سوسن شریعتی از مجاهدت مادر برای حفظ گفتمان پدر می گوید
تاریخ انتشار: ۲۹ بهمن ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۲۷۹۸۱۴۸
تهران-ایرنا- سوسن شریعتی فرزند مرحوم دکترعلی شریعتی و پوران شریعت رضوی که به تازگی بدرود حیات گفت، از فداکاری و مجاهدت مادر برای حفظ آثار پدرش می گوید و می افزاید: ایشان برای حفظ گفتمان همسرش، کمرهمت بست و تا همین اواخر، زندگی خود را در اختیار فرهنگ و بخصوص انتشار آثار دکتر شریعتی گذاشت.
.
سوسن شریعتی روز گذشته (یکشنبه) درمراسم تشییع پیکر مادرش ، پوران شریعت رضوی در تهران در گفت وگو با خبرنگار ایرنا یکی از کارهای مادر را تکمیل آثار نیمه کاره و مکتوب کردن آثار شفاهی دکتر شریعتی ذکر کرد و گفت: یکی از نقش های مهم پوران شریعت رضوی به ثبت رساندن میراث شفاهی و نیمه کارهای بود که با مرگ شریعتی باقی ماند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
وی افزود: مادرش سعی کرد آثار دکتر شریعتی را بدون کمترین سانسور، منتشر و در اختیار مردم ایران قرار دهد و برای اینکه حفظ امانت کرده باشد حتی دست نوشتهها و نوشتههای خصوصی او را جمع آوری و منتشر کرد.
سوسن شریعتی در پاسخ به سوال خبرنگار ایرنا مبنی بر اینکه آیا فرزندان پوران شریعت رضوی و دکتر شریعتی در مسیر گفتمان آنها هستند؟ افزود: مونا کوچکترین عضو خانواده هنگام فوت پدر پنج ، احسان 18 ، سارا 16 ساله بود و من نیز 15 ساله بودم، لذا نقش زیادی در انقلاب نداشتیم و بیشتر به درس و مدرسه فکر می کردیم به هر حال ما هم مثل همسن و سالهای خود در اوج انقلاب وارد فضای اجتماعی آن سالها شدیم که ترکیبی از انقلاب ، جنگ، آرزوها و اهدافی که مد نظر داشتیم، بود.
وی می گوید: ما هم با آرمان ها، اندیشه ها و رفتارهای ناشناخته جدیدی که جنبش اجتماعی ایران با خودش آورد و ظهور کرد همراه شدیم. از سال 60 به بعد به دلایلی در خارج از کشور ادامه تحصیل میدادیم و با فاصله زمانی حدود 20 ساله به ایران برگشتیم و به کارهای مختلف مشغول شدیم. یکی آثار دکتر شریعتی را مدیریت می کند، یکی کار نویسندگی می کند و در مجموع هر کدام از ما به کاری مشغول هستیم. در مورد اینکه حلقه فکری فرزندان شریعتی چقدر به هم نزدیک یا دور است را دیگران باید تشخیص بدهند، ولی در کل همه بچه های شریعتی و پوران، خود را متعلق به یک سنت و خاستگاه مشخص ملی - مذهبی می دانند، که گرفته شده از فکر شریعتی و پوران شریعت رضوی است.
وی در مورد فعالیت های پوران شریعت رضوی پس از فوت دکتر شریعتی ، گفت: دکتر شریعتی در سال 1356 از میان ما رفت. با توجه به اینکه از سال 52 دکتر شریعتی عملاً ممنوع القلم میشود تا سال 56 کمتر از30 درصد از آثارش منتشر شده بود. دوره کوتاهی از سال 56 و 58 انتشار آثار شریعتی تحت حمایت و هدایت مرحوم دکتر حسن حبیبی در خارج از کشور کلید میخورد، بعد از آن تاریخ، وظیفه حفظ و نشر آثار دکتر شریعتی به خانم پوران شریعت رضوی منتقل میشود و از سال 58 مادر با همکاری دوستان دکتر شریعتی، سخنرانیهای ایشان در حسینیه ارشاد را پیاده و به مرور منتشر کرد.
