بیست و هشتمین جشنواره بینالمللی تئاتر فجر، به دبیری حسین پارسایی، تالار وحدت. اولین تجربه با پیشوند بازار برای جامعه تئاتری بود. پیش از این میل به حضور در خارج از کشور، منوط به روابط بود و شرایط مساعد برای ارتباط گرفتن با گروهها و جشنوارههای خارجی. همه چیز به تجربه گروه بازمیگشت و ممکن بود یک نمایش ممتاز و مناسب برای عرضه، بواسطه فقدان مجاری ارتباطی با خارج از کشور، در همان اجراهای عمومی داخلی به پایان میرسید.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
احسان زیورعالم خبرنگار آن سال، در کنار راهاندازی سایت رسمی جشنواره، فروش اینترنتی بلیت، طراحی بلیت هولوگرامدار به منظور جلوگیری از سوءاستفاده، نخستین بازار تئاتر ایران برپا میشود. با حضور آثاری از آتیلا پسیانی، سیروس همتی، منیژه محامدی، امیر دژاکام، حسن باستانی، کتایون فیضمرندی، آروند دشتآرای، سهراب سلیمی، مجید واحدیزاده، علیاصغر دشتی، یاسر خاسب، مسعود دلخواه و کیومرث مرادی، میلاد اکبرنژاد، حمیدرضا آذرنگ و نیما دهقان، حسین فرخی، بهروز غریبپور، زهرا صبری، خواهران میرزاحسینی، رضا حداد، امیررضا کوهستانی، علی هاشمی، ساناز بیان، اصغر خلیلی، هادی عامل، مهدی مهدیآبادی، بهنام زینعلی، نادر برهانیمرند و احمد سلیمانی اولین بازار تئاتر ایران کلید میخورد. برخی رستگار میشوند و کماکان در روابط بینالمللی گروه خود موفقند و برخی هم در این سالها نام و نشانی ندارند. هیچ گزارشی از چگونگی برگزاری این بازار یافت نمیشود و فضای خبری مناسبی از این رویداد موجود نیست. با اینکه بازار مختص افراد مشخصی است؛ اما ثبت تاریخی این رویداد چندان مناسب نبوده است. بازار هم تا چند دوره فجر فعال است و با تغییر دولت در سال 1392 عملاً بازار از چرخه فجر خارج میشود. مهدی شفیعی، در دوران حضورش در مدیریت تئاتر ایران تصمیم میگیرد بازار تئاتر ایران را بار دیگر فعال کند و شرایط را برای ارتباطگیری گروههای ایرانی و جشنوارههای خارجی را به هر نحوی برقرار کند. شفیعی برای این خواسته سه کار مهم انجام میدهد. نخستین کار در گذشته نیز رخ داد و آن هم دعوت از مدیران کمپانیها و جشنوارهها برای تماشای آثار جشنواره بود. تفاوت مهم در سالهای اخیر افزایش چشمگیر میهمانان بخصوص از اروپا بود. به نظر میرسید با افزایش تعداد آثار، این احساس در مدیران پدید آمده بود که تئاتر ایران جذابیتهای بسیاری برای فعالان اقتصاد تئاتر اروپا دارد و بواسطه افزایش فرمهای اجرایی، میتوان در حوزه تئاتر به نوعی صادرات دستیابیم. گام دوم برگزاری همایش مدیران منطقهای تئاتر در تهران بود. جایی برای برجسته کردن
تئاتر ایران و نشان دادن برتری کمّی تئاتر کشور نسبت به دیگر کشورها بود. جایی که دستاوردهای تئاتری کشور در حوزه تعداد اجرا یا جشنواره و سالن به مدیران منطقهای اعلام شود تا در نتیجه آن شرایط برای تولیدات مشترک یا مهیا کردن فضای آموزشی رخ دهد. یک ایده بلندپروازانه که به هر دلیلی به دومین دوره خود نرسید و البته به تولید مشترکی هم ختم نشد. گام سوم بازار بهاره تئاتر ایران بود. مهدی شفیعی با توجه به تجربه
