نظر محمدرضا باهنر درباره اسکار فرهادی و سینمای ایران
تاریخ انتشار: ۱۹ بهمن ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۲۶۷۶۳۴۵
ساعت24-محمدرضا باهنر، نایب رئیس سابق مجلس شورای اسلامی و عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام معتقد است سوژههای زیاد و متنوعی وجود دارد که فیلمسازان باید با نگاهی درست برای ساخت فیلمهایشان به سراغ آنها بروند.
عالم فیلم و سینما جذابیتهای زیادی دارد، جذابیتهایی که حتی سیاسیون را هم به تماشای فیلمها و آثار ساخته شده در سینمای ایران سوق میدهد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
آقای باهنر چقدر اهل فیلم و سینما هستید؟
سینما را دوست دارم و گاه گاهی به سینما میروم و فیلم میبینم.
این علاقه به سینما به دلیل ارتباطی است که ممکن است در حوزه کاری خودتان با این عرصه وجود داشته باشد یا کاملا شخصی است؟
باید این واقعیت را بپذیریم که سینما هنری است که جایگزین ندارد، البته با تغییرات سریع و سرسامآور تکنولوژی قاعدتاً به نظر میرسید که سینما باید به سرعت محو شود، در واقع با وضعیتی که در حال حاضر فضای مجازی دارد و ارتباطات چند بعدی که در این فضا پیش آمده سالن سینماها باید خلوت میشد و فکر میکنم که این مسائل نیز بیتاثیر نبوده و تا حدودی توانسته سالنهای سینما را خلوت کند. اما مهم این است که آنهایی که دستاندرکار سینما هستند باید پیامهایی را تولید کنند پیامهایی که محتوای جذاب باشد.
علاقه شما بیشتر به چه سبک فیلمهایی است؟ به نظر میرسد فیلمهای اجتماعی را بیشتر میپسندید؟
بله کاملا.
وضعیت حال حاضر سینمای ایران و محتوا و مضمونی که فیلمها دارند را چطور ارزیابی میکنید؟
سوژههای زیادی در فرهنگ ایران، اسلام، دفاع مقدس، تحریمهایی که اتفاق میافتد، مبارزاتی که با تروریسم شکل گرفته وجود دارد. منطقه ژئوپلتیک ایران و این کشور وسیع و گستردهای که به اصطلاح چهار فصل است سوژهها و ایدههای بسیار متنوعی دارد، فکر میکنم دست اندرکاران این هنر باید خیلی بیش از این، از این سوژهها استفاده کنند. در قیاس تاریخی اگر نگاه کنیم به این نتیجه میرسیم برخی از ایدئولوژیها که حتی پوک و سطحی بودند، باعث و بانی خلق آثار ماندگاری در تاریخ هنر ادبیات و سینما شدند. همه اینها در حالی است که اصل آن ایده و ایدئولوژی، ایدئولوژی پوکی بوده که با فطرت آدم ها خیلی همخوانی نداشت اما بی شک توانستند موفق باشند. الحمدالله جشنواره فجر نیز باعث یک دستگیری بسیار خوبی شد برای آنهایی که می خواهند پیامی ارائه دهند و به همین منظور نیز فیلم میسازند و حالا مییینیم که آثار خوبی را ارائه میدهند.
سینمای ایران یکی از اجتماعیترین سینماهاست، فیلمهای زیادی در طول سال ساخته میشوند که به موضوعات و معضلات اجتماعی میپردازد، معضلاتی که برگرفته از رنج و درد مردم همین جامعه است. اساسا چقدر این نوع سینما را میپسندید؟ فکر میکنید بیان این معضلات و مشکلات در قالب یک فیلم بتواند راه حلی برای مقابله با این مشکلات باشد و چقدر دست سینماگران برای اینکه به این سوژهها بپردازند بسته است؟
من در این بحث نیز مانند مسائل سیاسی با آگراندیسمان کردن برخی از مطالب حاشیهای خیلی موافق نیستنم. در واقع معتقدم یک فیلمساز که میخواهد پیامی را از یک بخشی از جامعه ما بگیرد و آن را به بقیه مخاطبان منتقل کند با اغراقگویی در سینما نمی تواند این کار را انجام دهد. در واقع این اغراق گویی در سینما به نظر من خیلی جایی ندارد.