وی افزود: آثار و دست نوشته هایی که تا آن زمان، هرگز چاپ و منتشر نشده بود تحت کنترل، نظارت و هدایت مادر و در فاصله زمانی سال 58 تا آخرین شماره های « نشر آثار» یعنی تا سال 72 به چاپ می رسد لذا در این مدت با کمک آقایان امیر رضایی و مجید شریف، وظیفه چاپ و نشر آثار و سخنرانی های پدر برعهده پوران شریعتی (شریعت رضوی) است.
سوسن شریعتی می گوید: در این رهگذر ما با مشکلات زیادی در دهه شصت مواجه هستیم. دهه شصت دهه جنگ، بحران، اضطرارهای سیاسی، ناامنی و تشنج است و برای یک زن که در کشوری زندگی میکند که حوزه نشر و فرهنگش مانند دیگر حوزهها کاملا مرد سالار است و همچنین با وجود غیبت فرزندانش، بسیار طاقت فرسا است و او مجبور می شود با چنین سیستمی سر و کله بزند. مادر نه تنها با دنیای مردسالار انقلابی در بخش فرهنگ نشر و کتاب مواجه بود که با یک جو و جامعه دستخوش انسداد فرهنگی و سیاسی دهه 60 مدام در چالش بود.
وی گفت: در دهه 60 اخذ و دریافت مجوز برای یک کتاب ، کار هر کسی نبود. تردد در راهروهای وزارت ارشاد، حوصله و تصمیم بزرگی می خواست که این کار از پوران شریعت رضوی بر می آمد. بخصوص در سال هایی که نام شریعتی تقریبا جزو نام های ممنوعه درعرصه سیاسی آشفته ایران بوده و آثارش به راحتی مجوز نمی گرفت، پوران خانم مجاهدت بسیار کردند، تا پایان دهه شصت حتی برگزاری یک مجلس بزرگداشت برای علی شریعتی کار سختی بود و واقعا گاهی به خط قرمز تبدیل میشد.
سوسن شریعتی می افزاید: پوران شریعت رضوی قبل از ازدواج، همکلاسی دکتر شریعتی بود، هر چند بعد از پیروزی انقلاب به عنوان شخص فرهنگی بازنشسته شد، ولی نهایتا برای حفظ گفتمان شوهرش، کمرهمت بست و تا همین اواخر، زندگی خود را در اختیار فرهنگ و بخصوص انتشار آثار دکتر شریعتی گذاشت. او سعی کرد آثار دکتر شریعتی را بدون کمترین سانسور، منتشر و در اختیار مردم ایران قرار دهد و برای اینکه حفظ امانت کرده باشد حتی دست نوشتهها و نوشتههای خصوصی او را جمع آوری و منتشر کرد.
وی ادامه داد: یکی از کارهای مادر، تکمیل آثار نیمه کاره و مکتوب کردن آثار شفاهی دکتر شریعتی بود. بنابراین یکی از نقش های مهم پوران شریعت رضوی به ثبت رساندن میراث شفاهی و نیمه کارهای بود که با مرگ شریعتی باقی مانده و او در حقیقت آنها را به ثبت رساند و این کار، امکان انتقال گفتمان دکتر شریعتی به نسل های بعدی را فراهم می کند.
سوسن شریعتی در پاسخ به این پرسش که آیا برای خانواده دکتر شریعتی، موانع و مزاحمتهای امنیتی صورت گرفته است؟ گفت: بیشترین موانع در دهه 60 و در مورد چاپ و نشر آثار و ممانعت در برگزاری مراسم سالگرد درگذشت دکتر شریعتی بود. در خرداد 1360 قصد برگزاری بزرگداشت و سالگردی برای دکتر شریعتی داشتیم، نیروهای امنیتی برای جلوگیری از برگزاری مراسم، مشکل ایجاد کردند و پوران شریعت رضوی در این ارتباط خیلی اذیت شد، چون فکرش را نمیکرد روزی برخی انقلابیون، برای خانواده شریعتی ایجاد مزاحمت کنند.
