Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «ایسنا»
2024-05-07@14:45:25 GMT

بی‌اعتمادی بزرگ‌ترین خسارت را به ما زده است

تاریخ انتشار: ۸ اسفند ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۲۹۱۴۰۹۷

بی‌اعتمادی بزرگ‌ترین خسارت را به ما زده است

بزرگترین لطمه‌ای که جامعه ما در چهل سال اخیر خورده، از دست رفتن اعتماد در جامعه است. این بی‌اعتمادی، بزرگترین خسارت را به جامعه ما زده است.

به گزارش ایسنا، روزنامه ایران نوشت: «در کشور ما، اعتماد همچون بسیاری از امور اجتماعی دیگر، محل توجه قرار نمی‌گیرد و چون محل توجه نیست راه برای گفت‌وگو هم بسته شده است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

یک فیلسوف آلمانی‌تبار آمریکایی که در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم زندگی می‌کرد، ادعایی کرده که بیراه نیست. به زعم او «عمیق‌ترین خاستگاه فلسفه هر انسانی، خاستگاهی که کل فلسفه آن انسان را شکل می‌دهد و تغذیه می‌کند این است که تا چقدر به انسان‌ها اعتماد دارد.» فلسفه‌ها را می‌توان از این جهت که چقدر به نوع بشر اعتماد دارند، تقسیم‌بندی کرد.

نخستین نکته‌ای که در بحث اعتماد باید به آن توجه کرد خلط نکردن «اعتماد» و «قابلیت اعتماد» است. هر انسانی به لحاظ اخلاقی وظیفه دارد چنان زندگی کند که قابل اعتماد باشد اما آیا هر انسانی به لحاظ اخلاقی وظیفه دارد که به دیگری اعتماد کند؟ ظاهراً چنین چیزی نیست. آنچنان که قابلیت اعتماد وظیفه اخلاقی ما است و هر کدام از ما باید چنان زندگی کنیم که دیگران بتوانند به ما اعتماد کنند اما آن قدر محرز نیست که وظیفه اخلاقی ما این باشد که به دیگران اعتماد کنیم.

«اعتماد کردن من به دیگری» یک بحث و «اعتماد دیگری به من» بحث دیگری است. هر کدام از ما وظیفه داریم که چنان زندگی کنیم که دیگران بتوانند به ما اعتماد کنند. بنابراین، «اعتماد» غیر از «اعتمادپذیری» است.

اما از نظر اخلاقی در چه موارد باید اعتماد و در چه مواردی نباید اعتماد کنیم؟ درباره اعتماد، بحث دیگری هم قابل طرح است و آن «اعتماد به خود» و «اعتماد به دیگری» است. ما گاهی به لحاظ اخلاقی نیاز داریم که به خودمان اعتماد کنیم اما گاهی متعلقِ‌اعتماد خود ما نیستیم بلکه دیگری است. اینجا دیگری به سه قسم تقسیم می‌شود؛ گاهی دیگری که من به او اعتماد می‌کنم، شخص است و گاه شیء است. (به عنوان مثال من باید به استحکام صندلی که روی آن می‌نشینم اعتماد داشته باشم). گاهی نه به شخص اعتماد می‌کنیم و نه به شیء بلکه به «نهاد» اعتماد می‌کنیم (مثلاً به نهاد آموزش و پرورش یا حکومت در کشورمان اعتماد می‌کنیم.)

بنابراین یک بحث «متعلقِ اعتماد» است و بحث دیگر این است که من در چه چیزی و در چه زمینه‌ای اعتماد می‌کنم؟ در این مقوله، بحث حدود اعتماد مطرح می‌شود، ممکن است من در یک زمینه‌ای خاص به فردی اعتماد داشته باشم اما در زمینه دیگری به همان شخص اعتماد نداشته باشم.

اما اعتماد چه فوایدی بر اعتمادکننده خواهد داشت؟ چرا ما نیاز به اعتماد داریم؟ آیا این فواید همه جا یکسان هستند؟ آیا این فواید بیشتر مضرات هستند؟ اگر بنا بر این است که من باید اعتماد کنم، باید اعتماد را یک طرفه بدانم یا نه من نیازی ندارم که از دیگری توقع اعتماد داشته باشم. آیا اعتماد به گفته روشنفکران یک پدیده دیالکتیکی است؟

واقعیت این است که اعتماد سه مؤلفه دارد: نخست، شخص اعتمادکننده. دوم کسی که به او اعتماد می‌شود و سوم حدی که اعتمادکننده نسبت به اعتمادشونده دارد.

