Web Analytics Made Easy - Statcounter

سر و وضع ملیحه هیچ مغایرتی با پوشش یک دانشجو ندارد اما خاص بودن طراحی لباس‌هایش حسابی به چشم می‌آید. او در رشته طراحی لباس دانشگاه الزهرا درس می‌خواند. از وقتی تحریم شدیم به آینده شغلی‌اش امیدوارتر شده و ماندن در ایران را به رفتن ترجیح می‌دهد. سهیلا نوری گزارش نویس   به قول خودش برخلاف سال‌های قبل که طرح بیشتر پارچه‌ها و لباس‌ها تکراری بود، با تحریم شدن کشور در حوزه‌های مرتبط با رشته تحصیلی ملیحه، به طراح‌های لباس و پارچه ایرانی بیشتر بها داده شد برای همین امیدش به آینده این رشته در ایران بیشتر شده است: «سال‌های قبل بیشتر طرح‌ها کپی بود و خریداران با این دیدگاه که می‌تواستند طرح‌ها را کپی کنند یا بخرند از طرح‌های تازه، استقبال نمی‌‌کردند‌ اما از وقتی تحریم شدیم وضعیت بهتر شده.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

واقعیت این است که به رشته من در هر کشوری غیر از ایران بهتر پرداخته می‌شود اما وقتی می‌توانم همینجا هم به اهدافم برسم البته نه به همان راحتی، ترجیح می‌دهم اینجا بمانم و سختی‌ها را تحمل کنم تا بشوم همان آدمی که از سال‌ها قبل در ذهنم بود و افتخارش برای خودم، کشورم و در آینده فرزندم باشد.» مسأله من طراحی لباس نیست. من امروز به دانشگاه الزهرا آمده‌ام تا با دکتر یعقوب موسوی، جامعه شناس و استاد این دانشگاه درباره امید و انگیزه جوانان حرف بزنم و اینکه اگر امروز بحث جوانگرایی در میان مسئولان داغ است، خود جوان‌ها در این باره چطور فکر می‌کنند اما قبل از آن کمی با دانشجوها گپ می‌زنم؛ از هر دری که خواستند حرف بزنند، مهم نیست، مهم چیزی است که می‌شود پشت حرف‌ها پیدا کرد. ملیحه که 27 سال دارد از کودکی می‌خواسته یک طراح لباس معروف شود و حالا که در مقطع کارشناسی‌ ارشد این رشته درس می‌خواند بیشترین مشکل را در حوزه تحصیلی‌اش، فشارهای اقتصادی می‌داند: «مشکل اقتصادی باعث می‌شود خیلی از جوان‌ها برنامه‌های آینده‌شان را با رفتن از ایران بچینند، درحالی‌ که اگر به جوانی که تازه وارد زندگی مشترک و بازار کار شده بها داده شود بی‌شک اهدافش را همین جا دنبال می‌کند. این در مورد خود من هم صدق می‌کند. با اینکه می‌گویم با وجود سختی‌ها در ایران می‌مانم، اگر به لبم برسد و بدانم اهدافم خارج از ایران محقق می‌شود مثل بقیه دوستان، اطرافیان و خانواده‌ام از ایران می‌روم.» مشکل اقتصادی که ملیحه آن را برای پیشرفت جوان‌ها بسیار تأثیرگذار می‌داند موضوعی است که از نگاه هانیه در طبقه‌های پایین‌تر ‌مجموعه مشکلات کشورمان قرار دارد و از نظر او در صورتی که مشکل فرهنگی کشور حل شود، مشکلات اقتصادی هم حل می‌شوند. او پشت یک میز مربع سفید در نزدیکی سالن نمازخانه دانشگاه ایستاده و به دوستش کمک می‌کند تا ساق دست‌های زنانه و شال و روسری‌های حجاب را بفروشد.  هانیه که دانشجوی رشته علوم ‌قرآن و حدیث دانشگاه الزهرا است آینده ایران را روشن می‌بیند هرچند که مشکلات اقتصادی زیادی داریم. 20 ساله است و ترم ششم این رشته را می‌خواند، می‌خواهد مدرس دانشگاه شود برای اینکه به قول خودش این رشته را انتخاب کرده تا در مورد علوم قرآنی اطلاعات بیشتری داشته ‌باشد و در یادگیری و درک بیشتر نسل بعد از خودش در مورد این رشته هم مؤثر باشد. هانیه مشکل فرهنگی را در تمام اقشار ایران، ‌از مشکل اقتصادی بزرگتر می‌داند زیرا از دید او افراد به موضوعات نگاه محققانه ندارند و اخباری که کذب و صدق‌شان مشخص نیست یا رسانه‌های نامعتبر، این دیدگاه را شدت می‌بخشند. دیدگاهی که در قشر دانشجو هم وجود دارد و باعث شده از سطح بار علمی در دانشگاه‌ها کاسته شود و مدرک‌گرایی رایج شود. به نظر هانیه اغلب جوان‌های امروز فکر می‌کنند چیزهای خوب برای غرب است و داشته‌های خود را نمی‌بینند درصورتی که با رفع مشکل فرهنگی کشور نجات پیدا می‌کند همان‌طور که بسیاری از کشورهای جهان با فرهنگ صحیح، بر مشکلات اقتصادی ناشی از مسائل سیاسی و منطقه‌ای‌شان، غلبه کرده‌اند. شبیه به همین جمله‌ها را یکی دیگر از دانشجوهای دانشگاه الزهرا می‌گوید که به همراه دوستانش دور یک میز نشسته‌اند و دانشجوها را برای اردوی راهیان‌نور روزهای آخر اسفندماه ثبت‌نام می‌کنند.  