فرزند پوران شریعت رضوی گفت: مادر بیش از هر چیز یک شخص فرهنگی بود ولی تجارب سیاسی و درگیری با عالم سیاست را با مرگ برادرش در سال 1332 تجربه کرد و بعد هم ازدواج با علی شریعتی، موجب شد خواه ناخواه در وسط مسائل سیاسی قرار گیرد و لذا دائم در مسیر زیست سیاسی قرار داشت، چه در زمان شاه و چه بعد از آن. هرچه هم او بخواهد از سیاست فاصله بگیرد سیاست دست از سر او بر نمی دارد. به این ترتیب قبض و بسط مسائل سیاسی پنج دهه اخیر ایران شامل حال پوران شریعت رضوی هم می شده است، هر چند که خود ایشان هرگز وارد مسائل سیاسی به شکل میدانی نمی شود ولی همیشه در معرض نقد و بررسی بود.
وی یادآور شد: هر وقت بحث دین و مذهب و میزان پایبندی شریعتی به دین پیش می آمد و نوع مکتبی که شریعتی به آن می پرداخت در معرض نقد یا هجمه بود، خود به خود اسم پوران وسط این ماجراها بود. وقتی موضوع دین و اعتقادات دکتر شریعتی در این دوران چهل ساله پیش می آمد مخالفان می گفتند چرا همسر شریعتی پوشش اسلامی کامل ندارد، چرا که پوران شریعتی در قالبی که در ایران بعد از انقلاب برای حجاب و پوشش تعریف کرده بودند نمی گنجید، به همین دلیل حتی پوشش ما هم در مظان توجه و حساسیت بود.
شریعتی افزود: دولت ها در پیش و پس از انقلاب، به نوعی با خاستگاه شریعتی مشکل داشتند و همیشه نسبت به شریعتی و نزدیکانش نگاه و وجه امنیتی پر رنگ بوده است. وجه موفق و متفاوت پوران شریعت رضوی، استقلال اقتصادی از کانون قدرت و نگاه فرهنگی به مسائل بود. به همین دلیل در امور سیاسی به معنای ورود در قدرت دخالت نمی کند و وارد نمی شود ولی هر چند پوران شریعت رضوی با قدرت و سیاست رابطه ای نداشت ولی آنها با او کار داشتند و به نوعی همیشه در معرض توجه کانون قدرت بود.
وی یادآور شد: مادر تلاش کرد میراث دکتر شریعتی و مرکز فرهنگی نشر آثار او، با دوری از نهاد قدرت، آلوده نشود، خود پوران شریعت رضوی نیز نه در زمان شاه و نه در جمهوری اسلامی به نهاد قدرت نزدیک نشد، هرگز در مسیر مصلحت اندیشی در این نظام یا نظامی دیگر قرار نگرفت و یک زندگی فرهنگی و آرامی را انتخاب کرد که دارای استقلال مالی بود. ولی همان گونه که گفتم با این وجود سیاست و قدرت با او کار داشت و دست بردار نبود.
سوسن شریعتی افزود: بزرگداشت دکتر شریعتی در سال 1360 با حمله نیرویهای به اصطلاح خودسر مواجه شد و در واقع آخرین مجلسی است که در دهه شصت گرفته میشود و تا پایان دهه شصت، عملا در حسینه ارشاد، مراسمی برگزار نشد، البته به صورت پراکنده توسط علاقهمندان و دانشجویان در دانشکدهها و دانشگاههای کشور در بزرگداشت دکتر شریعتی مراسمی برگزار میشد.
وی ادامه داد: کار فرهنگی در ایران کار مشکلی است و شدیدا با مسائل سیاسی عجین است و چانه زنی ها و گرفتاری هایی در این مسیر وجود دارد. حساسیت بسیاری بر روی کار فرهنگی در ایران وجود دارد چرا که اگر با خوانش فرهنگی رسمی تفاوت داشته باشد موانع بیشتر می شود. بنابراین کار خانم پوران شاید در این جو قابل توجه، بسیار بزرگ بوده است.
