای هاشمی را گذاشتند که آقای هاشمی هم از ورود به مجلس انصراف داد. اینجا جا دارد خاطره ای از شورای شهر اول بگویم.

من خاطرم است برای انتخابات مجلس ششم خانم کدیور و آقای غرضی از شورا استعفاء دادند، آقای نوری به شدت مخالفت کرد و گفت ما برای خدمت در شورای شهر خود را به مردم عرضه کرده ایم، حالا دلیلی ندارد استعفاء دهیم. اما وقتی به انتخابات مجلس نزدیک شدیم من دیدم خودِ آقای نوری هم استعفاء داد و کاندیدای مجلس شد. من رفتم خدمت او گفتم آقای نوری شما که مخالف بودید؟! وی گفت: «من صحبتی با آقای هاشمی داشتم، آقای هاشمی از مجلس ششم احساسِ خطر می ­کند و چون خودشان کاندیدا هستند به من توصیه کردند که حتماً شما هم به مجلس بیایید که اگر اکثریت با این نیروهای تندِ انقلابی شد، شما بتوانید رئیس مجلس باشید تا یک مجلس معتدل داشته باشیم، اگر هم من رئیس مجلس شدم شما بتوانید نائب رئیس باشید که بتوانید آنها را کنترل کنید» با چنین تصوری آقای هاشمی واردِ انتخابات مجلس ششم شد ولی جناح چپ با روزنامه ­ها ­و نیروهای گسترده­ای که در دستگاه­ های دولتی و مجلس داشتند و با اعمال­ نظرهایی که در وزارت کشور و دخالت­ هایی که در انتخابات کردند، آقای هاشمی را چنان تخریب کردند تا وارد مجلس نشود، چون آنها تصور می ­کردند اگر آقای هاشمی بیاید نمی ­گذارد ما قدرت مطلقِ باشیم، متاسفانه همه دنبال قدرت مطلق هستند.

آیا به نظر شما راهبرد جریان اصلاحات در ائتلاف با جریان اعتدال یا همان حزب اعتدال و توسعه در انتخابات مجلس مثبت بوده است؟ دورنمای مجلس آینده  با اتکا بر ائتلاف اصلاح‌طلبان و حزب اعتدال و توسعه را چطور می‌بینید؟

ببینید حزب اعتدال و توسعه در واقع حزبی نبود. من قبل از انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۲، رفته بودم پیشِ آقای درخشان­‌نیا که الان رئیس ثبت احوال است و در آن سال جانشین رئیس دادگستری تهران بود. «حسین فریدون» هم آمده بود آنجا. من به حسین گفتم چرا آقای روحانی کاندیدا شده است؟! گفت خب کاندیدا شده دیگر! یک شوخی با او کردم و گفتم آقای عبدالله نوری می­‌گفت من در انتخابات ریاست جمهوری[سال ۸۰] به هاشمی‌طبا گفتم من از تو دلخورم زیرا اگر تو شرکت نمی­‌کردی فلاحیان آخر می­‌شد ولی تو شرکت کردی و فلاحیان یکی به آخر شد[خنده]. سپس به حسین فریدون گفتم، من فکر نمی‌­کنم شیخ‌­حسن![روحانی] با حضور آقای هاشمی نفر آخر هم بشود! گفت حالا به هر جهت وی شرکت کرده است.

اصلا چیزی به نام حزب اعتدال و توسعه یا مثلا راست معتدل وجود نداشت، یعنی جایگاهی در مردم نداشت. بعد از تشکیل دولت، حزب اعتدال و توسعه تشکیل شد یعنی قبل از انتخابات ریاست جمهوری اصلا حزب اعتدال و توسعه­‌ای وجود نداشت. این‌ها[حزب اعتدال و توسعه] تعدادی از نیروها و وزرایی بودند که قرار بود به عضویت حزب کارگزاران دربیایند اما نتوانستند عضو کارگزاران بشوند، بعد آمدند و این حزب اعتدال و توسعه را تشکیل دادند.

قبل از انتخابات سال ۹۲ به حسین فریدون گفتم، من فکر نمی‌­کنم شیخ‌­حسن![روحانی] با حضور آقای هاشمی نفر آخر هم بشود!منظورتان کدام وزرا است؟

مثلا آقای اکبر ترکان[وزیر وقت دفاع] و محمدرضا نعمت­‌زاده[وزیر وقت صنایع] وزرایی بودند که بعد آمدند حزب اعتدال و توسعه را تشکیل دادند. البته خودشان یک چنین تصوری برایشان ایجاد شده که حزب هستند، جایگاهی دارند و مثلا می­‌توانند در انتخابات مجلس کرسی­‌هایی را کسب کنند. یک مقدار از این تصور بر این مبنا قرار گرفته که فکر می‌کنند صلاحیت ۱۰۰ درصد اصلاح­‌طلبان و حتی کارگزاران توسط شورای نگهبان رد می‌شود بنابراین تنها نیروهای اصلاح­‌طلبی که می­‌مانند آنها هستند. اگرچه دارند یک مقداری خودشان از اصلاح­‌طلب­‌ها فاصله می­‌گیرند ولی خودِ آقای روحانی می­‌داند که بدون اصلاح­‌طلب­ان جایگاهی ندارد، چون ایشان که تشکیلاتِ حزبی نداشت. امروز یک نفر از کارگزاران در دولت حضور دارد که او هم آقای جهانگیری است؛ اما از روزی که معاون اول رئیس­‌جمهور شد رسما از ریاست شورای مرکزی حزب کارگزاران استعفا داد و در جلسات حزب هم اصلا شرکت نمی­‌کند.

عضو حزب کارگزاران که هستند؟

بله، اما عضو شورای مرکزی نیست و صرفا عضو حزب است و در جلسات حزب هم شرکت نمی­‌کند. ما در طول این سال‌ها یکی دو بار در شورای مرکزی با ایشان جلسه داشتیم که بعد مورد اعتراض خیلی­‌ها قرار گرفت و حتی آقای روحانی به جهانگیری توصیه کرد که دیگر در جلسات حزب[کارگزاران] شرکت نکنید، این در حالی است که آقایان نوبخت و واعظی اعضای حزب اعتدال و توسعه هستند و حتی به سفرهای استانی هم که می‌­روند خیلی رسمی در جلسات حزب­شان شرکت می­‌کنند. با این حال من تصور می­‌کنم انتخابات مجلس بعدی یک انتخابات تک ­حزبی خواهد شد چون با این ذهنیت‌­هایی که الان وجود دارد، شورای نگهبان صلاحیت همه را رد می‌­کند.

پس به نظر شما ائتلاف نسبی ­اصلاح­‌طلبان با جریان اعتدال یا همان اعتدال و توسعه در انتخابات مجلس دهم ناموفق بود؟

درواقع اینها یک جبهه نشدند، در مجلس هم آن انسجامی که باید داشته باشند را ندارند. تعداد افراد لیستی که جبهه اصلاحات و اعتدال برای انتخابات مجلس دهم ارائه کرد، بیش از ۱۸۰ نفر بود ولی وقتی همین افراد وارد مجلس شدند خیلی‌­ها از این جبهه بیرون آمدند، یعنی حضور آنها در لیست مذکور فقط برای ورود به مجلس بود. ترکیب مجلس بعدی هم به شدت شباهتی به مجلس فعلی خواهد داشت یعنی یک عده ممکن است برای اینکه رای بیاورند بیایند چهره اصلاح­طلبی و حتی اعتدالی به خودشان بگیرند تا از حمایت احزاب اصلاح­ طلب برخوردار شوند. اینها اصلاح­‌طلب اصیل نیستند کما اینکه ما کسی را برای مجلس فعلی نداشتیم، زیرا همه اصلاح­‌طلبان اصیل رد شده بودند بنابراین از نیروهای دسته دوم، سوم و چهارم استفاده کردیم.