کسانی هستند که به لحاظ روانشناختی چنان به دنیا آمده‌اند یا چنان تربیت شده‌اند که به همه اعتماد می‌کنند. به تعبیری «اعتماد عام» دارند که به لحاظ روانشناسی اجتماعی بسیار می‌تواند زیانبار باشد. دو عامل باعث چنین تربیتی می‌شود: نخست، عامل ژنتیک و دوم عامل تربیت. گویی داشتن اعتماد استثناناپذیر، یک «فضیلت» است. این در حالی است که «اعتماد عام» بسیار می‌تواند مضر باشد و باید در اعتماد «عقلانیت» حاکم شود. اما عقلانیت از کجا پدید می‌آید؟

در ۵ مورد، اعتماد کردن از عقلانیت برخوردار است:

نخست، اگر اثبات شود دیگری دوست یا عاشق ما است منفعت ما، منفعت او نیز خواهد بود. بنابراین می‌توان به او اعتماد کرد.

دوم، وقتی که اثبات شود منافع ما با دیگری هم‌سرنوشت است.

سوم، وقتی که برای ما احراز شود که دیگری فردی اخلاقی است و به تعبیر دیگری از حداقل اخلاقیت برخوردار است.

چهارم، وقتی که بدانیم رفتار دیگری در مقام یک متخصص تحت نظارت و مانیتورینگ است.

پنجم، وقتی که دیگری تا به امروز به ما خیانت نکرده باشد.

موارد چهارم و پنجم در مقایسه با سه مورد نخست از قطعیت کمتری برخوردار هستند.

اگر «عقلانیت اعتماد» در این ۵ مورد باشد و اگر بپذیریم که اخلاقیت ما نباید از عقلانیت ما دور باشد، آنگاه می‌توان این گونه نتیجه‌گیری کرد که هر جا اعتماد ما عقلانی بود، اخلاقی هم هست. عقلانیت و اخلاقیت باید با هم همسو باشند، به جز این ۵ مورد، نه فقط اعتماد، عقلانی نیست که اخلاقی هم نیست. «قابل اعتماد بودن» وظیفه اخلاقی ما است اما «اعتماد کردن دیگری به ما» فقط در این پنج مورد عقلانی و اخلاقی است.

کسانی که استعداد اعتمادشان بیشتر از این ۵ مرحله می‌شود، آنان به لحاظ درونی و انفسی زندگی بهتری دارند اما قطعاً از لحاظ بیرونی، آفاقی و ظاهری، با وضعیت بدتری در زندگی مواجه خواهند شد. برای مثال در دوره‌ای از جریانات سیاسی معاصر، مصدق و کاشانی پدید آمدند. در این دوره، گروهی به مصدق اعتماد صددرصدی داشتند و گروهی به کاشانی. اینها به لحاظ روانی وضعیت خوبی داشتند چون بر این باور بودند که هر چه مصدق یا کاشانی گفت، عمل می‌کنیم. اما سوال اینجا است که آیا به لحاظ objective هم وضعیت‌شان بهتر خواهد شد؟

غرض از این مثال این است که وقتی اعتماد از حد عقلانیت و اخلاقیت فراتر می‌رود، شاید از نظر درونی به ما آرامش دهد اما قطعاً از نظر بیرونی به ما آسیب خواهد زد و به همین خاطر است که افراد با وجود این که دلیل متقنی برای اعتماد ندارند به دیگری اعتماد می‌کنند چون می‌خواهند از درون آرامش داشته باشند و به همین خاطر می‌گویند ما خود را به فلان رجل سیاسی یا متفکر سپرده‌ایم و به او اعتماد می‌کنیم.

فقط سفیهان به همه کس اعتماد می‌کنند این در حالی است که اعتماد حدود دارد. نمی‌توان به افراد در همه چیز اعتماد کرد ممکن است ما به «خیرخواهی» دیگری اعتماد داشته باشیم اما به «آگاهی» او اعتمادی نداریم. بنابراین نمی‌توان بنا بر اعتمادی که در زمینه خیرخواهی کسی داریم به آگاهی او هم اعتماد کنیم. سوم این که نباید از گذشته کسی درباره آینده او استنتاج کرد، ممکن است که تا به امروز من مال کسی را نخورده باشم اما از صبح فردا به این کار اقدام کنم.

