روایت تحلیلگر آمریکایی از شکست «انقلاب سفید» شاه
تاریخ انتشار: ۲۲ بهمن ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۲۷۰۵۰۷۷
خبرگزاری فارس: نزدیک شدن سالروز انقلاب اسلامی ایران که نقطه عطفی در تاریخ این مرز و بوم است، ما را بر آن داشت تا در سلسله گزارشهایی به بررسی اجمالی وضعیت جامعه ایرانی و نحوه زندگی و معیشتی مردم این کشور در دوران پیش از انقلاب بپردازیم، اما این بار به سراغ پژوهشگرانی خارج از این سرزمین رفتهایم که در تمام آن سالها به ثبت این لحظات پرداخته و یا تلاش کردهاند به نحوی اسناد مربوط به آن دوران را گردآوری کنند تا نگاهی متفاوت و از بیرون به موضوع نحوه زندگی مردم ایران در دوران پهلوی داشته باشیم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
****
«رابرت جرویس» استاد شناختهشده علوم سیاسی در دانشگاه کلمبیا آمریکا در کتابی با عنوان «چرا اطلاعات شکست میخورد: درسهایی از انقلاب ایران و جنگ عراق» درباره شرایط حاکم در سالهای پیش از انقلاب، اینطور نوشته است که: «شاه نه تنها حاکمی سرکوبگر بود، بلکه در عین حال به دنبال اجرای یک سری تغییرات عمده در حوزههای اجتماعی و اقتصادی بود که البته نام «انقلاب سفید» را نیز برای آن انتخاب کرده بود که همین تغییرات خود به عامل اصلی انقلاب واقعی ایران تبدیل شد.»
اصلاحات شاه تحت عنوان «انقلاب سفید» یک شکست واقعی بود
«باربارا آن ریفر-فلنگن» استاد علوم سیاسی دانشگاه مرکزی واشنگتن نیز معتقد است که این به اصطلاح اصلاحات ظاهری نه تنها در بهبود اوضاع جامعه آن روز ایران بیاثر بود، بلکه یک شکست واقعی به حساب میآمد. «انقلاب سفید و به ویژه تلاشهای دولت در اجرای اصلاحات ارضی یک شکست واقعی بود؛ و در نهایت نیز تلاشهای شاه برای مدرنسازی ایران و انجام اصلاحات اقتصادی نتوانست رفاه و آرامش برای مردم این کشور به ارمغان بیاورد. سوء مدیریت شاه در حوزه اقتصادی با وجود ثروت نفتی ایران عامل سقوط و سرنگونی وی بود.»
رابرت جرویس استاد علوم سیاسی در دانشگاه کلمبیا آمریکا رابطه نزدیکی با مدیر دفتر ارزیابیهای اطلاعات خارجی آمریکا در سالهای منتهی به انقلاب اسلامی ایران داشته است. وی در سال ۱۹۷۸ میلادی از طرف این مقام اطلاعاتی آمریکا مأمور میشود تا گزارشی درباره علت عدم موفقیت نهادهای اطلاعاتی آمریکا در تشخیص به موقع زمان و علت گسترش ناآرامیها در ایران پیش از وقوع انقلاب تهیه کند. این گزارش قرار بود تا با بررسی سندهای اطلاعاتی روزانه، هفتگی و ماهیانهای تهیه شود که مأموران اطلاعاتی سیا در ایران و دفاتر کنسولگری و سفارت خانه این کشور در تهران و دیگر شهرهای ایران ارائه کرده بودند. نویسنده این گزارش که بعدها در قالب یک کتاب منتشر شده، تأکید میکند یکی از علل اصلی گسترش ناآرامیها در ماههای منتهی به انقلاب اسلامی ایران، اوضاع نابهسامان اقتصادی در دوران حاکمیت محمدرضا پهلوی بوده است.