مرحوم آقای هاشمی در یک سخنرانی به اصلاح‌طلبان توصیه کرده بودند که برای مجلس از افراد گمنامِ اصلاح­طلب استفاده کنید. حتی در همان سخنرانی می­‌گویند من از آقای روحانی[بواسطه گمنام بودن] حمایت کردم و رای ایشان از ۳درصد به ۵۰ درصد رسید. شاید به اذعان آقای عارف اصلاح طلبان از افراد دست چندم خود در انتخابات مجلس استفاده کردند ولی به هرحال این افراد صلاح­‌طلب بودند؛ از طرفی هم می‌بینیم اصلاح‌طلبان در لیست امید افرادی مانند آقایان نعمتی و جلالی را اضافه کردند که صبغه اصولگرایی داشتند.

این‌ها اصلاح ­طلب نبودند بلکه تنها از حمایت اصلاحات برای ورود به مجلس استفاده کردند. بعد هم که وارد مجلس شدند به هیچ­‌وجه با اصلاح‌طلبان همراهی نکردند، نه برای انتخاب رئیس مجلس و نه برای انتخاب نواب رئیس.

بنابراین اصلاح‌طلبان در انتخابات مجلس آینده راهبرد گذشته خود را پیش نمی‌­گیرند؟

چاره‌­ای ندارند جز اینکه راهبرد قدیم را پیش بگیرند و از افراد گمنام استفاده بکنند ولی توصیه من این است که از افراد گمنام حزبی استفاده کنند، افرادی که حداقل اگر انتخاب شدند انضباط حزبی داشته باشند، ارتباط حزبی را داشته باشند نه اینکه در یک جلسه به آنها بگویند شما بیایید فلان توافقنامه را با حزب و جریان اصلاحات امضا کنید و بعد بروید وارد مجلس شوید. این شیوه باعث می‌شود این‌ها راه خودشان را بروند! همانطور که در مجلس فعلی وقتی وارد مجلس شدند راهِ خودشان را رفتند. یعنی دیدیم آقای عارف حتی نتوانستند برای نائب­ رئیسی مجلس رای بیاورند. حتی چنان انسجامی هم بین اصلاح‌­طلبان مجلس وجود نداشت که بتوانند یک کمیسیون را بگیرند، الان همه کمیسیون‌­ها دست جناح راست است.

یعنی شما معتقدید در انتخابات ۹۸ ائتلاف باید منهای اعتدال یا همان اصولگرایان معتدل باشد؟

خیر، قطعا این ائتلاف با اعتدال خواهد بود ولی من با این دیدگاه­هایی که شورای نگهبان دارد امیدی به مجلسِ بعدی ندارم. حضرت آقا از ابتدا یک دیدگاهی داشتند و همیشه تلاش­شان این بوده که حداکثر مردم در انتخابات شرکت کنند، در انتخابات ریاست جمهوری هم همیشه این تلاش را داشتند و در مجلس هم این قضیه بود. اما امروز خود مجلس به این نتیجه رسیده که این مجلس کارآمدی ندارد و این انتخابات انتخاباتِ سالمی نیست. در شهرستان­ها خرید و فروش آراء یک چیز عادی شده است! اگر طرح استانی شدن انتخابات موفق شود سطح مجلس خیلی بالا می­آید و دیگر از هر «کوره‌دهی» یک نفر با هزینه­کردن مثلاً چند صدمیلیون یا چندمیلیارد نمی­تواند وارد مجلس شود.

اگر این راهبرد که حضور حداکثری مردم در انتخابات وجود داشته باشد و تلاش شود بررسی صلاحیت­ها براساس قانون صورت بگیرد یعنی رد یا تائید صلاحیت کسی به استناد قانون باشد، مجلس کارآمدی تشکیل خواهد شد. مثلا به بهانه عدم التزام به اسلام و ولایت­فقیه، صلاحیت خیلی­ها را رد کردند. من خودم جزء کسانی بودم که همیشه به همین استناد رد صلاحیت شدم. من بارها گفتم من حاضرم با اعضای شورای نگهبان از نظر زندگی شخصی، زندگی سیاسی، زندگیِ خصوصی، زندگی کاری مقایسه شوم تا معلوم شود من در طول این ۴۰ سال چه کردم و آقایان چه کردند؟ من از چه رانتی استفاده کردم و آقایان از چه رانتی استفاده کردند؟ من چه خدماتی کردم و آقایان چه خدماتی کردند؟ اما مثل من را به اتهام عدم التزام به اسلام، نه قانون اساسی، رد صلاحیت کردند. هیچکس در این زمینه جلودار آقایان نیست! من مدعی هستم از خیلی ­ها مسلمان ­ترم، دو تا از پسرهای من طلبه هستند، یکی درس خارج فقه و اصول می­خواند یکی هم دو سه سال است وارد حوزه علمیه شده است. وقتی اینطور تصفیه می­کنند انتخابات هم دو مرحله­ای می‌شود یعنی در یک مرحله شورای نگهبان عده­ای را انتخاب می­کند و در مرحله بعد مردم می­آیند تعدادی را انتخاب می­­کنند.

وقتی از لیست و فراکسیون امید انتقاد می‌شود، اصلاح‌طلب‌ها می‌گویند به دلیل رد صلاحیت‌های شورای نگهبان ما چاره‌ای جز ارائه این لیست نداشتیم. نظر شما هم همین است؟

ملاک اصلاح طلبان در انتخابات مجلس این بود، فرد مورد نظر ضد اصلاحات نباشد و رای آور هم باشد، این ملاک، حزبی نیست

یک مقدار این است ولی ملاکی که اصلاح­ طلب ­ها برای تنظیم لیست داشتند این بود که فرد مورد نظر صرفا ضداصلاحات نباشد و دوم شانس رای­آوری داشته باشد، این ملاک، ملاکِ حزبی نیست، نتیجه‌اش هم چیزی شده که امروز مشاهده می‌کنید. اگر «حزب» معتقد است جایگاه و پایگاهی در بین مردم دارد باید کاندیدای خودش را که معتقد به فعالیت حزبی است را انتخاب و از آن حمایت کند.

یعنی شما معتقدید لیست امید به صورت تشکیلاتی بسته نشد؟

قطعاً تشکیلاتی نبود بلکه با لابی بود. حالا من نمی‌خواهم اسمش را بِده بستان بگذارم[خنده]

الان وقتی از عملکرد فراکسیون امید در مجلس انتقاد می ­شود خیلی از اعضای این فراکسیون از جمله عارف می­‌گویند چاره­ای جز این نداشتیم و شورای نگهبان باعث شده ما یکسری افراد دسته­ چندم بیاوریم که پایبند به اصول تشکیلاتی هم نیستند. اما از طرفی حزب کارگزاران یکی از منتقدین جدی مدیریت آقای عارف در فراکسیون امید است تا جایی که روزنامه سازندگی می‌نویسد «عملکرد ضعیف عارف در فراکسیون امید باعث ریزش آراء اصلاح­ طلبان می­شود» نظر شما در رابطه با عملکرد فراکسیون امید و مدیریت آقای عارف چیست؟

ما آن انتظاری که از آقای عارف داشتیم برآورد نشد. یعنی وی نتوانسته این انسجام فراکسیون اصلاحات را ایجاد و حفظ کند. حتی با دخالت‌هایی که در انتخابات شورای شهر تهران کرد، باعث ورود لیست بسیار ضعیفی به شورا شد. حالا ما در انتخابات مجلس می‌گوییم صلاحیت‌­ها رد می­‌شود اما در انتخابات شورای شهر تهران که نیروهای باتجربه، مدیر، باسواد زیادی داشتیم؛ مانند آقای دکتر نصیری، تاجیک‌اسماعیلی، علیخانی و ... اما هیچ کدام از اینها داخل لیست قرار نگرفتند و به جای آن افراد گمنامی که فقط فلان آقای اصلاح­‌طلب به آنها توصیه کرده بود وارد لیست شدند. این ناشی از مدیریت آقای عارف بود. اگر کار بصورت اصولی انجام شده بود ما با چنین شورایی مواجه نبودیم که در طول دو سال مجبور شود سه شهردار عوض کند.

