سهم ما از تجارت طلا در دنیا دو هزارم درصد است
تاریخ انتشار: ۲ اسفند ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۲۸۳۷۹۶۷
رئیس اتحادیه تولیدکنندگان و صادرکنندگان طلا و جواهر گفت: سهم ما از تجارت طلا در دنیا دو هزارم درصد است در حالی که میتوان 450 میلیون دلار بازار منطقهای را به دست آورد.
سید حجت شفائی رئیس اتحادیه تولیدکنندگان و صادرکنندگان طلا و جواهر در حاشیه مراسم افتتاحیه یازدهمین نمایشگاه طلا، نقره و جواهر گفت: ایران جزو هفت کشور صنعتی طلا و جواهر در دنیا است و جزو 10 کشور نخست مصرفکننده طلا قرار دارد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
وی در خصوص دریافت مالیات ارزش افزوده از اعضای این اتحادیه گفت: ارزش افزوده به جای آنکه از اصل طلا گرفته شود باید از اجرت گرفته شود و از ساخت و ارزش شمش باید این مالیات اخذ شود. ضمن آنکه با سازمانهای گمرک و بانک مرکزی مشکلاتی داریم. باید صندوقی در گمرک وجود داشته باشند تا مردم طلا و اماناتی که وارد و صادر میکنند در این صندوق قرار دهند اما در حال حاضر شمش یا طلا در امانتداری گمرک باقی میماند تا استاندارد آن تایید شود و این وضع هزینه بالایی برای ما دارد.
شفائی تصریح کرد: آنچه صادرات ما را با اخلال مواجه کرده این است که ما از بانک مرکزی مجوزهای لازم را اخذ میکنیم اما گمرک فک پلمپ را انجام میدهد و کار را ناقص میکند در حالی که کشورهای سفارش دهنده به تعداد سفارش میدهند و انتظار دارند محموله پلمپ باشد اما با این وضعیت کار ما ناقص میشود.
وی ادامه داد: درخواست ما این است که نمونهبرداری در محل تولید انجام شود و پس از بستهبندی و پلمپ مستقیم صادر شود. از سوی دیگر 4 درصد مالیات بر عملکرد که به صادرات تعلق میگیرد قدرت رقابتپذیری ما را در بازارهای صادراتی کاهش داده است.
شفائی گفت: بیشتر تجهیزات ما وارداتی است و نمیتوانیم با کشورهایی مانند هند و ترکیه رقابت کنیم بنابراین باید در برخی امور صادرات تسهیل شود.
رئیس اتحادیه تولیدکنندگان جواهر در خصوص میزان صادرات طلا و جواهر گفت: سهم ما از تجارت طلا در دنیا دو هزارم درصد است در حالی که میتوان 450 میلیون دلار بازار منطقهای را به دست آورد.
وی گفت: بحران و نوسانهای نرخ ارز قیمت تمام شده تولید را در این بخش افزایش داده است. ضمن آنکه صدور بخشنامههای متعدد و اخذ مالیاتهای گوناگون حاشیه سود را به شدت کاهش داده است. ایران تحت تحریم طلا است و با پاسپورت ایرانی نمیتوان طلا خریداری کرد.
وی افزود: حدود 15 هزار واحد طلاسازی در کشور وجود دارد که 10 هزار واحد آن کد شناسایی دارند اما به دلیل تحریمهای خارجی و داخلی مشکلاتی برای تولیدکنندگان به وجود آمده است. ضمن آنکه در ابتدای سال بانک مرکزی به بهانه تحریم، سکه را پیشفروش کرد و این موضوع موجب شد تا نقدینگی از دست مردم خارج شود و ذائقه مردم تغییر کند. اقدامهای بانک مرکزی موجب شد تا صنعت طلا و جواهر به کما برود و 90 درصد اجناسی که امروز در طلافروشیها وجود دارد تولید سال 95 و 96 است.
وی در خصوص ورود ماشینآلات تولیدی این صنعت گفت: متاسفانه هیچ تسهیلاتی در این بخش وجود ندارد. به طور مثال دستگاهی که قیمت آن در ایتالیا 20 هزار دلار است 60 هزار دلار به دست ما میرسد. این در حالی است که ساخت یک کیلو طلا میتواند برای دو نفر شغل ایجاد کند. کشوری مانند هند در سال 500 تن طلا تولید میکند و کشوری مانند عربستان ماهانه 500 تن طلا مصرف میکند. این ظرفیتی است که کشور ما میتواند از آن استفاده کند.
