Web Analytics Made Easy - Statcounter

رکنا: امروز وقتی پسر 18 ساله ام مرا با مشت و لگد و توهین های بی شرمانه از خانه خودم بیرون انداخت خیلی دل آزرده شدم و قلبم چنان شکست که برای شکایت از او به کلانتری آمدم اما باز هم دستانم می لرزد که نکند با شکایت من فرزندم به درد سر بیفتد و بر مشکلاتش افزوده شود چرا که ...

این ها بخشی از اظهارات زن 40 ساله ای است که آرام و بی صدا در گوشه اتاق مددکاری اشک می ریخت به طوری که گویی به تماشای تلخ ترین سکانس فیلم زندگی اش نشسته است و روزهایی را از خاطر می گذراند که جوانی اش را به پای کودکی خردسال ریخت تا او به «جوانی» برسد و سر و سامان بگیرد ولی امروز استخوان هایش باید ضربات مشت و لگد پسر قد کشیده اش را تحمل کند و .

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

.. این زن که سفره درد دل هایش را در اتاق مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری پنجتن مشهد گشوده بود، درباره سرگذشت خود گفت: 17 ساله بودم که قدم به خانه بخت گذاشتم و زندگی مشترکم با «یاسر» آغاز شد. در اولین روزهای ازدواجم احساس خوشبختی می کردم و از این که زندگی خوبی داشتم در پوست خودم نمی گنجیدم اما این روزهای خوش خیلی طول نکشید و همه گل های خوشبختی در حالی پژمرده شدند که من پسرم «سعید» را باردار بودم هنوز دوران زندگی مشترک ما به دو سال نرسیده بود که فهمیدم همسرم در دام بلای خانمان سوز اعتیاد گرفتار شده است دنیا دور سرم می چرخید و از شدت ناراحتی زندگی عادی خودم را فراموش کرده بودم در حالی که به خاطر فرزندم چاره ای جز ادامه این زندگی نداشتم، همه تلاشم را به کار گرفتم تا او را از این گرداب هولناک نجات دهم ولی تلاش‌های من نیز مانند خیلی از افرادی که فکر می کنند می توانند همسرشان را از این منجلاب بیرون بکشند، بی نتیجه بود و یاسر نه تنها هر بار بعد از مدت کوتاهی دوباره به مصرف مواد مخدر روی می آورد بلکه مقدار مصرف خودش را افزایش می داد و حتی نوع مصرف مواد مخدرش نیز تغییر می کرد بالاخره کار به جایی رسید که همسرم به یک معتاد تزریقی تبدیل شد و دیگر در این عالم زندگی نمی کرد، به دلیل تزریق های متعدد، همه بدنش کبود بود و او برای یافتن نقطه تزریق هر بار بیش از 20 مرتبه سوزن سرنگ را بر رگ های خشک پیکرش فرو می کرد، در این شرایط چاره ای جز طلاق برایم نماند و با بخشیدن مهریه و همه حق و حقوقم از یاسر طلاق گرفتم تا پسر هفت ساله ام را به سعادت و خوشبختی برسانم. آن روزها که زنی جوان بودم کمر همت را بستم تا با کارگری در خانه‌های مردم، هتل‌ها و رستوران ها بتوانم مخارج زندگی را تامین کنم. همه سختی‌ها را به جان می خریدم تا پسرم کمبودی احساس نکند حتی قید ازدواج مجدد را زدم که فرزندم در آرامش زندگی کند در واقع همه تلاشم این بود تا جای خالی پدر را نیز برایش پر کنم ولی او از همان دوران کودکی به تقلید از رفتارهای پدرش، پرخاشگری می کرد و هیچ مسئولیتی را به عهده نمی گرفت. محبت های من هم تاثیری در رفتارهایش نداشت تا این که وقتی به سن نوجوانی رسید با ثبت نام در باشگاه های پرورش اندام داروهایی مصرف می کرد که بتواند ظاهری جذاب داشته باشد در حالی که نمی دانست این داروها عوارض خطرناکی دارد. او با همین افکار و توجه به ظاهری زیبا به ارتباط با زنان در فضای مجازی روی آورد به طوری که نصیحت های مرا با توهین و فحاشی پاسخ می داد تا این که در این میان با زن مطلقه‌ای آشنا شد که حدود 20 سال از او بزرگ تر است و ادعا می کند اگر سعید با او ازدواج کند پول و امکانات زیادی در اختیارش می گذارد! وقتی متوجه این موضوع شدم برای نجات فرزندم به مخالفت با این ازدواج پرداختم ولی پسر 18 ساله ام که مرا عامل نرسیدن به خواسته اش می داند پس از توهین و فحاشی های رکیک، کتکم زد و از منزلم بیرون انداخت. حالا هم ...