 آقای کرباسچی بارها به صراحت انتقادهایی را نسبت به شورای عالی سیاستگذاری کرده است ازجمله اینکه «چیزی از این شورا بیرون نمی‌­آید» از سوی دیگر برخی کنشگران حزبی هم انتقادات زیادی به شورای عالی سیاستگذاری دارند. با این اوصاف آینده شورای عالی سیاستگذاری اصلاح‌طلبان را چطور می­‌بینید؟ حزب کارگزاران یک ایده‌­ای مبنی بر تشکیل «مجمع ملی» دارد، این ایده به کجا رسید؟

کارگزاران به دنبال این است که یک «مجلس اصلاحات» تشکیل بدهد. ما متاسفانه به حزب به صورت حزب یا تشکیلات نگاه نمی‌­کنیم بلکه یک نگاه «هیئتی» داریم، یعنی چند نفر که خودشان را بزرگان اصلاحات می­دانند دور هم جمع می‌­شوند و برای بقیه هم اعتباری قائل نمی­شوند. این فعالیت حزبی و تشکیلاتی نیست. البته آنها قابل احترام هستند و ما همه آنها را قبول داریم. ولی بعنوان مثال ما در دو سه کنگره­ای که در حزب کارگزاران داشتیم، جوان­های گمنامی که من هنوز نام­شان را هم نمی­دانم در کنگره بالا آمدند و عضو شورای مرکزی شدند. در جریان اصلاحات هم باید چنین اتفاقی بیفتد، اینکه بزرگان اصلاحات بنشینند و بگویند من، تو، او بشویم شورای عالی سیاستگذاری اصلاح‌طلبان که نمی‌شود، چه کسی شما را شورای عالی کرده است؟ خودتان، خودتان را انتخاب کردید. از بدنه اصلاحات که بالا نیامدید. نتیجه این فرآیند آن می‌­شود که تصمیماتی می­‌گیرند که مورد قبول نیست.

یعنی به اعتقاد شما فرآیند فعلی انتخاب افراد در شورای عالی سیاستگذاری آسیب­زننده به مقوله تحزب در جریان اصلاحات است.

دقیقاً همین است. شورای عالی سیاستگذاری اصلاح‌طلبان باید از فرآیند تحزب بیرون بیاید، اگر اینطور شود قطعاً در انتخابات موفق­تر خواهد بود.

حزب کارگزاران درباره طرح تشکیل «مجمع ملی» با بزرگان اصلاحات صحبتی کرده است؟

صحبت کردند و بزرگان اصلاحات هم پذیرفتند که چنین مجمعی تشکیل شود اما من بصورت دقیق در جریان نیستم. ما زمانی که اصرار داشتیم کنگره حزب کارگزاران تشکیل شود بعضی از دوستان خیلی موافق نبودند و می‌­گفتند اگر کنگره تشکیل شد و ما را انتخاب نشدیم چه می‌شود؟ متاسفانه این یک واقعیت است که همه افراد به نحوی می‌خواهند حتما خودشان باشند و می­‌گویند من باشم و بقیه نباشند[خنده]. شورای عالی اصلاحات هم چنین وضعیتی دارد. ما برای بزرگان اصلاحات خیلی احترام قائلیم ولی این‌ها باید از یک فرآیند حزبی بالا بیایند و عضو شورای عالی سیاستگذاری اصلاح‌طلبان شوند.

طرح «مجمع ملی» در واقع مانند تشکیل مجمع عمومی یک حزب است که اعضای شورای مرکزی را طی یک فرآیند دموکراتیک انتخاب می‌کند.

بله، درواقع مجمع عمومی احزاب اصلاح‌­طلب است. آن وقت می­‌توانند در فرآیند اداره و هدایت جریان اصلاحات موثر باشند.

در ادامه بحث فراکسیون امید، خیلی­‌ها حزب کارگزاران را یکی از عوامل تضعیف آقای عارف در ماجرای انتخابات هیئت رئیسه مجلس می‌­دانند؛ زیرا در همان مقطع بعضی اعضای کارگزاران در مصاحبه­‌ها از ریاست آقای لاریجانی حمایت می­‌کردند.

برخی در این مورد اظهارنظر می­‌کردند اما اظهارنظرشان براساس واقعیت بود و می­‌گفتند آقای عارف در این مجلس رای ندارد و آن لیست ۱۸۰ نفره فراکسیون امید به عارف رای نخواهد داد. این افراد[برخی اعضای کارگزاران] طبق دیدگاه سیاسی­شان اظهارنظر می­‌کردند و می­‌گفتند ما برای ریاست مجلس بهتر است از لاریجانی حمایت کنیم و بجای آن به دنبال کسب جایگاه نائب رئیسی باشیم. اما از نظر حزبی و تشکیلاتی تمام نمایندگان کارگزاران در مجلس، به آقای عارف رای دادند. یک نماینده مجلسِ عضو حزب کارگزاران نیست که به ریاست عارف رای نداده باشد ولی بعضی از اعضای شورای مرکزی می­‌گفتند براساس برآوردی که ما داریم عارف رای ندارد.

یک بحث رای نیاوردن است، اما یک بحث دیگر اینکه بعضی اعضای کارگزاران می‌­گفتند عارف در مقابل لاریجانی برای ریاست مجلس ناکارآمد است.

به هر جهت این بحث هم بود. یعنی برخی اعتقاد داشتند آقای عارف، مجلسی که اکثریتش با ما نیست را نمی‌تواند اداره کند.

بعضی معتقدند از آنجایی که در مجلس فعلی هیچ کدام از جریان‌های سیاسی اکثریت ندارند، به همین دلیل مجلس، کارآمدی خود را از دست داده و این یعنی اعتدال کارآمدی لازم را نداشته است. شما به این مساله معتقدید؟

خیر، ناکارآمدی مجلس به نمایندگان آن برمی‌گردد. شما بروید دادسرای کارکنان دولت و ببینید چند نفر از نمایندگان مجلس آنجا پرونده دارند. متاسفانه وقتی برای انتخابات سراغ افراد کوچک می‌روید و باعث انتخاب همین افراد می‌شوید، اینها خودشان را خیلی ارزان می‌فروشند. این بهترین دلیل برای ناکارآمدی مجلس است. متاسفانه این یک واقعیت است. چرا زمانی که بزرگان اصلاحات یا بزرگان جناح راست در مجلس بودند هیچ وقت بحث سوءاستفاده نماینده‌­ها مطرح نبود؟

آقای دکتر! حزب کارگزاران در بدنه دولت چه جایگاهی دارد؟ آیا نظرات و پیشنهادات خود را از طریق آقای جهانگیری به دولت منتقل می‌­کنید؟

یکی از اعتراضاتی که در حزب کارگزاران، بخصوص در بدنه حزب در استان­ها، مطرح بود و همواره مورد اعتراض قرار داشت این بود که می­ گفتند حزب برای این تشکیل می­ شود که قدرت را بگیرد، ما هم امروز دولت را گرفتیم ولی هیچ جایگاهی نداریم. اعضای کارگزاران در استانها می‌گویند در ادارات و نهادهای مختلف دولتی افراد حزب اعتدال و توسعه مسئولیت می­گیرند ولی به کارگزاران هیچ جایی مسئولیتی نمی ­دهند. همیشه این مساله در شورای مرکزی حزب مطرح بود که ما قدرت را برای کل اصلاحات گرفتیم؛ آقایان مرعشی و کرباسچی همواره به این موضوع تاکید کردند که ما دنبال این نیستیم که برای حزب‌­مان جایگاه، موقعیت و پُستی بگیریم، به همین دلیل هیچ تلاشی هم نکردند که پُستی بگیرند. حتی برخی اعضای حزب که مسئولیت می­‌گرفتند تحت فشار دولت بودند که از حزب کناره‌­گیری کنند مانند آقای جهانگیری، همتی(رئیس کل بانک مرکزی) و یکی دو نفر از استاندارها و معاونین وزیر. به همین دلیل این افراد وقتی مسئولیت گرفتند از حزب کناره­‌گیری کردند. حزب کارگزاران از این دولت هیچ پُست و جایگاهی نگرفته است ولی آنهایی که در دولت هستند، حضوری مقتدرانه دارند و نیروهای شایسته‌ای هستند. بطور مثال همه جناح‌­ها در شایستگی آقای جهانگیری اتفاق ­نظر دارند.