یازدهمین نمایشگاه طلا و جواهر از امروز تا 5 اسفند در محل نمایشگاههای بینالمللی تهران برگزار میشود و 120 غرفه از تولیدکنندگان طلا و جواهر در این نمایشگاه حضور دارند./ایلنا
منبع: ایران آنلاین
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت ion.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایران آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۲۸۳۷۹۶۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
اینجا از هر ۱۰ سرمایه، ۹ تا بر باد میرود
خبرگزاری مهر؛ گروه مجله _ علیرضا رأفتی: بگذارید اول قصه را با یک جوک بی مزه، حتی چند دهه قدیمیتر از گروههای خانوادگی، شروع کنیم. همان حکایتی که احتمالاً شنیدهاید: مردی که در ساحل نشسته بود و داشت یک سطل ماست را میریخت توی آب دریا! گفتند: «چیکار میکنی؟»؛ گفت: «دوغ درست میکنم.»؛ گفتند: «نمیشه!»؛ گفت: «ولی اگه بشه چی میشه!»
دو دههای میشود که دنیا روی کسب و کارهای نوآور کوچک، اسم «استارتآپ» را گذاشته است. مفهومی که از دل ایالات متحده آمریکا شکل گرفت و حتی میشود آن را برد در پوشه «رؤیای آمریکایی»: «بنیانگذارانی که یک ایده خلاقانه، قدری پول، پشتکار فراوان و مهارت کافی دارند و با هم جمع میشوند در گاراژ یک خانه و یک محصول بر پایه اینترنت را میسازند که دنیا را تکان میدهد و ظرف چند سال تبدیلشان میکند به ثروتمندترین انسانهای روی زمین!» این تعریفی اغراقآمیز است که مخاطب از مفهوم خلق استارتآپ گرفته بود.
کم کم رویدادهایی مثل Startup weekend در سراسر دنیا، و از اوایل دهه نود در ایران خودمان، شکل گرفتند که صاحبان ایده میآمدند و برای سرمایهگذاران خطرپذیر ایدهها یا محصولات اولیهشان (MVP) را ارائه میدادند.
چرا سرمایهگذار خطرپذیر؟ چون پذیرفته که در سرمایهگذاری استارتآپی قرار است ۹۰ درصد مواقع زیان بدهد و ۱۰ درصد سود کند. سرمایهگذاری خطرپذیر به یک معنی نوعی از سرمایهگذاری است که شرکت یا شخص، سرمایهگذاریاش را روی یک ایده یا محصولی که تا به حال به آن شکل در بازار جهان یا آن منطقه نبوده انجام میدهد.
هم نبود ذهنیت واقعی از بازار و هم نداشتن برآورد درست از کارکرد محصول ریسک را بالا میبرد. برای همین هم احتمال ۹ شکست از ۱۰ سرمایهگذاری اصطلاح رایجی بین این سرمایهگذاران است. اما در صورت نتیجهدهی محصول و بازار، سودی که از برد یکی از ۱۰ سرمایهگذاری به جیب سرمایهگذار میرود، تمام ۹ شکست قبلی را پوشش میدهد. این شکل از سرمایهگذاری دانش کافی مدیریتی، شناخت بازار، فناوری و محصولات بر پایه فناوری را میطلبد که غالباً سرمایهگذاران و مشاورانشان این دانش را دارند و بیگدار به آب نمیزنند.
اما نمای بیرونی این سرمایهگذاریها و بنیانگذاریها برای تماشاگری که دانشی در این زمینه ندارد، همان دوغ کردن دریا با یک سطل ماست است! شیوهای که بسیاری از کسانی که فکر میکنند صاحب ایدههایی هستند که میتواند دنیا را تکان دهد هم با آن درگیرند. رویدادهای ارائه طرح و محصول به سرمایهگذار پر است از نوجوانان و جوانانی که فکر میکنند خلاقانهترین ایده دنیا را دارند و استراتژیشان برای به ثمر رسیدن محصول این است: «اگه بشه چی میشه!»