فیلمهای جشنواره امسال فجر را چطور ارزیابی میکنید؟
در جشنواره فجر امسال موفق نشدم تعداد زیادی فیلم ببینم، اما از بین چند فیلمی که دیدم احساس کردم یکی دو فیلم موضوعشان کاملا با فرهنگ ما بیگانه است. در جمعیت هفتاد میلیونی اما انواع و اقسام اقوام و قومیتها زندگی میکنند، ممکن است در همین بین در صفحه حوادث هم مسائل و مواردی را ببینیم و بخوانیم، مثلا اینکه یک پدر فرزندش را کشته، ممکن است این اتفاق هم بیفتد و آن را رد نمیکنم اما این مسئله فرهنگ ما نیست، چنین مسئلهای یک اتفاق یا حادثه است، این حادثه ممکن است در هر کشوری هم بیفتد اما اینکه کسی بخواهد این را به عنوان یک فرهنگ ایرانی معرفی کند را نمیپسندم. من با اینکه به نظر و نتیجه کار خیلی از فیلمسازان احترام میگذارم اما فکر می کنم گاهی کارهای عجیب و غریبی میسازند. برخی از کارها ممکن است در جامعه بینالملل هم جوایزی بگیرند یا از آنها تعاریفی شود، به نظر من آنهایی که جایزه میدهند اگر سوءظن نداشته باشند و مبنا را بر حسن ظنشان بگذاریم نهایتا میگویند این فیلمساز یک معضل از معضلات موجود در جامعه را منعکس کرده، در حالی که در واقع قضیه اتفاق نیفتاده است. مثلا جایزه اسکاری که چند وقت پیش بردیم، را وقتی بررسی میکنیم، منظورم جایزهای است که به فیلم «فروشنده» آقای فرهادی تعلق گرفت، متوجه میشویم که فیلم بسیار خوب ساخته شده، صحنههای ویژه بسیار خوبی دارد، اما درباره داستان و قصه فیلم به نظرم حتی اگر در جامعه پایش کنیم این سوال به وجود میآید که در طول این چهل سال چند مورد اینچنینی در جامعه اتفاق افتاده است. من فکر میکنم این مسائل و موارد دیگر ظلم به فرهنگ غنی ایرانی اسلامی است.
در آستانه چهل سالگی انقلاب هستیم اما به نظر میرسد که هر سال در این ایام کار ویژهای صورت نمی گیرد و اغلب به تکرار مکررات بسنده میکنیم. این خلاء نه تنها در سینما بلکه در تلویزیون و دیگر حوزهها نیز به وضوح دیده میشود. این قضیه به نظر شما چقدر میتواند آسیبزا باشد و چه راهکاری وجود دارد تا بتوانیم در این ایام نوآورانهتر جلو رویم؟
این مسئله از ضروریات غیر قابل اجتناب نظام ماست، امروز نزدیک به ۸۰ درصد از شهروندان ما افرادی هستند که قبل از انقلاب قدرت تمییز و تشخیص نداشتند یعنی بچههایی که قبل از انقلاب ۸ یا ۱۰ سال داشتند و در حال حاضر آنها ۸۰ درصد جمعیت ما را تشکیل میدهند، آنها نه قبل از انقلاب را به خاطر دارند، نه انقلاب را دیدند، نه جنگ را به یاد دارند. بنابراین این پیام باید از راه درست به نسلهای بعدی برسد، اینکه چه قهرمانیها و ایثارهایی اتفاق افتاده، چه جنگهای نابرابری اداره شده تا ما به امروز رسیدیم. من معتقدم اگر نقاط مثبت را میگوییم باید بخش خالی لیوان را هم ببینیم و به آن اشاره کنیم. عادلانه و عالمانه و بدور از هرگونه افراط و تفریط و واقعبینانه به تمام نقاط ضعف و قوت اشاره کنیم و مسیر را مشخص کنیم تا نسل های آینده بتوانند راه را ادامه دهند.