یعنی اگر مسئولیتی هم گرفتند به توصیه کارگزاران نبوده است؟

خیر، به توصیه کارگزاران نبوده است، بلکه براساس صلاحیت و روابط شخصی خودشان بوده است.

حسام‌الدین آشنا مشاور رئیس‌جمهور اخیرا گفت اگر آقای کرباسچی توصیه­‌ای را بکند و رئیس­‌جمهور بپذیرد از دولت تعریف می­‌کند و اگر نپذیرد تعریف نمی­‌کند. پس از این اظهارنظر، تلقی این بود که فشارهایی از سوی کارگزاران به دولت وارد شده که دولت نپذیرفته است.

خب بیایند اعلام کنند این توصیه‌ها چه بوده است؟ اصلا چنین چیزی نبوده است. حتی بعضی اعضای حزب اعتراض داشتند و می­گفتند ما در دولت احمدی­‌نژاد فلان جایگاه را داشتیم اما الان که دولت روحانی آمده حتی این جایگاه را هم از ما گرفته‌اند. آقای کرباسچی هم می­‌گفت ما قرار نیست برای کسی پست از دولت بگیریم. حزب کارگزاران به هیچ وجه هیچ توصیه‌­­ای را برای کسی نکرده و هیچ جایگاهی هم در دولت نداشته است. اگر جهانگیری در جایگاه معاون اولی رئیس‌جمهور قرار دارد به دلیل صلاحیت‌­های شخصی خودش بوده نه به دلیل موقعیت حزبی­‌اش.

خیلی­‌ها معتقدند اختیارات آقای جهانگیری در دولت دوازدهم خیلی محدود شده و از طرفی اختیارات تیمِ اعتدال و توسعه خیلی بیشتر شده است، به طوری که آقای جهانگیری در یک سخنرانی گفتند من حتی اختیار تغییر منشی خودم را هم ندارد. شما این مساله را قبول دارید؟

ببینید مثلاً سازمان برنامه و بودجه که قلب و مغزِ دولت است، از ابتدای دولت در اختیار حزب اعتدال و توسعه بوده و متاسفانه من با اینکه ارادت ویژه‌ای به شخص آقای نوبخت دارم ولی ایشان نتوانسته است سازمان برنامه را احیاء کند. سازمان برنام‌ه­ای که آقای احمدی­‌نژاد با هدف و برنامه‌ای مشخص منحل کرد، هنوز هم منحل است! یعنی ما اصلا سازمان برنامه و بودجه نداریم؛ سازمان برنامه یعنی سازمانی که کارشناسان بنشینند و تصمیم بگیرند و به مقام سیاسی بگویند این تصمیم تصمیمِ کارشناسی است. رویه سازمان برنامه در دولت‌های آقایان موسوی، هاشمی و خاتمی اینطور بود ولی در دولت آقای روحانی، این مدیران هستند که تصمیم می‌گیرند نه کارشناسان.

شما واقعا اعتقاد دارید اختیارات آقای جهانگیری محدود شده است؟

در دولت دوم آقای روحانی قرار بود بخش اقتصاد را به آقای جهانگیری بدهند ولی این کار را نکردند.

امروز اکثر شوراهای عالی در حوزه اقتصادی را آقای جهانگیری مدیریت می‌­کنند؛ مدیریت ستاد اقتصاد مقاومتی با آقای جهانگیری است و حتی در دولت دوازدهم ریاست کارگروه­ اقتصادی شورای عالی امنیت ملی هم به وی محول شده است. برخی معتقدند ادعای کاهش اختیارات برای فرار و عدم پاسخگویی نسبت به ناکارآمدی‌های اقتصادی دولت است.

ببینید، اقتصاد کشور یعنی سازمان برنامه و بودجه، بانک مرکزی و وزارت اقتصاد؛ این سه نهاد در اختیار هرکسی باشد، قدرت را دارد. این سه نهاد هیچ وقت در اختیار آقای جهانگیری نبوده است. توصیه جهانگیری این بود که آقای دکتر «مسعود نیلی» رئیس سازمان برنامه و بودجه بشود اما هیچ وقت پذیرفته نشد. سازمان برنامه قلب و مغز کشور برای تصمیم­‌گیری است. شوراهایی که شما می‌گویید تشریفاتی‌اند، کاره­ای نیستند.

یعنی قرار بر این بود این نهادهای اقتصادی با نظر آقای جهانگیری مدیریت شوند؟

قرار بر این بود ولی انجام نشد. شوراهای عالی در دولت شوراهای تشریفاتی هستند و اختیاری ندارند و اصلا کاری نمی‌­توانند بکنند.

پس شما معتقدید دولت بطور کامل دست حلقه اعتدال و توسعه است؟

بله، دستِ اعتدال و توسعه است. ابته امیدواریم موفق باشند ولی می‌­بینیم عملا اینطور نبوده است.

درباره نسبت جریان اصلاحات و دولت دو فرضیه مطرح می­‌شود؛ یکی اینکه برخی اصلاح‌طلبان بر این باورند باید از دولت فاصله گرفت، مثلا آقای حجاریان اخیر گفته «روحانی از خودش عبور کرده است و ما باید فاصله خود را با او مشخص کنیم» یک فرضیه دیگر اینکه باید از دولت حمایت شود. به نظر شما اگر این دو فرضیه را کنار هم بگذاریم به لحاظ سیاسی چه معنایی دارد؟

دولت  باید یک مقدار  نرمش نشان دهد، متاسفانه دولت این نرمش را نشان نمی­‌دهد و فقط کار خودش را می ­کندببینید، اینکه از دولت عبور کنیم را قبول ندارم. الان کشور در وضعیت بحرانی­­ قرار دارد و همه باید دست دولت را بگیرند و به آن کمک کنند، چه احزاب اصلاح‌­طلب و چه احزاب غیراصلاح ­طلب. واقعا وضعیت کشور وضعیت بحرانی است اما دولت هم باید یک مقدار از خودش نرمش نشان بدهد. متاسفانه دولت این نرمش را نشان نمی­‌دهد و فقط کار خودش را می ­کند. امروز یک جریان فاسد در همه جای کشور بشدت در حال رشد کردن است، چه در دولت و چه غیردولت. این جریان به جای اینکه به فکر منافع ملی باشند به فکر منافع شخصی هستند و اصلاح‌­طلب و غیراصلاح‌­طلب هم نمی‌­شناسند. متاسفانه اراده­ای برای مبارزه با این فساد در مملکت وجود ندارد. حالا شوراهای عالی درست می­­کنند و سران سه قوه دور هم می­‌نشینند ولی اصلا اراده­ای برای مبارزه با این فساد وجود ندارد و من به شدت نگرانم. من معتقدم باید دولت را حمایت کرد و باید دست دولت را گرفت ولی دولت هم باید زمینه این حمایت را فراهم کند. لطمه جدا شدن از دولت و تقابل با آن به کل کشور می­‌خورد و منافع ملی را به خطر می‌­اندازد.