شایان ذکر است به دستور سروان محمد ولیان (رئیس کلانتری پنجتن مشهد) پرونده این شکایت در دایره مددکاری کلانتری مورد بررسی قرار گرفت.اخبار 24 ساعت گذشته رکنا را از دست ندهید

حوادث اختصاصی رکنا را اینجا بخوانید:

منبع: رکنا

کلیدواژه: فیلم مواد مخدر معتاد فضای مجازی فیلم مواد مخدر معتاد فضای مجازی اخبار حوادث مادر پسر کتک مشت توهین عکس فیلم بیمارستان مرد امام خمینی فراری تصاویر زن جوان پوشش

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.rokna.net دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «رکنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۲۶۱۷۰۱۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

روایتی از طلبه جهادگر و مادر ۵ فرزند/ بچه ها برکت آوردند

خبرگزاری مهر، گروه استان‌ها: «صدیقه کلیجی» از طلاب دانش آموخته مدرسه علمیه تخصصی الزهرا (س) ساری و مادر پنج فرزند است. این بانوی طلبه ۳۱ ساله که سطح دو حوزه را تمام کرده، خانه‌داری می‌کند و مدتی است که با یک شرکت دانش بنیان همکاری دارد و محصولات آرایشی و بهداشتی به همراه مشاوره رایگان در اختیار دوستانش قرار می‌دهد.

وی مادر سه پسر و دو دختر است که با ما هم صحبت شده است.

*پس از ازدواج تصمیم داشتید صاحب چند فرزند شوید؟

۲ فرزند

*کدام مساله شما را به داشتن فرزند بیشتر ترغیب کرد؟

وقتی که دوتا از فرزندانم همبازی بودن دائماً حس رقابت داشتند و نسبت به هم گذشت نداشتند، زمانی که با مشاوره صحبت کردم گفت با آمدن فرزند سوم این مشکل حل خواهد شد، با وجود فرزند سوم گذشت و فداکاری را یاد می‌گیرند؛ واقعاً هم با بچه بعدی که به عنایت پروردگار دوقلو بودند اوضاع تربیتی بچه‌ها خیلی بهتر شد ولی داشتن دوقلو خیلی برای ما سخت بود.

*کدام یک از شما بیشتر مشتاق بودید برای داشتن فرزند به تعداد بالا؟

همسرم در خانواده‌ای به دنیا آمد که مادرشان به تک فرزندی اعتقاد داشتند، با وجود اینکه همسرم تک پسر بودند ولی اصرار داشتند که یک فرزند نهایت دو فرزند کافی است، خودم خیلی دوست داشتم به خاطر برکات زیاد چند فرزندی، فرزندان بیشتری داشته باشم.

*با توجه به داشتن پنج فرزندی آیا با مشکلاتی مواجه بودید؟

این سوال خیلی کلی هست قطعاً چه تک فرزندی و چه چند فرزندی یک سری چالش‌ها و سختی‌های خودش را دارد ولی ما همه چیز را به فال نیک می‌گیریم و با اینکه دوقلو داشتن سختی زیادی برای ما به همراه داشت، اقدام به فرزند پنجم کردیم، الان اگر کسی بخواهد به خاطر سختی‌های بزرگ کردن بچه از این کار امتناع کند قطعاً امام زمان (عج) هم بیایند بهانه‌ای دارد برای کمک نکردن به ایشان.