سوسن شریعتی در پاسخ به این پرسش که نامههای دکتر شریعتی که تحت عنوان «برسد به دست پوران عزیزم» منتشر شده، جنبه اجتماعی دارد یا عاشقانه؟ گفت: کتاب برسد به دست پوران عزیزم شامل 23 نامه است که دکتر شریعتی 23 ساله، پس از ازدواجش و در فاصله سالهای 1338 و 1339 که در فرانسه مشغول تحصیل بود برای پوران شریعت رضوی نوشته است. در آن یک سالی که از هم دور هستند این نامهها از پاریس به مشهد نوشته میشود و تمام این سالها مادر از چاپ این نامهها سرباز میزند و اجازه چاپ نمیدهد، نهایتاً راضی شد که در سال گذشته این نامهها را منتشر کند تحت عنوان کتابی به نام «برسد به دست پوران عزیزم» .
وی تاکید کرد: ارزش این کتاب در این است که اولا این نامه ها در اروپا نوشته شده است و اینکه شریعتی جوان، مشاهدات خود را از اروپای آن زمان برای همسرش می نویسد و نکته دومی که آن را جالب میکند این است که شریعتی جوان که در خارج از کشور است از همسرش چه توقعاتی دارد که در این نامه ها منعکس است و این خودش به نظرم نشان می دهد نظر شریعتی در مورد ازدواج، زندگی و زن چیست. آیا انتظار دکتر شریعتی از زن خانهداری صرف است یا زن می تواند فعالیتهای فرهنگی، اجتماعی و همه فعالیتهای یک انسان را انجام دهد.
سوسن شریعتی افزود: شریعتی در آن مقطع، انتظارات از یک زن را بالا میبرد و میخواهد که در امور اجتماعی شرکت کند، از جمله اینکه به مادر میگوید امیدوارم روزی نوشته های من توسط تو جمع آوری و منتشر شود، گویی میداند پوران روزی قرار است این بار را به دوش بکشد. این در حالی است که هنوز شریعتی، سخنران و نویسنده نشده است و در یک فانتزی عاشقانه از ترسیم این تصویر لذت می برد که این پیشبینی عاشقانه، اتفاق میافتد، دکتر شریعتی شهید میشود و پوران نقش پیشنهادی شوهرش را اجرا میکند.
سیام*ا.ع*
منبع: ایرنا
کلیدواژه: سياسي سوسن شريعتي پوران شريعت رضوي دكتر علي شريعتي
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.irna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایرنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۲۷۹۸۱۴۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
آیا امام صادق (ع) فقط گوشهای مینشست و درس میداد؟
به گزارش«مبلغ» به نقل از سایت KHAMENEI.IR، حجتالاسلام والمسلمین محمد مهدی طباخیان، کارشناس تاریخ اسلام، به بررسی سیره سیاسی و فرهنگی امام صادق(علیهالسّلام) پرداخته است.
این گفتار برگرفته از نشست علمی با موضوع «بازخوانی حیات سیاسی اجتماعی امام صادق علیه السلام از دیدگاه آیتالله خامنهای» است که به همت موسسه فرهنگی پژوهشی انقلاب اسلامی برگزار شد.
نسبت به سیره سیاسی اجتماعی امام صادق علیهالسلام، واقعیت امر آنچه که دغدغه هر سیرهپژوه و مورخ شیعه منصفی باید باشد، این است که وقتی که ما به سیرهپژوهان و سیرهپژوهی در فضای گفتمانی شیعه نگاه میکنیم، بهخصوص از عصری که نوشتنهای به زبان غیرعربی مرسوم میگردد و برخی مصنفان ما دست به قلم میشوند و سیرهپژوهی مینمایند و برای افکار عمومی مینویسند، ما دچار یک بحران جدی هستیم و آن بحران این است که متأسفانه به سیره اجتماعی اهلبیت علیهمالسلام، کمتر پرداخته میشود و آنچه که بیشتر مدنظر هم نویسندگان و مخاطبان قرار میگیرد، وجوه فردی حیات اهلبیت علیهمالسلام است و ما هر امامی را در یک قاب و تصویر خاصی میبینیم و ملاحظه میکنیم.
فقدان خیلی جدی در این مسئله احساس مینمائیم، تا بدانجا که گاهی اوقات اگر بنا داشته باشیم درباره امام صادق علیهالسلام حرف بزنیم، بهعنوان امامی که توقع میرود بعد از حضرت امیر علیهالسلام بیشترین گفتوگوها را ما نسبت به امام صادق علیهالسلام در فضای گفتمانی شیعه داشته باشیم. ممکن است تصور شود، امام دوم باید سیدالشهداء علیهالسلام باشند، ولی اگر مقتلالحسین علیهالسلام را کنار بگذاریم، نسبت به عموم حیات امام حسین علیهالسلام، ما آنچنان اطلاعات و دادههای گستردهای به اندازه حضرت جعفر بن محمد علیهماالسلام نداریم.