منبع: خبرآنلاینمنبع: ساعت24
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.saat24.news دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ساعت24» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۲۶۷۶۳۴۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
از وطنم ایران تا شبنورد؛ با تارِ لطفی + فیلم
محمدرضا لطفی، نوازنده چیره دست و صاحب سبک سازهای ایرانی، آهنگساز برجسته معاصر، موسیقیدان و ردیفدان بزرگ ایران است.
او علاوه بر خلق آثار خاطرهانگیز و با شکوهی مثل « ایران ای سرای امید» و «کاروان شهید» یک معلم جریانساز بود.
مجله هنری بوم به مناسبت روز معلم، علاوه بر هنر این هنرمند بزرگ به وجه معلمی این استاد بزرگ موسیقی ایران پرداخت.
سجاد مهربانی، خواننده موسیقی ایرانی و یکی از شاگردان استاد لطفی که مدیر داخلی مکتبخانه این استاد نامدار کشور بوده است به بخشی از خاطراتی پرداخت که به گفته او، خود استاد لطفی به بیان این خاطرات پرداختهاند: استاد محمد رضا لطفی میگفتند از نونهالی تا نوجوانی ساز نیلبک مینواختند و در خانواده کاملاً مذهبی و معتقدی در شهر گرگان زندگی کردند و مادرشان اصالتاً ترکمن و معلم قرآن بودند و پدرشان در کار کشاورزی و زراعت فعالیت میکردند و در عین حال، تاجر و تعزیه خوان و اصالتاً اهل خلخال بودند و بعدها، به شهر گرگان کوچ کردند و تنها کسی که در میان برادرانشان، اسم اصلی و شناسنامهای اش یکی بود استاد محمدرضا لطفی بودند.
بنده به نقل از خود استاد میگویم و صرفاً یک راوی هستم و امکان دارد فردی چیز دیگری بیان کند. اما مطلبی که ایشان برای بنده عنوان کردند این طور بود: استاد محمدرضا لطفی گفتند زمانی که مادرشان، ایشان را باردار بودهاند و ۷-۶ ماهگی ایشان بوده و به نوعی، مشخص شده است که فرزندشان پسر هستند( البته با وجود این که در آن زمان، تکنولوژی به این صورت نبوده است) و به هر روی متوجه جنسیت فرزند خود میشوند. با توجه به این که اهل صحرای ترکمن بودند به دیدن یکی از بستگان خود میروند و موقع برگشت، پیاده برمیگردند. در آنجا یک شتر نر به محض دیدن مادر استاد که باردار بودهاند حالت رم کردن پیدا میکند و ایشان را دنبال کرده و مادر استاد لطفی با زحمت فراوان از جلوی شتر فرار میکنند و پشت یک تپه گونهای پنهان میشوند و در آن لحظه نذر میکنند و می گویند که یا امام رضا (ع) اگر از این مهلکه خارج شوم و فرزندم سالم به دنیا بیاید اسمش را رضا میگذارم و وقتی به خانه برمیگردند و داستان را برای همسرشان؛ زنده یاد فرج الله لطفی نقل میکنند پدر استاد لطفی میگویند کار خوبی است و اسمش را محمدرضا بگذاریم. چون گویا پدرشان ارادت به حضرت محمد(ص) داشتند و همین موضوع باعث میشود که اسم استاد، محمدرضا لطفی ثبت شود.
کد ویدیو دانلود فیلم اصلیسجاد مهربانی با اشاره به ویژگی معلمی استاد محمدرضا لطفی گفت: هر لحظهای و در هر جایی میتوانم شهادت دهم که استاد محمدرضا لطفی تا چند ساعت قبل از فوت خود روی تخت بیمارستان به بنده و یک دوست دیگر که همشهری ایشان است و در شهر گرگان زندگی میکند در حال آموزش بودند و اگر تار و سه تار و سبک و سیاق خیلی از اساتید دیگر زنده است مرهون زحمات ایشان است.
