فرهنوش برای جلب محبت همسرش 2 مرد را اجیر کرد / او نمی خواست شوهرش بمیرد+ عکس
تاریخ انتشار: ۵ اسفند ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۲۸۶۳۹۹۳
رکنا: زن جوان برای جلب محبت شوهرش به پیشنهاد زن آرایشگر نسخه عجیبی برای او پیچید که مرد بیچاره را تا یک قدمی مرگ برد.
چند روز قبل مرد رستورانداری به نام سهراب در خانهاش تنها بود که صدای باز شدن در را شنید. همسر و پسرش 10 دقیقه قبل خانه را برای رفتن به مطب پزشکی در غرب تهران ترک کرده بودند. مرد جوان غرق در افکارش بود که ناگهان در اتاق باز شد و دو مرد نقابدار او را با تهدید چاقو به داخل یکی از اتاقها برده و چاقو را زیر گلویش قرار دادند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
دوربینهای مداربسته
با شکایت مرد جوان، تحقیقات به دستور بازپرس قدیر احمدزاده از شعبه سوم بازپرسی دادسرای ویژه سرقت آغاز شد. در بررسیهای اولیه کارآگاهان به بازبینی دوربینهای مداربسته اطراف خانه سهراب پرداختند.
دوربینها نشان میداد که دو مرد نقاب دار سوار بر خودروی «ام وی ام» آنجا را ترک کردهاند. شماره پلاک خودرو استعلام شد و کارآگاهان موفق شدند صاحب خودرو به نام امیر را شناسایی کنند. اما امیر در تحقیقات گفت که خودرواش را دو سال قبل فروخته است و هنوز موفق نشده پلاک آن را تعویض کند.با اطلاعاتی که امیر در اختیار تیم تحقیق قرار داد، کارآگاهان به مرد جوانی به نام هوشنگ رسیدند که خودرو را خریده بود. هوشنگ در تحقیقات منکر ماجرا شد و گفت: از زمانی که خودرو را خریده ام؛ در اختیار همسرم است. من فروشنده پوشاک هستم و تا به حال درعمرم سهراب و خانوادهاش را ندیده ام.در ادامه بررسیها معلوم شد که فرنوش با همسر هوشنگ که در یک آرایشگاه مشغول به کار است، آشنایی دارد. از آنجایی که مردان ناشناس با کلید وارد خانه شاکی شده بودند دست داشتن فرنوش در این ماجرا پر رنگ شده و زن جوان بازداشت شد. فرنوش که خود را در برابر مدارک پلیسی میدید به جرم خود اعتراف کرد و مدعی شد که هوشنگ از طرف او برای این کار اجیر شده است.با اعترافات فرنوش، تحقیقات از هوشنگ انجام شد و مرد میانسال این بار به نقشه خود اعتراف کرد. اما مدعی شد که سرقت و تهدید را به تنهایی انجام داده است. این درحالی بود که سهراب در تحقیقات مدعی بود که دومرد نقاب دار وارد خانهاش شدهاند و از سویی دوربینهای مداربسته هم فیلم دو مرد نقاب دار را ضبط کرده بودند. بدین ترتیب بازپرس احمدزاده دستور ادامه تحقیقات برای شناسایی دومین متهم این پرونده را صادر کرد.
گفتوگو با متهم
فرنوش، زن جوانی است که هوشنگ و مرد ناشناس را اجیر کرده تا به همسرش داروی مسموم بدهند. زن جوان در رابطه با انگیزهاش از این ماجرا گفت.
چه شد که چنین تصمیمی گرفتی؟سهراب در غرب تهران رستوران دارد. خودش را غرق کارهایش کرده بود و اصلاً من و پسرم را نمیدید. خانه ما در شرق تهران است. برای همین زمان زیادی طول میکشید تا خودش را به خانه برساند و من و فرزندم خیلی کم او را میدیدیم. همیشه از این موضوع شکایت میکردم و از او میخواستم که خانهای در نزدیکی رستورانش برای ما بگیرد اما او مدام بهانه میآورد. برای همین تصمیم گرفتم کاری کنم تا علاقه او را به خودم بیشتر کنم تا شاید این علاقه وابستگی بیشتری بیاورد.