* ضرورت توجه به رفتارهای فرهنگی امام صادق (علیهالسّلام)
درد اینجاست زمانیکه بنا داریم از شخصیت امام صادق علیهالسلام گفتوگو کنیم، گفتوگوهای ما صرفاً گونهای میشود که مخاطب احساس میکند با یک آخوند مسئلهگو یا یک رتبه بالاتر، یک فقیه صاحبدرس و یا یک رتبه بالاتر یک مفتی در تراز مفتیان عصر خودش مواجه است. بیشتر شأن را به آن سمت میبریم و پرداختهای ما به آن شکل میشود و امام صادق علیهالسلام در آن قاب و زاویه میبینیم. چون بحث بنده به انقلاب فکری و فرهنگی امام مرتبط است و طرح یک مذهب فقهی و اعتقادی متمایز، به همین نکته هم خوب پرداخته نشده است. یعنی وقتی در اینجا هم میخواهیم از امام صادق علیهالسلام گفتوگوی علمی کنیم، شأن امام را خیلی اندک و کاسته میبینیم و صرفاً حضرت را محدود به روایتگویی میکنیم، به اینکه بخش بزرگی از روایتهای ما در شیعه اثنیعشری به جعفر بن محمد علیهماالسلام میرسد، باز این ندیده انگاشتن رفتارهای ژرف و دقیق فرهنگی امام صادق علیهالسلام است.
* مهمترین خطری که متوجه جامعه شیعه در زمان امام صادق(علیهالسّلام) بود
وقتی از امام صادق علیهالسلام گفتوگو میکنیم، باید ابتدا یک پیشینهای در تاریخ تشیع درنظر بگیریم. بعد از ماجرای قتل خونبار سیدالشهدا علیهالسلام در کربلا در سال ۶۱ هجری قمری، شیعیان که هنوز هم آن شکلگیری یک مذهب اعتقادی و فقهی منسجم و منضبط را نداریم، باید بگوئیم جریان علوی که میتواند اشتراکهای بسیار گستردهای هم با طبقه عامه مردم داشته باشد و آن چیزی که ما امروز به اهل سنت میشناسیم، اتفاقاً علویها اشتراکات گستردهای دارند. رسته و جریان علوی یک دوره محاق رفتن دارد. یعنی یک ضربه اساسی میخورد، بهخصوص بعد از اینکه دوباره در کوفه مصعب بن زبیر موفق میشود برای بار دوم شیعیان را سرکوب کند، ظرفیتهای شیعیان رو به زوال میرود و آن ظرفیت اولیه جریان علوی، آسیبهای جدی میبیند.
لذا جایگاه سادات بنی حسین آسیب بسیار بسیار جدی میبیند و علی بن حسین علیهماالسلام را میبینیم که با محدودیت صاحبان گفتمان مواجه است. یعنی من خیلی یار و آدم فرهنگی در اطرافم ندارم. آن بسط و گستردگی را ندارم و در خود جریان بنیهاشم، گاهی اوقات مورد طعن و نقد هستم. فعالیتهای فرهنگی و فکری شیعیان آسیب جدی دیده است و اگر بخواهیم به جریانات تاریخی در این وهله ظنین باشیم، یکی از مهلکترین خطراتی که هویت جریان علوی را به مخاطره انداخت و هر لحظه ممکن است آن ضربه نهایی را به جریان علوی بزند، این است که جریان علوی بهواسطه اینکه سرکوب شده و حاکمیت او را مطرود نموده و مجال گفتوگو را از دست داده و بر بالای منبرهای رسمی نقد میشود، ولی فرصت پاسخگویی را ندارد، و هر کسی کمترین انتسابی به جریان علوی داشته باشد، تحت تعقیب، پیگرد، قتل، زندان و حبس قرار میگیرد، نخستین مخاطره این است میرود که در دل جامعه خودش هضم گردد و این یک خطر بسیار بسیار محتمل است. میتواند این جامعه بهسرعت آن نقاط تمایزش با جامعه عمومی اسلامی، مضمحل شود و در دل جامعه بزرگتر خودش هضم گردد و بهمرور زمان کار به جایی برسد که خیلی از احکام شرعیه اینها از دست برود.