این خواننده موسیقی ایرانی افزود: استاد محمدرضا لطفی، برنامهای در رادیو با عنوان شناخت و تاریخ موسیقی داشتند که در این برنامهها به تفصیل توضیح میدادند و ساز میزدند و سبک و سیاق استاد جلیل شهناز، استاد علی اکبر خان شهنازی و استاد فرهنگ شریف را آموزش میدادند.
استاد مهدی کلهر، تحصیلکرده معماری و نقاشی و از مدیران هنری تأثیرگذار دوران معاصر و از دوستان نزدیک استاد محمدرضا لطفی درمورد ایشان گفت: لطفی فارغ از این که پدرش هنرمند بوده در خانهای بزرگ شده است که پدر و مادرش آموزش و پرورشی بودند و مادرش معلم قرآن بود و بنده تا آخرین لحظه، نسبتی که لطفی با مادرش و قرآن و خدا و پیامبر (ص) داشت را شهادت میدهم.
استاد مهدی کلهر به نقل از استاد محمدرضا لطفی گفت: در آمریکا بوده که یک بار میخواسته است خودش را تنظیم کند و در خاطراتش هم، گفته است: در یک شب بارانی برای چهله نشینی به جنگلی رفتم و اذان گفتم و منِ ماتریالیست، موحد شدم.
همانطور که میدانید استاد لطفی در همه کنسرتهایش، با صدای خودش اول الله مدد میخواند و از خداوند متعال کمک می خواست.
این مدیر هنری درمورد تعریف واژه استاد ادامه داد: استاد یعنی کسی که در هر رشتهای فعالیت میکند، بتواند رشته هنری، علمی و مهارتی خود را یک گام به سمت کمال نزدیک کند و محمدرضا لطفی، یکی از باسوادترین اساتیدی بود که به تاریخ اهمیت میداد و تاریخ را خوب میشناخت و تعریف درستی از دستگاههای موسیقی ایران ارائه می داد و ریشههای آنها را میشناخت.
استاد مهدی کلهر با ذکر خاطرهای یادآور شد: یک روز استاد جلیل شهناز با لهجه اصفهانی درمورد تار لطفی اینطور نظر دادند که آقای لطفی، تار را ادب میکند که این یک تعریف شیرین اصفهانی و کاملاً درست است.
این مدیر هنری افزود: به نظر بنده، لطفی فردی بود که سواد زیادی در تاریخ داشت و صادق و شجاع بود و اصلاً منافق نبود و اگرچه گرین کارت خود را گرفت ولی بعد، آن را کنار گذاشت و این نکته بسیار مهمی است. یعنی آنقدر در آمریکا صبر کرد و گرین کارت را گرفت. اما وقتی به ایران آمد، آن را کنار گذاشت؛ بنابراین تمام آثار لطفی چه نواختهایش به عنوان نوازنده و چه آهنگهایش قابل تحسین و تمجید هستند ولی از همه مهمتر، به نظرم آنها قابل تعلیم هستند.
محمد معتمدی، شناخته شدهترین خوانندهای است که در محضر استاد محمدرضا لطفی شاگردی کرده و در ۴ آلبوم برجسته، ساز استاد را همراهی کرده است.
این هنرمند گفت: یکی از اتفاقهای بسیار تأملبرانگیز و جالب درمورد فوت استاد محمدرضا لطفی، روز وفات ایشان بود که مصادف با روز معلم شد و بنده هر سال، وقتی به روز معلم نزدیک میشویم به یاد تاریخ فوت ایشان میافتم. به دلیل این که استاد لطفی به معنای واقعی کلمه معلم و عاشق یاد دادن بودند و علاقه داشتند آنچه که میدانستند را به نسلهای بعد و دیگران منتقل کنند.
کد ویدیو دانلود فیلم اصلیباشگاه خبرنگاران جوان فرهنگی هنری موسیقی و هنرهای تجسمی