*اقتصاد زندگی شما بر چه مبنایی می‌چرخد؟ راحت‌تر بگویم زندگی شما با ۵ فرزند چگونه تأمین می‌شود؟

همسرم کارمند هستند، مثل اکثر مازندرانی‌ها که یا خانواده دختر یا پسر در بعضی از موارد کمک می‌کنند برای ما هم به همین صورت است، پدرم خیلی کمک کار زندگی ما هستند، چون ایشان کشاورز هستند و خیلی چیزها را نمی‌خریم، در واقع خدا پدرم را واسطه رزق ما قرار داده است و یکی از الطاف خدا به ما در این چند سال مستاجری، این بود که، صاحبخانه‌های خوبی در مسیر زندگی ما قرار داد، مکانی که در حال حاضر در آن زندگی می‌کنیم، طبقه پایین آن خالی است و صاحبخانه آن را اجاره نمی‌دهد و بچه‌ها خیلی راحت و بدون دغدغه همسایه آزاری تحرک دارند، همچنین صاحبخانه ما طی این سه سال مبلغی برای رهن و اجاره اضافه نکرده است.

*زیاد بودن تعداد بچه‌ها کار تربیتشان را سخت نکرده است؟

اتفاقاً وقتی یکی بود کارم سخت‌تر بود و خیلی به رفتار من و همسرم دقت می‌کرد و همیشه با ما حرف می‌زد و وابستگی‌اش به ما زیاد بود و باید سرگرمش می‌کردیم که واقعاً بعضی وقت‌ها خسته کننده بود، وقتی دوتا شدند همبازی پیدا کرد ولی فضای بین آنها رقابتی بود و به لطف خدا از بچه‌های بعدی همکاری‌شان در کار خانه خیلی زیاد شد و چون واقعاً من تنهایی به کارها نمی‌رسیدم، پسر بزرگم که هنوز ۱۰ سالش نشده آشپزی می‌کند، نان می‌خرد، جارو می‌کشد و ظرف می‌شوید.

حتی دوقلوهایمان که دو سال و نیم هستند با این قد کوچک کلی به کارهای خانه می‌رسند که حتی تصورش برای مادرهای تک فرزند و دو فرزند سخت است، با عشق به هم کمک می‌کنیم و این هم لطف خداست، به قول قدیمی‌ها «تو بچه اول را خوب تربیت کن بقیه بچه‌ها با دیدن رفتارهای او خودشان تربیت می‌شوند».

*خود بچه‌ها از اینکه به تعداد زیاد هستند، اذیت نمی‌شوند؟

نه اتفاقاً خیلی دوست دارند و به بقیه فخرفروشی می‌کنند.

*آیا تا الان با انتقاد اقوام و آشنایان هم مواجه شدید؟ مثلاً بگویند این همه بچه چرا؟

خیلی، دوستانم طعنه کنایه میزنند، باید فقط با یک لبخند از کنار این حرف ها رد شد.

*اگر به گذشته برگردید، همچنان به داشتن تعداد بالای فرزند تمایل دارید؟

بله شایدم بیشتر

آیا داشتن فرزندان زیاد، آثار و برکاتی در زندگی شما به همراه داشت؟

بله، هم برکات مادی هم معنوی، در بارداری اول ماشین خریدیم، بعد از دخترم پراید قدیمی‌مان را فروختیم و یه پراید صفر خریدیم، بعد از دوقلوها؛ فرزند آخری با اینکه جمع ما بیشتر شد ولی قدرت خرید ما به طرز معجزه آسایی بیشتر شد و خیلی راحت مسائل مادی در زندگی ما پیش می‌رود و به لطف خدا محتاج کسی نمی‌شویم.

کد خبر 6090840

دیگر خبرها

  • چگونه به هنر نگاه کنیم و واقعا آن را ببینیم؟
  • روایتی از طلبه جهادگر و مادر ۵ فرزند/ بچه ها برکت آوردند
  • دست‌درازی به دختر خردسال توسط پدر | مادر با مفتول شوهرش را کشت!
  • قتل دختر اصفهانی مبتلا به اتیسم به دست مادرش
  • راز قتل دختربچه ۱۱ ساله اصفهانی فاش شد
  • گزارش روزنامه شهرداری تهران درباره یک شغل جدید با عنوان «یک زندگی سگی»!
  • فال حافظ امروز : یک غزل ناب و یک تفسیر گویا (9 اردیبهشت)
  • افشای راز قتل همسر و فرزند با آتش افروزی
  • قتل مادر با ضربه‌های هولناک دمبل توسط پسرش در پاسداران
  • این پز اجتماعی میلیون ها تومان برای افراد آب می خورد | سگ گردانی و درآمد میلیونی داگ واکرها