با حرارت خاصی دانشجوها را به ثبت‌نام در این اردو تشویق می‌کند دلیلش را که می‌پرسم جواب می‌دهد: «سه مرتبه از طرف مدرسه به این اردو رفته‌ام و خوشحالم که این‌بار با دانشجوها توفیق حضور در مناطق جنگی را پیدا می‌کنم. آنجا حال و هوای خاصی دارد و این را نه برای شعار که از سر واقعیت می‌گویم. وقتی تا زانو توی رمل‌های فکه فرو بروی تازه می‌فهمی جوان‌هایی که بیشتر هم با لب تشنه از جان‌شان برای ایران گذشتند چه رشادت‌هایی به خرج داده‌اند اصلاً وقتی از این اردو برگردی ساخته می‌شوی.» زینب که ترم 2 الهیات است و ناامیدی را یک عنصر منفی می‌داند، می‌گوید: «این عنصر از من و همفکرهایم دور است، زیرا به این جمله حضرت آقا که گفته‌اند به جوان‌ها امیدواریم دلگرم هستیم و مسئولان همین که به قول‌هایشان عمل کنند برا‌ی ما کافی است؛ نیاز به وعده و وعیدهای جدید نیست.» زینب هم مشکل اقتصادی را یکی از بزرگترین مشکلات کشور می‌داند، اما از آزادی هم به‌عنوان مشکل بزرگ ایران یاد می‌کند: «منظورم از آزادی ولنگاری نیست، ‌بلکه به قول شهید آوینی آزادی از تعلقات دنیایی است. یکجورهایی باید لفظ آزادی برای مردم تبیین شود. این دیدگاه را رشته الهیات به من داده که فقط برای داشتن زندگی بهتر انتخابش کرده‌ام و از آنجا که برخلاف خیلی از جوان‌ها، اولویتم تربیت یک فرزند خوب است، به این فکر نیستم که با این رشته درآمد کسب کنم. البته نه اینکه با کار کردن مخالف باشم، اگر یک آشنا پیدا بشود و کار خوبی پیشنهاد بدهد می‌پذیرم اما برای من تربیت فرزند خوب از کار خوب مهم‌تر است.» امروز خوشحال‌تر از همه دخترهای دانشگاه الزهرا، هانیتاست. هرچقدر از پشت سرصدایش می‌کنم عکس العملی نشان نمی‌دهد تا اینکه دستم را روی شانه‌اش می‌گذارم و متوجه می‌شوم که ناشنواست. همین چند دقیقه پیش پایان نامه‌اش را که نقاشی دیواری سلف دانشگاه است با موضوع طبیعت ارائه کرده و از نتیجه کار خیلی خوشحال است. در مورد امیدش به آینده که می‌پرسم، شمرده شمرده جواب ‌می‌دهد تا متوجه توضیحاتش بشوم: «ما توی دانشگاه فقط 10 درصد درس یاد می‌گیریم و 90درصد به تلاش ما ربط دارد. مثلاً من که رشته‌ام نقاشی است اینجا فقط یاد گرفته‌ام از تکنیک و ابزار چطور استفاده کنم. بقیه‌اش به استعداد و تلاش من ربط دارد.» هانیتا متولد سال 68 است و این‌طور که خودش می‌گوید تا به حال به رفتن از ایران فکر نکرده، اما اگر با رفتن موقعیت بهتری داشته باشد، امتحانش می‌کند. او هم مثل اغلب دخترهای دانشگاه مشکل اقتصادی را مشکل بزرگ این کشور می‌داند و هر راهی را که فکر کند درست است و به این مشکل پایان می‌دهد امتحان می‌کند. دختری با چشم‌های آبی که از من قول می‌گیرد اسمی از او در گزارش نیاورم می‌گوید: «من به این کشور و آینده‌اش امیدوارم، برعکس خیلی‌ها که نمی‌توانند یا بهتر است بگویم نمی‌خواهند امیدوار باشند. درست است که مشکل اقتصادی خیلی آزاردهنده است و روند کار من و هم‌رشته‌ای‌هایم را که نقاشی می‌خوانیم کند می‌‌کند‌، اما فقط نگاه مثبت است که در این مقطع راه را باز می‌کند. به‌نظر من رفتن تنها کار ممکن نیست؛ ساختن تنها راه ممکن است. چون اگر قرار باشد هر کدام ما برویم پس چه کسی بماند که کشور را بسازد؟ با رفتن شاید فقط خودمان را نجات دهیم، اما کشورمان را نه. ما جوان‌ها باید بمانیم و برای ماندن ایران تلاش کنیم تا افسردگی را که از مشکل اقتصادی بزرگ‌تر است و باعث شده شهرمان خاکستری شود، از بین ببریم و افتخار را در کشور خودمان تجربه کنیم.» از دیدگاه دکتر یعقوب موسوی در شرایط فعلی کشور که انتظار می‌رود جوان‌ها مشارکت بیشتری داشته باشند، دامنه حضورشان محدود شده است. به گفته وی، از این‌رو در موقعیت فعلی نوعی خمودگی و درجازدگی در نسل جوان مشاهده می‌کنیم که ناهنجار و به تعبیر جامعه‌شناختی یک وضعیت مرضی است و نشانه لایه‌هایی از وازدگی و بی‌تفاوتی که اگر قرار باشد قضاوت بی‌طرفانه‌ای کرد، می‌توان وضعیت موجود را از منظر جامعه‌شناسی و روان‌شناسی‌ اجتماعی وضعیت سرگردانی نامید. دکتر موسوی که علاوه بر تراکم مشکلات اقتصادی، رفاهی و عمومی کشور، دنیای پس از مدرن، محصولات جدید ناشی از توسعه مدرن و تحولات جهان را نیز در این میزان از سرگردانی جوان‌ها بی‌تأثیر نمی‌داند، از ارزش‌ها و هنجارهایی می‌گوید که جابه‌جا می‌شوند و شرایط اجتماعی پیچیده‌ای را به وجود می‌آورند که دائم جوان‌ها را در معرض تندبادها قرار می‌دهد و به آینده ناامید می‌کند. از سوی دیگر جامعه ایران را جامعه پرریسکی می داند که شرایط زیستی جوانش با جوانی که در جوامع دیگر زندگی و برای تفریح، ورزش و آینده‌اش براحتی برنامه‌ریزی می‌کند متفاوت است چراکه در ایران تغییر در تغییر دائم داریم و سرعت تغییراتی که هم متوجه شکل‌های بیرونی زندگی اجتماعی مردم است و هم ساختار اجتماعی را تحت تأثیر قرار می‌دهد بالا است. با وجود این دکتر موسوی رسالت مسئولان در ارتباط با آن دسته از جوان‌‌هایی که به هر ترتیبی شده موانع را پس می‌زنند تا به اهداف‌شان نزدیک شوند متفاوت و اختلاط  نسل را یکی از گره‌های موجود در کشور می‌داند: «به عقیده من در ساختار مدیریتی ما جوان‌گرایی با ریتم کندی پیش می‌رود در حالی که زمان انقلاب جوان‌ترین کابینه دنیا را داشتیم و همان جوان‌های دیروز، امروز مدیرهای کلان کشور هستند که بخشی از آنها زبان جوانها را بخوبی می‌فهمند. اما راهکار ندارند و از آنجا که ساختار مدیریتی ما محافظه کار است مدیران عموماً به حفظ وضعیت موجود مایل هستند و دوست دارند مسئولیت‌ها را به باتجربه‌ها بسپارند چراکه جوان‌گرایی در سیستم توأم با ریسک است و هرجا که جوان ورود کند سیستم را تند و محرک می‌کند و می‌خواهد وضعیت امروز را به وضعیت فردا تبدیل کند؛ چیزی که نیاز دنیای امروز است. از این‌رو سیستم‌های توسعه یافته اصولاً به نیروی جوان اعتماد دارند، این درحالی است که برخی از جوان‌های کشورمان به مشاغل کاذب روزمینی و زیرزمینی روی می‌آورند که این نشان از ساختار بیماری دارد که موجب می‌شود جوان یا درگیر فعالیت‌های کاذب شود یا اینکه بخشی از جوان‌ها عاصی و منتظر واکنش باشند و بخشی هم تبهکار اجتماعی شوند.» در همین خصوص نکته بااهمیتی که این جامعه شناس از آن یاد می‌کند مطالبه‌گری‌های مثبت نسل جوان امروز در مقایسه با جوا‌ن‌های دهه‌های قبل است که پاسخ ندادن به آنها باعث یأس، سرخوردگی و آسیب می‌شود اما مادامی که درک شود جوان امروز یک زندگی مدنی می‌خواهد که کمتر از استانداردهای زندگی یک جوان اروپایی، آسیایی و امریکایی نباشد، ‌خواسته زیادی نیست، آن وقت است که حتی اگر بواسطه پتانسیل‌های بالای کشورمان، نیروی جوان‌مان را به کشورهای دیگر صادر کنیم، ‌باز انگیزه بازگشتن به کشور و مفید واقع شدن برای وطن را خواهند داشت. به اعتقاد وی مدیریت این موضوع که جوان امروز منافع ملی را در چارچوب مطالبات کلی و جهانی می‌بیند، کار سخت و پیچیده‌ای است و تنها مدیران آینده‌نگر با نگاه راهبردی و کلان که دائم درحال آزمون و ارزیابی مطالبه‌گری جوان‌ها باشند از پس آن برمی‌آیند.