بزرگترین لطمه‌ای که جامعه ما در چهل سال اخیر خورده، از دست رفتن اعتماد در جامعه است. این بی‌اعتمادی، بزرگترین خسارت را به جامعه ما زده است. وظیفه اخلاقی ماست که اعتماد کنیم به کسانی که قابلیت اعتماد دارند.

مکتوب حاضر متن ویرایش و تلخیص شده «ایران» از سخنرانی مصطفی ملکیان است که ۴ اسفند ماه در هفتمین گردهمایی سالانه کانون گفت‌وگوی امام موسی صدر در محل ایوان شمس ارائه شد.

انتهای پیام

منبع: ایسنا

کلیدواژه: اعتماد امام موسي صدر جامعه روزنامه ایران مصطفی ملکیان

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.isna.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۲۹۱۴۰۹۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

جامعه‌ای برهنه نبوده‌ایم بلکه متنوع به لحاظ حجاب بوده‌ایم | طرفداران جمهوری اسلامی کلاه بر سرش گذاشتند | تمام جهان را در مقابل‌مان قرار داده‌ایم

وقتی شما حیاء جامعه را مورد سؤال قرار می‌دهید، مردم را دعوت به اخلاق نمی‌کنید و بی اخلاقی موضوع شما قرار می‌گیرد، خبر خطای یک نفر میلیون‌ها لایک می‌خورد، ولی خبر ابداع چهار تا لایک بیشتر نمی‌خورد؛ بعد باعث می‌شود که یک کمپانی خارجی این ابداع را ببرد. کلاهی که طرفداران جمهوری اسلامی روی سر آن گذاشتند این بود که موضوع ایدئولوژیک جمهوری اسلامی که می‌خواست غرب‌ستیزی داشته باشد و بعد انسجام فرهنگی ایجاد کند را به ظاهر افراد تغییر دادند؛ بعد زنان موضوع قرار گرفتند.

استاد جامعه‌شناسی دانشگاه تهران با اشاره به اینکه مسأله حجاب ابعاد عجیب و غریب ملی، منطقه‌ای و بین‌المللی پیدا کرده است، گفت: وقتی شما حیاء جامعه را مورد سؤال قرار می‌دهید، مردم را دعوت به اخلاق نمی‌کنید و بی اخلاقی موضوع شما قرار می‌گیرد، خبر خطای یک نفر میلیون‌ها لایک می‌خورد ولی خبر ابداع چهار تا لایک بیشتر نمی‌خورد؛ بعد باعث می‌شود که یک کمپانی خارجی این ابداع را ببرد.

جماران در خبری نوشت: کلاهی که طرفداران جمهوری اسلامی روی سر آن گذاشتند این بود که موضوع ایدئولوژیک جمهوری اسلامی که می‌خواست غرب‌ستیزی داشته باشد و بعد انسجام فرهنگی ایجاد کند را به ظاهر افراد تغییر دادند؛ بعد زنان موضوع قرار گرفتند.

مشروح گفت‌وگو با تقی آزاد ارمکی را در ادامه می‌خوانید:

فرمانده انتظامی کشور چند روز پیش اعلام کرد که «موضوع عفاف و حجاب را کاملا فرهنگی و اجتماعی می‌بینیم و اصلاً امنیتی و انتظامی نمی‌بینیم». شما به عنوان جامعه شناس ریشه مسائل اجتماعی از جمله این قضیه را چطور می بینید؟

به نظر من حجاب یک موضوع اساسی نیست، ولی در شرایط امروز دارد اساسی می‌شود و متأسفانه ابعاد عجیب و غریب ملی، منطقه‌ای و بین‌المللی پیدا کرده و درگیری، تزاحم و برخورد هم از دل آن در آمده است. لذا من مسأله حجاب را بیشتر مسأله امنیتی می‌دانم؛ تا یک مسأله فرهنگی و عقیدتی. یک علت اساسی نگاه من این است که به طور پنهان وارد یک جنگ شده‌ایم و شاید در موضع پیچیده‌ترین جنگ زمانه قرار گرفته‌ایم. یک زمانی جنگ کلاسیک و اشغال سرزمینی بود؛ مثل جنگ عراق علیه ایران که همه آدم‌ها می‌توانستند ببینند واقعا جنگ اتفاق افتاده؛ چون سرزمین ما اشغال شده و صدام آثار و نشانه‌های فرهنگی را ویران کرده بود. امروز بر خلاف گذشته وارد جنگ شده‌ایم بدون اینکه این اتفاقات بیفتد و این تخریب‌های صورت بگیرد. ما الآن در جنگ با همه غرب قرار گرفته‌ایم.