احکام شرعیه در این مقام مهم نیست، ما چیز مهمتری داریم و آن هم نقاط ممیزه اعتقادی و فضای گفتمانی است و ممکن است آنها از دست برود و به یک گروهی با تفکرات خاصی تبدیل شوند. کمااینکه این اتفاق در طول تاریخ بسیار افتاده است. میتوانیم از خیلی جریانهای فکری نام ببریم که در وهله نخست تمایزات جدی داشتند، ولی در ادامه مسیر، تمایزاتشان محفوظ نماند.
* امام صادق(علیهالسّلام) به رفتارهای فرهنگی و گفتمانی اولویت میدادند
روایت شریف مرحوم کلینی در کتاب کافی میتواند بحث ما را از این جهت تکمیل کند. در متمم بحثشان در اصول کافی، کتابالحجه روایت طولانی از ماجرای قیام محمد نفس زکیه و عبدالله محض میآورند و در آنجا یک پرسش شرعی کسی از عبدالله محض پرسید که من شنیدم اجداد شما در مدل وضو گرفتن، با عامه متفاوت بودند و روی کفش مسح نمیکشیدند.
عبدالله در آنجا این فتوا را به استهزاء میگیرد و میگوید ما همانگونه که پیشینیان و اصحاب اصلی پیامبر (صلّیاللهعلیهوآله) عمل کردند، عمل میکنیم و نقطه تمایزی در این زمینه نداریم و یک طعنی به سیدالشهداء علیهالسلام وارد میکنند. ما اینجا نمیخواهیم عبدالله بن حسن بن حسن را متهم بنامیم، ولی میتوانیم شاهدمثالی بگیریم بر اینکه بهمرور زمان، حاکمیت میتواند من را از لحاظ اجتماعی به یک سمتی ببرد که در معتقدات، نقطه تمایزم را از دست بدهم. اینجا باید راهبران یک هوشمندی فوقالعادهای داشته باشند که در چینش اولویتها، موضوعات فرهنگی و گفتمانی را به رفتارهای صرف سیاسی و اجتماعی ترجیح دهند.
یکی از نقاط ممیزه امام صادق علیهالسلام با عموم سادات طالبی دیگر از اولاد امیرالمومنین و زهرای مرضیه علیهماالسلام که در اثنای شکلگیری دولت بنیعباس قیام و خروج میکنند، همین است. حضرت صرفاً بهدنبال یک جریان صرف اجتماعی و انقلاب تُند و خشن اجتماعی نیستند، این نیست که من فقط به این بیندیشم که دولت مرکزی را سرنگون بکنند و به هر قیمتی یک دولتی تشکیل بدهند. حضرت در منظومه فکریشان واضح است که به رفتارهای فرهنگی و گفتمانی تقدم میدهند.
* امام (علیهالسّلام) به دنبال ایجاد جریان اجتماعی بودند
ابتدا دنبال این هستند که یک نرمافزاری داشته باشم که این نرمافزار را در اذهان برخی ثابت نمایم، بعد از اینکه این نرمافزار مشتری پیدا کرد و من را بهعنوان راهبر پذیرفتند، این گفتمان بین ما ایجاد شد، بعد این گفتمان بهمرور زمان غلبه پیدا کند، جریان اجتماعی از قِبَل خودش تولید نماید و این جریان اجتماعی به سمت دستگیری عرصههای سیاسی برود. اشتباهی که میشود برخی سادات بنی الحسن را به آن متهم کرد؛ این است که پیش از اینکه نرمافزار اندیشهای ارائه کنند، به سمت بهدست گرفتن عرصههای سیاستورزی رفتند و شاید اینجا یکی از نقاطی باشد که برای ما فهم شود و واضح گردد که چرا حضرت صادق علیهالسلام با برخی تحرکات سادات علوی در اعوان تشکیل عباسی همراهی و همکاری را لازم را نداشتند و در همان عصر، حضرت به خانهنشینی متهم میگردند.