این کتاب همچنین اصلاحات ظاهری که شاه در تلاش برای اجرای آن بود را «پروژهای خطرناک» توصیف میکند و دلیل آن را نیز اینگونه شرح میدهد: «بازندگان و برندگان این پروژه همزمان با آغاز تغییرات اقتصادی به وجود آمدند و خیلی زود افراد و گروههای مختلف، شاه را به خاطر این طرح به باد انتقاد و سرزنش گرفتند... در نهایت نیز اوضاع آنچنان نابسامان پیش رفت که بسیاری از ناظران بینالمللی و حتی آمریکاییها تحقق این رویاپردازی شاه برای تبدیل ایران به «جزیره ثبات» را به تمسخر گرفتند».
نویسنده این پژوهش تأکید میکند که اگرچه در گزارشهای سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) از حقایق و ارقام مربوط به تغییر و رشد دقیق اقتصادی و نرخهای تورم و ناکارآمدیهای اقتصادی صحبت به میان آمده بود،، اما هرگز به این موضوع پرداخته نشده بود که این موارد چه اثراتی بر نظام سیاسی کشور ایران میتواند داشته باشد و همین مسئله در نهایت سبب شد تا اوضاع از کنترل زمامداران آن دوره و حامیان اطلاعاتی غربی آنها خارج شود و در نهایت انقلاب اسلامی ایران به ثمر برسد.
این پژوهشگر تاریخ ایران، عوامل دیگری را نیز در قدرت گرفتن ریشههای شکلگیری انقلاب و تضعیف حاکمیت محمدرضا پهلوی در ایران دخیل میداند که به اعتقاد وی در کنار نارضایتیهای اقتصادی نقش مهمی در تحقق انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۳۵۷ ایفا کرد. در میان این عوامل، همان به اصطلاح «اصلاحات سیاسی» شاه در سالهای دهه چهل و پنجاه شمسی و دیگری وابستگی وی به آمریکا و افزایش سلطه آمریکاییها در دوره پهلوی دوم در ایران نقش پررنگتری داشتهاند. جرویس تأکید میکند، شاه در دهه هفتاد میلادی (دهه پنجاه شمسی) یک سری اصلاحات سیاسی را برای تکمیل آنچه قبلا اصلاحات اقتصادی خوانده بود، آغاز کرد و همین مسئله سبب شد تا مخالفتها و اعتراضها در میان مردم ایران از لایههای نهفته و مخفی به سطح جامعه کشیده شود... علاوه بر این، مشکلی که شخص شاه ایجاد کرده بود، افزایش ارتباطش با زمامداران آمریکایی بود... بسیاری از مردم ایران، شاه را ابزار دست آمریکاییها میدانستند و نمیتوانستند این مسئله را بپذیرند که حاکم کشورشان تا این اندازه به غرب وابسته باشد.
«دُو آشر برندیس» پژوهشگر رشته مطالعات شرقشناسی در دانشگاه آریزونا یکی دیگر از کسانی است که به بررسی علل وقوع انقلاب اسلامی ایران و وضعیت اقتصادی جامعه ایران، به ویژه وضعیت معیشتی مردم ایران در دوره پهلوی پرداخته است. وی تأکید دارد، «ایرانِ قبل از انقلاب با ویژگیهایی، چون تورم، فساد سیاسی، حاکمیت استبدادی شناخته میشود. بررسی روند انقلاب اسلامی ایران نشان میدهد که یکی از دلایل عمدهای که منجر به وقوع این انقلاب شد، بستر نامناسب اقتصادی و اجتماعی در دوران حاکمیت شاه بود که در نهایت با قرار گرفتن در چارچوب ایدئولوژی مذهبی به این شکل بروز پیدا کرد... به هر حال نارضایتیهای اقتصادی و اجتماعی در جامعه ایران پیش از انقلاب بسیار گسترده بود».
هاینز هالم پژوهشگر آلمانی تاریخ اسلام
«هاینز هالم» در کتاب «اسلام شیعی: از مذهب تا انقلاب» تأکید کرده است: «انقلابها دلایل مذهبی ندارند. سرچشمه اصلی انقلابها بحرانهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی است... انقلاب ایران از دل مشکلات اقتصادی دوران شاهنشاهی بیرون آمد... و اینکه در نهایت انقلاب ایران با یک ایدئولوژی مذهبی نمود خارجی پیدا کرد، بسیاری از ناظران غربی را به شگفتی واداشته است».