تمام جهان را در مقابل خودمان قرار داده‌ایم

یعنی شما هم قائل به «جنگ ترکیبی» هستید که در حاکمیت بر آن تأکید دارند؟

کاملا؛ در جنگ با غرب به معنای وسیع آمریکا، اروپا و حتی روسیه قرار گرفته‌ایم. تمام جهان را در مقابل خودمان قرار داده‌ایم و ما در مقابل جهان قرار گرفته‌ایم و طبیعی است که این شرایط نیاز به اعلام وضعیت امنیتی دارد. یعنی جمهوری اسلامی الآن نمی‌تواند اعلام کند که ما حکومت نظامی هستیم و کسی حرکت نکند که مبادا نیروهایی اقدام کنند و شرایط جنگی به هم بریزد. مثلا اسرائیل از ترس حمله ایران اعلام شرایط اضطرار کرد و مردم جمع کردن آب و مواد غذایی را شروع کردند و به پناهگاه رفتند. در واقع به نوعی اعلام شد که ایران می‌خواهد حمله کند و شما آماده باشید. ولی جمهوری اسلامی هیچ وقت اعلام نکرد که امکان دارد اسرائیل ایران را بزند.

شرایط جامعه ایرانی کاملا خاص شده، بدون اینکه ما قصد ورود به جنگ داشته باشیم

به نظر من امروز به طور نانوشته و پنهان حکومت نظامی برقرار شده است. مثلا اگر کسی بخواهد در دانشکده من را ببیند، درها بسته است و هیچ کس به جز دانشجو حق ورود به دانشکده ندارد؛ این وضعیت پنهان به معنای این نیست که شما سراپا در مقابل غرب قرار گرفته‌اید و اراده جنگ دارید؛ شرایط جامعه ایرانی کاملا امنیتی شده، بدون اینکه ما قصد ورود به جنگ داشته باشیم. وقتی قصد ورود به جنگ نداریم، باید مسائل داخلی خودمان را حل کنیم.

عرضم این است که حکومت ما مثل اسرائیل به جامعه اعلام نمی‌کند که من وارد جنگ شده‌ام. وقتی گفته شد احتمالا تعدادی اشیاء خارجی در آسمان اصفهان بودند، تحت هیچ شرایطی آژیر کشیده نمی‌شود؛ ولی شرایط امنیتی است و همه نیروهای نظامی و امنیتی آماده‌باش صد درصد هستند و پلیس و نیروهای امنیتی در شهر آشکارا حضور گسترده دارند. شما برای این سطح از حضور نیروها در شهر مستمسک نیاز دارید؛ و پدیده‌ای به نام «حجاب» اینجا موضوعیت پیدا می‌کند. کنترل انضباط اجتماعی و اخلاق اجتماعی موضوع می‌شود به خاطر اینکه ساده‌ترین و قابل دسترس‌ترین موضوعی که می‌تواند جامعه را تحت تأثیر قرار بدهد و کل نیروها را سازماندهی کند تا وارد قصه شوند، همین است.

تا وقتی شرایط امنیتی از دستور کار جمهوری اسلامی خارج نشود، ماجرای زد و خورد، درگیری و حضور نیروهای انتظامی و امنیتی در سراسر شهرها به نام حجاب باقی خواهد ماند؛ الّا اینکه ما از این شرایط عبور کنیم. یعنی احساس کنیم که نه غرب می‌خواهد ما را سرنگون کند، نه اسرائیل اراده‌ای دارد و نه ما اراده ورود به جنگ داریم. یعنی جامعه یواش یواش دارد می‌فهمد که اسرائیل که نمی‌خواهد ما را بزند و غرب هم که اراده اشغال سرزمین ندارد که بخواهد جایی را بزند.