روایت معروفی از مرحوم شیخ حُرعاملی در اثباةالهدی وجود دارد و البته مشابه این روایت در کتاب شریف کافی هم مرحوم کلینی ذکر میکنند که یکی از بزرگان زیدیه با یکی از شیعیان درحال گفتوگوست و به تمسخر، نام امام صادق علیهالسلام را صدا میزند و میگوید این پیرمرد چه زمانی از دنیا میرود که جریان علوی یک نفسی بکشد. خانهنشینی را کی پایان میدهد. بهخاطر اینکه یک بخشی از جریان سادات علوی در صحنه معارضه قرار دارند و میجنگند و دارند علیه حاکمیت اقدام میکنند، ولی ما امام صادقی را میبینیم که اولویت ذهنیاش متفاوت است. چون ظاهراً آنچه که در ذهن حضرت بود، این است که خطر محتملتری که بیخ گوش جریان شیعی است، صرفاً این نیست که یک دولت بنیعباس متزوری ظهور کرده و دارد از بعضی اجزای جامعه شیعی بهره میبرد. خطر محتملتر این است که اگر من نجُنبم، ممکن است همه نقاط تمایز اعتقادیام از بین برود. یعنی من باید منتظر باشم که در عصر بعدی من بروم به این سمت که دیگر تفاوتی بین من و عموم جامعه نباشد.
* امام صادق (علیهالسّلام) بر حفظ مرزهای فرهنگی اصرار داشتند
این موضوع هیچ تنافی با وحدت ندارد. ما متأسفانه در فهم این مسئله گاهی اوقات یک بحران عمیقی داریم. برخی گمان میکنند منظور از وحدت، این است که ما باید در جامعه عامه هضم شویم. اگر قرار است هضم گردیم که دیگر به آن وحدت نمیگویند. وحدت یعنی من با حفظ تمام نقاط تمایزم، از اصرار بر نقاط تمایز در مرزهای معارضه فرهنگی دست بردارم و سعی کنم بر اشتراکات دست بگذارم. اصلاً همین که میگویم از تمایز دست بردار و بر اشتراک دست بگذار، یعنی تمایز و اشتراکی وجود دارد. اگر قرار باشد من در عامه هضم شوم، دیگر نه تمایزی و نه اشتراکی است، وحدتی وجود ندارد، بلکه یکی شدیم و دور همدیگر زندگی مینمائیم. گام نخست امام صادق علیهالسلام، تولید آن گفتمان است و خیلی مرزبندی شفاف و واضحی دارند.
مرحوم کلینی روایت معروفی در کتاب شریف کافی دارند و در سفر شیخ حُر هم این روایت را نقل میکند. میگوید در سفر حجی، حضرت صادق علیهالسلام در انتهای مسجد بیتوته کرده و نشسته بودند و مشغول عبادت بودند. جناب ابوحنیفه بزرگ عامه در کنار امام صادق علیهالسلام میآید که بنشیند. ابوحنیفهای که اگر در مدینه یا کوفه بود، مورد احترام امام بود، ولی اینکه مکه است و مکه گفتمان مدنی و کوفی ندارد، در مکه حجاج از شرق و غرب عالم آمدند و یک نمایشگاه است. یک چیزی میبینند و تحلیل هم نمیکنند. در اوج ناباوری امام صادق علیهالسلام به ابوحنیفه تَشَر میزند و میگوید کنار من ننشین، تا من و تو را یکی نبینند، تا تصور نشود که گفتمان من و تو یکی است و این یعنی یک مرزبندی. من دارم یک نرم افزاری تولید میکنم، نمیتوانم اینجا از نقاط افتراقمان کوتاه بیایم. من باید بر سر نقاط افتراقمان پافشاری کنم، ابتدا گفتمان را تولید نمایم و ازاینرو میبینید در تداوم هم، حضرت موسی بن جعفر علیهالسلام در جلسه مهدی عباسی، وقتی به تظلمخواهی میرود، بساط تظلمخواهی که مهدی برقرار کرده، حضرت آن چیزی را که بهعنوان تظلم پیش خلیفه عباسی میبرد، ماجرای فدک است و غصب حاکمیت و بازگرداندن چیزی که در سقیفه بنیساعده بهعنوان فدک زهرای مرضیه سلاماللهعلیها غصب شد و بعد هم اشعار سیاسی دارد که همه مرزبندیهای جغرافیایی و سیاسی امروز جهانی است که تو بر آن خلافت داری و حاکمیت میکنی.