بستر نامناسب اقتصادی و اجتماعی از دلایل عمده نارضایتی مردم از شاه بود
در بخش «امپریالیسم و آشوب» از کتاب «انقلاب و هزاره: چین، مکزیک و ایران» تأکید شده که «در اوایل و اواسط قرن نوزدم میلادی، مداخلات اقتصادی خارجی و نفوذ خارجی در جامعه سیاسی آن دوران بسیار وسیع بود و همین مسئله باعث سرشکستگی تحقیرآمیز دولت در قبال دولتهای خارجی شده بود. در نهایت نیز اعتقادات ملیگرایانه گسترده در میان مردم، واکنشی تند در قبال مداخلات خارجی در زندگی اقتصادی و فرهنگی جامعه ایران به دنبال داشت و زمینه لازم برای وقوع انقلاب در این کشور را فراهم ساخت».
نهادهای سیاسی و اطلاعاتی کشورهای غربی نیز در حوزه تحقیق و پژوهش در رابطه با اوضاع ایران در سالهای قبل و بعد از انقلاب فعالیت داشتهاند. در گزارشی پژوهشی که در سیامین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سال ۲۰۰۹ میلادی برای مجلس عوام انگلیس تهیه شده بود، آمده است: «در سالهای ابتدایی دهه ۱۹۷۰ میلادی با وجود اقداماتی که شاه عنوان کرد برای بهبود وضعیت اقتصادی ایران به ویژه پس از افزایش درآمدهای نفتی انجام میدهد، اما نارضایتی عمومی در جامعه ایران همچنان ادامه داشت. مردم ایران به خصوص از اقدامات سرکوبگرانه و فساد شاه ناراضی بودند. تا اواخر سال ۱۹۷۷، فضای اقتصادی رو به اضمحلال در ایران و ادامه سرکوبگریها باعث افزایش نارضایتی عمومی و مخالفتهای مردمی با رژیم شاه شده بود تا اینکه در نهایت، اعتصابها و تظاهرات ضددولتی در این کشور گسترده شد و وضعیت را پیچیدهتر کرد».
منبع: فردا
کلیدواژه: انقلاب سفید شاه وضعیت معیشتی مردم
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.fardanews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فردا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۲۷۰۵۰۷۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
چالش های اتحادیه اروپا در خاورمیانه چیست؟/ نگاه بروکسل به پرونده هسته ای ایران با اسرائیل متفاوت است/ اتحادیه اروپا می تواند با ایران در مقابله با تهدیدهای مشترک همکاری کند
به گزارش جماران، Geopoliticalmonitor یک نشریه اطلاعاتی بینالمللی مستقر در تورنتو، کانادا است که چشماندازی تحلیلی در مورد موقعیتها و رویدادهایی که تأثیر اساسی بر امور سیاسی، نظامی و اقتصادی دارند ارائه میکند. این نشریه در تازه ترین نوشتار به بررسی جایگاه اتحادیه اروپا در منطقه خاورمیانه ( غرب آسیا) پرداخته و می نویسد: خاورمیانه به دلیل نزدیکی جغرافیایی و پیوندهای تاریخی، اقتصادی و سیاسی، منطقه ای با اهمیت استراتژیک برای اتحادیه اروپا است. با این حال، این منطقه همچنین منبع بی ثباتی و درگیری است که تهدیدی جدی برای امنیت و منافع کشورهای عضو اتحادیه اروپا محسوب می شود.