جنگ با ایران همیشه در دستور کار آمریکا بوده است

به نظر می‌رسد اگر در آمریکا دولت جمهوری‌خواه بر سر کار بود، شرایط پیچیده‌تر می‌شد. مثلا اگر به جای بایدن، ترامپ رئیس جمهور آمریکا بود، شاید به جنگ هم می‌رسید. از سوی دیگر آمریکا الآن در قضیه اوکراین درگیر است و نمی‌خواهد وارد درگیری نظامی دیگری شود. نظر شما در این خصوص چیست؟

اینها دلایل آمریکایی است که چرا وارد این ماجرا نشده‌اند؛ ولی جنگ با ایران همیشه در دستور کار آمریکا بوده است. اما چرا در این شرایطی که اجماع بین‌المللی هم وجود دارد، اقدام صورت نمی‌گیرد؟ این از بحث ما خارج است. ولی جامعه می‌بیند که همه چیز برای یک جنگ آماده بود ولی انجام نشد؛ پس می‌گویند که جنگ منتفی است. وقتی این در افکار عمومی شکل بگیرد، گزاره شرایط اضطرار از منظر نظام سیاسی و حضور همه جانبه نیروهای امنیتی منتفی خواهد شد.

گام دوم سیاست‌های حجاب نمی‌تواند با مسیر فعلی دنبال شود

گام دوم سیاست‌های حجاب نمی‌تواند با مسیر فعلی دنبال شود و باید توجیه‌های اجتماعی و فرهنگی بدهند. وقتی فرمانده انتظامی کشور می‌گوید که مسأله ما امنیتی نیست و اجتماعی و فرهنگی است، نشان می‌دهد که حساسیت امنیتی منتفی است، الآن دنبال توجیهی برای حضورشان به لحاظ فرهنگی و اجتماعی هستند.

اساسا چرا مسأله حجاب در دستور کار جمهوری اسلامی قرار گرفت؟ مگر جمهوری اسلامی امروز با بی‌حجابی رو به رو شده است؟ مگر از روز اول با این مسایل رو به رو نبوده است؟ من معتقدم که ایران از اول با بی‌حجابی رو به رو بوده است. به دلیل اینکه جامعه ایرانی متنوع است؛ به لحاظ دینی، قومیتی، زبانی، جفرافیای سرزمینی و فرهنگی. ما اصرار کردیم که قالب واحدی در باب حجاب برای زنان طرح کنیم. خود «ارائه قالب واحد» به سرعت درون و بیرون نظام آلترناتیوهای خودش را پیدا کرد. مثلا وقتی روی چادر تأکید شد، قالب‌های جدیدی مثل مانتو و روسری آمد و حجاب اداری و حجاب بازار و غیره درون حکومت درست شد.

ما از این غفلت کرده‌ایم که جامعه ای متنوع به لحاظ حجاب بوده‌ایم

یعنی یک تکثر در عین وحدت همیشه شکل گرفته؟

در خود جامعه نگاه کنید. مثلا اقوام مختلف ایرانی یکی از یکی عفیف‌تر و باحجاب‌تر هستند. البته مفهوم «غیرت» و حمایت از خانه و همسر و ناموس در برخی اقوام بیشتر از جاهای دیگر است. ببینید که در همین اقوام ایرانی چه تنوع حجابی وجود دارد؛ در حالی که خودش خیلی متنوع با حجاب مرکزی و حاشیه‌های شمالی و جنوبی است، داخل خودش چقدر تنوع به لحاظ موقعیت‌های فرهنگی و قبیله‌ای جاری و ساری هست. شما یک شکل خیلی تاریخی، مهم، مطلوب و قابل دفاع حجاب لری، کردی، آذری، کاشانی، رشتی و... دارید. اصلا جامعه به لحاظ حجاب متنوع بوده و داخل همان مقوله حجاب و بی‌حجابی قابل حل بوده است. مثلا حجاب خانم‌های پیر و جوان را ببینید که چقدر فرق می‌کند. ما از این غفلت کرده‌ایم که جامعه متنوع به لحاظ حجاب و بی‌حجابی بوده‌ایم.