حزب کارگزاران پیش از این طی بیانیه­‌هایی از عملکرد اقتصادی دولت انتقاد کرده بود، آقای واعظی هم اخیرا گفت آنهایی که از دولت انتقاد می­‌کنند بدانند انتقادشان از دولت باعث نمی‌­شود در انتخابات رای بیاورند. این انتقادات و پاسخ دولتمردان را بر چه اساس می‌­بینید؟

انتقادهایی که مطرح می­‌شود انتقادِ کارشناسی است، حزب کارگزاران یک حزب کارشناس است. مثلا اگر در حزب کارگزاران آقای دکتر حاتمی می­‌آید در ارتباط با نظام بانکی حرفی می‌­زند، وی ۴۰ سال مدیرعامل بانک بوده یا در هیئت ­مدیره­ بانک‌ها حضور داشته است، آدمِ سالمی است و کوچکترین اَنگی هم به او نمی‌­چسبد؛ افراد دیگر حزب هم همینطور. اگر نظری می‌­دهند نظر کارشناسی و دلسوزانه است. اگر آقای واعظی تصور می­‌کند اینها از دولت انتقاد می‌­کنند که رای بیاورند قطعا اینطور نیست. اصلاحات رای خودش را دارد، جایگاه خودش را در بین مردم دارد و هنوز هم مردم به سران اصلاحات اعتماد کامل دارند.

منبع: الف

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.alef.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «الف» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۲۵۲۳۶۶۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

مهدی نصیری; زیر تیغ اصلاح‌طلبان و اصولگرایان/ توهم یا شوخی یا پروژه هدفمند؟! +جدول

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، واکنش ها به جنجال اخیر «مهدی نصیری» سوپر حزب اللهی دیروز و سوپر منتقد این چند ماه اخیر، ادامه دارد. او که در دهه ۶۰ و سال های حضورش در کیهان، در قامت یک چهره تند و افراطی جناح راست فعالیت می کرد، این روزها از منتهی الیه حکومت به منتهی الیه اپوزیسیون شیفت کرده است.

بنا بر آنچه عباس سلیمی نمین فعال سیاسی اصولگرا که سابقه همکاری با او را داشته است، روایت می‌کند او آن سال های ابتدایی بعد از انقلاب مواضع افراطی داشته و مواضع این روزهایش تلاش او برای پاک کردن آن مواضع از ذهن مردم است.

مصاحبه نصیری با بی بی سی فارسی و نسخه پیچی او برای اصلاح طلبان را باید در راستای همین مشی او تفسیر کرد. وی در این گفتگو خواستار آن شده که اپوزیسیون، شکاف بین مصطفی تاج‌زاده و رضا پهلوی را با یک اتحاد پر کند. او مدعی است که پادشاهی مشروطه و جمهوری‌خواهی می‌توانند متحد شوند. نصیری از میرحسین موسوی، مصطفی تاج‌زاده، نرگس محمدی و فائزه هاشمی به عنوان افراد اصلاح‌طلبی نام برده که می‌توانند این جریان جدید را پوشش بدهند و برای رفع مشکلات کشور با سلطنت‌طلبان چاره‌اندیشی کنند.

ایده او در گفتگو با بی بی سی که یک هفته بعد از خروجش از ایران و حضور در کانادا، بیان شده است به سرعت واکنش اصلاح طلبان را به دنبال داشت.

سید محمد علی ابطحی، عضو مجمع روحانیون مبارز، در یادداشتی در شبکه اجتماعی ایکس، با تاکید بر اینکه مهدی نصیری سوپر افراطی حزب اللهی دیروز حق دارد نظراتش تغییر کند و سوپر اپوزیسیون امروز شود، نوشت: «گفته اند شکاف تاجزاده و شاهزاده باید برداشته شود. خودش می داند نه شاهزاده می تواند به تاجزاده نزدیک شود و نه تاجزاده علاقه مند به همکاری با شاهزاده است.»

همچنین غلامحسین کرباسچی، مدیرمسئول روزنامه هم‌میهن، در واکنش به این مصاحبه، با اشاره به اینکه وی اصلا مهدی نصیری را فرد متعادلی نمی‌داند، گفته؛«نصیری یک آدم افراطی است که نه آن طرف حرف‌هایش درست بود و نه این طرف حرف صحیحی زده که بخواهد نمایندگی کسی از اصلاح‌طلبان را برعهده داشته باشد. در آن طرف هم، اگر کسی از مخالفین نظام سوابق ایشان را بررسی کنند، می‌فهمند که ایشان آدم متعادلی نیست.»

محمد مهاجری نیز در نقد حرف های نصیری در یادداشتی نوشته است؛«چه شده که شاهزاده را همسنگ تاج زاده و دیگران می دانید؟ صنمی با مصطفی تاجزاده ندارم، اما یک موی گندیده تاجزاده به همه هیکل شاهزاده کثیفی که وطن فروشی کمترین جرمش است و همه حامیانش شرف دارد. با برخوردهایی که با برخی چهره های سیاسی منتقد و حتی مخالف در داخل ایران شده بشدت مخالفم ، اما اینها چه دخلی دارند به آن شاهزاده بدنام بدکار؟»

سکوت اصولگرایانه؟

عباس عبدی، فعال سیاسی اصلاح‌طلب، اما موضعی متفاوت گرفت و سکوت اصولگرایان در این ماجرا را به چالش کشید. او در گفتگو با خبرآنلاین تاکید کرد؛«واقعیت این است که در این مورد خاص اصولگرایان عزیز هستند که باید موضع‌گیری صریحی می‌کردند، آنان که درباره همه چیز برای اعلام موضع پا به رکاب هستند در این مورد سکوت کرده‌اند. ولی چون نمی‌خواهند به انتساب گذشته ایشان اشاره شود یا به این علت که به درستی گمان می‌کنند موضع‌گیری آنان فاقد نفوذ است زحمت این کار را بر دوش اصلاح‌طلبان انداخته‌اند.»

این نقد عبدی با واکنش روزنامه اصولگرای جوان روبرو شد. این رسانه به نوعی مسئولیت این اظهارات نصیری را متوجه اصلاح طلبان کرده و با حمله به چپ گرایان نوشته است؛« مهدی نصیری «باطن» اصلاح‌طلبان است که «ظاهر» شده است و حالا اصلاح‌طلبان که سال‌هاست با باطنی غیر از شخصیت متظاهرشده خود با مردم و نظام روبه‌رو شده‌اند، از اینکه یک تازه‌وارد قواعد بازی را رعایت نکرده (یا هنوز نیاموخته) و باطن آنان را آشکار کرده است، به‌شدت دلخور و هراسان شده‌اند و در اقدامی سیستمیک هر روز یکی از آنان، تکذیب و رد و تکفیر نصیری را برعهده می‌گیرد. اصلاح طلبان چندین سال است تریبونی برای اظهارات او شده‌اند، اما حالا که یک‌باره نصیری به صحرای سلطنت و براندازی و ضدانقلابی‌گری محض زده است، دیگر کسی از اصلاح‌طلبان نمی‌پذیرد که نصیری را از خود ندانند.»

در جدول زیر مروری بر اظهارات انتقادی اشخاص و رسانه های مطرح اصلاح طلب و اصولگرا، به مصاحبه مهدی نصیری با بی بی سی، داشته‌ایم؛

ردیف

نام/ گرایش سیاسی

اظهارات

۱

محمد علی ابطحی/ فعال سیاسی اصلاح‌طلب

* آقای مهدی نصیری سوپر افراطی حزب اللهی دیروز حق دارد نظراتش تغییر کند و سوپر اپوزیسیون امروز شود. اما هم برای دیروزش و هم برای امروزش توهم مضر است.

* نه بولتن نویسی واظهار نظرهای تند حزب اللهی اش در گذشته توانست ریشه اصلاح طلبی را برکند و نه مواضع فعلی اپوزیسیونی اش مورد قبول اپوزیسیونی قرار میگیرد که چهل سال است در تلاش براندازی هستند و نیازی به تازه وارد از راه دور آمده ندارند.