 

منبع: ایران آنلاین

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت ion.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایران آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۲۸۷۶۵۵۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

پیری جمعیت نشاط اقتصادی و اجتماعی را کاهش می‌دهد

محمد کریم خورشیدوند اظهار کرد: کنترل جمعیت از گزاره‌های جوامع بشری است و مکاتب مختلفی در این حوزه نظریه داده‌اند، به‌عنوان مثال در قوانین حمورابی داریم که افزایش جمعیت را نشان‌دهنده ترقی فرد و جامعه دانسته است و از طرفی در یونان باستان اندیشمندانی مانند ارسطو و افلاطون موازنه و توازن جمعیت را نشان‌دهنده ترقی جامعه می‌دانستند.

وی ادامه داد: در سال ۱۷۹۸ میلادی یک کشیش و اقتصاددان انگلیسی به اسم رابرت مالتوس، کتابی با عنوان اصل جمعیت داشت که در آن یک نظریه داد و شعارش این بود که افزایش جمعیت راه حلی برای پیشرفت نیست، استدلالش این بود که رشد جمعیت بالقوه به‌صورت تصاعدی است و رشد مواد غذایی و منابع به‌صورت خطی است و پیش‌بینی این بود در ۲۰۰ سال آینده، رشد جمعیت جهان حدود ۲۵۶ برابر خواهد شد و تولید غذا فقط ۹ برابر و سال‌های قحطی در پیش رو است و خیلی از انسان‌ها براثر گرسنگی و قحطی می‌میرند. طبیعی است خیلی‌ها ترجیح می‌دادند فرزندان‌شان از گرسنگی نمیرند، به همین دلیل، کاهش جمعیت و جلوگیری از رشد جمعیت را به‌عنوان یک سیاست لحاظ کردند.

او گفت: این نظریه هیچ‌گاه شکل نگرفت، نه‌تن‌ها در هیچ نقطه‌ای از جهان این اتفاق رخ نداد، بلکه این نظریه برای حیوانات نیز صدق پیدا نکرد و نه‌تن‌ها پیش‌بینی انجام‌شده درباره سال‌های قحطی اتفاق نیفتاد، بلکه تولید به‌قدری زیاد شد که حتی در سال‌هایی، مردم گندم‌های اضافه را می‌سوزاندند.