ما هیچ وقت جامعه برهنه نبوده‌ایم و برهنگی برای غرب بوده است/ کلاهی بر سر جمهوری اسلامی رفت که باید جامعه یکسان و یکدست شود

ما هیچ وقت جامعه برهنه نبوده‌ایم و برهنگی برای غرب بوده است. سخت‌ترین دوره‌ای که حجاب رسمی چادر را حاکم کردیم، این را در زیست اجتماعی می‌دیدیم و در خانه ما جاری بود و در ورزشگاه، عروسی، خلوت و بازار ما وجود داشت. حالا چرا یک دفعه یادشان می‌آید باید اینها را همسان کند؟ این بر می‌گردد به قصه مهمی که در جمهوری اسلامی در دستور کار قرار گرفت؛ و آن «یکسان‌سازی فرهنگی» است. کلاهی بر سر جمهوری اسلامی رفت که باید جامعه یکسان و یکدست شود.

 

اصلا تجربه بشری برای سیاستگذار فرهنگی ما مهم نیست و تجربه زیسته مردم ایران هم اهمیت ندارد

برخی اندیشمندان معتقدند این یکدست‌سازی در هیچ جای دنیا نتیجه مطلوب نداشته و همه آنها شکست خورده است. از شوروی گرفته تا خود ایران که دوره پهلوی اول به شکل دیگری این یکدست‌سازی را شاهد بوده‌ایم. این تجربه‌ها نمی‌توانست درس‌آموز باشد؟

اصلا تجربه بشری برای سیاستگذار فرهنگی ما مهم نیست و تجربه زیسته مردم ایران هم اهمیت ندارد و قرار نیست به تجربه گوش کنند. بر اساس یک ضرورت‌های تاریخی انقلاب اسلامی شکل گرفت و همه گروه‌های سیاسی و فرهنگی آنجا بودند. وقتی جمهوری اسلامی شکل گرفت، این تنوع را یادمان رفت و به یک ایدئولوژی پناه بردیم. آنجا بود که یواش یواش دموکراسی، توسعه و امثال اینها را تعطیل کردیم. آدم‌هایی که درون این ایدئولوژی عمل می‌کنند، دیگران را به نگاه رقیب می‌بینند؛ لذا به حرف کسی گوش نمی‌دهند و فقط در گزاره‌های درون ایدئولوژی عمل می‌کنند.

مردم با فرهنگ کسانی هستند که قابلیت تنظیم زندگی اجتماعی، اقتصادی و سیاسی خودشان را در بدترین و بهترین شرایط دارند

ایرانیان هیچ وقت مردمان بی‌عفتی نبوده‌اند؛ تن‌فروشی همیشه پدیده نظام‌های سیاسی است. به نظر من گروه‌های گنگ که یک نوعی خودشان را با نظام سیاسی هم تنظیم کرده‌اند، فحشا، دزدی و اعتیاد را دامن می‌زنند؛ پس فحشا یک پدیده سیاسی است. چون مردم با فرهنگ کسانی هستند که قابلیت تنظیم زندگی اجتماعی، اقتصادی و سیاسی خودشان را در بدترین و بهترین شرایط دارند؛ در بدترین شرایط نمی‌میرند و در بهترین شرایط مست نمی‌شوند.

دیگر خبرها

  • توضیحات استاندار تهران درباره تشکیل دو استان غربی و شرقی در تهران
  • استاندارتهران جزئیات تشکیل استانهای تهران شرقی وغربی را تشریح کرد
  • رشد ۱۷ درصدی صادرات کالا از گمرک کرمانشاه طی فروردین سال جاری
  • جامعه‌ای برهنه نبوده‌ایم بلکه متنوع به لحاظ حجاب بوده‌ایم | طرفداران جمهوری اسلامی کلاه بر سرش گذاشتند | تمام جهان را در مقابل‌مان قرار داده‌ایم
  • واکنش مهران غفوریان به ساواکی خواندن پدرش
  • مک کنی: می‌خواهم با یوونتوس قهرمان لیگ قهرمانان شوم؛ هدف ما در ابتدای فصل، کسب اسکودتو بود
  • تقسیم تهران به دو استان غربی و شرقی به کجا رسید؟
  • مشکل آب مشهد به سرعت قابل حل است
  • افزایش ۸۰ درصدی ارزش صادرات سمنان در سال جدید
  • دو طرح بزرگ مدیریت بحران در نهبندان اجرا می‌شود