* حرکت امام صادق(علیهالسّلام) به سمت ایجاد تولید گفتمان سیاسی بود
پس ما در گام نخست باید اولویت امام را ببینیم. امام بهشدت به تولید گفتمان و به ایجاد یک نرمافزار فرهنگی معتقدند و بهدنبال تولید این هستند و در کنار این، اُمید دارند که در گام بعدی بتوانند یک جریان اجتماعی را با این گفتمان تولید بکنند و در گام بعدی بتوانند از دل این جریان اجتماعی، یک گفتمان سیاسی تولید نمایند که این گفتمان سیاسی خودش را موظف بداند به اینکه برود عرصه سیاستورزی را بهدست بگیرد. این مسیری است که امام صادق علیهالسلام برای سیاستورزان اگر میخواهند در مسیر حق قدم بردارند، طراحی میکند. اینکه من در گام ابتدایی باید یک نرمافزار فرهنگی مشخص و منسجم داشته باشم.
* انقلاب فرهنگی امام صادق(علیهالسّلام) برای فرار از جهاد نبود، برای جهاد بود
جهادی که امام صادق علیهالسلام به آن مشغول است تبیین نرمافزار علمی فرهنگی است، ایجاد یک نرم افزار و ساختار خاص اعتقادی است، ایجاد یک مذهب متمایز در همه زمینهها و ابعاد با جامعه عامه جهان اسلام است، این بهمراتب و بهشدت از هر شمشیر برداشتنی و از هر علم کردنی، برای بنیعباس خطرناکتر است. چون این ماندگاری و مانایی دارد و جلوی هضم شدن را میگیرد و میتواند در مقابل ایدئولوژی که بنیعباس به زحمت در دوره مهدی و هادی عباسی دست و پا کرده بود برای خودش که بتواند خودش را به مرکز وحی و قداست جهان اسلام نبی اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم متصل نماید، و از آنجا اخذ معنا و قداست کند، میتواند با این درگیر شود، بنابراین اتفاقاً برخلاف تصور عامه، بنیعباس دشمن جدیتر خودشان را، حسین فخ نمیبینند.
وقتی که رأس حسین فخ را برای هادی بردند، هادی، یقین بن موسی را مذمت کرد. گفت این کار را نمیکردی، او را اسیر مینمودی. ولی در ماجرای قتل موسی بن جعفر علیهالسلام، هارون ذرهای هم ملاحظه و ملاطفت به خرج نمیدهد. یعنی معلوم است که دغدغهها و نگرانیها بهمراتب از سادات حسینی که بهظاهر شمشیر بلند نکردهاند، بیشتر است، تا سادات حسنی که شمشیر به دست گرفتند. چون با آن بحران میشود مانند یک صاعقه تعامل کرد و از آن عبور نمود. کمااینکه بعدها میبینیم سادات بنیحسنی که در مغرب الاقصی و در شمال آفریقا دولت تشکیل دادند، مذهب سنی را پذیرفتند. بخشی از زیدیه، بخشی از تفکرات اهل سنت را پذیرفتند. اینها نتوانستند پیشبرد اهداف را داشته باشند. اما جریان اثنیعشری و اسماعیلی که فرع بر امام صادق علیهالسلام خلق شدند، توانستند تا قرنها ماناییشان را محافظت کنند و نگه دارند و بتوانند خودشان را بازآفرینی و بازتولید نمایند.
ازاینرو انقلاب فرهنگی امام صادق علیهالسلام در ذهن ما اولویت دارد، نه برای فرار از جهاد، بلکه برای جهاد و بلکه دولت بنیعباس بهتر و بیشتر و شدیدتر هم با این جنس از جهاد مقابله میکند، چون این جهاد مانایی و ماندگاری بیشتری دارد.
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1902660