۲

عباس عبدی/ فعال سیاسی اصلاح طلب

* مشکل آقای نصیری این است که به دلائل پیش‌گفته و سوابق موجود، احتمال کمی وجود دارد که افکار عمومی با گزاره‌های اعلام شده ایشان همدلی کند، لذا همه در پی یافتن طرح و برنامه‌ای پیچیده در پشت ماجرا هستند. با این حال باید منتظر بود تا حقیقت روشن شود.

*دنیای سیاست بیش از این که دنیای ایده‌ها باشد دنیای قدرت است. میان قدرت و ایده باید رابطه نزدیکی باشد. این حرف‌ها را دیگرانی هم در خارج زده‌اند ولی بسرعت به حاشیه رفته‌اند. در شرایط کنونی همان کسانی که علیه آنان حرف می‌زد، قدری از این فضا بهره‌مند می‌شوند. به نظرم یک دو راهی قرار خواهد داشت که هر دو سویش زیان است. ولی ایده او بیشتر ناشی از این است که سیاست به امری شخصی تقلیل یافته و گویی اراده‌های افراد به تنهایی منشأ اثرات تعیین کننده است. بعلاوه براندازی قابل جمع با اصلاح‌طلبی نیست.

۳

محمد مهاجری/ فعال رسانه‌ای اصولگرا

* چه شده که شاهزاده را همسنگ تاج زاده و دیگران می دانید؟ صنمی با مصطفی تاجزاده ندارم، اما یک موی گندیده تاجزاده به همه هیکل شاهزاده کثیفی که وطن فروشی کمترین جرمش است و همه حامیانش شرف دارد.

*برگردید آقای نصیری! منظورم برگشتن به تهران و قم نیست. این حق شماست که هرجای عالم می خواهید زندگی کنید. عده‌ای خوشحال می‌شوند که شما در مغرب زمین بمانید و به قول آنها تمام شوید. گروهی می‌گویند شما پلهای پشت سرتان را خراب کرده اید و برنمی‌گردید. من، اما پیش بینی ام این نیست.‌

۴

غلامحسین کرباسچی/ فعال سیاسی اصلاح طلب

* آقای نصیری یک آدم افراطی است که نه آن طرف حرف‌هایش درست بود و نه این طرف حرف صحیحی زده که بخواهد نمایندگی کسی از اصلاح‌طلبان را برعهده داشته باشد. در آن طرف هم، اگر کسی از مخالفین نظام سوابق ایشان را بررسی کنند، می‌فهمند که ایشان آدم متعادلی نیست.

*نصیری آن زمانی هم که در کیهان و پیش آقای شریعتمداری بود و جاهای عمومی کشور در دست آنان قرار داشت، فضاحتی علیه شخصیت‌های ملی، مذهبی و فرهنگی به وجود آورد و آن همه توهین، ناسزا و تهمت علیه آن افراد زد که آن زمان هم معلوم بود که ایشان تعادل ندارد. در حال حاضر هم به دنبال همان مسیر است فقط ورق را برگردانده است. می‌داند که کسی به او وقعی نمی‌گذارد و جایگاهی ندارد، می‌خواهد این سمت افراط را بگیرد تا دیگران به حرف او گوش بدهند.

*به نظر من آقای نصیری نه جایگاهی در محافل اصلاح‌طلب‌ها دارد، با توجه به سوابق ایشان، براندازها می‌فهمند که فقط به درد همین تبلیغات در رسانه‌هایی مانند ‌بی‌بی‌سی می‌خورد که مثلا حرف تازه‌ای زده شود. در هر صورت ایشان جایگاهی ندارد.

۵

علی باقری/فعال سیاسی اصلاح‌طلب

* از "شاهزاده" تا "تاجزاده"، فاصله‌ای به وسعت و عظمت مردمی‌ترین انقلاب تاریخ معاصر وجود دارد. ولو آنکه تحقق اهداف بلند انسانی و آرمانی آن انقلاب، دستخوش دست‌اندازی "نااهلان" و "نامحرمان" قرار گرفته باشد.

۶

محمود صادقی/ نماینده مجلس دهم

* اساسا بین تاجزاده، به عنوان یک اصلاح‌طلب دموکراسی‌خواه مخالف با قدرت متمرکز فردی و شاهزاده به عنوان نماد بازگشت به سلطنت موروثی فرد محور هیچ‌ وجه اشتراکی وجود ندارد. آقای نصیری ترسم نرسی به کعبه‌ ای اعرابی! کاین ره که تو می‌روی به ترکستان است.

۷

جواد امام/فعال سیاسی اصلاح‌طلب

* نصیری یک چهره اصولگرای تند و رادیکال است که در رزومه او فعالیت در روزنامه کیهان درج شده است. امروز حسین شریعتمداری وارث دیدگاه‌هایی است که قبلا توسط مهدی نصیری‌ها پایه‌گذاری شده بود. در عین حال مشخص نیست آیا اظهارات نصیری در راستای یک پروژه تعریف شده، مطرح شده یا پای موارد دیگری در میان است.

۸

شهاب‌الدین طباطبایی/فعال سیاسی اصلاح طلب

* اظهارات مهدی نصیری تکرار یک شوخی بی‌مزه و توهمی است که ۱۴۰۱ هم براندازان خارج نشین برایشان ایجاد شده بود. نه مردم و نه نخبگان سیاسی هیچکدام نگاهشان به بیرون از کشور نیست.

۹

حمیدرضا جلایی‌پور/فعال سیاسی اصلاح طلب

* این طرح نه جدید و نه جدی است و قبلا توسط آقای رضا علیجانی و یکی از سخنرانان همایش نجات ایران مطرح شده بود. اما دربارهٔ طرح مجدد این ایده توسط آقای نصیری، به طور خاص نقد اصلی دارم.

*آقای نصیری چه زمانی که در کیهان بنیادگرایانه و اقتدارگرایانه علیه مصلحان می‌نوشتند و بعد با گرایشی شبه‌تفکیکی هر گونه مدرن‌شدن و همهٔ دستاوردهای علمی و عرفانی بشر را تخطئه می‌کردند و چه امروز که طرفدار نوعی انقلاب آرام شده‌اند و پیشنهاد چنین ائتلافی را می‌دهند در دیدن واقعیت و پیچیدگی‌اش ضعف شدیدی داشتند و با رویکردی هیجانی که بلوغ شناختی ندارد، به خاطر شیفتگی به ایده‌ها و تغییرات رادیکال در نظر از روی واقعیت می‌پریدند.

*به نظر من رضا پهلوی با شکست شدید «همبستگی»اش و حمایت بی‌شرمانه از نتانیاهو نمی‌تواند، حتی در آینده، مورد حمایت اکثریت ایرانیان قرار بگیرد و در این چندماه اسرائیل‌شیفتگی‌اش و به ویژه بعد از عملیات وعدهٔ صادق و روشن شدن امتناع آمریکا و ناتوانی اسرائیل در حملهٔ نظامی به ایران ضربهٔ کاری‌ای خورده است. عجیب است که بعد از این افول شدید آقای نصیری به فکر احیای او و ائتلاف با او افتاده است.

10

عباس سلیمی‌نمین/ فعال سیاسی اصولگرا

* آقای نصیری مجبور است که این‌ کار را برای فراموش شدن مواضع تند و افراطی خود در گذشته انجام دهد. روز به روز مواضع افراطی‌تری اتخاذ خواهد کرد تا اینگونه پذیرفته شود. هیچ‌کس نمی‌تواند به او اعتماد کند و در این وادی بیشتر سقوط خواهد کرد. بنابراین، فاجعه‌ای رخ خواهد داد که در رابطه با منافقین و سایر نیروهای افراطی رخ داد.