تشدید جنگ اخیر بین اسرائیل و حماس، خشونتهای مداوم در کرانه باختری اشغالی و درگیریهای اسرائیل و حزبالله در مرز لبنان بر پیچیدگی و فوریت اوضاع در این منطقه افزوده است. اتحادیه اروپا چگونه می تواند با اتخاذ یک استراتژی جدید جهانی و تغییر رویکرد سیاسی و امنیتی خود نقشی فعال و موثر در خاورمیانه ایفا کند؟ ابزارها، چالش ها و فرصت هایی که اتحادیه اروپا در منطقه دارد چیست؟
سیاست اتحادیه اروپا در خاورمیانهاتحادیه اروپا در دو دهه گذشته دو استراتژی اصلی را در قبال منطقه خاورمیانه دنبال کرده است: سیاست همسایگی اروپا (ENP) و مشارکت اروپا - مدیترانه (EMP).
هدف این راهبردها جلوگیری از گسترش بحران های امنیتی در کشورهای همسایه به اتحادیه اروپا با ترویج هنجارهای اروپایی مانند لیبرال دموکراسی، حقوق بشر و حاکمیت قانون بوده است. با این حال، ثابت شده است که این راهبردها برای مقابله با تحولات سریع و پویا در منطقه ناکارآمد و ناکافی هستند.
این راهبردها نتوانستهاند به ریشههای مشکلات و درگیریهای منطقه مانند فقدان اصلاحات سیاسی و اقتصادی، به حاشیه رانده شدن و سرکوب مردم، مداخله بازیگران خارجی و مسائل حلنشده منطقه رسیدگی مانند درگیری اسرائیل و فلسطین رسیدگی کنند.
رویدادهای اخیر منطقه ای مانند بهار عربی و ظهور ساختارهای جدید قدرت و بازیگران فراملی، محدودیت ها و ناکارآمدی های این راهبردها را نشان داده است. آنها همچنین بر لزوم بازنگری و بازتعریف نقش اتحادیه اروپا در نظام بینالملل بهویژه در منطقه خاورمیانه تأکید کردهاند.
اتحادیه اروپا در سند استراتژی جهانی خود در سال 2016 به این نیاز اعتراف کرده و نوشت: امنیت داخلی و خارجی به هم مرتبط هستند و چالشها و تهدیدات کنونی مانند تروریسم و خشونت در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا فرصت مشترکی برای کشورهای اتحادیه اروپا برای ساختن اروپای قوی تر بر اساس منافع و اصول است. اتحادیه اروپا همچنین اعلام کرد که قصد دارد سیاست امنیتی و دفاعی خود را از طریق توسعه قابلیتهای نظامی بیشتر و افزایش همکاریهای خود با ناتو و سایر شرکا افزایش دهد. در نهایت، بروکسل تعهد خود را برای حمایت از انتقال سیاسی و اقتصادی در منطقه از طریق ارائه کمکهای مالی و فنی بیشتر، تقویت گفتگو و همکاری، و ارتقای یکپارچگی و ثبات منطقهای ابراز کرد.
چالش های اتحادیه اروپا در خاورمیانهبا این حال، اتحادیه اروپا برای ایفای نقش فعال و موثر در خاورمیانه با سه مانع مواجه است:
اولاً، فقدان یک رویکرد منسجم و جامع نسبت به منطقه در سطح اتحادیه وجود دارد. این امر ناشی از منافع و دیدگاه های متفاوت کشورهای بزرگ اروپایی است که دستیابی به یک سیاست مشترک را در برخورد با مسائل و بازیگران پیچیده و متنوع در منطقه دشوار می کند. این مشکل منجر به سیاست های مستقل کشورهای بزرگ و قدرتمند اروپایی مانند فرانسه و آلمان شده است که برای کسب نفوذ و موقعیت ژئواستراتژیک، تعاملات دوجانبه با بازیگران منطقه ای را دنبال می کنند. عامل دیگری که نقش اتحادیه اروپا را محدود می کند، بحران اقتصادی است که ظرفیت مالی اتحادیه را برای مدیریت و پاسخگویی به نیازهای این منطقه بحران زده کاهش داده است. ضعف ساختاری اتحادیه اروپا، فقدان مکانیسم قضایی برای اجرای تصمیمات و قطعنامههای آن و اهرمهای ناکافی سیاست خارجی آن از دیگر عواملی هستند که ظرفیت تصمیمگیری اتحادیه را تضعیف میکنند.ثانیاً خاورمیانه دارای ساختارها، مشکلات، بحران ها و بازیگران سیاسی متنوع و پیچیده ای است. حکومتهای منطقه عمدتاً مبتنی بر اراده و رای مردم نیستند، بلکه بیشتر مبتنی بر اشکال مختلف استبداد، فرقهگرایی، ملیگرایی و قبیلهگرایی هستند. این منطقه همچنین با انواع مختلفی از بحران ها مانند جنگ های داخلی، درگیری های قومی، بلایای انسانی، تروریسم و افراط گرایی مواجه است. بازیگران در منطقه نه تنها دولتها، بلکه بازیگران غیردولتی مانند شبهنظامیان، گروههای شورشی، جنبشهای مذهبی و قدرتهای منطقهای هستند. این عوامل، اتخاذ یک سیاست ثابت و مشخص برای منطقه را برای اتحادیه دشوار می کند، زیرا باید به طور جداگانه و مستقل به هر موردی رسیدگی کند.