خورشیدوند بیان کرد: امروزه می‌بینیم یکی از مشکلات و چالش‌های جدی جوامع توسعه‌یافته، کاهش جمعیت جوان و پیری جمعیت است که در نتیجه موجب شده است، نشاط اقتصادی و اجتماعی آنها کاهش یابد. رونق اقتصادی به نیروی جوان وابسته است و زمانی که جوامع پیر شوند دولت‌ها و صاحبان سرمایه احساس خطر می‌کنند.

او اظهار کرد: جوان، مایه پویایی و سرزندگی جامعه می‌شود و بیشتر جهش‌های اجتماعی، سیاسی و اقتصادی از دل نیرو‌های جوان جوشش پیدا می‌کند. اصولاً فلسفه ازدواج و تشکیل خانواده برای ازدیاد و بقای نسل بشری است و مطابق فلسفه آفرینش بر ازدواج تأکید شده است.

وی ادامه داد: ازدواج موجب پیوند بین نسل‌ها و تداوم نسل بشر می‌شود؛ ولی اگر سیاست‌های یک دولت بر این اصل باشد که موالید کم شود در بلندمدت جامعه با انقطاع نسل بشر مواجه می‌شود، معضلی که امروزه ما در کشور‌های غربی شاهدیم و بحران پیری جمعیت دارند.

مدیرکل امور اجتماعی استانداری لرستان افزود: اجرای سیاست‌های کنترل جمعیت در کشور ما نیز پیامد‌های ناگواری داشته و آسیب‌های جدی از جنبه‌های گوناگون جسمی، روحی و روانی و اخلاقی و اجتماعی بر جامعه گذاشته است.

وی بیان کرد: اگر بخواهیم به نظام مسائل در حوزه اجتماعی اشاره کنیم، شاید ابربحران ما در این حوزه، موضوع سالخوردگی جمعیت باشد. اگر در ۲۰ سال آینده همین سیاست ادامه یابد، باعث می‌شود کمبود نیروی کار، بحران امنیت، کاهش تولید علم، خلاقیت و پیشرفت را داشته باشیم و همه اینها تبعاتی است که از کاهش جمعیت، ازدواج و بحث فرزندآوری نشأت می‌گیرد.

خورشیدوند گفت: منحنی رو به سقوط ازدواج و فرزندآوری، چالش‌های زیادی دارد. باید روی ذهنیت نسل جوان درباره پایین آمدن سن ازدواج و فرزندآوری به‌صورت جدی کار شود.

وی ادامه داد: برای اینکه سن ازدواج پایین بیاید و فرزندآوری بیشتر شود، باید کار فرهنگی انجام شود و سیاست‌های غلطی که در ذهن برخی جوانان نقش بسته است، از بین برود.

مدیرکل امور اجتماعی استانداری لرستان معتقد است: بخشی مشکلات در موضوع ازدواج و جمعیت، اثر فضای مجازی، رسانه‌ها و ماهواره‌هاست و بخشی نیز اقتصادی است. جوانی که مشکل اشتغال دارد و حداقل‌ها را نمی‌تواند به‌دست آورد، شاید اعتماد به نفس لازم را ندارد که بخواهد یک زندگی مشترک را آغاز کند و موضوع فرزندآوری را حتی در ذهن خود بیاورد.

او افزود: سیاست‌های دولت باید بر مدار مشوق‌های فرزندآوری و تسهیل ازدواج باشد. اشتغال و مسکن نسبت به این دو مقدم است و اینها زنجیروار به یکدیگر پیوسته‌اند.

باشگاه خبرنگاران جوان لرستان خرم آباد

دیگر خبرها

  • لزوم همکاری نهادهای دولتی و بخش خصوصی برای توسعه گردشگری اردبیل
  • مشکل تورم با افزایش تولید از بن بست خارج می‌شود
  • لزوم همراهی علم و عمل در رشته‌های روانشناسی و مشاوره
  • استان‌ها در ۶۲ رشته طرح زنجیره‌های ارزش راهبردی فعالیت دارند
  • خودکشی پزشکان ایرانی در مرز هشدار؛ مشکل کجاست؟
  • کشف پشت پرده تازه از برخوردهای تند با بی‌حجابی | این مشکل از اول انقلاب هم بوده است
  • با سازوکارهای اقتصادی فعلی جامعه، کارگر غالباً با مشکل مواجه می‌شود
  • حمایت ویژه از رفاه کارگران با تکیه بر تسهیل مسیر ساخت مسکن تک‌طبقه
  • رشته های دانشگاهی را به سمت نیازهای جامعه سوق دهیم
  • پیری جمعیت نشاط اقتصادی و اجتماعی را کاهش می‌دهد