* قبلا مواضع افراطی داشتند الآن تفریطی. ایشان بر این باور بود که زن برای لذت‌بخشی به مرد آفریده شده است. هرچی به ایشان گفته می‌شد که این دیدگاه با نظر اسلام نمی‌خواند و نظرات امام خمینی(ره) و رهبری این‌گونه نیست، حرف خودش را می‌زد. در بحث تکنولوژی هم یک دیدگاه بسیار عقب‌افتاده داشت که این‌ها نشانه مدرنسیم است و نباید استفاده کنیم.

* شما یک وقتی جریان اصلاح‌طلب را نقد می‌کنید، اشکالی ندارد و خوب است، یک عده‌ هم اصولگرایان را نقد می‌کنند و بسیار خوب است اما هتاکی و حرمت‌شکنی هرگز نقد نیست. در گذشته یک‌بار آقای مخملباف درباره زندگی خودش در یک جلسه خصوصی توضیحاتی ارائه کرد و یک بحثی را درباره مادرش بیان کرد. من هر چه به آقای نصیری گفتم که این حرف در جلسه خصوصی بیان شده و درز پیدا کردن آن خلاف اخلاق است، شما یک موضع و نقدی را به نسبت به آقای مخملباف نسبت به کارهای هنری دارید، اما نباید به مادر او پرداخته و در روزنامه منعکس کنید، غلی رغم تذکر جدی که به ایشان داده شد، این مطلب را منعکس کرد.

11

حسین نورانی‏‌نژاد/ قائم‌‏مقام دبیرکل حزب اتحاد ملت

* مرور یکی از اتفاق‌های اخیر برای شناخت فضای سیاسی کشور خالی از لطف نیست. چند روز پیش آقای مهدی نصیری در مصاحبه بی‌بی‌سی فارسی پیشنهاد شاذ «جبهه‌ای از شاهزاده تا تاجزاده» داد. شاذ از آن جهت که قرابتی بین این دو در جزء و کل سیاست نیست. از تبار و خاستگاه که بگذریم، یکی استقلال از دولت‌های خارجی را اصل می‌داند و دیگری در پی تجمیع نیروهای خارجی علیه حاکمیت با هدف قدرت گرفتن خودش است.

* یکی در پی گذار به دموکراسی است و دیگری در پی گذار به خودش. اساساً طبیعی است که ائتلاف با «شاهزاده» معنایی ندارد جز پذیرش سروری شاهزاده و حداکثر یافتن جایی ذیل دم و دستگاه او. شاه که با کسی فالوده نمی‌خورد. کما اینکه در پی تلاش برای مصادره اعتراضات ۹۶ و ۹۸ شعارهای سلطنت‌طلبانه حتی در شکل واکنشی داده نشد، اما رضا پهلوی با عده‌ای دیگر شورایی ائتلافی درست کرد که به چند ماه نکشیده برچیده شد.

* به هرحال، این پیشنهاد عجیب از جانب آقای نصیری داده شد. پیشنهادی که برای یک برانداز که تنها به «گذار از» با هر هزینه‌ و هر سرانجامی فکر کند شاید معنادار باشد، اما برای آنکه «گذار به» و چگونگی آن را اصل می‌داند، نمی‌تواند معتبر باشد.

* آقای نصیری که عضو هیچ جریان سیاسی خاصی محسوب نمی‌شود که آن مجموعه را در مظان اتهام و پاسخگویی قرار دهد. پس این همه موضع‌گیری و مصاحبه‌ها و یادداشت‌های قطاری که با شدت و حدت خاصی هم بیان می‌شوند، به چه معناست؟ به‌خصوص که حاصل این هیاهو چیزی جز جدی کردن این ایده و مشابه آن در آینده نیست. اما به نظر می‌رسد که این محاسبات در موضع‌گیری‌ها ملاحظه نشده است.

* می‌توان پذیرفت که برخی افراد در نتیجه فضای شکل‌گرفته در این باره ورود کرده و حرفی زده باشند. اما نوع ادبیات به‌کاررفته و غلظت آن و تعداد زیاد مواضع، با عرض پوزش از بسیاری از افراد محترمی که در این باره ورود کردند، نشان از نوعی انجام وظیفه و ریاکاری سیاسی دارد. شاید بیان غیرمستقیم اما روشن تاج‌زاده که در پی این هیاهوها و بعد از ملاقات هفتگی با خانواده، فایل صوتی مناظره‌اش با مراد ویسی در نقد سلطنت‌طلبی را بازنشر و در کانالش دیده شد، نمونه‌ای از یک واکنش کافی باشد.

12

سید عبدالجواد موسوی/ روزنامه نگار اصلاح طلب

تحلیلی که من بر اساس شناختم از مهدی نصیری دارم. او هر پروژه ای را که در این سال ها کلید زده از عدالتخواهی تا دشمنی با فلسفه و عرفان، و عصر حیرت، خیلی زود به نقطه جوش رسانده. یعنی در همه این موارد تا ته خط رفته. روزی هم که شروع کرد به انتقادهای بی پروا و صریح از حاکمیت، من و چندتن از دوستانی که او را تا حدودی می شناختیم حدس می زدیم کار به این جاها بکشد. فعلا در نقد تئوری اتحاد شاهزاده و تاجزاده چیزی نمی گویم جز این که این تئوری زاییده آن شتابِ منحصر به فرد است.

13

روزنامه سازندگی/ رساانه اصلاح طلب

* مهدی نصیری در سال‌های اخیر به ناگهان مسیر سیاسی خود را از چپ رادیکال انقلابی به راست افراطی و سلطنت‌طلب تغییر داد و با راه‌اندازی یک کانال تلگرامی آنچنان مطالب تند و تیزی علیه حاکمیت نوشت که برای کسانی که او را می‌شناختند، حیرت‌انگیز بود. کسانی که کیهان اواخر دهه ۶۰ و اوایل دهه ۷۰ را می‌خواندند، فراموش نکردند که وی چگونه به یک فیلمساز ایرانی به دلیل تراشیدن ریش‌هایش خرده گرفت و او را از دایره حزب‌الله خارج خواند و در گام بعدی مادر آن فیلمساز را صیغه‌ای خواند و با این جمله جنجالی به پا کرد.

* اکنون مردی با آن سوابق در رادیکالیسم از این سو افتاده است. او چندی مطالب تند و تیزی را علیه حاکمیت منتشر کرد بی‌آنکه بازداشت شود. در حالی که دیگران با مطالبی خفیف‌تر از آنچه نصیری می‌نوشت، بازداشت و دادگاهی می‌شدند. حال وی بی‌هیچ مانعی به خارج از کشور رفته و در گفت‌وگو با بی‌بی‌سی، رضا پهلوی را شاهزاده می‌خواند و او را پیشاپیش بر سریر پادشاهی می‌نشاند و از جانب کسانی که در دوره سلطنت شکنجه شدند، زندان افتادند و ستم و ظلم دیدند، سخن می‌گوید و خواهان یک اتحاد نامقدس می‌شود. آقای مهدی نصیری «این تذهبون»؟ به کجا چنین شتابان؟ شما آیا نماینده مهندس میرحسین موسوی هستید که از جانب او که سال‌ها در حصر است، سخن می‌گویید؟ شما آیا نماینده جمهوری‌خواهان ایرانی هستید و سخنگوی آنها شده‌اید؟ تاج‌زاده اگر قرار بود پیوندی با رضا پهلوی داشته باشد که در ایران نمی‌ماند. از افکار فائزه هاشمی علیه سلطنت‌طلبان خبر دارید؟ نرگس محمدی چیزی در این خصوص نوشته که شما باور کردید باید چنین پیشنهادی بدهید؟

14

روزنامه فرهیختگان/ رسانه اصولگرا

* در نگاه اول مشخص است نصیری دیگر توان فکر کردن یا ایده تازه‌ای به همراه ندارد و سرخورده از وضعیت فعلی به رادیکالیسمی تند روی آورده است. قرار دادن پهلوی و تاج‌زاده دقیقا همان پازلی است که برخی از رسانه‌های حکومت هم سال گذشته به آن اشاره داشتند و حالا نصیری آن را به‌صراحت بیان می‌کند و به‌وضوح مشخص می‌کند همایش آینده ایران دقیقا طراحی و پازل دستگاه‌های غربی برای براندازی بوده است. آنچه رسانه‌های حکومت بیان می‌کردند فقط یک تحلیل نبوده و کاملا مصادف است با صحنه‌ای واقعی؛ چراکه یکی از سخنرانان اصلی آن جلسه مهدی نصیری بوده است.

