مرد سابقهدار فیلم سینمایی تعریف کرد، به زندان افتاد!
تاریخ انتشار: ۴ اسفند ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۲۸۶۳۴۵۵
ایران نوشت: مرد میانسال که مدعی است ۱۶ ماه قبل شاهد مرگ دوستش در مرداب انزلی بوده به اداره آگاهی رفت تا از این عذاب وجدان رهایی پیدا کند.
دستبند بهدست کنار دیوار ایستاده و منتظر نوبت رسیدگی به پروندهاش است. آخرین روز بهمن با پای خود به اداره آگاهی رفت و ادعای عجیبی را مطرح کرد. او از مرگ دوستش خبر داد اما داستانی که تعریف کرد بیشتر شبیه یک فیلم سینمایی بود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
سناریویی شبیه فیلم سینمایی
مرد ۵۷ ساله در حالی که روبهروی بازپرس جنایی نشسته بود چنین گفت: سال ۹۶، تازه از زندان آزاد شده بودم. نه پول داشتم و نه جایی برای زندگی. روزها دنبال کار میگشتم و شبها به ترمینال جنوب میرفتم و در آنجا میخوابیدم. یاشار هم مثل من شبها آنجا میخوابید. میگفت برای کار از بندرانزلی آمده اما موفق نشده کار پیدا کند. حدود دو ماهی باهم دوست بودیم تا اینکه به من گفت برایم در انزلی کار پیدا کرده است.
به چه جرمی زندان بودی؟
خیانت در امانت. دوستم یک چک ۵ میلیون تومانی امانت به من داد، اما من چک را به بانک بردم و آن را نقد کردم. او هم از من شکایت کرد و به ۱۰ سال حبس محکوم شده بودم.
وقتی به انزلی رفتید چه شد؟
ظهر یکی از روزهای شهریور سال ۹۶ به همراه یاشار به بندر انزلی رفتیم. به پیشنهاد یاشار برای قایقرانی به مرداب انزلی رفتیم. سوار بر قایق روی آب بودیم که سر موضوعی با او درگیری لفظی پیدا کردم. او هم از روی عصبانیت چاقویی را که همراهش بود از جیب درآورد و به طرف من گرفت. چون هر دو ایستاده بودیم ناگهان قایق زیر پایمان تکان خورد و او تعادلش را از دست داد و چاقو به قفسه سینه یاشار اصابت کرد. دوباره بلند شد اما بازهم قایق تکان خورد او تعادلش را از دست داد و این بار داخل مرداب افتاد.
بعد از این حادثه چه کار کردی؟
هیچی فقط ایستادم و نگاه کردم. منتظر بودم جسدش روی آب بیاید که نیامد و من هم به شهر برگشتم. حقش بود، با حرفی که زده بود چطور میتوانستم او را نجات دهم.
چه حرفی زده بود که آنقدر عصبانی شدی؟
وقتی تهران بودیم به من گفت برایم کاری در شرکت حفاظت از توریستها در بندر انزلی پیدا کرده است، با اینکه میدانستم چنین کاری وجود ندارد اما او اصرار کرد و من با خودم گفتم شاید چنین کاری باشد و من از آن بیخبرم. اما وقتی به انزلی رسیدیم متوجه شدم هدفش این بوده که من را بهکاری خلاف بکشاند. بههمین خاطر بشدت عصبانی شدم.بعد از این حادثه به تهران آمدم. اما عذاب وجدان داشتم. نمیتوانستم از فکر یاشار بیرون بیایم برای همین تصمیم گرفتم به انزلی برگردم و خودم را معرفی کنم. اما حتی برای این سفر پول نداشتم به همین خاطر تصمیم گرفتم کاری انجام دهم تا به پول برسم. اما گرفتار شدم و ۱۵ ماه به زندان افتادم.
چرا به زندان افتادی؟
کار چاق کنی. روزی مقابل یکی از دادسراها مردی را پیدا کردم که در دادسرا پرونده داشت. به دروغ به او گفتم که در دادسرا آشنا دارم و میتوانم مشکلت را برطرف کنم اما حراست دادسرا خیلی زود ماجرا را فهمید و دستگیر شدم و قاضی مرا به ۱۵ ماه حبس محکوم کرد.
کی از زندان آزاد شدی؟
دوشنبه ۲۹ بهمن آزاد شدم و سهشنبه ۳۰ بهمن خودم را معرفی کردم.
چه شد که خودت را معرفی کردی؟
عذاب وجدان. تمام این ۱۶ ماه برایم کابوس بود. لحظهای آرامش نداشتم. الان هم کابوس آن لحظه را دارم.
چرا بعد از زندان به سراغ خانواده ات نرفتی؟
سال ها قبل به خاطر اختلاف با همسرم از او جدا شدم. سه دختر دارم که هر کدام شان الان ازدواج کردهاند ولی از آنها خبر ندارم. بعد از جدایی همسرم ازدواج مجدد کرد و همین مسأله به من ضربه روحی زیادی زد. آن زمان وضع مالی خوبی داشتم و همه اموالم را به همسر و دخترهایم دادم. وقتی که همسرم دوباره ازدواج کرد نابود شدم و زندگیام از دستم رفت.
شغلت چه بود؟
قبل از اینکه به زندان بیفتم، در کارهای رایانهای بودم و درآمد خوبی داشتم.
منبع: اکوفارس
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت ecofars.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «اکوفارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۲۸۶۳۴۵۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
ماجرای خواب هولناک هاشمی، ۶ ماه قبل از فوتش
به گزارش «تابناک»، محسن هاشمی، رئیس شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی، ماجرای خواب عجیبی را تعریف میکند که آیتالله هاشمی ۶ ماه قبل از فوت آن را دیده و در خاطرات روزانهاش به آن اشاره کرده بود.
در فیلمی که از محسن هاشمی در فضای رسانه ای و مجازی منتشر شده، وی با خوانش قطعه ای از این خاطرات تعریف میکند: ساعت پنج صبح در حالی که رویای هولناکی میدیدم بیدار شدم. افرادی مرکب از مرد و زن و کودک بدون اجازه و اطلاع در محل اقامت که گاهی منزلمان و گاهی در محلهای دیگر بود ورود میکردند. حرفی نمیزدند، اذیت هم نمیکردند و جواب سوالم را در مورد دلیل ورود و نحوه ورود نمیدادند. گاهی بیرون میرفتند و گاهی برمیگشتند و آخرین بار بیدلیل مشغول جابجا کردن وسایل زندگی من شدند، این اتفاق درحالی رخ داد که محافظان هم نبودند، میخواستم با آقای شجاعی، فرمانده محافظان، تماس بگیرم و اطلاع دهم، که میسر نمیشد. احتمالاتی در تعبیر این خواب به ذهنم میرسد، از خداوند برای رفع شرم استمداد کردم و صدقه ای در نظر گرفتم و پس از نماز مجدد خوابیدم.
وی در جواب به این پرسش که آیا مرحوم هاشمی، بعد از مشاهده این خواب، این اتفاق را با شما مطرح کردند یا خیر، پاسخ داد: بله اتفاقا چون با آقای مرعشی در سفر بودند، این موضوع مطرح شده بود، که بنده بعدا اطلاع پیدا کردم، اما مثل اینکه در آن زمان خیلی به این موضوع توجه نکردهبودند.