جشنواره بینالمللی فیلم فجر و جدا شدنش از بخش ملی، به این نتیجه رسیده بود که جشنواره تئاتر فجر در ماه بهمن نمیتواند فرصت خوبی برای پررنگ کردن بخش بینالمللی باشد. ماه فوریه میلادی، ماه خوبی برای برگزاری جشنواره نبود؛ اما در عوض آوریل یا مه فضای جذابتری چه از نظر آبوهوایی و چه از نظر تقویم تئاتری بود. برای جداسازی بخش بینالمللی از بخش ملی شاید اولین حرکت برگزاری بازار تئاتر ایران بود. بازاری که سالها به تعطیلی کشیده شده بود و پیامد دورههای پیشینش هم منتشر نشده بود. شفیعی در یک نشست خبری میگوید: «در جلسهای که با مدیران تئاتری غرب آسیا داشتیم، فهمیدیم که شناخت دیگران از فضای فرهنگی ما بسیار کم است و این اصلاً خوب نیست. باید نگاه جدیتری داشته باشیم. بازار بهاری تئاتر میتواند در این راه گام بزرگی محسوب شود. برای بهرهگیری مناسب از امکانات، باید شبکههای داخلی را بهتر بشناسیم و پویاتر عمل کنیم. زمانی یک شبکه پویاست که با خارج از کشور ارتباط خوبی داشته باشد. چنین برنامهریزیهایی میتواند آیندهای را برایمان متصور شود که همراه با رشد باشد.» بازار بهاره قرار بود یک Showcase باشد، رویکردی که مدیران اداره کل هنرهای نمایشی در جستوجوی آثاری برای جشنواره فجر در کشورهایی چون گرجستان و کره جنوبی دیده بودند. در این Showcaseها «شوهایی برگزار میشود که در قابل پکیج یا مجموعههای چندقسمتی شامل هنرهای نمایشی، رقص، ترکیبی و... ارائه میشوند. آنها از طریق چنین جشنوارههایی درواقع محصولاتشان را معرفی میکنند.» بازار بهاره تئاتر ایران هیچگاه برگزار نمیشود. علتش هیچگاه اعلام نمیشود، هر چند مسائلی چون عدمتأمین مالی آن و مسائل امنیتی مطرح میشود. برای تئاتریها ارتباط برقرار ساختن با دیگر کشورها پس از تبلیغات بسیار این بازار به سمت روشهای سنتی کشیده میشود. روش سنتی عبارت بود از دفاتری که با ارتباط برقرار کردن با جشنوارههای خارجی و ایجاد رابطه دوستان به برخی کمپانیها، فرصت حضور گروهها در خارج از کشور یا دعوت از گروههای خارجی در ایران را ایجاد میکردند. با گذشت دو سال از پرونده فراموش شده بازار بهاره، در جشنواره دوره 37 بار دیگر مسأله بازار زنده شده است. بازاری که با عنوان پیشخوان ملی معرفی میشود، ترکیبی از روش سنتی حضور کمپانیها در ایران و Showcase مدنظر تیم شفیعی است. در این پیشخوان پکیج ارائهای در واقع نمایشهایی است که در فجر شرکت کردهاند و تمایل به دیده شدن توسط شخصیتهای دعوت شده دارند. 30 نمایش در این پیشخوان شرکت کردهاند و اثر خود را برای ارائه به غیرایرانیان مهیا کردهاند. برایشان بستههای تبلیغاتی فراهم و نمایش خود را ترجمه کردهاند. آنان فرصتی به اندازه یک نمایش دارند تا خود را اصطلاحاً Present کنند. اما چرا این بازار تئاتر برای جامعه تئاتری ایران اهمیت دارد؟ پاسخ بسیار ساده است: اقتصاد. اقتصاد تئاتر ایران در دهه کنونی به چند بیماری واگیردار مبتلا شده است. بیماری که در آن عامل فروش و گیشه به یک ارزش بدل شده و تئاتر ایران متمایل به خلق فضایی شده است که بتواند حداقل از پس هزینه تولید خود برآید. این وضعیت هم ناشی از حذف یارانههای دولتی در تئاتر بود، یارانههایی که گام نخست حذفش در زمان حسین پارسایی، مبتکر بازار تئاتر ایران برداشته شد. با افزایش تمایل به فروش، یک عامل میتوانست بخش قابل توجهی از هزینه تولید را بازگرداند و آن هم اجرا در خارج از کشور بود. با توجه به نرخ تورم و نسبت قیمت ارزهایی چون دلار و یورو با ریال، یک اجرای موفق در اروپا یا امریکا برابر با سوددهی برای یک نمایش بود. سوددهی که از قبل آن گروه هم میتوانست شرایط فروشش در ایران را با تبلیغاتی چون اجرا شده در فلان جشنواره خارجی بهبود بخشد و هم جا پای خود را در اروپا یا