در نهایت، مسائل فرا آتلانتیک نیز مانع از نقش فعال و مؤثر اتحادیه اروپا در خاورمیانه شده است، زیرا ایالات متحده و اسرائیل اغلب با نقش مستقل اتحادیه اروپا مخالفت کردهاند، در عوض ترجیح میدهند که اتحادیه اروپا نقش مکمل را در چارچوب سیاستهای آنها ایفا کند. ایالات متحده و اسرائیل منافع و دیدگاه های متفاوتی از اتحادیه اروپا در مورد مسائل مختلف منطقه مانند برنامه هسته ای ایران، درگیری اسرائیل و فلسطین، بحران سوریه و نقش قدرت های منطقه ای دارند.
فرصت های اتحادیه اروپا در خاورمیانهبا وجود این چالش ها، اتحادیه اروپا نیز با استفاده از قدرت نرم و ابزارهای دیپلماتیک خود و همچنین کمک های اقتصادی و بشردوستانه خود فرصت هایی برای ایفای نقش مثبت و سازنده در خاورمیانه دارد.
اتحادیه اروپا می تواند از شهرت و اعتبار خود به عنوان یک واسطه بی طرف و صادق و همچنین تجربه و تخصص خود در حل مناقشه و ایجاد صلح، برای میانجیگری و تسهیل گفتگو و همکاری میان طرف های درگیر در منطقه استفاده کند. اتحادیه اروپا میتواند از اصلاحات و انتقالات سیاسی و اقتصادی در منطقه با ایجاد مشوقها و مشروطسازیها و همچنین انعطافپذیری و تمایز بیشتر برای کشورهایی که مایل و قادر به اجرای هنجارها و ارزشهای اروپایی هستند، حمایت کند. اتحادیه اروپا میتواند با حمایت از سازمانها و ابتکارات منطقهای موجود، مانند اتحادیه عرب و طرح صلح عربی، و با ایجاد بسترها و مکانیسمهای جدید برای گفتوگو و همکاری، مانند اتحادیه مدیترانه و دیالوگ 5+5 مسیر این گفت و گوها را هموار سازد. اتحادیه اروپا میتواند با سایر بازیگران بینالمللی و منطقهای مانند ایالات متحده، روسیه، چین، ترکیه و ایران برای مقابله با چالشها و تهدیدهای مشترک در منطقه، مانند اشاعه سلاحهای کشتار جمعی، تروریسم جهانی، تغییرات آب و هوایی و مهاجرت همکاری و هماهنگی کند. در نهایت، اتحادیه اروپا می تواند از روابط تجاری و انرژی خود با منطقه و همچنین کمک های توسعه ای و بشردوستانه خود برای تقویت توسعه اقتصادی و اجتماعی، کاهش فقر و نابرابری و بهبود شرایط زندگی و حقوق بشر مردم منطقه استفاده کند.