نقشه ات برای وابستگی چه بود؟ من به خاطر بیمهریهای سهراب چند باری قرص خورده و خودکشی کرده بودم اما چون زود مرا به بیمارستان رسانده بودند نجات یافتم. میدانستم که اگر به سهراب هم قرص بدهند و او را زود به بیمارستان برسانند برایش اتفاقی نمیافتد. برای همین تصمیم گرفتم که کسی را اجیر کنم تا قرص را به سهراب بدهد و او را زخمی کند. بعد از آن سهراب در بستر بیماری میافتاد و من از او پرستاری میکردم و بدین ترتیب علاقه او به من بیشتر میشد.
چطوری این نقشه به ذهنت رسید؟ من به آرایشگاهی در غرب تهران میرفتم و در رفت و آمدهایم با خانم آرایشگر دوست شدم. سفره دلم را برای او باز کردم به من پیشنهاد داد که چنین کاری انجام دهم. خانم آرایشگر گفت با این تیر دو نشان میزنم هم علاقه همسرم را بیشتر میکنم هم او را میترسانم و او تصور میکند که محل زندگی مان نا امن است و خانه را جا به جا میکند.
برای این کار چقدر پول دادی؟دو میلیون و 500 هزار تومان. هوشنگ، همسرزن آرایشگر بود. البته آنها به من گفتند شخص دیگری این کار را انجام میدهد اما بعداً متوجه شدم که هوشنگ به همراه شخص دیگری این کار را انجام داده است. برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.
مرجان همایونی
حوادث اختصاصی رکنا را اینجا بخوانید:
منبع: رکنا
کلیدواژه: اخبار حوادث مرگ عکس مرد زن جوان همسرش عکس فیلم جوان من مرد ازدواج خانواده خودکشی زن کودک
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.rokna.net دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «رکنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۲۸۶۳۹۹۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
عروس بزرگ امام چرا همسرش را «داداش» صدا میزد؟
عروس ارشد امام در خاطراتی از همسرش شهید آیت الله مصطفی خمینی گفته بود: آقا مصطفی اصلاً از وضعیت نجف راضی نبود و میگفت اگر به خاطر امام نبود، در اینجا نمیماندم و به ایران برمیگشتم؛ البته جدا از وضعیت امام، خود ایشان هم اگر به ایران میآمد دستگیر میشد.
به گزارش عصر ایران، صبح روز ششم اردیبهشت ۱۴۰۳، خبر فوت معصومه حائری یزدی همسر آیتالله سید مصطفی خمینی، دختر آیتالله شیخ مرتضی حایری یزدی و عروس ارشد امام (ره) منتشر شد.
از نکات شگفتآور زندگی خانم حایری این که به رغم آن که عروس ارشد امام خمینی و منتسب به یک خاندان بزرگ و مشهور روحانی دیگر هم بود زندگی بسیار عادی و گاه توام با سختی و رنج داشته است.
او شیفته سید مصطفی خمینی بود و خاطرات هجران او را با اشک بیان میکرد و همچون اعضای خانواده امام که آقا مصطفی را «داداش» خطاب میکردند او هم عادت کرده بود همسرش را این گونه خطاب و حتی بعد از فقدان چنین یاد کند.
او در خاطرهای دیگر که جماران منتشر کرده، درباره همسرش گفته بود؛ «آقا مصطفی مثل بقیه آخوندها و روحانیون نبود و خیلی مدرن و امروزی بود و مثل برخی از روحانیون در خیلی از مسائل و موضوعات از جمله حجاب، سختگیری نمیکرد و به من نمیگفت این جوری رو بگیر و یا آنگونه که در میان زنان نجف، بهخصوص زنهای روحانیون متداول و متعارف بود، از من نمیخواست مثل آنها پوشیه بزنم؛ ولی دیگران در این زمینه سختگیری میکردند و اگر بدون پوشیه بیرون میآمدیم، به امام خبر و گزارش میدادند.
یادم هست یک روز که پوشیهام را روی صورتم نینداخته بودم، یک روحانی دنبالم آمد و گفت پوشیهات را روی صورتت بینداز، اما من اعتنا نکردم و به راهم ادامه دادم، ولی او دست بردار نبود و تا درب منزل مرا تعقیب کرد و به دنبالم آمد و خانه را شناسایی کرد و بعداً قضیه را به حاج آقا مصطفی گفت، اما حاج آقا مصطفی که اصلاً به این چیزها اعتقاد نداشت، به جای این که دل به دل او بدهد، چند تا بد و بیراه به او گفت. آقا مصطفی اصلاً از وضعیت نجف راضی نبود و میگفت اگر به خاطر امام نبود، در اینجا نمیماندم و به ایران برمیگشتم؛ البته جدا از وضعیت امام، خود ایشان هم اگر به ایران میآمد دستگیر میشد.»