شاید بشود گفت بخشی از این نگاه به استارتآپ برمیگردد به همین نوع نگاه به مسئله «موفقیت»؛ موفقیت قبلاً در فرهنگ ما کنار مفهوم «رستگاری» قرار میگرفت و برای رسیدن به آن مجموعهای از تلاشهای مادی و معنوی نیاز بود و منابع مورد رجوع هم مجموعهای از کتابها و سخنانی از دل مذهب و ادبیات بودند. حالا اما موفقیتی که نوجوان و جوان امروزی میشناسد، ورقی است که از دل همان پوشه رؤیای آمریکایی بیرون آمده و مخاطب آن، در کتابها و سخنرانیهای انگیزشی به دنبالش میگردد. کتابها و سخنرانیهایی که بسیاریشان نه پایه روانشناسی دارند، نه ادبیات و نه هیچ حوزه تخصصی دیگر! تنها حرفهای قشنگیاند که میتوانند چند روزی یک نوجوان را ساعت ۵ صبح از خواب بیدار کنند که دنیا را عوض کند!
اما با این وجود، نمیتوان آثار بعضی اساتید مدیریت یا روانشناسی که به این شیوه نوشته شده و در این دسته قرار گرفته اما واقعاً مبنای علمی دارد را نادیده گرفت. در یکی از همین آثار استیون کاوی، نویسنده و تاجر آمریکایی جملهای دارد که به نظر برآمده از تجربه بینظیر در کسب و کار است: «با یک پایانبندی در ذهنت، شروع کن!»
مسئله بیشتر جوانانی که در رویدادهای استارتآپی میخواهند با ایدههاشان دنیا را عوض کنند این است که حتی برای همان ایدهای که فکر میکنند فوقالعاده است یک «پایان» خوب یا بد در نظر ندارند. به همین خاطر است که حتی بسیاری از مدیران استارتآپی در کشورمان خودشان و کسب و کارشان را یک هویت واحد میدانند که بی هم هیچاند و قرار نیست هیچ وقت از هم جدا شوند. تا کی؟ لابد الی الابد!
چندی پیش خبر خروج برادران محمدی (بنیانگذاران دیجیکالا) از این شرکت و فروش سهمشان رسانهای شد اما به سرعت مهر تکذیب رویش خورد. مدتی قبلتر البته شاهد خروج میلاد منشیپور (مدیرعامل و همبنیانگذار تپسی) از ترکیب سهامدار و بعد از مدیرعاملی این شرکت بودیم. اتفاقی که تلنگری برای زیستبوم استارتآپی کشور بود و نمونه خوبی برای اینکه بتوان گفت: «کسب و کار هم میتواند مثل یک فیلم سینمایی خوب، پایانبندی مناسب داشته باشد.»
شرکت سرمایهگذاری گلرنگ با مبلغی بیش از ۲ هزار میلیارد تومان ۷۰ درصد سهام تپسی را از سهامداران خرید. البته درصد بسیار کمی از این سهام متعلق به بنیانگذاران حقیقی بود اما همان درصد کم هم در ۲ هزار میلیارد تومان عددی میشود که میتواند تحقق همان رؤیای استارتآپی اوایل دهه ۹۰ در ایران باشد.
در نمونه بزرگ خارجی این اتفاق که زمان زیادی هم از آن نگذشته، مالک تسلا و اسپیسX سهام عمده توئیتر را از سهامدارانش با ارزش چند ده میلیارد دلاری خرید. پولی که از این فروش سهام نصیب جک دورسی (همبنیانگذار توئیتر) شد، ۹۷۸ میلیون دلار بود.
پشت برادران محمدی و میلاد منشی پور ایرانی و جک دورسی خارجی، هزاران هزار جوان هستند که در مرحله ایده یا اجرا شکست خوردهاند و رویایشان محقق نشده است. اما حالا که نمونههایی از خروج موفق از کسب و کار را در کشورمان میبینیم، بد نیست به این هم توجه کنیم که چهقدر از آن هزاران هزار شکست، واقعاً مبنای علمی و حسابشدهای برای موفقیت داشتهاند؟ اصلاً چهقدر از موفقیتهای فعلی که میبینیم «پایانبندی» مناسب خواهند داشت؟
کد خبر 6087769