* اما به نظر بحث نصیری دارای فرامتن پراهمیتی است. نصیری در واقع با زدن چنین حرف شاذی نشان می‌دهد که اپوزیسیون ایران نه از شکست‌های گسترده در سال‌های اخیر بلکه از تحولات جهانی که در حال شکل‌گیری است هم حیرت‌زده شده‌اند و نمی‌دانند چطور خود را از وضعیت به‌شدت سختی که در آن قرار گرفته‌اند نجات دهند.» واکنش تند و انتقادی چهره‌های شناخته‌شده اصولگرا و اصلاح‌طلب به سخنان نصیری و خط جداکننده‌ای که خیلی پررنگ روی این مرز کشیدند، نشان از تمیز دادن خط‌مشی چهره‌های شناخته‌شده اصلاح‌طلبی و اصولگرا از آنچه نصیری در خیال خود می‌پروراند، دارد و به او گوشزد می‌کند با چنین سخنانی نمی‌تواند برای خود یار بخرد و هم‌تیمی جذب کند و حالا باید دید سریال سرنوشت این نواپوزیسیون تازه‌مهاجرت‌کرده از کشور تا کجا ادامه خواهد داشت.

15

روزنامه جوان/ رسانه اصولگرا

* مهدی نصیری «باطن» اصلاح‌طلبان است که «ظاهر» شده است و حالا اصلاح‌طلبان که سال‌هاست با باطنی غیر از شخصیت متظاهرشده خود با مردم و نظام روبه‌رو شده‌اند، از اینکه یک تازه‌وارد قواعد بازی را رعایت نکرده (یا هنوز نیاموخته) و باطن آنان را آشکار کرده است، به‌شدت دلخور و هراسان شده‌اند و در اقدامی سیستمیک هر روز یکی از آنان، تکذیب و رد و تکفیر نصیری را برعهده می‌گیرد.

* نصیری عین اصلاح‌طلبان است، بلکه خود اصلاح‌طلبان است. باطن ظهوریافته شماست. همان حرف‌های پشت‌صحنه را که از او می‌پسندیدید، به تریبون کانادا آورده است. تنها درسی را که از شما نیاموخته همین است که نباید این قدر صریح بود. این را هم آرام آرام می‌آموزد و نیازی نبود که یک مهره سفارش‌شده تاج‌زاده را به این زودی بسوزانید! شما اکنون ترسیده‌اید و یک به‌یک به صحنه می‌آیید و نصیری را تکفیر می‌کنید. اما مگر می‌شود سابقه خود را در «استاد نواندیش و متفکر دینی و روزنامه‌نگار برجسته» خواندن او به این آسانی پاک کنید؟! پس اگر تکفیر می‌کنید خودتان را تکفیر می‌کنید که نصیری باطن ظهوریافته شماست.

* سرنوشت نصیری عبرتی است برای کسانی که به امیدی و طمعی از سابقه خود می‌برند و به اردوگاه اصلاح‌طلبی می‌زنند. نمی‌دانند که آنجا اگر خبری از عهد و وفا بود، سرنوشتی چنین مغموم پیدا نمی‌کردند که از آن دولت و حمایت‌ها به جایی برسند که اکنون حرف مشترک‌شان نداشتن پایگاه اجتماعی باشد! و یک نصیری به‌تعبیر آنان نامتعادل و متوهم چنین آبی در خوابگه مورچگان اصلاحات بریزد!

16

روزنامه صبح نو/ رسانه اصولگرا

* سخنان مهدی نصیری در مصاحبه با بی‌بی‌سی فارسی واکنش برانگیز شده است. او در این مصاحبه از ضرورت اتحاد اپوزیسیون جمهوری اسلامی سخن گفته؛ یعنی اتحاد شاهزاده با تاج‌زاده. جمهوری‌خواهان با هواداران سلطنت. این سخنان چندان قابل نقد نیست، نه از آن باب که سخن بسیار دقیق و فکر شده‌ و ایده‌ای است که از عطاری هیچ‌کس جز عطاری نصیری نمی‌توانسته بیرون بیاید، نه از تاج‌زاده که از شاهزاده تا مسیح هم نتوانستند چند ماهی دور یک میز بنشینند و امروز به یکدیگر فحش‌های مثبت ۱۸ می‌دهند. بنابراین امتناع این ایده از روز روشن‌تر است. و باز نه جای تعجب که نصیری چنین سخنانی را بر زبان رانده که جای تعجب نیست؛ چراکه مسیر هر فرد رادیکالی، افتادن در چرخه رادیکالیسم است.

* باید مسیر طی شده و جریان روشنفکری ایرانی نقد شود که امروز مهدی نصیری در این نحله خود را قرار داده است. نقد روشنفکران نه از باب غرض با این جماعت، بلکه از فرط بیگانگی است که با جامعه دارند و رؤیاهایی که این‌ها در دویست سال اخیر به جای فکر، ایده و اندیشه پیشرفت به‌عنوان جنس بنجل به مردم ایران فروخته‌اند و به جای پیشرفت و توسعه برای مردم ایران، وضعیتی ایجاد کردند که بعد از دویست سال دوباره ایده بازگشت به وضعیت دویست سال گذشته را تئوریزه می‌کنند.

* روشنفکر ایرانی ۲۰۰ سال است که اسیر این توهم است، از مردم سخن می‌گوید؛ اما فهمی از مردم ندارد. روشنفکر ایرانی که علیه سلطنت شورید و امروز دوباره به سلطنت رسیده است. زمانی مخالف شهر بود و زندگی در روستا را تئوریزه می‌کرد و امروز مقلد غرب و مدرنیته شده است.


۲۷۲۱۹

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1901698

دیگر خبرها

  • مذاکرات مهدی کروبی با شورای نگهبان به روایت آیت الله هاشمی /سردار سلیمانی و ناطق نوری مهمانم بودند /آقای حجازی از بهزاد نبوی دلخور بود
  • دلایل ردصلاحیت روحانی علنی می‌شود/ سخنگوی حزب اعتدال و توسعه: رئیس دولت دوازدهم برای حفظ شأن شورای نگهبان این کار را می‌کند
  • طعنه سنگین حسن روحانی به شورای نگهبان و دولت رئیسی / باید حسرت انتخابات کشور‌های همسایه را بخوریم!
  • طعنه سنگین روحانی به شورای نگهبان و دولت؛ باید حسرت انتخابات کشور‌های همسایه را بخوریم!
  • لیست «ائتلاف امناء» برای دور دوم انتخابات مجلس در تهران
  • لیست نهایی «ائتلاف امناء» برای دور دوم انتخابات مجلس در حوزه انتخابیه تهران+ اسامی
  •  بزودی؛ افتتاح قطعه سوم کمربندی نسیم شمال
  • نامه سوم روحانی به شورای نگهبان درباره ارائه مستندات ردصلاحیتش
  • لیست «ائتلاف امناء» برای دور دوم انتخابات مجلس در تهران اعلام شد
  • مهدی نصیری; زیر تیغ اصلاح‌طلبان و اصولگرایان/ توهم یا شوخی یا پروژه هدفمند؟! +جدول