امریکا محکم کند. برای این مهم نیز یک بت ساخته میشود: امیررضا کوهستانی. کوهستانی توسط بلژیکیها در جشنواره فجر کشف میشود و پس از آن با سبک منحصربهفرد خود، به پای ثابت بخش مهمی از تئاتر اروپا میشود. او چهرهای بینالمللی میشود که آوینیون از او برای اجرای نمایشهایش دعوت میکند. پس در همین گام میتوان دریافت دومین بیماری چیست. بیماری که منجر به قطع شدن رابطه عمومی نمایشها با بستر فرهنگی و اجتماعی واقعیش شد. گروههای نمایشی در این رویه تلاش میکنند متن را قربانی کنند و به شکلهای اجرایی فرمگرای مطلق روی آورند تا با حذف زبان – در قالب گفتارش – فاصله خود با خارجیها را کم کنند تا فهمیده شوند. این مسأله به سمت تقلید از فرمهای محبوب در اروپای شرقی و زیاد شدن فاصله ادراکی مخاطب ایرانی از اثر شد. هر چند بعدها مشخص میشود که اروپاییها چندان با فارسی حرف زدن مشکلی ندارند؛ اما نتیجه نگاههایی از این دست – برآمده از کمکهای دولتی در اعزام گروههای ایرانی به اروپا در دهه شصت و هفتاد – منجر به برهمخوردگی یک نظم اجتماعی شد. نظمی که باید براساس نیازها و خواستههای عمومی شکل میگرفت؛ نه براساس بخشنامهها و سلیقههای مدیریتی و تزریق آن به فرهنگ و هنر. از همین رو است که شهرام کرمی در نشست پیشخوان ملی تأکید میکند هدف از این فرآیند انتقال فرهنگ ایرانی است. او میداند که با وسعت یافتن برنامههایی از این دست و رقابت میان گروههای نمایشی، آرام آرام نمایشها هدفشان از مخاطب به سمت جشنوارهها سوق مییابد. برای آنکه گروهها میدانند نمایشهایشان شاید با ریزش مخاطب در گیشه شکست سختی بخورد، ترجیح میدهند به شیوههای ارزانقیمتی از تئاتر گرایش پیدا کنند تا با کاستن هزینهها بیشترین سود را از سفرهای خارجی دشت کنند. در چنین شرایطی کیفیت اجرا نیز کاسته میشود. فقدان کمپانیهای تئاتری در ایران و قدرت نداشتن بخش خصوصی میتواند عاملی باشد برای از بین رفتن چنین نظمی؛ چرا که کمپانی بواسطه فعالیت اقتصادیش خود را مجاب میکند مخاطب داخلی را حفظ کند و با ایجاد ارتباط با گروههای خارجی، شرایط تبادل فرهنگی را ارتقا دهد. هر چند ممکن است سلیقه بازاری یک کمپانی به مذاق بخش اصطلاحاً هنری تئاتر خوش نیاید؛ اما میتوان ذائقه بخش خصوصی را ارتقا داد. مهمی که بواسطه شکل اداری تئاتر کشور و مشکلات صنفی تاکنون ممکن نشده است. در نشست گشایش پیشخوان ملی هیچ چهرهای از بخش خصوصی در جلسه حضور نداشت. هر چند در نشست برای ارزیابی و معرفی تئاتر ایران از بخش خصوصی نام برده میشود و آن را بهعنوان یکی از پایههای امروز تئاتر ایران برمیشمرند. حتی در سخنرانی دکتر محمودی بختیاری از هنرمندانی نام برده میشود که در بستر بخش خصوصی تئاتر رشد و نمو کردهاند. این مسأله در حالی است که سیاستهای مدیران تئاتری هم بر تقویت بخش خصوصی است.حال باید گفت بخش خصوصی هم نمیتواند در این زمینه چندان قدرتمند ظاهر شود؛ با اینکه بر حضورشان پافشاری میشود. بخش خصوصی در ایران تمایلی به تولیدگری ندارد و صرفاً برگزارکننده رویداد تئاتری هستند. آنان هنوز ریسک حضور در بازار داخلی را هم نپذیرفته اند و از کارهای روی صحنه حمایت مالی نمیکنند. پس در شرایط بینالمللی هم نمیتوانند ریسک کنند. کما اینکه در نشست خبری بازار بهاره سردرگمی مدیران تماشاخانهها از یک Showcase مشخص بود، سردرگمی که میتوان در گروههای هنری هم جستوجویش کرد. هنوز تصور از خارج رفتن، همان تصور دهه شصت و هفتاد است.
منبع: ایران آنلاین
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت ion.ir دریافت کردهاست، لذا
منبع این خبر، وبسایت «ایران آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۲۸۰۱۵۸۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
تسویه حساب خواهر با برادر/ در «آگنیتاژ» پرواز میکنید؟
به گزارش خبرنگار مهر، نمایش «آگنیتاژ» به نویسندگی رسول حقجو و کارگردانی حسین کارگر این روزها در سالن سمندریان تماشاخانه ایرانشهر میزبان مخاطبان تئاتر است. این اثر نمایشی برگزیده جشنواره تئاتر منطقه ۲ بوشهر بود که در چهل و یکمین جشنواره بین المللی تئاتر فجر بیشترین جوایز بخش مسابقه صحنهای را از آن خود کرد. این اثر نمایشی که از ماهشهر به جشنواره راه یافته بود تقدیر طراحی بروشور، برگزیده طراحی صحنه، رتبه دوم بازیگری مرد، زن و کارگردانی و رتبه اول نویسندگی را در این دوره از جشنواره تئاتر فجر دریافت کرد.
در اجرای جشنواره عبدالرضا نصاری، مژده خیاط و موسی رضازاده بازیگران این اثر نمایشی بودند که در اجرای عمومی دیبا زاهدی جایگزین مژده خیاط و سیدصدرا سبحانیان جایگزین موسی رضازاده شده است.
«آگنیتاژ» اثری درباره مهاجرت، رویای آزادی و رسیدن به آرزوهایی است که شخصیت اصلی نمایش در سرزمین خیالی آگنیتاژ به دنبالش میگردد. داود که حالا نام دیوید را برای خود انتخاب کرده برای رسیدن به آرزوهایش، خانه پدری را گرو گذاشته و حالا در کمپ مهاجران آگنیتاژ منتظر روز مصاحبه برای پذیرفته شدن در این دنیای جدید است، غافل از اینکه اینجا آخر خط است و باید بین مرگ و زندگی یکی را انتخاب کند. با آمدن دریا خواهر داود به کمپ، پرده از رازهای برداشته میشود و قصه مهاجرت و رویای پرواز شخصیتها به نقشهای شوم گره میخورد که راه بازگشتی برایش نیست.
انتخاب موضوعی بهروز و متناسب با خواستههای جوانان، پرداخت درست به جزییات و شخصیتپردازی غیرکلیشهای از جمله ویژگیهای این اثر نمایشی به حساب میآید اما مهمترین ویژگی نمایش «آگنیتاژ» را میتوان طراحی صحنه جذاب آن دانست که پیش از این هم در جشنواره منطقهای بوشهر برگزیده شده بود؛ دکوری مکعبی شکل و دَوران که طبقه پانزدهم کمپ آگنیتاژ را به شکلی مینیمال و کاربردی به تصویر میکشد و چرخیدن آن در موقعیتهای مختلف به شکلی که هر بار یک طرف دیوار اتاق رو به تماشاگران قرار میگیرد، داستان را از زاویه دیدهای مختلفی روایت میکند. علاوه بر طراحی منحصر به فرد دکور، در جزییات و آکسسوار نیز تلاش شده تم کلی اثر که بر پایه مهاجرت و سفر استوار است، مورد توجه قرار گیرد به شکلی که عنصر چمدان در همه ابعاد اتاق قابل مشاهده است و در ابعاد بزرگتر نیز انگار این اتاق کوچک چمدانی است که درش باز شده و شخصیتها قرار است بخشی از داستان دردناک زندگی شان را در آن روایت کنند.
«آگنیتاژ» با قصه مهاجرت آغاز میشود اما در ادامه روایتی از تلاش برای بقا را در قالب داستانی از جنایت، خیانت، رفاقت و عشق به تصویر میکشد تا نشان دهد رسیدن به آزادی و رهایی را نمیتواند با پشت سر گذاشتن گذشته به دست آورد.
نمایش «آگنیتاژ» هر شب ساعت ۲۱:۱۵ در سالن سمندریان تماشاخانه ایرانشهر میزبان علاقهمندان به تئاتر است.
تیزر نمایش «آگنیتاژ» را اینجا ببیند.
کد خبر 6087720
آروین موذن زاده